درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سیاسى(1)

درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سیاسى(1)

درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سیاسى

یکى از اساسى‏ ترین ابعاد حادثه عاشورا، درس‏ها و عبرت‏هاى این نهضت‏ است.
درس‏هاى عاشورا همواره بحثى زنده،حیات‏بخش و حرکت‏آفرین است. هر چنداین رویداد در مکان و زمان محدودى بهوقوع پیوست اما درس‏هاى آن ویژه زمان ومکان خاصى نیست. عدالت‏خواهى وستم‏ستیزى، عزت، پاسدارى از اسلام وارزشهاى اسلامى، شهادت در راه خدا، جمعمیان سیاست و معنویت، امر به معروف ونهى از منکر از جمله درس‏هاى مهم درعرصه رفتارسیاسى رویداد عاشورا است.
نویسنده پس از تبیین مسائل یاد شدهو بیان نمونه‏هایى از آن در کلام و رفتارامام حسین(ع)، به بررسى عبرت‏هاىعاشورا مى‏پردازد. وى تحلیل عواملزمینه‏ساز حادثه عاشورا را مایه عبرتجامعه اسلامى و نظام دینى دانسته،مهم‏ترین آن‏ها را تحت عنوان دگرگونىارزش‏ها و آرمان‏هاى حاکم بر جامعه نبوىو کوتاهى خواص از انجام رسالت خود،بازگو مى‏نماید. جدایى مردم از اهل‏بیت(ع)و دنیاگرایى خواص از جمله موضوعاتىاست که در این بخش مورد توجه قرارگرفته است.

مقدمه

در باره رویداد عاشورا بسیار گفته و نوشته‏اند. باز هم جاى گفتن و نوشتن باقى است، چراکه این رویداد از چنان ابعاد بزرگ و گسترده‏اى برخوردار است که هر چه بیش‏تر به تحلیل وبررسى آن پرداخته شود زوایاى نوتر و تازه‏ترى از آن آشکار خواهد شد.
قیام عاشورا از سال 61 هجرى تا امروز همچون چشمه‏اى جوشان و خروشان از آبزلال و گواراى خود تشنگان معرفت و حقیقت را سیراب کرده، و الهام‏بخش بسیارى ازنهضت‏هاى حقّ علیه باطل بوده است. انقلاب اسلامى، به رهبرى امام خمینى(ره) از عاشوراالهام گرفت. ماندگارى و پایایى آن نیز در گرو بهره‏گیرى از درس‏ها و عبرت‏هاى آن است.درس‏هاى عاشورا در گستره زمان و زمین همچنان ادامه دارد، چرا که در ادبیات عاشوراآمده‏است:
«کلّ یوم عاشورا و کل ارض کربلا و کل شهر محرم.»
[1] یعنى درگیرى حقّ‏جویان و عدالت‏خواهان با باطل و ستمگران همیشگى است. رویدادعاشورا در تاریخ همواره قابل تکرار است. از این روى، عاشورا رسالت بزرگى را بر دوشهمه دینداران به ویژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف‏اندخود و جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند، چرا که زنده بودن تاریخ بهترسیم و تصویب آن و سنجش خودمان با آن است.
سخن ما در این گفتار با عنوان : «درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سیاسى»در باره یکى از اساسى‏ترین ابعاد این حادثه بزرگ است که در دو بخش آن را پىخواهیم‏گرفت:
الف. درس‏هاى عاشورا؛
ب. عبرت‏هاى عاشورا.
پیش از آن یادآورى چند نکته مفید و مناسب مى‏نماید:

1. تفاوت درس و عبرت

درس گرفتن از قیام عاشورا یعنى گفتار و رفتار عاشورائیان را در زندگى فردى واجتماعى، الگو و اسوه قراردادن. در نهضت عاشورا با قهرمانان و الگوهایى روبه رو هستیمکه با گفتار و رفتار خود حادثه‏اى بس بزرگ آفریدند، حادثه‏اى که مى‏توان براى شیعه و مسلمانان بلکه همه جهانیان الگوى مناسب و کارآمدى باشد.
عبرت: واژه «عبرت» از ریشه «عبور» و گذشتن از چیزى به چیز دیگر است.
به اشگ چشم «عبره» گفته مى‏شود،
[2] چون اشگ از چشم عبور مى‏کند. در تعبیر خوابنیز، این واژه به کار رفته، چون انسان را از ظاهر به باطن منتقل مى‏کند. به همین مناسبت بهحوادثى که به انسان پند دهد «عبرت» گویند، چون انسان را به یک سلسله تعالیم کلّىراهنمایى مى‏کند.
[3] بنابراین، عبرت‏آموزى یعنى از حال به گذشته رفتن و گذشته را بررسى و از آن پند گرفتناست. عبرت‏آموزى از حادثه عاشورا به این معناست که انسان همواره آن را مورد مطالعهقرار داده و جامعه خود را با آن مقایسه کند تا بفهمد در چه حال و وضعى قرار دارد، چه چیزىاو را تهدید مى‏کند و چه چیزى براى او لازم است.
با این بیان، تفاوت اساسى بین درس و عبرت وجود ندارد؛ چرا که عبرت‏آموزى نوعدیگرى از درس است، امّا درس از راه عبرت‏گیرى. با این توضیح که ما در درس‏آموزىنقطه‏هاى اوج و خوبى‏ها را مى‏بینیم و آن‏ها را به عنوان اسوه و سرمشق معرفى مى‏کنیم. امّا درعبرت‏آموزى، تنها به خوبى‏ها و الگوهاى مثبت نگاه نمى‏کنیم بلکه بدى‏ها و زشتى‏ها ونامردمى‏ها را نیز مى‏بینیم و از آن به گونه‏اى دیگر درس مى‏آموزیم. به گفته استاد شهیدمطهرى: حادثه عاشورا دو صفحه دارد: سفید و نورانى، تاریک و سیاه. صفحه سفیدقهرمانانى چون امام حسین(ع) و قمر بنى‏هاشم و صفحه سیاه قهرمانانى چون یزید، ابن زیادو عمر سعد دارد. در بحث عبرت‏ها به صفحه سیاه و تاریک و جنایت‏هاى آنان نیزتوجّه‏مى‏شود.

2. اهمیت بحث در اندیشه اسلامى

هر چند برخى درس‏آموزى و عبرت‏گیرى از تاریخ را نفى کرده‏اند،
[4] ولى بر اساس بینشاسلامى، این موضوع مورد تأیید و تأکید منابع دینى ماست. قرآن و روایات در بسیارى ازموارد ما را به درس‏آموزى و عبرت‏گیرى از تاریخ فرا خوانده‏اند. از باب نمونه: قرآن پس ازطرح داستان حضرت یوسف و برادرانش و همچنین انحراف زلیخا و عفاف و پاکدامنىیوسف و دیگر مسائل مى‏فرماید:
«لقد کان فى قصصهم عبره لاولى الالباب؛
[5] در قصه‏هاى آنان براى صاحبان خرد عبرت است.»
امامان بزرگوار شیعه نیز بر این مسأله تأکید کرده‏اند. به عنوان نمونه: على(ع) به یکى ازکارگزارانش مى‏نویسد:
«و اعتبر بما مضى من الدنیا لما بقى منها، فان بعضها یشبه بعضاً و آخرها لاحقٌ باوّلها؛
[6] از گذشته دنیا، براى مانده و آینده آن پند و عبرت گیر. چرا که پاره‏هاى تاریخ با یکدیگرهمانندند و پایانش به اوّلش مى‏پیوندد.»
آیات و روایات در این باره فراوان است. در این‏جا به همین دو نمونه بسنده مى‏کنیم.

