نویسنده: نبیالله ابراهیمزاده آملی
آغاز پیدایش علم کلام در جهان اسلام
تحقیق بیشتر و عمیقتر درباره موضوع بحث (شکوفایی بحثهای کلامی در عصر امام صادق علیه السلام و علل آن) میطلبد تا درباره پیشینه علم کلام و آغاز پیدایش آن در جهان اسلام، کندوکاوی هر چند کوتاه صورت گیرد. بر این اساس و به عنوان پیشدرآمد بحث، به بررسی و تحقیق پیرامون تاریخ پیدایش علم کلام در اسلام میپردازیم.
علم کلام و یا بهتر بگوییم علم اعتقادات، که به خاطر نقش حساس و تعیین کننده آن در گرایشهای عقیدتی و عملی، از آن به «فقه اکبر» تعبیر میشود – در برابر، علم فقه و فروع فقهی که به آن «فقه اصغر (1) » میگویند – از کهنترین علوم دینی و دانشهای بشری است. (2)
در باره تاریخ پیدایش علم کلام در میان مسلمانان اختلاف نظر هست. آن چه مسلم است این است که بحثهای کلامی در شکلهای گوناگون آن (آموزش اصول اعتقادی، مناظره و مجادله و نیز پرسش و پاسخ پیرامون مسایل اعتقادی، بلکه مطلق معارف اسلامی) از آغاز رسالت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در سطح گسترده مطرح بوده است و با این شیوهها نیازهای مسلمانان به این گونه مسایل توسط خود آن حضرت و یا تربیتیافتگان راستین مکتبش، و در راس آنها حضرت علی علیه السلام برطرف میشد.
این شیوهها پس از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله از سوی جانشین به حق آن حضرت، امام علی علیه السلام ادامه یافت. موقعیت ممتاز علمی علی علیه السلام موجب شد تا او به عنوان یگانه مرجع پاسخگویی به پرسشهای علمی و عقیدتی شناخته شده و هیچ رای و نظری مخالف رای و نظر او در افکار عمومی پذیرفته نشود.
پس از گذشت این دوران طلایی، پیدایش فرقههای گوناگون مذاهب اسلامی از یک سو، و باز بودن درهای جهان اسلام و آزاد بودن طرح همه گونه مسایل علمی و اسلامی از سوی دیگر، موجب شد تا هر کس بتواند آزادانه آرا و عقاید دینی – مذهبی خویش را بیان کند. در این میان برخی از مسایل اعتقادی، نظیر جبر و اختیار و بحث عدل بیشتر مطرح بوده و بحثها و مناظرههای بسیاری را به دنبال آورده است. (3)
با این که ائمه علیهم السلام بعدی نیز همان راه و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام را در تبیین و تشریح درست مسایل اسلامی و در راس آن، مسایل اعتقادی تداوم بخشیدند، ولی به خاطر ناشناخته ماندن جایگاه بلند علمی – اسلامی آنان برای عامه مسلمانان و عدم پذیرش دیدگاه آنان از سوی علما و پیشوایان مذاهب دیگر از یک سو و دامن زدن به اختلاف آرا و کشمکشهای مذهبی توسط حکام جور اموی و عباسی از سوی دیگر، زمینه گسترش بحثها و مناظرات کلامی، بیشتر فراهم شد، و در مواردی هم سبب بروز جنجالها و خشونتهای تند سیاسی – نظامی گردیده و پیامدهای تلخ و زیانباری را به دنبال آورد.
این بحثها و مناظرهها رفته رفته به حوزههای درسی کلامی – عقیدتی کشیده شد و پس از آن به تدوین کتب کلامی، و در نتیجه تاسیس مکاتب کلامی مهم و مستقلی (در کنار مذاهب اسلامی) منجر گشت. (4)
اولین متکلم صدر اسلام
چنان که پیش از این اشاره شد، مباحث کلامی به خاطر در برداشتن مسایل زیربنایی اسلام یعنی عقاید دینی، در آیات قرآن به طور گسترده مطرح شده، و رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز به تبیین مسایل عقیدتی اسلامی به شکلهای گوناگون میپرداخت.
به تصریح اندیشمندان اسلامی، اولین کسی که به طور مشخص و به صورت عقلانی و استدلالی به مباحث اعتقادی پرداخت، حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام بود. آن حضرت در خطبهها، دعوت نامهها، مناظرات و مذاکرات، معارف اسلامی را با دستمایه عقلانی و به همراه استدلالهای عقلی مطرح میساخت. همو بود که اولین بار در باره ذات و صفات باری، و نیز در باره حدوث و قدم، بساطت، ترکیب، وحدت، کثرت و غیر اینها بحثهای عمیقی را مطرح کرد، که در نهجالبلاغه و روایات مستند شیعه مذکور است. (5)
اولین مساله کلامی
اما اولین مساله کلامی مورد اختلاف چه بوده و از کی مطرح گردیده؟
در پاسخ باید گفت: اختلاف بر سر رهبری و جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله نخستین و حادترین و دیرپاترین مساله کلامی پس از رحلت آن حضرت میباشد. (6)
بعد از جدال و نزاع در مساله امامت و جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آلهبه دنبال سقیفه، جنگ صفین (سال 37 هجری) نیز با دسیسه بازی، سیاسی کاری و نیرنگ معاویه و عمروعاص، منتهی به تعیین خلیفه از سوی ابوموسی اشعری (42هق) و عمروعاص شد، که این خود عامل پیدایش گروهی مخالف و تندرو به نام خوارج گردید، که به شدت در برابر علی علیه السلام موضع میگرفتند; و تن دادن آن حضرت به حکمیت را مخالف صریح قرآن میدانستند، و مدعی شدند طبق صریح آیه قرآن، حکم تنها خدا است و بس. (7) در حالی که خود آنان در گرماگرم جنگ صفین فریب قرآن بر سر نیزه کردن معاویه و طرفدارانش را خوردند و علی علیه السلام را برای پذیرش حکمیت تحت فشار قرار دادند. به دنبال مساله حکمیت، مساله دیگری از سوی این گروه تندرو مطرح شد، و آن این بود که «مرتکب گناه کبیره کافر و مهدورالدم است» (8) ; و خود نیز گناه کبیره را تفسیر و تعیین میکردند! (9)
پیدایش معتزله و اشاعره
طرح این مساله از سوی خوارج، مخالفتهایی را در پی داشت. از جمله کسانی که به مخالفتبرخاست، حسن بصری (21- 110 ه ق) بود. او که برخی علما تشکیل نخستین حوزه درسی فراگیر و مستقل کلامی را بدو نسبت میدهند (10) ، در جلسات درس به شدت این رای خوارج را نکوهش کرده، و مرتکب کبیره را «مؤمن منافق» دانست.
یکی از شاگردان او به نام «واصل بن عطاء» (80- 131ه ق) این رای استاد را نپذیرفت، و از کلاس درس او کناره گرفت، و اعتزال و جدایی گزید. او در برابر رای خوارج و حسن بصری، رای میانهای ارایه کرده و گفت:
مرتکب کبیره نه مؤمن است و نه کافر، بلکه فاسق است.
بدین ترتیب فسق را منزلتی سوم و مستقل از دو پایگاه ایمان و کفر قرار داد.
این اعتزال و جدایی واصل، و طرح مساله «منزله بین منزلتین» سرآغاز پایهریزی اولین مکتب کلامی مستقل (معتزله) به شمار میآید; و بدین خاطر او را بنیانگذار مکتب معتزله میدانند.
پس از مدتی شخصی به نام ابوالحسن علی بن اسماعیل بصری اشعری (261- 330 ه ق) که ابتدا بر مکتب معتزله بود، و آرای معتزله را از استاد و ناپدریش ابوعلی جبایی فرا میگرفت، پس از چهل سال پیروی از مکتب اعتزال، تحت تاثیر احمد حنبل به مخالفتبا افکار معتزله پرداخت، و در جلسه سخنرانی به طور رسمی دیدگاههای معتزله در باره قضا و قدر (یا جبر و اختیار) و عدل الهی و نیز حسن و قبح عقلی و غیر آن را مخالف اسلام معرفی و از آنها بیزاری جست. بدین طریق دومین مکتب مستقل و مهم کلامی یعنی (اشعری) پایهریزی شد. (11)
اینک پس از آشنایی اجمالی با پیشنیه علم کلام در اسلام، به بررسی علل شکوفایی علم کلام در زمان امام صادق علیه السلام میپردازیم. این علل دو نوع بودهاند: 1- علل اصلی; 2- علل فرعی.
علل اصلی شکوفایی علم کلام در عصر امام صادق علیه السلام
بررسیها نشان میدهد که چند علت زیر به عنوان مهمترین و اصلیترین علل محسوب میشوند:
1. پیدایش و رشد مکاتب کلامی مهم معتزله و اشاعره
چنان که بیان شد مهمترین مکاتب کلامی اسلامی – پس از مکتب کلامی شیعه امامیه که در مجموعه سخنان گرانسنگ پیشوایان معصوم دینی علیهم السلام و در جوامع روایی بجا مانده از آنها وجود دارد – مکتب کلامی معتزله و اشاعره است، که شالوده اصلی آنها در دوران امام باقر و امام صادق علیهم السلام شکل گرفت. گرچه هسته اولیه آنها پیش از این زمان تحت نامهای «قدریه» و «جبریه» وجود داشته است و این دو گروه در اثر تحریکات حکام اموی به کشمکشها و مناظرات و مشاجرات پرتنش مذهبی – کلامی میپرداختند، ولی در عصر این دو امام بزرگوار اختلاف آرایشان به خاطر بحث در باره این مساله که «آیا مرتکب گناه کبیره کافر استیا مؤمن؟» به نقطه اوج خود رسید، و با کنارهگیری واصل بنعطاء از کلاس درس حسن بصری که او نیز گرایش به قدری مذهبی و تفویض داشت، موجب پیدایش مکتب اعتزال گردید. به دنبال آن و بعد از مدت زمان نسبتا طولانی کشمکش و مناظره و بحث در باره مسایل گوناگون دینی – کلامی، مکتب کلامی اشاعره به وجود آمد. (12)
گرچه این اختلاف آرا، مناظرات و مشاجرات، آثار و پیامدهای شومی در جامعه اسلامی آن زمان به جا گذاشت، ولی به نوبه خود عاملی در جهت تضارب آرا و مباحث کلامی و اعتقادی گشته و شکوفایی و بالندگی بیشتر آن مباحث را به همراه داشت.
2. فضای باز سیاسی
از عوامل مهم نشر معارف اسلامی و شکوفایی علم کلام در عصر امام صادق علیه السلام، فراهم آمدن فضای نسبتا باز سیاسی – اجتماعی میباشد.
بر کسی پوشیده نیست که علم و دانش و پژوهشهای علمی و فراگیری، فضای خاص خودش را میطلبد، و آن هم محیطی دور از تنشها و التهابهای سیاسی و برخوردار از آرامش و امنیتسیاسی – اجتماعی است، در چنین فضایی است که اندیشههای مستعد زمینه رشد مییابند و اندیشمندان و پژوهشگران مسایل علمی مختلف، برای دانش اندوزی و دانش آموزی و نشر آن به تکاپو میافتند. و نیز در سایه این رشد و شکوفایی علمی است که آموزش و پرورش، فراگیر شده و جهل و نادانی و بیسوادی از جامعه رختبر میبندد.
چنین فضای نسبتا باز سیاسی – اجتماعی در عصر امام صادق علیه السلام به وجود آمده بود; زیرا این دوران مصادف شد با درگیری و نزاع میان دو گروه ریاست طلب و طماع بنیامیه و بنیعباس، برای دستیابی به حکومت و ریاست غاصبانه.
آنان برای رسیدن به قدرت، همچون گرگهای گرسنه به جان هم افتاده بودند.به حدی این دو گروه قدرت طلب و دنیاپرستبه کشمکش و درگیری سیاسی – نظامی پرداخته و باهم مشغول شدند که از اوضاع سیاسی – اجتماعی اطراف خود غافل ماندند و یا این که فرصت و قدرت پرداختن به اینگونه مسایل را نداشتند.
ره آورد مثبت این مبارزات و کشمکشها ایجاد فضای باز سیاسی و در نتیجه زمینه لازم جهت اظهار عقیده و آزادی بیان بوده است. در چنین فضای مناسبی عامه مسلمانان و در راس آنان اندیشمندان و متکلمان اسلامی فرصت را غنیمتشمرده و به بحث و تحقیق در باره مسایل علمی – اسلامی بویژه مسایل کلامی و اعتقادی پرداختند و بدین طریق موجبات رشد و شکوفایی علوم اسلامی بویژه علم کلام را فراهم کردند.
3. نقش امام محمد باقر علیه السلام
در بررسی علل شکوفایی علم کلام در زمان امام صادق علیه السلام، به یک عامل مهم و مؤثر دیگر نیز در این زمینه بر میخوریم که ما از آن به عنوان «عامل پیشینی» یاد میکنیم; و آن: «نقش امام محمد باقر علیه السلام» در پویایی علم کلام است.
به بیان روشنتر، میتوان گفت تحول علمی و فضای باز سیاسی، پیشتر از دوران امام صادق علیه السلام، یعنی از دوران زندگانی پدر بزرگوارش حضرت امام باقر علیه السلام آغاز شده، و در دوران زندگی امام صادق علیه السلام این تحول شگرف علمی و فرهنگی تداوم یافته است.
به گواهی مورخان و محققان اسلامی حضرت امام باقر علیه السلام در شکوفایی علوم اسلامی بویژه علم کلام در آن مقطع حساس تاریخ اسلام نقش مهمی داشته است.
پس از امام باقر علیه السلام با پیگیریهای مداوم فرزند بزرگوارش، یگانه دوران، امام جعفر صادق علیه السلام راه و روش علمی – کلامی آن امام گرامی به ثمر نشست، و حاصل آن، پایه گذاری مکتب علمی – کلامی تشیع شد. (13)
بیشتر فعالیتها و بیانات اعتقادی امام باقر علیه السلام پیرامون دو اصل توحید و امامت دور میزد، زیرا این دو اصل بیشتر معرکه آرا بود.
اهم اقدامات امام باقر علیه السلام در تبیین دو اصل توحید و امامت عبارت بود از:
الف) نهی از تفکر در ذات حق که به خاطر رواج افکار ما دیگری و دهری مذهبی مطرح بود.
ب) رد دیدگاههای مشبه، مجسمه و معطله; (چون گروهی خدا را با مخلوقاتش تشبیه میکردند، گروهی دیگر برای خدا جسم قایل بودند و گروه دیگری نیز توصیف حقتعالی را به کلی مجاز ندانسته و آن را تعطیل اعلام کرده بودند. امام با اعتقادات هر سه گروه مبارزه کرد) .
ج) رد و ابطال نطریات پیروان جبر و تفویض ; (یعنی مبارزه با دو گروه اشاعره و معتزله و نفی و تعدیل دیدگاههای کلامی آن دو.)
د) ارایه تعریف درستی از ایمان; (گروهی ایمان را تنها اعتقاد و باور قلبی، و گروه دیگری اقرار زبانی، و دستهای دیگر تنها در عمل منحصر میدانستند.)
امام باقر علیه السلام با ارایه تعریف جامعی از ایمان، به کشمکشها پایان دادند و فرمودند:
الایمان اقرار و عمل و الاسلام اقرار بلاعمل (14)
ایمان: اقرار (باطنی) و عمل، و اسلام: اقرار بدون عمل است.
ه) تبیین مفهوم امامت; (این که امامت نیز مانند نبوت یک منصب الهی است). (15)
4. نقش امام صادق علیه السلام
نقش حضرت امام صادق علیه السلام در احیای فرهنگ اسلام و شکوفایی علم کلام بسیار تعیین کننده است. در واقع باید آن را عامل اساسی و «عله العلل» همه عوامل و علل شکوفایی علم کلام دانست.
پیش از آن که به تبیین نقش آن حضرت در شکوفایی علوم اسلامی بویژه علم کلام بپردازیم، خوب است از چند عامل جانبی دیگر یاد کنیم، که در موفقیت آن حضرت نقش چشمگیری داشتهاند. (16) آن عوامل جانبی عبارتند از:
الف) سن و مدت امامت نسبتا طولانی آن حضرت
امام جعفر صادق علیه السلام در سال 80 (یا 83) هجری قمری به دنیا آمد. و در سال 148 هجری به شهادت رسید، بنابراین عمر شریفش 68 سال میباشد، که از این جهت از سایر ائمه علیهم السلام ممتاز میباشد.
همچنین مدت امامت آن حضرت (که پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام باقر علیه السلام در سال 114 هجری قمری آغاز و تا سال 148 هجری قمری ادامه یافت)، 34 سال میباشد. بر اهل تحقیق پوشیده نیست که این مدت عمر و امامت در میان ائمه علیهم السلام طولانیترین زمان به حساب میآید، و این خود از عوامل یاری دهنده آن حضرت در تحقق اهداف الهی امامتش میباشد.
ب) موقعیتسیاسی – اجتماعی
موقعیتسیاسی – اجتماعی امام صادق علیه السلام از میان ائمه علیهم السلام یک موقعیت کاملا استثنایی بود; زیرا آن حضرت در مقطعی از زمان میزیسته که میتوان آن را «دوران بحران قدرت سیاسی» نامید. این بحران خود زمینه مناسبی برای انجام کارهای علمی و فرهنگی ایجاد نمود.
امام صادق علیه السلام در دوران 34 ساله امامتش حدود 7 سال آن را با حکام بنیامیه هم عصر بود، که در این دوران آنها با رقیبان سیاسی خود از بنیعباس در جنگ و ستیز نظامی به سر میبردند، و فرصت کنترل اوضاع سیاسی و فرهنگی را نداشتند. پس از آنها 27 سال در زمان عباسیان امامت داشت.
گرچه بنیعباس در این مدت از درگیری نظامی با بنیامیه فارغ شده بودند، اما با قیامهای پیدرپی علویان مواجه بوده و بر اوضاع سیاسی به طور کامل مسلط نشده بودند; از این رو، پایههای حکومتشان سست و لرزان بوده و قدرت پرداختن به مسایل دیگر و کنترل اوضاع سیاسی را نداشتند.
چنین موقعیتی برای حضرت امام صادق علیه السلام و شاگردان او زمینه نشر معارف دینی را فراهم کرده بود. (17)
ج) گسترش علوم و پیدایش افکار و آرای گوناگون
عصر امام صادق علیه السلام همزمان بود با انتشار علوم اسلامی و انسانی از قبیل تفسیر، فقه، حدیث، کلام، انساب، لغت، شعر، طب، تاریخ، نجوم و غیر آن و نیز پیدایش افکار و اندیشههای مختلف، به طوری که سبب پیدایش مذاهب اسلامی و مکاتب کلامی شده بود. در این عصر از یک سو کتب فلسفی و کلامی از یونانی به عربی ترجمه شد. و از سوی دیگر افکار الحادی و به اصطلاح زندیق مسلکی رواج شایانی یافته بود، اینها خود عواملی بودند که در آن فضای باز سیاسی، تضارب آرا و برخورد اندیشهها را فراهم کرده و علما و اندیشمندان اسلامی و در راس آنان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را به دفاع از ارزشهای علمی – اسلامی برانگیخته بود، زیرا خوف آن بود که صاحبان اندیشههای نادرست و سردمداران کفر و الحاد با رواج شبهات عقیدتی و ایجاد تفرقه و تشتت آرا کار نیمه تمام بنیامیه در محو کامل فرهنگ اصیل اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله را به اتمام رسانیده، و به اهداف پلید خویش جامه عمل بپوشانند.
آری، چنین عصری با چنین ویژگیهایی ضرورت ایجاد تحول بنیادین علمی – فرهنگی، همراه با تبیین مبانی اصیل اسلامی را ایجاب میکرد. برای همین بود که امام صادق علیه السلام جهاد همه جانبهای را در سنگر فرهنگ و علوم اسلامی آغاز، و پرچم مبارزه فرهنگی را که پدر بزرگوارش امام باقر علیه السلام برافراشته بود بر دوش کشید.
امام جعفر صادق علیه السلام آموزگار بزرگ بشریتبود و با فضایل و سجایای بیمانند اخلاقی و کمالات والای انسانی در اوج قله شرف و مجد و عظمت قرار داشت.
هر چند در ساختمان بنای عظیم «مذهب جعفری اثنی عشری» پیشوایان پیش از او و پس از او نیز نقش داشتند، و از خود پیامبر صلی الله علیه و آله که شهر علم و دانش بود آغاز شده و با علی علیه السلام که دروازه آن شهر بود، و نیز امامان بعدی علیهم السلام تداوم یافت، لیکن تکمیل و تاسیس این بنای عظیم دینی – مذهبی (مکتب تشیع) به نام مبارک آن حضرت ثبتشده است.
در اینجا چند نمونه از اعتراف دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان را در باره شخصیت عظیم علمی امام جعفر صادق علیه السلام و نقشی که آن حضرت در تبیین مسایل دینی – اسلامی و تربیتشاگردان برجسته ایفا کرده است، میآوریم:
مالک بن انس، مؤسس مذهب مالکی در این باره میگوید:
در فضیلیت و دانش و عبادت و پرهیزکاری، بلند مرتبهتر از جعفربن محمد علیه السلام نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به خاطر کسی خطور کرده است. (18)
ابوحنیفه، بنیانگذار مذهب حنفی، که خود نیز از شاگردان امام جعفر صادق علیه السلام است، میگوید:
منصور خلیفه عباسی مرا گفت: هیچ میدانی که آوازه دانش و فضیلت جعفربن محمد علیه السلام در سراسر دنیای اسلام پیچیده و او را در میان مردم موهبتی عظیم است؟ سپس از من خواست که معضلات مهم فقهی و مشکلترین مسایل علمی را تهیه و با او به مناظره برخیزم و مغلوبش کنم! من نیز چهل مساله بسیار دشوار فقهی و علمی را آماده [کردم] و به امر منصور، در مجلس با او به مباحثه و مناظره نشستم، او به یکایک پرسشهایم پاسخ داد. از آن پس دانستم که جعفربن محمد علیه السلام اعلم وافقه زمان است. (19)
نویسندگان کتاب «مغز متفکر جهان شیعه» که دهها تن از دانشمندان غربی میباشند، در باره رنسانس علمی که توسط امام جعفر صادق علیه السلام به وجود آمده است، در این کتاب با باز کردن عنوانی در قالب این پرسش: آیا عصر تجدد در علم را جعفر صادق علیه السلام بوجود آورد؟ با بیان نمونههایی از نظریات جدید آن حضرت در باره علوم جغرافیا، نجوم، فیزیک، شیمی وغیر آن اثبات میکند که آن حضرت عصر تجدد در علم را که اصطلاح امروزین آن در غرب «رنسانس علمی» است، به وجود آورده است. (20)
«رونالدسن» خاورشناس معروف در باره شیوه درس امام صادق علیه السلام مینویسد:
او دارای مکتبی شبه سقراطی است! شاگردانش در پیشرفت علمی فقه و کلام سهم بسزایی داشتند، و دو تن از شاگردانش «مالک و ابوحنیفه» بودند که صاحب مذاهب فقهی گردیدند. یکی از شاگردان او به نام «واصل بنعطاء» (رهبر معتزله) در جدل و بحث، دیدگاههایی از خود ارایه داد که سبب اخراج او از جلسه درس امام جعفر صادق علیه السلام گردید. (21)
عبدالله بن مقفع و عبدالکریم بن ابی العوجاء، دو تن از زندیقان عصر، در مسجد الحرام به تماشای مردم ایستاده بودند. ابن مقفع به ابن ابی العوجاء رو کرده، و با اشاره به امام صادق علیه السلام میگوید:
از میان این جمع تنها این شیخ شایسته نام انسانی است! سپس شمهای از فضایل علمی امام علیه السلام را برایش بازگو میکند.
ابن ابی العوجاء به سوی امام آمده و با او به بحث علمی میپردازد، و چون خود را در برابرش زبون و مغلوب مییابد، زبان به مدحش میگشاید! (22)
امام جعفر صادق علیه السلام، مناظرات و مباحثات زیادی با علمای مذاهب و مکاتب ترتیب داده بود، و در این مناظرات (که برخی از آنها بسیار طولانی است) برحسب درک و فهم مخاطبان و با استفاده از شیوههای گوناگون استدلال، به بحث و مناظره میپرداخت.
از جمله مناظرات آن حضرت، مناظرات متعددی است که با ابوحنیفه پیشوای مذهب حنفی انجام داده است، و در همه آنها بر او چیره شده، و ابوحنیفه در برابر مقام بلند علمی آن حضرت زبان به عجز و ناتوانی گشوده است. (23)
غرض امام از این مناظرات این بود که به ابوحنیفه و بلکه بالاتر به مردم مسلمان بفهماند کسی شایسته زعامت دینی و مقام پیشوایی بر مردم مسلمان است که بر تمام علوم اسلامی احاطه و بر اخبار غیبی نیز آگاهی داشته باشد. روشن است که چنین احاطه علمی و آگاهیهای غیبی تنها اختصاص به کسانی دارد که از الهامات غیبی و افاضات خاص الهی برخوردار باشند، و چنین کسی در جهان، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت او میباشند وبس.
از جمله کسان دیگری که امام جعفر صادق علیه السلام با آنان به بحث و مناظره نشسته است، گروهی از دانشمندان دهری مذهب مشهور به «زندیقان» یا «زنادقه» بودهاند. مهمترین آنها عبارت بودند از:
عبدالکریم بن ابی العوجاء، عبدالملک مصری، عبدالله بن مقفع، ابوشاکر دیصانی و تنی چند از طبیبان هندی در دربار عباسیان.
این افراد در بحثها و مناظرات خود با امام پس از ساعتها بحث و طرح پرسشهایی از محضر آن حضرت، جوابهایی مستدل و محکم دریافت میکردند، و در برابر عظمت علمی امام و منطق قوی او چارهای جز تسلیم و تواضع نداشتهاند. گرچه برخی از آنها به خاطر عناد و لجاجتی که داشتند در برابر حق و حقیقتسرفرود نیاورده و مسلمان نشدند، ولی بسیاری از این گونه افراد در خلال بحثها و مناظرات با امام وجدان خفته آنها بیدار و راه حق را تشخیص میدادند وبه دست آن حضرت مسلمان میشدند; و حتی محمدبن مقلاص آن چنان مجذوب بیان امام علیه السلام و مقهور منطق قوی او شد که راه غلو را در پیش گرفت. (24)
در اینجا یک نمونه از بحث و مناظره امام صادق علیه السلام را از کتاب اهلیلجه که توسط مفضل بن عمر روایتشده است میآوریم. در این بحث امام شیوه مجادله با شکاکان و کسانی که در آغاز راه معرفتبودهاند را نشان میدهد.
امام در این مناظره، این گونه سخن را آغاز کرده و میپرسد:
به من بگو آیا به همه سوی جهان رفتهای و به پایان آن رسیدهای؟ آیا به پایان همین آسمانی که دیده میشود پا نهادهای، یا به عمق زمین فرو رفتهای و در سرزمینهای گوناگون گردش کردهای؟ چه میدانی شاید آنچه را رد میکنی، نتوانستهای با حواس خود بیابی و دانشتبدان نرسیده است، و هرگاه از در انکار به در آمدی، و به وادی شک پا نهادهای، امید است که سرانجام به معرفت (خدا) دستیابی! (25)
5. نقش شاگردان امام صادق علیه السلام
یکی دیگر از عواملی که موجب شکوفایی علم کلام و سایر علوم اسلامی در عصر امام صادق علیه السلام شد، وجود شاگردان برجسته آن حضرت در این زمینه است. آنها بخش مهمی از رسالتهای علمی و فرهنگی امام صادق علیه السلام را بر دوش کشیدند، و به نشر آرا، افکار و نظریات مترقی و نوین آن حضرت در رشتههای مختلف علوم و معارف اسلامی بویژه علم کلام پرداختند.
سیره پسندیده مردان بزرگ علم و اندیشه در نشر معارف بشری و انتقال آن به نسلهای پس از خود علاوه بر تدوین و تصنیف کتب، تربیتشاگردان شایسته و اندیشمندان فرهیخته است. حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نیز به عنوان یکی از بزرگترین آموزگاران جامعه بشری و از برترین فرهیختگان علوم اسلامی در این جهت موفقیتشایانی داشته و به خاطر موقعیت استثنایی زمانی و با استفاده بهینه و شایسته از فرصت طلایی به دست آمده، توانستشاگردان بسیاری را تربیت کند.
مجموع شاگردانی که از خرمن وجود این شخصیت کمنظیر در رشتههای گوناگون علوم اسلامی و انسانی بهرهها بردند، بنابر برخی از اخبار و روایات از چهار هزار نفر بیشتر است. (26)
از میان اصحاب و شاگردان امام صادق علیه السلام گروهی بودند که خود آن حضرت از آنها به عنوان «متکلم» یاد کرده است. مانند هشام بن حکم، هشام بن سلام، حمران بن اعین، ابوجعفر احول معروف به مؤمن الطاق، و… (27) .
6. ترجمه آثار حکما و متکلمان بزرگ یونانی
از عوامل دیگری که موجب شکوفایی علم کلام در زمان امام صادق علیه السلام شده است، ترجمه کتب و آثار علمی حکما و متکلمان بزرگ یونانی به زبان عربی است. در محدوده جغرافیایی گسترده جهان اسلام و در میان مسلمانان، افراد فراوانی یافت میشدند که اهل فکر و مطالعه و تحقیق در آثار علما و حکمای مکاتب مختلف بودند و از چنان آزاد اندیشی در فراگیری علوم و معارف برخوردار بودند که فراتر از تحقیق و مطالعه در فرهنگ و عقاید سایر ملل و ادیان، به تعلیم و تدریس آثار علمی دیگر حکما و علمای مکاتب نیز همت گمارده بودند. این خود زمینه پیدایش «نهضت ترجمه» را فراهم کرد.
مورخان اسلامی در چگونگی رواج علوم و فنون یونان در جوامع آن روز و نیز چگونگی انتقال آن به جامعه اسلامی، چنین نوشتهاند:
علوم و فلسفه در آتن توسط سقراط به افلاطون و ارسطو و سپس به دیگر حکمای بزرگ آن شهر تعلیم داده شد، و پس از مدتی تدریس و تعلیم آن در آتن به دیگر شهرها بویژه شهر اسکندریه در مصر منتقل گشت; و پس از آن در زمان خلیفه اموی «عمربن عبدالعزیز» از اسکندریه و مصر به دیگر شهرها و نقاط اسلامی بویژه به منطقه انطاکیه و نیز حران انتقال یافت.
یکی از کسانی که از او به عنوان نخستین مترجم این آثار یاد میشود خالدبن یزیدبن معاویه است. وی علاقه فراوانی به علم کیمیا داشته است. او به حکیم آل ابی سفیان شهرت داشت و مردی عالم و فاضل بود، و به علوم مختلف عنایت و عشق میورزید.
خالدبن یزید فرمان داد تا گروهی از فیلسوفان یونان که در مصر ساکن بودند احضار شوند تا کتابهای کیمیا را از یونانی و قبطی به عربی ترجمه کنند. چنان که اشاره شد این نخستین بار بود که در جهان اسلام ترجمه کتاب از زبان یونانی به زبان عربی صورت گرفته است (28) ، و پس از آن، کار ترجمه چنان رونق یافت، که به نام «نهضت ترجمه» معروف شده است.
علل فرعی رشد و شکوفایی علم کلام در عصر امام صادق علیه السلام
1. نقش عمربن عبدالعزیز
عمربن عبدالعزیز، که در میان خلفای اموی چهره نسبتا خوبی داشته و مورخان از او به نیکی یاد میکنند; در مدت کوتاه خلافتش (99- 101 ه)، به اصلاحات سیاسی – اجتماعی و برقراری عدالت و رعایت انصاف در میان مردم دست زد. وی از مظالم و جفا کاریهای فزون از شمار بنیامیه نسبتبه اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله تا حد زیادی کاست و اندکی از حقوق از دست رفته و پایمال شده آنان را احیا نمود. او فدک را نیز به اهل بیت علیهم السلام برگردانید بدین سبب توجه مسلمانان و علما را به خود جلب کرد، تا جایی که برخی زبان به ستایش او گشودند.
دانشمند بزرگ معتزلی «عمروبن عبید» در بارهاش گفته است:
عمربن عبدالعزیز خلافت را بدون استحقاق تصاحب کرد، ولی چون عدالتبه خرج داد سزاوار آن شد. (29)
او علاوه بر این که در جهت اصلاحات سیاسی – اجتماعی و آزادیهای فردی گامهایی برداشت، در بعد فرهنگی و علمی هم اقداماتی نمود، از جمله این که نقل روایت از پیامبر صلی الله علیه و آله و کتابت آن را (که تا آن هنگام از سوی دیگر حکام بنی امیه ممنوع اعلام شده بود و به شدت از آن جلوگیری میشد) آزاد کرد (30) . همچنین به علما و فقها بویژه حضرت امام محمد باقر علیه السلام احترام و اکرام شایانی کرد. وی علاوه بر آن که خود شخصا با برخی از علما و گروههای مذهبی به مذاکرات علمی (بویژه کلامی – اعتقادی) میپرداختبرقراری جلسات علمی و مباحثات کلامی را هم آزاد اعلام کرد.
این اقدامات مترقی و خدا پسندانه او هم (بویژه آزاد گذاشتن نقل و کتابتحدیث) گامی مؤثر در جهت رشد و شکوفایی علوم اسلامی مخصوصا کلام محسوب میشود.
2. گسترش قلمرو جغرافیایی اسلام و ازدیاد مسلمانان
گسترش قلمرو جغرافیایی اسلام و ازدیاد مسلمانان، موجب شد تا مردم این سرزمینها بویژه مردم سرزمینهایی مانند ایران، هند، چین و… که دارای فرهنگ و تمدن کهن و ریشهدار بودند، به اسلام گرایش پیدا کنند و همراه با پرسشها، اطلاعات و آگاهیهای زیادی وارد حوزه تمدن و فرهنگ اسلام کردند به طور طبیعی این گسترش حوزه جغرافیایی اسلام و ازیاد مسلمانان با آن ویژگی که اشاره شد، تلاقی فرهنگها، تبادل و تعامل دانشها، برخورد دیدگاهها و تضارب آرا را در زمینههای گوناگون علمی – فرهنگی از جمله در زمینه حکمت، کلام و اعتقادات به دنبال داشته است. روشن است که این تلاقی فرهنگها و تضارب آرا و تعامل فکری، عامل مهمی در جهت رشد فرهنگی مسلمانان و شکوفایی و بالندگی علوم اسلامی بویژه علم کلام شده است. (31)
3. ظهور اختلافات مذهبی و پیدایش فرق اسلامی
گرچه ریشه عمده اختلافات مذهبی و پیدایش فرقههای اسلامی در یک نگرش تحلیلی و بررسی تاریخی، به اختلافات در برخی مسایل کلامی – اعتقادی بر میگردد که پیشتر اشاره شد، ولی در رویکردی دیگر به وقایع تاریخی – اسلامی و بررسی آن، به تاثیر گذاری عاملی دیگر (هر چند کم رنگتر و ضعیفتر از عامل کلامی – اعتقادی) به نام عامل فقهی و اختلاف در فتاوای فقهی فقهای بزرگ مذاهب اسلامی پی میبریم. ریشه بسیاری از اختلافات مذهبی به اختلاف فقهای بویژه فقها مذاهب چهارگانه اهل سنت (حنفی، شافعی، مالکی، و حنبلی) و برخی فرق دیگر بر میگردد. یعنی تعدد آرای فقهی فقها زمینهای شد، برای تعدد آرای کلامی و اعتقادی; زیرا آنان برای اثبات حقانیت آرای فقهی خویش و انطباق آن با موازین شرع درصدد یافتن مبانی کلامی اجتهاد بر آمدند و به توجیه عقلانی دیدگاههای فقهی خویش پرداختند.
مؤید گفتار ما این است که مذاهب مهم اسلامی در دوران امام صادق علیه السلام شکل گرفته است و گفتیم که این دوران، دوران تضارب آرا و مواجه شدن علما و فقها با پرسشها و شبهات عدیدهای در زمینههای مختلف دینی و مذهبی بوده است که بخش مهمی از آنها به پرسشها و شبهات فقهی و مسایل فرعی و عملی اسلام بر میگردد. همان طور که اشاره شد پاسخ به اینگونه پرسشها و شبهات فقهی نیز در بسیاری از موارد (بویژه آن گاه که از فلسفه احکام پرسیده شود) نیازمند مبانی کلامی و توجیه عقلانی است. این خود زمینه رشد و باروری مسایل کلامی را فراهم کرده و عامل رونق یافتن آن شده است. (32)
4. ظهور زنادقه و دهری مذهبان در عصر امام صادق علیه السلام
چنان که گذشت عصر امام صادق علیه السلام مصادف شد با پیدایش و رشد دهری مذهبی و الحادگرایی که در اصطلاح تاریخی – روایی به آنها «زندیقان» یا «زنادقه» گویند.
دو علت عمده رشد و رواج فزاینده دهری مذهبی پیشتر بیان شد.
در بررسی علل ظهور و رشد فزاینده دهری مذهبان و زنادقه در عصر امام باقر و امام صادق علیهما السلام نباید از دو عامل قابل توجه غفلت کرد:
یکی ترجمه آثار حکما، فیلسوفان و متکلمان یونانی بود. بسیاری از این کتابهای ترجمه شده یا مستقیما در جهت نفی عقاید درست دینی بوده و یا به خاطر پیچیدگی و غموض برخی مسایل فلسفی، سوء برداشت و کج فهمیهایی را همراه داشته است، که در هر صورت زمینهای برای انحراف از عقاید درست دینی و الحادگرایی فراهم کرده بود.
دیگری، نقش منفی و ضد دینی حکام بنیامیه و عملکرد سوء آنها بود که باعث دامن زدن به دنیاگرایی و الحاد شد، تا جایی که برخی از این دانشمندان زندیقی مذهب و یا مسیحی در دربار معاویه از منزلت و اعتبار برخوردار بوده و آزادانه به ترویج عقاید خود میپرداختند.
وجود اینگونه افراد در جامعه اسلامی آن روز بویژه زندیق مسلکانی چون ابن ابی العوجاء، عبداللهبن مقفع، ابوشاکر دیصانی، عبدالملک مصری و… و بیان ناقص و تحریف شده اسلام توسط بنیامیه زمینه انحراف در عقیده و عمل را برای عموم مسلمانان فراهم کرده بود. اینها موجب شد تا دانشمندان بزرگ اسلامی و امام باقر و امام صادق علیهما السلام به تشریح و تبیین مبانی دینی – اسلامی پرداخته و به شبهات و پرسشهای منکران و زندیقان پاسخ منطقی و مستدل دهند. (33)
پی نوشت ها:
1) راز این نامگذاری روشن است; زیرا اعتقادات زیر بنای فکری – عقیدتی انسان را تشکیل میدهد، و در سایه اصول فکری و اعتقادی درست است که اعمال آدمی ارزش و اعتبار مییابد و زمینه کمال و رشد و تعالی انسان را فراهم میکند. از این رو، به موازات احکام عملی که به آن «فقه اصغر» میگویند، اصول و معارف اعتقادی را «فقه اکبر» مینامند.
2) ر.ک: شوراق الالهام، ملاعبدالرزاق فیاض لاهیجی، ج 1، صص 4 و 12، انتشارات مهدوی، اصفهان ; شرح مقاصد، سعدالدین تفتازانی، ج 1، صص 165- 166، انتشارات شریف رضی، قم.
3) بحث جبر و اختیار که در بردارنده بحث قضا و قدر نیز میباشد – زیرا از آن جهت که به انسان مربوط است «جبر واختیار» معنا میشود و از آن جهت که به خدا بر میگردد «قضا وقدر الهی» نامیده میشود – موجب پیدایش بحث پیرامون مساله عدل نیز شده است; زیرا میان جبر و ظلم از یک سو و اختیار و عدل از سوی دیگر رابطهای تنگاتنگ دیده میشود. ر.ک آشنایی با علوم اسلامی، شهید مطهری، ص 146، دفتر انتشارات اسلامی، قم.
4) اقتباس از گوهر مراد، عبدالرزاق لاهیجی، به تصحیح زین العابدین قربانی و جمعی دیگر، صص 44- 46، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی; آشنایی با علوم اسلامی، شهید مطهری، صص 144- 145.
5) ر.ک. شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید (4 جلدی) ج 2، ص 129، چاپ بیروت، و آشنایی با علوم اسلامی، شهید مطهری، ص 174.
6) مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ابوالحسن اشعری – ترجمه محسن مؤیدی، ص 9، انتشارات امیرکبیر.
7) انعام (5) : آیه 57.
8) ر.ک. الفرق بین الفرق، ابومنصور عبدالقاهر بغدادی، صص 73- 74 و 81، دارالمعرفه، بیروت.
9) توجه شود، مراد از گناه کبیره، غیر از شرک به خدا است، زیرا در کافر بودن مشرک میان مسلمانان اختلافی نیست.
10) رک. آشنایی با علوم اسلامی، شهید مطهری، ص 144.
11) اقتباس از تاریخ علم کلام در ایران و جهان اسلام، علیاصغر حلبی، صص 36- 37 و 72- 73 و 44- 45 و 83. و فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، جعفر سبحانی، ج 2، صص 12- 13 و 18- 19، انتشارات توحید، قم.
طرح یک پرسش و پاسخ آن ضروری است، و آن این که چرا شیعه هم مثل اهل سنت دارای مکتب کلامی مستقلی نبوده و نیست؟ پاسخش روشن است زیرا با وجود پیشوایان معصوم علیهم السلام و پاسخگویی آنان به پرسشهای عقیدتی، نیازی به چنین مکتب مستقلی نبود. اما پس از دوران ائمه علیهم السلام علما و متکلمان شیعی با الهام از سخنان بجا مانده از آنان مکتبکلامی شیعی را پایهریزی کردهاند.
12) تقریبا در همان زمان که ابوالحسن اشعری در عراق به تاسیس مکتب کلامی اشعریه دست زد، ابومنصور محمدبن محمود حنفی سمرقندی (متوفای 333 ه ق) در ماوراء النهر مکتب کلامی «ماتریدیه» را پایهریزی کرده است. تاریخ علم کلام، علیاصغر حلبی، ص 49.
13) ر.ک: سیره عملی اهل بیت علیهم السلام، سیدکاظم ارفع، ج 2، صص 51- 62، نشر مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی فیض کاشانی ; الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حیدر، ج1، صص 434- 440، مکتبه الامام امیرالمؤمنین علی علیه السلام، اصفهان.
14) تحف العقول عن آل الرسول، شیخ ابومحمدحسن بن علی بن حسین الحرانی، ص 297، مؤسسه نشر اسلامی مدرسین، قم.
15) ر.ک: زندگانی امام باقر علیه السلام، احمد حیدری، صص 150- 157، تهیه و نشر نمایندگی ولی فقیه در جهاد استان خراسان.
16) ما شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام بر این باوریم که همه ائمه کلامشان نور و طینتشان واحد و منصوب از جانب خدا و رسولش هستند و نیز وارث علوم پیامبران گذشته و پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله میباشند. از این رو، با این که هر کدام از آنها به ویژگیهایی ممتاز گشتهاند، ولی همگی از شخصیت الهی – انسانی و فضایل و کرامتهای نفسانی و علم و ایمان یکسان برخوردار بودهاند، و رسالتهای الهی خویش را به نحو احسن واکمل به انجام رساندهاند.
به عنوان مثال، اگر حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بهجای حضرت امام حسین علیه السلام و در عصر و زمان آن حضرت میزیست همان کاری را میکرد که امام حسین علیه السلام کرده است، یعنی دستبه قیام خونین کربلا و نهضت عاشورا میزد، به عکس، اگر امام حسین علیه السلام نیز در شرایط زمانی و مکانی و موقعیتسیاسی امامصادق علیه السلام بسر میبرد، همان شیوهاش را در نشر معارف اسلامی، و ایجاد تحول بنیادی علمی و فرهنگی بهکار میبرد.
17) ناگفته نماند اگر میبینیم امام صادق علیه السلام هم خود وارد معرکه دعوای سیاسی نمیشود، وهم دیگر علویان مبارز و انقلابی را از سرانجام کار و ناکامی در مبارزات خبر میدهد، برای این بود که شرایط سیاسی و اجتماعی را برای قیام مسلحانه مناسب نمیدید، گواه گفتار ما نپذیرفتن رهبری قیام ابومسلم خراسانی و دیگر همرزمانش است. ر.ک. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، صص 382- 390، نشر مؤسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق علیه السلام، قم.
18) مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 248، چاپ قم.
19) ر.ک: صادق آل محمد صلی الله علیه و آله، محمود منشی، ص 133، مؤسسه انتشارات زمانه، چاپ اول.
20) ر.ک: مغز متفکر جهان شیعه، تهیه مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ، ترجمه ذبیحالله منصوری، صص 91- 107 سازمان انتشارات جاویدان، چاپ هشتم، مهرماه 1360. 3. البته گرچه این کتاب گوشههایی از حقایق زندگی و شخصیت علمی امام صادق علیه السلام را بیان کرده است، ولی مطالب نادرست و باطل فراوانی نیز در آن یافت میشود. از این رو، کسانی که قصد مطالعه این کتاب را دارند باید به این مساله مهم توجه داشته باشند.
21) به نقل از کتاب امام جعفر صادق علیه السلام، عبدالحلیم جندی، ترجمه عباس جلالی، ص 238.
22) ر.ک: ارشاد شیخ مفید، صص 280- 281، چاپ مکتبه بصیرتی، قم; اصول کافی، ج 1، صص 74- 75، چاپ اسلامیه، تهران.
23) ر.ک: پرتوی از چهره درخشان امام صادق علیه السلام، به قلم چند دانشمند اسلامی، ترجمه محمدرضا انصاری، صص 56- 61، کانون انتشارات محمدی، تهران.
24) ر.ک: اصول کافی، ج 1، صص 119- 153، ترجمه و شرح محمدباقر کمرهای، نشر اسلامیه، تهران; پرتوی از چهره درخشان امام صادق علیه السلام، صص 80- 87.
25) امام جعفر صادق علیه السلام، عبدالحلیم جندی، ترجمه عباس جلالی، ص 315.
26) ر.ک: صفحاتی از زندگانی امام جعفر صادق علیه السلام، محمدحسین مظفر، ترجمه و نگارش سیدابراهیم سیدعلوی، ص 224، انتشارات رسالت قلم، تهران.
27) ر.ک: امام جعفر صادق علیه السلام، عبدالحلیم جندی، ترجمه عباس جلالی، ص 240; نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
28) موسوعه الامام الصادق علیه السلام، سیدمحمدکاظم قزوینی، ج 2، صص 420- 421، مطبوعاتی سیدالشهداء قم.
یادآوری این نکته لازم است که برخی از متکلمان بزرگ مسیحی در دربار معاویه در شام به سر میبردند و از آزادی کامل در بیان عقاید خود برخوردار بودند; اینها نیز تا حدودی در انتقال فرهنگ یونان و اروپای آن زمان به جامعه اسلامی نقش داشتند. مانند یحیی دمشقی، سرجون بن منصور، اخطل، شاعر عرب زبان مشهور، غیلان دمشقی (قدری مذهب)، که در دمشق مذهب کلامی اعتزال را تبلیغ میکرد و با عمربن عبدالعزیز مباحثاتی نیز داشته است. ر.ک: تاریخ معتزله، محمدجعفر جعفری لنگرودی، صص 101- 102، نشر کتابخانه گنج دانش، تهران.
29) ر.ک. مروج الذهب و معادن الجوهر، ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 2، ص 197، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران.
30) ر.ک. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، صص 314- 325; امام جعفر صادق علیه السلام، ص 228.
31) آشنایی با علوم اسلامی، شهید مطهری، ص 145.
32) ر.ک. تاریخ علم کلام در ایران و جهان اسلام، علیاصغر حلبی، صص 67- 71; مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، اسماعیل اشعری، ترجمه محسن مؤیدی بویژه صص 15- 17 و 40- 41 و 49، 69 و 150.
33) برگرفته از دانشنامه جهان اسلام، حرف «ب» جزوه چهارم، زیر نظر سیدمصطفی میرسلیم، صص 631- 632، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی; تاریخ معتزله، محمدجعفر جعفری لنگرودی، صص 101- 102.
فهرست منابع
قرآن کریم
1- آشنایی با علوم اسلامی، شهید مطهری، دفتر انتشارات اسلامی، قم.
2- اصول کافی، ثقهالاسلام کلینی، چاپ تهران.
3- الارشاد، شیخ مفید، مکتبه بصیرتی، قم.
4- الامام الصادق علیه السلام و المذاهب الاربعه، اسد حیدر، مکتبه الامام امیرالمؤمنین علیه السلام، اصفهان.
5- الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، دارالمعرفه، بیروت.
6- امام جعفر صادق علیه السلام، عبدالحلیم جندی، نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
7- الامام الصادق علیه السلام، ابوزهره، دارالفکر العربی، بیروت.
8- اعلام الوری باعلام الهدی، فضل بن حسن طبرسی، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت.
9- بحارالانوار، علامه مجلسی، چاپ تهران.
10- تاریخ علم کلام در ایران و جهان اسلام، علیاصغر حلبی، انتشارات اساطیر.
11- تاریخ معتزله، محمدجعفر جعفری لنگرودی، نشر کتابخانه گنج دانش، تهران.
12- تحف العقول، ابومحمد حسن بن علی الحرانی، نشر اسلامی جامعه مدرسین، قم.
13- سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، نشر مؤسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق علیه السلام.
14- سیره عملی اهل بیت علیهم السلام، سیدکاظم ارفع، نشر مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی فیض کاشانی.
15- شاگردان مکتب ائمه علیهم السلام، محمدعلی عالمی دامغانی، چاپخانه علمیه، قم.
16- شخصیت امام صادق علیه السلام، احمد مغنیه، انتشارات اردیبهشت، تهران.
17- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، چاپ بیروت.
18- شرح المقاصد، سعدالدین تفتازانی، انتشارات شریف رضی، قم.
19- شوارق الالهام، ملاعبدالرزاق لاهیجی، انتشارات مهدوی، اصفهان.
20- صادق آل محمد صلی الله علیه و آله، محمود منشی، انتشارات زمانه.
21- صفحاتی از زندگانی امام جعفر صادق علیه السلام، محمدحسین مظفر، انتشارات رسالت، قم.
22- دانشنامه جهان اسلام، سیدمصطفی میرسلیم، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد.
23- زندگی امام باقر علیه السلام، احمد حیدری، نشر دفتر نمایندگی ولی فقیه در جهاد سازندگی خراسان.
24- فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، جعفر سبحانی، انتشارات توحید، قم.
25- گوهر مراد، ملاعبدالرزاق لاهیجی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی.
26- مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، اسماعیل اشعری، انتشارات امیرکبیر.
27- مروج الذهب و معادن الجوهر، علیبن حسین مسعودی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
28- معجم رجال الحدیث، سیدابوالقاسم خویی، نشر دارالزهراء، بیروت.
29- مغز متفکر جهان شیعه، انتشارات جاویدان.
30- مناقب ابن شهر آشوب، چاپ قم.
31- موسوعه الامام الصادق علیه السلام، سیدمحمدکاظم قزوینی، مطبوعاتی سیدالشهداء، قم.
32- پرتوی از چهره درخشان امام صادق علیه السلام، ترجمه محمدرضا انصاری، کانون انتشارات محمدی، تهران.
منبع: فصلنامه حوزه