بررسیهای دانشمندان نشان میدهد که تاریخ بشر، با دین آمیخته بوده،[1] است و این حقیقت, متفکران بسیاری را به تأمل در راز نیاز به دین و خاستگاه آن فراخوانده و دیدگاههای گوناگون پدید آورده است. گروهی با رویکرد الحادی، عواملی چون غلبه بر ترس از محیط طبیعی را در پیدایش مذهب مؤثر دانسته و جمعی بر کارکردهای اجتماعی دین انگشت نهادهاند.[2] امّا ژرف نگری بیشتر، انسان را به این واقعیت رهنمون می کند که آگاهی از آغاز و انجام هستی بنیادیترین نیازهای بشر است.[3] و بیش از همه چیز، همین نیاز فطری است که انسان را به سوی دین میکشاند. ما در این نوشتار برآنیم تا با جستجوی گذرا در برخی آیات، دیدگاه قرآن کریم را در مورد ضرورت دین و فواید آن برای انسانها مورد مطالعه قرار دهیم.
1. از دیدگاه قرآن، خلقت انسان دارای هدف خاصی است: خداوند متعال میفرماید: «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه»؛[4] ای انسان تو با رنج وکوشش به سوی پروردگارت میروی و (با مرگ) نایل به ملاقات او میشوی.
آیا غرض از خلقت انسان بهرهگیری از دنیا بوده تا چند روزی در این دنیا زندگی کند و مراحلی را بگذراند، به دنیا بیاید، چند روزی کودک باشد، به نوجوانی برسد و بعد پیر شود و باز به خاک برگردد؟ اگر غرض از آفرینش انسان این باشد این فرض با خلقت حیوانات تمام میشود، و دیگر لازم نبود انسان آفریده شود و بر فرض که انسان برای این غرض باشد احتیاج به عقل و فکر و شعور نبود. این که غرض از خلقت انسان تنها بهرهگیری از مادیات دنیا باشد و انسان یک حرکت دورانی داشته باشد، قرآن کریم آن را لغو و بیهوده میشمارد و از تن دادن به یک چنین زندگی، نهی میفرماید و آن را ذلت بار میشمارد.[5] «و ما الحیوه الدنیا الا متاع الغرور»؛[6] زندگی دنیا به جز متاعی فریبنده نیست. «اعلموا انما الحیوه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد»؛[7] بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمل پرستی و فخر فروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است.
این ندای قرآن است که میفرماید: «ارضیتم بالحیوه الدنیا من الاخره فما متاع الحیوه الدنیا فی الاخره الا قلیل»؛[8] آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شدهاید؟ با این که متاع زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست. و باز میفرماید: «و فرحوا بالحیوه الدنیا و ما الحیوه الدنیا فی الاخره الّا متاع»؛[9] به زندگی دنیا شاد شدند در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت متاع ناچیزی است.
با توجه به این آیات، معلوم میگردد زندگی انسان اگر به خاطر دنیا باشد، ارزش ندارد. بنابراین غرض از خلقت باید غیر از این باشد و زندگی در دنیا وسیلهای برای آن غرض باشد. در این جا باز به قرآن بر میگردیم تا ببینیم غرض از خلقت را چگونه بیان میکند. «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»؛[10] جن و انس را نیافریدیم مگر برای این که مرا پرستش کنند. وقتی به این حقیقت دست یافتیم که زندگی انسان بازیچه نیست و خدای حکیم آدمی را چون چارپایان به خود واگذار نکرده است، ناچار باید از غفلت و بیخبری در آییم و به دنبال کشف برنامهای برای تأمین سعادت خویش برآییم. در گام اول، حس و عقل را در پیریزی همه جانبه برای زندگی این جهانی نیز کارآمد نمییابیم چه رسد به این که دور نمایی از زندگی پس از مرگ را ترسیم کند و راه درست زیستن را بنمایاند. از این رو توجه به حکمت الهی ما را به منبعی دیگر از معرفت رهنمون می کند که در منابع دینی، وحی خوانده شده است.[11] امام رضا ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «از آن جا که در آفرینش مردمان و استعدادهای آنان آنچه به طور کامل به مصالحشان رساند وجود نداشت و آفریدگار برتر از آن بود که به چشم ظاهر دیده شود و ارتباط مستقیم با وی برقرار شود، چارهای جز این نبود که فرستادهای معصوم میان او و آدمیان میانجی شود و امر و نهی الهی را به ایشان برساند.»[12] خلاصه، خداوند انسان را برای هدف خاصی آفریده و رسیدن به آن هدف از راه دین ممکن میگردد. «فان الدین هو الطریقه المسلوکه التی یقصد بها الوصول الی السعاده الحقیقه»؛[13] دین همان روش پیموده شدهای است که هدف آن رسیدن به سعادت حقیقی است.
2. قرآن کریم دین را یکی از فطریات انسان میداند و مردم را به پاسخگویی به این نیاز درونی میخواند: «فأقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لا یعلمون»؛[14] پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار، ولی اکثر مردم نمیدانند.
فطرت و نوع آفرینش انسان او را به دین یعنی اصول علمی و عملی در زندگی که مبتنی بر رفع حوایج حقیقی انسان هستند، هدایت میکند. به عبارت دیگر قوانین تشریعی که با عمل به آنها سعادت واقعی انسان تأمین میشود بر اقتضای تکوینی و خلقت انسان انطباق دارند و مراد از فطری بودن دین همین است.[15] البته این نیاز فطری برخلاف غرایز طبیعی و حیوانی به خودی خود شکوفا نمیگردد و بسیار مورد غفلت قرار میگیرد، از این رو پیامبران همواره پیمان فطرت را یادآور میشوند و از انسان میخواهند به ندای درون خویش گوش سپارد.[16]
علامه طباطبایی (ره) نیز توجه به فطرت و غافل نبودن از آن را به لطافت خاصی مستدل میسازد و میفرماید: حرف فاء که در اول آیه است میرساند که کلام در آیه فرع و نتیجه مطالبی است که در خصوص مبدأ و معاد ازآیات قبل استفاده میشد و معنایش این است که وقتی که ثابت شد که خلقت و تدبیر تنها از آن خداست و او را شریکی نیست و او به زودی خلق را مبعوث نموده، به حساب میکشد و نیز معلوم شد که در آن روز کسی که از او اعراض کرده باشد و رو به غیر آورده باشد راه نجاتی ندارد، پس روی دل، سوی دین کن و ملازم آن باش که آن همان دینی است که خلقت الهیه بدان دعوت میکند.[17]
3. دین فرو نشاننده عطش جاودانگی انسان: میل به فنانا پذیری و جاودانگی یکی از نیازهایی است که در اعماق جان انسان ریشه دارد و ترس از به پایان رسیدن زندگی به شدت وی را میآزارد، کسانی که مرگ را پایان حیات انسان میشمارند، به پوچ انگاری میرسند و زیستن در این جهان را بیمعنا مییابند. تنها دین الهی است که با تأکید بر حیات جاویدان انسان و زندگی پس از مرگ، به این نیاز اصیل آدمی پاسخ میگوید و عطش جاودانه زیستن را فرو مینشاند: «و بشّر الذین ءامنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنّات تجری من تحتها الانهار کلما رزقوا منها من ثمره رزقاً قالوا هذا الذی رزقنا من قبل و اتوا به متشابها و لهم فیها ازواج مطهره و هم فیها خالدون»؛[18] «به کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، بشارت ده که باغهایی از بهشت برای آنهاست که نهرها از زیر درختانش جاری است. هر زمان که میوهای از آن، به آنان داده شود میگویند: این همان است که قبلا به ما روزی داده شده بود و میوههایی که برای آنها آورده میشود همه یکسانند و برای آنان همسرانی پاک و پاکیزه است و جاودانه در آن خواهند بود».
هر چند دانشمندان خداگریز برای زدودن ترس از فناپذیری از دل آدمی، بسیار کوشیدهاند؛ امّا توفیق چندانی نیافته و در سرکوب این گرایش ذاتی انسان، ناتوان ماندهاند. امّا درنگاه دین، مرگ آغاز زندگی حقیقی است و این تفسیر از مرگ به زندگی معنا میبخشد و خدا باوران را به استقبال عاشقانه از شهادت میکشاند.[19]
«ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یُقتلون وعداً علیه حقا فی التوراه و الانجیل و القرآن و من اوفی بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم»؛[20] «خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد. در راه خدا پیکار میکنند میکشند و کشته میشوند، این وعده حقی است بر او که در تورات و انجیل ذکر فرموده و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟ اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کردهاید و این است آن پیروزی بزرگ». «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون»؛[21] «هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته میشوند مردگانند! بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند».
4. دین عامل وحدت و یکپارچگی: ادیان توحیدی مظهر وفاق و همبستگیاند و بیش از هر عامل دیگر، وحدت جامعه را تضمین میکنند. قرآن کریم از یک سو، مؤمنان به ادیان دیگر را که صادقانه به آموزههای تحریف نشده پیامبرانشان پایبندند را اهل نجات و رستگاری میداند و بدین وسیله مسلمانان را به هم زیستی مسالمت آمیز با آنان فرا میخواند. و از سوی دیگر وحدت جامعه را در سایه آموزههای اسلام از بزرگترین نعمتهای خداوند میشمارد.[22] چون انسانها همیشه از اختلاف رنج میبرند و جوامع بشری، در شعله مخالفتها و دشمنیها میسوزند و نیروهای عظیم و امکانات فراوان آنها در این راه بر باد میرود، اگر اختلاف در بین انسانها از بین برود و نیرو و امکاناتش به جا به کار گرفته شود، در نتیجه جهان به سوی ترقی و تکامل گام بر میدارد. «و اذکروا نعمه الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا و کنتم علی شفا حفره من النار فانقذکم منها»؛[23] «و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که دشمنان یکدیگر بودید، پس میان شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید».
5. دین تأمین کننده عدالت: یکی دیگر از نیازهای انسانی که جز در پرتو «دین باوری» برآورده نمیگردد، نیاز به عدالت و دادگری است. چه بسیارند ستم پیشهگانی که در این دنیا تاوان جنایات خود را نمیپردازند و روزگار را به رفاه و خوشی میگذرانند و در نتیجه بر اندوه ستمدیدگان میافزایند. افزون بر این، چه بسا مجازاتهای دنیوی با میزان جرم و جنایت تناسب ندارد و عدالت واقعی را برقرار نمیسازد. کسی که دستان خود را به خون هزاران نفر آلوده کرده و انبوه بیشماری را معلول و ناتوان ساخته است، چگونه میتواند در دنیا مجازاتی در خود جنایات خویش دریافت دارد؟ ادیان الهی با تأکید بر زندگی پس از مرگ به این پرسش، پاسخ روشنی میدهند و در برابر هر ستمی عقوبتی در خورمینهند.[24]
«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»؛[25] «ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند».
«فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره، و من یعمل مثقال ذره شرا یره»؛[26] «پس هر کس هموزن ذرهای کار خیر انجام دهد، آن را میبیند. و هر کس هموزن ذرهای کار بد کرده آن را میبیند».
6. دین تعلیم دهنده حقایق دست نیافتنی: پیامبران از جانب خداوند در قالب دین اموری را به انسانها تعلیم دادند که آگاهی بر آن، جز از طریق وحی امکان پذیر نبود و انسان نمیتوانست از غیر راه وحی و نبوت از آنها آگاه شود. «کما ارسلنا فیکم رسولاً منکم یتلوا علیکم، ءایاتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمه و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون»؛[27] «همان گونه که رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم، تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاک کند و به شما کتاب و حکمت بیاموزد و آن چه را نمیدانستید به شما یاد دهد».
تدبر و مطالب فوق که برداشتهایی از آیات قرآنی بود ما را به این نتیجه میرساند که از نظر قرآن انسان هم در جنبه فردی به لحاظ توجه به هدف و سعادت خویش و پاسخگویی به نیاز فطریش و هم در جنبه اجتماعی برای رسیدن به عدالت، وحدت و آرامش محتاج به دین است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. جوادی آملی، انتظار بشر از دین، مرکز نشر اسراء، قم، اول، اسفند 1380.
2. یوسفیان، حسن، نیاز به دین، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، تهران، چ اول، بهار 81.
پی نوشت ها:
[1] . یوسفیان، محسن، نیاز به دین، نقل از اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، ص 3.
[2] . شریعتی، محمد تقی، فایده و لزوم دین، ص 23.
[3] . مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، ج 1 ـ 2، ص 36.
[4] . انشقاق/ 6.
[5] . امین زاده، محمد رضا، انسان در اسلام، ص 66.
[6] . آل عمران/ 185.
[7] . حدید/ 20.
[8] . توبه/ 38.
[9] . رعد/ 36.
[10] . ذاریات/ 56.
[11] . نیاز به دین، ص 17.
[12] . همان، نقل از بحار الانوار، ج 7، ص 40.
[13] . پژوهشهای قرآنی، شماره 9 ـ 10، نقل از تفسیر المیزان، ج 7، ص 192.
[14] . روم/ 30.
[15] . سید هاشمی، محمد اسماعیل، خداگرایی و خداشناسی فطری، چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران، 1380، ص 57.
[16] . نیاز به دین، ص 21.
[17] . ترجمه المیزان، مترجم مصباح یزدی، ج 16، ص 281.
[18] . بقره/ 25.
[19] . نیاز به دین، ص 33.
[20] . توبه/ 111.
[21] . آل عمران/ 169.
[22] . نیاز به دین، ص 37.
[23] . آل عمران/ 103.
[24] . نیاز به دین، ص 31.
[25] . حدید/ 25.
[26] . زلزله/ 7 ـ 8.
[27] . بقره/ 151.