موضوع محل اقامت و سکونت امام مهدی علیه السلام در زمان غیبت نیز از جمله موضوع هایی است که ذهن بسیاری از مردم را به خود مشغول داشته است و معمولاً در مجالس و محافل مهدوی مورد پرسش قرار می گیرد.
پیش از پاسخ گویی به این پرسش، یادآوری این نکته ضروری است که برای غیبت امام مهدی علیه السلام دو معنا قابل تصوّر است:
نخست، ناپیدا بودن امام: یعنی اینکه آن حضرت در دوران غیبت از نظر جسمی از دیدگان مردم به دور است و آن حضرت، مردم را می بیند و از حال آنها با خبر می شود، ولی کسانی توان دیدن ایشان را ندارد.
دوم، ناشناس بودن امام: در این فرض، آن حضرت در طول زمان غیبت در میان مسلمانان حضور می یابد و با آنها روبه رو می شود، ولی کسی او را نمی شناسد و به هویت واقعی اش پی نمی برد.(1)
در زمینه محلّ اقامت امام مهدی علیه السلام، روایت های گوناگونی وجود دارد که با توجه به آن ها، محل های احتمالی اقامت آن حضرت را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
1. محل های دوردست و ناآشنا
برخی روایات، محلّ خاصی را برای اقامت امام مهدی علیه السلام تعیین نمی کنند و جایگاه ایشان را در بیابان ها و کوه ها، مکان های دور دست و محل هایی می دانند که هیچ کس از آن آگاهی ندارد. از جمله در روایتی که از خود آن حضرت نقل شده است، ایشان خطاب به علی بن مهزیار می فرماید:
ای پسر مهزیار! پدرم ابو محمد از من پیمان گرفت که هرگز با قومی که خداوند بر آنها خشم گرفته، آنها را لعنت کرده، برای آنها در دنیا و آخرت بیچارگی رقم خورد و عذابی دردناک در انتظار آنان است، هم نشین نباشم و به من دستور داد که برای اقامت، کوه های سخت و سرزمین های خشک و دور دست را برگزینم.(2)
همچنین آن حضرت در توقیع شریفی که خطاب به شیخ مفید صادر شده است، در این زمینه می فرماید:
ما براساس آنچه خدای تعالی برای ما و شیعیان مؤمنان مصلحت دیده، تا زمانی که دولت دنیا از آن فاسقان است، در سرزمین های دوردستی که از جایگاه ستمگران دور است، سکنا گزیده ایم، ولی از آنچه بر شما می گذرد، آگاهیم و هیچ یک از اخبار شما بر ما پوشیده نمی ماند.(3)
در روایتی که پیش از این از امام صادق علیه السلام نقل شد، آن حضرت، جایگاه امام مهدی علیه السلام را جایی ناشناس معرّفی می کند که جز معدود افرادی از آن آگاهی ندارند:
و هیچ کس از دوست و بیگانه از جایگاهش آگاهی نمی یابد، مگر همان خدمت گزاری که به کارهای او می رسد.(4)
این گونه روایات، گویای آن است که امام مهدی علیه السلام براساس امر الهی، در مکان هایی ناشناخته، دور از دسترس، به دور از شهرها و آبادی ها زندگی می کند و کسی از محلّ اقامت آن حضرت آگاه نیست.
2. محل های خاص و شناخته شده
در برخی روایات، از مکان هایی خاص به عنوان اقامت گاه امام مهدی علیه السلام در دوران غیبت یاد شده است که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) مدینه
در برخی روایات، از مدینه منوّره به عنوان محلّ اقامت امام عصر علیه السلام یاد شده است. در روایتی از امام محمّد باقر علیه السلام نقل شده است، در این زمینه چنین می خوانیم:
صاحب این امر ناگزیر از کناره گیری است و او در [زمان] کناره گیری خود، ناگزیر از [داشتن] نیرو و توانی است. او با وجود آن سی نفر هیچ هراسی ندارد. چه خوب جایگاهی است [مدینه] طیبه.(5)
در کتاب شریف بحارالانوار ذیل این روایت چنین آمده است:
طیبه یکی از نام های مدینه است. این روایت دلالت می کند که آن حضرت علیه السلام غالباً در این شهر و در حوالی آن است. همچنین دلالت می کند که همواره با ایشان سی نفر از یاران خاصشان هستند و اگر یکی از آنها بمیرد، کس دیگری جای گزین او می شود.(6)
در روایت دیگری که از امام حسن عسکری علیه السلام نقل شده است، آن حضرت در پاسخ این پرسش راوی که می پرسد:« اگر حادثه ای برای شما روی دهد، سراغ فرزندتان را از کجا بگیریم؟» می فرماید: « در مدینه».(7)
ب) کوه رضوی
برخی روایت، «کوه رضوی» در نزدیکی «مدینه» را پناه گاه و اقامت گاه امام عصر علیه السلام معرّفی کرده اند که روایت زیر از آن جمله است :
عبدالاعلی مولی آل سام می گوید: به همراه ابی عبدالله [امام صادق علیه السلام]، [از مدینه] خارج شدیم. زمانی که به روحاء [در اطراف مدینه] رسیدیم، آن حضرت دقایقی نگاهش را به کوهی که در آن منطقه بود، دوخت و آن گاه فرمود:
این کوه را می بینی؟ این کوه، «رضوی» نام دارد و از کوه های فارس است. چون ما را دوست داشت، خداوند آن را به سوی ما منتقل کرد. در آن، همه درخت های میوه دار وجود دارد و در دو مرحله، پناه گاهی خوب برای خائف [امام زمان] است. آگاه باش که برای صاحب این امر دو غیبت است که یکی از آنها کوتاه و دیگری بلند است.(8)
در دعای ندبه نیز از این مکان نام برده شده است.(9)
یاقوت حموی در مورد منطقه «رضوی» می نویسد:
رضوی، کوهی است میان »مکه« و «مدینه» در نزدیکی «ینبع» و دارای آب فراوان و درختان زیادی است. کیسانیه(10) می پندارند که محمّد بن حنفیه در ان جا زنده و مقیم است. (11)
گفتنی است در احادیث فراوانی، از «رضوی» یاد شده و از آن بسیار ستایش شده است.(12)
ج) ذی طوی
مکان دیگری که در روایت از آن به عنوان محلّ اقامت امام عصر علیه السلام یاد شده، «ذی طوی» است. ذی طوی، نام کوهی در اطراف «مکّه» است. در روایتی که از امام محمّد باقر علیه السلام نقل شده، چنین آمده است:
صاحب این امر را در یکی از این درّه ها غیبتی است. [در این حال، آن حضرت] با دست خود به ناحیه ذی طوی اشاره کرد.(13)
گفتنی است در دعای ندبه نیز به نام این مکان اشاره شده(14) و در برخی روایات، از همین منطقه به عنوان محلّ تجمع یاران امام مهدی علیه السلام یاد شده است.(15)
دسته سوم از روایات مانند دسته اول، از جایگاه و مکان خاصّی نام نمی برند و از آنها استفاده می شود که امام مهدی علیه السلام به صورت ناشناس در میان مردم زندگی می کند. در روایتی که از امام صادق علیه السلام نقل شده است، در این زمینه، چنین می خوانیم:
چگونه این مردم، این موضوع را انکار می کنند که خداوند با حجّتش همان گونه رفتار می کند که با یوسف رفتار کرد؟ همچنین چگونه انکار می کنند که صاحب مظلوم شما – همان که از حقّش محروم شده و صاحب این امر [حکومت] است – در میان ایشان رفت و آمد می کند، در بازارهایشان راه می رود و بر فرش های آنها قدم می نهد، ولی او را نمی شناسند، تا زمانی که خداوند به او اجازه دهد که خودش را معرّفی کند، چنان که به یوسف اجازه داد، آن زمان که برادرانش از او پرسیدند: «آیا تو یوسف هستی؟ پاسخ دهد که «آری»، من یوسف هستم».(16)
به نظر می رسد میان این سه دسته روایت، تعارضی وجود ندارد و آن حضرت بسته به شرایط و موقعیت های مختلفی که پیش می آید، زندگی به صورت ناشناس در میان مردم و اقامت در مکان هایی چون «مدینه منوره» یا دوری گزیدن از مردم و اقامت در مناطق دور از دسترس را انتخاب می کند.
به بیان دیگر، براساس دومین معنایی که برای غیبت قابل تصوّر است؛ یعنی ناشناس بودن امام مهدی علیه السلام، آن حضرت، الزامی برای اقامت در محلّی خاص یا دور از دسترس ندارد و می تواند به صورت طبیعی در میان مردم زندگی کند. البته ممکن است رعایت مصالحی دیگر، آن حضرت را وادار کند که براساس سفارش پدر بزرگوارشان، کوه ها و بیابان ها را اقامت گاه خود برگزیند.
بدیهی است اگر قرار باشد آن حضرت به صورت ناشناس در میان مردم زندگی کند، مکان هایی چون «مدینه منوّره» در کنار قبر جدّ بزرگوارش بهترین مکان خواهد بود.
جزیره خضرا
بسیاری می پرسند آیا واقعاً امام زمان علیه السلام در این جزیره دور دست در «اقیانوس اطلس» زندگی می کند؟ آیا چنان که برخی می گویند: یاران و فرزندان آن حضرت نیز در این جزیره اند؟ و از این قبیل پرسش ها. در پاسخ این پرسش ها باید گفت که موضوع جزیره خضرا به عنوان محلّ اقامت و زندگانی حضرت ولی عصر علیه السلام در عصرغیبت کبرا، برگرفته از حکایتی است که عالمان شیعه، درباره استناد آن، اتفاق نظر ندارند. گروهی آن را پذیرفته اند و در نتیجه، معتقد به وجود جزیره خضرا هستند و جمعی، آن را بی اعتبار دانسته اند و اساساً وجود چنین جزیره ای را رد می کنند. در این جا برای روشن تر شدن موضوع، به بررسی این دیدگاه ها و مهم ترین دلایل دو گروه می پردازیم.
1. دیدگاه موافقان
این گروه از عالمان شیعه، حکایت جزیره خضرا را این گونه نقل می کنند:
شخصی به نام زین الدّین علی بن فاضل مازندرانی، در سال 690 ه.ق از سرزمین «بربر»، در سفری به اقیانوس اطلس سه روز با کشتی در دل آب حرکت می کند تا به جزایر روافض (شیعیان) می رسد. در آن جا مطلع می شود که جزیره ای به نام جزیره خضرا وجود دارد که فرزندان حضرت ولی عصر علیه السلام در آن جا زندگی می کنند. وی مدّت چهل روز در همان محل اسکانش می ماند. پس از چهل روز، هفت کشتی حامل موادّ غذایی، از جزیره خضرا به این جزیره می آید. ناخدای کشتی، او را با نام و نام پدرش صدا می زند و می گوید:«مشخصات تو را به من گفته اند و اجازه داده اند که تو را به جزیره خضرا ببرم.» آن گاه او را به ان جا می برد. پس از شانزده روز دریانوردی، سرانجام به «آب های سفید»ی می رسند و ناخدا توضیح می دهد که این آب ها، مانندن سوار بلد» (دیوار شهر)، جزیره را در برگرفته است و کشتی های دشمنان هرگز نمی توانند از آنها بگذرند و به برکت وجود حضرت ولی عصر علیه السلام، در آن غرق می شوند.
سپس به جزیره خضرا می رسد. در آن جا جمعیت انبوهی را با بهترین لباس ها و نیکوترین وضع مشاهده می کند و شهری بسیار آباد با درختانی سرسبز و انواع میوه ها و بازارهای بسیار و ساختمان های مجلّل از سنگ های شفّاف رخام می بیند. شخص بزرگواری به نام سید شمس الدّین که او را نوه پنجم امام زمان علیه السلام معرّفی می کنند، مسئول تعلیم، تربیت و اداره جزیره خضرا نایب خاصّ حضرت علیه السلام در آن جزیره است. او مستقیماً از امام علیه السلام فرمان می گیرد، ولی آن حضرت را نمی بیند و تنها هر صبح جمعه، نامه ای به خط امام علیه السلام در نقطه معینی گذاشته می شود که در آن، اوامر ان حضرت و آنچه تا یک هفته مورد نیاز خواهد بود، نوشته شده است.
علی بن فاضل، هجده روز در آن جزیره اقامت می کند و از محضر سید شمس الدّین استفاده می کند و پس از ان، به او دستور می رسد که به وطنش باز گردد.
علی بن فاضل، آنچه را از سخنان سید شمس الدّین استفاده می کند، در کتابی به نام الفوائد الشّمسیه گرد می آورد و ماجرای تشرّف خود را به تنی چند از عالمان معاصر خویش بازگو می کند.
فضل بن یحیی طیبی نویسنده قرن هفتم هجری قمری، در 11 شوال 669 ه.ق، این حکایت را اززبان علی بن فاضل در شهر «حله» شنود و آن را در کتابی با نام جزیرۀ الخضراء گرد می اورد.(17)
این کتاب از سوی عالمان زیر مورد توجّه واقع شده است:
– شهید اول آن را به خطّ خود نوشته است که خطّ او در «خزانه امیر مومنان علیه السلام» پیدا شده است.
– محقّق کرکی ان را به فارسی برگردانده است.
– علّامه محمّد باقر مجلسی آن را بحار الانوار نقل کرده است.
– شیخ حرّ عاملی ان را در کتاب إثبات الهداۀ درج کرده است.
– وحید بهبهانی به مضمون آن فتوا داده است.
– بحرالعلوم در کتاب رجال خویش، به آن استناد کرده است.
– قاضی نورالله شوشتری، محافظت بر آن را بر هر مرمنی لازم دانسته است.
– میرزا عبدالله اصفهانی (افندی) آن را در کتاب ریاض العلماء نقل کرده است.
– میرزای نوری ان را در کتاب جنّۀ المأوی و نجم الثّقاب آورده است.(18)
بر اساس حکایت علی بن فاضل، امام مهدی علیه السلام و فرزندان ایشان، در جزیره خضرا واقع در «اقیانوس اطلس» سکونت دارند و همه ساله، در موسم حج، حج می گزارند و پس از زیارت پدران و اجداد طاهرین شان علیهم السلام در «حجاز»، «عراق» و «طوس»، مجدداً به این جزیره باز می گردند. آن حضرت غالباً در این جزیره اقامت دارد.(19)
گفتنی است شخصی به نام انباری نیز حکایتی درباره محلّ اقامت امام مهدی علیه السلام نقل کرده است. به دلیل آن که وی، این حکایت را از زبان شخصی مجهول بیان می کند، به همان حکایت پیشین بسنده می کنیم.(20)
2. دیدگاه مخالفان
جمعی از عالمان شیعه، حکایت یاد شده را که بر وجود «جزیره خضرا» به عنوان اقامت گاه غالب حضرت امام زمان علیه السلام دلالت می کند، دارای اشکال می دانند و از آن جا که دلیل دیگری در دست نیست، وجود چنان جزیره ای را نمی پذیرند.
پیش از نقل اشکال های وارد بر این حکایت، لازم است اشاره ای به سند آن داشته باشیم. علّامه مجلسی در کتاب خود می نویسد:
رساله ای مشهور به «داستان جزیره خضرا واقع در دریای سفید» یافتم. چون این رساله دربردارنده یاد کسانی است که آن حضرت را دیده اند و همچنین در آن، مطالب شگفت انگیزی وجود دارد، دوست دارم آن را در این جا بیاورم. از آن جا که این رساله را در اصول (کتاب های روایی) معتبر نیافتم، برای آن بابی مستقل گشودم و آن را آن گونه که یافتم، نقل می کنم.(21)
وی آن گاه به نقل حکایت می پردازد. در آغاز حکایت پس از خطبه آغازین چنین آمده است:
در خزانه امیر مؤمنان و سرور اوصیا و حجّت پروردگار جهانیان و امام پرهیزکاران، علی بن ابی طالب – درود خدا بر او باد – متنی به خطّ شیخ فاضل و دانشمند عامل، فضل بن یحیی بن علی طیبی کوفی – قدس الله روحه- یافتم که در آن چنین آمده است: «… این بنده نیازمند به بخشش خداوند سبحان متعال، فضل بن یحیی بن علی طیبی امامی کوفی که خدای اورا ببخشاید، چنین می گویم: … .
فصل بن یحیی در ادامه رساله به واسطه شیخ شمس الدّین بن نجیح حلبی و شیخ جلال الدّین عبدالله بن حرام حلّی، حکایت جزیره خضرا را از زین الدّین علی بن فاضل مازندرانی نقل می کند.(22)
علّامه سید جعفر مرتضی عاملی، به بررسی سند این حکایت پرداخته و اشکال ها و پرسش های متعددّی را متوجّه آن دانسته است که در این جا به مهم ترین آنها اشاره می کنیم:
الف) نخستین پرسش ما درباره فردی است که در ابتدای روایت می گوید:« در خزانه امیر مؤمنان … علی بن ابی طالبی- درود خدا بر او باد- متنی به خطّ شیخ فاضل و دانشمند عامل، فضل بن یحیی طیبی یافتم».
این شخص از نظر ما ناشناخته و اسم و نسب و خصوصیات دیگر او کاملاً مجهول است. با یک نظر اجمالی به ابتدای روایت می فهمیم که او به طور قطع، مجلسی رحمه الله نیست؛ چرا که ایشان با صراحت فرمود: «این داستان را از یک رساله دیگر نقل می کنم».
همان گونه که سید هاشم بحرانی رحمه الله (از معاصران مجلسی) در نقل داستان می گوید:«بعضی از بزرگان فرموده اند که این حدیث را به خطّ شیخ فاضل … یافته ایم».(23) این جمله هم مانند عبارت مجلسی دلالت ندارد که بحرانی مستقیم از راوی شنیده باشد. بر فرض این که بپذیریم بحرانی مستقیم از راوی شنیده است، این پرسش مطرح می شود که چگونه بحرانی او را دیده و داستان را بدون واسطه از او شنیده، ولی مجلسی او را ندیده است با این که بحرانی و مجلسی هر دو در یک زمان می زیستند. دیگر این که به چه علّت مجلسی به نقل از یک رساله متداول بسنده کرده و درباره نویسنده و صاحب آن، تحقیق نکرده است تا حقیقت داستان را از او شفاهی سؤال کند.
ب) پرسش دوم این که چگونه این شخص «مجهول»، خطّ طیبی را شناخت و اطمینان یافت که آنچه را در آن رساله یافته، خطّ طیبی ست. آیا خطّ طیبی آن چنان مشهور و معروف بوده که حتّی این فرد مجهول الحال هم آن را شناخته است؟
شاید واقع مطلب بر این شخص مشتبه شده باشد. به این جهت که مثلاً وقتی که دیده است طیبی این داستان را روایت می کند، فکر کرده لابد کاتب آن هم اوست؛ در صورتی که بین این دو امر، ملازمه ای نیست.
ج) با توجّه به این نکته، ما مشاهده می کنیم که علی بن فاضل (کسی که در روایت به عنوان مازندرانی توصیف می شود و بعد خودش را در متن همین روایت، عراقی معرّفی می کند) تلاش زیادی برای اثبات برخی از فضایل به نفع خودش دارد و این نکته از متن گفتارش با سید شمس الدّین، آن جا که از ملاقات با امام سخن می گوید، به روشنی معلوم می شود:
ای سرورم، من یکی از بندگان مخلص آن حضرت هستم؛ با این همه امام را ندیده ام. بعد سید شمس الدّین به من فرمود: چرا، تو او را دو مرتبه دیده ای … .(24) و آن دو مرتبه را برایش توضیح می دهد.
علاوه بر این، همه روایت درصدد اثبات یک فضیلت بی نظیر برای اوست؛ یعنی او خدمت کسی رسیده است که دیگران نرسیده اند و همچنین درصدد اثبات عنایت و توجّه امام به خود است.
پس وقتی ما به این نکات توجّه کنیم و این حقیقت را بر آن بیفزاییم که هیچ یک از معاصران علی بن فاضل، او را تشویق نکرده و مورد اعتماد ندانسته اند و فقط کسانی او را قابل اعتماد دانسته اند که صدها سال پس از او زیسته اند و جالب این که دلیل و مستند آنها در اعتماد به او، ظاهراً خود روایت «جزیره خضرا» است، نتیجه می گیریم اطمینان به صحّت آنچه او برای ما نقل می کند، امکان ندارد؛ چون احتمال می دهیم اصل قضیه و ریشه داستان، از بافته های ذهن اوست که برای رسیدن به شهرت یا اهداف دیگری، آن را ساخته است، هم چنان که در طول تاریخ، نمونه های آن را مشاهده کرده ایم.
د) از جمله نکاتی که شکّ و بدگمانی ما را درباره این راوی و داستانش افزایش می دهد، این است که معاصران او مانند علّامه حلی رحمه الله و ابن داوود که در سال 707 ه.ق. از تألیف کتاب رجالی خود فراغت یافته بود و همچنین علمای دیگر، به طور کلّی، او را نادیده گرفته و هیچ کدام از آنها حتّی یک کلمه درباره او سخن نگفته اند. با این که داستان گران بها و بی نظیر او باید آنها را تشویق و تحریک می کرد که به داستان و راوی آن اشاره کنند؛ راوی و داستانش را بستایند و چنین داستانی را به عنوان یکی از دلایل امام و امامت قرار دهند و آن را شایسته نقل در کتاب های خود بدانند. وقتی می بینیم دانشمندان اسلامی، مطالب و داستان های کم اهمیّت تری را در نوشته هایشان آورده، ولی این داستان را نادیده انگاشته اند، پی می بریم که شاید آن را دروغ و باطل به حساب آورده یا آن را نشنیده اند یا اساساً چنین داستانی در زمان آنها ساخته نشده بود.
همه این احتمالات وجود دارد و همه آنها، ما را درباره این داستان و راوی آن به شک می اندازد. شاید کسی بگوید که شخصیت های برجسته دیگری هم وجود دارند که نویسندگان معاصر آنها، نام شان را در کتاب های رجالی خود نیاورده اند و شاید نسبت به این راوی نیز همین مسئله اتفاق افتاده باشد، ولی ما با دقّت متوجّه می شویم که این پاسخ در حقیقت، تلاش بیهوده ای است؛ زیرا چنین شخصیت هایی اگر چه در بعضی از کتاب های رجالی مطرح نشده اند، در کتاب های دیگری که در همان زمان تألیف گردیده، به قلم آمده و مطرح شده اند. یا این که حداقل، مورد اعتماد بودن آنها با قراین و شواهدی غیر از آنچه خود آنها درباره خودشان گفته اند، ثابت شده است و برخلاف علی بن فاضل، یک داستان منحصر به فرد نداشته اند که کتاب های معتبر تاریخ، مانند ان را ثبت و ضبط نکرده باشند.
همین که معاصران علی بن فاضل، داستان او را نادیده انگاشته و هیچ گونه خبری از آن نداده اند، سبب برانگیخته شدن شک و بدگمانی جدّی ما نسبت به او می شود.
ه) از جمله نکات جالب توجّه این است که در خود روایت، به صراحت آمده است: علی بن فاضل، داستان را از شروع تا پایان، در حضور طیبی و گروهی از علمای «حلّه» و اطراف آن که برای زیارت شیخ آمده بودند، توضیح می دهد. حال این که ما هیچ فردی از این عدّه را پیدا نکردیم که داستان را بی واسطه یا دست کم با واسطه نقل کند. در صورتی که از آنها انتظار می رود تا آن را در شهرها و دربین مردم منتشر ساخته باشند و این داستان جالب را نُقل مجالس و محافل کنند؛ زیرا در این حکایت، جایگاه وجود امام زمان علیه السلام و فرزندانش در یک موضع استثناییی و پیچیده تعیین شده است.
همچنین ما انتظار داشتیم مردم، گروه گروه، به زیارت قهرمان این کشف عجیب برسند و به او تبرّک جویند و تلاش کنند داستان را مستقیم از زبان خودش بشنوند و در کتاب های دیگر ثبت کنند و دانشمندان هم با آوردن نام او و داستانش در کتاب های راجالی و غیر رجالی خود، تبرّک بجویند. با این حال، هیچ یک از این حوادث رخ نداد و تنها فردی که آن را نقل کرده، طیبی کوفی است. البّته این نقل را هم فردی ناشناس، در بین اوراقی در میان گنجینه ای از کتاب ها کشف کرده است. عجیب تر این که این مرد ناشناس، نویسنده ناشناس داستان را هم به خاطر خط معروف و مشهورش، شناخته و کشف کرده است.(25)
گفتنی است پرسش ها و اشکال های یاد شده را کسان دیگری نیز مطرح کرده اند. (26)
چنان که ملاحظه شد، مهم ترین پرسش و اشکالی که علّامه سید جعفر مرتضی عاملی درباره سند حکایت جزیره خضرا مطرح می کند، مربوط به شخصی است که رساله مشهور به «داستان جزیره خضرا» را در خزانه امیر مؤمنان، علی علیه السلام یافته است. ایشان تصریح می کند که «این شخص از نظر ما ناشناخته و اسم و سنب و خصوصیات دیگر او کاملاً مجهول است.» در پاسخ این پرسش و اشکال باید گفت که شیخ شهید قاضی نورالله شوشتری (شهید 1019 ه.ق) در کتاب مجالس المؤمنین تصریح کرده است که یابنده این رساله، شهید اول بوده است و این جمله آغاز حکایت که«متنی به خطّ شیخ فاضل و دانشمند عامل، فضل بن یحیی بن علی طیبی کوفی یافتم» از آن شهید بزرگوار است.(27)
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی پس از بیان مطلب یاد شده، در پاسخ کسانی که به سند حکایت «جزیره خضرا» اشکال می کند، می نویسد:
بعد از آن که دانستیم یابنده رساله در خزانه [امیر مومنان] و کسی که از آن نسخه برداری کرده، شهید اول بوده است که خود نزدیک به زمان فضل بن یحیی و آشنا به خطّ او بوده و او را به فضل و علم و عمل توصیف کرده است و بعد از آن که [دانستیم] فصل بن یحیی، شیخ زین الدّین علی بن فاضل را به پرهیزگاری و صلاح توصیف کرده است و این خبر را به واسطه دو عالم فاضل شنیده است، قول به جعلی بودن این خبر و استناد آن به دشمنان و … سخنی بدون علم است.(28)
با توجّه به مطالب یاد شده، اظهار نظر صریح و قطعی در مورد درستی یا نادرستی حکایت جزیره خضرا مشکل به نظر می رسد و بهتر است به جای مخالفت یا موافقت بی چون و چرا با این حکایت، علم آن را به خدا بسپاریم. چنان که پیش از این یادآور شدیم، باید بیشتر به دنبال شناخت وظایف قطعی خود در برابر امام زمان علیه السلام و عمل به آنها باشیم؛ زیرا دانستن یا ندانستن محلّ اقامت امام عصر علیه السلام و وجود داشتن یا وجود نداشتن محلّی به نام جزیره خضرا، هیچ تأثیری در معرفت ما نسبت به امام زمان و نزدیکی با آن حضرت ندارد.(29)
———————————————————————–
پی نوشت ها :
1- برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک : معرفت امام زمان (ع) و تکلیف منتظران، صص 74- 78.
2- کتاب الغیبه (طوسی)، ص 161.
3- احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، تحقیق: ابراهیم البهادری، محمد هادی به، به اشراف: جعفر سبحانی، چاپ اول: قم، اسوه، 1413 هـ. ق، ج 2، صص 597 و 598 ؛ بحارالانوار، ج 53، ص 176.
4- کتاب الغیبه(نعمانی)، ص 172، ح 5.
5- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ چهاردهم: تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365، ج1، ص 340؛ کتاب الغیبه (طوسی)، ص 102؛ بحارالانوار، ج 52، ص 153، ح 6.
6- بحارالانوار، ج 52، ص 153.
7- الکافی، ج 1، ص 328، ح 2؛ کتاب الغیبه (طوسی)، ص 139؛ بحارالانوار، ج 51، ص 161، ح 11.
8- کتاب الغیبه (طوسی)، ص 103؛ بحارالانوار، ج52، ص 153، ح 7.
9- ر. ک : بحارالانوار، ج 99، ص 108.
10- «کیسانیه» پیروان مختار بن ابوعبیده ثقفی بودند. او نخست برای پیشرفت کار خود دعوت به علی بن الحسین (ع) سپس دعوت به محمد حنفیه می کرد. البته کار او مبتنی بر اعتقاد وی به اهل بیت نبود، بلکه می خواست از آن بهره برداری سیاسی کرده باشد و چون کارش بالا گرفت، خود دعوی دریافت وحی از خداوند کرد و عباراتی مسجع و مقفّی [دارای سجع و قافیه] به تقلید قرآن به زبان می راند. (فرهنگ فرق اسلامی، ص 373).
11- یاقوت حموی، مراصد الاطلاع علی اسماء الامکنه و البقاع، بیروت، دارالجیل، 1412 هـ. ق، ج 2، ص 620.
12- ر. ک : بحارالانوار، ج 52، ص 306؛ ج 53، ص 97.
13- کتاب الغیبه (نعمانی)، ص 182.
14- ر. ک: کتاب الغیبه (نعمانی)، ص 315؛ بحارالانوار، ج 52، ص 306، ح 80، ص 307، ح 81.
15- ر. ک : بحارالانوار، ج 99، ص 108.
16- کتاب الغیبه (نعمانی)، ص 164؛ الکافی، ج 1، صص 336 و 337، ح 4.
17- به نقل از : ناجی النجار، جزیره خضراء وتحقیقی پیرامون مثلث برمودا، ترجمه و تحقیق : علی اکبر مهدی پور، چاپ ششم: قم، مؤلف، 1411 هـ. ق، صص 52و 53.
18- ر. ک: همان، صص 53و 54.
19- همان.
20- همان، ص 54.
21- بحارالانوار، ج 52، ص159.
22- همان.
23- سید هاشم بحرانی، تبصره الولی، قم، مؤسسه المعارف الاسلامی، 1411 هـ. ق، ص 243.
24- بحارالانوار، ج 52، ص172.
25- دراسه فی علامات الظهور و الجزیره الخضراء، صص 195- 198؛ ترجمه به نقل از : جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت؟ !، صص 115- 119.
26- ر. ک : الاخبار الدخیله، ج 1، ص146.
27- سید نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، چاپ اول: تهران: کتاب فروشی اسلامیه، 1365، ج1، صص 78و 79.
28- لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر (ع)، چاپ اول: قم، مکتب المؤلف، 1422 هـ. ق، ج3، ص 426.
29- برای مطالعه بیشتر در موضوع جزیره خضرا، ر. ک : بحارالانوار، ج52، صص 159- 174؛ نجم الثاقب، صص 391- 410؛ منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر(ع)، ج 3، صص 422- 431؛ جزیره خضرا و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا؛ جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت؟!؛ غلام رضا نظری، جزیره خضرا تحریفی درتاریخ شیعه، چاپ اول: قم، طلیعه نور، 1378.
منبع: شفیعی سروستانی، ابراهیم( 1343 )، پرسش از موعود، تهران: موعود عصر، چاپ اول 1390.