در حوادثی که در محیط زندگی انسان رخ می دهد از دیدگاه قرآن دو گونه عوامل نقش دارند:
1. عوامل طبیعی: همان چیزهایی که در طبیعت به عنوان سبب وقوع حوادث دیده میشوند و همه آن را قبول دارند، مثل نزول باران که سبب رویش گیاهان میشود. «و از ابرهای بارانزا آبی فراوان نازل کردیم، تا به وسیله آن دانه و گیاه بسیار برویانیم».[1]
2. عوامل معنوی: عواملی که قابل رؤیت و اندازهگیری طبیعی و مادی نمیباشند، عواملی که ممکن است تابع اعمال انسان باشد، مثل تأثیر گناه یا تقوی بر کم یا زیاد شدن نعمات و روزی انسان؛ «و اگر اهل آبادیها ایمان میآوردند و تقوی پیشه میکردند برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم ولی تکذیب کردند ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.»[2] یا مثل دعا و استغفار و سایر عوامل. اما باید توجه داشت که گناه یا تقوی یا دعا, چیزی مثل پدیدههای طبیعی نیست که قابل کشف و سنجش و مشاهده تجربی باشد، اما به هر حال در حوادثی که برای انسانها پیش میآید نقش دارند.
حال که این نکته روشن شد، باید گفت: با توجه به آیات و روایات بی شک عوامل معنوی در بروز چنین حوادثی می تواند نقش داشته باشند. حتی عامل معنوی سبب میشود مجموع شرایط و عوامل طبیعی لازم برای وقوع یک حادثه فراهم بشود یا فراهم نشود: گناه سبب میشود که مجموعه شرائط لازم برای آمدن باران فراهم نشود یا اگر این شرایط هستند، مانعی بوجود آید و در نتیجه باران نبارد. و برعکس، ایمان و تقوی سبب میشود مجموعه شرایط لازم برای نزول برکات الهی فراهم شود.
در این جا باید گفت: آنچه را علمی مثل هواشناسی پیشبینی میکند، شرایط جوی است که برای آمدن باران در اثر اعمال صالح بندگان (البته نسبت به بندگانی که باران برای آنها نعمت حساب میشود) یا به خاطر اعمال زشت آنها (نسبت به کسانی که باران برای آنها به شکل سیل و بلا به حساب میآید) ایجاد شده است.
البته این را متذکر میشویم که این پیشبینیها به صورت صد درصد و حتمی نیست، بلکه فقط به صورت احتمال یا احتمال خیلی زیاد میباشد. چون اولاً علم میتواند فقط به بعضی شرائط یا حداکثر به بیشتر شرائط لازم, برای وقوع یک حادثه علم پیدا کند, نه به تمام آنها, گرچه روز به روز به دانستههای دانشمندان افزوده میشود. ثانیاً علم یک قاعده و قانون را به صورت کلی بیان میکند. مثلاً با وجود فلان شرائط خاص جوی، باران میآید، امّا این که در فلان منطقه و نقطه از زمین دقیقاً همین شرایط خاص در آینده وجود خواهد داشت و اوضاع به صورت حتمی تغییر نخواهد کرد و مانعی نیز ایجاد نخواهد شد، در نتیجه باران خواهد آمد یا حادثهای دیگر اتفاق خواهد افتاد، خیر علم چنین ادعایی ندارد و نداشته است، بلکه بیشتر به صورت احتمال و ظن قوی پیشبینی می کند. و این چیزی است که خود دانشمندان طبیعی آن را پذیرفتهاند.[3]
سؤالی مطرح شده با مطالبی که گفتیم قابل پاسخ است، و آن این که: فرض میکنیم علم هواشناسی پیشبینی میکند که فردا باران نمیآید، ولی انسانی مؤمن و مستجاب الدعوه دعا میکند و باران میآید. آن چه علم هواشناسی می گفت فقط یک پیشبینی بوده که به صورت احتمال، یا احتمال زیاد، مطرح شد. به این معنا که خود هواشناس این احتمال را که ـ ولو احتمال ضعیف ـ شرائط جوی عوض شود، بادی شدید برخیزد و ابرهای بارانزا را از نزدیک دریاها به فلان منطقه ببرد و باران بیاید، نفی نکرده است. او میتواند بگوید طبق شرایط موجود و گزارشات واصله فردا باران نمیآید. امّا او نمیتواند بگویدکه این شرائط به نحو صددرصد تغییر نخواهد کرد. چرا که او فقط علم به اسباب مادی و محسوس و مادی دارد و از عوامل معنوی و فرا طبیعی غافل است. پس ممکن است با دعای مؤمن شرایط عوض شود.
حالا ما سؤال را به نحو دیگر و دقیقتر مطرح میکنیم و فرض را میبریم به جاهایی که پیشبینیهای علمی از قوت بیشتری برخوردار است و تقریباً به صورت حتمی بیان میشوند. مثلاً بیماری داریم که پزشکان بیماری او را لاعلاج تشخیص دادهاند و بستگان او ناامید شدهاند، ولی او به خاطر اثرگذاری یک عامل معنوی از قبیل دعاهای مخلصانه یا عنایت یکی از اولیاء الهی مثل کراماتی که از مرحوم نخودکی نقل شده است[4] یا توسل به ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ ، شفا پیدا میکند.
در این جا چه باید گفت؟ برای آنها که به واقعیتی غیر از عالم طبیعت اعتقاد ندراند، توجیه این مسئله دشوار است، ولی دیدن این حوادث و اتفاقات یک حقیقت است، امّا برای ما که به غیب، خدا، عوامل معنوی و تأثیر نفوس اولیاء الهی اعتقاد داریم این مسئله به راحتی تبیین میشود و آن این که ما ضمن این که قوانین کشف شده علوم را میپذیریم، ولی میگوییم اولاً این قوانین مبین تمام واقعیتهای موجود در طبیعت نیست، بسیاری از عوامل موثر در پدیده های طبیعی هنوز برای بشر کشف نشده. بنابراین یک حادثه نادر که در عالم طبیعت اتفاق میافتد و برخلاف روال عادی است، چون در عالم ماده است حتماً یکسری علل مادی نیز داشته است، و لو این علل به شکل موقت و غیردائمی باشند[5] و علم نیز آنها را کشف نکرده باشد.
ثانیاً در عالم غیر از عوامل طبیعی که توسط علم کشف میشوند، عوامل معنوی نیز وجود دارند که آنها میتوانند در طبیعت, حوادث نادر و برخلاف عادت و روال طبیعی را به وجود آورند. البته همانطور که در بالا گفتیم چون این حادثه در عالم ماده و طبیعت است، یک سری علل مادی نیز دارد و لو به نحو موقت اثرگذار باشند و آن علل معنوی به کمک همین علل موقت مادی یک حادثه را در عالم طبیعت به شکل نادر و خارق العاده به وجود میآورند. البته معلوم است که کاری که عوامل معنوی انجام میدهند، نیاز به اذن الهی دارد. همان طور که در دعا میگوییم: خدا اگر مصلحت بداند مستجاب میکند، کرامات اولیاء الهی و معجزات انبیاء نیز نیاز به اذن الهی دارد چنان که حضرت عیسی علیه السلام می فرماید: «من از گل چیزی به شکل پرنده میسازم، سپس در آن میدمم و به فرمان خدا پرندهای میشود. به اذن خدا کور مادرزاد و مبتلایان به برص را بهبودی میبخشم».[6]
بنابراین، در صورتی که خداوند اجازه دهد عامل معنوی میتواند بر عامل طبیعی غلبه کند. خداوند در عالم طبیعت وقتی میخواهد یک موجودی را خلق کند، آن را با واسطه یک سری علل مادی به وجود میآورد، یک بچه از طریق پدر و مادر به وجود میآید، یک گل و گیاه از طریق باران و باد و… به وجود میآید واین یک روال طبیعی است و علم میآید این روال طبیعی را کشف میکند و آن را به شکل قانون بیان میکند. امّا خدا میتواند یک حادثه را در عالم طبیعت از طریق یک علت مادی موقت ایجاد کند و این ممکن است به خاطر دعای یک بنده شایسته با عنایت به یکی از اولیاء خودش باشد.
«خداوند بر هر کاری تواناست»[7] میتواند حوادث را از راه طبیعی خلق کند، یا از راهی خارق العاده و نیز میتواند عامل معنوی را بر عامل مادی غلبه دهد. چرا که «خداوند فرمان و امر خود را به انجام میرساند»[8] چه از راه طبیعی چه غیرطبیعی. فرجام سخن این که عوامل طبیعی را هم خداوند سبب قرار داده است، پس او می تواند همین اسباب را از سبب بودن بیاندازد و یا سبب دیگری را بر آنها غالب سازد.
معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
ـ علامه طباطبایی، مجموعه رسائل، نشر فرهنگ اسلامی، چ 3، 1370، رساله اعجاز و معجزه.
پی نوشت ها:
[1] . نبأ/ 14 و 15.
[2] . اعراف/ 96.
[3] . ر.ک: رودلف کارناپ، فلسفه علم، ترجمه یوسف عفیفن، انتشارات نیلوفر، چاپ دوم، 1373، ص 39.
[4] . ر.ک: مقدادی، علی، نشان از بینشانها، انتشارات جمهوری، چاپ دوم، 1372، ص 45 ـ 102.
[5] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه ناصر مکارم، بنیاد علمی و فکری علامه، چاپ پنجم، 1370، ج 1، ص 95.
[6] . آل عمران/ 49.
[7] . آل عمران/ 165.
[8] . طلاق/ 3.