پرسش بر دو پیش فرض بنا شده است؛ یکی آن که انسان اختیار پذیرفتن و نپذیرفتن برهان و حقایق علمی را ندارد و هر کسی مجبور است که حقیقت علمی ثابت شده را بپذیرد. و دیگری آن که ایمان همان پذیرش حقیقت است نه بیشتر. به نظر ما هر دو پیشفرض ناصحیحاند.
توضیح: پذیرش و عدم پذیرش، جزو افعال انسان میباشند که البته با اعضای باطنی انسان انجام میشوند، نه با اعضا و جوارح خارجی، به تعبیر علمی تصدیق، فعل نفس است؛ یعنی کاری است که انسان با اختیار خود انجام میدهد و یا از انجام آن خودداری میورزد. افعال انسان نیز تحت تأثیر عوامل مختلفی شکل میگیرند که انگیزههای روانشناختی جزو مؤثرترین این عوامل به شمار میروند. در این زمینه شواهد متعددی وجود دارد و بارزترین شاهدها را قرآن کریم مورد اشاره قرار داده است. یکی از این شواهد آیه «وجحدوا بها واستیقنتها انفسهم ظلماًًًًًًًًًًًًًً و علواًًًًََ»[1] میباشد یعنی آن حقیقت – نشانههای خدا در داستان موسی – را انکار کردند در حالی که در نفس خود به آن یقین داشتند و این انکار ناشی از برتری جویی و خوی ظالمانه ایشان بود. و نیز در آیه دیگری درباره انکار نبوت پیامبر، از سوی برخی از اهل کتاب میفرماید: «الذین ءاتینهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابناءهم و إن فریقاً منهم لیکتمون الحق و هم یعلمون»[2]، یعنی اهل کتاب پیامبر را میشناختند به گونهای که هر کسی فرزند خود را میشناسد، ولی برخی از ایشان حق را انکار میکردند، در حالی که میدانستند که حق است. همین حقیقت در آیه 20 سوره انعام مورد تأکید قرار گرفته است؛ با این تفاوت که در پایان این آیه میفرماید «الذین خسروا انفسهم فهم لایؤمنون» یعنی کسانی که سرمایه وجود خویش را از دست دادهاند، ایمان نمیآورند. در واقع قرآن کریم این انکار را ناشی از شخصیت شکل گرفته این انسانها میداند که در طول زمان به جایی رسیدهاند که حقیقت آشکار را نیز انکار میکنند. ما در صدد بررسی عوامل انکار حقیقت نیستیم، ولی با تأمل در این آیات روشن میشود که انسان، با تأثیر پذیری از عوامل نفسانی و روانی، به راحتی میتواند در برابر حقیقت، لجاجت به خرج داده و آن را انکار نماید. و چنین مواردی در زندگی روزمره انسان ها تجربه شده و هر کسی با چنین افرادی مواجه شده است؟ بنابر این پیشفرض نخست صحیح نیست.
و اما ایمان: ایمان کاربردهای گوناگونی دارد و در هر یک از مسالک و مذاهب اسلامی و بلکه در ادیان مختلف به گونههای مختلف تعریف شده است. ما در این نوشتار ایمان را به معنای باور قلبی (عقد القلب) نسبت به خدا و سایر آموزههای دینی، در نظر میگیریم. این نظریه مورد تأیید عالمان بزرگ شیعی هم چون شیخ طوسی از فقها و مفسرین متقدم شیعه[3] و خواجه نصیرالدین طوسی[4] و نیز مرحوم لاهیجی از متکلمان نامدار شیعی[5] و همچنین مرحوم علامه طباطبایی[6] است. پایه اساسی این نظریه، تفکیک بین علم و ایمان است به این معنا که علم همان ایمان نیست هر چند ایمان بدون علم نیز تحقق ندارد؛ چرا که معرفت، رکن ایمان است. از این رو به ما دستور دادهاند ایمان بیاورید، بنابراین ایمان امری است اختیاری، و اگر اختیاری نبود دستور دادن به آن نیز بیمعنا بود. و ازآن جا که جایگاه ایمان را در قلب دانستیم[7]، پس ایمان یکی از افعال نفس انسانی است، چنان که پیامبر اسلام (ص) میفرمایند: ایمان واقعی آن است که خالص در قلب باشد و اعمال انسان آن خلوص قلبی را تصدیق کنند[8]. در برخی از روایات نیز ایمان مرکب از چند عنصر معرفی شده است، که عبارتند از اقرار زبانی ، باور قلبیو عمل با جوارح[9]، نظریهای که همه این روایات را به خوبی تحلیل و نتیجهگیری میکند آن است که حقیقت ایمان، همان باور قلبی است، و اعتراف زبانی فقط برای اظهار ایمان است و آثار فقهی و حقوقی ظاهری دارد، اعمال جوارحی انسان نیز نتیجه و میوه باور قلبی او هستند[10].
از آنچه گفته شد نتیجه گرفته میشود که تنها یکی از استوانههای ایمان، استواری استدلالهای منطقی و عقلی است، چرا که ایمان به عنوان فعل نفس انسان مبتنی بر معرفت و شناخت است. زیرا اعمال اختیاری انسان و از جمله ایمان، وقتی حاصل میشوند که مورد اراده قرار گیرند، و چنان که حکماء اسلامی در بحث اراده انسانی گفتهاند: اراده انسان در درجه اول مبتنی بر شناخت اوست و انسان تا تصوری از چیزی نداشته باشد و مفید بودن آن را نپذیرد، هیچگاه علاقمند و مشتاق آن نخواهد شد و در نتیجه ارادهای نیز از او صادر نمیشود[11]. بنابر این شناخت صحیح نه تنها برای ایمان لازم است، بلکه شناخت اگر مبتنی بر دادههای صحیح و دقیق عقلانی نباشد، نتیجهای صحیح نخواهد داشت و ارادهی ناشی از این علم نیز به بیراهه خواهد رفت. و در واقع کسی که ایمان خود را بر پایه شناختی استوار از خدا یا پیامبر و یا امامان بنا ننهاده باشد به توهمی ایمان آورده و آن را خدا نامیده است. و بدیهی است که با رسوخ اولین شبهات و اشکالات این توهم فرو میریزد و قطعاً ایمان مبتنی بر آن توهم نیز دیری نخواهد پایید. و شاید دعوت قرآن به تعقل و تفکر و بلکه توبیخ انسان به خاطر عدم تعقل[12] ناشی از همین اصل باشد. با این توضیحات تفاوت علم و ایمان نیز روشن میشود. آنچه در پرسش ادعا شده این است که انسان مجبور است که در برابر برهان علمی خاضع باشد و نمیتواند آن را انکار کند، در حالی که ایمان فقط باور عقلی و ذهنی نسبته به گزاره «خدا وجود دارد» نیست بلکه ایمان نوعی تعلق و دلبستگی است که مبتنی بر عوامل گوناگون روانی، علمی و فطری است و بدون هر یک از این ریشهها، شجره ایمان در دل انسان نخواهد رویید، چنان که قرآن به برخی از اعراب که مدعی ایمان بودند فرمود: «لما یدخل الایمان فی قلوبکم»[13] هنوز ایمان وارد قلبهای شما نشده است، شما مسلمانید نه مؤمن و بین این دو فرق بسیاری وجود دارد.پس پیش فرض دوم شما نیز به نظر صحیح نمیرسد. و باید نتیجه بگیریم ایمان عبور از همه وابستگیهاست که البته بدون اراده و علم محقق نخواهد شد و همین جاست که مؤمن واقعی ارزش مییابد و اگر چنین نبود مؤمن بر غیر مؤمن برتری نداشت.
نکته دیگر: نتیجه پذیرش سخن شما منجر به مکتبی به نام ایمان گرایی یا فیدئیسم میشود. مطابق دیدگاه ایمان گرایان، ایمان دینی، خود بنیان زندگی شخص است. یک متفکر ایمانگرا، کسانی را که حقیقت دین به روش عینی و فارغدلانه و به مدد قرائن و براهین، مورد کاوش قرار میدهند به تمسخر میگیرد و یادآور میگردد که پژوهش عقلی و دینی فرایندی تقریبی است که شخص در ضمن آن رفته رفته، به پاسخ نهایی نزدیک میشود، ولی هرگز کاملاَ به آن دست نمییابد. انسان باید خویشتن را متعهد سازد و به درون ایمان جست بزند، بدون آن که هیچ گونه دلیل و قرینهای حاکی از صدق اعتقادش در دست داشته باشد.
مشکل ایمان گرایی وقتی آشکار میشود که کسی در جستجوی ایمان باشد و با چند بدیل مختلف که بر حسب ظاهر، مقبولیت یکسانی دارند روبرو باشد، حال او باید به میان کدامین ایمان جست بزند؟ و آیا راهی به جز بررسی عقلانی و شناخت صدق و کذب گزارهها دارد؟ به علاوه مؤمنان معمولاَ میگویند که برخی اعتقاداتشان متضمن تناقض ظاهری است، ولذا اگر از منظری رفیعتر به موضوع نگاه کنیم، و همه باورهای دینی را با هم بسنجیم، تناقضی در کار نخواهد بود، و این در واقع، تصدیق آن است که تمسک به منطق و قراین برای ارزیابی صحت و سقم اعتقادات دینی کاری موجه است. و نیز ایشان در پاسخ به انتقاداتی که به ایمان آنها وارد میشود، باید نشان دهند که آن اشکالها یا وارد نیستند و یا جدی و اساسی نمیباشند و یا نشان دهند که میتوان گوهر ایمان را با کمی جرح و تعدیل در عقاید، محفوظ نگاه داشت و این همان ارزیابی عقلانی نظامهای اعتقادات دینی است[14].
از مجموع آنچه گفته شد نتیجه میگیریم که نه تنها همه انسانها نسبت به براهین منطقی خاضع نیستند، بلکه عوامل فراوانی وجود دارند که انسان را به مخالفت با براهین میکشانند. به علاوه که ایمان نیز عبارت است از تعلق قلبی و امری است فراتر از پذیرش ذهنی یک گزاره. بنابر این، ایمان امری است اختیاری و البته بسیار مشکل، و به دلیل همین صعوبت، ایمان و غلبه بر همه وابستگیهاست که مؤمن واقعی ارزشی بیش از کعبه مییابد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. مفهوم ایمان در کلام اسلامی، توشی هیکو ایزوتسو، ترجمه: زهرا پور سینا، انتشارات سروش.
2. عقل و ایمان، الوین پلانتینجا، ترجمه: بهناز صفری، انتشارات اشراق، قم.
3. بارو به خدا، جرج ماوردس، ترجمه: رضا صادقی، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، قم.
پی نوشت ها:
[1] . نمل/ 14.
[2] . بقره/ 146.
[3] . ابو جعفر الطوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، تحقیق: حسن سعید، تهران، مکتبه جامع چهل ستون، 1400 ق، ص140.
[4] . نصیر اادین الطوسی، قواعد العقائد، تحقیق: علی ربانی گلپایگانی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه، 1416 ق، ص145.
[5] . عبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، تصحیح، صادق لاریجانی، تهران، انتشارات الزهراء، 1372، ص165.
[6] . رک: طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، چاپ پنجم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1371.
[7] . قلبی بودن ایمان از چند آیه قرآن به صراحت استفاده میشود: نحل/ 106، مجادله/22، حجرات/14، مائده/41.
[8] . ری شهری، محمد، میزان الحکمه، بیروت، دار الحدیث، چاپ دوم، 1419 ق، ج1، ص191، ح1261.
[9] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانور، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق، ج 5، ص 32، و نیز ج10، ص267.
[10] . رک: ربانی گلپایگانی، علی، تحقیق قوائد العقائد، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه، 1416ق، پاورقی، ص 148.
[11] . رک: طباطبایی، سید محمد حسین، نهایه الحکمه، تحقیق: عباس علی زارعی سبزواری، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1417، ص155- 157. و نیز صدرالدین الشیرازی، الحکمه المتعالیه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1981 م، ج4، ص 113-114.
[12] . رک: بقره/ 76، آل عمران/ 65، انعام/32، یونس/16، انبیاء/67، نساء/82، بقره/266، انعام/50 و آیات فراوان دیگر.
[13] . حجرات/ 14.
[14] . رک: مایکل پترسون و دیگران؛ عقل و اعتقاد دینی؛ ترجمه : احمد نراقی و ابراهیم سلطانی؛ تهران؛ طرح نو؛ چاپ سوم؛ 1379؛ ص78-85.