شیخ صدوق روایتی را نقل کرده است که پیامبر اسلام (ص) یکی از نمازهای چهار رکعتی را سهواً دو رکعت خواند، و مردم به او یاد آور شدند و حضرت نماز را دوباره خواند. آیا این روایت صحیح است یا نه؟ اگر صحیح است آیا این موضوع با عصمت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ مغایر نیست؟

شیخ صدوق روایتی را نقل کرده است که پیامبر اسلام (ص) یکی از نمازهای چهار رکعتی را سهواً دو رکعت خواند، و مردم به او یاد آور شدند و حضرت نماز را دوباره خواند. آیا این روایت صحیح است یا نه؟ اگر صحیح است آیا این موضوع با عصمت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ مغایر نیست؟

درباره سهو نبی در نماز و یا این که روزی بر اثر غلبه خواب نماز صبح آن حضرت قضا شد، روایاتی آمده است؛[1] و صدوق نیز درباره سهو نبی در نماز آورده این روایت را آورده است: «ان الله تعالی انام رسوله عن صلاه الفجر و اسهاه فی صلاته فسلم فی رکعتین»؛[2] یعنی خداوند رسول خود را به خواب برد تا آفتاب طلوع کرد و نماز صبح او قضا شد، و نیز او را دچار سهو کرد تا در نمازی در رکعت دوم سلام بگوید. صدوق بر اساس این روایت معتقد بر نظریه «اسهاء» شده است و مرادش آن است که پیامبر به خودی خود دچار سهو و فراموشی نمی‌گردد، لیکن گاه خداوند او را دچار فراموشی می‌کند تا حکم سهو در نماز را عملاً به مردم تعلیم دهد و یا به جهت این که بشر بودن انبیا هر چه بیشتر برای مردم روشن گردد تا مبادا درباره آنها غلوّ کرده برای آنان مقامی بالاتر از بندگی قائل شوند، به تعبیر دیگر: بین سهو پیامبر با سهو انسان‌های عادی تفاوت وجود دارد؛ زیرا سهو انبیا رحمانی است، بر خلاف سهو سایر مردم که شیطانی است.
گفتنی است که برخی دیگر درباره روایات سهو نبی در نماز دلالت بر آن دارد که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به طور عمدی اعمالی مانند سلام دادن در رکعت دوم نماز چهار رکعتی را مرتکب می‌گردید تا بدین وسیله، حکم سهو در نماز را به مردم تعلیم دهد.[3] علما پاسخهای مفیدی در این زمینه مطرح کرده‌اند که به بعضی آنها اشاره می‌شود:
1. قرائن و شواهدی عقلی کافی وجود دارد بر این که پیامبر همان گونه که در بیداری از گزند سهو و نسیان مصون است، از هرگونه کارهای غیر معصومانه و استیلای غیر معصومانه خواب نیز محفوظ است. البته خواب و بیداری بدن، نقص و کمال نیست؛ ولی خواب روح نقص است و از آنجا که معصوم در حالت خوابِ بدنی نیز شاهد اعمال امّت خود است تا در روز رستاخیر نسبت به آنها شهادت دهد، چنانچه قرآن فرمود: «و جئنا بک علی هولاء شهیداً»[4] از کمال عدم تسلّط خواب بر روحش بهره‌مند است. و خواب چشم و سکون بدن، نه نقص است و نه منافی احاطه وجودی روح انسان کامل بر عالم و آدم. پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ شهید شهدا و گواه گواهان است. بنابراین بر همه اعمال مردم احاطه وجودی دارد؛ پس همان گونه که فرشتگان از گزند سهو و نسیان و خواب در امانند، معلّم آنها، انسان کامل، نیز از امور یاد شده مصون است و هیچ گونه غفلتی بدو دست نمی‌دهد.
به علاوه این که کسی که بی‌صبرانه منتظر دخول وقت فریضه نماز بوده است، راحت روح او اذان نماز است و در حال نماز توجّه تام به ساحت حق تعالی دارد، آیا چنین فردی را می‌توان گفت، مقهور خواب شود و نماز او قضا گردد و آیا در نماز ممکن است او را سهو دست بدهد! هرگز چنین چیزی ممکن نیست.[5] 2. عمومات و روایاتی وجود دارد که وقوع هر گونه سهو و نسیانی را از پیامبر نفی می‌کند، به گونه که در برخی روایات صریحاً وقوع سهو در نماز پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ انکار گردیده است؛ مثلاً زراره از امام صادق ـ علیه السّلام ـ سؤال می‌کند: آیا پیامبر در عمر خود سجده سهو به جا آورد؟ امام در پاسخ می‌فرماید: نه، پیامبر سجده سهو انجام نداد، بلکه هیچ انسان آگاه و عالمی، سجده سهو به جا نمی‌آورد؛ یعنی سجده سهو برای کسانی است که از یاد خدا غافل شد‌ه‌اند، دچار فراموشی و زیاده و نقصان در اجزای نماز می‌گردند؛ امّا کسانی که دائماً خود را در محضر خدا می‌بینند و حتّی در غیر نماز نیز لحظه‌ای از توجّه به او غفلت نمی‌کنند چگونه ممکن است در نماز دچار سهو گردیده، نیاز به سجده سهو پیدا نمایند؟![6] 3. این گونه روایات گذشته از آن که از جهت راویان آنها مورد اشکال است، چون کسانی که آن روایات را نقل کرده مجهول الحال هستند، از نظر صدور نیز تام نیست و دیگر اینکه آن اخبار، خبر واحد است. و در مسائل اعتقادی؛ مثلاً جواز سهو برای پیامبر هرگز نمی‌توان به آن گونه اخبار اعتماد کرد، چون مسائل اعتقادی (جواز سهو نبی) با خبر واحد ثابت نمی‌شود.
4. نکته دیگر آن است که گذشته از ضعف روایاتی که سهو نبی را نقل کرده‌اند از نظر متن نیز تناقضات بسیاری بین آنها وجود دارد. به عنوان مثال داستان سهو نبی و یا سجده سهو بعد از نماز و یا اینکه حضرت خشمگین شد، به صورت‌های بسیار مختلف در روایات آمده است؛ مثلاً در روایتی آمده: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در نماز چهار رکعتی پس از به جا آوردن دو رکعت، سلام داد، افرادی که پشت سر حضرت بودند سؤال کردند: آیا درباره نماز حکم جدیدی وارد شده است؟ حضرت فرمود: منظورتان چه چیزی است؟ گفتند: نماز را دو رکعتی به جا آوردید. حضرت از شخصی به نام ذوالیدین پرسید: آیا چنین است؟ او گفت: آری؛ سپس پیامبر به نماز خود ادامه داده، چهار رکعتی را تکمیل کرد. و در نقل دیگر همین جریان بدین صورت مطرح شده که حضرت غضبناک شد و برخی از مردم از مسجد بیرون آمدند، عده‌ای از هیبت حضرت سخن نگفتند، بعد از گفت و گوهایی حضرت نماز را دوباره اقامه کرد و نقل‌های دیگری نیز برای این جریان آمده است. در مجموع معلوم می‌شود که نحوه نقل این جریان، خود دلیل بر مشکوک بودن اصل مسأله است و داستان به گونه‌ای نقل شده که هرگز با شأن پیامبر سازگار نیست.[7] 5. که بعید نیست این گونه روایات که در کتب شیعه آمده ز باب تقیّه گفته شده باشد؛ زیرا در کتاب‌های اهل سنّت، مسأله سهو نبی در نماز بسیار مطرح شده، و اهل سنّت عصمت را به آن نحو کامل و دقیق که شیعه معتقد است باور ندارند، لذا روایاتی در کتاب‌های آنها در این زمینه نقل شده است و بعید نیست که روایات کتاب‌های شیعه از باب تقیه باشد، چنان‌که شیخ طوسی می‌گوید: «آنچه که من بر اساس آن فتوا می‌دهم، مضمون روایاتی است که صدور سهو در نماز پیامبر را نفی می‌کند؛ امّا اخباری که دلالت بر سهو پیامبر در نماز دارد، مورد پذیرش ما نیستند، چون موافق با نظریه اهل سنّت می‌باشند و لذا معلوم می‌شود که از روی تقیه صادر شده است.»[8] در نتیجه صدور چنین روایاتی مورد پذیرش عالمان شیعی، و کسانی که مانند صدوق اسهای نبی را پذیرفته اند با عصمت منافات ندارد زیرا القای چنین سهوی از جانب خدا بوده و این امر با عصمت نبی منافات ندارد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. جعفر سبحانی، الهیات، ج3، صفحات 193 و 205 و 206، نشر مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، قم، 1417 ق.
2. مجلسی، بحار، ج17، ص 102، نشر دار الاحیاء لتراث العربی، 1403 ق.
3. جوادی آملی، ولایت فقیه، ص 78، انتشارات الزهراء، تهران، 1372 ش.
4. قیصر التمیمی، نظریه الاسهاء عند الشیخ الصدوق، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی.

پی نوشت ها:
[1] . کلینی، محمّد بن یعقوب، الفروع فی الکافی، تهران، نشر دار الکتب اسلامیه، 1377 ش، ج3، ص 355، باب من تکلم فی صلاته، حدیث 1، صدوق، من لا یحضره الفقیه، قم، نشر جامعه مدرسین، بی‌تا، ج1، ص 358، حدیث 1031.
[2] . صدوق، محمد بن علی بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، نشر پیشین، ص 358، حدیث 1031.
[3] . یوسفیان، حسن، پژوهشی درباره در عصمت معصومان، نشر پژوهشگاه اندیشه اسلامی، 1377 ش، ص 251 و 252.
[4] . نساء/ 41.
[5] . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، نشر مرکز اسراء، 1376 ش، ج9، ص 48.
[6] . یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، نشر پژوهش‌گاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1377 ش، ص 249.
[7] . همان، ص 246 و 247.
[8] . طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الاحکام، بیروت، نشر دار التعاریف للمطبوعات، 1412 ق، ج2 ، ص 351.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید