ایام و تاریخ زندگی امیر مؤمنان علی علیه السلام بر چهار بخش متصور است:
1-دوران کودکی و چند ساله آغاز عمرش که در دامان پدر و مادر زندگی می کرد.
2-عصر پیامبر خدا، که به وسیله او به کمال رسیده و تربیت گردید.
3-دوران خلفای سه گانه که در بحران مظلومیت بسر برد.
4-و بالاخره ایام خلافت و زمامداری مسلمانان جهان.
اینک بطور فشرده به هر یک می پردازیم.
تصور مظلومیت در دوران کودکی؟
کسی که زمان امور مردم را به عهده گیرد، و جنبه رهبری داشته باشد، و در انظار مردم الگو و اسوه شناخته شود، باید در عالم خلقت طوری زندگی او ترسیم گردد، که تحمل و بردباری وی از همه افزونتر باشد، و در برابر مشکلات گوناگون و طوفانهای سهمگین نلرزد. . .
اگر زندگی مولای متقیان «علی بن ابی طالب علیه السلام»درست مورد توجه واقع شود، و نظری گذرا به دورانها مختلف آن حضرت اعم از کودکی و جوانی و بزرگسالی واقع گردد، آن بزرگوار همیشه در فشار زندگی، و حسادت حسودان، و مظلوم ستمگران، و مورد هجوم دشمنان. . . بوده است!!
علی در این مورد خودش می فرمایند: «ما زلت مظلوما منذ ولدتنی امی، حتی ان عقیلا کان یصیبه رمد فیقول: لا تذرونی حتی تذروا علیا، فیذرونی و ما بی رمد!!»[1] من از آن زمانی که از مادرم متولد شدم، پیوسته مورد ستم واقع گردیده ام، حتی چون چشم برادرم «عقیل»درد می کرد، و می خواستند دوا به چشمش بریزند، می گفت: نخست به چشم علی دوا بریزند، سپس به چشم من، لذا بدون این که چشم من درد کند، دوا می ریختند!!
این قضیه طور دیگری نیز نقل شده که علی علیه السلام می فرمایند: «ما زلت مظلوما منذ کنت!قیل له: عرفنا ظلمک فی کبرک فما ظلمک فی صغرک؟فذکر ان عقیلا کان به رمد، فکان لا یذر هما حتی یبدئوا بی» [2]
من پیوسته مظلوم زیسته ام!سؤال شد: مظلومیت دوران بزرگسالی ات را می دانیم، در کودکی چگونه مظلوم بودی؟جواب دادند: هنگامی که چشمان «عقیل»درد می کرد، نمی گذاشت به آنها دوا بریزند، مادامی که به چشمان من بریزند!!
و بالاخره در حدیث سومی از آن حضرت آمده است: «ما زلت مظلوما منذ قبض الله نبیه حتی یوم الناس هذا، و لقد کنت اظلم قبل ظهور الاسلام، و لقد کان اخی عقیل یذنب اخی جعفر فیضربنی»[3] من از آن روزی که رسول خدا از دنیا رفته است، همیشه مورد ستم بوده ام، تا امروزی که در آن زندگی می کنیم، حتی قبل از ظهور اسلام نیز من مورد ستم برادرم «عقیل»واقع می شدم، زیرا برادرم «جعفر»هر گاه خطا می کرد او مرا می زد!!
این احادیث حاکی است که امیر المؤمنین علی علیه السلام همیشه و به ویژه در دوران کودکی مورد ظلم و ستم واقع می گردید، و برادرش «عقیل»او را اذیت می کرد، و حسادت و یا عوامل دیگری باعث می شد که او برادر کوچکترش را آزار دهد حتی در دوران بزرگسالی و زمامداری آن حضرت نیز آزار«عقیل»ادامه داشت، زیرا وی گرفتارمسائل دنیا بود، و صبر و شکیبایی لازم را نداشت، و سر از دربار«بنی امیه»و دشمن در می آورد، و از این جهت امیر المؤمنین را فوق العاده ناراحت می ساخت!و حتی در جنگ های امیر المؤمنین با منافقین در«جمل»و«نهروان»و«صفین»شرکت نکرد!! [4]
و در حضور حضرت امام باقر علیه السلام سخن از عوامل تضعیف «امیر المؤمنین»و نقش «بنی هاشم»از آن حضرت پیش آمد، آن بزرگوار فرمودند: اگر حمزه سید الشهداء«و جعفر طیار»زنده بودند، دشمنان ما نمی توانستند علی علیه السلام را مظلوم کنند، ولی چه کنم آنان شهید شدند، و به جای آنها دو نفر باقی ماندند که ضعیف و ذلیل و پست بودند، از نظر ایمانی جدید الاسلام بوده، و جزو«طلقا»و آزاد شدگان به حساب می آمدند، آنان: «عباس بن عبد المطلب»عموی علی علیه السلام و«عقیل»برادر آن حضرت بودند!!
در این حدیث شریف به همان اندازه ای که از«حمزه و جعفر»مدح و ستایش گردیده، به همان مقیاس نیز از بی تفاوتی و ذلالت «عباس و عقیل»انتقاد گردیده است.[5]
رسول خدا و تصویر مظلومیت علی
امیر مؤمنان علی علیه السلام اگر چه در دوران رسول خدا مورد حسادت و کینه افرادی قرار می گرفت، و حتی بعضی از همسران آن حضرت از ورود علی علیه السلام و دیدارش با پیامبر رنج می برد!!ولی نبی اعظم با تمام وجود طبق دستور الهی از شخصیت و عظمت مولای متقیان دفاع کرده، و فضائل و مناقب او را به اطلاع مردم می رسانید.
علی علیه السلام در عصر رسول خدا مظلوم نبود، ولی مورد کینه و بغض منافقان قرار داشت، و پیامبر اسلام نیز می دانست روزی این کینه ها بروز خواهد کرد، و به مرحله عمل خواهد رسید، و در نتیجه چه ظلمها و ستم ها به علی وارد خواهد شد، و لذا پیوسته در فکر و اندیشه بود، و اشک هایش به صورتش جاری می گشت و در برخی مواقع آینده علی علیه السلام را به خودش تصویر می فرمود، و اظهار می داشت که غاصبان ولایت و بد اندیشان منافق چه خواهند کرد، و چگونه به خانه او هجوم می آورند؟و چه سان فرق مبارکش را با شمشیر مسموم می شکافند، و او چه وظیفه ای دارد، و چگونه باید عکس العمل نشان دهد. . . ما در این زمینه به دو مورد از سخنان رسول خدا اشاره می نمائیم.
الف: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به همراهی علی علیه السلام و غلامش «انس بن مالک»به گردش رفتند، و در باغهای مدینه قدم می زدند، و به گلها و شکوفه ها و فضای سبز طبیعت می نگریستند، علی علیه السلام اظهار داشت: یا رسول الله!این باغ (اشاره کرد به یکی از باغها) چقدر زیبا و با طراوت است؟
پیامبر خدا فرمودند: یا علی!باغ تو در بهشت خیلی زیباتر است، و این باغ در نزد آن هیچ است.
«انس بن مالک»که یکی از دشمنان و بدخواهان امیر المؤمنین بود، می گوید: به همین ترتیب قدم زنان و گردش کنان هفت باغ را تماشا کردیم، و امیر المؤمنین علی علیه السلام به هر باغی میرسید همان جمله را اظهار می داشت، و رسول خدا نیز جوابش همان بود که در آغاز فرموده بود. سر انجام پیامبر عزیز اسلام در محل مناسبی توقف کرد، «انس»میگوید: ما نیز در محضر او توقف نمودیم ناگاه آن حضرت دگرگون گردیده و چهره اش متغیر شد، و به فکر اخبار و وقایع پس از خود افتاد، و چنین کرد: «فوضع راسه علی راس علی و بکی، فقال علی: ما یبکیک یا رسول الله؟!قال – صلی الله علیه و آله – : صغائن فی صدور قوم لا یبدونها لک حتی یفقدونی»پیامبر سرش را بر سر امیر المؤمنین گذاشت و شروع به گریه نمود!!علی علیه السلام پرسید ای پیامبر خدا چه عاملی باعث گریه شما گردیده است؟حضرت فرمودند: تصور آن کینه ها و بغض ها و دشمنی هایی که در دل کینه توز منافقین برای تو فراهم شده است، آنان آن دشمنی ها را به مرحله عمل نمی آورند مگر این که من از دنیا بروم.
این حدیث می رساند که با بودن پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام در برابر کینه های منافقان و ستم های ستمگران بیمه گردیده، ولی پس از وی آنچنان مورد یورش وحشیانه قرار خواهد گرفت، که تصورش دل پیامبر را می سوزاند و اشک هایش را جاری می سازد. [6]
ب: قضیه دوم، واقعه ای است که در«خطبه شعبانیه»اتفاق افتاد، و آن در آخرین جمعه ماه «شعبان»بود، و رسول خدا در مورد عظمت و ارزش ماه مبارک رمضان وتکلیف روزه داران سخن می گفت.
علی علیه السلام از جایش برخاست و سؤال کرد: یا رسول الله!بهترین اعمال در این ماه چیست؟!
پیامبر فرمود: اجتناب از کارهای حرام، سپس شروع به گریه کرد!!علی علیه السلام عرض کرد: یا رسول الله!چرا گریه می کنید؟
پیامبر خدا فرمود: «کانی بک و انت تصلی لربک و قد انبعث اشقی الاولین شقیق عاقر ناقه ثمود، فضربک ضربه علی قرنک فخضب منها لحیتک. . .»[7] گویا می بینم تو را در حال نماز بدترین و شقی ترین اشخاص (ابن ملجم مرادی لعنه الله علیه) از پی کننده «شتر صالح»بر فرق مبارکت شمشیری می زند، و با خون آن محاسن سفیدت را رنگین می سازد.
علی علیه السلام پرسید یا رسول الله!آیا دینم سالم می ماند، و ضرری از این جهت از شمشیر او نمی بینم؟
این حدیث اخلاص و عظمت علی، و شرارت و بد اندیشی دشمنان آن حضرت را در بردارد.
[2] . مناقب آل ابی طالب ج 1 ص 320، بحار الانوار ج 41 ص 5
[3] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 20 ص 283 ش 241
[4] . سفینه البحار ج 2 ص 215 ماده عقل
[5] . سفینه البحار ج 1 ص 338 حالات حضرت حمزه سید الشهداء
[6] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 4 ص 107، فرائد السمطین ج 1 ص 152 ح 115
[7] . بحار الانوار ج 96 ص 358 از فرازهای خطبه شعبانیه علی اکبر بابازاده – آفتاب ولایت، ص 265