نویسنده: محمد نوید داراب زاده
منبع:راسخون
چکیده:
آدمی از آنجا که دارای عقل و اندیشه و حسّ کنجکاوی است، به طور طبیعی همواره با سؤالهایی در موضوعات گوناگون هستی و زندگی خود مواجه بوده، در صدد پاسخیابی آنها برمیآید.
آن چه در این زمینه دارای اهمیت ویژه است، توانایی آدمی در دستهبندی سؤالها و پاسخیابی آنها با توجه به موضوع، غایت و روش خاص پاسخدهی به هر سؤال است؛ به طوری که اگر سؤالها جدّی گرفته شده و مطابق معمول خود، از شیوه صحیح و منطقی پاسخ بگیرند، دیگر نوبت به ابهام و شبهه برای ذهن باقی نمیماند.
در این نوشتار با بررسی چند شبهه پیرامون قرآن به طور کلی شبهات را به بیرونی و درونی تقسیم کرده و پاسخ و شیوهی پاسخگویی به شبهات بیرونی به صورت تعامل طرفینی در بحث و گفتگو و شبهات درونی با استفاده از آیات و روایات و منابع علوم قرآن و تفسیر ارائه میگردد.
مقدمه:
معنای شبهه در کتب لغت به معنای التباس یا پوشیده بودن امری آمده است؛ به طوری که مثل ومانند بودن دو چیز، دو شخص یا دو قول (وامثال آن) باعث میشود نوعی اختلاط وابهام در تشخیص صحیح از غلط یا حق از باطل بوجود آید. (1)
به عبارت دیگر شبهه را از جهت شبیه ومانند بودن ظاهر باطل به ظاهر حق در آن هنگام که شخص در تمییز بین حق وباطل دچار اشکال وسردر گمی میشود به این نام خواندهاند.
در قرآن کریم نیز از این ریشه، کلماتی استعمال شده که محور معنایی شبهه را میتوان: اجمال، پوشش، تکرار و تعدّد و مترادفات آن را: زیغ، جهل، شک و تردید و سرانجام پیروی از آن را قساوت قلب و گمراهی ذکر نمود.
به طور کلی در یک تقسیمبندی کلی، شبهات موجود در حوزهی قرآن کریم را میتوان به دو دسته تقسیم نمود: بیرونی و درونی.
1ـ شبهات بیرونی:
مقصودازشبهات بیرون ازقرآن، آن دسته از سؤالها واشکالاتی است که فارغ از پذیرش حقانیت قرآن، به اصل نزول قرآن به عنوان کتاب آسمانی و مسأله وحی و نبوت خاصّه (پیامبر بودن حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله) بازگشت دارد. راه حل و نحوه پاسخ گویی به چنین مسایلی بستگی به سطح اعتقادی مخاطب دارد:
1 ـ1. اگر مخاطب، فردی معاند ومنکر حقایق باشد، پاسخ گویی منطقی هر اندازه که قوی هم باشد، به حال او سودی نمیبخشد؛ چرا که از همان ابتدا بنای مخاطب بر انکار وعدم پذیرش حق است. تنها برخوردی که بااین افراد میتوان داشت، جدل کردن به شیوه مناسب و به چالش کشاندن او در مسایلی است که خود قبول دارد. به عبارت دیگر برای آن که حریف معاند به شبهات بی اساس دامن نزند و ذهن و عقاید دیگران را شبهه ناک نکند، لازم است همین سؤال و شبهه را درباره عقاید مسلّم یا مقبول او مطرح کرده، منتظر نوع جواب گویی او باشیم از هر راه و کیفیتی که پاسخ دهد، از همان شیوه میتوان برای ردّ شبهات او استفاده کرد، تا آنجا که اگر مخاطب معاند از دین وآیین ما اعلام برائت کرد مانیز نسبت به معتقدات وآیین او اعلام برائت میکنیم. این کار باعث میشود جرأت وجسارت چنین شخصی که میخواهد باشبهه پراکندن، اساس آیین حق را زیر سؤال برده، نور حق را به خاموشی گراید در حمله به مسایل بنیادین یک مکتب حق، تبدیل به حقارت ونا امیدی گردد.
2 ـ1. ولی اگر مخاطب نسبت به سؤال و اشکالی که میکند جاهل ونا آگاه باشد، به تناسب سطح معلومات و ساختار روحی روانی آن فرد، وارد مراحل پاسخگویی به شبهات و اشکالات او میشویم.
پاسخگوییها برای طبقه تحصیل کرده عمدتاًباید از طریق استدلالهای عقلانی، ارایه نمونهها و شواهد تاریخی متقن وتوجه دادن به عملکرد پیروان راستین اسلام وقرآن درهردوران تنظیم و ارایه شود و برای غیر ازاین طبقه ازراه ذکر پاره ای از شواهدو قراین تاریخی ونمونه های مجسّم اخلاقی رفتاری الهام گرفته از مکتب قرآن واستفاده از الگوی مثال وتنظیرصورت گیرد.
نکته 1: به این سؤال مهم باید توجه داشت که در پذیرش هر مطلبی توسط هر شخص یا گروه خاصی، چه روندی محقق میشود تا آن مطلب مورد پذیرش، قبول واعتقاد قرار گیرد؟ آیا هر مطلب یا خبری که به گوش ما میرسد برای پذیرش آن، استدلال عقلانی یا بررسی تاریخی دقیق در مورد آن صورت میدهیم ویابرای کشف صحت وکذب آن به افراد خبره مراجعه میکنیم؟)
در قبال این سؤال میتوان دو موضع مثبت یا منفی داشت:
موضع مثبت از آن جهت که عقیده و باور فطری (درونی) بر اینست که مطمئنترین شیوه، گواهی دادن عقل، نقل و شواهد بیرونی بر صحت امری یا کذب مطلبی است.
موضع منفی از جهت دیگر است و آن: میزان بکارگیری نظریات و ایدهها در واقعیات زندگی آدمی است یعنی چه اندازه میتوان آنچه را که در حاقّ واقع به آن عقیده داریم به مرحلهی اثبات از راههای گفته شده برسانیم.
در این میان است که نقش یک واسطهی مورد اعتماد که راه نرفته توسط ما را کوتاه و قابل دسترسی کرده، نیاز ما را به بررسیهای مجدّد و مفصّل عقلی و نقلی مرتفع مینماید به خوبی نمایان میشود.
در سیرهی عملی عموم آدمیان در هر زمان و دوران که بنگریم چنین واسطه یا واسطههای برجستهی ذوعلوم و فنون وجود داشتهاند که تنها سهم و وظیفه آنان، تیسیر یا آسان کردن فهم حقیقت و فراهم کردن زمینه برای باورداشتن انسان به مطلبی یا ردّ آن مطلب است.
حال این خود ما هستیم که به چه میزان به این واسطهها توجه میکنیم و نقش آنها را در تحقق اهداف خود، جدّی میشماریم. بدیهی است این دو راه مذکور منحصراً به کشف حقیقت میانجامند؛ یعنی یا خود باید اهل عقل و اجتهاد و تحقیق باشیم یا به واسطهی مورد اعتماد، تکیه نماییم.
عدول یا انحراف از هر کدام و به هر مقدار، انحراف و گمراهی به همان نسبت را برای ما به ارمغان خواهد آورد. شناخت نقاط انحراف در عقیده، یک راه اساسی در برخورد با دیگر انحرافات است.
نکته 2: راههای گفته شده برای پاسخگویی، یعنی عقل، نقل، ذکر نمونه از تاریخ، آوردن مثال و غیره، تنها زمینه را برای پذیرش مطلب آماده میکنند، به این معنا که ممکن است همهی این راهها برای فردی ارایه شود ولی او هیچکدام را نپذیرد. چون زمینهی پذیرش برای او ایجاد نشده و باید بررسی کرد که چه مشکلی وجود دارد؟ آیا این مشکل در ارائه مطالب و نحوهی آنست یا مشکل در عناد و سرکشی طرف مقابل است یا دیگر مسایل روحی روانی اقتصادی اجتماعی … او؟)
نکته 3: باید توجه داشت همه سؤالات و ابهامات از یک طریق حلّ و فصل نمیشوند. به عنوان مثال یک سؤال کاملاً عقلی را نمیتوان با آوردن شواهد تاریخی جواب داد و یا مسائل ماوراء طبیعت را نمیتوان باراههای طبیعی و حسّی پاسخ گفت. همینطور است مسائل تجربی و فیزیکی که نمیتوان از راه عقلی یا تاریخی یا ماوراء طبیعی مورد بررسی و تدقیق قرار داد)
بنابراین شناخت نوع سؤال و شبهه توسط شخص پاسخگو، یک ضرورت است تا نسبت به پاسخگویی صحیح آن بتواند گام بردارد.
2ـ شبهات درونی
مقصود از این شبهات، سؤالها، اشکالات و ابهاماتی است که شخص مسلمان یا غیرمسلمان با فرض پذیرش حقّانیّت قرآن و منشأ نزول آن، برایش ایجاد میشود.
این سؤال یا شبهات میتواند مربوط به نزول قرآن، معجزه بودن آیات قرآن، سبب و شأن نزول آیات الهی، کیفیت جمع قرآن و افرادی که جمع قرآن به آنها منسوب است، مسایل عقلی قرآن، مسایل تاریخی و داستانی قرآن، احکام فقهی قرآن، غیبگوییهای قرآن، مسایل علمی تجربی قرآن و امثال ذلک به تناسب مطالعهی فرد از قرآن و میزان توجه او به آیات وحیانی این کتاب باشد.
نحوه پاسخگویی و به عبارت بهتر که تنها راه پاسخگویی است آنست که چون این سؤالها از درون قرآن است، همگی بر خود قرآن عرضه شوند و راه پاسخگویی و جوابدهی را از خود قرآن جوبا شویم؛ چون قرآن کریم در آیات متعدد خود را بیان(2)، مبین(3)، ذکر(4)، هدایت(5)، تفصیل دهنده(6)، فرقان (جداکننده) بین حق و باطل(7) و قول فصل (8) معرفی میفرماید .
نکته 1: باید توجه داشت در خود قرآن، یکی از وظایف پیامبر خدا و به تبع او جانشینان آن حضرت و کسانی که اهل علم و ذکر و ایمان در حد کمال، هستند را به عنوان تبیینگران آیات خود و پاسخگویان به اهل سؤال و دانستن میداند) وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ: نحل / 44، فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ: نحل / 43 و انبیاء/7 (و در حدیث شریف و معتبر نبوی در آخرین عمر پربرکت پیامبر اسلام نقل است که فرمودند:) انّی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا ابداً و انّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض .)
دو منبع گرانسنگ و ارزشمند کتاب خدا (به عنوان اصول اساسی و دستورالعمل الهی برای کمال و سعادت بشر) و عترت یعنی خاندان رسول اکرم صلّیالله و علیه و آله (به عنوان تشریح و تبیینکنندگان سؤالها و ابهامات احتمالی بشر از کتاب خدا) به عنوان دو کفّهی ترازوی دین اسلام هر دو با هم ضامن هدایت انسانهایند؛
نکته 2: با مراجعه به آیات شریفهی قرآن کریم، توجه دادن انسانها به تعقّل، تفکر و تدبّر(9) از طرفی و دعوت او به سیر و سفر با دقت و نظر در روی زمین و حوادث روزگار گذشته و افراد گوناگونی که در آن زمانها زندگی میکردند(10) از طرف دیگر، از جایگاه ویژهای در شناخت خدا و سنن حاکم بر طبیعت برخوردار است)
(با توجه به مطالب یاد شده، منابع دستیابی به حقایق امور عبارتند از:)
قرآن کریم، سنّت معصوم (قول و فعل و سیرهی او)، عقل و طبیعت.
موارد یاد شده به هیچوجه جدا و مجزّا از یکدیگر نیستند بلکه نقش مکمّل، مؤیّد و معتضد را برای یکدیگر دارند.
نکته مهم و اساسی در این مجال آن است که اعتقاد و باور داشتن به این منابع که نام آن حالت، «ایمان» است در همه مراحل، شخص حقیقتجو را همراهی میکند به طوری که هر اندازه این ایمان قویتر باشد، کشف حقیقت آسانتر و سریعتر صورت خواهد گرفت (و بالعکس).
بنابراین ما باید بکوشیم درهر مرحله و شرایط زندگی که قرار گرفتهایم، اولاً شناخت و آگاهی خود را نسبت به خود و خداوند متعال تصحیح و کامل کنیم، ثانیاً ایمان مبتنی بر این شناخت را روز به روز افزون و تقویت نماییم تا در مواقع هجمهی شبهات گوناگون، سرمایهی وجودیمان، نه تنها به لرزه و ورطه شک و تردید نیفتد، بلکه زمینهای برای ارتقاء درجات روحانی نیز باشد.
پاسخگویی به شبهات بیرونی
مرجع این نوع شبهات همان طور که در اول این بحث ذکر شد اصل نزول قرآن (به عنوان آخرین کتاب آسمانی) و کیفیت آن است. کیفیت نزول قرآن را میتوان با دو مسأله دیگر یعنی وحی و نبوت خاصه (پیامبریِ حضرت محمّد صلّیالله علیه وآله) کاملاً مرتبط دانست؛ چرا که اگر وحی و نبوت خاصه تبیین و تحلیل شوند، کیفیت نزول قرآن نیز تبیین و تحلیل شده است.
ممکن است دربارهی اصل نزول پیام آسمانی از جانب خداوند متعال به یک واسطهی فیض که همان نبوت عامّه است سؤال وجود داشته باشد:مبنی بر اینکه چه ضرورتی وجود دارد که برای بشریت، پیام و دستورالعملی از جانب خالق خویش واصل گردد؟
بازگشت این سؤال به سؤال کلیتری است که ضرورت ارتباط بشر با خالق خویش و نوع این ارتباط چیست؟
پاسخ این سؤال در یک کلمه آن است که وجود همه موجودات از جمله انسان، وامدار سرچشمهی وجود که خداوند است بوده همه احتیاجات و نیازهای او از طریق همین ارتباط، مرتفع میگردد. احتیاجات یاد شده اعم از مادی و جسمانی، معنوی و روحانی است. همان طور که آدمی در طبیعت این دنیا احتیاجات مادی خود را (خوراک، پوشاک، و …) با استخدام گرفتن اشیاء و افراد دیگر برآورده مینماید، اشیاء و افرادی که خالق آنها خداوند است و توسّل به آنها در واقع توسّل و ارتباط با خالق آنهاست از حیث خلقت و استعدادهای درونی شان، احتیاجات معنوی و روحی خود را (مثل میل رسیدن به کمال، حقیقتجویی، دانستن، تقدّس، عبادت و …) در همین دنیا اما از بُعد غیرمادّی آن با همین ارتباط برآورده مینماید. به عبارت دیگر میل درونی و فطری انسان به حقیقت و کمال، علم و دانش، تقدّس و عبادت، همگی باید ما به ازای بیرونی داشته باشند. همان طور که قدرت تفکّر که درونی است یک ما به ازای بیرونی دارد و آن موضوعات متعدّدی است که از خود آدمی شروع میشود و به اشیاء و حوادث خارج از وجود او میرسد، درباره سایر امیال نیز چنین است.
انسان در درون خود دوست دارد فرد کاملی باشد. دوست دارد به حقایق امور در هر
زمینهای دست یابد، دوست دارد برای خود مقدّساتی داشته باشد. دوست دارد راز و نیاز داشته باشد. همهی این دوستداشتنها که ریشه در اعماق فطرت آدمی دارند باید مطابق حکمت خالق متعال که در جای خود اثباتپذیر است یک مابه ازایی در زندگی بشر داشته باشد.
این مهم را خداوند حکیم از طریق ارسال واسطههایی از جنس بشر به نام انبیاء الهی
ـ علیهمالسلام ایفاد فرموده و به هر یک از آنان مأموریت داده که به بشر بگویند امیال اصیلِ درونی خویش را به رسمیت بشناسد؛ چرا که بازگشت همه آنها به یک امر بیشتر نیست و آن: «عبادت» خالق یکتا، وجود بیهمتا و سراسر لطف و بینیاز است. بشر فقط با توجه و روی آوردن به چنین مبدأ و منتهایی است که امیال درونی و پاک خود را تحقق یافته خواهد یافت. خلاصه و عصارهی دستورالعمل انبیاء عظام که همگی آنها در کتابی آسمانی جمع است همین است که ای بشر تنها راه رسیدن به کمال مطلوب تو پاسخ مثبت به ندای فطری است مبنی بر اینکه وجود ناقص و وابسته با وصل و اتصال به وجود کامل و بینیاز مطلق آرامش مییابد. نقطه محوری دعوت همه انبیاء عظام الهی علیهمالسلام همین نکته است که در زمانهای گوناگون از ابتدای خلقت تا کنون بدون تغییر مانده و احکام و دستورالعملهای رسیدن به آن، دستخوش تغییرات کیفی ارتقایی قرار گرفته است.
هدف از نزول آیات قرآن بر قلب مقدس پیغمبر خاتم صلّی الله علیه و آله نیز همین است. با این تفاوت ویژه که این ارتباط و اتصال خداوند با مخلوقات و به خصوص اشرف آنان یعنی انسان در آخرین کتاب آسمانی به حدّ کمال و نهایت خود رسیده و خداوند در کلام خود برای مخلوقاتش تجلّی یافته است.
این جملهی راهگشا که از گفتار معصوم صادر شده است در معرفی آخرین کتاب آسمانی، نشان دهندهی این مطلب است که ارتباط با خدا در درون ما، با خواندن کلام الهی که «قرآن» نام دارد به سادگی و کوتاهترین راه برقرار میشود و چه نشانِ شگفتآور و دقیقی بالاتر از این، که از راه کلامی که به ظاهر الفاظ تشکیل یافته از حروف زبان عربی است، ارتباط ماورائی، وحیانی و معنویی خالق با مخلوق حاصل میشود. همان ارتباطی که خدا با پیامبر خاتم خود داشت (البته در سطحی به مراتب نازلتر) و تمام آنچه به پیامبران پیشین وحی شده بود را به آن حضرت در قالب کلام مبین (بینظیر) القاء فرمود. نکته دیگر درباره «قرآن» آن است که این کتاب آسمانی الفاظ و حروف کلمات و عبارت آن عیناً الفاظ حق تعالی میباشد که خداوند به واسطهی فرشته وحی خدا یعنی جبرییل امین بر پیامبر خاتم، محمد امین صلّی الله علیه و آله قرائت میفرموده و آن حضرت نیز به دلیل امین بودن و دارابودن ملکهی عصمت از خطا و اشتباه بعینه بر مردم تلاوت مینمود.
البته ممکن است ایرادی بر این مطلب گرفته شود که از کجا معلوم پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله عیناً موارد وحی شده را بدون کم و زیادکردن بر مردم خوانده باشند!؟
در پاسخ به ایراد فوق لازم است به چند محور اشارت رود:
اول پیامبر اسلام، «اُمّی» یعنی درس ناخوانده بودند و مطلبی را چه در دوران رسالت و چه پیش از آن نه خوانده و نه نوشته بودند در این صورت چگونه تصور میرود که بخواهند مطلبی، آیهای یا جملهای را از خود برای مردم اِملاء و اِقراء نمایند!؟
دوم عصمت انبیاء علیهم السلام و به خصوص عصمت و مصونیت رسول خاتم از گناه و خطا در جای خود به اثبات رسیده و اساساً مقدمهی بحث ما به شمار میآید؛ چرا که اگر عصمت و مصونیت از گناه، خطا و اشتباه پیامبر خدا مورد خدشه باشد دیگر نوبت به بحث از کتاب آسمانی او نمیرسد. مثل آنست که پیک و فرستادهی یک فرمانروای مورد اعتماد مردم، مورد اعتماد آنان نباشد؛ اساساً چنین پیکی باید در نزد مردم به شهرت اعتماد و وثاقت دست یافته باشد، تا بتواند شأن و نقش یک فرستادهی شخص مورد اعتماد را بازی کند.
سوم امانتداری پیامبر خاتم در بین مردم، قبل از مبعوث شدن آن حضرت، شهرهی عام و خاص مردم آن زمان بود و شواهد تاریخی دلالت بر آن دارد.
چهارم با مطالعه اجمالی آیات قرآن درمییابیم در بین آنها کلمهی «قُل» زیاد استعمال شده است. «قُل» یعنی بگو. در یکی از این آیات، خداوند خطاب به پیامبر اسلام میفرماید: (قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا …).
یعنی بگو ای مردم من فرستاده خدا به سوی همهی شما هستم، حال اگر همه الفاظ از جانب خدا نبود و به فرض، پیامبر میتوانست در آنها دخل و تصرف کند چه لزومی به آوردن کلمهی «قل» بود!؟ و به همان مضمون گفتار یعنی (قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا) اکتفا میشد.
این مسأله در میان تأییدات دیگر، نشان میدهد کمال امانتداری در نقل آیات وحی شده، توسط آن حضرت صورت گرفته است.
کسی که دنبال کشف حقیقت درباره یک موضوعی است با توجه به سطح اهمیت آن موضوع، قوای خود را به کار میبندد تا صحّت و سقم آن را دریابد.
برخی شبهات درونی مشهور
ابتدا به نقل این شبههها و سؤالها میپردازیم، آنگاه پس از ذکر یک مقدمه کلی به پاسخگویی هر یک از آنها در حد توان مبادرت مینماییم.
1ـ مصونیت قرآن کریم از هرگونه دستبرد، دگرگونی و اصطلاحاً تحریف چگونه اثبات میشود؟ به خصوص که چنین ادعایی (مبنی بر عدم تحریف قرآن به صورت مطلق) در برخی روایات منقول در تاریخ علوم قرآن مورد خدشه بوده و قابل اثبات قطعی و یقینی نمیباشد.
2ـ یکی از ممیّزات و ویژگیهای منحصر به فرد کلامی که برای قرآن ذکر میکنند، مسأله «اعجاز» است. آیا چنین کاربردی در خود قرآن وجود دارد؟ و آیا مسأله اعجاز مختص به قرآن است یا سایر تعالیم اسلامی که در متن روایات منقوله از نبی اکرم صلّی الله علیه و آله و سایر معصومین علیهم السلام آمده را نیز شامل میشود؟ آیا تنها مصداق اعجاز در قرآن، فصاحت و بلاغت آن است؟ اگر چنین است در زبانهای دیگر اعم از عربی و غیر آن ممکن است چنین کلامی یافت شود که فصاحت و بلاغت آن از هر جهت نمونه و بینظیر باشد.
3ـ مسلمانان با وجود آن که کتاب آسمانی واحدی دارند ولی در عین حال در همه دورانها اختلافات عقیدتی (مثل مسأله امامت) و فقهی (مثل نحوه وضو گرفتن، نماز خواندن و روزهداری) بارز و جدّی با یکدیگر داشته و نکته جالب آن که هر کدام به آیات قرآن و روایاتی از معصومین علیهم السلام نیز استشهاد مینمایند! حال چگونه میتوان تصورّ کرد از یک دستورالعمل، برداشتهای گوناگون و متفاوت تولید شود!؟
4ـ در آیهای از قرآن کریم (نساء: 82) نتیجهی (و به عبارتی نقطه محوری و کلیدی در تبیین)
«تدبّر» را یافتن عدم اختلاف در قرآن مطرح نموده است. حال سؤال اینست که آیا این اختلافات متعدّد و اصولی که بین علماء و خبرگان قرآنی در سطوح مختلف وجود دارد، نتیجه تدبّر نکردن در قرآن است؟ و آیا نفس تدبّر در قرآن که یک فراخوان عمومی قرآن است لزوماً به یک نتیجه آن هم عدم هر گونه اختلاف یا وجود حداقل اختلافات منجر خواهد شد؟
5 اگر قرآن تنها نسخه هدایت و سعادت حقیقی آدمی و آخرین کتاب آسمانی و وحیانی است، پس چرا حکم همه مسایل و تفصیل آن احکام در برخی از مسائل مثل امامت، روح، علوم تجربی، ریاضی یا جزییات برخی احکام مثل نماز، روزه و سایر مسایل اجتماعی و حقوقی، بیان نشده است؟
6ـ اینکه در برخی آیات چنین ذکر شده که قرآن را به زبان عربی نازل کردیم تا قابل فهم وتعقّل برای بشر باشد.
سؤال اینست که آیا فقط زبان عربی قابل فهم و تعقل بشر است؟ و آیا میتوان گفت سایر
زبانهای بهرهای از فهم، درک و تفاهم در آنها نیست، در حالیکه خود قرآن میفرماید یکی از نشانههای خدا، اختلاف زبانهاست!؟
و سؤال مهمتر اینکه جاودانگی زبان قرآن با توجه به اینکه زبان عربی نیز مثل سایر زبانهای دنیا در حال تکمیل و پیشرفت است، چگونه قابل دفاع خواهد بود؟
7 در حال حاضر که تراجم و تفاسیر متعدد در حوزه مفاهیم قرآن به رشته تحریر و تألیف در آمده، آیاکسانی که به زبان عربی تسلط ندارند میتوانند به جای خواندن متن قرآن، از آنها بهره بگیرند؟
8 از جمله مسایلی که در قرآن کریم شبهه و بحث فراوان درباره آن وجود دارد، موضوع «جبر و اختیار» است دستهای از آیات شریفه دلالت ظاهری بر حاکم بودن جبر بر اعمال آدمی دارند: از جمله: (وَمَا تَشَاؤُونَ إِلاَّ أَن یَشَاء اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا) / انسان: 30.
و دسته دیگر دلالت بر وجود اختیار آدمی در اعمال خود، مثل: (وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْف) / کهف: 29 .
این گونه تشابهات و شبهات چگونه حل میشوند؟ فرقههایی چون مُفوّضه و جبریّه از همین جا پدیدار شدهاند.
9ـ مسأله شفاعت یکی از دیگر موضوعات دارای ابهام و شبهه نسبت به اصل و کیفیت آن است از این حیث که ظاهر برخی آیات، اصل آن را منتفی میداند:(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لاَّ بَیْعٌ فِیهِ وَلاَ خُلَّهٌ وَلاَ شَفَاعَهٌ وَالْکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُون) / بقره:254 و شبیه آن در آیه 48 همینسوره.
برخی دیگر از آیات نه تنها وجود شفاعت را ثبوتی میداند، بلکه شرط اصلی آن را نیز بیان میکند:
(مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِه) / بقره: 255 .
(وَلا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَی) / انبیاء: 28 .
نکته دیگر در این زمینه آن که مطابق فرهنگ دینی متّخذ از روایات معصومین علیهم السلام گروههایی را به عنوان شفیع در روز قیامت معرفی کرده است از جمله انبیاء عظام، ائمه اطهار ـ علیهم السلام شهیدان راه حق و غیره، این تعارضات چگونه قابل حلاند؟
10ـ اگر قرآن کریم تنها کتاب و مصحف جمعآوری شده در زمان رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و نسخهی وحید و انحصاری وحی الهی است پس مصاحفی تحت عنوانهایی چون مصحف علی بن ابیطالب علیهالسلام، مصحف فاطمه سلامالله علیها و از این قبیل که در تاریخ قرآن مشهور است، چه جایگاه و نقشی دارند؟ و آیا تعدّد مصاحف، خود، دلیلی بر تحریف قرآن به شمار نمیآید؟
ـ اینها و موارد مشابه، سؤالها و احیاناً شبهات و ایراداتی است که کم و بیش درگذشته، حال مطرح بوده است.
از آنجا که شبهات و سؤالها از خود قرآن است و قرآن نیز مشتمل است بر (آیَاتٌ لِّلسَّائِلِین) (11)
بنابراین ضمن احترام و رسمیت دادن به آنها و بیان این مطلب که قرآن، بیانی است روشن و روشنگر برای مردم(12)، اندرز و موعظه(13)، هدایتگر(14) و «تفصیلدهندهی مطالب»(15) ابتدا پرسشها را بر منبع حقیقی یعنی قرآن کرم عرضه نموده با تحلیل سؤال مورد نظ، توجه و تنبّه سؤالکننده را به سوی پاسخ صحیح جلب میکنم …
پرسش اول تنبّه و توجهی که میتوان در برابر این پرسش به مخاطب ارائه نمود، از جهات گوناگونی است:
الف کتاب و کلام خدا: صریحترین آیهای که دلالت بر عدم تحریف قرآن دارد، آیهی شریفهی ذیل است:
(إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُون) (16)
دلالت ظاهری این آیه، صراحت دارد که همان منبعی که این کتاب سراسر ذکر و یادآوری را نازل فرموده همان نیز حتماً آن را مصون و محفوظ از جمیع انحرافات، دستبردها و خطرات خواهد نمود و اگر قرار بود حفاظت نکند و در اختیار تحریفگران قرار گیرد، اصلاً نازل نمیکرد. (آیات دیگری در این زمینه وجود دارد که بنا بر اختصار ذکر نشده از جمله: إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیز) 41 لا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلا مِنْ خَلْفِه … (حم 42)
ب) سنّت و سیرهی معصوم علیه السلام
مضمون و مفاد حدیث ثقلین(17) دلالت روشنی است بر اینکه تمسّک جستن به قرآن در کنار بهرهمندی از مکتب اهل بیت علیهم السلام تنها راه نجات از گمراهی است. این تلازم نشاندهندهی معصومیت و مصونیت قرآن از تحریف و انحرافات و حتّی نشان دادن راه و جهت صحیح فهم قرآن است.
ج روایات تاریخی مبنی بر وجود برخی آیات (مثل آیه رجم که توسط خلیفه دوم ادّعا شده) یا سور (مثل سوره خلع و حفد) از پایه و اساس مردود بوده حتی آنها که قائل به چنین اتّهاماتی نسبت به کلام الهی بودند بعدها قایل به نسخ تلاوت(18) اینگونه آیات و سور شدند که همه این ادّعاها از لحاظ علم حدیث شناسی، ضروری البطلان است؛ چرا که چنین مطلبی در زمان رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله قابل اثبات نیست. به خصوص اگر این مسأله را با موضوع جمع قرآن در زمان و به دستور مستقیم رسول اکرم صلّی الله علیه و آله در نظر بگیریم، نسخه اصلی کتاب الله بیکم و کاست در زمان آن حضرت وجود داشته و تاکنون هیچ تغییری نیافته است. در زمان پس از آن حضرت نیز، این روایات که به ظاهر دالّ بر تحریف قرآن هستند ضعیف و دارای تهافت و تعارض بوده با حکم صریح عقل و سنت و سیرهی معصومین در تضادّ و تنافی است.
د آنچه معرکهی آراء قائلین به تحریف قرآن است تحریف آیات قرآن به نقیصه است یعنی الفاظ موجود در آیات قرآن موجود، مشتمل بر همه الفاظ آیات زمان نزول قرآن نیست! این مدّعا را در ضمن بندهای قبلی ابطال کردیم. اما باید توجه داشت که تحریف معنوی به معنای این که برخی با برداشتهای نادرست و غیراصولی مطالبی از خود بر قرآن تحمیل کرده و آیات نورانی آن کتاب عظیم را به نفع مقاصد خود مصادره مینمایند در قرآن رخ داده و خواهد داد(19) .
همچنین است اگر کلمه تحریف را صرف تغییر و دگرگونی بدانیم: دگرگونی در کلمات، حرکات و جابجایی در برخی آیات نیز رخ داده است که تحت عنوان اختلاف قرائات و اختلاف در شمارش آیات و اینکه برخی سورهها مکّی یا مدنی هستند و اینکه آیا آیهی عظیم (بسم الله الرحمن الرحیم) در غیر سوره حمد جزو سورهها هست یا نیست، چنین اختلافاتی را هیچ عالمی از مصادیق تحریف مصطلح نخوانده است.
پرسش دوم به عنوان مقدمه میگوییم که هر پیامبری برای اثبات مقام نبوت و فرستاده بودن خود از سوی خداوند متعال، برای قوم خود دلیلی عینی و واقعی و در عین حال خارقالعاده و از جنس علم و فرهنگ و نیز در سطح درک و فهم مردم زمانه خود به همراه تحدّی(20) ارایه مینمود تا کسانی که نبوت او را منکر هستند یا کسانی که احیاناً شک دارند به وی ایمان آورند. اسم این پدیده که معمولاً دیگران از آوردن مثل آن عاجز و ناتواناند، معجزه نامیده شده ولی در قرآن با عنوان «آیه» و جمع آن «آیات» نامبردار است. مهمترین آیهی جاودانه و کاملترین نشانهی بیبدیل و استوار رسول اکرم صلی الله علیه و آله قرآن کریم است که تکتک جملات و کلمات و حتی حروف آن آیه و نشانه (و به تعبیر اصطلاحی مشهور، معجزه) اند.
مطابق حدیث ثقلین، عترت (اهل بیت) رسول اکرم صلّی الله علیه و اله تالی تِلو آن حضرتاند و مطابق روایتی، خُلق پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله قرآن بود.
نکته دیگر آنست که تنها جنبه اعجاز قرآن، فصاحت و بلاغت آن کلام مقدّس نیست هر چند در این وجه نیز بیبدیل بوده در هیچ زبانی، چنین حروف، کلمات و ترکیبات معنادار، جامع، عمیق و همه جانبه وجود ندارد بلکه بخش محدودی از جنبههای لفظی و معنایی آنست. در یک تقسیمبندی میتوان ابعاد اعجاز را در سه بخش مهم و اساسی مطرح نمود:
الف اعجاز بیانی شامل گزینش کلمات، سبک و شیوهی بیان، نظمآهنگ واژگان قرآن، وحدت موضوعی یا تناسب معنوی آیات، نکتهها و ظرافتها: انواع استعاره، تشبیه، کنایه، مجاز و بدیع.
ب اعجاز علمی مثل بحث رتق و فتق آسمانها و زمین، نقش کوهها در استواری زمین، دشواری تنفس با افزایش ارتفاع، آب منشأ حیات، پوشش هوایی حافظ زمین و غیره.
ج اعجاز تشریعی شامل معارف و احکام، صفات جمال و جلال الهی، قداست مقام انبیاء، جامعیت احکام اسلامی و ..(21) پرسش سوم به طور کلی باید گفت هر متن عالمانهی حکیمانهای ممکن است برای افراد زمان خود یا افرادی که در آینده آن را دریافت میکنند، اختلافات عقیدتی، سلیقهای، بنیادین یا غیراصولی فراهم آورد خصوصاً اگر این متن بخواهد برای همه انسانها در همه زمانها، دورانها و به صورت عام و فراگیر و جاودانه دارای پیام و دستورالعمل زندگانی در این عالم و سرای دیگر (آخرت) بوده باشد. تأیید این مطلب، تفاسیر و حاشیهها و برداشتهای گوناگونی است که نه تنها برای قرآن کریم بلکه برای سایر کتب علماء، فقها و حکما نوشته شده و میشود.
نکته دیگر آن است که متن قرآن دارای خصوصیات ویژهی به خود است از جمله: عام و خاص، مطلق و مقید، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ. منشأ برخی اختلافات از اینجا شروع میشود که مثلاً یک عالم به جملهی عام قرآن تمسک میجوید و نسبت به تخصیص آن کلام عام بیاعتناست. عالم دیگر به متشابه قرآن استناد میکند در حالی که از محکمات آیات غافل میماند.
قرآن خود فرموده است: (فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُون. بِالْبَیِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون(22)) مطابق این آیه و آیات دیر (مثل آیه 4 : ن) یکی از شؤون اصلی پیامبر اکرم، تبیین ذکر و آیات نازل شده بر آن حضرت، برای مردم است. یعنی اگر در موارد عدم آگاهی و ندانستن حکم یک مسأله آن را بر کتاب خدا، سنّت پیامبر و سنّت معصومین از اهل بیت گرامی این ـ علیهم السلام ـ عرضه کرد؛ مسلّماً دیگر اختلاف اصولی در ناحیه عقیده و عمل برای ما پیش نخواهد آمد. در جای دیگر قرآن کریم میفرماید:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً(23)) .
مقصود از «اولی الامر» کسانی هستند که اطاعت از آنان در ردیف اطاعت از رسول اکرم و اطاعت از خداوند بوده و لذا همانند رسول اکرم صلّی الله علیه و آله دارای مقام علم و عصمت هستند. در روایات منقول از شیعه و سنّی، «اولوا الامر» بر اوصیاء پیامبر اکرم یا همان امامان معصوم علیهم السلام منطبق شده است.
مطابق حکم و دستور صریح آیهی فوق و موارد مشابه دیگر به هنگام تنازع، اختلاف نظر و عقیده و وجود شبهه و تردید نسبت به یک امر، مرجع وحید و منحصر به فرد حلّ اختلاف و تأویل حقیقی امور، خدا و رسول او هستند همان رسولی که به دستور صریح قرآن: (و مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا(24)) یعنی هر آنچه پیامبر اکرم به شما (ففرمن) داد بپذیرد و از هر چه نهی کرد نیز (ننهی او ا) بپذیرید و مطابق آیهی مشهور به ولایت(25)، مسأله امامت و جانشینی اهل بیت رسول اکرم علیهم السلام یک مسأله اساسی است که معادل کل رسالت آن حضرت به شمار آمده، به طوری که به آن حضرت وحی میشود اگر مسأله وصایت و امامت را مطرح نکنی، گویی رسالت خود را تبلیغ نکرده و به سرانجام نرساندهای:
(وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَه(26)).
بنابراین با توجه به نکات فوقالذکر، میتوان ریشه اختلافات عقیدتی و فقاهتی را در دین اسلام ردیابی کرد(27)؛ و از همین جا میتوان به پرسش (یا شبههی) پنجم نیز پاسخ گفت مبنی بر اینکه شأن و رسالت اصلی قرآن بر محور «هدایتگری به صراط مستقیم(28)» که همان طریقه و آیین اَقم(29) است، میباشد و لذا اصول معارف و احکام و اخلاق را که منتهی به این راه میشوند، بیان کرد، نه همه جزییات ا …
در روایتی از حضرت امام صادق علیه السلام در جواب سؤال کنندهای که از دلیل عدم نامبردن قرآن از امامان علیهم السلام میپرسید، نقل شده که دلیل عدم نامبردن تکتک ائمه علیهم السلام در قرآن به همان دلیلی است که تعداد رکعات نماز در این کتاب الهی ذکر نشده است و وظیفهی تبیین آن برعهدهی رسول الله میباشد(30).
پرسش چهارم درباره وجوه اختلاف و محدودهی آن، تا حدودی در پرسش قبلی بحث و گفتگو صورت گرفت. در این بخش کافی است به مضمون آیه توجه کنیم تا به جواب صحیح رهنمون شویم.
تفاوت تدبّر با تفکر آن است که در تدبّر، تصرف دل در نظر کردن به پایان امور است ولی در تفکر، تصرف دل در نظر کردن به دلایل آن امور. یعنی در تدبّر دل آدمی متوجه عاقبت و آخر و نتیجه کارها است ولی در تفکر متوجه دلایل آنها.
مقصود از اختلاف نیز بازبودن راههای رفت و آمد چیزی به سوی ذات آن چیز است که بر سه قسم کلی قابل تصوّر است:
الف: اختلافِ تناقض (مثل اجتماع نقیضین)
ب: اختلافِ تفاوت (مثل خوبی و بدی یا خطا وصواب)
ج: اختلاوتِ تلاوت (مثل وجوه قرائات، اختلاف در تعداد آیات و سورههای قرآن، اختلاف در احکام ناسخ و منسوخ و …)
دو قسم اول اختلاف، به دلیل آنکه مستلزم راه یافتن بطلان، نقص و تحریف به قرآن خواهد بود، در قرآن وجود ندارد اما قسم سوم در قرآن هست و هیچ خدشهای به اصل قرآن و دلالت و مضمون آن وارد نمیکند(31).
بنابراین آنچه در آیهی شریفهی مذکور به عنوان نتیجه و فایده تدبّر معرفی میشود، کشف
این حقیقت است که مضامین بلند و والای آیات قرآن، آن قدر بهم متصل و مربوطاند که کوچکترین تناقض (بین این که یک مطلبی حق معرفی شود ولی در جای دیگر عین همان، باطل معرفی شود) و تفاوتی (بین اینکه در یک آیه مطلبی درست معرفی شود ودر آیه دیگر عین همان، غلط دانسته شود) در ارتباط معانی، احکام و حسن عباراتاش با یکدیگر وجود نداشته و کتابی است سراسر ذکر، حکمت، علم، موعظه و هدایت.
آنچه از این آیه میتوان برداشت کرد آن که تدبّر در قرآن اختصاص به گروه خاصی نداشته و همه مردم به سوی آن دعوت شدهاند تا در اثر تفکر و تعمق در عواقب کلام حق، متوجه شوند که:
اولاً راه استدلال در اصول دین باز است.
ثانیاً ظواهر آیات قرآن حجت است و این طور نیست که تفسیر و فهم ظواهر قرآن فقط از طریق رسول اکرم باید بما برسد (البته مفسّر حقیقی قرآن، رسول اکرم و ائمه طاهریناند ولی در اینجا منظور اصل فهم قرآن است که راهش باز است).
ثالثاً اگر جنس کلام حق از جنس کلام انسانها بود حتماً مشتمل بر تناقض و خطا و اشتباه بود چرا که یک کلام بشری هر اندازه که دقیق و از سوی شخصی عالم و حکیم باشد، وقتی شامل مطالب گوناگون به صورت مفصّل باشد، حتماً در معرض تغییر، خطا، اشتباه و حتی تناقض خواهد بود(32).
پرسش پنجم: پاسخگویی به این سؤال و شبهه منوط به مطالعه (پاسخ) پرسش سوم است؛ چرا که پاسخ این سؤال با پاسخ سؤال سوم همپوشانی دارد.
پرسش ششم: در ابتدا لازم معنای واژه عربی را از منابع لغت و نیز در خود قرآن جویا شویم. واژه «عربی» (منسوب به عرب) به معنای فصاحت، تبیین، محبوبیت، صفا، کثرت، تهذیب (پاک بودن از کژی و اعوجاج(33)) و به طور خلاصه «االعربیُّ الفصیحُ البیّن من الکلم(34) و به عبارتی فصاحت زبان نه صرفاً فصاحتدر ادبیات زبان(35) آمده است.ـ در قرآن کریم نیز کاربردهای متعدد و گوناگون این واژه، نشان دهندهی موارد ذیل است:»
1ـ عربی بودن قرآن معادل مصدّق بودن آن نسبت به احکام الهی نازل شده در کتب پیشین، انذار کنندهی مردم ستمکار و بشارت دهندهی نیکوکاران (در همه زمانها) دانسته شده است(36) .
2 عربی بودن کتاب نازل شده از سوی خداوند همان مبین (روشنگر، ویژه، خاص) بودن زبان قرآن در جهت تعقّل و تفکّر بشر است(37) و منبع آن (اامّ الکتب) علیّ و حکیم است(38).
3ـ آیات کتاب الهی (قرآن) تفصیل یافته از سوی خدای رحمان و رحیم به صورت قرآن عربی بشارتدهنده و بیم رساننده است تا اهل علم و دانش از آن بهره ببرند و برای مؤمنان، هدایت و شفا باشد. به عبارت دیگر قرآن عربی یعنی تفصیل دهندهی آیات کتاب تا در دسترس اهل علم قرار گیرد(39) .
4ـ قرآن عربی دقیقاً یعنی قرآنی بدون هیچگونه کژی و انحراف (در الفاظ و معانی)، تا وسیلهی تذکر مردم و با تقوا شدن آنان باشد(40)؛ و «حکم عربی» یعنی حکم علمی قاطع حفاظت شده و به دور از هواهای نفسانی بشر(41).
نتیجه آن که عربی بودن قرآن وصف زبان به معنای ادبیات و دستور زبان عربی نیست، بلکه البته وصف وحی الهی نازل شده از سوی خداوند (ربّ العالمین) به واسطه روحالامین، جبرییل، بر قلب مبارک رسول اکرم صلّیالله علیه و آله با زبان خاص و ویژه (مبین) بوده تا وسیلهی انذار، ایمان، تذکر و دانایی عالمیان باشد (اهل هر زبان و قومی که باشند) الی الابد:
(وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیم. وَإِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِین. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِین. عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِین. بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُّبِین… مُؤْمِنِین(42)) .
پرسش هفتم: قرآن کریم با توجه به مقدماتی که در پرسش ششم ذکر شد نمیتواند دارای معادل، مترادف، مثل و مانندی باشد تا بخواهد جانشین و جایگزین آن گردد؛ چرا که آیات قرآن عین کلام حق تعالی با اسماء صفاتی چون رحمان(43)، رحیم(44)، ربّ العالمین(45)، عزیز(46)، و ترکیبهایی از این اسماء و صفات(47) بوده، قابل قیاس با کلام بشر (حتی معصومان) نمیباشد و همان طور که خداوند خالق آدمی و تمام موجودات است، کلام مبارک او نیز تجلّی گاه ذات اقدساش میباشد. در حدیث از امام صادق علیه السلام نقل است که:
لقد تجلّی الله لخلقه فی کلامه ولکنّهم لایبصرون.
ترجمه و تفسیر نیز اگر در راستای «تدبّر در قرآن» باشد، اول و آخر، ظاهر و باطن، روش و میزان آن، خود قرآن است نه چیز فارغ و خارج از آن. اساساً بحث جایگزینی در قرآن معنا ندارد چون هر جابجایی و تغییر در قرآن به نوعی تحریف منجر میگردد. از طرف دیگر هیچ مترجم و مفسّری ادعا نکرده و نخواهد کرد که کارش برای جایگزینی در مقام و جایگاه قرآن است، بلکه هدف اصلی آنان در راستای همان هدف والای قرآن، که «مبین(48)»، ممنر(49)، «یدی الی الرشد»(50)، «ییهدی للّتی هی اقم»(51) ذکر و یادآوری(52) موعظه و اندرز(53) و امثال ذلک است، بوده و خواهد بود. پرسش هشتم: مسأله جبر و اختیار یا به عبارت دیگر مسأله استطاعت انسان در انجام امور محوّله به او، معرکهی آراء مکاتب فکری و مذهبی در طول تاریخ اسلام بوده و منجر به فرقهسازیهای متعددی از جمله اشاعره، معتزله و عدلیه شده است.
صورت مسأله آن است که آیا آدمی قادر است که هر چه بخواهد انجام دهد و هر چه را بخواهد ترک نماید یا این مسأله صرفاً منوط است به اراده و مشیّت الهی؟
در پاسخ به این سؤال سه دیدگاه به طور عمده وجود دارد: دیدگاه اول میگوید چون خداوند خالق همه اشیاء(54) است و «فعّال ما یشاء(55)»، لذا افعال ما نیز به اراده او انجام گرفته و ما هیچگونه دخل و تصرفی در آنها نداریم (اشاعره، جبریّه، قدریّه).
دیدگاه دوم معتقد است این حکم مخالف عقل است خداوند آدمی را خلق کرده و اختیار افعال او را به خودش تفویض نموده و لذا آدمی در انجام کارهای خود کاملاً مستقل عمل میکند (معتزله، مفوّضه).
دیدگاه سوم نظری معتدل و بینابین دو دیدگاه قبلی را داشته اراده خدا و اراده آدمی را در طول هم میداند (نه در عرض و متعارض یکدیگر) با این بیان که ما عقلاً و وجداناً خود را موجودی مختار یافته بین افعال اختیاری و اجباری تفاوت قایل هستیم. مثلاً بین لرزش بیاختیار دست (در سنین فرتوتی) و حرکت اختیاری آن جهت غذا خوردن تفاوت قایل میشویم. از طرف دیگر به همه حوادثی که در اطراف ما پدید میآید، نمیتوان نسبت اختیار داد، مثل طلوع آفتاب، رشد درخت و …، شرع مقدس نیز با تشریع احکام تکلیفی، بعثت انبیاء، اوامر و نواهی و نظام ثواب و عقاب، اختیار آدمی را صحّه گذاشته و اساساً ارزش انسان را به انتخاب یا ترک صحیح، عاقلانه و از روی ایمان (به خدا و روز جزا) میداند:
(وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْفُر(56))
(إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا(57))
(فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَه. وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَه(58))
و نکته جالبتر آن که قرآن کریم ساختمان وجودی آدمی را به گونهای معرفی میفرماید که فقط با اختیار میتواند راه خوب و بد را برگزیند و مطابق آن گزینش، به فلاح یا خسران برسد:
(و نفس و ماسوّاها فالهمها فجورها و تقواها قد افلح من زکّاها و قد خاب من دسّاها(59))
نتیجه آن که: مطابق آیات قرآنی، دیدگاه سوم صحیح و منطقی است و اگر در بین آیات قرآنی به مواردی میرسیم که ظاهر آنها گرایش به مسأله جبر و عدم دخالت مستقیم ارادهی آدمی را دارند یا مربوطاند به ارادهی تکوینی خدا (در برابر اراده تشریعی او(60)) مثل آیهی شریفهی: (إإِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُ(61)) یا اگر ظاهراً تعارضی وجود داشت (مثل آیاتی که همهی شؤون وجودی انسانی را اعم از خلق او، ایمان آوردن او اراده او را مختص به خدا میدانند) باید گفت اینگونه آیات چون دارای تشابه معنایی و محتوایی با موارد متعارض خود هستند (مثل آیاتی که به ظاهر اراده و اختیار را به انسان منسوب میدارند) لازم است به آیات محکم ارجاع داده شوند(62) و نیز به روایات معصومین (علیهم السلام) به طوردقیق وارد مسأله اراده و مشیت الهی و تفاوت آن با اراده و اختیار آدمی شده و مسأله جبر و اختیار را به مسأله «امر بین الامرین» یا همان بحث ارادهی طولی خالق و مخلوق ارجاع دادهاند: مبنی بر این که خالق و موجد اصلی و حقیقی عوامل طبیعی و قوانین حاکم بر عالم، مسأله اختیار یکی از آنهاست. خداوند متعال است و نقش آدمی، تنها استفاده از این امکانات و استعداد درونی خود برای نزدیک کردن و برقراری الفت و ارتباط بین عوامل ایجاد یک حادثه استت.بنابراین به وجود آمدن یک پدیده از جهت اصل وجود یافتن و برخورداری از امکانات ذاتی و بیرونی به خداوند انتساب دارد و از جهت استفاده از این امکانات، دخل و تصرف در آنها برای رسیدن به یک هدف خاص و معین ،به اراده و اختیار و فعل انسان مرتبط میشودد.همانطور که در آیاتی از سوره واقعه به این مطلب مهم و دقیق اشاره شده:
(أَفَرَأَیْتُم مَّا تَحْرُثُون. أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُون ..(63))
نکته پایانی در این زمینه آن که تدبّر در قرآن در هر موضوعی خصوصاً اینگونه موضوعاتی که به نوعی حق و باطل به هم متشابهاند، مستلزم در نظر گرفتن آیات قبل و بعد و نیز کل آیاتی است که در آن موضوع، در قرآن کریم وارد شده است.
به عنوان مثال در انتهای سوره تکویر، بحث مشیّت انسان در کنار (طول) مشیت الهی قرار گرفته ولی اگر فقط یک آیه از آن آیات انتخاب و به نفع یا ضرر عقیدهای استشهاد شود مسلّماً راه صحیحی نخواهد بود. ولی اگر آیات را در سیاق و ساختار معنایی خود بخوانیم و لحاظ نماییم، راه مستقیم را یافتهایم، به عنوان مثال آیات ذیل:
(إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِین. لِمَن شَاء مِنکُمْ أَن یَسْتَقِیم. وَمَا تَشَاؤُونَ إِلاَّ أَن یَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِین) (64)
در این آیات صراحتاً مبرهن شده که اگر انسانِ مؤمن و معتقد به ذکر بودن قرآن، بخواهد به صراط قویم آن راه یابد، این مشیت و اراده در راستای مشیت مطلقه خدای «ربّ العالمین» بوده و نه تنها منافاتی با هم ندارند، بلکه یکی مؤیّد و مقوّم دیگری است. (گویی آیه آخر میفرماید اراده و اختیار شما همان اراده و مشیت مطلقهی الهی بوده و مشیت او، اختیار آدمی را صحّه و اعتبار نهاده است)
پرسش نهم: به طور کلی آیاتی که اصل شفاعت را در روز قیامت به ظاهر و مطلقاً نفی میکنند به وسیلهی آیات دیگری که اصل آن را البته با وجود شرایطی اثبات میکنند، مقیّد شده و مقصود از آن آیات به دو صورت ذیل بیان میشود:
1ـ سیاق آیاتی که موضوع شفاعت را نفی کرده است، مربوط به مشرکان و یهودیانی(65) است که خود و پدرانشان را قوم برتر دانسته و هیچگونه عذاب و عقابی را برای اعمال خود قایل نبوده و تصورشان بر اینست که روز قیامت نیز مانند دنیا میتوانند به اسباب ظاهری چون رابطه تجاری، دوستی و وساطتهای پوچ و بیارزش اعتماد کنند.
ولی از آنجا که در روز قیامت ارادهی تکوینی و حقیقی الهی متجلّی میشود، مبنای شفاعت، اذن و رضایت الهی(66)، عهد و پیمان الهی(67) و شهادت دادن به حق (68) خواهد بود .
2ـ در قرآن کریم علاوه بر اثبات حقانیت شفاعت و شرایط آن، شافعانی برای اهل ایمان معرفی شدهاند از جمله پیامبران، قرآن، عمل صالح، ملائکه، مؤمنان، توبه(69)، در روایات منقوله از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و برخی از معصومین علیهم السلام نیز شفاعت یکی از مسلّمات و ضروریات روز قیامت دانسته شده است(70) .
پرسش دهم: قرآن کریم از همان ابتدای جمع و تدوین تاکنون در یک مصحف واحد و تحت اشراف پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله تألیف و تدوین شده و تعدّد مصاحف دیگر یا از باب اختلاف قرائات بوده و یا از باب تفسیر و تبیین و احیاناً ذکر شأن نزول آیات کریمه. بنابراین اگر اصطلاح تعدّد مصاحف را در تاریخ علوم قرآنی بپذیریم، این تعدّد به هیچ وجه تعدّد و گونهگونی در متن شریف آیات الهی نبوده و نخواهد بود(71).
نتیجهگیری
دربارهی سؤالهایی که ما از قرآن کریم داریم، باید توجه داشته باشیم که هر چند قرآن کریم خود را «مبین»، «بیان»، «هادی»، «تفصیل دهنده» و «کلام میسور و آسان» معرفی فرموده ولی چون سطح کلام به تعبیر قرآن علیّ، حکیم، عظیم و به تعبیر روایات تجلّیگاه «ربّالعالمین» است، نوع و نحوهی سؤالها و نیز پاسخهای متناسب با آنها متفاوت با سایر سؤال و جوابهاست. به همین دلیل دیگر عقل و اندیشهی محدود بشری برای دریافت حقایق کتاب تدوین الهی (قرآن کریم) کفایت نکرده، منبع دیگری باید به فریاد برسد. اینجاست که در قرآن کریم «تدبّر» را در شرایطی مطرح میفرماید که اختلافات (فکری، عقیدهای و مشابه آن) به قفل شدن دل انسان میانجامد (نک: محمّد: 24، نساء: 82، ص: 29 و مؤمنون: 68) و راه برون رفت از آن را، «ایمان» و مواردی چون تقوا، تهذیب نفس و احسان معرفی میفرماید:
…… وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا…) / آل عمران: 7
….. هُدًی لِّلْمُتَّقِین) / بقره: 2
….. و تفصیل کلّ شیءٍ و هُدًی وَرَحْمَهً لِّلْمُحْسِنِین) / لقمان: 3
یکی از مراتب و درجات ایمان، اطاعت و تبعیت از رهبران الهی رسول اکرم و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام است که کلامشان ثقل و میزانی در کنار ثقل اکبر (کلام الله مجید) و مبیّن و مفسّر آن است:
(وَمَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ إِلاَّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَهُدًی وَرَحْمَهً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُون) / نحل: 64
بنابراین اگر کسی ادعای وجود شبهه در قرآن را دارد، ولی هنوز بر الفبای فهم و درک قرآن و حدیث اشراف نیافته، چنین ادعایی گزاف و باطل است.
باید توجه داشت که بحث از «ایمان» و مراتب آن، تبیین معنای محوری و مفاهیمی که با آن مرتبطاند، در مَقالها و نوشتارهای مفصّل دیگر باید جستجو شود.
پینوشتها:
1) المعجم الوسیط ، ذیل واژۀ شبه
2) آل عمران: 138
3) یس: 69
4) یس: 69 ، ص: 87 و موارد دیگر
5) بقره: 185 و موارد دیگر
6) یوسف: 111
7) بقره: 185
8) طارق: 13
9) حداقل مراجعه شود به آیات 164: بقره ، 4: رعد ، 28: رعد ، 5: جاثیه و 82: نساء ، .
10) حداقل مراجعه شود به آیات 137: آل عمران و 20 : عنکبوت .
11) یوسف: 7
12) آل عمران: 138
13) آل عمران: 138
14) آل عمران: 138
15) اعراف: 52 ، انعام: 97 ، 98 و 128 ، رعد: 2 و یوسف: 111
16) حجر: 9
17) متن حدیث در صفحه هشت ، ذیل نکته 1 آمده است.
18) نسخ تلاوت ، اصطلاحی است که برخی از علماء اهل سنت به آن قایل شده و آن را یکی از اقسام نسخ در قرآن دانسته اند به این معنا که وجود چنین الفاظی قبلاً جزو قرآن بوده ولی الآن دیگر زایل و باطل شده ولی حکم آن هنوز به قوت خود باقی است . باید گفت از خود علماء اهل تسنن برخی مثل شافعی و احمد بن حنبل نسخ کتاب الهی را اساساً رد کرده و جایز نمی دانند. از نظر شیعه نیز چنین عنوانی اساساً در موضوع «نسخ» ساختگی و بی اساس است و برخی حوادث تاریخی زمان خلفا دامن به این مسأله زده است. رجوع شود به کتاب « البیان فی تفسیر القرآن » علامه آیت الله خویی ، ذیل بحث مصونیت قرآن از تحریف.
19) قرآن کریم در ضمن آیاتی به این مسأله اشاره فرموده است: بقره / 75 ، نساء /46 ، مائده / 13 و 41 .
20) مراحل تحدّی ـ به معنای مبارزه طلبی و هماورد خواستن ـ در برابر آوردن کلامی همانند قرآن: ده سوره از قرآن یا حداقل یک سوره مانند قرآن می-باشد . (طور: 33 و 34 / هود: 13 / یونس: 38 / بقره: 23 و 24 / اسراء: 88)
21) برای اطلاع و مطالعه تکمیلی ، مراجعه کنید به کتب التمهید فی علوم القرآن ، ج 5 و 6 (ذیل بحث اعجاز) ، التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان، احمد ابوحجر، ص 131، تفسیر نوین ، تفسیر موضوعی قرآن در قرآن. آیت الله جوادی آملی، ذیل بحث اعجاز در قرآن.
22) نحل: 43 و 44 . در روایت از امام باقر ـ علیه السلام ـ فرموده اند: « نحن اهل الذکر » و نیز بنا بر آیه 11 سوره طلاق که رسول اکرم به عنوان ذکر معرفی شده اند ، « اهل ذکر » اهل بیت آن حضرت خواهند بود .
23) نساء: 59
24) حشر: 7
25) مائده: 67
26) مائده: 67
27) البته باید توجه داشت که برخی از اختلافات بدوی و ابتدایی است و برخی دیگر پس از تحقیق و اجتهاد حاصل می شود . یک دسته دیگر از اختلافات مربوط به علماء یک مذهب با مذهب دیگر یا اختلافات علماء در یک مذهب واحد است که نباید حکم هر کدام با دیگری خلط و مزج گردد . آنچه در متن فوق گفته شد اصول روش مندی است که تقریباً مورد اتفاق علماست و ادعای ما این است اگر مطابق آن عمل شود اختلافات برطرف شده یا حداقل به کمترین حد ممکن خود می رسد . ولی اینکه بتوان همه مسایل اختلافی موجود بین نظریه پردازان و اهل علم را ریشه یابی کرد و دلیل هر کدام را ذکر نمود ، در روش کشف این نیز اختلافاتی وجود دارد و اساساً باید گفت از بین رفتن اختلافات بین آدمیان یک امر ناممکنی است ؛ چرا که انسان یک موجود پیچیده و ناشناخته است و شناخت دقیق او و نظریاتی که ارایه می کند بسی پیچیده تر .
28) « اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ » و آیاتی دیگر مثل آیه 43 از سوره زخرف: « فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» دلالت بر این مطلب دارند .
29) اشاره به آیۀ 11 سوره اسراء است: «انّ هذا القرآن یهدی للّتی هی اقوم» .
30) « البیان فی تفسیر القرآن»، ذیل بحث مصونیت قرآن از تحریف .
31) همان طور که در بحث قبلی در بیان وجوه اختلاف ، وجود اختلاف نظر بین دانشمندان علوم اسلامی باعث نشد که نسبت به اصل نزول قرآن یا صدور احادیث شبهه داشته باشند .
32) برگرفته از تفسیر مجمع البیان ، ذیل آیه 82 از سوره نساء .
33) معجم الوسیط ، ذیل واژه عرب .
34) مفردات راغب ، ذیل واژه عربی .
35) قاموس قرآن ، ذیل واژۀ عرب .
36) احقاف: 17 ، در سوره شوری ، آیه 7 وحی قرآن عربی را برای انذار همه مردم و هشداردهنده نسبت به قیامت معرفی کرده است .
37) خرف: 2 و 3 ، یوسف: 1 و 2
38) زخرف: 4
39) فصلت: 4 ـ 2 و 44
40) زمر: 27 و 28 ، طه: 113
41) رعد: 37
42) شعراء: 199 ـ 191 و طه: 114 ـ 113: « وَصَرَّفْنَا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ… أَن یُقْضَى إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِی.
43) فصلت: 2
44) فصلت: 3
45) واقعه: 80 ، شعراء: 192
46) یس: 5
47) مثل « العزیز العلیم » در سوره غافر ، آیه 2
48) یوسف: 1 و چندین جای دیگر .
49) آل عمران: 184 ، فاطر: 25 ، لقمان: 20 و حج: 8
50) جنّ: 2
51) اسراء: 9
52) حجر: 9 و جاهای دیگر .
53) آل عمران: 138 ، نور: 34
54) رعد: 16 ، زمر: 62
55) هود: 107 و موارد مشابه
56) کهف: 29
57) انسان: 3
58) زلزال: 7 و 8
59) شمس: 10 ـ 7
60) آیاتی از قبیل: یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ… / بقره: 185
61) یس: 82 و موارد مشابه دیگر .
62) یکی از آیاتی که می توان گفت در این زمینه ، محکم هستند آیات 7 تا 10 سوره شمس و دو آیه 7 و 8 سوره زلزال می باشند .
63) آیات 57 تا 74 از سوره واقعه را بخوانید و در آن ها تدبّر نمایید .
64) تکویر: 29 ـ 27
65) مجمع البیان ، ذیل آیه 48 از سوره بقره
66) طه: 109 ، سبا: 23 و انبیاء: 28
67) مریم: 87
68) زخرف: 86
69) تسنیم ، جلد چهارم ، ذیل دو آیه 47 و 48 از سوره بقره
70) مجمع البیان ، همان و میزان الحکمه ، ج 6 باب ، شفاعت
71) برای اطلاع تفصیلی وتکمیلی نگاه کنید به البیان فی تفسیر القرآن ، ذیل بحث مصونیت قرآن از تحریف
فهرست منابع و مآخذ
1. قرآن کریم ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، انتشارات سروش، 1371 ش 2. خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، قم انوارالهدی، چاپ هشتم: 1401 ه.
3 . حجتی، سید محمدباقر، پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هشتم: 1374 .
4 . جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، تفسیر قرآن کریم، تحقیق: احمد قدسی، قم: مرکز نشر اسراء، چاپ سوم: 1383 .
5 . ابوحجر، احمد، التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان، بیروت: دارالفکر، 1970 م.
6 . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قرآن در قرآن، تنظیم: محمد محرابی، قم: مرکز نشر
اسراء، چاپ هفتم: 1386 .
7. شریعتی، محمد تقی، تفسیر نوین، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، بی جا، بی تا.
8 . معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم: 1415 ه.
9 . قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران: دارالکتب الاسلامیهی، چاپ سیزدهم: 1381 .
10. طبرسی، امینالاسلام، فضل بن حسن، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، بیروت: منشورات دار مکتبهی الحیاهی، بی تا.
11 . اصفهانی، راغب، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: ندیم مرعشلی، دارالکاتب العربی، بی تا.
12. عبدالباقی، محمد فؤاد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، تهران: انتشارات اسلامی، چاپ ششم: 1384 .
13. انیس، ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، زیر نظر: حسن علی عطیه و محمد شوقی امین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ پنجم: 1374 .
14. محمدی ریشهری، محمد، میزانالحکمهی (با ترجمه فارسی)، ترجمه: حمید رضا شیخی، قم: دارالحدیث، چاپ چهارم: 1383 .
15 . طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران: دارالکتب الاسلامیهی، 1394.