چکیده :
واژه ی «خشیت» و مشتقات آن در قرآن چهل و هشت بار، و واژه ی «خوف» و مشتقاتش صد و بیست و چهار بار در قرآن به کار رفته است. این کثرت تأمل برانگیز، اهمیّت تحقیق درباره معانی این دو واژه را می رساند. در این مقاله به شناخت ترس از خدا و مقام پروردگاری پرداخته شده که این موضوع در رابطه با همین دو واژه ی خشیت و خوف است که این دو واژه ی ظاهراً مترادف هر دو نوعی ترس هستند که در لسان قرآن می توان دریافت. نیز می توان در این بررسی تفسیری به صفت عالی مؤمنین که خداوند با عبارت «لاخوف علیهم و لاهم یحزنون» توصیف نموده، برسیم. * واژگان کلیدی: خشیت در قرآن، خوف در قرآن.
متن مقاله :
ترس از خدا و مقام پروردگاری (1)
* مقدمه
انسان شگفت انگیزترین مخلوق خداوندی و والاترین نشانه ی قدرت حقّ است. او
می تواند به همه صفات و کمالات الهی متصف گردد و به مقام خلیفه اللهی رسد. در این سیر لازم است خشیت و خوف از خدا شناخته شود. تا با نترسیدن از غیر خدا، فرد مخلص در پی مقصودی جز خدا نباشد و توجه تام به درگاه ربوبی فکر و ذکرش را از غیر منصرف سازد. انسانی که به قدرت لایزال الهی و تأثیر مطلق او در نظام اسباب و مسببات مطمئن گردید و درنتیجه در طریق عبودیت او خود را خالص کرد، از هیچ گونه تهدید و تطمیعی هراس به دل راه نمی دهد چنانکه نقل شده است:
امام صادق (علیه السلام) «إن المومن یخشع له کل شی و یهابه کل شی ثم قال إذا کان مخلصاً لله أخاف الله منه کل شی حتی هوام الارض و سباعها و طیر و حیتان البحر» (مجلسی، 285/69) «اگر مؤمن به مقام خلوص رسید چون او از غیر خدا نمی ترسد و خدای تعالی همه چیز را از او
می ترساند حتی گزند حیوانات و درنده های زمین و پرندگان آسمان و ماهیان دریا را.»
این چنین انسانی گاهی بر چیزی تکیه می زند، که آن را متعلق به خود نمی داند تا خوف از دست دادنش یا از دست ندادنش را داشته باشد و از آن محزون باشد و هر چه معرفت و علم به حقایق در او بیشتر شود، ترس و خشیت از مقام ربوبی بیشتر می شود اگر تا بدان مقام رسد که جز او هیچ نبیند و قدرت و عظمتش را مشاهده کند هیبت و ترس او، همه وجودش را فرامی گیرد. با وجود طی همه این مراحل می بایست ترس از عصیان امر الهی و از دست دادن تمام مراتب را داشته باشد، چرا که این مسیر کمال بسیار ظریف و حساس است.
* ترس از خدا و مقام پروردگاری
1) خشیت از خدا در نهان و آشکار
«الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون أحدا الا الله وکفی بالله حسیبا»
(الاحزاب/39) «همان کسانی که پیام های خدا را ابلاغ می کنند و از او می ترسند و از هیچ کس جز خدا بیم ندارد. و خدا برای حسابرسی کفایت می کند.» «کلمه «خشیه» معنای تأثر مخصوصی در قلب است که از برخورد با ناملایمات دست می دهد و ای بسا به آن چیزی هم که سبب تأثر قلب می شود خشیت بگویند. و کلمه ی خوف به معنای امری است عملی، و به همین جهت خوف را به انبیاء (علیهم السلام) هم می توان نسبت داد، ولی خشیت از غیر خدا را نمی توان به ایشان نسبت داد، در قرآن هم می بینیم با اینکه خشیت از غیر خدا را از پیامبران (علیهم السلام) نفی کرده، نسبت خوف را به ایشان داد. (انفال/58).» (طباطبایی، 486/16-485) «”یخشونه” یعنی با داشتن مقام رسالت از خدا می ترسند، آنچه خدا بر آنها واجب کرده است ترک می کنند” و لا یخشون احدا” و نمی ترسند از غیر خدا در آنچه که متعلق به اداء رسالت و تبلیغ احکام است، و این آیه دلالت دارد بر اینکه بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و تبلیغ رسالتشان تقیه جایز نیست.» (طبرسی، 131/20) ولیکن خداوند خشیت واقعی از خدا را خشیتی معرفی
می کند که، در نهایی ترین لایه های وجودی انسانی رسوخ داشته باشد.
«… خشی الرحمن بالغیب…» (یس/11)، «… و از {خدایی} رحمان در نهان بترسد…» «(مراد از خشیت” رحمان به غیب” خشیت از خدا در عالم ماده، یعنی در پس پرده مادیت است قبل از آنکه مرگ یا قیامت به حقیقت مکشوف گردد.» (طباطبایی، 95/17)
1-1) علم حقیقی، ایجاد کننده خشیت
خداوند ایجاد خشیت را نتیجه علم دانسته و می فرماید:
«… إنما یخشی الله من عباده العلماء إن الله عزیز غفور» (فاطر /28)، «… از بندگان خدا تنها دانایانند که از او می ترسند. آری خدا، ارجمند آمرزنده است.» «این جمله، توضیح می دهد چگونه و چه کسانی از این آیات عبرت می گیرند، و این آیات اثر خود را که ایمان حقیقی به خدا و خشیت از او به تمام معنای کلمه می باشد، تنها در علماء می بخشد نه جهال. «خشیت بمعنی حقیقی کلمه، تنها در علماء یافت می شود. مراد از «خشیت» در چنین زمینه ای، همان خشیت حقیقی است، که به دنبالش خشوع باطنی و خضوع در ظاهر پیدا می شود و این آن معنایی است که از سیاق آیه بر می آید.» (طباطبایی، 59/17) «فقط از بندگان خدا دانشمندان از خدا می ترسند یعنی از خدا نمی ترسند، (حق ترسیدن) و دوری نمی کنند از گناه، از ترس عقوبت خدا، مگر علماء آنهایی که می شناسند او را حق شناختن و از حضرت صادق (علیهم السلام) روایت شده که فرمود: عالم کسی است که فعلش، قولش را تصدیق نماید، پس کسی که فعلش مصدق قولش نباشد عالم نیست.» (طبرسی، 329/20) قومی گفته اند «خشیت» در این موضع به معنی علم نیکوست (رشید الدین میبدی،177/8- 176)، این علم نیکو درواقع شناخت و علم حقیقی است و شامل «خاصه علمای توحیدی که جلال و عظمت خدای را بدانند و برحسب آن از او بترسند می شود.» (سورآبادی، 2048/3) منظور از علماء کسانی است که علم به خدا و اوصاف او دارند. این خشیت باعث خضوع در عمل نیز خواهد بود. (قرشی، 38/9)، بنابراین «خشیت» ترس همراه با تعظیم و برخاسته از علم و آگاهی است.
این آیه می فرماید: علم سبب خشیت الهی و آیه ی 28 همین سوره ی فاطر می فرماید: خشیت الهی، سبب پندپذیری از انبیاء (علیهم السلام) است، پس نتیجه می گیریم که علم باید سبب هشدار پذیری شود، بنابراین اگر دیدیم که دانشمندان پندپذیر نیستند ولی عوام هشدار پذیرند، باید بگوئیم علمی که در قرآن مطرح است، غیر از اصطلاح روز است، بلکه مراد از علم دریافت حقیقت و داشتن نورانیت و بصیرت و حکمت است، و دانشمندان بی تقوی، در آئینه ی قرآن جاهلند، جهل به عظمت پروردگار، جهل به رسالت و تکلیف در دنیا، جهل به هدف آفرینش، جهل به سرنوشت قیامت.» (قرائتی، 495/9) «رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند: «من کان بالله اعرف کان من الله اخوف!». «پیامبر خدا (ص): هر که خداشناس تر باشد، خدا ترس تر است.»
1-2) قلب منیب جایگاه خشیت الهی
«من خشی الرحمن بالغیب و جاء بقلب منیب» (ق/33)، «آن که در نهان از خدای بخشنده بترسد و با دلی توبه کار {باز} آید.»
گفته شده: منظور از “خشیت به غیب” ترس از خدا است، در حالی که آن عذاب را به چشم خود ندیده اند.» (طباطبایی، 531/18)، طبرسی گفته: «او کسی است که از خدا می ترسد و فرمان او را می برد، و به ثواب و عقاب ایمان دارد با اینکه او را ندیده است.» (طبرسی، 276/23)، «تعبیر به ترسیدن از خدا در نهان، اشاره به این است که آنها با اینکه خدا را هرگز با چشم نمی بینند از لابلای آثارش و از طریق استدلال و برهان به او ایمان می آورند، ایمانی توام با احساس مسئولیت کامل؛ این احتمال نیز وجود دارد که منظور پنهان از چشم مردم است، آنها نه فقط در حضور جمع که در تنهایی و خلوت نیز مرتکب گناهی نمی شوند. این خوف و خشیت سبب می شود که قلب آن ها “منیب” باشد، دائماً متوجه خدا گردد، و به طاعت او اقبال کند، و از هر گناه و لغزشی توبه نماید، و این حال را تا پایان عمر ادامه دهد و با همین حالت وارد عرصه محشر گردد.» (مکارم شیرازی، 280/22)
2) خشیت از خدا به خاطر عذاب اخروی
«یعلم ما بین أیدیهم و ما خلفهم و لا یشفعون إلا لمن ارتضی و هم من خشیته مشفقون» (انبیاء /28) «آنچه فرا روی آنان و آنچه پشت سرشان است می داند، و جز برای کسی که {خدا}رضایت دهد، شفاعت نمی کنند و خود از بیم او هراسانند.» «مقصود از این «خشیت» ترس از سخط و عذاب خدا است، اما ترسی که توأم با امن از آن باشد، چون ملائکه گناهی ندارند و اگر بگویی ملائکه با عصمتی که خدا به ایشان داده، دیگر چرا می ترسند؟ می گوییم: عصمتی که به آنان اضافه شده، قدرت خدای را تحدید نمی کند، زمام ملک را از ید او خارج نمی سازد پس او در هر حال قادر است.»
(طباطبایی، 389/14-388)، «آنها از ترس خدا به خود می لرزند که مبادا در عبادتش تقصیری کنند.» (طبرسی، 114/16؛ مکارم شیرازی، نمونه، 391/13)، «به خاطر همین معرفت و آگاهی است که آنها ” آنها تنها از او می ترسند” و تنها ترس او را به دل راه می دهند «و هم من خشیته مشفقون»، آنها از این نمی ترسند که گناهی داده باشند، بلکه از کوتاهی در عبادت یا ترک اولی بیمناکند. جالب اینکه «خشیت» از نظر ریشه ی لغت به معنی هر گونه ترس نیست، بلکه ترسی است که توأم با تعظیم و احترام باشد. “مشفق” از ماده ی “اشفاق” به معنی توجهی است که آمیخته با ترس است. چون در اصل از ماده “شفق” گرفته شده که روشنی آمیخته با تاریکی است.
بنابراین ترس آنها از خداوند، همچون ترس انسان از یک حادثه وحشتناک نیست، و همچنین “اشفاق” آنها همچون بیم انسان از یک موجود خطرناک نمی باشد بلکه ترس و اشفاقشان آمیزه ای است از احترام، عنایت و توجه، معرفت و احساس مسئولیت.» (مکارم شیرازی، نمونه، 392/13-263/14/391)
3- خشیت از خدا در سایر موجودات
اولین آیه ای که «خشیت» در آن به کار رفته است آیه 74 سوره ی مبارکه بقره است.
«… کالحجاره أو اشد قسوه و إن من الحجاره لما یتفجر منه الانهار و إن منها لما یشقق فیخرج منه الماء و إن منها لما یهبط من خشیه الله و ما الله بغافل عما تعملون» (البقره/74) «… چرا که از برخی سنگ ها، جوی هایی بیرون می زند و پاره ای از آنها می شکافد و آب از آن خارج می شود، و برخی از آنها از بیم خدا فرو می ریزد، و خدا از آنچه می کنید غافل نیست.» «و خشیت جز همین انفعال شعوری، چیز دیگر نیست، و بنابراین سنگ کوره از خشیت خدا فرو می غلطد، و آیه ی شریفه ی جاری مجرای آیه رعد به حمد خدا و ملائکه از ترس او را تسبیح می گویند، است.» (طباطبایی، 307/1) «باید بدانیم که آب باران و برف وارد شیارهای سنگ ها می شود و در همان جا یخ می بندد و چون حجم آب موقع یخ بستن بزرگ می شود این کار سبب گشاد و بزرگ شدن شیارها می گردد تا در اثر تکرار عمل و گشادتر شدن شیارها، سنگ ها بتدریج خرد شده و می ریزند، ممکن است مراد از هبوط سنگها، همین ریزش ها و مراد از «خشیه الله» پیروی از این عامل طبیعی و خواست خدا باشد.» (قرشی، 161/1)
4) خوف از خدا در نهان و آشکار
در بعضی آیات خوف از خدا به صورت خوف از مقام پروردگاری خدا بیان شده است مانند:
«و لمن خاف مقام ربه جنتان» (الرحمن /46)، »هر کس را که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ است.» علامه طباطبایی (ره) در توضیح این قسمت از آیه چنین می فرماید: «اشاره به اقسام و مراحل خوف از مقام پروردگار و بیان اینکه مقصود از خائفان در آیه، «و لمن خاف…» مخلصین است و اما اینکه خوف از مقام پروردگار چیست؟ باید بگوییم: خوف هم مانند عبادت مراحلی دارد، بعضی از عقاب خدا می ترسند و از ترس عذاب او کفر نمی ورزند و گناه نمی کنند، قهراً لازمه ی چنین خوفی این است که عبادت صاحبش عبادت کسی باشد که از عذاب خدا می ترسد، عبادت می کند تا گرفتار عذاب او نگردد، در نتیجه عبادتش خالصانه برای خدا نباشد، و این قسم عبادت، عبادت بردگان است که موالی خود را از ترس سیاست و شکنجه اطاعت می کنند، همچنان که بعضی دیگر او را به طمع ثواب و پاداشش بندگی می کنند، عبادت می کنند تا به رسیدن به آنچه دلخواهشان است رستگار گردند، اینان هم عبادت خدا را محضالله انجام نمی دهند، عبادتشان یک قسم تجارت است و خوف در جمله «و لمن خاف مقام ربه»، ظهور در هیچ یک از این دو قسم خوف، یعنی خوف از عذاب و خوف از لذت های نفسانی در بهشت ندارد، چون این دو نوع خوف غیر از خوف از قیام و آگاهی خدا نسبت به اعمال بندگان است و نیز غیر از خوف مقامی است که خدای تعالی نسبت به بنده اش دارد، چون خوف از آگاهی خدا و نیز خوف مقام پروردگار تأثر خاصی است که برای بنده بدان جهت که بنده است، در برابر ساحت عظمت و کبریایی مولایش حقیر و ذلیل است و دست می دهد و باعث می شود آثاری از مذلت و خواری و اندک در قبال عزت و جبروت مطلقه خدای تعالی از او ظهور کند و عبادت خدای تعالی از ترس او، البته ترس به این معنا عبارت است از خضوع در برابر او بدین جهت که او الله است، ذوالجلال و الاکرام است، نه بدین جهت که جهنم دارد و نه بدین جهت که بهشت دارد، وقتی عبادت به این انگیزه انجام شود خالصاً لوجه الله صورت می گیرد. و این معنای از خوف، همان خوفی است که خدای تعالی ملائکه مکرمین خود را بدان ستوده و گرنه اگر خوف منحصر در خوف از عذاب و ترک ثواب می بود، با در نظر داشتن اینکه ملائکه معصوم و ایمن از عذاب مخالفت و تبعات معصیتند نباید آنان را به داشتن خوف بستاید، ولی می بینیم ستوده و فرموده:
«یخافون ربهم من فوقهم» (النحل/50). «خوف از مقام پروردگار، یا به معنی خوف از مواقف قیامت و حضور در پیشگاه او برای صاحب است، و یا به معنی خوف از مقام علمی خدا و مراقبت دائمی او نسبت به همه ی انسانها است.» (شریعتمداری، 750/1-749) تفسیر دوم مناسب چیزی است که در آیه 33 سوره رعد آمده که می فرماید:
«أ فمن هو قائم علی کل نفس بما کسبت» آیا کسی که بالای سر همه، ایستاده، حافظ و مراقب اعمال همگان است همچون کسی که این صفات را ندارد. «و در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود:
«من علم أن الله یراه و یسمع ما یقول و یعلم ما یعلمه من خیر أو شر فیحجزه ذلک عن القبیح من الأعمال فذلک الذی خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی»، «کسی که می داند خدا او را می بیند و آنچه می گوید نمی شنود و آنچه را از خیر و شر انجام می دهد می داند و این توجه او را از اعمال قبیح باز می دارد این کسی است که از مقام پروردگارش خائف است، خود را از هوای نفس بازداشته.» (عروسی حویزی، 197/5)
«از ذیل حدیث بر می آید که امام این سخن را در تفسیر آیه:
«و أما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی» (النازعات/ 40)، فرموده: هر چند محتوای هر دو آیه یکی است. در این جا تفسیر سومی است که منظور ترس از خداست نه به خاطر آتش دوزخ و طمع در نعیم بهشت، بلکه تنها به خاطر مقام پروردگار و جلال او خائف است. و نیز تفسیر چهارمی وجود دارد که منظور از «مقام پروردگار» مقام عدالت او است، چرا که ذات مقدس او مایه ی خوف نیست بلکه خوف از عدالت او است و خوف از عدالت نیز بازگشت به خوف از اعمال خود انسان می کند، زیرا کسی که پاک است از محاسبه اش چه باک است. البته خوف از پروردگار سرچشمه های مختلفی دارد، گاه همان اعمال ناپاک و افکار آلوده است، و گاه مقربان به خاطر قرب به ذات پاکش کمترین ترک اولی و غفلت مایه ی وحشت آنها است و گاه بدون همه ی اینها هنگامی که تصور آن ذات نامحدود و عظمت بی انتها را می کنند و در مقابل او احساس حقارت کرده و حالت خوف به آنها دست می دهد، این خوفی است که از نهایت معرفت پروردگار حاصل می شود و مخصوص عارفان و مخلصان درگاه او است.» (مکارم شیرازی، نمونه،162/23-160).
«و لمن خاف مقام ربه جنتان» (الرحمن /46) این آیه نظیر آیات دیگر است، مثل قوله تعالی: (قصص/16) مفسرین آیه را دوگونه تفسیر نموده اند، کسی که بترسد از ایستادن در موقف حساب نزد پروردگار و ترک معاصی نماید و دیگر کسی که بترسد و بداند که خدا شاهد و حافظ اعمال او است و در معصیت جسارت ننماید و به طاعت اتیان نماید. چنان کسی وی را دو بهشت است و شاید مقصود از مقام ربه مرتبه و عظمت کبریایی او است و چون خوف و خشیت بدون معرفت به مقام ربوبی برای کسی میسر نخواهد گردید پس ممکن است آیه اشاره به این باشد که آن کس که خدا را به عظمت و جلال و به مقام الوهیت شناخت و شناسایی او سبب خوف و خشیت او گردید چنانچه فرموده: «إنما یخشی الله من عباده العلماء»، برای چنین کسی دو بهشت است.» (بانوی اصفهانی، 39/12) امام علی (علیه السلام) «إذا خفت الخالق فررت الیه ءاذا خفت المخلوق فررت منه» (محمدی ری شهری، محمد، 1573/4- 1572؛ تمیمی آمدی، 190/1 و 325)، امام علی (علیه السلام) فرمود: «هر گاه از خدا بترسی به سوی او گریزی و هر گاه از مخلوق بترسی از وی بگریزی.» همچنین در این آیه خوف از مقام پروردگاری ذکر شده است:
«و أما من خاف مقام ربه و نهی النفس هن الهوی» (النازعات /40)، «و اما کسی که ایستادن در برابر پروردگارش هراسید، و نفس {خود} را از هوس بازداشت.» علامه طباطبایی (ره) نیز در توضیح این قسمت از آیه می فرماید: «وقتی طامه ی کبری بیاید مردم دو دسته می شوند. طاغیان، ترسندگان از خداوند.
* لوازم و آثار طغیان و خوف از مقام رب:
پس از لوازم طغیان این طائفه یکی همین است که زندگی دنیا را اختیار کند، و این همان است که بعد از توصیف آنان به طغیان با جمله «و اثر الحیاه الدنیا» توصیفشان کرده. و چون از لوازم طغیان رها کردن آخرت و ایثار حیات دنیا، یعنی پیروی هوای نفس در آنچه می خواهد و اطاعتش در آنچه دوست دارد، و نیز از آثار دیگرش مخالفت خدا است و آنچه می خواهد می باشد، قهراً مقابل این طغیان یعنی خوف هم اثری مخالف اثر طغیان دارد. اثر طغیان ایثار حیات دنیا بُوَد و اثر خوف خلاف آن است، آن روع و پرهیز از دنیاپرستی و نهی نفس از پیروی هوای نفس است، و لذا دنبال جمله «من خاف مقام ربه» اثر آن را ذکر کرد و فرمود: «نهی النفس عن الهوی» و اگر در بیان این حالت فرمود: «نفس را از هوی نهی می کند»، و نفرمود: « پیروی نفس را ترک می کند»، برای این بود که بفهماند انسان ضعیف است و چه بسا که نادانی او را وادار به معصیت کند، بدون اینکه نسبت به خدا استکبار داشته باشد، پس او نمی تواند به کلی پیروی هوای نفس را ترک کند، همین که در مقام نهی خود از آن باشد خدا هم واسع المغفره است.» (طباطبایی،312/20-311) «منظور «مقام عدالت» اوست، چرا که ذات مقدس او مایه ی خوف نیست، خوف از عدالت او می باشد، و در حقیقت این خوف از مقایسه ی اعمال خود با عدل او حاصل می شود، همان گونه که مجرمان از دیدن یک قاضی عادل بر خود می لرزند و از شنیدن نام محکمه و دادگاه وحشت می کنند و در حالی که شخصی بی گناه نه از آن ترسی دارد و نه از این وحشتی! در میان این تفسیرهای سه گانه تضادی نیست و ممکن است همه آنها در معنی آیه جمع باشد.» (شریعتمداری، 750/1) این خوف از عذاب در آیاتی دیگر از قرآن نیز مشاهده می شود مانند:
«اولئک الذین یدعون یبتغون الی ربهم الوسیله ایهم اقرب و یرجعون رحمته و یخافون عذابه إن عذاب ربک کان محذورا» (الاسراء/57) «آن کسانی را که ایشان می خوانند {خود} به سوی پروردگارشان تقرب می جویند {تا بدانند} کدام یک از آنها {به او} نزدیکترند، و به رحمت وی امیدوارند، و از عذابش می ترسند، چرا که عذاب پروردگارت همواره در خور پرهیز است.» در این آیه خوف و رجاء در کنار هم آمده اند و برای فهم و درک آیه به تفاسیری از مفسران می پردازیم.
منبع:فصلنامه قرآنی کوثر شماره 39