تهیه کننده : احمد سلیمانی
منبع : راسخون
فصل پنجم : معارف قرآن چیست؟
1.آیات روشن وروشنگر
آیا ت متعددی براین مطلب دلالت دارند
لَقَدْ أنْزلنَا ءایاتٍ مُبَیّناتٍ وَاللهُ یَهدی مَنْ یَشاَءُ اِلی صِراطٍ مُستَقیم نور ، 46
ترجمه : ما آیات روشن و روشنگری نازل کردیم و خدا هرکس را بخواهد به صراط مستقیم هدایت میکند .
تفسیر : آیاتی که دلها را به نور ایمان و توحید روشن میکند ، افکار انسانها را نور و صفا میبخشد محیط تاریک زندگیشان را عوض میکند ، البته وجود این آیات مبینات زمینه را برای ایمان فراهم میسازد ، ولی نقش اصلی را هدایت الهی دارد ، چرا که خداوند هرکس را بخواهد به صراط مستقیم هدایت میکند و میدانیم اراده خداوند و مشیت او بی حساب نیست . او نور هدایت را به دلهایی میافکند ،که آمادۀ پذیرش آن هستند ، یعنی مجاهده را آغاز کردهاند و گامهای به سوی حق برداشتهاند . البته دربعضی آیات «و آیات مبینات » به حقایق بسیار معنا شده است .
2.قرآن بهترین سخن است .
اللهُ نَزَّلَ أحْسَنَ الحَدیثُ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانی .. زمر ، 23
ترجمه : خداوند بهترین سخن ونیکوترین حدیث را نازل کرده است ، کتابی است که آیاتش هماهنگ و همصدا و از نظر لطف و زیبایی و عمق بیان همانند یکدیگر است؛ کتابی است که مکرر است ..
تفسیر : منظور از متشابه دراینجا کلامی است که قسمتهای مختلف آن با یکدیگر هماهنگ باشد ، هیچگونه تضاد و اختلافی درمیان آن نیست ، خوب و بد ندارد ، بلکه یکی از یکی بهتر است .
این درست برخلاف کلمات انسانها است که هرقدر درآن دقت شود ، هنگامیکه گسترده ووسیع گردد ، خواه نا خواه اختلافات و تناقضها و تضادهایی در آن پیدا میشود .بعضی دراوج زیبایی است وبعضی کاملاً عادی و معمولی ، بررسی آثار نویسندگان معروف بزرگ اعم از ؛ نثر و نظم نیز گواه این مطلب است .اما کلام خدا ، قرآن مجید اینچنین نیست ، انسجام فوق العاده ،همبستگی مفاهیم و فصاح و بلاغت بی نظیری که درهمه آیاتش حاکم است ،گواهی میدهد که از کلام انسانها نیست .
تعبیر مثانی ممکن است اشاره به تکرار مباحث مختلف داستانها ،سرگذشتها ،مواعظ و اندرزها بوده باشد ، اما تکراری که هرگز ملامت آور نیست ، بلکه شوق انگیز است و نشاط آفرین ، و این یکی از اصول مهم فصاحت است که انسان به هنگام لزوم ، چیزی را برای تأثیر عمیق بخشیدن تکرار کند ، اما هر زمانی به شکلی تازه و صورتی نو که ملالت آمیز نباشد ، بعلاوه مطالب مکرر قرآن مفسر یکدیگرند و بسیاری از مشکلات ازا ین طریق حل میشود
تفسیرهای دیگر نیز برای این تعبیر گفتهاند که از میان آنها تفسیر اول مناسبتر به نظر میرسد ، هرچند تضادی درمیان آنها نیست و جمع همه آنها ممکن است … .
3. احکام واضح و آشکار
وَکَذلِکَ أنْزَلناهُ حُکماً عَربیاً … رعد ، 37
ترجمه : همانگونه که برای اهل کتاب و پیامبران پیشین کتاب آسمانی فرستادیم ، این قرآن را نیز برتو نازل کردیم درحالیکه مشتمل براحکام روشن و آشکار است .
4. ذکر حکمتهای خداوند
حِکمَهٌ بالغَهٌ فَما تُغنِ النُذُرْ قمر ، 5
ترجمه : این آیات حکمت بالغه الهی است و اندرزهایی است عمیق و رسا ، اما این اندرزها برای این افراد لجوج مفید نیست وبه حال آنها سودی ندارد .
تفسیر : خلاصه اینکه درفاعلیت فاعل هیچ نقصی نیست ، هرچه هست در قابلیت قابل است ، وگرنه آیات الهی ، پیامبران بزرگ ،اخباری که از امم پیشین رسیده و خبرهایی که از قیامت به آنها داده میشود هرکدام حکمتی بالغ ورسا است که میتواند درروح و جان آنها اثر بگذارد ، اگر کمترین آمادگی روحی وجود داشته باشد .
5. تاریخ ارزشمند .
کَذلکَ نَقُصُّ عَلیکَ مِنْ أَنباءِ ماقدْ سَبَقَ ءاتیَتُکَ مِن لَدُنّا ذِکراً طه ، 99
ترجمه : و ما اخبار گذشتگان دیگر را نیزبرتو حکایت خواهیم کرد واز نزد خود برای یادآوری ذکر را (قرآن) برتو نازل کردیم .
تفسیر : نقل تاریخ یکی از شیوههای تربیتی قرآن است . داستانهای قرآن بهترین و صادقترین داستانهاست . زیرا گویندۀ آن خداوند و مخاطبش پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و ماجرای آن حقیقی است .
دربیان تاریخ از نقل جزئیاتی که دانستن و ندانستن آنها نقشی در هدف ندارد خودداری کنید ،هرتاریخی ارزش بیان ندارد ؛ اخبار مهم قابل نقل است . تاریخ وسیله تذکر است نه عامل سرگرمی . سرچشمه تاریخ و داستانهای قرآنی وحی الهی است نه گفتههای این و آن .
6.خداوند هرگونه مثلی را درقرآن آورده است .
وَ لَقَد ضَربْنا لِلناسِ فی هَذا القُرآنِ مِن کُلِ مَثَلٍ لَعَلّهُم یتَذَّکرّون زمر ، 27
ترجمه : ما برای مردم دراین قرآن از هر نوع مثلی مطرح کردیم شاید متذکر شوند .
تفسیر : دراین آیه خداوند از جامعیت قرآن سخن میگوید . از سرگذشت دردناک ستمگران پیشین ، از عواقب هولناک گناه ، از انواع پندها و اندرزها ، از اسرار خلقت و نظام آفرینش ،ازاحکام و قوانین متقن ، خلاصه هر چه برای هدایت انسانها لازم بود ، درلباس امثال برای آنها شرح دادیم . البته آیات دیگری نیز براین مطلب دلالت دارند .
7. شرح معارف الهی در قرآن .
آیات متعدد دیگری دال براین امراست ،که به تفسیر یکی از آنها میپردازیم .
وَ کَذلکَ نُفَصّلُ الایاتِ وَ لِتَسْتَبینَ سَبیلُ المُجرِمین انعام ، 55
ترجمه : و اینچنین آیات را به تفصیل بیان میکنیم ،تا راه و رسم مجرمان آشکار گردد .
تفسیر :تفصیل آیات به طوری که از قرینه مقام استفاده میشود به معنای شرح معارف الهی و رفع ابهام از آنها است . بنابراین معنای آیه مورد بحث چنین میشود که اینطور معارف الهی را شرح داده و بعضی را از بعضی جدا ومتمایز نموده ، ابهامی که عارض برآن شده بود از بین بردیم برای غرضهای مهمی که از آن جمله این است که راه مجرمین روشن ورسوایشان برملا گردد .
8.درقرآن همه چیز بیان شده است
نَزّلْنا عَلَیکَ الکِتابُ تِبْیانا ً لِکُل شَیء نحل ، 89
ترجمه : ما این کتاب آسمانی (قرآن ) را بر تو نازل کردیم که بیان همه چیز درآن است .
تفسیر : تبیان معنای مصدری دارد یعنی بیان کردن و ازاین تعبیر با توجه به وسعت مفهوم کلی شیء به خوبی میتوان استدلال کرد که درقرآن بیان همه چیز هست ، ولی با توجه به این نکته که قرآن یک کتاب تربیت و انسان سازی است که برای تکامل فرد و جامعه درهمه جنبههای معنوی ومادی نازل شده است ، روشن میشود که منظور از همه چیز ،تمام اموری است که برای پیمودن این راه لازم است ،نه اینکه قرآن یک دائره المعارف بزرگ است که تمام جزئیات علوم ریاضی و جغرافیایی و شیمی و فیزیک و گیاه شناسی و مانند آن در آن آمده است ، هرچندقرآن یک دعوت کلی به کسب علوم و دانشها کرد ، که تمام دانشهای یاد شده و غیر آن دراین دعوت کلی جمع است ، به علاوه گاهگاهی به تناسب بحثهای توحیدی و تربیتی ، پرده از روی قسمتهای حساسی از علوم و دانشها برداشته است ، ولی با این حال آنچه قرآن برای آن نازل شده وهدف اصلی و نهایی قرآن را تشکیل میدهد ، همان مسئله انسان سازی است ، ودراین زمینه چیزی را فروگذار نکرده است .
9.مردم درهمه چیز تفکر کنند و بعد از آن عمل کنند با توجه به بررسی عواقب و نتایج آن
آیات متعددی این را میفهماند که به بررسی سه نمونه ازآن میپردازیم .
کَذلکَ یُبَیّنُ اللهُ لکم الایاتِ لَعَلّکم تَتفکّروُن فِی الدُنیاوَ الاخِرَه بقره ، 219و220
ترجمه : خداوند آیات خود را چنین بیان میکند شاید تفکر کنید دردنیا و آخرت
تفسیر : دونکته درآیه فوق است :
1- تشویق مردم به تفکر پیرامون حقایق موجود
2- عدم رضایت به تقلید و اطاعت کورکورانه
نکته اول اینکه مردم راتشویق میکند به اینکه پیرامون حقایق موجود ، ومعارف مبدأ و معاد و اسرار طبیعت بحث کنند ، و درطبیعت اجتماع ونوامیس اخلاق و قوانین زندگی فردی واجتماعی بیندیشند و سخن کوتاه ، تا آنکه از میان تمامی علومی که از مبدأ و معاد وحقایق بین آن دو بحث میکنند ، آنچه را که مربوط به سعادت و شقاوت انسان است بکار گیرند .
دوم اینکه قرآن کریم هرچند که بشر را به اطاعت مطلقه وبی چون وچرای خدا ورسول دعوت میکند ، الا اینکه به این هم رضایت نمیدهد که مردم احکام و معارف قرآن را با جمود محض و تقلید کورکورانه و بدون هیچ تفکر بپذیرند ، بلکه باید فکر وعقل خود را بکار گیرند تا درهر مسأله حقیقت امر کشف شود .
تعقل
کَذلکَ یُبَیّنُ اللهُ لَکم ءایتِهِ لَعَلکّم تَعقِلون بقره ، 242
ترجمه : اینچنین خداوند آیات خود را برای شما شرح میدهد شاید اندیشه کنید .
تفسیر : بدیهی است که منظور از اندیشه کردن وتعقل آن است که مبدأ حرکت به سوی عمل باشد ، وگرنه اندیشۀ تنها دربرابر احکام نتیجهای نخواهد داشت .
از مطالعه درآیات ور وایات اسلامی بدست میآید که غالباً عقل درمواردی به کار میرود که ادارک و فهم با عواطف و احساسات آمیخته گردد و بدنبال آن عمل باشد ، مثلا اگر قرآن دربسیاری از بحثهای خدا شناسی ، نمونههایی از نظام شگفت انگیز این جهان را بیان کرده ، سپس میگوید ما این آیات را بیان میکنیم «لعلکم تعقلون » (تا شما تعقل کنید ) منظور این نیست که تنها اطلاعاتی از نظام طبیعت درمغز خود جای دهید ، زیرا علوم طبیعی اگر کانون دل وعواطف را تحت تأثیر قرار ندهد و هیچگونه تأثیری درایجاد محبت و دوستی و آشنایی با آفریدگارجهان نداشته باشد ، ارتباطی با مسائل توحیدی و خداشناسی نخواهد داشت و همچنین است اطلاعاتی که جنبه عملی دارد ؛ درصورتی تعقل به آنها گفته میشود که عمل هم داشته باشد .
تدبر
أَفَلا یَتَدّبَرونَ القُرآنَ وَلوْ کانَ مِن عِنّد غَیرِ اللهِ لَوَجدوُا فیِهِ اِختلافاً کثیراً نساء ، 82
ترجمه : آیا درباره قرآن نمیاندیشند که اگر از ناحیۀ غیر خدا بود اختلافات فراوانی در آن مییافتند.
تفسیر : تدبر دراصل از ماده دبر (بر وزن ابر ) به معنی پشت سر و عاقبت چیزی است ، بنابراین تدبر یعنی بررسی نتایج وعواقب و پشت و روی چیزی میباشد .
تفاوت تدبر با تفکر : تفکر مربوط به بررسی علل و خصوصیات یک موجود است . اما تدبر مربوط به بررسی عواقب و نتایج آن است .
از آیهای که ذکر شد چند مطلب فهمیده میشود :
1- مردم موظفند که درباره اصل دین ومسائلی همانند صدق دعوی پیامبر (ص) و حقانیت قرآن مطالعه و بررسی کنند و ا زتقلید بپرهیزند .
2- قرآن برخلاف آنچه بعضی میپندارند – برای همه قابل درک و فهم است،زیرا اگر قابل درک و فهم نبود دستور به تدبر درآن داده نمیشد .
3- یکی از دلائل حقانیت قرآن و اینکه از طرف خدا نازل شده این است که در سراسر آن تضاد و اختلاف نیست .
10.ایمان آوردن به قرآن
آیات متعددی این مطلب را میرسانند که یک مورد را بررسی میکنیم .
فَامَنوُا بِاللهِ وَرَسوُلهِ وَالنّور الّذی أنْزَلنا وَ اللهُ بِما تَعَملون خَبیرٍ تغابن ، 8
ترجمه : به خدا و پیامبرش ونوری که نازل کردیم ایمان بیاورید و خداوند به آنچه می کنید آگاه است .
تفسیر : همچنین آیات متعدد دیگر براین امر دلالت دارد ، درحالیکه اطلاق کلمه نور در قرآن برشخص پیامبر (صلی الله علیه و آله) دیده نمیشود . علاوه براین مفرد بودن ضمیر به درآیه بعد نیز این موضوع را تأکید می کند که نور و کتاب مبین اشاره به یک حقیقت (قرآن ) دارد . البته در روایات متعددی میخوانیم که نور به شخص امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) یا همه ائمه اطهار تفسیر شده است . ولی روشن است که این تفسیر از قبیل ذکر بطون آیات است ؛ چون میدانیم قرآن علاوه بر معنی ظاهر ،معانی باطنی دارد که آنان به بطون قرآن تعبیر میشود ؛ اینکه گفتیم این تفسیرها مربوط به بطون قرآن است دلیلش این است که درآن فرمان ائمه وجود نداشتند که اهل کتاب دعوت به ایمان به آنها شده باشند .
11- ایمان آوردن گروهی از جنیان به قرآن
آیات متعددی آنرا ذکر میکنند که یکی از آنها را بررسی میکنیم .
وَ اِذْ صَرَفْنا اِلَیکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِ یَسْتَمِعوُنَ الْقُرآنَ فَلَمّا حَضَروه قالوُا انستوا فَلَمّا قُضِیَ وَلَّوا اِلی قَومِهِم مُنْذِرینْ . احقاف ، 29
ترجمه : به خاطر بیاور در موقعی که گروهی ا زجن را به سوی تو متوجه ساختیم که به قرآن گوش فرا دهند ، هنگامیکه در برابر قران حضور یافتند و آیات روح پرور آن را شنیدند و به یکدیگر گفتند : خاموش باشید و بشنوید ، پس هنگامیکه تلاوت قرآن پایان یافت ، همچون مبلغانی به سوی قوم خود رفتند و آنها را انذار کردند واز حقیقتی که نصیبشان شده بود ، آگاه ساختند .
تفسیر : تعبیر به صرفنا از ماده صرف که به معنی منتقل ساختن چیزی از حالتی به حالت دیگر است ، ممکن است اشاره به این معنا باشد که طائفه جن قبلاً از طریق استراق سمع به اخبار آسمانها گوش فرا میدادند ؛ با ظهور پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) از آن بازگردانده شدند و به سوی قرآن روی آوردند .
نفر : مشهور درمیان اربات لغت ، جماعتی است از سه تا ده نفر و بعضی تا چهل نفر نیز گفتهاند .
انصتوا : از ماده انصات به معنی سکوت توأم با استماع و توجه است .
و اینچنین است راه ورسم افراد با ایمان که پیوسته طالب آنند دیگران را ، از حقایقی که خود آگاه شدند ؛ آگاه سازند و منابع ایمان خود را دراختیار آنها قرار دهند .
فصل ششم : ویژگی های قرآن چیست ؟
1. قرآن معجزه جاویدان
آیات متعددی براعجاز قرآن ، مبارزه طلبی و عدم تحریف آن دلالت دارند . به بررسی دو مورداز آنها میپردازیم .
وَإنْ کُنتُم فیِ رَیْبٍ مَمّا نَزّلنا علَی عَبدِنا فَأتوُا بِسورهٍ مِن مِثلِهِ ، وَادْعوُا شُهداءکُم مِن دونِ اللهِ إن کُنتُم صادِقینَ . بقره ، 23
ترجمه: اگر درباره آنچه بربنده خود نازل کردهایم ، شک و تردید دارید ، لااقل سورهای همانند آن بیاورید .تمام گواهان خود را جز خدا دعوت کنید (تا شما را دراین کار یاری کنند ) اگر در ادعای خود صادقید که این قرآن ازطرف خدا نیست .
تفسیر : و به این ترتیب قران همه منکران را دعوت به مبارزه با قرآن و همانند یک سوره مانند آن می کند تا عجز آنها دلیلی باشد ، روشن بر اصالت این وحی آسمانی در رسالت الهی آورندۀ آن و سپس برای تأکید بیشتر میگوید : از دیگران جز خدا هم کمک بگیرید .
کلمه شهداء دراینجا اشاره به گواهانی است که آنها را درنفی رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله) کمک میکردند و جمله« من دون الله »اشاره به این است که حتی اگر همه انسانها جز الله دست به دست هم بدهند ، برای اینکه یک سوره همانند سورههای قرآن بیاورند قادر نخواهند بود .
و جمله « ان کنتم صادقین » ( اگر راست میگویید ) درحقیقت برای تحریک آنها به قبول این مبارزه است و مفهومش این است که اگرشما ازاین کار عاجزهستید ، دلیل دروغگویی شماست ، پس برای اثبات راستگویی خود برخیزید و دست به کار شوید .
بحث مفصلی در رابطه با مبارزه طلبی قران و عجز دشمنان شده ؛ ارجاع میدهیم به جایگاه خود .
2.قرآن از تحریف مصون است .
لاَ یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ و لا مِن خَلفِهِ تَنْزیلُ مِن حَکیمٍ حَمید . فصلت ، 42
ترجمه : هیچگونه باطلی نه از پیش رو ، نه از پشت سر ، به سراغ قرآن نمیآید ، چراکه از سوی خداوند حکیم و حمید نازل شده است .
تفسیر : درتفسیر جمله « لا یأتیه الباطل» مفسران سخنان بسیار گفتهاند که جامعتراز همۀ آنها این است ؛ هیچگونه باطل ، ازهیچ نظر ، و ازهیچ طریق به سراغ قرآن نمیآید . یعنی :
نه تناقضی در مفاهمیم آن است نه چیزی از کتب وعلوم پیشین بر ضد آن میباشد ؛ و نه اکتشافات علمی آینده با آن مخالفت خواهد داشت . نه کسی میتواند حقایق آن را باطل کند ، ونه در آینده منسوخ میگردد .
نه در معارف و قوانین واندرزها و خبرهایش خلافی وجود دارد ونه خلافی بعداً کشف میشود . نه آیه و حتی کملهای ازآن کم شد و نه چیزی برآن افزوده میشود ، و به تعبیر دیگر دست تحریف کنندگان از دامان بلندش کوتاه بوده و هست ..
جمله « تنزیل حکیم مجید » درحقیقت دلیل روشن وگویایی است برای عدم راه یابی باطل درهیچ شکل و صورت به قرآن مجید ، زیرا باطل به سخنی راه مییابد که از شخص صادر شده است باعلم محدود و باکمالات معین ، اما کسیکه علم وحکمتش نا محدود است و جامع ، همه کمالاتی است که او در خور حمد وستایش قرار میدهد ، نه تناقض و اختلافی درسخنش راه مییابد ونه خط نسخ و بطلان برآن کشیده میشود ؛ نه دست تحریف به سوی آن دراز میگردد ، و نه تضاد با حقایق کتب پیشین و اکتشافات علمی در حال و آینده دارد .
3. قسم خوردن خداوند به قرآن
درآیات زیادی خداوند به قرآن قسم میخورد مانند آیه شریفه زیر ،
وَ القُرآنَ ذِی الذِّکر ص، 1
ترجمه : قسم به قرآنی که صاحب ذکر است ( که تو صادقی و این قرآن معجزه است )
تفسیر: سوگند خداوند به قرآن نشانه عظمت این کتاب وحقانیت پیامبر اسلام (ص) است .
4. قرآن درلوح محفوظ خداوند .
آیات متعددی دال براین مطلب است ، که به بررسی یکی از آنان میپردازیم .
وَ إنَّه فی اُمِّ الْکِتبِ لَدَیْنا لَعلیّ حَکیمٌ زخرف ، 4
ترجمه : و آن (قرآن ) در کتاب اصلی ، درلوح محفوظ نزد ماست که بلند پایه و والا مقام و حکمت آموز است .
تفسیر : منظور از « ام الکتاب » یا لوح محفوظ چیست ؟
واژه أم درلغت به معنای اصل و اساس هر چیز است و اینکه عرب به مادر أم میگوید به خاطر آن است که ریشه خانواده و پناهگاه فرزندان است . بنابراین أم الکتاب (کتاب مادر ) به معنی کتابی است که اصل و اساس همه کتب آسمانی میباشد ، و همان لوحی است که نزد خداوند از هر گونه تغییر و تبدیل و تحریفی محفوظ است، این همان کتاب علم پروردگار است که نزد او است وهمه حقایق عالم وهمه حوادث آینده وگذشته وهمه کتب آسمانی درآن درج شده است وهیچ کس به آن راه ندارد جز آنچه راکه خدا بخواهد افشا کند .
این توصیف بزرگی است برای قرآن که ازعلم بی پایان حق سرچشمه گرفته واصل و اساسش نزد اوست و به همین دلیل درتوصیف دوم میگوید : این کتابی است والامقام (لعلی) ودر توصیف سوم میفرماید : حکمت آموز و مستحکم ومتین و حساب شده است (حکیم ).
چیزی که از علم بی پایان حق سرچشمه میگیرد باید واجد این اوصاف باشد و…
فصل هفتم : کیفیت تلاوت قرآن چگونه است ؟
با توجه به مطالبی که تاحال بیان شده و قطرهای بسیار کوچک از عظمت قرآن بیان شد ، باید بدانیم که چطور آیات روح بخش آنرا تلاوت کنیم .
1. پناه بردن به خدا از شر شیطان (استعاذه به خداوند )
فَاِذا قَرَأتِ القُرآنُ فَأستَعِذْ بِاللهِ مِن الشَیطانِ الرّجیم . نحل ، 98
ترجمه : هنگامیکه قرآن میخوانی از شر شیطان مطرود شده به خدا پناه ببر .
تفسیر : البته منظور تنها ذکرجمله اعوذ بالله من الشیطان الرجیم نیست ، بلکه تخلق به آن شرط است ، یعنی ذکراین جمله مقدمه تحقق حالتی در نفس و جان انسان گردد ، حالت توجه به خدا ، حالت جدایی از هوی و هوسهای سرکش که مانع فهم و درک صحیح انسان است . ..
و آیه بعد درحقیقت دلیلی است برآنچه درآیه قبل گفته شد ( آیه 99 نحل ) که شیطان تسلطی برکسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل می کنند ندارد …
2. خواندن با دقت قرآن
وَ رَتّلِ القُرآنَ تَرتیلاً مزمل ، 4
ترجمه ¨و قرآن را با تأمل و دقت ودرنهایت روشنی و فصاحت تلاوت کن .
تفسیر : تعبیر به ترتیل که دراصل به معنی تنظیم و ترتیب موزون است ،دراینجا به معنی خواندن آیات قرآن با تأمل و نظم لازم ، و اداء صحیح حروف و تبیین کلمات ودقت وتأمل درمفاهیم آیات و اندیشه درنتایج آن است . بدیهی است چنین قران خواندنی میتواند به سرعت به انسان رشد و نمو معنوی و شهامت اخلاقی و تقوا و پرهیزگاری بیخشد .
3.تلاوت قرآن به اندازه میسر
فَاقْرءوُا ما تَیّسرَ مِن القُرآن … مزمل ، 2
ترجمه : آنچه قرآن برای شما میسر است بخوانید .
تفسیر : منظور از جمله فوق چیست ؟ گفتگو بسیار است .
جمعی آنرا به نماز شب تعبیر کردهاند که درلابه لای آن حتماً قرآن خوانده شود و بعضی گفتهاند همان تلاوت قرآن است هرچند در اثناء نماز شب نباشد ، سپس بعضی مقدار آن را به پنجاه آیه و بعضی به یکصد آیه و بعضی به دویست آیه تفسیر کردهاند ولی هیچیک ازاین اعداد دلیل خاصی ندارد بلکه مفهوم آیه این است که هر مقدار انسان به زحمت نمیافتد از قرآن بخواند .
بدیهی است منظور از تلاوت قرآن در اینجا تلاوتی است به عنوان درس و فراگیری برای خود سازی و پرورش ایمان وتقوی .حال این سؤال پیش میآید که آیا تلاوت مقدار ممکن از قرآن که دراین آیه آمده واجب است یا جنبه مستحبی دارد ؟
بعضی گفتهاند مستحب است وبعضی احتمال واجب دادهاند …
بلکه برهر مکلفی واجب است که به مقدار لازم برای تعلیم و تربیت و آگاهی بر اصول و فروع اسلام و همچنین حفظ قرآن و رساندن آن به نسلهای آینده تلاوت کند ، بدون اینکه وقت و زمان خاصی درآن مطرح باشد …
فصل هشتم : قرآن با مخالفانش چه برخوردی دارد ؟
حال بعد ازاین ویژگیهایی که هرکدام به نوبۀ خود عظمت قرآن را نشان میداد ، باید ببینیم قرآن کریم با کسانیکه منکر او هستند چطور صحبت میکند .
حتی منکران و مکذبین خود را نام میبرد .
البته بعضی از آیاتی که ذکر میکنیم به جای قرآن لفظ آیات الله دارد که به طوراعم دلالت برقرآن (اخص ) میکند .
1.ستمکار ترین کس درعالم
وَمَنْ أظْلمُ مِمَن ذَکّر بایاتِ رَبّه ، ثُم أعرِض عَنْها سجده ، 22
ترجمه : چه کسی ستکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او تذکر داده شود و از آن اعراض کرده و روی برگردانده است .
تفسیر : اینها درحقیقت کسانی هستند که نه مواهب و نعمتهای الهی درآنها موثر افتاده و نه عذاب و بلای هشدار دهنده او ، بنابراین ظالم تر از اینها کسی نیست .
2.گمراه ترین کس در عالم
قُل أَرَءیتُم إن کانَ مِن عِند اللهِ ثُمَ کَفَرتُم بهِ مَن أضَلَّ مِمّن هُوفی شِقاقٍ بَعیدٍ فصلت ، 52
ترجمه : خداوند میفرماید : پیامبر (صلی الله علیه و آله) به آنها بگو به من خبر دهید ،اگر این قرآن از سوی خداوند یکتا باشد ( و حساب و جزا و بهشت و دوزخی در کار باشد ) و شما به آن کافر شوید ، چه کسی گمراه تر خواهد بود از آن کس که در مخالفت دور وگمراهی شدید قراردارد ؟
تفسیر : البته این گفتار درمورد کسانی است که هیچ دلیل منطقی در آنها کارگر نیست ، در حقیقت آخرین سخنی است که به اشخاص لجوج و متعصب گفته میشود ، و آن اینکه : اگر شما حقانیت قرآن و توحید ووجود عالم پس از مرگ را صددرصد نپذیرید مسلماً دلیل برنفی آن نیز ندارد ، بنابراین این احتمال باقی است که دعوت قرآن و مسئله معاد واقعیت داشته باشد ، آنگاه فکر کنید چه سرنوشت تاریک و وحشتناکی خواهید داشت ،با این گمراهی و مخالفت شدید و موضع گیری دربرابر مکتب الهی .
ازآنجا که باید منکران قرآن کریم شناخته شوند دراینجا اجمالاً آنها را با ذکر آیات مورد نظر بیان میکنیم و بحث تفسیری آن را به جایگاه خودش ارجاع میدهیم .
3.منکران قرآن چه کسانی هستند ؟
ظالمان وَ ما یَجْحَدُ بِایاتِنا الِاّ الّظالِمون عنکبوت، 49
بدکاران ثُمَ کانَ عقِبَهَ الّذینَ اَسوُ ا السُوأیَ أن کَذّبوُا بِایتِ الله … روم ،؛ 10
پیمان شکنان وَ ما یَجْحَدُ بِایِتنا اِلّا کُلُ خَتّارٍ کَفور لقمان ، 32
کافران وَ قالَ الذّینَ کَفَرُوا لَنّ نؤُمِنُ بِهذَا القُرآن .. سبأ ، 31
یهود وَ ضَربت عَلیهِم المَسَکنهُ ذَلک بِأنَّهُم کانوُا یَکفروُنَ بِایتِ اللهِ آل عمران ، 112
4.مجازات تکذیب کنندگان قرآن .
عذاب شدید إنَّ الّذینَ کَفَروا بِایتِ اللهِ لَهُم عَذابٌ شَدیدٌ … آل عمران ، 112
در روزقیامت بار سنگین گناه بردوش میکشند مَن أعْرِض عَنه فَانّهُ یحمِل یَوم القیمَهِ وِزرا طه ، 100
دور بودن از رحمت خدا و عذابی دردناک وَ الّذینَ کَفَروا بَایتِ اللهِ وَلِقائِهِ اولئکَ یَئسوُا مِن رَحمَتی وَ اوُلئکَ لَهُم عَذابٌ اَلیمٌ
عنکبوت ، 23
آتش ابدی( جهنم ) ذلِکَ جَزاءٌ اعداءِالله النّارِ لَهُم فیِها دارُ الخُلدِ جَزاءٌ بِما کانوُا بِایتنِا یَجْحَدون فصلت، 28
وضع بد در حال مرگ فَمَنْ أظْلمُ مِمّن إفتَرَی عَلی اللهِ کَذِباً أو کَذّبَ بِایتِهِ اولئکَ یَنالَهُم نَصیبَهُم مِن الکتبِ حتیَ اذا جاءَتْهُم رُسُلنا یَتَوّفونَهُم … اعراف ، 37
درهای آسمان به روی آنان باز نمیشود إنَ الّذینَ کَذّبوا بِاءیتِنا وَ استَکبروُا عَنْها لاتَفَتّح لََهُم أبوابُ السَّماء اعراف ، 40
اعمال آنان از بین میرود وَالّذینَ کَذَّبوا بِایِتنا وَ لِقاءَ الاخِره حَبِطَتْ أعملَهُم … اعراف ، 147
عذاب استدارج برای آنان وَالّذینَ کَذّبوُا بِایِتنا سَنَسْتَدْرِجَهُم مِن حَیثُ لا یَعلمونْ اعراف ، 182
استدارج : یعنی اینکه خداوند فوراً گنهکاران را گرفتارمجازات نمی کند ، بلکه درهای نعمت را به روی آنان میگشاید و هرچه بیشتر درمسیر طغیان گام بردارند ، نعمت خود را بیشتر میکند واین ازدوحال خارج نیست یا این نعمتها باعث بیداریشان میشود ،که دراین حال برنامه هدایت الهی عمل شده و یا اینکه بر غرور و بی خبریشان میافزاید، دراینصورت مجازاتشان به هنگام رسیدن به آخرین مرحله دردناکتر است ، زیرا هنگامیکه غرق انواع نعمتها میشوند خداون همه را از آنها میگیرد …
آنان اصحاب شوم هستند وَالّذینَ کَفَروا بِایِتنا هُم أصحبُ الْمَشْئَمَه بلد ، 19
اصحاب شوم : یعنی نامه عمل به دست چپ دارند در روزقیامت .
مجازات آنان با خداست . فَذَرَنی وَمَن یُکَّذبُ بِهذالحَدیث … قلم ، 44
خداوند سریع الحساب است وَمَن یَکْفُر بِایتِ اللهِ فَإنَ اللهُ سَریعُ الحِساب آل عمران، 19
5-پس از تکذیب قرآن ،مکذبین آن به چه حدیثی ایمان میآورند .
فَبِّاَیِّ حَدیثٌ بَعُدَه وَ یؤُمِنون مرسلات ، 50
ترجمه : اگر به این قرآن که دلائل صدقش از تمام آیاتش نمایان است و حقانیتش در تمام تعبیراتش منعکس میباشد ایمان نیاورند ، به کدام سخن بعد ازآن ایمان میآورند ؟
تفسیر : کسیکه به قرآنی که اگر بر کوهها نازل میشد لرزان و خاشع میشدند و ازهم میشکافتند (حشر ، 21) ایمان نیاورد ، در برابر هیچ کتاب آسمانی منطق عقلانی تسلیم نخواهد شد واین نشانه روح عناد و لجاج است .
فصل نهم : چه کسانی وارث علم قرآن هستند ؟
بندگان برگزیده خدا
ثُمَ أورَثنَا الکتبَ الذینَ اصْطَفَیْنا مِن عِبادًا فَمِنْهم ظالِمٌ لِنَفسهِ و مِنهم مُقْتصِدٌو مِنهمْ سابقُ بِالخَیرات بِإذنِ اللهِ ذلک هُو الفَضلُ الکَبیر فاطر ، 32
ترجمه: سپس این کتاب آسمانی را به گروهی ازبندگان برگزیده خود به میراث دادیم . از میان آنها عدهای برخود ستم کردند ، و عدهای میانه رو بودند و عدهای به اذن خدا درنیکیها ازهمه پیشی گرفتند و این فضیلت بزرگی است .
تفسیر : روشن است که منظور از کتاب دراینجا همان چیزی است که درآیه قبل ازآن آمده است (قرآن مجید ) و به اصطلاح الف و لام درآن الف و لام عهد است . اینکه بعضی آنرا اشاره به همه کتب آسمانی دانستهاند والف و لام آنرا جنس گرفتهاند بسیار بعید به نظر میرسد و تناسبی با آیات قبل ندارد . تعبیر به ارث دراینجا و موارد دیگری شبیه آن در قرآن مجید ، به خاطر آن است که ارث به چیزی گفته میشود که بدون دادو ستد و زحمت بدست میآید و خداوند این کتاب بسیار بزرگ را اینگونه دراختیار مسلمانان قرار داد .دراینجا روایات فراوانی از طرق اهل بیت علیهم السلام وارد شده که درهمه آنها بندگان برگزیده خدا به امامان معصوم علیهم السلام تعبیر شده است .
این روایات چنانکه بارها گفتهایم بیان مصادیق روشن و درجه اول است و مانع ازآن نخواهد بود که علماء و دانشمندان امت ، و صالحان و شهدایی که در طریق پاسداری از این کتاب آسمانی و تداوم بخشیدن به دستورات آن تلاش و کوشش کردند ، درعنوان « الذین اصطفینا من عبادنا » ( بندگان برگزیده خدا) داخل باشند .سپس خداوند ، پاسداری از این کتاب را بعد از پیامبرش (صلی الله علیه و آله) برعهده این امت گذاشته ، امتی که برگزیده خداست.ولی درمیان این امت گروههای مختلفی یافت میشوند ؛ بعضی به وظیفۀ بزرگ خود در پاسداری ازاین کتاب و عمل به احکامش کوتاهی کرده ودرحقیقت برخویشتن ظلم نمودند واینها مصداق «ظالم لنفسه » میباشند . گروهی دیگر تاحد زیادی به این وظیفۀ پاسداری و عمل به کتاب قیام نمودهاند ، هرچند لغزشها و نارساییهایی درکار خود نیز داشتهاند ، اینها مصداق مقتصد (میانه رو) میباشند .
و بالاخره گروه ممتازی وظائف سنگین خود را به نحو احسن انجام داده ودراین میدان مسابقۀ بزرگ برهمگان پیشی گرفتهاند ، این گروه پیشرو همانها هستند که درآیۀ مذکور به عنوان «سابق بالخیرات باذن الله » تعبیر شده است .درروایات زیادی که از طرق اهل بیت علیم السلام رسیده ، سابق بالخیرات به امام معصوم تفسیر شده است و ظالم لنفسه به کسانیکه معرفت و شناخت امام را ندارند ومقتصد به پیروان عارف امام علیه االسلام .این تفسیرها گواه روشنی است بر آنچه درتفسیر کل آیه برگزیدیم که مانعی ندارد این گروههای سه گانه درمیان وارثان کتاب الهی وجود داشته باشند .قابل توجه اینکه جمعی از مفسران گذشته و امروز درتفسیر این گروههای بزرگ سه گانه فوق احتمالات زیاد دیگری دادهاند که درحقیقت همۀ آنها از قبیل بیان مصداق است.
کتابنامه
1. حسینی شیرازی ، سید محمد ؛ تقریب القرآن الی الاذهان ؛ بیروت ؛ دارالعلوم ، 1424 ق.
2. دهقات ، اکبر ؛ یکصد و پنجاه موضوع از قرآن کریم ؛ چ 4 ، قم ، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن
3. قرائتی ، محسن ؛ تفسیر نور ؛ تهران ؛ مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن ؛ 1383
4. مکارم شیرازی ، ناصر ؛ تفسیرنمونه ؛ تهران ؛ دارالکتب الاسلامیه ، 1374
5. موسوی همدانی ، سیدمحمد باقر ؛ ترجمه تفسیرالمیزان ؛ قم ،دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ،1374
6. مترجمان ؛ تفسیر هدایت ؛ مشهد ؛ بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی ، 1377
7. مترجمان ؛ ترجمه تفسیر جوامع الجامع ؛ مشهد ؛ بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی ، 1377
8. مترجمان ؛ ترجمه تفسیر مجمع البیان ؛ تهران ؛ انتشارات فراهانی ، 1360
پی نوشت :
1. ازجمله حج 16؛ نور 34، شعراء 2 ، نمل 1 ، یس 69 ، زخرف 2 ، دخان 2 ،مجادله 5 ر.ک برتفسیر نمونه
2. تفسیرنمونه ؛ ج 14، ص 514
3. مانند نور ، 34 رک . به تفسیر نمونه
4. تفسیرنمونه ؛ ج19 ، ص 437-432
5. ر.ک به تفسیرنمونه ؛ ج 19 ص 433 .
6. تفسیر نمونه ؛ ج 23 ص 22-21
7. تفسیر نور ،؛ ج 7 ص 387
8. تفسیرنمونه ؛ ج 19 ص 442
9. از جمله نور ، 34
10. ترجمه تفسیر المیزان ؛ ج 7 ص 149
11. تفسیرنمونه؛ ج 11 ص 362-361
12. ازجمله بقره ، 266
13. ترجمه تفسیر المیزان ؛ ج 2 ص 295 .
14. تفسیر نمونه ؛ ج 2 ص 216
15. همان ؛ ج 4 ص 29-27
16. از جمله ؛ زمر 55 ر.ک تفسیرنمونه
17. تفسیرنمونه ؛ ج 4 ص 322
18. احقاف 30 ، جن 1و2و3و13 ر.ک به تفسیر نمونه
19. تفسیرنمونه ؛ ج 21 ص 368
20. یونس 38، هود 13 ، اسراء 88 ، قصص 49 ، طور 34 ، انعام 115 ، توبه 32 ر.ک تفسیرنمونه
21. تفسیر نمونه ؛ ج 1 ص 126
22. همان ؛ ج 1 ص 139-132
23. تفسیرنمونه ؛ ج 20 ص 298
24. ر.ک به تفسیرنمونه ؛ ج 20 ص 300-299
25. همان
26. از جمله ؛ دخان 2 و ق 1 ر.ک به تفسیر نمونه طور 2 ر.ک به تفسیر هدایت .
27. از جمله ، بروج 22 ، واقعه 78
28. تفسیر نمونه ؛ ج 21 ص 9
29. ر. ک تفسیر نمونه ؛ ج 21 ص 10
30. تفسیر نمونه ؛ ج 11 ص 397-396
31. تفسیر نمونه ؛ ج 25 ص 167- 166
32. همان ؛ ص 194
33. تفسیرنمونه ؛ ج 17 ص 161
34. تفسیرنمونه ؛ ج 20 ص 325
35. همان ؛ ج 16ص 356-305
36. همان ؛ ج 1 ص 151
37. همان ؛ ج 17ص 89
38. همان ؛ ج 18ص 99- 98
39. تفسیرنمونه ؛ ج 3 ص 54
40. همان ؛ ج 2 ص 421-420
41. ترجمه تفسیرالمیزان ، ج 14ص 292
42. ترجمه تفسیرالمیزان ، ج16ص 177-176
43. تفسیرنور ؛ ج 10ص 334
44. تفسیر نمونه ؛ ج 6 ص 164 -163
45. همان ؛ ج 6 ص 171-169
46. همان ؛ ج 6 ص 369
47. همان ؛ ج 7 ص 35-33
48. تفسیر نمونه، ج 27 ص 33
49. همان ؛ ج 24 ص 415
50. همان ؛ ج 2 ص 47-34
51. همان ؛ ج 25 ص431
52. تفسیر نمونه ؛ ج 18 ص 263-260