قرآن یکی از نشانه های از سوی خدا بودن و اعجاز خود را ، نداشتن اختلاف و تناقض می داند؛ در حالی که می توان کتب غیر الهی را یافت که در آن تناقض نباشد؟

قرآن یکی از نشانه های از سوی خدا بودن و اعجاز خود را ، نداشتن اختلاف و تناقض می داند؛ در حالی که می توان کتب غیر الهی را یافت که در آن تناقض نباشد؟

یکی از وجوه و ابعادی که علما و مفسرین قرآن برای اعجاز قرآن ذکر کرده اند عبارت است از نظم و هماهنگی و عدم تناقض و اختلاف در آیات قرآن. به این وجه از اعجاز قرآن در آیه 83 سوره نساء تصریح شده است: «افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلاف کثیراً»، آیا با تدبر در قرآن نمی نگرند (تا دریابند که) اگر از سوی غیر خدا می بود ناهماهنگی بسیاری در آن می یافتند.
توضیح آن که کتاب نورانی قرآن در طی بیست و سه سال به تدریج نازل شده و در مورد مطالب گوناگون و موضوعات مختلف و در جمیع شؤون بشری و غیر آن سخن گفته از شمول و جامعیت برخوردار است با این حال در چنین کتابی کوچکترین اختلافی در نظم و هماهنگی آن یافت نمی شود و مبرا و منزه از هرگونه نقص و اختلاف و تناقض است.[1] چنانکه خود می فرماید: «خدای سبحان بهترین سخن را نازل فرموده است که سراسر آن شبیه به هم و هماهنگ با یکدیگرند»[2] و اما این مسأله که خود یکی از دلایل اعجاز قرآن و از سوی خدا بودن است آن را می توان فقط در این کتاب الهی، یافت، چرا که با این خصوصیات و شرایطی که قرآن و آورنده آن داشته است نمی توان این چنین نظم و هماهنگی و عدم تناقض را در کتب بشری دیگری مشاهده  کرد و دلیل آن این است که:
اولاً: انسان همانند سایر موجودات طبیعی این عالم، همواره در معرض تغییر، رشد و تکامل تدریجی است و از نقص به سوی کمال حرکت می کند و با گذشت زمان صاحب تجربه و مهارت مناسب تری می گردد. (تکامل تدریجی).
ثانیاً: با وجود این هیچ فرد انسانی یافت نمی شود که محیط بر تمام آفاق و جامع تمام علوم گردد؛ بلکه نایافته های بی شماری همواره ملازم وجود وی خواهد بود. (محدودیت و خطا پذیری).
ثالثاً: انسان به حسب محصور بودن در عالم طبیعت، بی اختیار تحت تأثیر شرایط گوناگون محیط زندگی خویش قرار می گیرد، مساعدت و عدم همراهی عوامل زیست، ملایمات و ناملایمات، صحت و مرض، فقر و غنا، جنگ و صلح و … هر یک اثر ویژه ای را در درون و فکر وی باقی می گذارد (تأثیر پذیری).
با توجه به این مقدمات حال اگر انسانی را مشاهده کردیم که در خلال یک دوره بیست  و سه ساله پر تلاطم از عمر خویش، شرایط متنوع تنهائی، اهانت، آزار جسمی و روحی، تبعید و محاصره اقتصادی، فقر، جنگ و شکست و پیروزی و تشکیل حکومت با اقتدار و … را تجربه کرده باشد و در تمامی این حالات گفته هایش هم از لحاظ اسلوب و نظم و هم از نظر معارف و محتوای جامع، یکسان، هماهنگ، همگون و رسا باشد و هیچ اختلاف و تفاوتی درآن نباشد، بدیهی و واضح است که سخنان او پرورده فکر او نیست؛ بلکه این کلام الهی و غیر بشری است.[3] حال اگر کسی در مفاد آیه شریفه «افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیراً» تردید کند که منظور آیه آنست که چون اختلاف زیادی در قرآن یافت نمی شود پس از سوی خداست؛ پس اولاً: امکان دارد که در قرآن اختلاف کم وجود داشته باشد. ثانیاً: هر کتابی دیگری هم که اختلاف در آن کم باشد می بایست از سوی خدا باشد. پس استدلال به این وجه و بُعد از اعجاز قرآن مخدوش است.
در پاسخ باید گفت که آیه شریفه در صدد بیان این مطلب است که اگر قرآن با این ویژگی ها و شرایط خاصی محصول اندیشه بشر بود، به لحاظ ویژگی های یاد شده فوق در انسان، اختلاف فراوانی در آن یافت می شد و اکنون که سخن خداست و ویژگی های انسان در آن یافت نمی شود، هیچ اختلافی در آن وجود ندارد؛ به عبارت دیگر، مفاد آیه آن است که اگر این کتاب را بشر می نوشت، در آن اختلاف پدید می آمد و آن اختلاف زیاد می بود و به اصطلاح، قید «کثیراً» قید توضیحی است، نه قید احترازی تا از آن استفاده شود، قرآن اختلاف زیاد ندارد؛ ولی اختلاف کم دارد؛ بلکه مقصود آن است که لازمه عادی کلام غیر خداوند، اختلاف زیاد است.[4] افزون بر آن، یک محور ملازمه در آیه، خود قرآن با ویژگی ها و خصوصیات منحصر به فرد خودش است. کلمه «اختلاف» شامل همه اختلافات می شود و هر گونه اختلافی را از ساحت قرآن کریم بدور می داند، چه اختلاف در محتوا و معارف قرآن، چه اختلاف در فصاحت و بلاغت که یک جا فصیح و بلیغ باشد و یک جا نباشد، و چه اختلاف در اخبار غیبی یا در براهین و استدلالهای آن.[5] پس سخن بر سر آن نیست که هر کتابی بشر بنویسد، اختلاف فراوان در آن یافت می شود یا در صدد بیان این مطلب نیست که هر کتابی که اختلاف در آن زیاد نبود پس این معجزه الهی است؛ بلکه مقصود آن است که این قرآن با خصوصیات و محتوا و شرایطی که دارد؛ (نه کتاب دیگری) اگر بشری می بود، اختلاف فراوان در آن پدید می آمد.
علاوه بر آنچه گفته شد، اگر در کتب علما دقت شود اولاً، اگر اختلاف و تناقض در آنها کم مشاهده می شود به این دلیل است که آن را در مقطع خاصی؛ مثلاً حداکثر در طول مدت 4 یا 5 سال به نگارش درآورده اند نه در مدت بیست یا سی سال تا دستخوش تغییر و تحول و تأثیرپذیری قرار گیرد و اختلافی در آن پدید آید. ثانیاً این اختلاف کم اعم است از اختلاف در ادبیات و نوع نگارش و محتوا، اختلاف به معنای تنافی و تناقض را نوعاً می توان در مؤلفات و نوشته های علما مشاهده کرد؛ مثلاً کتاب هایی که بوعلی سینا در ایام نوجوانی و جوانی به نگارش در آورده با تألیفات زمان بزرگ سالی خودش متفاوت است و اختلاف فراوان دارد، لااقل کتاب های بعدی وی از سطح علمی قوی تری برخوردار است، به همین دلیل هم به توصیه خودشان و هم نزد اهل تحقیق و پژوهش، کتابهای اواخر عمر دانشمندان و بزرگان از اهمیت خاصی بر خوردار است و از لحاظ سند معتبر تر است. در هر صورت تألیف کتابهای هر چند خیلی دقیق و وزین را اصلاً نمی شود با قرآن مقایسه کرد، نه از نظر فصاحت و بلاغت و نه از نظر محتوایی و معانی بلند و نه به لحاظ تشریع قوانین و … ؛ زیرا که قرآن با نظم و هماهنگی و ظرافت خاصی، تبیین شده است، آن هم از سوی فردی اُمی و درس نخوانده در طول مدت بیست و سه سال، با آن شرایط خاص این هماهنگی و شرایط ویژه را نمی توان را در کتاب دیگری مشاهده کرد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، مؤسسه فرهنگی انتشارات التمهید، چاپ اول 1378 ش.
2. جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، نشر اسراء.

پی نوشت ها:
[1]. ر.ک جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، مرکز نشر اسراء، 1381، ص 138 و 139؛ ر.ک: طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، انتشارات اسماعیلیان، چاپ پنجم، 1371، ج1، ص66 و ج5، ص19 و 20.
[2]. زمر/ 23.
[3]. ر.ک مصباح یزدی، محمد تقی، قرآن شناسی، مؤسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ سوم 1380؛ ص 144-142؛ و ر.ک سعیدی روشن، محمد باقر، علوم قرآنی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، 1377، ص 125-123.
[4]. مصباح یزدی، محمد تقی، قرآن شناسی، همان، ص 147.
[5]. جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، همان، ص 143.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید