با توجه به قضا و قدر الهی, تلاش برای رسیدن به سعادت مفهومی ندارد، چون سرنوشت ما از قبل معلوم است؛ همان گونه که دعا کردن تأثیری ندارد؟

با توجه به قضا و قدر الهی, تلاش برای رسیدن به سعادت مفهومی ندارد، چون سرنوشت ما از قبل معلوم است؛ همان گونه که دعا کردن تأثیری ندارد؟

برای روشن شدن زوایای مختلف بحث ناگزیراز بیان چند مطلب هستیم:
1. مفهوم قضا و قدر
واژه «قدر» به معنای اندازه، و «تقدیر» به معنای سنجش و اندازه‌گیری و چیزی را با اندازه معینی ساختن است و واژه «قضاء» به معنای یکسره کردن و به انجام رساندن و داوری کردن (که آن هم نوعی به انجام رساندنِ اعتباری است) استعمال می‌شود و گاهی این دو واژه به صورت مترادف و به معنای سرنوشت به کار می‌روند.
منظور از تقدیر الهی این است که خدای متعال برای هر پدیده‌ای اندازه و حدود کمی و کیفی و زمانی و مکانی خاص قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق می‌یابد. و منظور از قضاء الهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط یک پدیده آنرا به مرحله نهایی و حتمی می‌رساند.[1] 2. قضا و قدر علمی و عینی
گاهی تقدیر و قضاء الهی به معنای علم خدا به فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط پیدایش پدیده‌ها و نیز علم به وقوع حتمی آنها به کار می‌رود که آنرا «قضا و قدر علمی» می‌نامند. و گاهی به معنای انتساب سیر تدریجی پدیده‌ها و نیز انتساب تحقق عینی آنها به خدای متعال استعمال می‌شود که «قضاء و قدر عینی» نام می‌گیرد.[2] 3. علم الهی و سازگاری آن با اختیار بشری (قضاء و قدر علمی)
علم الهی بر هر حادثه‌ای آنچنانکه واقع می‌شود، تعلق گرفته است؛ و افعال اختیاری انسان هم با وصف اختیار، برای خدای متعال معلوم است. پس اگر به وصف جبریت تحقق یابد، برخلاف علم الهی واقع می‌شود.
مثلاً خدای متعال می‌داند که فلان شخص در فلان شرایط تصمیم بر انجام کاری خواهد گرفت و آنرا انجام خواهد داد. نه این‌که علم خدا فقط به وقوع فعل، صرف‌نظر از ارتباط آن با اراده و اختیار فاعل تعلق گرفته باشد، پس علم ازلی الهی منافاتی با اختیار و اراده‌ی آزاد انسان ندارد.
بنابراین، آن دسته از افعال آدمی که طبیعی و غیراختیاری هستند، در علم الهی نیز با چنین خصوصیاتی معلوم او هستند و حتماً و ضرورتاً با چنین خصوصیاتی تحقق پیدا می‌کنند و افعال ارادی و اختیاری انسان، ضرورتاً براساس اختیار و اراده‌ی آزاد تحقق می‌یابند، زیرا در علم الهی این‌چنین معلوم حق قرار گرفته‌اند.
نتیجه آن‌که، آری خداوند می‌داند که چه کسی شقی و چه کسی رستگار خواهد شد و چه کسی وارد بهشت و چه کسی وارد دوزخ خواهد شد، اما این علم با اراده و اختیار بشری منافات ندارد. چون خدا علم دارد که فلان شخص با اختیار و اراده‌ی خود راه بهشت و یا دوزخ را در پیش می‌گیرد.
4. تقدیر الهی و سازگاری آن با اختیار انسان (قضا و قدر عینی)
با توجه به آنچه در بیان سر سازگاری علم پیشین الهی با اختیار آدمی از نظر حکمای اسلامی ذکر کردیم مساله‌ی سازگاری قضا و قدر الهی با اختیار انسان به خوبی آشکار می‌شود. معنای تقدیر الهی آن است که هر حادثه‌ای، با توجه به اسباب و شرایطش محقق می‌شود و خداوند علیم، به حوادث و علل و اسباب آن آگاه است. پس هیچ حادثه‌ای خارج از تقدیر الهی واقع نمی‌شود و هیچ چیز نیز بدون علل و اسباب معین واقع نمی‌گردد. خداوند آنچه را بخواهد و اراده کند، از طریق علل و اسباب آن چیز، به آن تحقق خارجی می‌بخشد. معنای این‌که هر چیزی قدر و اندازه‌ای دارد و براساس تقدیر الهی موجود می‌شود دقیقاً آن است که هر چیزی دارای علت خاص خویش است و خدایی که عالم مطلق است، سررشته همه اسباب و علل به دست اوست، به تقدیر همه اشیاء واقف است و هر موجودی را براساس تقدیر و اندازه‌ی خاص خویش به ظهور و بروز می‌رساند.
در مورد افعال اختیاری انسان نیز، تقدیر الهی وجود دارد به این معنا که خداوند به اسباب و شرایط تحقق آن افعال آگاه است و از آنجا که ارادی و اختیاری بودن از جمله‌ی قیود و شرایط هر فعل است در تحقق خارجی نیز آن افعال براساس تقدیر الهی و از روی اختیار تحقق پیدا می‌کند.[3] به دیگر سخن، این‌که اختیار بشری و این‌که اعمال خوب و بد در سونوشت ما تأثیر مستقیم دارد خود یکی از موارد قضا و قدر الهی است یعنی خدا چنین خواسته و مقدر فرموده که انسان با اختیار خود سرنوشت خویش را رقم زند.
در روایات اسلامی نیز، بر سازگاری تقدیر الهی با اختیار انسان تأکید شده است و بدفهمی برخی از افراد که وجود تقدیر الهی را به معنای مجبور بودن انسان دانسته‌اند، مورد نکوهش قرار گرفته است. امام علی ـ علیه‌السّلام ـ در پاسخ شخصی که از جبر و اختیار سؤال می‌کرد فرمودند:
«شما در هیچ یک از حالات خود مکره و مجبور نیستید. پیرمرد گفت: چگونه مجبور و مکره نیستیم، حالا آن‌که حرکت و طی طریق و دگرگونی‌های ما همه مشمول قضا و تقدیر الهی است. حضرت در پاسخ فرمودند: آیا گمان می‌کنی که قضا و تقدیر، حتمی و اجباری است؟ اگر تقدیر موجب جبر انسان باشد، ثواب و عقاب الهی باطل می‌شود…»[4] با توجه به معنای صحیح تقدیر الهی و سازگاری آن با اختیار بشری می‌بینیم که آیات و روایات فراوانی اشاره دارند که دعا، صدقه و نیکوکاری‌های انسان، به دگرگونی و بهبود وضع زندگی وی می‌انجامد یعنی پی‌آمد کارهای خوب و بد انسان در تغییر سرنوشت او، یکی از قضا و قدرهای کلی و ثابت به شمار می‌آید در قرآن کریم آمده است «وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ؛[5] یعنی استغفار به رفع عذاب می‌انجامد» و یا «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[6] یعنی: اگر اهل قریه ها ایمان بیاورند و تقوی پیشه کنند برکات آسمان و زمین را برایشان نازل می‌کنیم.» بنابراین تغییر سرنوشت به دست خود انسان، از قضا و قدرهای الهی است و خداوند چنین خواسته است که «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى».[7] اینجاست که نقش دعا در زندگی بشری روشن می‌شود زیرا دعا نیز یکی از مظاهر قضا و قدر است که هم در سرنوشت انسان مؤثر خواهد بود و نیز می‌تواند جلو قضا و قدر دیگری را بگیرد.
پس دعا به معنی تغییر دادن خواست الهی نیست بلکه به این معناست که خواست خدا چنین تعلق گرفته است که هرکس این دعا را مثلاً بکند و یا صدقه دهد و یا… فلان مورد ابتلا از او برداشته می‌شود پس ورود عذاب مثلاً مشروط به عدم دعای بشری است و برداشته شدن عذاب و گرفتاری بوسیله دعا نیز خود یکی از خواست‌های الهی است که متحقق می‌گردد.
علی بن عقبه می‌گوید از امام صادق شنیدم که فرمود:‌ «‌دعا، قضا را برمی‌گرداند، هرچند آن قضا محکم شده باشد، پس بسیار دعا کنید زیرا دعا کلید هر رحمتی است.[8] با توجه به معنای صحیح قضا و قدر و رابطه‌ی آن با علم و اراده‌ی الهی روشن می‌شود که چنین نیست که ما در تعیین سرنوشت هیچ نقشی نداشته باشیم و تعیین سرنوشت به دست خود ما از مصادیق قضا و قدر الهی است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. مصباح، محمدتقی، معارف قرآن، ص 215ـ202، در راه حق.
2. سبحانی، جعفر، سرنوشت از دیدگاه علم و فلسفه، تهران، غدیر، 1352.
3. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 1، تهران: صدرا (بی‌تا) «انسان و سرنوشت».

پی نوشت ها:
[1] . مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات، چاپ هفتم، 1370، ج 1، ص 180.
[2] . همان، ص 181.
[3] . واعظی. احمد، انسان از دیدگاه اسلام، سمت، چاپ اول، 1377، ص 123.
[4] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، باب الجبر و القدر و الامر بین الامرین.
[5] . انفال/ 33.
[6] . اعراف/ 96.
[7] . نجم/ 39.
[8] . قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، دارالاسوه، چاپ دوم، 1416، ج 3، ص 48، باب الدعا بعده العین.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید