سیری در قرآن و قرآن پژوهی (2)

سیری در قرآن و قرآن پژوهی (2)

نویسنده: بهاء الدین خرمشاهی

9) وحی و کیفیت نزول قرآن:

الف ) وحی:
قرآن مجید به توسط فرشته ی وحی، جبرئیل، از سوی خداوند و بر وفق آنچه در لوح محفوظ ثبت است، به عین الفاظ بر قلب [ = قوای درّاکه ] حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) وحی یا نازل شده است. وحی پدیده ای است واقعی و عینی و روحانی و عبارت است از ارسال پیام از سوی خداوند به پیامبران، و در مورد قرآن به حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم). قرآن پژوه معاصر، استاد محمد هادی معرفت، در تعریف وحی نوشته است: « وحی پدیده ای است روحانی که در بعضی از مردم پدید می آید که با آن به خصایص روحی ممتاز می گردند که آنان را سزاوار اتصال با « ملأ اعلی « می گرداند، و این با مکاشفه در باطن نفس است یا با شنیدن؛ که گیرنده ی وحی احساسی ناگهانی را درمی یابد که از خارج وجودش بر او نازل می گردد و برخاسته از ضمیر خود او نیست ». و می افزاید که « وحی از مقوله ی ادراک وصف ناپذیر است؛ و این پدیده ی روحانی را کسی که شایسته ی دریافت آن است درمی یابد. و جز او کسی نمی تواند ژرفنای آن را وصف کند، مگر آنکه به آثار و عوارضش از آن تعبیر کند. ( التمهید، 26/1 ). همو وحی را سه گونه می داند: 1 ) به صورت رؤیای صادقه 2 ) به وساطت جبرئیل 3 ) به صورت مباشر ( بدون واسطه ) که مخصوصاً دو صورت اخیر بر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرود می آمده است و در صورت اول در آغاز بعثت برای حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش می آمده است. شادروان رامیار برای وحی مراحل هفت گانه شمرده است ( تاریخ قرآن، 112 ) و فرق آن را با الهام باز نموده است ( پیشین، 145 به بعد ) شادروان علامه طباطبایی می نویسد: « آنچه از قرآن به دست می آید این است که این کتاب آسمانی [ قرآن ] از راه وحی ای که به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شد و به دست آمده، و وحی یک نوع تکلیم آسمانی ( غیر مادی ) است که از راه حس و تفکر عقلی درک نمی شود، بلکه با درک و شعور دیگری است که گاهی در برخی از افراد – به حسب خواست خدایی – پیدا می شود، و دستورات غیبی یعنی نهان از حس و عقل را از وحی و تعلیم خدایی دریافت می کند. عهده داری این امر نیز نبوت نامیده می شود ( قرآن در اسلام، 107 ) همچنین: « عقیده ی عمومی مسلمین – که البته ریشه آن همان ظواهر لفظی قرآن است – درباره ی وحی قرآن این است که قرآن مجید به لفظ خود سخن خداست که به وسیله ی یکی از مقربین ملائکه که موجوداتی آسمانی هستند به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاده شده است. نام این ملک یا فرشته، جبرئیل و روح امین است. سخن خدا را تدریجاً در مدت بیست و سه سال به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسانیده و به موجب آن به آن حضرت مأموریت داده شده که لفظ آن را بر مردم بخواند » ( پیشین، 90 ). به گفته ی مرحوم رامیار، واقعیت وحی به انبیا به تواتر تاریخی رسیده است و مورد تأیید یاران ( و حتی دشمنان ) ایشان بوده است، ولو آنکه در تبیین و توجیه آن اختلاف نظر بسیار است ( تاریخ قرآن، 133 ). در حین نزول وحی به حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) احوال سنگین گوناگونی دست می داده است نظیر لرزیدن، در هوای سرد عرق ریختن، به حالت نزدیک به بیهوشی و بهت درآمدن، و گاه قبل از فرارسیدن وحی، صدایی مانند زنگ ( جرس ) می شنیده است. بهترین و کاملترین توصیف از آغاز شدن وحی در سیره ی ابن هشام آمده است ( ـــ سیرت رسول الله، 205/1 به بعد، « باب دوازدهم » ). پس از انقضای هر نوبت از وحی، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) الفاظ قرآن را که به نحوی روشن در خاطرش نقش بسته بوده است، به یاد می آورده و به کاتبان وحی که عده ی آنان را چهل نفر از صحابه باسواد ( از جمله: خلفای چهارگانه، ابی بن کعب، زید بن ثابت، طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقاص ) یاد کرده اند، املاء می فرموده اند و آنان با نوشت افزارهای بسیار ابتدایی آن را می نوشته اند، و سپس با نظارت مستقیم حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بر مردم می خوانده اند و حافظان حفظ می کرده اند ( درباره ی حافظان اولیه ـــ تاریخ قرآن، رامیار، 247 به بعد ).

ب ) نزول:
نزول قرآن مجید عبارت است از فرود آمدن وحی به تفاریق، از مصدر وحی ( خداوند ) به مهبط وحی ( قلب حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ) در طی مدت بیست و سه سال از « لیله القدر » ( شبی از شب های فرد دهه ی آخر رمضان سال اول بعثت، تا اندکی پیش از وفات آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) ). در قرآن مجید، نزول وحی چون به خداوند نسبت داده شود، « انزال » و « تنزیل » نامیده می شود. نخستین سوره ای که بر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است، سوره ی علق ( اقرأ ) است. بعضی گفته اند ابتدا فقط پنج آیه ی اول این سوره نازل شده است. بعضی از محققان هم بر آنند که نخستین سوره ی کامل که نازل شده است، فاتحه الکتاب ( سوره ی حمد ) است. ( التمهید، 1 /93-98 ). آخرین سوره ای که نازل شده است، سوره ی نصر است. بعضی از قرآن پژوهان گفته اند که قرآن بتمامه در « لیله القدر » به صورت « جمله واحده » ( یکباره ) از لوح محفوظ به بیت العزّه یا بیت المعمور ( در آسمان چهارم ) نازل شده، و سپس نجوماً یا منجماً یعنی بخش بخش و به تفاریق در طول مدت 23 سال به تفصیل نزول یافته است. ( بحارالانوار، 253/18-254 ). ملامحسن فیض گفته است مراد از این [ دو نحوه ی نزول ] « نزول معنای قرآن به قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است… سپس در طول بیست [ و سه ] سال، هر بار که جبرئیل بر او ظاهر شده و وحی آورده و الفاظ آن را بر حضرت می خوانده است، بخش بخش از باطن قلب او به ظاهر زبانش نزول می یافته است » ( مقدمه ی نهم از تفسیر صافی ).
علامه طباطبایی هم بر آن است که حقیقت قرآن، یعنی کتاب مبین در یک شب ( لیله القدر ) بر قلب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده و سپس همین قرآن بعد از آنکه تفصیل یافت، تدریجاً در طی مدت دعوت نبوی، نزول یافته است ( المیزان، ذیل تفسیر آیه ی 185 بقره ). نزول تدریجی قرآن، نظر به چند علت یا حکمت داشته است: 1) رخ دادن پیشامدهایی که دستوری وحیانی یا الهی می طلبید 2 ) کسانی پرسشی داشتند که جواب اقتضا می کرد. 3 ) تشریع حکمی در موقع مناسب و معین لازم می نمود. 4 ) پایدار ساختن پیامبر ( فرقان، آیه ی 32 ). 5 ) ایجاد روحیه ی ثبات قدم در مؤمنان و مجال دادن به کافران یا تازه ایمان آوردگان تا برای ترک عقاید باطله و عادات رذیله و ایجاد عقاید و عبادات و آداب درست به جای آن؛ همچنین سیر از نرمش و مماشات با کفار به جهاد با آنان ( تاریخ قرآن، رامیار، 200-204 ). نزول قرآن مجید، چند آیه به چند آیه بوده است که تعداد این آیات را 3 تا 5 گفته اند. ( پیشین، 201 ).

10 ) جمع و تدوین قرآن:
مراد از جمع و تدوین قرآن این است که چگونه وحی بیست و سه ساله که به صورت 3 تا 5 آیه ای نازل می شد، نهایتاً به صورت مدون بین الدفتین و « مصحف » ( مانند کتاب امروزی ) درآمد. کهنترین منبع این بخش مهم از سرگذشت یا « تاریخ قرآن » در احادیث اهل سنت و نیز تا حدودی احادیث شیعه است. چنانکه حاکم در مستدرک گفته است جمع و تدوین قرآن سه مرحله دارد: الف ) زمان حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ب ) زمان ابوبکر. ج ) زمان عثمان. الف ) « زمان حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) » . در سراسر عصر نزول عصر وحی و حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، قرآن به صورت مکتوب ولی پراکنده بود، یعنی صحیفه – صحیفه. و چنانکه اشاره شد با نوشت افزارهای ابتدایی و بر روی چیزهایی نظیر تکه های چرم، استخوان های شانه و دنده ی گوسفند و شتر، چوب درخت خرما که پوست آن را کنده بودند، سنگ های صاف و صیقلی و قطعاتی از حریر و اندکی نیز کاغذ نوشته شده بود. در این مرحله، مهم این بود که بسیاری از صحابه قرآن را حفظ بودند. سوره های قرآن کامل بود و حتی نام داشت، اما تا پایان حیات رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مجموع بین الدفتین نبود. مهمترین عللی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از جمع نهایی و « کتاب ساختن » قرآن باز می داشت دو واقعیت بود:1 ) باب وحی باز بود و در هر وهله از وحی، آیاتی نازل می شد که حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) به کاتبان وحی می فرمود: این آیه یا آیات را در فلان سوره بین کدام آیه ها قرار دهید. 2 ) دیگر آنکه به گفته ی خطابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همواره در انتظار نسخ احتمالی بعضی از احکام قرآن یا نسخ تلاوت قسمتی از آن بود. ( ترجمه ی اتقان، 200/1 ). لذا تا وحی به پایان نمی رسید، امکان تدوین و مصحف سازی نبود. بعضی برآنند که مراد از جمع قرآن در عصر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) همان حفظ آن در دلها بوده است. ( تاریخ قرآن، رامیار، 211 ). جمع در زمان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را اصطلاحاً تألیف گویند ( پیشین، 213 ). در سراسر ایام نزول وحی و کتابت قرآن، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نظارت همه جانبه داشتند و نوشتن و خواندن و حفظ ( از بر کردن ) آن را تعلیم می دادند یا تشویق می کردند. در زمان حیات ایشان، سی و هفت نفر حافظ تمامی قرآن بودند. ( پیشین، 255 ). تعداد کاتبان وحی در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) – که گاه حافظان قرآن هم بوده اند – و کسانی که برای خود نسخه ای بر می گرفتند، به بیش از پنجاه نفر می رسیده است ( پیشین، 280 ). نتیجه ی یک چنین همت و نهضت عظیمی این بود که قرآن به هنگام رحلت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) [ سال یازدهم هجری ] به تمامی و چنانکه در آخرین عرضه [ دوره کردن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن را و عرضه داشتن قرائت خود بر جبرئیل در هر سال یک بار و در سال وفات دو بار ] تثبیت شده بود، تألیف و گردآوری شود. در این دوره بود که قرآن به معنای درست کلمه تألیف شد ( پیشین، 281؛ نیز ترجمه ی اتقان، 201/1، 205 ).
ب ) « در زمان ابوبکر » رویداد یمامه ( سرکوب ابوبکر، شورشیان برگشته از اسلام، از جمله متنبّیان [ پیامبران دروغین ] را که به جنگ های ردّه معروف است ) که در آن عده ای کثیر از حافظان قرآن ( تا هفتاد نفر هم گفته اند ) کشته شدند. تکان عظیمی در جامعه ی نوپای اسلامی ایجاد کرد. به پیشنهاد عمر، ابوبکر خلیفه ی وقت پذیرفت که باید برای حفظ قرآن اقدام عاجل به جمع و تدوین آن کرد. برای این کار، زید بن ثابت را که از پرکارترین و جوانترین کاتبان وحی و حافظان قرآن و دارای مصحفی اختصاصی بود، انتخاب کرد. شاید دلیل انتخاب زید با وجود جوانی اش، این بود که « عرضه ی اخیر » ( آخرین دوره و مقابله ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن را با جبرئیل ) را کتابت کرده بود. زید همه ی نوشته های پراکنده ی قرآنی را جمع کرد و هر آیه ی قرآنی را ولو آنکه ده ها حافظ و ده ها نوشته، مؤید و مطابق آن بود، با اخذ حداقل دو شاهد ( یکی کتابت، یکی از حفظ ) می پذیرفت. قرآن جمع و تدوین زید همچنان متشکل از صحیفه ها بود و به صورت مصحف نبود و سرانجام آن را در جعبه ای نهادند و کسی را مأمور حفظ و نگهبانی آن کردند. این گردآوری، 14 ماه و حداکثر تا وفات ابوبکر در سال 13 هجری طول کشید. این نسخه را طبق وصیت ابوبکر در اختیار عمر نهادند. پس از عمر نیز طبق وصیتش آن را در اختیار دخترش حفصه – همسر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) – قرار دادند.
ج ) « جمع در زمان عثمان » ). عثمان در سال 24 ق به خلافت رسید. در زمان او با فتوحات شگرف مسلمانان و رفتن قرآن به سرزمین های تازه گشوده، اختلافات و مشکلاتی برای قرائت کلمات قرآن پیش آمده بود. و این زنگ خطر تازه ای برای عثمان بود که کار ناتمام رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و دو خلیفه پیش از خود را به سرانجام برساند و قرآن و جامعه ی اسلامی را از خطر پراکندگی برهاند. او انجمنی مرکب از زید بن ثابت و سعید بن عاص و عبدالله بن زبیر و عبدالرحمن بن حارث تشکیل داد. این هیأت با همکاری دوازده نفر از قریش و انصار ( که حضرت علی (علیه السّلام) برکار آنان به نوعی نظارت و اشراف داشت و آنان را به واضح و خوانا نوشتن تشویق می فرمود تاریخ قرآن، رامیار، 423 ) کار استنساخ نسخه ی نهایی را آغاز کردند. نخستین کاری که کردند این بود که تمام نوشته های زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را گرد آوردند. سپس نسخه ی کتابت زید در زمان ابوبکر را که نزد حفصه محفوظ بود، به امانت گرفتند. قرار بر این بود که هر وقت سه تن همکار زید با او در کتابت کلمه ای اختلاف یافتند، به لهجه ی قریش کتابت کنند. به این ترتیب کار تدوین متن نهایی، بر مبنای صحایف بازمانده از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و نسخه های اختصاصی از جمله نسخه ی محفوظ نزد حفصه و نسخه ی خود زید، و با تکیه به حفظ حافظان و شهادت شاهدان، پیش رفت و « مصحف امام » یعنی مصحف نمونه و رسمی و نهایی که معروف به مصحف عثمانی بود، در فاصله ی چهار یا پنج سال از 24 ق تا قبل از سال 30 هجری، سرانجام یافت و از روی آن پنج یا شش نسخه ی عیناً استنساخ شد. دو نسخه در مکه و مدینه نگه داشته شد و سه یا چهار نسخه ی دیگر همراه با یک حافظ قرآن که نقش معلم و راهنمای درست خوانی را داشت، به مراکز مهم جهان اسلام یعنی بصره، کوفه، شام و بحرین ارسال شد. سپس عثمان دستور داد تمام کتبیه ها و نوشته ها، استخوانها، پوستها، سنگ های نازک سپید، چرمها، حریرها و نظایر آن که آیات قرآنی بر آنها نوشته شده بود و صحابه برای تدوین متن نهایی تقدیم نهایی تقدیم داشته بودند، با آب و سرکه جوشانده و محو شود. بعضی از محققان گفته اند که این آثار پراکنده را سوزاندند یا به نحو دیگری محو کردند تا ریشه نزاع و اختلاف به کلی از بین برود و به اصطلاح « توحید نص » [ = مصحف امام= مصحف عثمانی ] میسر گردد. ( تاریخ قرآن، رامیار، 407-431 ). این مصحف با خطِّ ابتدایی کوفی و فاقد نقطه بود، تا چه رسد به اعراب و نشانه های حرکت حروف. و در طیِّ یک دو قرن بعد، مصاحفی که از روی آنها استنساخ شد به تدریج نقطه و نشان پیدا کرد. ( برای تفصیل بیشتر و اطلاع از کیفیت سایر نسخه های همزمان با مصحف امام از جمله مصحف منسوب به حضرت علی (علیه السّلام) و ابن مسعود و سایر صحابه، و دلایل درستی کار عثمان و تأیید حضرت علی (علیه السّلام)از عملکرد او و پذیرفتن ائمه ی اطهار (علیه السّلام) همین مصحف عثمانی را نگاه کنید به مقاله ی « تحریف ناپذیری قرآن » ).

11 ) قرائت وقرّاء بزرگ:
در فرهنگ بشری، هیچ خط از خطوط وابسته به زبان های معروف نیست که نشان دهنده ی تلفظ کامل فصحای آن زبان باشد. پدید آمدن لهجه و گویش ها در درون هر زبان هم امری طبیعی و ناگزیر است. از سوی دیگر، خطها در جنب کاستیها، کژیهایی هم دارند، یعنی امکان تصحیف نویسی یا تصحیف خوانی. در خطِّ عربی فارسی که اصولاً همان خطِّ قرآنی است که از کوفی به نسخ و سپس در ایران به نستعلیق تکامل و تحول یافته است، چندین حرف یا گروه حرف هست که تفاوتشان با یکدیگر فقط در یک نقطه است و در قدیم تا قرن ها این نقطه ها را به کتابت در نمی آوردند. بعدها هم که رعایت آنها شایع شد، همچنان امکان تصحیف نویسی و تصحیف خوانی وجود داشت، و همچنان وجود دارد. به این دلایل و دلایل دیگر اختلاف قرائت در هر متنی، به ویژه در هر متن کهنی پیش می آید. حتی در دیوان حافظ، که متعلق به قرن هشتم هجری و در واقع هشت قرن جوانتر و جدیدتر از قرآن مجید است، اختلاف قراآت فراوانی رخ داده است. در قرآن مجید هم به طریق اولی همین مسأله و مشکلات پیش آمد. فتوحات پیاپی در زمان خلفای راشدین و گسترش عظیم امپراتوری اسلام، نشان داد که مردم غیر عرب در تلفظ کلمات قرآن تا چه حد لحن ( غلط خوانی ) و تصحیف و تحریف دارند. عثمان با احساس مسئولیت هر چه تمامتر، کار خلفای پیشین را دنبال گرفت که شمه ای از کار و کارنامه ی او را شرح دادیم. با وجود نهایت و احتیاط و امانت داری و امعان نظر و مشورت و دقت، اختلاف قراآت در قرآن مجید هم راه یافت، و نمی شد راه نیابد. و در واقع از آن زاده شد. در حیات و حضور خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیزگاهی تفاوت دو تلفظ نزد ایشان مطرح می شد و حضرت یکی یا گاه هر دو را تصویب می کردند. و حدیث سبعه اَحرُف ( اینکه قرآن هفت وجه مقبول دارد ) ناظر به همین معناست. یعنی حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) برای رفع عسر و حرج، و تا زمانی که قرآن همه گیر شود و هیچ صاحب لهجه ای خود را از آن یا آن را از خود بیگانه نیابد در این باب چندان سخت نمی گرفت، و اختلاف تلفظ ها را، تا حدی که مخل معنی نبود، خطیر یا خطرناک نمی یافت. علل عمده ی اختلاف قراآت چند امر بود. از جمله: 1 ) اختلاف لهجات. چنان که مثلاً تمیمی ها به جای « حتی حین » « حتی عین » می گفتند. 2 ) نبودن اعراب در خطِّ عربی و مصاحف امام؛ تا آنجا که ابوالاسود دؤلی به رهنمود حضرت علی (علیه السّلام) اقداماتی در این باب صورت داد ولی کمال و تکمیل آن دو سه قرن به طول انجامید. 3 ) نبودن اعجام یا نقطه و نشان در حروف. برای رفع این نقیصه در اواخر قرن اول، در عهد حجاج بن یوسف، کوشش هایی به میان آمده ولی کمال و تکمیل آن نیز تا آخر قرن سوم طول کشیده است. 4 ) اجتهادات فردی صحابه و قاریان و به طور کلی قرآن پژوهان که هر یک استنباط نحوی و معنایی و تفسیری خاصی از یک آیه و کلمات آن داشته اند. 5 ) دور بودن از عهد اول و مهد اول اسلام – مکه و مدینه. 6 ) نبودن علائم سجاوندی و وقف و ابتدا و هرگونه فصل و وصلی که بعدها علم قرائت و تجوید عهده دار تدارک آن شد. نمونه ی معروفی که از این کمبود زاده شد و اختلاف نظر کلامی و قرآن پژوهی دامنه دار و درازآهنگی در میان فریقین پدید آورد، وقف یا عدم وقف بر سر کلمه « الله » یا « العلم » در آیه ی هفتم سوره ی آل عمران است که شیعه پس از « الله » وقف نمی کند لذا راسخان در علم را دانای تأویل قرآن می داند ( برای تفصیل ـــ « تأویل » ). از اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم نهضت تدوین قراآت درگرفت و بسیاری از قرائت شناسان بر آن شدند که از میان انواع قراآت، صحیحترین آنها را برگزینند و ثبت کنند. نخستن کسانی که به این کار همت گماشتند هارون بن موسی ( 201 -291 ق ) و ابوعبید قاسم بن سلام ( 157-224 ق ) بودند که فرد اخیر، بیست و پنج تن قاری ثقه را شناسایی و قراآت ایشان را ثبت و ضبط کرد که قاریان هفت گانه ( قرّاء سبعه ) از آن جمله بود. یک قرن بعد، ابوبکر بن مجاهد ( 245-324 ) که قرآن پژوه برجسته ای بود، در سال 322 ق از میان قاریان بسیار قرّاء سبعه را برکشید، که از آن پس مرجع طراز اول قرائت قرآن شناخته شدند. بعدها سه قاری بزرگ دیگر نیز بر این عده افزوده شدند ( =قرّاء عشره ). البته قاریان چهارده گانه و بیست گانه هم در تاریخ علم قرائت مشهورند؛ ولی قاریان دهگانه کسانی هستند که سند روایت آنان از طریق تابعین تابعین، به تابعین و از آن طریق به صحابه، اعم از کاتب وحی و حافظان قرآن یا دیگران، و سپس به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می رسد. سند روایت بقیه قراء به این روشنی نیست و یا در کتب معتبر مربوط به این علم ثبت نشده است.
در اینجا لازم است به بعضی اصطلاحات علم قرائت اشاره کنیم. قرائت یعنی علم به کیفیت ادای کلمات قرآن و شناخت اختلاف آنها به حسب راویان ( منجد المقرئین،3 ). مُقری ( از مصدر اقراء ) یعنی قرآن شناس و قرائت شناسی که این اختلاف ها را به طریق شفاهی فرا گرفته باشد و بشناسد و بیان کند. سنت شفاهی، یعنی استماع از استادان پیشین و حفظ سینه به سینه در قرائت اهمیت شایانی دارد. مقری باید در عربیت و نحو و لغت و تفسیر و روایت و درایت مهارت داشته باشد. آموزندگان و قاریان، قرآن را نزد او یا بر او می خوانند. قاری، قرائت شناس مبتدی را گویند که حداقل سه گروه از قراآت را جدا جدا بشناسد. قاری مُنتهی ( با سابقه و ماهر ومجرب ) آن است که اکثر قراآت را بشناسد ( پیشین ). با این تعاریف فی المثل خواجه حافظ که قرآن را از بر، در چهارده روایت می خوانده است و دانای نحو و لغت و تفسیر و قرآن پژوه برجسته ای است، مُقری به شمار می آید، نه قاری. پس هر مقری، قاری است، ولی هر قاری، مقری نیست. نمونه ای از اختلافات قراآت قرآنی را که فقط در سوره ی کوچک حمد ( فاتحه ) رخ داده است یاد می کنیم: مَلک یوم الدین، همچنین ملیک یوم الدین، و نیز مالکُ یوم الدین بجای مالکِ یوم الدین خوانده اند. دال در الحمد، با حرکات سه گانه خوانده شده است. و غیر الضالین، به جای ولاالضالین. اختلاف قراآت طبق ثبت التیسیر اثر ابوعمرو دانی، در حدود 1100 مورد، اعم از مهم یا غیر مهم است و بیشتر از دو سوم آنها به ادغام یا اظهار یا حاضر / غایب خواندن صیغه ی مضارع ( به اختلاف « یـ » یا « تـ » بر سر فعل مضارع ) مربوط می شود. بعضی دیگر از منابع مهم و چاپ شده مربوط به قرائت و اختلاف قراآت قرآنی عبارتند از: الحجه للقراء السبعه، اثر ابوعلی فارسی؛ همچنین الحجه فی علل القراآت السبع تألیف همو؛ الکشف عن وجوه القراآت السبع اثر مکی بن ابی طالب ( 2 مجلد )؛ حجه القراآت، اثر ابوزرعه عبدالرحمن بن زنجله؛ النشر فی القراآت العشر، اثر ابن الجزری ( 2 مجلد ) غایه النهایه فی طبقات القراء، اثر همو، تفاسیر قدیم شیعه مخصوصاً تبیان شیخ طوسی و مجمع البیان شیخ طبرسی در تفسیر هر بخش از آیات قرآنی، به بحث مستوفا در باب قرائت و اختلاف قراآت می پردازد. از دیگر آثار شیعه امامیه در عصر جدید: القراآت القرآنیه، اثر عبدالهادی الفضلی ( که به قلم دکتر محمدباقر حجتی به زبان فارسی ترجمه شده است )؛ کتاب جامع چهارده روایت در قرائت قرآن مجید، ترجمه و تدوین دکتر محمد جواد شریعت؛ و مجلد دوم التمهید اثر آیت الله معرفت.

« قراء هفتگانه و دهگانه »:
از قراء سبعه عده کثیری نقل کرده اند، ولی قرآن پژوهان و قرائت شناسان بعدی، روایت دو تن از راویان هر قاری را که از نظر ضبط و صحت سند و طول ملازمت و آموزش نزد قاریان یا مقریان هفتگانه، دقیق تر و پذیرفتنی تر بوده است، به اصطلاح استاندارد کرده اند، لذا چهارده روایت پدید آمده است. در اینجا اسامی قاریان هفتگانه و راویان چهارده گانه آنها را که صاحبان چهارده روایت اند نقل می کنیم: 1 ) عبدالله بن عامر دمشقی ( م 118 ق ). راوی اول او: هشام بن عمار؛ راوی دوم: ابن ذکوان 2 ) عبدالله بن کثیر مکی ( 45 -120 ق )، راوی اول: البزی، احمد بن محمد ( 170-243 ق )؛ راوی دوم ابوعمرو محمد بن عبدالرحمن ملقب به قُنبُل 291-195 ق ). 3 ) عاصم بن ابی النجود ( 76-128 ق ). راوی اول: حفص بن سلیمان ( 90-180 ق )؛ راوی دوم شعبه بن عیّاش ( 95-194 ق ). 4 ) زَبان بن علاء= ابوعمرو بصری ( 154-68 ق ). راوی اول: حفص بن عمر الدوری ( م 246 ق )؛ راوی دوم: ابوشعیب سوسی، صالح بن زیاد ( 190-261 ق ). 5 ) حمزه بن حبیب کوفی ( 80-156 ق ). راوی اول: خلاد بن خالد کوفی= ابوعیسی شیبانی ( 142-220 ق )؛ راوی دوم: خَلَف بن هِشام ( 150-220 ق ). 6 ) نافع بن عبدالرحمن مدنی ( 70-169 ق ). راوی اول: وَرش، عثمان بن سعید مصری ( 110-197 ق )؛ راوی دوم: قالون، عیسی بن مینا ( 120-220 ق ). 7 ) کسائی، علی بن حمزه ( 119-189 ق ). راوی اول: لیث بن خالد ( م 240 ق )؛ راوی دوم: حفص بن عمر الدوری ( که راوی ابوعمرو بصری یعنی زبّان بن علاء هم بوده است ). چون سه تن بر این قاریان هفتگانه ( قراء سبعه ) اضافه شود قاریان دهگانه ( قراء عشره ) به دست می آید. 8 ) خلف بن هشام ( 150-229 ق ). راوی اول: اسحاق ( ابویعقوب اسحاق بن ابراهیم بغدادی ) ( م 286 ق )؛ راوی دوم: ادریس، ابوالحسن بن عبدالکریم. 9 ) یعقوب بن اسحاق ( 117-205 ق ). راوی اول: رُوَیس، محمد بن متوکل ( م 234 ق ). راوی دوم: روح، ابوالحسن روح بن عبدالمؤمن هذلی ( م 234 ق ). 10 ) ابوجعفر یزید بن قعقاع ( م 130 ق ). راوی اول: عیسی، ابوالحارث عیسی بن وردان مدنی ( م 160 ق )؛ راوی دوم: ابن جماز، سلیمان بن مسلم ( م ب 170 ق ) ( برای تفصیل بیشتر ــــ التیسیر دانی،4-7؛ النشر، ابن جزری، 99/1-174؛ ترجمه ی الاتقان، 246/1؛ چهارده روایت، محمد جواد شریعت، مقدمه ). قرآن پژوهان و اصولیان شیعه درباره ی حجیت قراآت هفتگانه و دهگانه بحث کرده اند. آیت الله خوئی اعلی الله مقامه – در پایان دو فصل پرباری که درباره ی قراآت و قراء دهگانه نوشته اند آورده اند: « در نماز، قرائت بر وفق هر قرائتی که در زمان اهل بیت (علیهم السّلام) متعارف بوده است، جایز است. ( البیان، 183 ).

12 ) تحریف ناپذیری قرآن:
نظرگاه رسمی و حتی اجماعی اهل سنت و شیعه ی امامیه، اعتقاد به عدم تحریف قرآن مجید است. اما بعضی از بزرگان اهل سنت، از قرون پنجم و ششم به بعد، به شیعه تهمت زده اند که قائل به تحریف قرآنند. با تأسف باید گفت این تهمت بر مبنای بعضی از اقوال و آثار غیر مسؤولانه بعضی از محدثان و قرآن پژوهان شیعه زده شده است. به عبارت دیگر، قول به تحریف قائلانی در میان شیعه ی امامیه داشته است. در بعضی از آثار متقدمین از جمله در کافی ( کتاب الحجه، 228/1 ) و در تفسیر عیاشی و بصائر الدرجات و غیبت نعمانی و تفسیر او، احادیثی حاکی از قول به تحریف قرآن مجید وارد شده است. قریب به تمامی این گونه اقوال را علامه مجلسی، موافقانه در بحارالانوار، مجلد 92، ذیل بابی به نام « ما جاء فی کیفیه جمع القرآن » گرد آورده است. همچنین بعضی از اخباریان از جمله بزرگانی چون حر عاملی و ملامحسن فیض کاشانی و سید نعمت الله جزایری در بعضی ازاقوالشان که دو پهلوست، سخنانی حاکی از محتمل شمردن تحریف آورده اند. از همه غریب تر و فاجعه بارتر این است که حاج میرزا حسین معروف به محدث نوری ازشاگردان شیخ مرتضی انصاری، و صاحب مستدرک الوسائل که از بزرگترین محدثان شیعه در قرن چهاردهم هجری است، و بزرگانی چون حاج عباس قمی، و شیخ آقابزرگ تهرانی صاحب الذریعه شاگرد او هستند، کتابی در اثبات تحریف به نام فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب نوشته است که به صورت چاپ سنگی کراراً به طبع رسیده است. این کتاب انعکاس عظیمی در جهان اسلام و تشیع یافته است و می توان گفت شیعیان در ایران و عراق و شبه قاره هند، در رد و تخطئه او کوشاتر از اهل سنت بوده اند. او در این کتاب، دلایل عقلی و نقلی ( احادیث ) بسیاری در اثبات نظر خود آورده است و گویا انگیزه ی او در تدوین این کتاب این بوده است که چرا نام ائمه ی اطهار (علیه السّلام) که به خیال او حتی در کتاب آسمانی اهل کتاب وارد شده است، در قرآن کریم نیست و به امامت و ولایت آنان تصریح نشده است. از همان عصر تألیف این کتاب ( سال 1292 ق ) بسیاری از محققان رد و نقضهای مستدلی به صورت کتاب و رساله و مقاله در تخطئه کتاب او و نظرگاه او نوشته اند. در عصر حاضر، چند تن از فضلای معاصر در نفی تهمت تحریف از دامان شیعه ی امامیه و نیز در رد کتاب فصل الخطاب، کتابهای ارجمندی تألیف کرده اند که عناوین آنها عبارت است از صیانه القرآن عن التحریف، نوشته ی آیه الله خویی در کتاب البیان فی تفسیر القرآن ( 213-254 )؛ صیانه القرآن من التحریف، نوشته ی محمد هادی معرفت؛ حقائق هامه حول القرآن الکریم، نوشته ی سید جعفر مرتضی عاملی؛ التحقیق فی نفی التحریف عن القرآن الشریف، نوشته ی سید علی حسینی میلانی؛ اکذوبه تحریف القرآن بین الشیعه و السنه، نوشته ی رسول جعفریان ( ترجمه ی فارسی اش: افسانه تحریف قرآن ). اعلام و بزرگان شیعه ی امامیه از شیخ صدوق و شیخ مفید و شیخ طوسی و سیدمرتضی و شیخ طبرسی گرفته تا آیات عظام و مراجع تقلید شیعه در عصر حاضر چون آیت الله بروجردی، آیت الله میلانی، آیت الله خویی، آیت الله گلپایگانی و امام خمینی، همه بالصراحه، هم از سوی خود و هم به عنوان سخنگو و نماینده ی شیعه بالصراحه اعلام و اثبات کرده اند که سخن ساده اندیشان و ناآگاهان شیعه و سنی در قول به تحریف قرآن، اعتبار و اساس تاریخی ندارد و اجماعی علما و ضروری دین و مذهب است که قرآن مجید، بدون یک کلمه کم و زیاد همان است که بر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده و با نظر و نظارت اکید ایشان، کتابت و سپس در عصر عثمان جمع و تدوین و استنساخ نهایی یافته است. و حضرت امیرالمؤمنین و سایر ائمه اطهار، (علیهم السّلام)، نیز همین جمع یعنی مصحف عثمانی را صریحاً و کراراً تأیید فرموده اند. ( برای تفصیل ــــ مقاله « تحریف ناپذیری قرآن » در همین کتاب ).

13 ) مکی و مدنی:
قرآن پژوهان اعم از اهل سنت یا شیعه برای شناخت سوره ها ( و آیات ) مکی و مدنی سه قاعده و یا معیار نهاده اند: 1 ) قاعده ی مکانی: آنچه در مکه ( و پیرامون آن ) نازل شده، ولو بعد از هجرت، مکی است. و آنچه در مدینه ( و پیرامون آن ) نازل شده است، مدنی است. 2 ) قاعده ی ناظر به انسانها: آنچه خطاب به اهل مکه باشد ( غالباً با « ایها الناس » یا « یا بنی آدم » مکی است، و آنچه خطاب به اهل مدینه باشد ( غالباً با خطاب « یا ایها الذین آمنوا » ) مدنی است. 3 ) قاعده ی زمانی که محققان آن را جامع و مانع تر شمرده اند، این است که آیات و سوره هایی که پیش از هجرت نازل شده است مکی است، و آیات و سوره هایی که پس از هجرت فرود آمده است مدنی است؛ چه در مکه نازل شده باشد، چه در مدینه یا در سفرها و غزوات ( ترجمه ی اتقان، 46/1-47؛ مناهل العرفان، 186/1-187؛ تاریخ قرآن، رامیار، 601-603 ). شناخت مکی و مدنی. سماعی است و ملاک همان است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و صحابه و تابعان به ما رسیده است. بعضی نیز معیارهایی دیگر وضع کرده اند. از جمله:

الف ) « مشخصات سوره های مکی »:
1) هر سوره ای که کلاً دارد ( و این کلمه فقط در نیمه ی دوم قرآن آمده است ) 2 ) هر سوره ای که سجده دارد. 3 ) سوره هایی که در آغاز آن حروف مقطعه ( مانند « الم » و « الر » که بحثش گذشت ) آمده است ( جز بقره و آل عمران، و درباره ی رعد اختلاف است. ) 4 ) هر سوره ای که قصص انبیا و امت های پیشین دارد ( جز بقره ). 5 ) هر سوره ای که قصه آدم و ابلیس دارد ( جز بقره ). 6 ) سوره ای که یا ایها الناس دارد و یا ایها الذین آمنوا ندارد ( جز سوره ی حج ) 7 ) سوره های مفصل یعنی سوره های کوتاه اواخر قرآن. مرحوم صبحی صالح پس از برشمردن همین ضوابط یا مشخصات، و با قید این تصریح که این ضوابط « نشانه های قطعی » نیست، پنج نشانه ی دیگر برای سوره ها یا آیات مکی بر می شمارد: 1 ) کوتاهی آیات و سوره ها و ایجاز آنها و شدت و گرمی تعبیر آنها، و تجانس آوایی و موسیقایی. 2 ) دعوت به اصول ایمان به خداوند و روز قیامت و تصویر و توصیف بهشت و دوزخ. 3 ) دعوت به تمسک به اخلاق کریمه و استقامت در راه خیر. 4 ) مجادله با مشرکان و نفی احوال و اندیشه های آنان. 5 ) فراوانی سوگند، بر وفق اسالیب عرب.

ب ) « مشخصات سوره های مدنی »:
1 ) هر سوره ای که در آن حدود ( احکام ) و فرایض و قوانین اجتماعی و مدنی آمده است. 2 ) هر سوره ای که در آن اذن جهاد و احکامش آمده است. 3 ) هر سوره ای که در آن ذکر منافقان آمده است. ( جز عنکبوت ) ( مناهل العرفان، 189/1-191؛ تاریخ قرآن، رامیار، 605-607 ). صبحی صالح نشانه های دیگری هم برای شناخت سوره های مدنی برمی شمارد. 1 ) مجادله با اهل کتاب و دعوتشان به عدم غلو در دینشان. 2 ) طول اکثر سوره ها و بعضی آیات و اطناب آنها و اسلوب تشریعی آنها. 3 ) تفصیل براهین و ادله در مورد حقایق دینی ( مباحث فی علوم القرآن، 183-184 ). از اقوال مشهور این است که سوره ها و آیاتی که به اصطلاح شعرگونه تر یا شاعرانه ترند مکی اند، از جمله سوره های پرشور آخر قرآن.
سوره های قرآن از نظر مکی و مدنی به چهار دسته تقسیم می شوند: 1 ) سوره های مکی. 2 ) سوره های مدنی. 3 ) سوره های مکی با آیاتی مدنی. 4 ) سوره های مدنی با آیاتی مکی. بعضی فهارس که در عصر جدید برای آیات و کلمات قرآن تدوین شده است، از جمله المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، تدوین محمدفؤاد عبدالباقی، و فرهنگ آماری کلمات قرآن کریم، تألیف دکتر محمود روحانی مکی [ =م ] بودن هر آیه را با علامت نامبرده، تعیین کرده اند. منبع اخیر حتی آیات مستثنیات ( مکی در مدنی و مدنی در مکی ) را هم با جدول های صریح و روشن نشان می دهد. طبق آمار و جداول فرهنگ آماری کلمات قرآن کریم ( 39/1 ) « 4468 آیه ی مکی با 45653 کلمه و 1768 آیه ی مدنی با 32154 کلمه در قرآن مجید وجود دارد. یعنی هفتاد و یک و شش دهم درصد آیات قرآن مکی، و بیست و هشت و چهاردهم درصد آن مدنی است » . همچنین در فرهنگ آماری علاوه بر ضابطه های جدید و جدا از آنچه از منابع دیگر نقل کردیم ( 627/1 )، فهرست الفاظ و ماده هایی که آیات متضمن آنها مکی یا مدنی است، آمده است ( 631/1 به بعد ). قرآن پژوهان فوایدی برای شناخت مکی و مدنی برشمرده اند: 1 ) چون سوره ها و آیات مکی زماناً بر آیات مدنی مقدم است، لذا معیار خوبی برای تعیین ناسخ و منسوخ و خاص و عام و مطلق و مقید و نظایر آن دارد ( التمهید، 99/1؛ تاریخ قرآن، رامیار، 603 ). 2 ) شناخت تاریخ تشریع و حکمت تدریجی بودن آن. 3 ) اطمینان به سلامت و مصونیت قرآن از تغییر و تحریف که از اهتمام عظیم مسلمانان صدر اول به امر قرآن و همه شئون کوچک و بزرگ آن بر می آید که حتی آیاتی را که در سفر یا حضر، در شب یا روز، در تابستان یا زمستان و در بستر یا در حالت عادی بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده تعیین کرده اند ( مناهل العرفان، 188/1؛ تاریخ قرآن، رامیار، 603 ). قرآن پژوهان همچنین از سوره های مکی که حکم مدنی و سوره های مدنی که حکم مکی دارند ( یعنی با آنها معامله سوره های مکی می شود ) سخن گفته اند ( مباحث…، صبحی صالح، 173-174 ).

14 ) ناسخ و منسوخ:
نسخ در لغت به معنای ابطال و ازاله است و در اصطلاح علوم قرآن عبارت است از « رفع تشریع سابق که ظاهراً مقتضی دوام بوده به تشریع لاحق، به نحوی که جمع آنها یا ذاتاً یا به دلیل تنافی آشکار یا به دلیل خاصی از اجماع یا نص صریح ممکن نباشد » ( التمهید، 270/2 ) یا ساده تر: « رفع حکم شرعی، به دلیل شرعی ». ( مناهل العرفان، 72/2 ) یا « پایان یافتن تعبد مؤمنان به قرائت یک آیه یا حکم مستفاد از آن به هر دو » ( تفسیر بیضاوی ). خود قرآن مجید به وقوع نسخ در قرآن تصریح دارد. چنانکه می فرماید: « هر آیه ای را که نسخ کنیم یا فروگذاریم، بهتر از آن یا همانندش را درمیان آوریم » ( بقره، 106 ). همچنین: « و چون آیه ای را جانشین آیه دیگر سازیم و خدا داناتر است که چه فرو فرستاده است گویند تو دروغزنی. چنین نیست، بلکه اکثرشان نمی دانند » ( نحل، 101 ). همچنین: « خداوند هرچه را بخواهد می زداید یا می نگارد، و ام الکتاب نزد اوست » ( رعد، 39 ) از نظر قرآن پژوهان مسلمان، اعم از اهل سنت و شیعه، نسخ هم در قرآن و هم در سنت رواست، و نسخ قرآن به قرآن، و قرآن به سنت و سنت به سنت و سنت به قرآن جایز است. و سابقه دارد ( برای تفصیل ــــ تفسیر ابوالفتوح رازی، ذیل آیه ی 106 بقره ). بعضی نیز مانند یهودیان، منکر نسخ هستند و ایراد آنان به نسخ این است که می گویند خداوند عالم مطلق و علام الغیوب است و همه کلیات و جزئیات گذشته و حال و آینده را می داند، چرا حکمی می فرستد که بعد آن را تغییر دهد؟ در پاسخ گفته اند: خداوند عالماً و عامداً حکم اول را می فرستد و خود می داند که آن موقت و زماندار است، اگر چه این زمانداری آن بر بندگان یا حتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پوشیده باشد. سپس چون زمان آن سر رسید، حکم دوم را که متضمن تبدیل اعم از تشدید یا تضعیف حکم اول است، فرو می فرستد، موارد نسخ در قرآن بسیار است از جمله تبدیل عده ی زنِ شوهرمرده از یک سال ( بقره، 240 ) به چهار ماه و ده روز ( بقره، 234 )؛ یا مسأله تغییر و تحول قبله از بیت المقدس به سوی کعبه ( بقره، 144 )؛ یا پرداخت صدقه ای پیش از نجوا با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که حکم آن در آیه 12 سوره ی مجادله، و نسخ آن بلافاصله در آیه ی بعدی همان سوره آمده است؛ یا تبدیل وجوب نماز شب به استحباب که حکم آن در اوایل سوره ی مزمل، و نسخ آن در آخرین آیه ی همان سوره آمده است؛ سیوطی بر آن است که 19 مورد نسخ صریح در قرآن مجید وارد شده است ( ترجمه ی اتقان، نوع چهل و هفتم، 69/2 به بعد ). زرقانی 22 آیه ی مشهور به منسوخه بودن را مشروحاً یاد کرده و توضیح داده است مناهل العرفان، 151/2-165 ). نسخ فقط در احکام که معروض امرو نهی است و همه از آیات محکمات است رخ می دهد، نه در قصص و اخبار یا متشابهات. مگر آنکه یک نهی، در لباس نفی و به صورت خیری وارد شده باشد. قرآن پژوهان برای نسخ، انواعی شمرده اند: 1 ) نسخ حکم و تلاوت با هم ( مانند آیات مجعولی که اهل سنت قائلند که ابتدا وحی شده و سپس حکم و تلاوت آنها با هم نسخ شده است. این مورد را شیعه نمی پذیرد ). 2 ) نسخ حکم و ابقای تلاوت ( مانند آیاتی که پیشتر یاد شد، و نسخ اصطلاحی و مشهور همین است ). 3 ) نسخ تلاوت و ابقای حکم ( مانند آیه ی مجعول معروف به آیه ی رجم؛ این مورد را هم شیعه نمی پذیرد ) بعضی از مهمترین آثار ( چاپ شده ) درباره ی نسخ عبارتند از: 1 ) کتاب الناسخ و المنسوخ اثر ابوعبید قاسم بن سلام ( م 224 ق ) از اهل سنت که به کوشش جان برتون انتشار یافته است. 2 ) کتاب الناسخ والمنسوخ، اثر ابن متوج بحرانی، از علمای امامیه در قرن نهم هجری )، شرح سید عبدالجلیل حسینی قاری، که با ترجمه و تعلیق محمد جعفر اسلامی انتشار یافته است. 3 ) الناسخ و المنسوخ تألیف ابن العتائقی ( م 890 ق )، تحقیق عبدالهادی الفضلی که در مقدمه ی آن 73 کتاب در زمینه ی ناسخ و منسوخ معرفی شده است.
منبع مقاله :
خرمشاهی، بهاء الدین؛ (1389 )، قرآن پژوهی (1)، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید