برای روشن شدن پاسخ پرسش، فوق ذکر این مقدمه ضروری است که قبل از هر چیز جایگاه و مقام قرآن در برابر چیزهای دیگر درک شود.
قرآن کریم، بیانگر خطوط کلی معارف دین است و در تبیین خطوط اصلی معارف دین کاملاً روشن است، در سراسر قرآن از جهت تفسیری مطلب تیره و مبهمی نیست؛ زیرا اگر آیهای به تنهایی نتواند مطلوب خود را بیان کند، آیات دیگر قرآن، کاملاً عهدهدار روشن شدن اصل مطلب آن خواهد بودو آن را تفسیر و تبیین خواهند نمود. اما جزئیات،خصوصیات و حدود آن خطوط کلی، با رهنمود خود قرآن کریم، برعهده رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ است: « وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ[1]؛ و ما این ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى؛ و شاید اندیشه کنند! » ، « …وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ[2]؛ آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگیرید [و اجرا کنید]، و از آنچه نهى کرده خوددارى نمایید؛ و از [مخالفت] خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید ا ست!» ، « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلا[3]؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [ اوصیاى پیامبر] را! و هرگاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید [و از آنها داورى بطلبید] اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این [کار] براى شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است. ».
پس از دوران رسالت نیز با رهنمود حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ. در حدیث ثقلین، این سمت به امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ سپرده شده است.
مقتضای قانون نبوت، این است که کتاب آسمانی و قانون الهی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ، هم قابل فهم باشد و هم صالح برای عمل باشد، کتابی که احکام آن، توسط رسولانش قابل طردبوده و قابل اجرا در جامعه نباشد، شایسته پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیست ، ولی صلاحیت قانون پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای علم و عمل منحصر در این نیست که خود کتاب آسمانی همه معارف و احکام را به تفصیل بیان کند، بلکه ممکن است برخی از آن را به طور تفصیل روشن کند ولی برخی از احکام به صورت کلی وارد شود و تفصیل آنها از راه وحی و الهام به خود پیامبر، برای جامعه تبیین شود و یا آن که اصلاً به بیان خطوط کلی حکم و احکام بسنده کند و تفصیل همه آنها از راه حدیث قدسی به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ الهام شود و آن حضرت، تفصیل دریافت شده را به امت خویش ابلاغ کند.
از نظر قرآن کریم، معصومین ـ علیهم السلام ـ گرچه به لحاظ مقامهای معنوی و در نشئه باطن، از قرآن کمتر نیستند، اما از نظر نشئه ظاهر و در مدار تعلیم و تفهیم معارف دین، قرآن کریم، ثقل اکبر و آن بزرگواران، ثقل اصغر و قرآن ناطق هستند، حال چگونه ممکن است روایات ایشان و بیانات شان باقی باشد و قابل اجرا، ولی قرآن کریم که ثقل اکبر است بیاناتش مطرود و قابل طرح واجرا نباشد. هم چنین، چگونه ممکن است روایات و بیانات معصومین ـ علیهم السلام ـ برتر باشند و قرآن کریم برتر نباشد.
بنابراین قرآن کریم، پایگاه قطعی یا اطمینان بخش دین است و هیچ گاه در آن احکام مطروده وغیرقابل اجرا راه ندارد.
از طرف دیگر، پشتوانه حجت سنت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ، یعنی قول، فعل و تقریر آن حضرت، قرآن است و پشتوانه حجیت سنت امامان ـ علیهم السلام ـ نیز گفتار پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حدیث شریف ثقلین است.
بنابراین، حجیت و ارزش رهآورد پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امامان ـ علیهم السلام ـ به برکت قرآن کریم است، به بیان دیگر حجیت قرآن کریم، ذاتی است. حال اگر حجیت ظواهر قرآن کریم، نیز وابسته به روایات باشد که برخی از احکام قرآن کریم را طرد نمایند، در این صورت، قرآن کریم، حتی در سطوح تفسیر و دلالت بر معانی ظواهر الفاظ خود متوقف بر روایات باشد، مستلزم دور (توقف شیء بر خود) خواهد بود که از جهت عقل محال است.
ارجاع مسلمانان به پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ نیز به وسیله خود قرآن صورت گرفته است و از مصادیق: « وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ[4]؛ و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است. » نور قرآن است که راهنمایان بشر را به آنان میشناساند و چنین نیست که جامعه انسانی، بدون هدایت قرآنی، بتواند یا مکلف باشد، به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ رجوع کند. در تأیید مطالب فوق، معصومین ـ علیهم السلام ـ خود در احادیث فراوانی فرمودهاندکه سخنان ما را بر میزان الهی، یعنی قرآن کریم، عرضه و با آن ارزیابی کنید و در صورت عدم مخالفت با قرآن آن را بپذیرید، این احادیث به عنوان «اخبار عرض علی الکتاب» معروف است و دو دسته می باشد:
1. روایاتی است که راه حلّ تعارض احادیث متعارض را ارائه میکند و در باب تعادل و تراجیح علم اصول فقه به «اخبار علاجیّه» معروف است.
یکی از معیارهای حل تعارض روایات از منظر اخبار علاجیه، عرضه کردن دو حدیث متعارض، که جمع دلالی ندارد و تعارض آنها استقرار یافته، بر قرآن کریم است،تا موافق قرآن یا غیرمخالف آن اخذ گردد و مخالف آن مردود شناخته شود.
2. دسته دوم، روایات عامی است که اختصاص به اخبار متعارض ندارد، بلکه همانند صورت پرسش، در مقام تعارض بین روایت و قرآن کریم و در مقام تشخیص این که کدام یک مطرود است؟ صحت محتوای هر روایتی را در گرو موافقت یا عدم مخالفت با قرآن کریم میداند و دامنه لزوم عرض بر قرآن را بر همه احادیث میگستراند، مانند روایات زیر:
الف. پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «اِنَّ عَلی کُلِّ حَقٍّ حَقِیقَه وَ عَلی کُلِّ صَوابٍ نُوراً فَما وافَقَ کِتابَ اللهِ فَخُذُوهُ وَ ما خالَفَ کِتابَ اللهِ فَدَعُوهُ [5] ؛ هر حقی اصلی دارد که آن اصل میزان سنجش و معیار ارزیابی این حق است و هر صوابی (امر واقعی) نورانیتی دارد که صواب مزبور به وسیله آن نور شناسایی میشود، پس آن چه با میزان الهی، یعنی قرآن کریم، موافق بود، بگیرید وآن چه مخالف بود واگذارید.»
از تفریع ذیل روایت: « فَما وافَقَ کِتابَ اللهِ فَخُذُوهُ » بر میآید که روایات همان حق است و حقیقت آن، قرآن کریم است و صحت محتوای روایات در گرو موافقت با حقیقت (قرآن کریم) است و نوری که با آن راستی روایات سنجیده میشود، قرآن است.
2. امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید: «هر چیزی بر قرآن کریم و روایات عرضه میشوند، هر حدیثی که موافق قرآن نباشد، باطل است.»[6]
از روایات فوق به دست میآید، که اگر روایتی با قرآن کریم مخالفت داشت، آن چه مطرود است، روایات مخالف قرآن است؛ زیرا سخنان معصومین ـ علیهم السلام ـ برخلاف قرآن کریم، قابل تحریف و جعل همانند است،[7] از این رو دست جعل، وضع و تحریف از عصر رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به کار جعل حدیث پرداخت تا آن جا که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در خطابهای فرمودند: «دروغ گوها، دروغ های فراوانی بر من بستهاند، آگاه باشید هر کس بر من دروغ بندد خودش را آماده آتش جهنم می کند .»[8]
خلاصه آن که، دین مبین اسلام، دین کاملی است که تمام برنامههای آن در زمان رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ، به تکامل و رشد نهایی خود رسیده است، لذا وجود نسخ و یا طرد احکام آن پس از به کمال رسیدن تمام احکام آن، جایی در شریعت باقی نمیگذارد.
معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
تسنیم تفسیر قرآن کریم؛ جوادی آملی، ج 1، ص 64 ، قم، مرکز نشر اسراء.
پی نوشت ها:
[1] . نحل/ 44.
[2] . حشر/ 7.
[3] . نساء/ 59..
[4] . نحل / 89 .
[5] . کلینی ، محمد ؛ کافی ، تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، 1365 ه ش ، ج1 ، ص 69.
[6] . همان.
[7] . یعنی ممکن است کسی به دروغ روایتی را جعل کند و به معصومان علیهم السلام نسبت دهد که معیار درستی اینگونه روایات این است که مخالف قرآن نباشد و گرنه به یقین ساختگی می باشند .
[8] . کافی ، ج1 ، ص 62 .