آیا در جامعه پست مدرن کنونی توجه مسلمانان به انگشتر عقیق، تربت امام حسین علیه السلام، صدقه و … نوعی از فتیش پرستی مدرن نمی باشد؟ و آیا توجه به این امور نوعی شرک به حساب نمی آید؟

آیا در جامعه پست مدرن کنونی توجه مسلمانان به انگشتر عقیق، تربت امام حسین علیه السلام، صدقه و … نوعی از فتیش پرستی مدرن نمی باشد؟ و آیا توجه به این امور نوعی شرک به حساب نمی آید؟

پاسخ دقیق به این پرسش نیازمند، شناسایی فتیش، توتم، بت‌پرستی و یکتاپرستی و انگیزه‌ها است.

فتیش
فتیش «Fetish» واژه‌ای است پرتغالی به معنای جادو، ایمان به فتیش یعنی احترام به یک شی مادی که نیرویی جادویی در آن نهفته است، در اقوام ابتدایی یافت می‌شود. این شیء معمولا از سنگ‌‌ها و مواد معدنی است که به عقیده آن اقوام، همراه داشتن آن خوشبختی می‌آورد.[1]

توتم
«توتم» کلمه‌ای از زبان بومیان آمریکا و معنای آن نشانه یا علامتی است. این علامت را بومیان آمریکا برای نمایاندن حیوان یا نباتی که خیال می‌کردند روح حامی قبیله در آن سکونت دارد به کار می‌بردند. توتم معمولاً یک جانور قابل خوردن، بی‌آزار و یا خطرناک  و هول‌انگیز و به ندرت نیز یک گیاه و یا یکی از قوای طبیعت، مانند باران و آب است که دارای رابطه خاصی با تمام عشیره می‌باشد.
وجه مشترک توتمیزم و فتیشیزم، اعتقاد به وجود نیروی خارق العاده یا روحی قوی در اشیاء و حیوانات مورد پرستش و احترام است.[2] چنین اعتقادی در دوره‌های بعدی با اندکی تفاوت در قالب بت‌ پرستی رخ نمود.
نگاه ظاهری به فتیش ‌پرستی و بت ‌پرستی و برخی رفتارهای مسلمانان، شبهه همانندانگاری را در ذهن ایجاد می‌کند. تفکیک دقیق بت ‌پرستی و یکتاپرستی که گاهی به ظاهر در برخی اعمال مانند هم می‌باشند، نقش مهمی در موضع‌گیری‌ها خواهد داشت.
مرز میان توحید و بت‌پرستی (شرک)
در کالبد شکافی پرستش و اعتقاد موحدان و بت‌پرستان، به دو ویژگی بر می‌خوریم: یکی ظاهری و برونی است و دیگری باطنی و درونی. این دو ویژگی ملاک تحقق پرستش واقعی و معیار شناسایی پرستش‌ کنندگان به شمار می‌روند.
ویژگی نخست، که در تمام مصادیق پرستش و احترام، به روشنی لمس می‌کنیم، همان «خضوع و فروتنی» یا «تذلل و خاکساری» و یا «تکریم و بزرگداشت» است که به وسیله زبان یا دیگر اعضا ابراز می‌شود. در این ویژگی، موحدان، بت‌پرستان، توتمیسم‌ها و فتیشیسم‌ها مشترکند.
ویژگی دوّم، همان انگیزه درونی است که پرستش‌گر را به خضوع و خاکساری و تکریم وادار می‌کند. آگاهی دقیق از واقعیت انگیزه و راه شناسایی آن، در گروه تحلیل انگیزه موحدان و مشرکان است. چنانچه انگیزه هر دو در قالب خاصی ریخته شود، در جداسازی تکریم و «عبادت» از «تکریم نما و عبادت‌نما» موفق خواهیم شد.
انگیزه درونی موحدان که اکثریت موحدان را به پرستش خدای یگانه وادار می‌سازد ناشی از احساس وجود دو خصوصیت در معبود است. الف. احساس این که خدا آفریدگار جهان و انسان است و سرچشمه هستی به شمار می‌رود.
ب. احساس این که او، افزون بر آفریدگار جهان، «رب» و «مدبر» و «کارگردان» عالم هستی است و چنین نیست که خدا جهان را آفریده و تدبیر آن را به دیگری واگذار کرده باشد. قرآن کریم، در آیات متعددی بر این حقیقت گواهی می‌دهد.[3] انگیزه مشرکان از پرستش و بزرگداشت اشیاء و بت‌ها
مشرکان انگیزه‌هایی به مراتب متفاوت از انگیزه‌های موحدان در پرستش و تکریم معبودهای خویش دارند. گروهی از مشرکان مانند فتیشیزم‌ها، بدون اعتقاد به خدا، مؤثر حقیقی و واقعی را فتیش خود می‌دانستند. عده‌ای از مشرکان خداوند را متجلی در مظاهری مانند برهما، و شینو و سیفا می‌دانند. عده‌ای نیز اعتقاد به خالقیت خداوند و ربوبیّت و مدبریت خداوند را در جهان انکار می‌کردند و آن را از آن معبودهای خویش می‌دانستند.[4] برای مثال برخی انگیزه‌های بت‌پرستان در پرستش و تکریم بت‌ها عبارت است از:
1. عزّت اجتماع و پیروزی در جنگ را از بتان می‌دانستند: «و اتخذوا من دون الله آلهه لعلّهم ینصرون»؛[5] 2. مشرکان، بتان را دارای مقام شفاعت می‌دانستند و آنها را مقرب خداوند می‌دانستند.
3. مشرکان، بتان را مصادر افعال خداوند، مانند بارش باران، هدایت، روزی دادن، شفا بخشیدن، و… می‌دانند.
4. مشرکان، بتان را همتایان خدا می‌پندارند: «برخی مردم، برای خدا همتایانی بر می‌گزینند و آنها را مانند خدا دوست دارند».[6] حاصل آن که مشرکان (بت‌پرستان، فتیشیزم‌ها و…) معتقد به معبودها و خدایان کوچکی بودند که بخشی از افعال خداوند به آنان تفویض شده بود و آنها در عین مخلوق بودن، کارهای مهمی برعهده داشتند، در حقیقت، «ربوبیت» الهی را تصرف کرده و مالک افعال او شده بودند و به همین انگیزه در برابر آنها، خضوع می‌کردند.
از نکات یادشده، تا حدود زیادی، پاسخ پرسش روشن شد؛ امّا نکات چندی برای رفع کلی شبهه باقی مانده است.
تکریم و احترام مسلمانان را درباره اشیاء و انسان، جداگانه بررسی می‌کنیم، هر چند نتیجه هر دو یکی می‌باشد.

شیاء
برای ما مسلمانان، به ویژه شیعیان، برخی اشیاء مانند تربت امام حسین ـ علیه السّلام ـ، مساجد و… ارزش خاصی دارند. این ارزش با قداستی که فتیشیزم‌ها و توتمیزم‌ها برای اشیاء قایل بودند، بسیار متفاوت است آنان، آن چنان که گذشت در درون اشیاء و حیوانات نیرو و تاثیر و روح خارق العاده‌ای مستقل از خداوند را نهفته می‌دانستند، امّا ما مسلمانان برآنیم، که عقیق و دیگر سنگ‌ها، تربت امام حسین و… هیچ تاثیری مستقلی ندارند و در مقابل این اشیاء کرنش نمی‌کنیم.
توضیح بیشتر آن که: موجودات (جاندار و غیرجاندار) یکسان نیستند، میان افراد انسان و حیوانات و نباتات تفاوت‌ها و برتری‌هایی هست. به همین ترتیب امتیازهایی میان زمین‌ها وجود دارد. البته این برتری یک امر طبیعی و ذاتی و مستقل  نیست، بلکه روی مناسبات و جریاناتی است که این گونه خواص در آنها ایجاد شده است .
سرزمین کربلا، بسان این زمین‌های مقدس است، ولی این تقدس ذاتی نیست. تقدس آن به خاطر ریخته شدن خون بهترین شهدای راه حق و هدایت است. در این سرزمین پاک فداکاری‌های بی‌مانندی از بهترین فرزندان رسول خدا رخ داده است.
اگر ما موقع سجده برای خداوند بزرگ، پیشانی بر تربت امام حسین می‌گذاریم، روی فضیلت و شرافتی است که از خون امام حسین و خون شهدای راه حق که برای برپاداشتن نماز و تحکیم اصول توحید و حق و عدالت کشته شده‌اند، کسب کرده‌ است.
بنابراین، با توجه به دستور خداوند که با واسطه پیشوایان معصوم ـ علیهم السّلام ـ به ما رسیده برای چنین مکان‌هایی و اشیایی ارزش عرضی قایلیم و آنها را پاس می‌داریم. چنانچه اگر به جای عقیق سنگ دیگری سفارش می‌شد، یا به جای تربت امام حسین، تربت دیگری توصیه می‌شد، ما آن را مقدس می‌شمردیم.
حاصل آن که این اشیاء برای ما ارزش و احترام ذاتی ندارند. ارزش و احترام از آن «سخن» کسی است که این دستورها را داده است.

انسان‌ها
در نزد ما مسلمانان برخی انسانها (اولیای خدا) و امور معنوی مانند دعا، صدقه و… ارزش ویژه‌ای دارند و ما از دعا، صدقه، اولیای خداوند، ‌استمداد می‌طلبیم و برای حل مشکلات وگرفتاری‌ها از آنها کمک می‌جوییم. این رفتار در ظاهر مانند رفتار توتمیزم‌ها است که روح نهفته در توتم را رفع کننده مشکلات خود می‌دانستند. براساس آموزه‌های اعتقادی ما مسلمانان، هر پدیده‌ای در جهان مشاهده می‌کنیم، در عین حال که نتیجه یک پدیده مادی است و فعل آن شمرده می‌شود، فعل خدا نیز می‌باشد. و این دو امر کوچکترین تنافی با یکدیگر ندارند. زیرا خداوند فاعل مستقل و خویش کار و خود بنیاد است. در حالی که پدیده‌های موثر جهان همگی در ذات خود «غیرمستقل» و از حیث وجود و تأثیر وابسته به غیر یعنی  «خدایند».
خداوند هم چنان که برای رساندن نعمت و تأثیر در معلول‌های مادی از واسطه‌ها و اسباب استفاده می‌کند در رساندن فیض در امور معنوی نیز، گاه مستقیم و گاه با ایجاد اسبابی، مانند فطرت، آفرینش، پیامبران، دعا، صدقه و… انسان را برای دریافت فیض و هدایت فرا می‌خواند. «یا ایها الذین آمنوا اتقوالله و ابتغوا الیه الوسیله و جاهدوا فی سبیله لعلّکم تفلحون».[7] چیزی که هست مؤثر بودن و وسیله بودن اشیاء درامور معنوی را باید خود شرع معین کند، زیرا عقل بشر در این مورد نارساتر از آن است که وسیله‌های تقرب، مغفرت و آثار معنوی دیگر را کشف کند.
حاصل آن که در وجود آثار خاص ،در اولیای خدا، دعاها، صدقه‌ها و امور معنوی دیگر شکی نیست، منتها چند نکته شایان توجه است:
1. هرچند به ظاهر میان برخی رفتارها و کارهای موحدان و مشرکان در ظاهر تفاوتی نیست؛ امّا تفاوت‌های عمیقی در انگیزه‌ها وجود دارد.
2. مسلمانان این امور را جز وسیله‌ای بیش نمی‌دانند، در حالی که بت‌پرستان، بت‌ها را مؤثر «مستقل» می‌پندارند.
3. ارزش و احترام این امور برای مسلمانان، به خاطر حکم شارع حکیم است، چنانچه او امور دیگری را معین می‌کرد، آنها برای ما ارزشمند می‌شدند.
4. بت‌پرستان، گاه تا حد پرستش بت به جای معبود واقعی، پیش می‌روند؛ در حالی که آموزه‌های اسلامی به شدت پرستش برای غیرخدا را نکوهش می‌کنند.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. معارف قرآن، آیت الله مصباح یزدی، ج 1 ـ 3، ص 47 ـ 116، انتشارات در راه حق.
2. منشور عقاید امامیه، آیت الله جعفر سبحانی، ص 271، موسسه امام صادق.

پی نوشت ها:
[1] . مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، قم: انتشارات حر، چاپ سوّم، 1376، ج 1، ص 64.
[2] . همان، ص 74.
[3] . یونس/ 3.
[4] . سبحانی، جعفر، وهابیت، مبانی فکری و کارنامه، موسسه امام صادق، چاپ اوّل، 1380، ص 67.
[5] . یس/ 74.
[6] . بقره/ 165.
[7] . مائده/ 35.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید