لطفاً در مورد معاد جسمانی از دیدگاه ملاصدرا توضیح دهید و چرا علامه طباطبائی این بحث را در فلسفه درس نمی دادند؟

لطفاً در مورد معاد جسمانی از دیدگاه ملاصدرا توضیح دهید و چرا علامه طباطبائی این بحث را در فلسفه درس نمی دادند؟

پاسخ در دو محور ارائه می شود:
1. درباره فراز اول سؤال باید گفت: دیدگاه صدرالمتألهین بدلیل ژرف و عُمق خاصی که دارد و در آثار فلسفی او با بیان بسیار عمیق مطرح شده است، لذا ممکن است برداشت های گوناگون از دیدگاه او بشود، اما حقیقت آن است که دیدگاه ایشان در کلمات محکم او و نه تعبیرات (متشابه) او باید دقت شود و همه سخنان او را به کلمات محکم او ارجاع داد، به هر حال فرازهایی از سخنان او در این جا بازگو می شود تا دقیقاً دیدگاه او از کلمات خودش بدست آید: او در جایی گفته است: اگرچه گفته اند که در معاد عینی همین روح با بدن مثل این بدن دنیا و نه عین آن بر می گردد. و این حرف را بسیاری از علما از جمله غزالی بیان کرده و در شرح مقاصد در مقام بیان حرف غزالی گفته شده  که نصوصی که بحث معاد را مطرح نموده ناظر به مثل این بدن است و نه شخص و عین همین بدن. اما از نظر من این حرف و برداشت از معاد درست نیست و در جاهای متعدد از کتاب های خود گفته ام معاد از نظر ما به این است که این شخص مثلا (زید) با عین همین صورت و چهره و عین همین دست و عین همین اعضاء با تمام مشخصات و جزئیات خود بر می گردد.[1] و در جای دیگر نیز می گوید: اعتقاد ما در حشر بدنها در روز قیامت این است که از قبر بدن های انسان بگونه ای بیرون می آید، که هر کسی او را نگاه کند، می گوید این فلان شخص و آن فلان شخص است، نه این که با بدنی مثل و شبیه بدن دنیا باشد، چون در معاد مجموع نفس و بدن به عین شان است نه تنها نفس چنان که فلاسفه مشائی پنداشته اند و نه بدن ماده عنصری که برخی از متکلمین گفته اند و نه بدن مثالی که شیخ اشراق قایل است، و نظر من بر اساس دلایل عقلی که معارف دینی آنها را تأکید می کند عین همین بدن با روح در قیامت مبعوث می شود.[2] و نظیر این بیان را در جای دیگر نیز دارد آن جاکه می گوید: حق در مسئله معاد این است که در قیامت همین شخص عیناً با همین بدن و نفس مبعوث می شود، پس این نفس بعینها و این بدن بعینه وارد محشر می شود که اگر شما او را ببینید می گوئید این فلان شخص است که در دنیا دیده بودم گرچه تحولات گوناگون بر او گذشته است اما عینیت بدن او همچنان محفوظ است.[3] ممکن است از این گونه کلمات ملاصدرا تفسیرهای مختلف ارائه شود چه این که این کار شده است.[4] اما امام خمینی در مقام بیان دیدگاه ملاصدرا گفته است: «آخوند،  قولش این است که معاد، هم روحانی و هم جسمانی می باشد و انسان با عین همان جسمی که در عالم طبیعت بوده، با تمام حیثیات وجهات و خصوصیات، بدون ادنی تفاوت و بدون مثلیت بلکه به نحو عینیت، معاد و حشر خواهد داشت».[5] و در جای دیگر دیدگاه صدرالمتألهین را چنان تقریر کرده است: والحاصل: انسان یک موجودی است که پیوسته از این نشئه به طرف آن نشئه ذاتاً و جوهراً بیرون می رود، یعنی مدام دارد صفای وجودی و شدت و لطافت جوهری پیدا می کند، همین انسان مادی و طبیعی است که پیوسته دارد به مداراج طبیعت ارتقاء پیدا می کند، چنان که از خاک ترقی کرده و بعد از ترقیاتی به صورت منویت در اصلاب و سپس  ارحام قرار می گیرد و از خون و علقه و مضغه و لحم و عظم و خون و رگ و مغز، ارتقای ذاتی پیدا می کند و دارای جسم و  بدن شده و صورتی پیدا کرده و همین طور صفای ذاتی و لطافت جسمی، روز افزون است تا به فعلیت کامل برسد، و از یک طرف هم فضولات بدنی و جسمی از هر عضوی دور انداخته می شود و این بدن را تحلیل می دهد، با این که شخصیت، همان شخصیت و جسم، همان جسم است، فضولات بدنی و گوشت و پوست و رگ و استخوان و مغز را که به تحلیل رفته است اگر جمع می کردند یک انبار بزرگ بود، ولی این رفض و دور انداختنی های تدریجی و غیر بیّن و نامحسوس در شخصیت این شخص تفاوت ایجاد نمی کند، با این که عقل متوجه همه این تبدیلات است اما عینیت شخصیت در نظر من بدون شائبه مجاز محفوظ است، پس این موجود، متدرج الخروج از طبیعت به سوی صفای وجودی و شدت کمال است که پیوسته مرتبه ای به مرتبه ای تبدیل می شود و همین جسم و بدن هم یک وجهه باطنی داشتند که به صفای جسمی و لطافت بدنی کم کم مبدّل می شود … در این حال، جسم طبیعی به جسم صاف و لطیفی تبدل پیدا کرده و این پوست و قشر کلفت و خشن را که بدن ظاهری محسوس می باشد یک دفعه می اندازد … و بالاخره در آخر در اثر تبدلات، بدن جسم لطیفی در غایت لطافت حاصل می شود به طوری که ظل نفس است، منتها نتیجه تحلیلات و حرکت های جوهری، صفا و لطافت لُب و مغز است … و این ها همه بر اثر حرکت جوهری برای بدن پدید می آید که در این عصر ملحق به بدیهیات است … (تفصیل این بحث را که بسیار مفید است در منبع ذیل جویا شوید.)[6] آنچه بیان شد بهترین و روشن ترین تقریری است که امام خمینی از دیدگاه صدرالمتألهین درباره معاد جسمانی ارائه داده است، و خلاصه آن این شد که  همین بدن و جسم بر اثر حرکت جوهری بگونه ای ساخته می شود که متناسب با عالم آخرت و قیامت شود و با نفس خود با هم وارد محشر و عالم ابدی می شود.
2. اما درباره فراز دوم سؤال باید گفت: علامه طباطبائی درباره معاد دقیق ترین حقایق را مطرح کرده است و درباره معاد جسمانی و روحانی به تفصیل سخن گفته است.[7] ولی در مباحث فلسفی و درس های فلسفی و با رویکرد فلسفی، گرچه ممکن است گزینه های متعدد مطرح شود اما در مجموع حقیقت آن است که زمینه برای طرح مسایل معاد در زمان ایشان به روش فلسفی مساعد نبوده است، چون اساساً شرایط موجود در زمانی که ایشان مباحث اعتقادی را با رویکرد فلسفی در حوزه مطرح می کرد، به گونه ای بوده است، که برخی طرح آن مسایل را به صورت گسترده و به طور عمومی به صلاح نمی دیده اند و نظرشان این بوده است که این مسایل حتی الامکان در محافل خصوصی آن هم به صورت بسیار گزینشی مطرح شود، چون ممکن است که برای عده ای از نظر اعتقادی قابل هضم نباشد و مشکلات به وجود بیاورد. (تفصیل این مسئله را در منبع زیر جویا شوید.)[8] نکته دیگر این است که در زمان ایشان جریان افکار کمونیستی در همه جای جهان و از جمله در دانشگاههای ایران با شعارهای سیاسی و اقتصادی به شدت تبلیغ می شده است و بیشترین تلاش بزرگانی چون علامه طباطبائی این بوده است که پیش از هر مسئله ای دیگر مباحثی را مطرح کنند که با افکار خدا ستیزی کمونیست ها مقابله شود یعنی مسایل توحیدی و ماورالطبیعی نظیر مسئله عوالم مجردات و امثال آن، و چون بحث معاد زیاد مورد بحث و شبهه نبوده است لذا بیشتر مسائل دیگر مطرح شده و مباحث معاد فرصت طرح پیدا نکرده است، به خصوص آن که در زمان علامه شرایط از هر نظر برای کارهای فکری و فلسفی مثل این زمان فراهم نبوده است و محدودیت های گوناگون وجود داشته است، لذا تلاش بزرگان بیشتر صرف مسایل مبتلا به  می شده است.
چه این که از علامه نقل می شود که ایشان معتقد بوده است که سطح فکری جامعه علمی و سطح اندیشه بشر تا کنون در حدی نیست که بتواند مسایل معاد را با رویکرد فلسفی مورد نظر ایشان هضم نماید. لذا نقل شده که ایشان می فرمود: «بحث معاد هنوز بحث روز بشری نشده است» یعنی باید زمینه های عقلانی و فلسفی طرح این بحث دقیق در جامعه فکری مطرح شده و به خوبی جا افتد و سپس به مباحث بعدی و روبنائی تر پرداخت.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. امام خمینی، معاد از دیدگاه امام خمینی، نشر مؤسسه آثار امام، 1378 ش.
2. دکتر محمد ذبیحی، مبدأ و معاد صدرالامتألهین، انتشارات اشراق، قم، 1380 ش.
3. صدرالمتألهین، اسفار، ج 9، نشر دارالاحیاء بیروت، بی تا.
4. محمد شجاعی، معاد و بازگشت به خدا، ج 1 ـ2، نشر سروش تهران، 1380 ش.
5. صدرالمتألهین، شواهد الربوبیه، نشر بوستان کتاب قم، 1382 ش.

پی نوشت ها:
[1] . ملاصدرا، تفسیر سوره یس (ج 5 تفسیر) ص 80، نشر بیدار، قم، 1364 ش.
[2] . ملاصدرا، تفسیر القران، ج 6، ص 74، نشر بیدار، قم، 1364 ش.
[3] . ملاصدرا، اسفار، ج 9، ص 166، نشر مصطفوی، قم، 1397 ش.
[4] . ملاهادی سبزواری، نقل از: اسفار، ج 9، ص 166، پاورقی تعلیقه سبزواری.
[5] . امام خمینی، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 3 (اسفار)، ص 523، نشر مؤسسه آثار امام، 1381 ش.
[6] . امام خمینی، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 3 (اسفار)، ص 539 تا ص 543،  نشر پیشین.
[7] . المیزان، ج 1، ص 185، ج 14، ص 382، ج 20 ص 189، نشر دارالکتب الاسلامیه تهران، 1372 ش.
[8] . سید محمد حسن طهرانی، مهر تابان، انتشارات حکمت، قم بی تا.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید