پاسخ این سؤال وقتی بخوبی بدست خواهد آمد که معنای اراده خداوند به خوبی مشخص گردد. به نظر می رسد برای روشن شدن بحث باید ابتداء به این پرسش پاسخ داد که اراده چیست؟ از صفات ذاتی خداوند است یا از صفات فعلی او؟
1. اراده در محاورات عرفی به دو معنا استعمال شده است:
الف) به معنای دوست داشتن،
ب) به معنای تصمیم بر انجام کاری.
اراده به معنای اول، دارای دامنه وسیع است که شامل دوست داشتن اشیای خارجی و افعال خود شخص و افعال دیگران می شود. ولی اراده به معنا دوم تنها در مورد افعال خود شخص به کار می رود.
اراده به معنای اول (محبت) هر چند در مورد انسان، از قبیل اعراض و کیفیات نفسانی است، ولی عقل می تواند با تجربه، و بررسی جهات نقص، مفهوم عامی را به دست آورد که بر موجودات جوهری و حتی بر خداوند سبحان نیز قابل اطلاق باشد، از این رو می توان حب را که قابل اطلاق بر محبت الهی نسبت به ذات خودش هم می باشد یکی از صفات ذاتیه به شمار آورد. بنابر این اگر منظور از اراده الهی، حب کمال باشد که در مرتبه اول به کمال نامتناهی الهی تعلق می گیرد و در مراحل بعدی به کمال سایر موجودات، از آن جهت که آثاری از کمال او هستند، می توان آن را از صفات ذاتیه، قدیم و واحد و عین ذات الهی دانست.
و اما اراده به معنای تصمیم گرفتن بر انجام کار، بدون هیچ تردیدی، از صفات فعلیه می باشد که به لحاظ تعلق به امرحادث مقید بر قیود زمانی میگردد. و لازم به ذکر است که در اراده این معنا در نظر گرفته شده است که هر مخلوقی از آن جهت که دارای کمال و خیر و مصلحتی بوده آفریده شده است و وجود آن در زمان و مکان خاص،متعلق علم و محبت الهی قرار گرفته است.[1]
2. بنابر این بسیاری از متکلمان و فیلسوفان اراده را در مرتبه ذات الهی نیز مطرح کرده و گفته اند: اراده ذاتی خداوند مساوی با علم ذاتی او به نظام احسن است، بیان ساده این نظریه آن است که خداوند به خصوصیات نظام احسن، عالم است؛ یعنی به بهترین وضعیت ممکن جهان علم دارد و همین علم، منشاء پیدایش جهان و عوالم هستی می گردد و اراده ذاتی خداوند نیز چیزی جز علم مذکور نیست.[2]
و همان طور که ذکر شد، صفت اراده به عنوان یک صفت فعل از مرتبه فعل واجب تعالی هم احتمال داده شده است. توضیح آن که عقل انسان در می یابد که وجود هر مخلوقی در هر زمان و مکان خاص و کیفیتی مخصوص، متعلق علم و محبت خداوند قرار گرفته و خداوند آن را به خواست و اراده خویش آفریده است بدین ترتیب ملاحظه این رابطه خاص بین خداوند و مخلوقات، منشأ انتزاع صفت اراده می گردد.[3]
بعد از روشن شدن معنای اراده خداوند، جا دارد که به بحث درباره قدیم یا حادث بودن آن بپردازیم با مروری کوتاه به گفته صاحب نظران می توان گفت که اراده ذاتی عین ذات خداوند است و لذا قدیم بودن ذات شامل اراده نیز
می شود. بنابراین اراده به عنوان صفت ذاتی به تبع قدیم بودن ذات، قدیم است، اما اگر بحث بر سر اراده فعل باشد ازآن رو که از رابطه بین ذات و افعال الهی انتزاع می شود و یکی از طرفین این رابطه یعنی فعل، حادث است اراده نیز صفتی حادث خواهد بود. البته باید توجه داشت که در این گونه امور که مربوط به صفات فعل خداوند است ذات الهی بیرون از بحث حدوث است.[4]
با توجه به آنچه درباره مفهوم اراده و اقسام آن به بحث حادث و قدیم بودن آن بیان شد تا حدودی مطلب بدست آمد که مسأله تغییر و تحول در اراده الهی به هیچ صورت امکان ندارد، حتی در اراده فعل خداوند حدوث راه ندارد، بلکه حدوث و تغییر مربوط به طرف دیگر قضیّه، یعنی فعل است نه اراده خداوند، و اساساً بهترین و آسان ترین راه که می تواند این مطلب را روشن تر نماید، طرح این مسأله است که اگر در کلام پرسشگر آمده: (لازمه هر تصمیم تغییر در تصمیم گیرنده است) از این بیان به دست می آید که اراده در انسان، با اراده خداوند یکسان تلقی شده است در حالی که چنین نیست، زیرا اراده خداوند با مفهومی که در انسان مطرح است متفاوت است، زیرا ما انسانها هنگامی که در صدد انجام کارهای اختیاری بر می آئیم در درون خود حالتی را احساس می کنیم که از آن به اراده تعبیر می نماییم، حالت مزبور حالتی کاملاً نفسانی است و همانند سایر احوال درونی یک کیفیت نفسانی است،[5] در اراده بدین معنا، هم امکان تغییر است و هم امکان تحول و حدوث. مثلاً شخصی تصمیم می گیرد خانه ای را بسازد بعد، از تصمیم خود منصرف می شود و یا خانه ای را می سازد و از آن خوشش نمی آید، خانه دیگری را برای زندگی خود می سازد؛ در همه این گونه موارد، بی تردید با تغییر تصمیم، حالت نفسانی جدیدی در شخص اراده کننده پدید می آید، و به تعبیر پرسشگر لازمه این چنین اراده ای، تغییر تصمیم در اراده کننده است. اما با توجه به مطالبی که درباره اراده خداوند گفته شد، اراده فعل خداوند از این گونه حالات نفسانی و تغییرات منزّه است، چه رسد به اراده ذاتی آن حضرت؛ چون اراده بدین معنا اساساً صفت نفسانی است و خداوند منزّه از حالت های نفسانی است.
بنابراین گذشته از این که تکرار در خلقت این جهان راه ندارد، چون موجب تکرار در تجلی می شود.[6] تعدد خلقت و این که خداوند عوالم متعددی را بیافریند نیز سبب تغییر در اراده خدا نمی شود، چون تغییر از صفات موجودات ممکن است و حضرت واجب الوجود از هیچ راهی تغییر برایش پدید نمی آید و اراده او به ایجاد عوالم متعدد موجب تغییر در او نمی شود. بخصوص تغییر به مفهومی که در سؤال مطرح شده که یک حالت نفسانی است و در راه خدا راه ندارد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. محمدتقی مصباح، آموزش فلسفه، ج 1، ص 112، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1366 ش.
2. آیت الله جعفر سبحانی، راه خداشناسی و شناخت صفات او، انتشارات مکتب اسلام، 1375 ش.
3. علی شیروانی، درس نامه عقاید، ص 106، نشر مرکز جهانی علوم اسلامی قم، 1378 ش.
پی نوشت ها:
[1]. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقائد، (سه جلدی)، چاپ و نشر بین الملل، 1384، ص 89 ـ 90.
[2] . سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، نشر مؤسسه فرهنگی طه، 1377 ش، ج 1، ص 260.
[3] . سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، نشر پیشین، ج 1، ص 261.
[4] . همان، ص 262.
[5] . همان، ج 1، ص 258.
[6] . طباطبائی، سید محمد حسین، نهایه الحکمه، با ترجمه حسین حقانی، قم، نشر شکوری، 1372 ش.