الف: برخورد شدید با متخلّفین از جنگ:
قرآن شریف متخلّفین، از انضباط نظامی را سرزنش و داستان آنها رابه عنوان عبرت در قرآن مطرح نموده است، از جمله میفرماید: «وَ عَلَی الثَّلاثَهِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّی…» آن سه نفر را که در (مدینه) بازماندند (و از شرکت در تبوک خودداری کردند و مسلمانان از آنان قطع رابطه نمودند) تا آن حَدْ که زمین با همه وسعتش بر آن ها تنگ شد و (حتّی) جایی در وجود خویش برای خود نمییافتند و دانستند که پناهگاهی از خدا جز به سوی او نیست در آن هنگام خدا آنان را مشمول رحمت خود ساخت و خداوند توبه آنها را پذیرفت.»[1]
در شأن نزول این آیه آمده است که سه نفر از مسلمانان به نام «کعب بن مالک» و «مراد بن ربیع» و «هلال بن امیّه» به خاطر سستی و تنبلی از شرکت در جنگ خودداری کردند، و در واقع از انضباط نظامی سرپیچی کردند، چیزی نگذشت که پشیمان شدند. هنگامی که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ از صحنه تبوک به مدینه بازگشت، خدمتش رسیدند، و از این تخلّف انضباطی عذرخواهی کردند، امّا پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ حتی یک جمله با آنها سخن نگفت و به مسلمانان نیز دستور داد که احدی با آنها سخن نگوید، آنها در یک محاصره عجیب اجتماعی قرار گرفتند، تا آنجا که حتّی کودکان و زنان آنان نزد پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ آمدند و اجازه خواستند که از آنها جدا شوند، پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ اجازه جدائی نداد، ولی دستور داد که به آنها نزدیک نشوند.
فضای مدینه با تمام وسعتش چنان بر آنها تنگ شد که مجبور شدند شهر را ترک گویند و به قلّه کوههای اطراف مدینه پناه برند.»[2] این همه برای مجازات از تخلّف انضباط نظامی بود، و این خود نشان میدهد، که مراعات انضباط نظامی تا چه اندازه از دیدگاه قرآن اهمیّت دارد.
ب: علّت شکستهای نظامی صدر اسلام
در آیات بسیاری به جنگهای گذشتگان، و صدر اسلام که منجر به شکست لشکریان حق شده اشاره دارد، و یکی از علل آن را عدم انضباط نظامی دانسته از جمله شکست بعد از پیروزی در جنگ احد، یکی از مهمترین علّتش مخالفت با فرمان مؤکّد پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ دائر به ماندن تیراندازان در سنگر حساس بود؛ این جریان را قرآن در آیات بسیاری مطرح نموده است.[3] از جمله میفرماید: «خداوند وعده خود را به شما درباره پیروزی بر دشمن در احُد محقق ساخت، در آن هنگام که در (آغاز جنگ) دشمنان را به فرمان او میکشتید، و این پیروزی همچنان ادامه داشت تا اینکه (انضباط نظامی را زیر پا گذاشتید) سست شدید، و در کار خود به نزاع پرداختید، و بعد از آنکه (به مطلوب خود رسیدید) و آنچه را دوست داشتید به شما نشان داد (ولی شما) نافرمانی کردید (و دستور فرمانده را در مراقبت از نقطههای حساس زیر پا گذاشتید) (با این حال باز شما را از شکست کامل نجات داد) و آنها را از شما منصرف ساخت تا شما را بیازماید…».[4]
در متن آیه (پاورقی) تعبیرتی چون «فشِلْتُم» سست شدید، «تنازعتُم» به اختلاف پرداختید، «عَصْیتُم» نافرمانی کردید به خوبی نشان میدهد که آنها شرائط و قوانین جنگی و انضباطی، را مراعات نکردند، یعنی اِراده قوی، وحدت فرماندهی. اطاعت از فرماندهی را که از مهمترین شاخصههای انضباط نظامی است زیر پا گذاشتند.[5]
ج. زمینهسازی جنگ و جهاد
1. بالا بردن توان جسمی «آنها در شما باید شدّت و خشونت (و قدرت) احساس کنند».[6]
2. بالا بردن توان روحی: با تشویق و تمجید از مجاهد مردان[7] و بیان این مطلب که جهاد مهمترین سود و سرمایه عمر و زندگی میباشد «ای کسانی که ایمان آوردهاید، آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذاب دردناک رهایی میبخشد؟! به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جانهایتان در راه خدا جهاد کنید، این برای شما (از هر چیز) بهتر است اگر بدانید، گناهانتان را میبخشدو شما را در باغهایی از بهشت داخل میکند…»[8]
3. آمادگی عِدّه و عُدّه براساس پیشرفتهای زمان:
قرآن بطور صریح دستور به آمادگی نظامی، و تجهیز قوا، و مجهّز شدن به پیشرفتهترین اسلحههای عصر را داده است آنجا که میفرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ…»[9] در برابر آنها (دشمنان) آنچه توانائی دارید از «نیرو» آماده سازید (و همچنین) اسبهای ورزیده (برای میدان نبرد) تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید.» در جمله کوتاه فوق یک اصل اساسی در زمینه جهاد اسلامی و حفظ قدرت نظامی، بیان شده، تعبیر آیه به قدری وسیع است که بر هر عصر و زمان و مکانی قابل تطبیق است.
کلمه «قوه» نه تنها وسائل جنگی و سلاحهای مدرن هر عصری را در بر میگیرد بلکه تمام نیروها و قدرتها، که به نوعی در پیروزی بر دشمن اثر دارد شامل میشود.»[10]
4. مانورها و تمرینهای نظامی:
«ما همه شما را قطعاً میآزماییم تا معلوم شود مجاهدان واقعی و صابران از میان شما کیانند، و اخبار شما را بیازماییم.»[11] هرچند آیه درباره امتحان الهی ولی با توجّه به این نکته که جمله به صورت جمع (و متکلّم معالغیر) آمده شامل پیامبر و رهبران هم میشود در نتیجه لزوم تمرینهای نظامی و شناسایی افراد ورزیده و مخلص از آنها استفاده میشود.
ب. برخورد نظامی:
1. جنگ و تبلیغات سرد، و تبلیغ روانی و اعتقادی علیه مشرکین «این شما نبودید که آنها را کشتید، بلکه خداوند آنها را کشت و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی بلکه خدا انداخت…»[12]
2. صفوف سربازان محکم و نفوذناپذیر و منظم: «خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او پیکار کنند گویی بنایی آهنیناند.»
3. تهدید نظامی جنگ، تا کی و تا کجا باید ادامه یابد: «و با آنها پیکار کنید، تا فتنه باقی نماند و دین، مخصوص خدا گردد.»
4. محدودیّت زمانی جهاد، و مراعات عهدنامهها: «و کافران را به مجازات دردناک بشارت ده مگر کسانی که با آنها عهد بستید از مشرکین…. وقتی ماههای حرام پایان گرفت مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید.»[13]
علاوه بر آنچه گذشت، مسئله انضباط نظامی در کلام ائمه اطهار به عنوان مفسّران اصلی قرآن کریم، بخوبی بیان شده است که به عناوین آنها اشاره میشود: 1. موقعیت نظامی.[14] 2. رهنمودهای انضباطی.[15] 3. هدفمندی سربازان. [16] 4. دستورات رزم انفرادی.[17] 5. شجاعت برنامهریزی و اقدام.[18] 6. تقویت روحیه سربازان.[19] 7. اطاعت از فرماندهی در غنایم جنگی.[20] 8. و پیشرویها و عقبنشینیها.[21] 8. حفظ پرچم و نشان مقدس.[22] 9. وجدان اخلاقی در جنگ. 10. حفظ سلسله مراتب فرماندهی،…
حسن ختام پاسخ را کلمات امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ درباره سلسله مراتب فرماندهی قرار میدهیم، مولا میفرماید: «من مالک اشتر» را بر شما و سپاهیانی که تحت امر شما هستند فرماندهی دادم، گفته او را بشنوید، و از فرمان او اطاعت کنید او را چونان زره و سپر نگهبان خود برگزینید، زیرا که مالک نه سستی به خرج داده و نه دچار لغزش میشود، نه در آنجایی که شتاب لازم است کُندی دارد و نه آنجا که کندی پسندیده است شتاب میگیرد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تفسیر نمونه آیتالله مکارم شیرازی، ج 22، ص 147ـ149 و ج 3، ص 111ـ113 و ج 19، ص 189ـ192.
2. آیین جهاد، هیأت تحریریه، (بنیاد نهجالبلاغه) تمام کتاب.
3. احکام جبهه، مرکز بررسی تحقیقات عقیدتی سپاه پاسداران.
4. کتاب دفاع، جلالالدین فارسی، تمام کتاب.
پی نوشت ها:
[1] . توبه/118.
[2] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 8، ص 169.
[3] . آلعمران/129ـ142، توبه/117ـ118 و ر.ک: تفسیر نمونه، همان، ج3، ص 112ـ113.
[4] . آلعمران/152، «وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَ عَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراکُمْ ما تُحِبُّونَ مِنْکُمْ».
[5] . ر.ک: تفسیر نمونه، همان، ج 19، ص 191.
[6] . توبه/123.
[7] . «لا یَسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الُْمجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» نساء/95.
[8] . صف/9ـ11.
[9] . انفال/60.
[10] . ر.ک: تفسیر نمونه، پیشین، ج7، ص 221ـ222.
[11] . محمّد/31.
[12] . انفال/17.
[13] . توبه/3ـ5.
[14] . نهجالبلاغه، نامه شماره 11.
[15] . مستدرک نهجالبلاغه، ص 97.
[16] . نهجالبلاغه، خطبه 11.
[17] . همان،خطبه 65.
[18] . همان، خطبه 123.
[19] . همان، خطبه 232.
[20] . همان، نامه 43.
[21] . همان،نامه 16.
[22] . همان، خطبه 124.