آیا اینکه عمل انسان در برزخ و یا قیامت به صورت زشت یا زیبا ظاهر می شود انقلاب ماهیت نیست کتابهایی نیز معرفی فرمائید؟

آیا اینکه عمل انسان در برزخ و یا قیامت به صورت زشت یا زیبا ظاهر می شود انقلاب ماهیت نیست کتابهایی نیز معرفی فرمائید؟

پاسخ در چند محور ارائه می شود:
1. به نظر می رسد ابتدا باید مفهوم انقلاب ماهیت روشن شود تا تصور نشود که جریان تمثل اعمال نیک به صورت زیبا نوعی انقلاب ماهیت است، درباره انقلاب ماهیت باید توجه داشت که اساساً انقلاب ماهیت یک پدیده محال است یعنی هرگز ماهیتی به ماهیتی دیگر تبدیل نمی شود، و آنچه در تبدیل صورت نوعیه به صورت نوعیّه دیگر مطرح است مثلاً آب بر اثر حرارت تبدیل به بخار می شود از سنخ انقلاب ماهیت نیست بلکه نوعی حرکت جوهری است که هیولای صور نوعیّه اشیاء مادی بر اثر حرکت؛ صورت نوعی را رها می کند و صورت دیگر به خود می گیرد. و یا از سنخ تکامل است که مثلاً موجود مادی بر اثر حرکت جواهر کامل تر می شود و به تجرد می رسد مثل جریان نفس آدمی طبق مبنای حکمت متعالیه که از ماده به تجرد می رسد. (توضیح بیشتر را در منبع ذیل جویا شوید)[1] 2. با توجه به نکته ای که اشاره شد باید گفت: اساساً ارتباطی میان مسئله انقلاب ماهیت و آن که عمل انسان به صورتی زیبا در می آید نیست، زیرا تجسم عمل انسان به صورت زیبا نه از سنخ انقلاب ماهیت عمل به صورت ماهیت دیگر است و نه از سنخ حرکت تکاملی عمل، بلکه هر عمل نیک وقتی تمثل و تجسم پیدا می کند به صورت خودش که زیبا و نیکو است مجسم می شود به عنوان نمونه در روایتی آمده که وقتی مؤمن بمیرد، شش صورت داخل قبرش با او همراه است یکی از آنها   از همه سیمایش نیکوتر و هیئتش جمیل  تر و بویش پاکیزه تر و صورتش نظیف تر است. و آن شش صورت زیبا یکی در طرف راست و دیگری در طرف چپ و سومی در مقابل او و یکی پشت سر او و دیگری در نزد پای او قرار می گیرد، آن صورتی که از همه زیباتر است بر بالای سر او قرار می گیرد و از صورت های دیگر می پرسد که شما چه هستید؟ صورتی که در طرف راست قرار دارد می گوید من نماز این مؤمن هستم، صورتی که در طرف چپ اوست می گوید: من زکات هستم، و صورتی که در پشت سر اوست می گوید: من حج و عمره او هستم، و صورتی که جلو روی او قرار دارد می گوید: من روزه او هستم، و صورتی که نزد دو پای اوست می گوید: من بِرّ و نیکی هایی که به مردم داشته هستم. بعد وقتی آنها خود را معرفی کردند از آن صورت زیباتر که بالا سر مؤمن قرار دارد سؤال می کنند که شما کی هستید؟ او در پاسخ می گوید: من ولایت آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ هستم.[2] در این نمونه که یکی از جامع ترین نمونه هایی است که تمثّل صورت عمل مؤمن را در عالم برزخ بازگو کرده است ملاحظه می شود که هیچگونه انقلاب ماهیتی در نماز، روزه، حج، زکات، برّ و نیکی، ولایت پذیری آن مؤمن پیش نیامده است بلکه همان اعمال به صورت ملکوتی و باطنی که صورت حقیقی اعمال نیک است برای مؤمن در برزخ متمثل شده است و در واقع عالم آخرت از جمله برزخ ظرف ظهور باطن عمل انسان است و انسان اعمال خود را به شکل حقیقت آن مشاهده می کند نه اینکه مثلاً نماز یا روزه و امثال آن از ماهیت خود منقلب شود و به صورت ماهیت دیگر در آید.
بنابراین تمام اعمال دیگر اعم از اعمال نیک یا بد وقتی به صورتی خاص در آخرت برای انسان جلوه می کند در واقع به صورت حقیقی و باطنی خود جلوه کرده است نه اینکه ماهیت آن منقلب شده باشد. نکته دیگر آن است که ظاهر شدن عمل نیک انسان به صورت زیبا برای او در حقیقت تجلی و ظهور نور باطنی خود انسان صالح است، زیرا هر عمل صالح که برای خدا و خالصانه انجام  بگیرد در واقع چهره جان آدمی را نورانی می کند و صورت درون آدمی را روشن می کند وقتی چنین شد، ممکن است در مراحل مختلف، انسان به رؤیت جمال زیبای باطن خود که بر اثر اعمال صالح روشن شده برسد و حقیقت خود او برایش تجلی کند و در واقع زیبایی خود را ببیند.[3] و این از مقوله جلوه باطنی خود انسان محسوب می شود.
نکته دیگر آن که تمام اعمال نیکی که انسان انجام می دهد از آن نظر که در بستر زمان تحقق پیدا می کند و یا با هیئت خاصی نظیر ارکان و رکوع و سجود نماز با کیفیت خاصی پدید می آید عرض متصرم است و باقی نخواهد بود اما باطن هر کدام از اعمال انسان جوهر است و حقیقت عمل باطن آن است و اگر عمل صالح بود باطن زیبا و نیکوی دارد در برزخ و قیامت برای او ظاهر می شود و انسان آن صورت زیبا ی عمل خود را می بیند مثلاً خواندن قرآن ظاهرش همان صوت و لحن و الفاظ خاصی است اما باطن آن حقیقتی نورانی است که آن صورت نورانی و زیبا برای انسان در برزخ و قیامت ظهور پیدا می کند و در این باره روایات فراوانی آمده که به منبع ذیل مراجعه شود.[4] برای نزدیک شدن مطلب به ذهن این مثال مناسبت دارد: اگر یک نقاشی ماهر صورت ذهنی که تصویری از یک نقشه زیبایی است بخواهد روی کاغذی پیاده کند و یا آن را به صورتی تندیسی تجسم ببخشد آیا این انقلاب ماهیت تلقی می شود؟!
هرگز چنین نیست بلکه آن تندیس تجسم همان صورت ذهنی شخص نقاش است. مسئله مورد سؤال نظیر این مثال است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. سیدحسین تهرانی، معادشناسی، ج 3، ص 239 تا 269، نشر حکمت، 1403 ق.
2. همو، ج 2، ص 279 تا آخر.
3. معاد از دید امام خمینی، نشر دفتر تنظیم آثار امام، 1378 ش.
4. صدرالمتألهین، اسفار، ج 9، نشر دارالاحیاء التراث العربی، بی تا.

پی نوشت ها:
[1] . صدرالمتألهین، اسفار، بیروت، نشر داراحیاء التراث العربی، بی تا، ج 8، ص 368، سجادی، جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، نشر وزارت ارشاد اسلامی، 1378 ش، ص 115.
[2] . محاسن برقی، قم، نشر المجمع العالمی لاهل البیت، 1416 ق، ج 1، ص 288.
[3] . جوادی آملی، عبدالله، صورت و سیرت انسان در قرآن، قم، نشر مرکز اسراء، 1379 ش، ص 131.
[4] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، نشر دفتر فرهنگ اهل بیت، بی تا، ج 4، ص 410.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید