ابتدا مشخص شود که اساساً برزخ و قیامت چیست و چرا انسان مدتی در برزخ بعد در قیامت وارد می شود؟ پس در سه محور باید پاسخ ارائه شود:
1. حال انسان در زندگی برزخی بسیار شبیه به حال کسی است که برای رسیدگی اعمالی که از وی سر زده به یک سازمان قضائی احضار شود و مورد بازجوئی و بازپرسی قرار گرفته و به تنظیم و تکمیل پرونده اش بپردازند، آنگاه در انتظار محاکمه در بازداشت بسر برد. روح انسان در برزخ، با صورتی که در دنیا زندگی می کرد، به سر می برد اگر از نیکان است از سعادت و نعمت و هم جواری پاکان و مقربان درگاه خدا بر خوردار می شود، و اگر از افراد بد است در نقمت و عذاب و همراه با شیاطین و پیشوایان ضلال و گمراهان به سر می برد.[1] با توجه به این بیان معلوم می شود که عالم و مرتبه برزخ در واقع به عنوان یکی از عوالم عبور انسان در مسیر قیامت قرار دارد و انسان قبل از آن که وارد مرحله نهائی زندگی خود شود که همان زندگی ابدی اوست، در عالم برزخ مدتی به سر می برد و مهمان عملکرد و اعمال خود است یعنی هرگونه در دنیا زندگی کرده برخی از نتایج آن در این مرحله، برای او ظاهر می شود.
2. درباره قیامت باید به اختصار گفت: به مقتضای عدل خداوند متعال و وعده ای که به انسان ها داده، انسان ها پس از مرگ دوباره زنده می شوند و به جزئیات اعتقادات و اعمالشان رسیدگی کامل می شود و میان انسان ها به حق قضاوت و داوری می فرماید و در نتیجه حق هر صاحب حقی را به وی می دهد.[2] و این مسئله در عالم برزخ امکان تحقق ندارد، چون اولاً عده ای از مردم هنوز زنده اند و در دنیا به سر می برند و بسیاری از حقوق الناس باید احقاق حق بشود که اگر صاحب حق هنوز زنده باشد و یا غاصب حق کسی است که هنوز زنده باشد چگونه احقاق حق صورت بگیرد. ثانیاً: عالم برزخ مثل پل عبوری است و مردم باید همه از این پل عبور کنند تا در قیامت مجتمع شوند، تا به حساب اعمالشان رسیدگی گردد، و این تنها در قیامت ممکن است و نه در مسیر راه یعنی عالم برزخ.
3. با توجه به دو نکته یاد شده پاسخ سؤال به آسانی معلوم خواهد شد، زیرا معلوم شد که انسان از روزی که به دنیا می آید همان طور که عالم دنیا برای او در واقع یک پل عبور است، زندگی در برزخ نیز برای او یک پل عبور است و هدف نهایی و مقصد پایانیش در قیامت به دستش می آید و هر قدر در دنیا و یا برزخ به سر ببرد در واقع در مسیر راه است و هنوز به مقصد اصلی خود نرسیده است. برای روشن شدن مطلب به این مثال توجه شود: اگر شخصی بخواهد از قم به مقصد تهران حرکت کند، در میان راه هر اندازه توقف طولانی شود باز به هدف و مقصد اصلی خود نرسیده و باید به تهران برسد و نمی شود گفت که به مقصد تهران حرکت کرده است چرا در بین راه تا ابد به سر نمی برد و یا چرا بدون عبور از آن مسیر به تهران نمی رسد، مسئله برزخ و قیامت نیز نظیر همین مثال است، هدف انسان و مقصد او قیامت است و زندگی ابدی او در آن مرحله نصیبش می شود ولی برزخ مثل مسیری است که در راه رسیدن به آن مقصد به طور حتم باید پشت سر گذاشته شود.
بیان فوق، با رویکرد فلسفی بدین صورت تبیین می شود؛ اساساً در نظام خلقت، برای انسان سه نشئه وجود دارد که انسان به هر کدام از آن سه نشئه به نحوی تعلق پیدا می کند؛ نشئه اول همین عالم دنیا که نشئه تکلیف است و انسان ها باید با عمل به دستورات خداوند سعی کنند زمینه سعادت ابدی خود را تأمین نمایند، نشئه دوم عالم برزخ است در این نشئه گرچه تکلیفی برای انسان وجود ندارد، اما تکامل انسان در این مرحله از سفر نیز به نحوی وجود دارد لذا در آموزه های دینی بسیار سفارش شده که برای اموات خیرات داده شود و برای آنها دعا شود،همه این دستورات معنایش آن است که در عالم برزخ تکامل وجود دارد و یکی از راه های تحصیل آن همین دعاهایی است که بعد از مرگ به روح مرده ها هدیه می شود.
پس معلوم می شود که نشئه برزخ مرحله نهایی سفر نیست و آنجا نیز مثل دنیا میانه راه است. و در نتیجه نشئه سوم که مرحله نهایی و جایگاه ابدی انسان است نشئه ای است که انسان باید در آنجا نتیجه اصلی عملکرد خود را ببیند. نکته مهم این است که بر اساس مبانی عقلی و فلسفی بدون عبور از نشئه برزخ نمی شود به آخرت و قیامت رسید چون طفره محال است مثل اینکه نمی شود انسان بدون عبور از پله های نردبان و مانند آن به بالای بام منزل که به فرض، هدف نهایی او است برسد بدون آن که مرحله وسط را پشت سر بگذارد. چون طفره است و طفره از نظر عقلی محال است یعنی بدون عبور از حلقه وسطی نمی شود به حلقه آخر رسید.[3]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. امام خمینی، معاد از دیدگاه امام خمینی، نشر مؤسسه آثار امام، 1378ش.
2. جوادی آملی، یاد معاد، نشر مرکز فرهنگی رجاء تهران، 1375ش.
3. جوادی آملی، انسان در اسلام ، نشر مرکز فرهنگی رجاء، 1372.
4. مصباح، محمد تقی، آموزش عقاید، ج 3، نشر سازمان تبلیغات، 1376ش.
پی نوشت ها:
[1] . طباطبائی، سید محمد حسین، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، 1348 ش، شیعه در اسلام، ص 102.
[2] . همان، ص 105.
[3] . سجادی، جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفی صدرا، نشر وزارت ارشاد اسلامی، 1379ش، ص 309.