قرآن و فرهنگ زمان

قرآن و فرهنگ زمان

نویسنده:علیرضا عظیمی فر

قرآن کریم کتابی است با سندی استوار و متنی پابرجا و احکام و آموزه هایی ثابت و جاودان که از ناحیه خداوند متعال به طریق وحی بر پیامبر گرامی اسلام فرو فرستاده شده است.
از دیگر سو قرآن کریم معجزه ماندگار الهی از مجموعه کتابهای آسمانی به شمار می آید که از هرگونه تحریف و دگرسازی کلمات و جملات به لحاظ فزونی و کاستی مصون و محفوظ مانده همان گونه که خدای متعال چنین وعده فرموده است: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون»[1] «ما قرآن را نازل کردیم و ما به طور قطع نگه دار آنیم» اندیشمندان همگی بر این رأی اند: این کتاب آسمانی از ویژگی های انحصاری چون کوتاهی الفاظ و فراخی و ژرفناکی معانی برخوردار است.[2] از این رو خردورزان ـ مسلمان و غیر مسلمان ـ به جست و جو و کنکاش در یافتن حقایق و معارف نهفته در این متن قدسی برآمده اند ادیبان، فیلسوفان، متکلمان، عارفان، عالمان اخلاق، فقیهان، مفسران و دیگر دانشمندان در حوزه علوم مختلف هر یک به اندازه توان از آیات روشنگر قرآن بهره جسته اند بدین سبب می توان ادعا کرد هیچ کتابی تاکنون به مقدار قرآن کریم،‌شرح، توضیح و تفسیر ندیده است و این نشانی گویا بر وحیانی بودن و سزاوار اندیشیدن در کلام قرآنی است.[3] برخی پژوهندگان معارف قرآن گاه با بیان سؤالاتی یا شبهاتی در صدد تبیین نظریه هایی در حوزه علوم قرآنی بر آمده اند. در سالهای اخیر برخی از روشنفکران دینی موضوع «تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ مردم» عربستان در سده هفتم میلادی را بیان کرده اند.[4] نگارنده بر این باور است که شاید منشأ این تفکر آن دسته از آیاتی بوده که حکایتگر جلوه های فرهنگ جاری میان مردم در عصر نزول قرآن یا اندکی پیش از آن دارد بدین جهت این سؤال یا شبهه در ذهن پژوهشگر نقش می بندد، آیا وجود این پدیده های فرهنگی بیانگر تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ رواج یافته آن سرزمین و دوران نیست؟ و نشان از اختصاصی بودن احکام دینی آن دسته موضوعاتی ندارد که حاکی از آداب و رسوم و عادات اجتماعی مردم آن روز است؟ در صورت پذیرش این رأی می توان چنین نتیجه گرفت. موقت بودن و ابدی و ازلی ندانستن بخشی از دستورات شرعی نظیر مسئله «ظهار»، «لعان»، «ایلا» «برخی از اعمال و مناسک حج» و غیره. و همچنین موضوعاتی چون: سحر، چشم زخم، جن، فرشته یا مسائلی مانند آنچه در رابطه با آفرینش آسمان ها و زمین، پیش بینی وضعیت آب و هوا، تشخیص جنین در شکم مادر، تراکم ابرها و اموری از این قبیل که بر اساس دانش و معلومات مردم آن روزگار بوده است. اینک ضروری است پیش از بیان آراء صاحب نظران و تحلیل و نقد و بررسی آنها درباره این موضوع به دو مطلب اشاره ای کوتاه گردد.

الف) تعریف فرهنگ
دانشمندان به دلیل گستردگی مفهوم فرهنگ تعاریف فراوانی از آن یاد و تا 250 تعریف برشمرده اند[5] لیکن از مجموع آنها تعریف فرهنگ را می توان چنین یاد کرد: «کلیه ساخته ها، پرداخته ها، اندوخته ها، آداب و رسوم، مقررات، عقاید، هنرها و دانستنی های عامه که از نسلی به نسل بعد منتقل می شود.[6] به تعبیر کوتاه فرهنگ هر قوم مجموعه عوامل مرتبطی است که نحوه زندگی آن قوم را تعیین می نماید این عوامل عبارتند از زبان، رسوم، عادات، دانسته ها، عقاید، مذهب، پذیرفته های اخلاقی و… .[7] از تعریف یاد شده چنین استفاده می شود که ارکان فرهنگ یک قوم زبان، آداب، عادات و رسوم و باورهای اعتقادی و جهان بینی آنان است پس وقتی سخن از فرهنگ مردم عربستان در سده هفتم میلادی به میان می آید مراد عوامل یاد شده است که نمونه های آن در آیاتی از قرآن به روشنی آمده است.

ب) جلوه های فرهنگی مردم عصر نزول در آیات:
هر کسی که اندک آشنایی و آگاهی با موضوعات قرآنی داشته اذعان دارد برخی از آیات نشان از پدیده های فرهنگی دوران نزول قرآن یا اندکی پیش از آن می کند این آیات را می توان به چهار گروه طبقه بندی کرد.

1. آیات بیان گر باورها و اعتقادات رایج میان مردم:
در بخشهایی از قرآن به مسائلی مانند چشم زخم[8]، جن[9]، مونث پنداشتن فرشتگان،[10] جادوگری،[11] تنفر از دختران[12] و… بر می خوریم هر یک از این نمونه ها در واقع باورهای مردمی را به ما نشان می دهد که آنان بر اساس فرهنگ جاری میانشان بدانها پایبند بودند و قرآن نیز همین واقعیت فرهنگی را به مخاطبانش انعکاس داده است.

2. آیات حکایت گر رفتارها و عادات اجتماعی خاص مردم
در آیاتی از قرآن به موضوع ظهار[13] ایلا[14] لعان[15] نسی[16] برخی از آداب و مناسک حج[17] برتری مردان بر زنان[18] تنبیه بدنی زن[19] واگذاری اختیار طلاق به مرد[20] و… پرداخته شده است این موضوعات نشان از آداب، عادات و رسومی دارد که در جامعه عصر نزول قرآن بوده است .

3. بهره گیری از ابزار زبانی ـ ادبی عصر نزول
قرآن از یک ادبیات انحصاری مخصوص به خود برخوردار است و به عنوان یک پدیده ادبی نوظهور قلمداد می گردد از این رو کلام قرآنی نه به سبک شعر است و نه نثر سبک بیانی آن با هیچ سبکی از ادبیات عصر نزول همخوانی ندارد لیکن از ابزار و ادوات و قالبهای زبانی عصر تأثیر گرفته است. سجع بودن آیات، استفاده از ابزارتأکید مانند سوگندها و نفرین ها نمونه هایی از اثر پذیری قرآن از قالب های ادبی آن دوران دارد.[21]

4. پذیرش دانستی های مردم
مردم عصر نزول از دانش ابتدایی و اندک برخوردار بودند بسیاری از موضوعاتی را که امروزه بشر با تلاش علمی کشف نموده در آن دوران ناشناخته بوده است پس وقتی در آیات از آفرینش شش روزه آسمان ها و زمین[22] یا هفت طبقه بودن زمین[23] یا نامشخص بودن جنین در شکم مادر[24] یا نامعلوم بودن پیش بینی وضعیت آب و هوایی[25] یا از تراکم ابرها[26] و نمونه هایی از این قبیل سخن به میان می آید خداوند در این گونه آیات بر اساس دانش و معلومات مردم سخن گفته است نه اینکه آنها را به عنوان موضوعاتی ثابت و همیشگی یاد کرده است و در واقع بیان این موضوعات در آیات نشان از بازتاب فرهنگ آن عصر می کند.
یادکرد نمونه های بالا ذهن پژوهشگر را به این سؤال یا شبهه توجه می دهد: گویا قرآن از فرهنگ عصر نزول تأثیر پذیرفته است بدین جهت برخی از روشن فکران دینی به دلیل ناتوانی از پاسخگویی به سؤال و شبهه به اثر پذیری قرآن از فرهنگ مردم شبه جزیره عربستان در سده هفتم میلادی رأی داده اند. یکی از آنان در این باره می نویسد: «پیامبر وحی و نزول قرآن را در ظرف و صبغه عربی و محیط بر قرن هفتم میلادی در جزیره العرب دریافت کرده است و قهراً عقاید و احکامش مطابق با آن محیط بوده است دلیل بر مسئله توصیف مبدأ هستی مبادی غیبی و معاد و آخرت در احکام، مناسک حج، حقوق مدنی و حقوق جزایی بر اساس جامعه قبیله ای و هنجارهای ساده اقتصادی، مناسبات دامداری و کشاورزی و تجاری آن روز در همان قالب ها بوده است.»[27] و در جای دیگر نوشته اند: «زبان عربی عنوانی است بر کل این مجموعه در هم تپیده نازله عربی متناسب با آن مجموعه عربی بر ذهن و زبان حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ جاری می شد و لذا وحی قرآنی بیگانه با فرهنگ عربی نبود آن را نقض نمی کرد بلکه می خواست آن را با تغییرات لازم اصلاح کند.»[28] نقد و بررسی:
مهم ترین اشکال این نظریه تحلیل و تعریف نادرست نویسنده از وحی است. او وحی را یک حقیقت نورانی فرازمینی که درک و فهم بشر از آن ناتوان و راه یابی بدان ناممکن است نمی داند بلکه آن را برگرفته از محیط جغرافیایی و شرایط فرهنگی اقتصادی و روابط اجتماعی از منظر عربی در دوران جاهلیت پنداشته است در حالی که وحی را نمی توان با تفسیرهای مادی و معرفت های عادی بشری ارزیابی کرد بلکه همان طور که دانشمندان مسلمان در تعریف آن گفته اند: وحی نوعی شعور و ادراک خاص است که بر گروهی از انسان های پاک القا می گردد این درک و شعور ناآشکار و شگفت آور از حس ظاهری پوشیده است.[29] بر این اساس قرآن دارای دو بعد است: ظاهر و باطن، ظاهر آن همین کلمات و جملات و عبارات پوشیده از مفاهیم والاست که در هر زمان و مکان به مقدار فهم و دانش مخاطبانش نو به نو می شود، و باطن آن در بردارنده حقایق و معانی ژرفناک و فراخناک ابدی و جاودان الهی اند پس وحی را زائیده شرایط و موقعیت های اجتماعی و فرهنگی و برخاسته از درون انسانی دانستن خطایی بس بزرگ بوده که این نویسنده در تعریف و تحلیل وحی گمان برده است.
برخی دیگر از روشنفکران درصدد پاسخگویی از سؤال یا شبهه برآمده لیکن نتوانسته اند به درستی به یک نتیجه منطقی و بی ایراد توفیق یابند این گروه همه قرآن را تأثیر گرفته از فرهنگ عربی نمی دانند اما بر این باورند: بخشهایی از آیات از فرهنگ جاهلی و عصر نزول اثر پذیرفته و این را بازتابی از فرهنگ زمانه در قرآن می دانند نویسنده ای در بیان نظریه خود چنین می نویسد: «راقم این سطور بر آن است که فرهنگ یعنی آداب و عادات و عقاید و معارف و رسوم و مناسبات و جهان بینی مردمان عصر نزول (و طبعاً مقادیری از فرهنگ یا شبه فرهنگی جاهلیت) عالما و عامدا به صلاحدید صاحب قرآن، خداوند سبحان، در کلام الله قرآن راه داده شده است نه اینکه طبعاً و قهراً راه یافته است.[30] و در جای دیگر می نویسند: «خداوند صاحب قرآن به همان گونه که قطعه یا قطاعی از زبان مردم عربستان سده هفتم میلادی، یعنی زبانی با زمان و مکان و تاریخ و جغرافیای معین و معلوم برای بیان وحی خود استفاده برده است، به همان گونه قطعه یا قطاعی هم از کل فرهنگ آن عصر بر گرفته است، تا بر مبنای آن بتوان نامتناهی را در متناهی باز گفت و دریا را در برکه انعکاس داد لذا اگر در قرآن کریم هیئت بطلیموسی یا طب جالینوسی منعکس می باشد نباید انکار کرد و اگر پیشرفت علم، هیئت بطلیموسی و طب جالینوسی را ابطال کند نباید نتیجه گرفت که احکامی از قرآن را ابطال کرده است، زیرا قرآن فرهنگ زمانه را باز یافته است، نه لزوماً و در همه موارد، حقایق ازلی و ابدی را.»[31] نویسنده محترم هر چند به اثرپذیری قرآن در تمام موضوعات و مسائل اعتقاد ندارد اما بر این باور است که بخشهایی از آیات متأثر از آداب و عادات و باورها و جهان بینی جامعه آن روز است در نتیجه از نظرگاه او این بخشها به عنوان حقایق و معارفی همیشگی و جاودان از قرآن نبایست تلقی گردد نگارنده معتقد است این دیدگاه از جهاتی با اشکال مواجه است.

یکم) ناسازگاری آن با قداست قرآن
آنچه همگان بر آن اتفاق رأی و همداستانند وحیانی بودن قرآن و دوری آن از هرگونه تناقض در بیان مطالب و موضوعات است.[32] این مطلب در آیات متعددی به صراحت و روشنی اشاره گردیده از جمله آنجا که خداوند متعال خطاب به پیامبر گرامی اسلام فرموده است: «و ما ینطق عن الهوی» «ان هو الا وحی یوحی»[33] و هرگز او (پیامبر) از روی هوای نفس سخن نمی گوید. آنچه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است. و در دیگر آیه ای به دور بودن ساحت قرآن از هرگونه تناقض در متن و محتوای سخن، به میان آمده آنجا که فرموده: «افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً‌ کثیرا»[34] آیا درباره قرآن نمی اندیشند که اگر از ناحیه غیر خدا بود در آن اختلافات فراوانی می یافتند. و در دیگر جا می فرماید: «لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید»[35] و هیچگونه باطلی ـ نه از پیش رو و نه از پشت سر ـ به آن راه پیدا نمی کند چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است.
مفسران در آثار تفسیری ذیل آیات یاد شده به تفصیل در رابطه با دلالت آنها به راه نیافتن تناقض در کلام وحی سخن گفته اند.[36] علامه طباطبایی (ره) با لطافت و ظرافت در این باره می نویسد: «خداوند متعال مردم را به تدبر در آیات قرآنی تشویق کرده و مقصود آن بوده که مردم از هر دستوری یا حکمتی یا داستانی یا پندی و همانند آن به همگی آیات مراجعه کنند زیرا برخی از آیات بر بعض دیگر بی هیچ اختلاف و تناقضی گواهی می دهد و نفی هرگونه اختلاف و تناقض در آیات ما را به این حقیقت رهنمون می سازد که این کتاب از ناحیه خداوند متعال فرو فرستاده شده است.[37] اینک می گوییم: قرآنی که سراسر آن مبارزه با عقاید و باورهای دروغین و باطل و خرافی عصر جاهلی بوده چگونه امکان دارد بخشی از آیات آن که به موضوعاتی چون سحر، کهانت، و…. پرداخته به هدف همراهی با این اعتقادات و فرهنگ رایج در جامعه بوده است آیا پذیرش نظریه بازتاب به معنای قبول تناقض در آیات نیست؟ و این سخن با قداست وحیانی بودن قرآن سازگار است؟ آری، این نکته را می توان به روشنی از آیات استفاده نمود که قرآن نه تنها با فرهنگ جاهلی عصر نزول سازش و مدارا نکرده بلکه آداب و عادات زشت و ناپسند را نفی و نکوهیده است نظیر: سرزنش آنان به خاطر زنده به گور کردن دختران[38] نفی اعتقادات شرک آلود[39] نکوهش جهت بعضی از رسوم در مراسم حج مانند برهنگی و اختلاط، وقت طواف کردن[40] یا یادآوری آیین پدران و اجداد[41] و همچنین نکوهیدن آنان از ناخوشایندی تولد دختران[42] و.. اینها نمونه هایی اندک از ناسازگاری آموزه های قرآن با فرهنگ جاری آن دوران است.
پس قرآن با بازگویی و گزارش این مسائل در صدد بیان واقعیتهای حاکم بر اوضاع فرهنگی اجتماعی عصر نزول بوده است. حال اینگونه واقعیتها در مواردی تأیید گردیده چون واقعیت مسئله جن، چشم زخم، بعضی از اعمال حج، پرداخت دیه به ولی مقتول و جز آن که به شکلی مورد تأیید و امضای شرعی رسیده و گاه چون از واقعیت هایی بوده که از نظرگاه قرآن مردود قلمداد گردیده، تکذیب و رد شده است.
باری، حکایت این وقایع عصری در آیات دلیل بر پذیرش تمام باورها و عقاید بی پایه به شمار نمی رود.

دوم) منافات با فلسفه بعثت پیامبران
آنچه را نویسنده در نظریه بازتاب فرهنگ زمانه در قرآن آورده با فلسفه بعثت پیامبران منافات دارد زیرا خداوند متعال پیامبران را مأموریت داده تا با آموزه های وحی مردم را از کجی ها و کژی ها رهانیده و به تعالی و کمال دنیوی و رستگاری اخروی رسانند این مسئولیت سنگین نهاده بر دوش رسولان همواره با مبارزه و مجاهدت آنان با آداب،‌رسوم، عادات، باورها و اعتقادات نادرست رواج یافته میان جامعه همراه بوده است و داستان مبارزه رسولان الهی با مشرکان، ستمگران و مترفان و به تعبیر دیگر با صاحبان زر و زور و تزویر در قرآن کریم فراوان یاد شده است. اینک از کسانی که به اثر پذیری قرآن از فرهنگ زمان رأی داده اند باید پرسید آیا سخن آنان با فلسفه بعثت پیامبران در جهاد همشیگی با مظاهر و جلوه های باطل و خرافی در جامعه های خود سازش دارد؟

سوم) فرهنگ متعالی دینی یا فرهنگ منحط قومی
قرآن با بیان یک سری موضوعات دارای حکم شرعی مانند ایلا و ظهار و لعان و… وضعیت نابسامان و عقب مانده عصر ظهور اسلام را به مخاطبانش گزارش و بازگو کرده است و در واقع نشان از فرهنگ منحط و خرافی آن دوران داده است. لیکن با آوردن احکام و دستوراتی نوین این اعتقادات باطل خرافی را در هم کوبیده و فرهنگ متعالی و ارزشمند دینی را جایگزین فرهنگ رایج میان مردم کرده است. پس هدف قرآن از آوردن مسائلی مانند ایلا نه به جهت همسویی و همگرایی با فرهنگ قوم عرب بوده بلکه به منظور تغییر و دگرگونی شرایط فرهنگی حاکم در آن جامعه بوده است.

چهارم) حقایق جاودانی قرآن
بی تردید دانش بشری محصول تحقیقات تجربی و محدود به خرد انسانی است کشف بخشی از مجهولات و ناشناخته های زمینی و اندکی فراتر از آن نتیجه این پژوهشهای آزمایشگاهی و تجربی بوده است[43] لیکن آنچه در آیات و کلام وحی، پیرامون آسمان و زمین، فرشته و روح، وحی و جن، جهان غیب، جهان آخرت و اوصاف آن و دیگر موارد یاد شده، آمده حقایقی فرازمینی و به هدف هدایت و تربیت انسان و نشان دادن مسیر معرفتی او به خداوند سبحان بیان شده اند علم و دانش به این دسته امور در عصر نزول قرآن میان مردم وجود نداشته است. پس دست نیافتن دانش گذشته و امروزه بشر برای اثبات این گونه موارد نمی تواند دلیلی برای نفی یا انکار حقیقتی ابدی و ازلی برگرفته از آیات همانند مسئله چشم زخم، جن، فرشته، روح و… باشد. از این رو به صرف نبود دلیل علمی ـ تجربی درباره موضوعات قرآنی نباید گمان کرد اینها حقایقی ابدی و ازلی به شمار نمی روند.
پاسخ به سؤال یا شبهه
آنچه تاکنون آمد گزارشی همراه با نقد و بررسی از آراء کسانی بود که به اثر پذیری قرآن از فرهنگ مردم عصر نزول رأی داده اند اینک شایسته است تا در مقام پاسخگویی از سؤال یا شبهه یاد شده چنین گفته شود: حکمت تفهیم و تفاهم میان گوینده و شنونده می طلبد خداوند پیامش را که از راه وحی فرستاده با همان زبانی که در میان مردم رواج دارد و برای همگان درک و فهمش آسان و ممکن است ابلاغ فرماید یعنی سخن با مردم به زبان خودشان و اینجاست که خداوند متعال در قرآن کریم فرمودند: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم…»[44] و ما هیچ پیامبری نفرستادیم مگر به زبان قومش تا حقایق را برای آنها آشکار سازد.
اینک عطف توجه و عنایت به این نکته می تواند رهگشای فهم تفسیر آن بخش از آیات بیانگر واقعیتها، شرایط، مسائل و موضوعات مردم جامعه ای باشد که قرآن در آن هنگام به منظور هدایت گری و تغییر و تحول بنیادی در آداب، رسوم، عادات و اعتقادات آنان برای رهیافت به جامعه ای برتر و سعادتمندی در آخرت فرو فرستاده است از این رو خداوند متعال پیام وحیانی قرآن را با زبان همان مردم بیان می کند.
به تعبیر دیگر هنر بیانی قرآن در این بوده که مفاهیم ژرف و والا و حقایق و معارف بسیار را با زبانی ساده و روان و فراگیر برای همگان آورده تا پیامش به روشنی به مردم برسد از این رو استفاده از ابزار و ادوات رایج میان دستور زبان مردم را به همین منظور به کار گرفته است. نتیجه اینکه: بیان واقعیت ها و شرایط و اوضاع و احوال فرهنگی مردم عصر نزول قرآن در آیات دلیل بر همراهی و همسویی با فرهنگ منحط و خرافی و باطل رواج یافته در جامعه آن دوران نیست بلکه در ضمن بیان و نشان دادن این واقعیت ها تغییر و تحول بنیادین آنها نیز بوده است.

پی نوشت :

[1] . نحل/9.
[2] . نگاه کنید به: سعیدی روشن، محمد باقر، علوم قرآنی ص 102، معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، ص 356.
[3] . همان.
[4] . مجله اندیشه حوزه، ش 24،‌مهر و آبان 79، مجله بینات ش 5 و 6، بهار 74، مجله کیان، ش 23.
[5] . قرائی مقدم، امن الله، مبانی جامعه شناسی، ص 147.
[6] . همان، ص 148.
[7] . همان، ص 145.
[8] . یوسف/67، قلم/51.
[9] . نگاه کنید به سوره جن و آیات دیگر که در این باره آمده است.
[10] . اسراء، 40، صافات، 150 و…
[11] . بقره/102 و…
[12] . نحل/58 و 59.
[13] . مجادله/2 و 3.
[14] . بقره/226.
[15] . نور/6 تا 9.
[16] . توبه/37.
[17] . بقره/275 تا 279.
[18] . نساء/34.
[19] . همان.
[20] . بقره/237.
[21] . معرفت،‌محمد هادی، علوم قرآنی، ص 352.
[22] . یونس/3.
[23] . ملک/3.
[24] . لقمان/34.
[25] . همان.
[26] . اعراف/57.
[27] . فراست خواه، مقصود، دین در چالش میان اعتقاد و انتقاد، ص 30.
[28] . همان، ص 32.
[29] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج 2، ص 163، معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، ص 26 ـ 28.
[30] . خرمشاهی، بهاء الدین، مجله بینات، ش 5، ص 91.
[31] . همان، ص 95.
[32] . سعید روشن، محمد باقر، علوم قرآنی، ص 123،‌طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج 1، ص 64.
[33] . نجم/3 و 4.
[34] . نساء/82.
[35] . فصلت/42.
[36] . نگاه کنید به: المیزان، ج 1، ص 64 و ج 5، ص 16.
[37] . المیزان، ج 5، ص 16، با تلخیص و تصرف اندک.
[38] . تکویر، 8 و 9.
[39] . نحل/20 و…
[40] . بقره/158.
[41] . بقره/200.
[42] . نحل/58 و…
[43] . نگاه کنید به: باربور ایان، علم و دین، ص 3 و 213 ترجمه خرمشاهی، بهاءالدین.
[44] . ابراهیم/459.
منبع:پایگاه اندیشه قم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید