جلوه‏هاى قرآن در بینش امام خمینى( ره )

جلوه‏هاى قرآن در بینش امام خمینى( ره )

نویسنده:آیت الله جعفر سبحانى

قرآن مجید یکى از دو ثقلى است که پیامبر گرامى از خود به یادگار گذارده است، محدثان اسلامى از پیامبر گرامى نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود: انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى لن یفترقا حتى یردا على الحوض (1)
من در میان شما دو چیز سنگین و گرانبها با به یادگار مى گذارم و آن دو عبارت اند از کتاب خدا و خاندانم، این دو هرگز ا زیکدیگر جدا نمى‌شوند، تا روز قیامت به من بپیوندند.
بنابر این، قرآن و عترت، دو رکن رکین و دو اصل اصیل، براى زندگى سعادتمندانه در دنیا و آخرت به شمار مى روند. سخن در این مقاله پیرامون بینش امام در جلوه‌هاى مختلف قرآن است. اما بینش امام درباره عترت و ارج و ارزشى که گفتار و رفتار آنان در هدایت انسانها دارد، از موضوع بحث ما بیرون است و علاقه‌مندان مى توانند بینش امام را درباره عترت و اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از مقدمه‌اى که در وصیت نامه سیاسى خود نوشته‌اند، به دست آورند. خوشبختانه، این آخرین یادگار امام به زبان‌هاى مختلف ترجمه شده و موضع امام را درباره هر دو، روشن کرده است.
در میان ابعاد مختلف قرآن، که امام در درس‌ها و یا سخنرانى‌هاى خود پیرامون آنها سخن گفته است، چند مسأله را بر گزیده و به توضیح دیدگاه‌هاى امام درباره آنها مى پردازیم. مأخذ ما براى تبیین نظریه‌هاى وى، مدارک یاد شده در زیر است:
1. دروس علمى که امام در حوزه علمیه قم القا مى نمود و نگارنده از سال 1369 هجرى قمرى تا سال 1383 که امام از ایران به ترکیه تبعید شد، خوشه چین خرمى علوم ایشان در زمینه‌هاى فلسفه، فقه، اصول و تفسیر بوده است/
2. صحیفه نور، مجموعه رهنمودهاى امام که از سوى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى در جلدهاى متعددى چاپ و منتشر شده است.
3. بحث‌هاى امام درباره تفسیر سوره حمد که از طریق تلویزیون پخش مى شد و سپس از طرف انتشارات جامعه مدرسین، به صورت مجموعه‌اى چاپ و پخش شده است.
مسایلى که دیدگاه‌هاى امام درباره آنها، در این مقاله مطرح شده، عبارت اند از:
1. ابعاد گسترده قرآن
2. تبیین بعد عقیدتى و عرفانى قرآن
3. پرهیز از تفسیر به رأى و تفسیر مادى قرآن
4. افسانه تحریف قرآن که ساخته و پرداخته احبار و رهبان است
5. ارزش قرائات مختلف که به پیامبر نسبت مى دهند
اینک هر یک از مسایل را به گونه‌اى فشرده از زبان امام یا خامه او شنیده و مى خوانیم
نخست به عنوان تیمن و تبرک، دو حدیث، یکى از رسول خاتم صلى الله علیه و آله و سلم و دیگرى از وصى گرامى او نقل مى کنیم. پیامبر گرامى فرمود:
اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن فانه شافع مشفع و ما حل مصدق، من جعله أمامه قاده الى الجنْ…(2)
هرگاه فتنه‌ها مانند پاره‌هاى شب به شما روى آورد، به قرآن چنگ زنید. آن شفیعى است که شفاعتش پذیرفته و گواهى است که گواهى آن قبول مى شود. هر کس قرآن را فرا روى خود قرار دهد، او را به بهشت رهنمون مى گردد/
امیر مؤمنان فرمود: و اعلموا أنه لیس على احد بعد القرآن من فاقْ و لا لا حد قبل القرآن من غنى(3)
بدانید که براى هیچ کس پس از داشتن قرآن، فقر – فکرى و معنوى – وجود ندارد و همچنین براى هیچ کس پیش از أخذ به قرآن بى نیازى نیست.
ابعاد گسترده قرآن
قرآن به عنوان خاتم کتاب‌هاى آسمانى، بر قلب مبارک پیامبر فرو فرستاده شد تا وى آن را بر مردم تلاوت کند و در جامعه پیاده سازد. این کتاب از آنجا که آخرین برنامه آسمانى را در بر دارد، باید کامل‌ترین آنها را به جامعه بشرى عرضه نماید، برنامه‌اى که مزایاى کتب پیشینیان را در بر گیرد و تکمیل کننده آنها باشد.
حضرت امام در دروس خود روى سه آیه از قرآن تکیه مى کرد: و انه لتنزیل رب العالمین. نزل به الروح الامین. على قلبک لتکون من المنذرین»(شعرأ، 26 / 192 – 194)
این، تنزیل خداوند جهانیان است که روح الامین آن را بر قلب تو فرو آورده، تا از بیم دهندگان باشى.
او پیوسته یادآور مى شد که قرآن، پیش از آن که در لباس الفاظ در آید و به صورت مفاهیم بر قلب پیامبر نازل شود؛ واقعیت بالاترى داشته است که در نتیجه نزول از آن مقام بزرگ، حالت لفظ و معنا به خود گرفته، ولى حقیقت این نزول چیست؟ و چگونه از آن مراتب بلند و بالا به چنین مراتب پایین تنزل پیدا کرده؟ براى ما روشن نیست، هر چند اهل معرفت در اینجا بیاناتى دارند.(4)
در عظمت قرآن، همین بس که خدا آن را مهیمن بر تمام کتب پیشینیان، و یگانه داور در بازشناسى مطالب صحیح عهد قدیم و جدید مى داند.
در این باره مى فرماید: و أنزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقاً لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه فاحکم بینهم بما انزل الله»(مائده، 5 / 48)
ما کتاب را به حق بر تو فرو فرستادیم که تصدیق کننده کتاب‌هاى پیشین و حاکم و داور میان‌آنها است. درباره آنان با آنچه که به تو فرو فرستاده شده است، حکم بنما.
و در آیه دیگر مى فرماید: ان هذا القرآن یقص على بنى اسرائیل اکثر الذى هم فیه یختلفون»(نمل، 27 / 76)
این قرآن بسیارى از آنچه را که بنى اسرائیل درباره آن اختلاف دارند، براى آنان بازگو مى کند
چنین کتابى با این مزایا که خاتم کتب و حاکم بر آنها و به هنگام اختلاف، داور است؛ باید ابعاد گسترده‌اى داشته باشد و تا روز رستاخیز، مورد توجه اندیشه‌ها باشد.
حضرت امام در سخنرانى مورخ 6 / 7 / 1356(پیش از پیروزى انقلاب) در نجف اشرف، به ابعاد گسترده قرآن اشاره کرده ولى ابراز تأسف مى نماید که بسیارى از مفسران به تبیین بعد خاصى گرایش پیدا کرده و از تبیین ابعاد دیگر آن، باز مانده‌اند. ایشان بارها جامعیت قرآن را یادآور شده‌اند.(5)
فلاسفه و عرفا و متکلمان، به ابعاد معنوى و مسایل فلسفى و کلامى آن، توجه نموده و تفاسیرى نوشته‌اند، تو گویى قرآن تنها براى همین جهت فرستاده شده است و دیگر، کتاب سیاست و تربیت نیست، در حالى که فقهاى بزرگ، به آیات فقهى آن توجه کرده و از سعى و کوشش در جهات دیگر، بازمانده‌اند و همچنین مفسران دیگر هر یک مطابق ذوق و فن خود از قبیل قصص و تاریخ، ادب، و بلاغت و فصاحت، کار کرده و ابعادى را روشن کرده‌اند.
ما، در حالى که از مساعى جمیل و زیباى هر یک از این گروه‌ها قدر دانى نموده و سپاسگزاریم، ولى یاد آور مى شویم که محصور کردن قرآن در یک بعد و بى توجهى به ابعاد دیگر آن، با هدف قرآن منطبق نیست.
قرآن، در حالى که کتاب عقیده و عرفان و بیانگر ظریف‌ترین معانى عرفانى و فلسفى است، کتاب انسان ساز و مربى بشر در قلمرو اخلاق و اجتماع و سیاست است، و باید مسلمین به قرآن به عنوان یک کتاب جامع و کامل که بر طرف کننده نیازها و در خواستها است، بنگرند و البته در این مورد از بیانات خاتم پیامبران و عترت پاکش به عنوان مبین و راهنماى فهم معانى قرآن بهره بگیرند، چنانکه مى فرماید:
و أنزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون»(نحل، 16 / 44)
ما ذکر(قرآن) را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را که بر تو نازل شده، براى آنها بیان کنى، تا شاید بیندیشند.
بعد معنوى قرآن در بینش امام
بعد عرفانى و فلسفى و عقیدتى قرآن، یکى از ابعاد جاودان آن است که پیوسته مورد توجه اندیشمندان بزرگ بوده و هم اکنون به عنوان عالى‌ترین محک براى شناخت عقیده صحیح از نا صحیح به شمار مى آید، قرآن درباره معارف، مطالبى را مطرح کرده است که مرغ اندیشه هیچ فیلسوفى به بلنداى آن نرسیده و گاهى در کوتاه‌ترین عبارت، نکته‌اى را یادآور شده است که متفکران، بعد از قرنها به آن رسیده‌اند.
امام، در تفسیر که بر سوره(حمد) دارد، به این بعد از ابعاد قرآن کاملاً توجه کرده و در حقیقت، این بعد فراموش شده را به صحنه باز گردانیده است. تفاسیرى که در این چند قرن نوشته شده، غالباً به بعد ادبى یا تاریخى یا فقهى قرآن، توجه بیشترى کرده‌اند، اما بعد روح افزاى عرفانى آن، که مى تواند عالى‌ترین و کامل‌ترین انسانها را بسازد، تنها مورد توجه عده کمى قرار گرفته است.
حضرت امام، در سال 1369 هجرى قمرى در درس خود، چنین فرمود:
قرآن پاسخگوى کلیه نیازها ، بالاخص خواست‌هاى عقل و خرد مى باشد. ما در حالى که از یکسونگرى پرهیز داریم ولى باید به این بخش از قرآن، عنایت بیشترى نشان دهیم و اصولاً اختلاف الهیون درباره ذات خدا نیست؛ همگان وجود خدا را پذیرفته‌اند و اختلاف تنها درباره اسما و صفات و دیگر معارف عقلى است، و اگر محققان اسلامى، بدون پیشداورى و بدون تأثر از مکاتب دیگر به قرآن باز گردند، گمشده خود را در باب معارف و بالاخص صفات خدا، باز مى یابند.
این بخش از معارف در قرون نخستین، جنجال عظیمى میان اهل حدیث و معتزله، و اشاعره بر انگیخته است.
آن گاه حضرت امام، حدیث را از امام على بن الحسین علیه‌السلام یادآور شدند که آن حضرت طبق نقل شیخ کلینى(م 329 ه.ق) چنین فرمود:
ان الله عزوجل علم انه یکون فى آخر الزمان اقوام متعمقون فانزل الله سوره التوحید و الایات الست من سورْ الحدید الى قوله علیم بذات الصدور.
سبح الله ما فى السموات و الارض و هو العزیز الحکیم، له ملک السموات و الارض یحیى و یمیت و هو على کل شئ قدیر، هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شئ علیم، هو الذى خلق السموات و الارض فى ستْ ایام ثم استوى و ما یعرج فیها و هو معکم اینما کنتم و الله بما تعملون بصیر، له ملک السموات و الارض و الى الله ترجع الامور، یولج اللیل فى النهار و یولج النهار فى اللیل و هو علیم بذات الصدور.»
ثم قال الامام السجاد علیه‌السلام: فمن رام ورأ ذلک فقد هلک».(6)
آن گاه حضرت امام(ره) از میان معارف وارد شده در سوره حدید روى دو بخش تکیه کردند:
1. هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن.
2. و هو معکم اینما کنتم.
آن گاه فرمود: اندیشه فلاسفه پس از بحث‌هاى گسترده به اینجا رسیده است که وجود حق تعالى، وجود نامتناهى است و لازمه نا متناهى بودن حضور او در همه جا است و هرگز نمى‌توان ممکنى را از واجب تهى دید.
افراد دور از معارف عقلى و قرآنى مى اندیشند که این آیات ناظر به حلول واجب در ممکنات است، گروهى دیگر براى گریز از حلول، احاطه گسترده او را بر ممکنات به صورت «احاطه علمى» تفسیر مى کنند، یعنى وجود او محیط بر ممکنات نیست، بلکه احاطه علمى دارد و از همه چیز آگاه است، ولى باید گفت هر دو گروه(چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند/)
حلول از صفات امکانى و از ویژگى‌هاى جسمانى است و خداى واجب، خالق اجسام است، نه جسم است و نه در جسمى حلول مى کند.
تفسیر این آیات، از طریق احاطه علمى، یک نوع تفسیر به رأى است، زیرا او به صورت روشن مى فرماید:<هو معکم اینما کنتم» او با شما است هر کجا باشید.(این مطلب غیر از آن است که بگوید:« او از همه چیز آگاه است»/)
نه تنها این آیه، از چنین احاطه وجودى و تسلط بر ممکنات حکایت مى کند، بلکه آیات دیگر نیز گواه بر این اندیشه است مانند:
ما یکون من نجوى ثلاثْ الا هو رابعهم و لا خمسْ الا هو سادسهم و لا أدنى من ذلک و لا اکثر الا هو معهم این ما کانوا ثم ینبئهم بما عملوا یوم القیامْ…»(مجادله، 58 / 7)
اکنون چه باید کرد؟ باید به یک دید عمیق به قرآن نگریست، موجود نا متناهى را در همه جا حاضر دید و حضور او را نه به صورت حضور جسمى، در کنار جسمى دیگر بلکه به سان حضور علت الهى در کنه معلول امکانى دانست و این حضور، جز احاطه قیومى خدا بر اشیا و قیام ممکنات به واجب چیز دیگرى نیست و این قیام، آن چنان ظریف و دقیق است که بالاتر از قیام صور علمیه به نفس است و حضور خدا در جهان ممکنات، بالاتر از حضور او در کنار قواى قایم به نفس است.
دوست است که نفس مجرد، یک نوع حضور در کنار صور علمى دارد. بالاتر از آن، حضور نفس در کنار قواى فعاله او است که اگر ارتباط این صور و یا قواى فعاله با نفس قطع شود، نابودى براى آنها قطعى است، ولى حضور نزد ممکنات و قیام ممکنات به واجب، دقیق‌تر و ظریف‌تر است، زیرا مسأله، در این مورد، قیام ممکن به واجب است، نه قیام ممکن به ممکن. اینجا است که بشر باید در برابر توحید قرآن و عرفان ظریف آن، سر تعظیم فرود آورد و خود را عاجز و ناتوان از درک کنه آن بداند.(7)
پاداش کیفر اخروى، تجسم عمل است
حضرت امام، در بحث‌هاى اخلاقى و تربیتى که به مناسبت هایى پس از درس رسمى القا مى نمود، درباره پاداش و کیفر اعمال، به مسأله تجسم عمل، عنایت بیشترى ابراز مى داشت و ما، در اینجا خلاصه آنچه را که در کتاب<تهذیب الاصول» به مناسبتى مطرح شده است، مى آوریم:
گروهى تصور کرده‌اند که پاداش و کیفرهاى اخروى جنبه قرار دادى دارد، درست به سان پاداش و کیفرهاى دنیوى که در میان بشر رایج است، در حالى که در این جا مطلب دیگرى هست که قرآن یادآور مى شود و تنها این کتاب آسمانى پرده از روى آن برداشته است، و آن‌این که عمل انسان، أعم از خیر و شر، دو نوع وجود دارد:
«وجود دنیوى» آن، عمل ما است، و« وجود اخروى» آن، پاداش و کیفر ما خواهد بود، و از آنجا که بشر فاقد حس برزخى‌و اخروى است، فقط عمل را با لباس دنیوى مى بیند و از درون آن، که به نوعى حاکى از وجود اخروى آن است، غافل است، در روز قیامت پوست و قشر عمل فرو مى ریزد، و مغز و واقعیت آن به صورت پاداش و کیفر تجلى مى کند، دقت در این آیات، گواه این حقیقت است، آنجا که مى فرماید:
یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضراً و ما عملت من سؤ تود لو ان بینها و بینه أمداً بعیدا»(آل عمران، 3 / 30)
روزى که هر نفسى، خیر و شر کار خود را حاضر مى بیند و کار بدى که انجام داده، مى خواهد که میان او و آن را درازى باشد.
در آیه دیگرى مى فرماید: و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا یظلم ربک احدا»(کهف، 18 / 49)
آنچه را که انجام داده‌اند حاضر و آماده مى بینند و پروردگار تو، به کسى ستم نمى‌کند.
در اینجا آیه سومى است که به گونه‌اى روشن‌تر، واقعیت را حکایت مى کند، آنجا که مى فرماید:
« الذین یکنزون الذهب و الفضْ و لا ینفقونها فى سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم. یوم یحمى علیها فى نار جهنم فتکوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما کنزتم لا نفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون»(توبه، 9 / 34، 35)
گروهى که طلا و نقره را اندوخته مى کنند و آن را در راه خدا انفاق نمى‌کنند به عذاب دردناک بشارت ده، روزى اندوخته‌هاى آنان را با آتش دوزخ سرخ مى کنند و با آن بر پیشانى و پهلو و پشت آنان داغ مى نهند، سپس به آنان گفته مى شود این همان است که براى خود ذخیره کرده بودید، اکنون آنچه را کى مى اندوختید، بچشید.
دقت در این آیه، حقیقت تجسم عمل را روشن مى کند و این که طلاهاى احتکار شده در دو موطن، دو نوع وجود دارند، در اینجا به صورت طلا و نقره دلربا و در آنجا به صورت فلزات داغ شده جانکاه.(8)
تفسیر به رأى، در بینش امام
تفسیر به رأى، به اتفاق علماى اسلام، حرام و ممنوع است، و کثرت مذاهب و این که هر مذهبى براى خود از قرآن شاهد و گواه مى آورد، نشانه این است که همگى باپیشداورى خاصى به قرآن مراجعه کرده‌اند.
امام، در یکى از سخنرانى‌هاى خود، نکوهش خاصى از تفسیر به رأى کرده، و یادآور شده است که اکنون گروهى پیدا شده‌اند که پیشاپیش، یک سلسله عقاید و مسایل را پذیرفته‌اند و به قرآن از نظر مى نگرند که شاهدى بر گفتار خود بجویند و اگر هم نجستند با تأویل و ارتکاب خلاف ظاهر، قرآن را بر سخن خود تطبیق مى کنند.
«مادیگرایى»، در عصر حاضر بر بسیارى از اندیشه‌ها سیطره یافته و سبب شده است که حتى برخى از الهیون نیز حقایق علمى و معنوى قرآن را بر همین امو پست مادى تطبیق کنند، ما چنین تفسیر به رأى‌ها را در تفسیر برخى از نویسندگان مصرى و هم اکنون در نوشته‌هاى مبتذل گروهکها، مى بینیم. هدف اینان پرده بردارى از معارف غیبى قرآن نیست، آنان به دنبال تأیید بینش خود هستند، از این جهت به این سو و آن سو، دست مى افکنند.
امام در سخنرانى مورخ 23 / 3 / 1358، کسانى را که در پیش داورى از قرآن برداشت مى کنند، نکوهش فرموده، و یاد آور مى شود که کار این گروه مشکل‌تر از هه است، اینها در پى آنند که هر چه دلشان مى خواهد، به گردن قرآن بگذارند.(9)
افسانه تحریف قرآن
مسأله تحریف قرآن که مدتى است از طرف مبلغان مسیحى مطرح مى شود، چیز تازه‌اى نیست، بلکه اصل اندیشه تحریف قرآن در همان قرن دوم و سوم، به وسیله احبار و رهبان در میان مسلمانان مطرح شد، آنان براى جبران نقیصه کتاب آسمانى خود، سعى کردند که کتاب آسمانى مسلمانان را نیز تحریف شده جلوده دهند.
حضرت امام در سال 1374 هجرى قمرى، برابر 1334 هجرى شمسى، روزى درباره تهمت تحریف قرآن سخن مى گفت، متن بیانات امام به زبان عربى در<تهذیب الاصول» آمده است، اینک دیدگاه امام را درباره این اتهام یادآور مى شویم، ایشان چنین فرمود:
ان عنایْ المسلمین بجمع کتابهم و حفظه و ضبطه فى مجالى القرأْ و الکتابْ، یدفع الانسان الى الیقین ببطلان مزعمْ التحریف و انه امر لا ینبغى ان برکن الیه ذو مسکْ.(10)
امام در این فراز، از عنایت مسلمانان به حفظ و گرد آورى آیات قرآن سخنى مى گوید و یادآور مى شود که عنایت مسلمانان صدر اسلام به قرآن، مانع از آن بودکه کلمه‌اى از آن حذف گردد و یا افزایش پیدا کند، و قرآن نشانه موجودیت و کیان اسلام و عظمت مسلمانان بود. چگونه امکان داشت، قرآن با آن همه حافظان و قاریان و نویسندگان، تحریف شود؟
آن گاه امام درباره روایات مختلفى که در کتب فریقین پیرامون تحریف وارد شده، سخن مى گوید و آنها را به چهار دسته تقسیم مى کند و مى فرماید: و ما وردت فیه من الاخبار:
1. بین ضعیف لا یستدل به
2. الى مجعول تلوح منها آثار الجعل
3. الى غریب یقضى منه العجب
4. الى صحیح یدل على أن مضمونه تفسیر الکتاب و تبیین معنى الآیْ
روایات مربوط به تحریف به چهار دسته تقسیم مى شود که سه گروه از آن مردود و گروه چهارم آن پذیرفته است ولى ارتباطى به تحریف ندارد.
1. گروه نخست، روایاتى هستند که راویان آنها ضعیف هستند. این روایات غالباً به صورت مرسل نقل شده‌اند.
2. گروه دوم، روایاتى هستند که متن آنها، گواه بر جعل آنها است.
3. گروه سوم، روایات شاذى هستند که خرد و وجدان از آنها در شگفت و تعجب است.
4. روایاتى که از تفسیر قرآن سخنى مى گویند و هرگز مدعى آن نیستند که الفاظ آنها جز قرآن است.
آن گاه امام یاد آور مى شود که اگر وقتى براى گرد آورى این روایات و جمع بندى آنها پیدا مى کرد؛ روشن مى نمود که چگونه مسأله<تحریف» افسانه‌اى بیش نیست، او مى فرماید:
و لولا خوف الخروج عن طور البحث لا رخینا عنان البیان الى تبیین تاریخ القرآن ما خدم به المسلمون القرآن طیله القرون، لا وضحنا لک ان کتاب الله هو الموجود ما بین الدفتین.(11)
روزى حضرت امام یاد آور شد که اگر مرحوم میرزاى شیرازى به هنگام نشر کتاب<فصل الخطاب» در قید حیات بود، حتماً این کتاب را از ارزش مى انداخت و اعلام مى کرد که این کتاب، یک مشت روایات مرسل و یا ضعافى است که از روز نخست مورد اعراض محققان اسلامى بوده است.
اختلاف قرأات در بینش امام
امام در طول بحث خود، معتقد بود که قرآن، یک نصر و یک قرائت بیش نداشته، و پیامبر گرامى نیز تنها یک قرائت را به مردم آموخته است و اگر در دوران خلیفه سوم کارى انجام گرفته، مربوط به یکدست سازى تلفظ مفردات قرآن، آن هم مطابق لهجه قریش بوده است، زیرا قرآن به لهجه<ام القرى» نازل شده و طبعاً باید همان لهجه محفوظ بماند.
موضع امام درباره قرأات سبع کاملاً منفى بوده، زیرا مى فرمود: روشن‌ترین گواه بر این که این قرأات، به جز یکى از آنها، ساخته اندیشه قاریان و اجتهاد آنان است؛ این که، هر یک از صاحبان قرائت بر حقانیت قرائت خود اقامه حجت و برهان مى کند و مى گوید: به این دلیل، قرأت من، بر قرائت دیگران ترجیح دارد. بخش اعظم تفسیرهاى ما را حجت‌هاى قرأات تشکیل داده است، اگر قرائت این قاریان از طریق راویان به حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم مى رسید، اقامه حجت و تحلیل‌هاى ادبى لازم نبود، این خود گواهى مى دهد که انتشار ادب در میان قرأ و اختلاف اجتهاد و سلیقه آنان، اختلاف قرأات را پدید آورده است.
امام(ره)، از بعضى از ناسخنان قرآن که اختلاف قرأات را در حاشیه مصحف‌ها مى نویسند، سخت متأثر بود و مى فرمود: مگر قرآن مصنوع بشرى است که نسخه بدل داشته باشد؟
این بود دیدگاه اجمالى امام پیرامون مسایل یاد شده. ولى ایشان درباره مسایل اجتماعى و تربیتى قرآن نیز افکار بلند و حماسى و انسان سازى داشت که به وقت دیگر موکول مى شود.
فسلام الله علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیاً.
امام خمینى:
و دیگر از آداب مهمه آن، تفکر است. و مقصود از تفکر آن است که از آیات شریفه جستجوى مقصد و مقصود کند.
قرآن کتاب هدایت / 113

پی نوشت ها
1- مسند احمد، 2 / 14، 17، 26 و 59؛ 4 / 366، 371؛ 5 / 182 و 189 و نیز رجوع کنید به سنن ترمذى، 2 / 308؛ صحیح مسلم، 7 / 122/
2- کلینى، کافى، 2 / 238/
3- نهج البلاغه، خطبه 176/
4- ملا صدرا، اسفار، 7 / 22 – 30/
5- صحیفه نور، 1 / 233 – 242؛ 5 / 168، سخنرانى 16 / 12 / 1357/
6- حویزى، نور الثقلین، 5 / 231، ح 5/
7- در تفسیر سوره حمد به طور کم رنگ به این حقیقت علمى اشاره شده است/
8- امام خمینى(ره)، تهذیب الاصول، 1 / 248/
9- روح خدا در ولایت فقیه(مجموعه سخنرانى‌ها و بیانات الامام) / 51، چاپ ارشاد/
10- تهذیب الاصول، 2 / 96/
11- همان/

منبع: بینات ، شماره 22 و23

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید