پاسخ در چند محور ارائه می شود:
1. در ابتداء لازم است مفهوم آیه از نظر تفسیری مشخص شود. خداوند در دو جای قرآن یکی در سوره حجر آیه 29 و دیگر در سوره ص آیه 71 می فرماید: «فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی» یعنی هنگام که آن را نظام بخشیدم و از روح خودم در آن دمیدم. علامه در المیزان در تفسیر این آیه گفته است: «نفخ» داخل کردن هوا، در داخل اجسام است.
و در جایی که اثری و یا امری غیر محسوس در چیزی القاء، شود به طور کنایه تعبیر«نفخ» به کار برده می شود. اما در آیه مبارکه مراد از واژه «نفخ» ایجاد روح انسان توسط خداوند است و به مفهوم دخول هوا و مانند آن نیست یعنی خداوند در قرآن کریم از ایجاد روح در بدن انسان تعبیر به «نفخت» کرده است.[1]
بنابر این چنانچه مشخص است که مراد از «نفخت فیه من روحی» آن نیست که خداوند روح خود را در انسان دمیده باشد. و تنها از باب تکریم و تشریف، خداوند روح آدمی را به خود نسبت داده و گفت: «من از روح خود در او دمیدم»[2]
2. درباره فراز دیگر سؤال باید گفت: حضرت میکائیل فرشته مامور رزق و روزی انسان و موجودات زنده است و روح موجودات زنده در اختیار او نیست، ولی بر اساس برخی روایات ریزش باران، گیاهان و برگ درختان و ریزش آنها نیز به عهده میکائیل است.[3] و به همین دلیل او را مأمور ارزاق می گویند. اما در جایی نیامده که روح انسان و حیوان در اختیار میکائیل است.
بنابراین هرگز نمی توان گفت: روح خود میکائیل است که به انسان ها می دهد و عزرائیل هنگام مرگ آن را می گیرد. زیرا گذشته از این که در آموزه های دینی در این باره چیزی نیامده است اساساً این مسئله کاملاً ناصواب است چون ارواح انسان ها فرشته نیستند بلکه موجودی مستقل اند که خداوند آنها را خلق می کند و به هنگام مرگ از بدن انسان فاصله می گیرد. قرآن کریم درباره خلقت انسان و روح انسان ها و نحوه پیدایش آن می گوید: «و به یقین انسان را از عصاره ای از گل آفریدیم، سپس او را به صورت نطفه ای در جایگاهی استوار قرار دادیم آنگاه نطفه را به صورت علقه درآوردیم، پس آن علقه را به صورت مضغه گردانیدیم، و آنگاه مضغه را استخوان هایی ساختیم، بعد استخوان ها را با گوشتی پوشانیدیم، آنگاه جنین را در آفرینشی دیگر پدید آوردیم، بعد از این مراحل قطعاً خواهید مرد آنگاه شما در روز رستاخیز برانگیخته خواهید شد.»[4]
علامه طباطبایی میگوید: روح انسان موجودی است که به تدریج بعد از تکمیل بدن خلق می شود و یک نوع اتحاد و تعلقی به بدن دارد ولی به هنگام قطع علاقه از بدن به طور مستقل موجود است.[5]
بنابراین مطالب آن گونه که در پرسش آمده در جایی گفته نشده و دلیلی بر صحت آن در دست نیست.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ناصر مکارم، تفسیر نمونه، ج 1، ص 362، 363، ج 19، ص 337، ج 11، ص 68، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران1379 شمسی.
2. علامه طباطبایی، المیزان، ح 17، ص 238، تهران: نشر دارالکتب الاسلامیه، 1372 شمسی.
3. جوادی آملی، حیات حقیقی انسان در قرآن (تفسیر موضوعی شماره، 15 قم: نشر اسراء 1380 شمسی.
پی نوشت ها:
[1] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، تهران: نشر دارالکتب الاسلامیه، 1372 ش، ج 12، ص 161 و 162.
[2] . همان، ص 162.
[3] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت: دارالاحیاء لتراث العربی، 1403 ق، ج 56، ص 259 و 260، باب 23، ح22 و 23.
[4] . المؤمنون/ 12 ـ 16.
[5] . تفسیر المیزان، نشر پشین، ج 12، ص 163.