آنچه در این راستا قابل بیان است، این است که: به طور مسلم باید بین جرم و جریمه (مجازات) تناسبی برقرار باشد، اگر مجازات سنگینتر از جرم باشد به مجرم ظلم میگردد، و چون ـ دست به اعتقاد شیعه امامیه ـ خداوند متعال عادل است، جریمه و مجازات سنگینتر از جرم قرار نمیدهد؛ حال باید دید چرا گاهی به نظر میرسد کیفرهایی که برای بعضی از گناهان مانند آن چه در سؤال آمده است توسط شارع مقدس قرار داده شده است، سنگینتر از آن جرائم است؟
پاسخ در ضمن مطالبی چند روشن میگردد:
1. انواع علوم و معارف: بعضی از علوم و معارف را انسان مستقلاً و بدون نیاز به وحی با توان خدادادی میتواند بفهمد ـ هر چند که پس از قرنها تلاش باشد ـ امّا بخشی دیگر از آنها فراتر از عقل و فهم بشر میباشد و فقط هر مقداری را که خداوند متعال از طریق وحی به پیامبرانش بیان کند و آنها هم به دیگران برسانند، انسان میتواند بفهمد نه بیش از آن را. چنانکه قرآن کریم یکی از نقشهای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را آموزش چیزهایی که بشر هرگز بدون وحی قادر به فهم آنها نیست، معرفی میکند: «ارسلنا فیکم رسولاً منکم… و یعلّمکم مالم تکونوا تعلمون»؛ «رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم تا… چیزهایی را به شما بیاموزد که شما آن نبودید که از راههای عادی آنها را بدانید»[1]
معارف مربوط به اصل اصول دین ـ نه جزییات آن ـ و نیز ضرورت وجود دین الهی از قبیل قسم اول میباشد و به همین جهت کسی حق تقلید در آنها را ندارد و خودش باید با حجت باطنی[2] و درونی خود (فطرت و عقل) به آنها معتقد شود[3] چنان که علی ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: «الدین لا یصلحه الا العقل» (اصل) دین را چیزی جز عقل اصلاح نمیکند.[4] و گویا منظور حضرت این است که راه انتخاب دین صحیح فقط عقل است. و امّا آنچه مربوط به جزییات اصول دین مانند کیفیت معاد و… و نیز آنچه مربوط به احکام فرعی دین مانند احکام نماز، روزه، خمس، حدود و… و فلسفه آنها میشود. همه از قبیل قسم دوّم میباشد که فهم آنها حتما در گرو وحی الهی (حجت ظاهری) است.[5] و بشر با علم اندک خود[6] هرگز خودش نمیتواند آنها را بفهمد و حق اظهار نظر بدون دلیل شرعی را در مورد آنها ندارد و اگر دلیل شرعی در دست نبود نباید شتابزده در مورد آنها قضاوت کند بلکه باید علمش را به اهلش واگذارد. کسی که اصول دین را با دلیل و برهان و از عمق وجود پذیرفته است، در مقابل تمام احکام و آموزههای آن بیچون و چرا تسلیم است و حتی اگر مسألهای از مسائل آن در نظرش غیر معقول نیز باشد لب به اعتراض نمیگشاید و یا از پیش خود برای آن فلسفهبافی نمیکند[7] و چون خدا را عادل و حکیم میداند تمام دستورات او را عادلانه و به جا و مناسب میداند.
چنان که علی ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: «الاسلام هو التسلیم؛ اسلام همان تسلیم (بیچون و چرا شدن در برابر آموزههای دینی) است و در ادامه میفرمایند: مؤمن دینش را از پروردگارش میگیرد نه از پیش خودش»[8] به همین جهت در روایات فراوانی از کسانی که احکام دین را از راه قیاس به دست میآورند به شدت مذمت شده و از این کار نهی شدهاند.[9] و امام سجاد ـ علیه السّلام ـ چه خوب میفرمایند: «ان دین الله لا یصاب بالعقول الناقصه… و لا یصاب الا بالتسلیم» دین خدا با عقلهای ناقص قابل دسترسی نیست… و دسترسی به آن جز با تسلیم شدن ممکن نیست»[10] چرا که در غیر این صورت، دین خدا دستخوش افراد میگردد و دیگر دین خدا نخواهد بود و به قول امام صادق ـ علیه السّلام ـ: «ان السنه اذا قیست محق الدین» «در سنّت (دستورات دینی) اگر قیاس شود دین نابود میشود»[11]
بنابر آن چه گذشت در مورد فهم محتوا و چرائی (فلسفه) آموزههای دینی باید به سراغ منابع دینی رفت؛ در خصوص فلسفه بعضی از احکام و… در منابع روایی و خصوصاً در کتاب شریف علل الشرایع روایاتی آمده است. امّا در خصوص فلسفه حکم قتل سبّ کننده پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت صریحی به چشم نمیخورد؛ بنابراین نمیتوان فلسفه قطعی این حکم را بیان نمود و آن چه در این نوشتار میآید گوشهای از حکمت و فایدههای آن است که احتمالاً علت یا جزیی از علت (فلسفه) آن نیز میباشد.
2. زشت و مجرمانه بودن سبّ: سبّ در لغت به معنای دشنام دردناک است؛[12] و در اصطلاح فقها نسبت زنا و حرام زادگی را قذف میگویند و نسبتهای زشت دیگر را سبّ میگویند مانند: ای رباخوار، شراب خوار، ملعون، خائن، الاغ، سگ، ای خوک، فاسق، فاجر و مانند اینها که متضمن خوار کردن و سبک نمودن مخاطب است.»[13]
با توجه به معنی سبّ هیچ عاقلی در زشت و مجرمانه بودن آن شک نمیکند و بهترین شاهد آن این است که هیچ عاقلی سبّ خود را نمیپسندد و اگر مورد سبّ واقع شود ناراحت شده و چه بسا به گونهای مانند طرح شکایت در محاکم قضائی درصدد جبران آن برمیآید. پس خود سبّ کردن با صرف نظر از اینکه سبّ شونده چه کسی است عملی ناپسند است. چنانکه خداوند متعال حتی از سبّ کردن مشرکان نیز نهی کرده است.[14] بلکه پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ از سبّ شیطان نیز نهی کرده و فرمودهاند: «لا تبسوا الشیطان و تعوذوا بالله من شره؛ شیطان را دشمنان ندهید و از شرش به خدا پناه برید».[15] البته آنچه در این بحث قابل توجه است این است که میزان زشتی این عمل بستگی به شخصیت سبّ شونده دارد و هر چه سبّ شونده دارای ارزش بیشتری باشد، گناه سبّ کردن او نیز سنگین است. و از آن جایی که ملاک برتری در اسلام تقوا معرفی شده است،[16] جرم سبّ کسانی که از ایمان و تقوای بالاتری برخوردارند سنگینتر از سبّ غیر آنها میباشد و دارای مجازات سنگینتری است. چنان که بعضی از علما سبّ مؤمن را از گناهان کبیر دانستهاند.[17] و رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز فرمودهاند: «سبابّ المؤمن فسوق؛ دشمنان دادن به مؤمن فسق است.»[18] و بلکه طبق روایاتی موجب تعزیر است.[19] و از آنجایی که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ برترین مخلوق خداست جرم سبّ ایشان قابل مقایسه با سبّ دیگران نیست و کمترین مجازات عادلانه سبّ کننده آن حضرت در دنیا، کشتن است. که در پی توضیحات بیشتری می آید.
3. حکمت حکم به قتل سبّ کننده پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ : اولاً: پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ علاوه بر تمام امتیازات پیامبران گذشته ـ علیهم السّلام ـ مانند: عصمت، برگزیدگی[20]، اسوه والگو بودن[21]، برتری بر جهانیان[22] و… از امتیازات ویژهای برخوردارند؛[23] که این امتیازات شخصیت حضرت را بسیار والا و غیر قابل مقایسه با سایرین حتی پیامبران ـ علیهم السّلام ـ میکند چنان که خود آن حضرت میفرمایند: «ما خلق الله افضل منی و لا اکرم علیه منی؛ خداوند آفریدهای برتر از من نیافریده است و کسی گرامیتر از من نزد او نیست.» وقتی حضرت چنین فرمودند، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ پرسیدند: «آیا شما بر جبرئیل برتری دارید یا جبرئیل بر شما برتری دارد؟» پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «ای علی! همانا خداوند تبارک و تعالی پیامبران مرسل خود را بر ملائکه مقرب خود برتری داد و مرا بر تمام پیامبران و رسولان برتری بخشید و برتری بعد از من از آن تو و ائمه بعد از تو است و ملائکه خدمتگزاران ما و خدمتگزاران دوستان ما هستند… ای علی! اگر ما نبودیم خدا نه آدم و حوا را خلق میکرد، نه بهشت و جهنم را و نه زمین را…»[24] و وقتی چنان که گذشت سبّ مومن عادی موجب تعزیر باشد حکم به قتل سبّ کننده پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ کاملاً به جا و عادلانه و بلکه کمترین مجازات دنیوی اوست و این مطلب و حکمت در بعضی از روایات نیز آمده است به عنوان مثال مضمون و خلاصه روایتی که علی بن جعفر از برادرش امام کاظم ـ علیه السّلام ـ نقل میکند این است که: شخصی از صحرا نشینان، حضرت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را سبّ کرد؛ حاکم مدینه فقهای مدینه را جمع کرد و بعد امام صادق ـ علیه السّلام ـ را نیز احضار کرد تا از آنان کسب تکلیف کند. فتوای قفها این بود که شخص سبّ کننده باید بوسیله کتک، تعزیر و زندانی شدن ادب شود. وقتی امام ـ علیه السّلام ـ فتوای آنان را شنید از آنان پرسید: «به نظر شما اگراین شخص (به جای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ) یکی از اصحاب آن حضرت را سبّ میکرد حکمش چه بود؟ گفتند: «حکمش مثل حکم سبّ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود» حضرت فرمودند: «فلیس بین النبی ـ صلّی الله علیه و آله ـ و بین رجل من اصحابه فرق؟!؛ پس (به این ترتیب) آیا هیچ فرقی بین پیامبر و یکی از اصحابش وجود ندارد؟» در این هنگام حاکم مدینه نظرخود حضرت را پرسید و حضرت، حکم قتل او را با استناد به روایتی از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ اعلام فرمودند و….»[25]
ثانیاً: پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ خاتم رسولان است و سنّت ایشان که شامل گفتارها، رفتارها و تقریرات (معناها و تأییدات) آن حضرت میشود برای همه مردم تا قیامت حجت است تا در سایه آن به سعادت دنیا و آخرت برسند و از طرف دیگر حفظ آن حجیت با حفظ قداست شخصیت آن حضرت است و به همین جهت دشمنان آن حضرت سعی داشته و دارند با خدشه دار کردن شخصیت آن حضرت با انواع روشها مثل سب کردن و… از آن وجود شریف قداستزدایی کنند تا مردم به ایشان گرایش پیدا نکنند و گروندگان نیز برگردند یا دچار تردید شوند چون وقتی مردم برای کسی قداستی قائل نباشند او را حجت خدا والگوی خود نمیدانند. بنابراین باید با سب کننده آن حضرت با شدت هر چه تمامتر برخورد شود تا او و دیگر افراد جسور جرأت گستاخی به آن حضرت پیدا نکنند و سب آن حضرت مسألهای عادی نگردد و دشمنان آن حضرت به هدف خود که همان محروم ساختن مردم از سعادت ابدی است ـ که به مراتب خیلی بدتر از کشتن هزاران تن از مردم است ـ نرسند.
ثالثاً: تعالیم رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ مایه حیات معنوی و سعادت ابدی انسانها میباشد: یا ایها الذین آمنوا استجیبوا الله و لرسوله اذا دعاکم لما یحییکم؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی میخواند که شما را حیات میبخشد»[26]. و سب کردن آن حضرت موجب شکسته شدن و ترور شخصیت آن حضرت میشود و عدهای از مردم در اثر آن از پیروی آن حضرت سرباز میزنند و از حیات معنوی محروم و بلکه جهنمی میشوند و معلوم است که وقتی کسی مسلمانی را با کشتن عمدی از زندگی مادی و دنیوی محروم کند محکوم به قصاص میشود و این حکم کاملاً عادلانه است پس کشتن کسی که با سبّ کردن پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ موجب محروم شدن عدهای از حیات معنوی و جهنمی شدن آنها میشود نه تنها عادلانه و متناسب با جرم است بلکه کمترین مجازات ممکن او در دنیاست. زیرا محروم کردن حتی یک نفر از سعادت ابدی و باعث جهنمی شدن او جرمش بسیار سنگینتر از کشتن عده زیادی از مردم است که فقط از زندگی مادی با کشته شدن محروم شدهاند.
تذکر: از آنجایی که تمام پیامبران ـ علیهم السّلام ـ و اهل بیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ حجت خدایند سبّ آنان نیز حرام و ملحق به سبّ پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میباشد و برای جلوگیری از شیوع و عادی شدن چنین گناه بزرگی حتی در کشتن سب کننده نیازی به اذن امام (حاکم) نیز نمیباشد.[27] یعنی کشنده چنین شخصی مرتکب کار حرامی نشده است و این در حالی است که اجرای اکثر قریب به اتفاق حدود دیگر باید از طریق محاکم قضایی و بعد از طی مراحلی باشد. البته اگر کسی سبّ کننده به معصومان ـ علیهم السّلام ـ را بکشد، اثبات سبّ به عهده خودش میباشد و اگر نتواند آن را اثبات کند اگر مقتول مسلمان باشد ممکن است محکمه قضایی او را محکوم به قصاص نفس کند یا … .
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. میزان الحکمه، ج4، ص360 به بعد مراجعه کنید.
پی نوشت ها:
[1] . بقره/151؛ و ر.ک: بقره/239.
[2] . اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، چاپ اول، ص 19.
[3] . ر.ک: بنی هاشمی خمینی، سید محمد حسن، توضیح المسائل مراجع، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اوّل، 1376، ج 1، ص 13، مسأله 1 و حواشی ذیل آن.
[4] . تمیمی، عبدالواحد بن محمد، با تحقیق مصطفی درایتی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اوّل، بیتا، ص 50.
[5] . و این مسأله از ادله ضرورت نبوت است.
[6] . «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلاً؛ جز اندکی از دانش، به شما داده نشده است»؛ اسراء/85.
[7] . روشن است که این سخن منافاتی با سؤال و تحقیق به قصد روشن شدن حق ندارد.
[8] . حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، تحقیق محمد رازی، بیروت، احیاء التراث العربی، بیتا، ج 18، ص 27.
[9] . ر.ک: وسائل الشیعه، همان،ص 21 ـ 41 و نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اوّل، 1407، ج 17، ص 253 ـ 267.
[10] . مستدرک الوسائل، همان، ص 262.
[11] . وسائل الشیعه، همان، ص 25.
[12] . راغب اصفهانی، المفردات، فی غریب القرآن، مصر، مطبعه المیمنیه، چاپ اوّل، 1324 هـ .ق، ص 220.
[13] . دستغیب، سید عبدالحسین، گناهان کبیره، تهران، حاج محمد ضرابی، چاپ نهم، 1363، ج 2، ص 315.
[14] . ر.ک: انعام/108.
[15] . محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ دوّم، 1367، ج 4، ص 360.
[16] . حجرات/13.
[17] . ر.ک: گناهان کبیره، همان، ص 315.
[18] . میزان الحکمه، همان، ص 260.
[19] . ر.ک: وسایل الشیعه، همان، ص 452 ـ 454؛ و مستدرک الوسایل، همان، ج 18، ص 102 ـ 103.
[20] . ر.ک: آل عمران/33.
[21] . ر.ک: انعام/90؛ احزاب/21.
[22] . ر.ک: انعام/86.
[23] . جهت اطلاع ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، مرکز نشراسراء، چاپ دوّم، 1379، ج 8، ص 19 ـ 64.
[24] . شیخ صدوق. علل الشرایع، بیجا، دار الحجه للثقافه، چاپ اوّل، 1416 هـ .ق، ج 1، ص 15 ـ 16 و فیض کاشانی، محسن، نوادر الاخبار فی ما یتعلق باصول الدین، تحقیق مهدی انصاری قمی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوّم، 1375، ص 148.
[25] . وسائل الشیعه، همان، ص 459، حدیث 2 و ر.ک: همان، حدیث 1.
[26] . انفال/24.
[27] . ر.ک: موسوی خمینی، سید روح الله، تحریر الوسیله، قم، مؤسسه مطبوعات دار العلم، چاپ دوم، بیتا، ج 2، ص 476 ـ 477؛ و نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، 1363، ج 41، ص 432 ـ 437؛ و زین الدین، جبعی عاملی، (شهید ثانی)، الروضه الیهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، تعلیق سید محمد کلانتر، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بینوبت چاپ، بیتا، ج 9، ص 194 ـ 195.