درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سیاسى(4)

درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سیاسى(4)

نویسنده : محمدصادق مزینانى

زمینه‏هاى دگرگونى ارزش‏ها

چرا پس از پیامبر(ص) به تدریج ارزش‏ها و آرمان‏هاى اسلامى رنگ باختند و دگرگونشدند؟ پاسخ این پرسش نیاز به شناخت یک نکته تربیتى و دقت در اوضاع آن روزگار دارد.همان‏گونه که روان‏شناسان گفته‏اند: تربیت کارى تدریجى است. پیامبر اسلام (ص) براىتربیت انسان‏ها و تثبیت ارزش‏هاى اسلامى تلاش بسیار کردند. امّا ده سال براى تربیتمردمى که درست بر ضدّ این خصوصیات بار آمده بودن زمان خیلى کمى بود. درست استکه مردم اسلام را پذیرفته بودند، اما هنوز نتوانسته بودند ارزش‏هاى جاهلى را به کلّىفراموش کنند و ارزش‏هاى الهى را با جان و دل بپذیرند به ویژه که بسیارى از مسلمانان پس ازفتح مکّه و در سال هشتم هجرى به اسلام گرویده بودند و پیامبر نیز دو سال پس از آن از اینجهان رحلت کرده بودند.
نخستین نشانه‏هاى احیاى ضدّارزش‏ها در جریان سقیفه بنى‏ساعده سر بر آورد. کسانىکه از اصحاب و یاران نزدیک رسول خدا(ص) به شمار مى‏آمدند سخنانى را به پیامبر نسبتدادند که بسیار شگفت‏انگیز بود. با این‏که آن بزرگوار در بسیارى از جاها از جمله در آخرینسفر خود که از مکّه برمى‏گشت، به صراحت فرموده بودند که: تفاوتى بین عرب و عجم، بینغلام حبشى و سید قرشى نیست. امّا به ناگاه در سقیفه اعلام شد که آن حضرت فرموده‏اند: «الائمه من قریش»؛
[51] این نسبت با صراحت قرآن
[52] و سخنان آن بزرگوار
[53] ناسازگار است.بنابراین سقیفه بنى‏ساعده نخستین گامها در جهت احیاى ارزش‏هاى جاهلى بود. اما چوندین‏دارى بسیارى از مردم قوى بود و هنوز مردم آلوده به دنیا و جلوه‏هاى آن نشده بودند اینجریان خیلى نمود پیدا نکرد. ولى این وضعیت چندان دوام پیدا نکرد. امت اسلامى هر روز ازمسیرى که پیامبر معیّن کرده بودند دورتر و دورتر مى‏شدند. عوامل زیادى زمینه‏ساز اینوضعیت بودند؛ از باب نمونه به پاره‏اى از آنها اشاره مى‏کنیم:

1. جدایى مردم از اهل بیت(ع)

انحراف رهبرى از مسیرى که پیامبر(ص) معین کرده بود و انزواى على(ع) به مدّت br>25> سال یکى از مسائلى است که زمینه را براى دگرگونى ارزش‏ها فراهم ساخت. چون درجامعه‏اى که پیامبر(ص) خطوط کلّى آن را ترسیم کرده بود، آشناسازى مردم با دین وارزش‏هاى آن یکى از مناصب اهل بیت(ع) بود. که این نقش با انزواى على(ع) و منع از ترویجاحادیث نبوى از آن‏ها گرفته شد. با این وضعیت مردم براى این‏که رفتار خود را با اسلامراستین و ارزش‏هاى آن هماهنگ کنند دچار مشکل شدند. متأسفانه در جهت حلّ این مشکلنه تنها اقدامى نشد که اقداماتى در جهت عکس آن صورت گرفت. مسلمانان براى شناختاحکام دین به ابوهریره‏ها و کعب الاحبارها ارجاع شدند.
نقل حدیث و فضائل اهل بیت(ع) قدغن شد، از باب نمونه، بنا به نقل ابن الحدید، معاویهبه کارگزارانش نوشت:
«هر کس چیزى در فضیلت ابوتراب و خاندانش روایت کند خونش هدر است. مالش حرمتندارد.»
[54] معاویه به این کار نیز قانع نشد، دستور داد تا احادیثى در نکوهش على(ع) جعل کنند و نیزدستور داد که همه در منبرها باید به على(ع) لعن کنند.
[55] افزون براین در بخشنامه‏اى نوشت:
«انظروا الى من قامت علیه البیّنه انّه یحب علیّا و اهل بیته فامحوه من الدیوان و اسقطوا اعطائهو رزقه؛
[56] هر که را که ثابت شد از دوستان و شیعیان على و اولاد او است اسم او را از دیوان قلم بکشید وحقوق و مزایاى او را قطع کنید.»
و در بخشنامه دیگرى، یادآور شد هر کس را احتمال دادید از دوستان اهل بیت است زیرشکنجه قرار دهید و خانه‏اش را خراب کنید.
[57] معاویه حکومت بصره و کوفه را به زیاد ابن ابیه که پیش از آن از شیعیان على(ع) به شمار مى‏آمد داد و او چون به خوبى شیعیان رامى‏شناخت دست و پاى بسیارى از آنان را قطع کرد و به چشم‏هاى آنان میل کشید و بسیارىاز آنان را تبعید کرد و یا کشت تا جایى که شخص مشهورى از آنان باقى نماند.
در اثر تبلیغات معاویه، لعن و نفرین به على(ع) از بزرگترین عبادت‏ها به شمار مى‏آمد بهگونه‏اى که اگر شخصى آن را در نماز فراموش مى‏کرد قضاى آن را به جا مى‏آورد. معاویه باشیوه یاد شده تلاش مى‏کرد که مردم را از اهل بیت(ع) جدا کند تا در نتیجه اسلام وارزش‏هاى آن فراموش شود و اسلام اموى و ارزش‏هاى جاهلى جاى‏گزین آن گردند. از اینروى هر کس در برابر این دستورات مى‏ایستاد مورد آزار و اذیت باند اموى قرار مى‏گرفت.

2. تبدیل امامت به پادشاهى

تبدیل امامت به پادشاهى یکى دیگر از زمینه‏هاى دگرگونى ارزش‏ها و فاجعه عاشورابود. بدون تردید هر جامعه‏اى به حکومت نیاز دارد تا امور آن جامعه سامان گیرد. از سوىدیگر جامعه اسلامى، زمانى شاهد حاکمیت اسلامى و ارزش‏هاى آن است که حکومتاسلامى بر پا باشد. بر این اساس اگر پس از رحلت پیامبر(ص) امامت عدل علوى استقرارمى‏یافت همان جوّ ایمان و تقوا و جهاد در راه خدا ادامه مى‏یافت. ولى متأسفانه با جریانسقیفه حکومت اسلامى ادامه نیافت و حکومت به صاحبان اصلى آن نرسید و با فراز ونشیب‏هاى بسیار به حکومت و پادشاهى معاویه و یزید انجامید. خاندانى که امام على(ع) درباره آنها مى‏فرماید:
«اى معاویه، کى شما رهبر رعیت و رئیس ملت بوده‏اید؟ آن هم بدون سبقت در اسلام و شرافتوالاى معنوى؟ (یعنى شما شایستگى این کار را نداشته و ندارید.»
[58] با مرگ معاویه زمانى که امام‏حسین(ع) براى بیعت با یزید دعوت مى‏شود امام(ع) درپاسخ مى‏فرماید:
«باید فاتحه اسلام را خواند اگر شخصى همانند یزید حاکم مسلمانان باشد.»
[59] و نیز آن بزرگوار به هنگام رویارویى دو سپاه مى‏فرماید:
«آگاه باشید که بنى‏امیه پیروى از شیطان را بر خود لازم دانسته و پیروى از خداوند راترکگفته‏اند و فساد را آشکار و حدود الهى را تعطیل کرده‏اند…»
[60] بدون شکّ، حکومت نقش مهمى در تثبیت ارزش‏ها و یا ضدّ ارزش‏ها دارد چرا که امام على(ع) مى‏فرماید:
«النّاس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم؛
[61] مردم به حاکمانشان شبیه‏ترند تا به پدرانشان.»
وقتى که حاکمان و کارگزاران جامعه افرادى چون معاویه و یزید باشند که همه توان خودرا در جهت تحریف دین و نابودى ارزش‏ها و همچنین مروّجان آن به کار گرفته‏اند، طبیعىاست که افراد جامعه نیز همان‏گونه تربیت خواهند شد. در چنین جامعه‏اى مردم در برابردگرگونى ارزش‏ها و کشته شدن مدافعان آن حساسیتى نشان نخواهند داد. همان‏گونه که دررویداد عاشورا چنین وضعى پیش آمد.
3. افزون بر دو عامل یاد شده فتوحات دوره خلفاء و حاتم‏بخشى‏هاى عثمان نیز یکىدیگر از زمینه‏هاى فاصله گرفتن مردم از ارزش‏ها و آرمان‏هاى اسلامى بود. این فتوحات هرچند بر جغرافیاى کشور اسلامى افزود، ولى چون همراه آن کارى فرهنگى براى هدایتمردم صورت نمى‏گرفت، به سرعت مردم را به سوى دنیاگرایى برد. زیرا غنائم این جنگ‏ها ازآنِ فاتحان بود و شرکت در یکى از فتوحات بزرگ همراه با غنایم فراوانى بود که کافى بود یکرزمنده با حضور در یکى از نبردها به اوج رفاه برسد.
[62] افزون بر این، حاتم‏بخشى‏هاى عثمان از بیت‏المال و جمع ثروت به وسیله شمارى ازخواص در این زمینه نقش مؤثرى داشت.
[63] در بخش دوم (کوتاهى خواص از انجام رسالتخود) توضیح بیش‏ترى خواهیم داد.
4. یکى دیگر از عواملى که زمینه دگرگون شدن ارزش‏ها را فراهم کرد طرد بزرگانصحابه و مغضوب دستگاه واقع شدن آنان است. چهره‏هایى چون عمار و ابى‏ذر به جرمحقّ‏گویى تبعید و شکنجه شدند. عبدالله مسعود که از تبعید ابى‏ذر ناراحت بود مورد آزار واذیت قرار گرفت. گروهى از بزرگان کوفه همانند مالک اشتر زید، صعصعه، جندب، کمیلو…به شام تبعید شدند.
[64] در برابر عثمان به توصیه ابى‏سفیان که گفته بود:
«مراقبت کن که حکومت پیوسته در میان ما دست به دست بگردد. و کارگزاران خود را ازبنى‏امیه انتخاب کن. این فقط ملک‏دارى است، بهشت و جهنم یعنى چه؟!»
[65] همکاران و کارگزاران خود را از خویشان و نزدیکان و بنى‏امیه برگزید.
[66] کسانى انتخابشدند که در حال مستى به مسجد مى‏آمدند و نماز صبح را چهار رکعت مى‏خواندند و وقتى که با اعتراض مردم روبه‏رو مى‏شدند مى‏گفتند: مى‏خواهید بیش‏تر بخوانم؟!
[67] مجموعه عوامل یاد شده دست به دست هم داد تا ارزش‏هاى عصر نبوى دگرگون شدند.اوج این دگرگونى در روزگار یزید بود، چرا که در رأس حکومت فردى قرار گرفته بود که بههیچ چیز اعتقاد نداشت، فردى عیاش و خوش‏گذران بود و هیچ ابایى از آشکار شدن بى‏دینىخود نداشت. وقتى که حاکمان جامعه چنین افرادى باشند، به حکم «النّاس على دین ملوکهم»مردم نیز روش و منش آنها را در زندگى به کار مى‏گیرند. در چنین جامعه‏اى مردم در برابرتحریف و یا حذف ارزش‏ها و مدافعان جدّى آن بى‏تفاوت مى‏گردند و حتى ممکن استخود آنها براى حذف آن ارزش‏ها و مدافعان آن بسیج شوند. همان‏گونه که در رویداد عاشورااین قضیه پیش آمد. عبرت‏آموزى ما از رویداد عاشورا به این است که مواظب ارزش‏هاىانقلاب اسلامى‏مان باشیم تا خداى ناکرده به وسیله عوامل یاد شده و همانند آن، دچار تغییر ودگرگونى نگردند.
ب. کوتاهى خواص در عمل به تکلیف
کوتاهى و سستى خواص از اداى تکلیف و انجام وظیفه یکى از عوامل زمینه‏ساز رویدادعاشورا است. نقش خواص در تحولات و دگرگونیهاى اجتماعى و سیاسى از مسائلى استکه تردیدى در آن نیست. بر همین اساس رهبر معظم انقلاب خواص را یکى از عوامل بسیارتأثیرگذار در تحولات تاریخ مى‏دانستند و در رویداد عاشورا این تحلیل را ارائه کردند که اگرخواص جبهه حقّ، تسلیم جلوه‏هاى دنیا نگردند و دین را فداى دنیا نکنند و به موقع از حقحمایت کنند، هیچ گاه جامعه اسلامى دچار وضعیت زمان امام‏حسین(ع) نخواهد شد وشاهد حادثه تلخى چون عاشورا نخواهد بود.
براى دریافت ابعاد این تحلیل تاریخى و جامعه شناسانه که نسخه شفابخش جامعه امروزما نیز هست، نخست به مفهوم خواص و عوام اشاره کرده و سپس به علل و عواملى که ممکناست برخى از خواص را از انجام وظیفه و مسؤولیت باز دارد و یا آنان را در برابر آن قرار دهدخواهیم پرداخت.

پی‌نوشت‌ها:

[51]. ملل و نحل، ص‏24.
[52]. حجرات(49) آیه 13.
[53]. بحارالانوار، ج‏73، ص‏293.
[54]. شرح نهج البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج‏11، ص‏44.
[55]. همان، ج‏13، ص‏222 – 220.
[56]. همان، ص‏45.
[57]. همان.
[58]. نهج البلاغه، نامه 10.
[59]. اللهوف، ص‏20.
[60]. تاریخ الامم و الملوک، طبرى، ج‏4، ص‏304.
[61]. بحارالانوار، ج‏75، ص‏46.
[62]. عبرت‏هاى عاشورا، ص‏89؛ تاریخ سیاسى اسلام، تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ج‏2، ص‏194 – 188.
[63]. الغدیر، علامه امینى، ج‏8، ص‏286 دارالکتب العربى.
[64]. همان، ج‏9، ص‏3، 31، 38.
[65]. همان، ج‏8، ص‏278، الاستیعاب، ج‏2، ص‏80، طبرى، ج‏11، ص‏357، مروج الذهب، ج‏1، ص‏440.
[66]. ملل و نحل، شهرستان، ص‏26.
[67]. الغدیر، ج‏122 از منابع گوناگون اهل سنت این موضوع را نقل کرده است.

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید