نویسنده: سیّد جواد مصطفوی
23ـ هر کسی در گرو اعمال خویش است
«کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهِینٌ؛ (طور/ 21) هر کسی در گرو کاری است که انجام داده است.»
«فَإِنَّکُمْ مُرْتَهَنُونَ بِما أَسْلَفْتُمْ وَ مَدینُونَ بِما قَدَّمْتُمْ؛ (خطبه 232) شما درگرو آنچه پیش فرستادهاید، میباشید و به خاطر آنها مجازات میشوید.»
بیان:
شیخ توسی در بیان آیه فوق میفرماید: «با هر انسانی طبق آنچه عملش استحقاق دارد، معامله میشود؛ اگر طاعت انجام داده است، پاداش میبیند و اگر گناه کرده، مجازات میشود و هیچکس به گناه دیگری موأخذه نمیشود و همچنان که گروگان نزد مرتهن[1] حبس میشود تا آنچه لازم است، راهن[2] بپردازد و سپس گروگان آزاد میشود، انسان هم در مقابل اعمالش محبوس است تا زمانی که معلوم شود آن اعمال را طوری که لازم بوده، انجام داده است آن گاه خلاص میشود وگرنه گرفتار میگردد.»[3]
24ـ نعمتهای خدا از اندازه خارج است
خداوند پس از آنکه مقداری از نعمتهای خویش را از قبیل خلقت زمین و آسمان و باران و دریا و میوهها تذکّر میدهد، میفرماید:
«وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها؛ (ابراهیم/ 34) و اگر بخواهید نعمت خدا را بشمارید، نمیتوانید آن را شماره کنید.»
و نیز در سوره نحل (آیه 18) نعمتهای بیشتری را متذکّر میشود و سپس همین جمله را تکرار میکند.
در ابتدای نهجالبلاغه مذکور است:
«وَلا یُحْصی نَعْماءَهٌ العادُّونَ؛ (خطبه 1) و شماره کنندگان، نعمتهای او را شماره نتوانند کرد.»
25ـ خداوند بر انسان سختگیری نکرده است
قرآن مجید بعد از آنکه راجع به معاف بودن مریض و مسافر از گرفتن روزه دستور داده میفرماید:
«یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ؛ (بقره/ 185) خدا برای شما آسانی میخواهد و مشقت و سختی نمیخواهد»
«وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ؛ (حج/ 78) خدا برای شما سختی و مشقتی در دین قرار نداده است.»
علی ـ علیه السّلام ـ در هنگام مراجعت از جنگ صفّین ضمن جوابی که به مرد شامی داده است، میفرماید:
«اِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ… کَلَّفَ یَسیراً وَ لَمْ یُکَلِّفْ عَسیراً؛ (حکمت 75) خداوند به کار آسان تکلیف کرده و به کار دشوار دستور نداده است.»
26ـ تنها خردمندان پند میپذیرند
خداوند در ذیل بسیاری از آیاتی که نعمتهای خود را شرح میدهد، میفرماید:
«إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ؛ (رعد/ 4) همانا در آنچه ذکر شد، نشانهها و عبرتهایی برای گروه خردمندان است.»
در سوره روم بعد از آنکه برای کسانی که برای خدا شریک قرار میدهند، مثالی میزند، میفرماید:
«کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ؛ (روم/ 28) این آیهها را برای گروهی که خرد دارند، شرح میدهیم.»
علی ـ علیه السّلام ـ در خطبهیی که مزایای اسلام را شرح میدهد، میفرماید:
«فَجَعَلَهُ)الاسلام(… فَهْماً لِمَنْ عَقَل و لُبّاً لِمَنْ تَدَبَّرَ؛ (خطبه 105) دین اسلام باعث فهم است، برای کسی که خرد خود را به کار اندازد و موجب عقل و خرد است، برای کسی که تفکّر و اندیشه نماید.»
و بعد از آن راجع به مُردن میفرماید:
«فَکَفی واعِظاً بِمَوتی؛ (خطبه 230) و مرگ برای پند دادن خردمند، کافی است.»
27ـ مرگ میرسد و انسان در غفلت است
«اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَهٍ مُعْرِضُونَ؛ (انبیاء/1) وقت حساب دادن مردم نزدیک شد و آنها در حالت بیخبری روی گردانند.»
علی ـ علیه السّلام ـ بعد از آنکه بندگان خدا را از فریب شیطان و انجام گناه به امید توبه برحذر میدارد، میفرماید:
«وَالشَّیْطانُ مٌوَکَّلٌ بِهِ… حَتْی تَهْجٌمَ مَنِیَّتُهُ عَلَیْهِ اَغْفَلَ ما یَکُونُ عَنْها؛ (خطبه 63) تا اینکه ناگاه مرگ بر او حمله کند در حالتی که از آن بسیار غافل باشد.»
28ـ فرار از جهاد، سودی ندارد
قرآن مجید درباره کسانی که نسبت به رفتن به جنگ بهانهجویی کرده و میخواستند فرار کنند، میفرماید:
«قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلِیلاً قُلْ مَنْ ذَا الَّذِی یَعْصِمُکُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرادَ بِکُمْ سُوءاً أَوْ أَرادَ بِکُمْ رَحْمَهً؛ (احزاب/ 16 و 17) بگو اگر از مردن یا کشته شدن فرار کنید، فرار کردن سودتان ندهد و در این صورت جز مدّت کمی برخوردار نخواهید شد. بگو کیست که شما را در برابر خدا، اگر محنتی و یا رحمتی برایتان بخواهد، نگه میدارد؟»
علی ـ علیه السّلام ـ ضمن کلامی که اصحابش را به جهاد ترغیب میکند، میفرماید:
«وَ أَیْمُ اللهِ لَئِنْ فَرَرْتُمْ مَنْ سَیْفِ الْعاجِلَهِ لا تِسْلمُوا مِنْ سَیْفِ الْاخِرَهِ… إِنَّ فیِ الْفِرارِ مَوْجِدَهَ اللهِ وَ الذُّلَّ اللاّزِمَ وِ الْعارَ الْباقِیَ وَ إِنَّ الْفارَّ لَغَیْرُ مَزیدٍ فی عُمْرِهِ وَ لا مَحْجُوزٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ یَوْمِهِ؛ (خطبه 124) سوگند به خدا اگر از شمشیر دنیا فرار کنید از شمشیر آخرت به سلامت نمیمانید… همانا فرار از جنگ سبب خشم خدا و ذلت و بیچارگی و ننگ همیشگی است و به عمر فرار کننده افزوده نمیشود و فرار مانع از مرگش نمیگردد.»
29ـ در خرج کردن، میانه روی کنید
قرآن کریم ضمن بیان صفات بندگان حقیقی خدا میفرماید:
«وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً؛ (فرقان/67) و کسانی هستند که چون خرج کنند، اسراف نکنند و بخل نورزند و میان این دو معتدل باشند.»
«کُنْ سَمْحاً وَ لا تَکُنْ مُبَذِّراً وَ کُنْ مُقَدِّراً وَ لا تِکُنْ مُقَتِّراً؛ (حکمت 32) بخشنده باش ولی نه به حد اسراف و میانه رو باش و سختگیر مباش.»
30ـ رخسار و گفتار انسان بر ضمیرش گواهی میدهد
قرآن مجید درباره منافقین که خلاف آنچه در دل داشتند به زبان میآوردند، خطاب به پیغمبر اکرم میفرماید:
«فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ؛ (محمّد/30) آنها را به وجناتشان شناختی و آهنگ گفتارشان میتوان بشناسی.»
«ما اَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً اِلاّ ظَهَرَ فی فَلَتاتِ لِسانِهِ وَ صَفَحاتِ وَجْهِهِ؛ (حکمت 25) کسی چیزی را در دل پنهان نمیکند مگر آنکه در سخنان بیاندیشه و پردههای رخسارش هویدا میگردد.»
31ـ در راه خدا از سرزنش باک نداشته باش
قرآن حکیم در ستایش قومی میفرماید:
«فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ؛ (مائده/54) در راه خدا کارزار کنند و از ملامت ملامتگران نهراسند.»
علی ـ علیه السّلام ـ به پسر ارجمندش امام حسن ـ علیه السّلام ـ مینویسد:
«وَ جاهِدْ فیِ اللهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ لا تِأْخُذْکَ فیِ اللهِ لَوْمَهَ لائِمٍ؛ (نامه 31) در راه خدا جهاد کن، جهادی که شایسته اوست و در راه خدا از سرزنش ملامتگر باک نداشته باش.»
32ـ منّت گذاشتن، احسان را باطل میکند
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْاَذی؛ (بقره/ 264) شما که ایمان دارید صدقههای خویش را با منّت و اذیت باطل نکنید.»
در نامهیی که علی ـ علیه السّلام ـ به مالک اشتر نوشته، تذکّر داده است:
«وَ إِیّاکَ وَالْمَنَّ عَلی رَعِیَّتِکَ بِاِحْسانِکَ… فَإِنَّ الْمَنَّ یُبّطِلُ الْاِحْسانَ… ؛(نامه 53) بپرهیز از اینکه به احسانی که میکنی به رعیتت منّتگذاری… زیرا منّت گذاشتن احسان را باطل میکند.»
33ـ دلیل زنده شدن پس از مرگ
قرآن مبین در پاسخ به اشکال فردی که استخوان پوسیده انسانی را نزد پیغمبر اکرم آورد و گفت که چگونه ممکنست این دوباره زنده شود، میفرماید:
«وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ؟ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّهٍ؛ (یس/78 و 79) برای ما مثلی میزند در حالی که خلقت خویش را از یاد برده است؛ میگوید چه کسی استخوانهای پوسیده را زنده میکند، بگو: همان که دفعه اول آن را ایجاد کرده است، زندهاش میکند.»
«وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْکَرَ النَّشْأَهِ الْاُخْری وَ هُوَ یَرَی النَّشْأَهَ الْأُولی؛ (حکمت 121) و شگفت دارم از کسی که خلقت دیگر را انکار میکند و حال آنکه خلقت اوّل را میبیند.»
بیان:
خداوند در ابتدا انسان را از کتم عدم بوجود میآورد و پس از آنکه مدّتی زندگی کرد، بدن ظاهریش را معدوم میکند و از بین میبرد. بار دوم طبق قانون معاد جسمانی، او را زنده میکند و به ظاهر زندگی اول برمیگرداند. اگر انسان خلقت اول خویش را از یاد ببرد و نسبت به آن غافل باشد، زنده شدن پس از مرگ را مستبعد میشمرد و بلکه منکر میشود و میگوید چگونه ممکن است استخوانهای پوسیده و بدن خاک شده انسان زنده شود و به حالت اوّل برگردد؟
قرآن مجید، این اشکال را نقل میکند و جوابش را که همان تذکّر به خلقت اول است، بیان میکند. چگونه ممکن است انسان متذکّر باشد که قدرتی خارج از تصوّر انسان به ایجاد معدوم صرف، تعلّق گرفت و انسانی ایجاد کرد و اکنون همان قدرت از ایجاد دوباره آن عاجز باشد، در صورتی که از بدیهیات اولیه به شمار میرود: «چونکه صد آمد نود هم پیش ماست»و خلقت دوباره به مراتب آسانتر از خلقت اول است. البته این سنجش و قیاس نسبت به قدرت محدود مخلوق و ممکن است که خلقت دوم را آسانتر نام مینهد وگرنه نسبت به قدرت نامحدود و بیپایان ذات باری آسان و آسانتر معنی ندارد و به ملاحظه همین سنجش و قیاس است که قرآن مجید در آیه دیگری کلمه «أهون»به کار برده و فرموده است:
«وَ هُوَ الَّذِی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ ؛ (روم/ 27) اوست که مخلوق را ایجاد کرده و سپس آن را برمیگرداند و برگردانیدن برای او آسانتر است.»
34ـ اگر خدا دست انسان را نگیرد، به گناه میگراید
قرآن حکیم از قول حضرت یوسف ـ علیه السّلام ـ نقل میکند:
«إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی؛ (یوسف/53) همانا ضمیر انسانی پیوسته به گناه فرمان میدهد مگر آن که پروردگارم رحم کند.»
علی ـ علیه السّلام ـ نیز به نماینده خویش ـ مالک اشتر ـ طی نامهیی امر میفرماید:
«وَ أَمَرَهُ أَنْ یَکْسِرَ نَفْسَهُ عِنْدَ الشَّهَواتِ وَ یَزْعَمَها عِنْدَ الْجَمَعاتِ فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ اللهُ؛ (نامه 53) هنگام شهوات، نفس خود را فرو نشان و هنگام سرکشیها بازش دار زیرا نفس به گناه فرمان میدهد مگر آن را که خدا رحم کند.»
35ـ اوّلین سفارش پدر به پسر، نهی از شرک است
قرآن عظیم، وصایای حضرت لقمان را به پسرش یادآور شده، میفرماید:
«وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ؛ (لقمان/12) و آن دم که لقمان به پسر خویش که پندش میداد، گفت: پسرکم به خدا شرک نیاور که شرک ستمی بزرگ است.»
علی ـ علیه السّلام ـ هنگامی که از ضربت شمشیر ابن ملجم ملعون در بستر خوابیده بود و اندکی بعد بدرود حیات گفت، به فرزندانش املا فرمود:
«وَصِیَّتی لَکُمْ أَنْ لا تُشْرِکُوا بِاللهِ شَیْئاً؛ (نامه 23) سفارش من به شما این است که چیزی را شریک خدا نسازید.»
و نیز در خطابهیی که در همان حال احتضار بیان مینمود، فرموده است:
«أَمَّا وّصِیَّتی فّاللهُ لا تُشّرِکُوا بِهِ شَیْئاً؛ (خطبه 149) اما سفارش من به شما درباره خدا است که چیزی را شریک او قرار ندهید.»
پی نوشت:
[1]. مرتهن: وام دهنده.[2]. راهن: وام گیرنده.
[3]. تبیان فی تفسیر القرآن، شیخ توسی، ج 9، ص 409.
منبع:رابطه نهجالبلاغه با قرآن