3. ابعاد بحث

عبرت‏هاى عاشورا، از دو زاویه درخور بحث و بررسى است:
الف. از بعد تاریخى: از این بعد محقّق با مطالعه و تحلیل چند مقطع از تاریخ اسلام بهعلت یا علل این فاجعه بزرگ دست مى‏یابد. چرا که این قیام بزرگ بدون مقدمه و زمینه قبلىنبود بلکه مقدمات بسیار از دیر زمان زمینه‏هاى آن را فراهم کرده بود. بنابراین، اگر از این بعدبخواهیم به این رویداد نگاه کنیم باید به حدود پنجاه سال پیش از آن برگردیم و پس از بررسىحوادث گذشته به تحلیل روى کارآمدن یزید و فاجعه عاشورا بپردازیم.
ب. از بعد نظرى: در این‏جا به اصول و عواملى که در این رویداد نقش داشته‏اند بایدپرداخته شود. به دیگر سخن، در فرهنگ اسلامى، تعیین سرنوشت جامعه و تاریخ به دستانسان است:
«ان الله لا یغیّر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم.
[7] ذلک بان الله لم یک مغیراً نعمه انعمها على قوم حتى یغیروا ما بانفسهم.»
[8] جامعه و تاریخ همانند دیگر پدیده‏ها داراى ضابطه و قانون است، و قوانین حاکم بر آنهاهمانند قوانین حاکم بر دیگر پدیده‏ها ثابت و غیر قابل تغییر است:
«و لن تجد لسنّه الله تبدیلا.»
[9] خداوند حتى به جامعه مؤمنان خطاب مى‏کند که اگر آنان از ایمان خویش روى برگردانندطولى نخواهد کشید که گروهى را جایگزین آنان خواهد کرد.
[10] بر این اساس پیدایش، بقا، رشد و حرکت و نابودى جوامع در گذشته و حال و آینده پیرواصول و قانونهایى است که با دقت در منابع و متون دینى مى‏توان به پاره‏اى از آن‏ها و یا همهآن‏ها دست یافت. در این گفتار، در صدد بیان و تشریح این اصول نیستیم، بلکه مى‏خواهیم بامطالعه تاریخ، اصولى و عواملى را که سبب رویداد عاشورا شده‏اند شناسایى کنیم. در این
نگاه هر چند مطالعه و تحلیل مقاطع گذشته تاریخ در پنجاه سالپس از رحلت پیامبر اسلام(ص) براى پژوهش‏گر لازم است ولىطرح همه آن ضرورتى ندارد، پژوهش‏گر از آن تحقیقات در ایننگاه بهره مى‏گیرد.
هر چند هر دو نگاه مفید درس‏آموز است، ولى در اینپژوهش حادثه کربلا را از نگاه دوّم مورد بحث قرار مى‏دهیم،یعنى به پاره‏اى از اصول و عواملى که زمینه‏ساز حادثه عاشوراشده‏اند اشاره خواهیم کرد.
4. از قیام عاشورا تحلیل‏هاى گوناگونى ارائه شده است. یکىآن است که عاشورا از اسرار الهى و تکلیفى ویژه براىامام‏حسین(ع) بوده است و هیچ فرد و یا معصوم دیگرى چنینوظیفه‏اى نداشت است.
[11] اگر این تحلیل را بپذیریم، سخن گفتناز عاشوراهاى دیگر و همچنین درس و عبرت‏گیرى از رویدادعاشورا در ابعاد گوناگون از جمله در عرصه رفتار سیاسى بى‏معنىخواهد بود، چرا که وظیفه اختصاص مجالى براى الگوبردارىباقى نمى‏گذارد. ولى این تحلیل از سوى متفکران اسلامى، ازجمله شهید مطهرى به عنوان یکى از تحریف‏هاى معنوى عاشورانقد و ردّ شده است.
[12] امّا در تحلیل‏هاى دیگر حرکت و قیامامام(ع) مى‏تواند الگو و سرمشق هر مسلمانى به ویژه رهبرانجامعه باشد. همان‏گونه که خود آن حضرت خواستار آن بوده‏اند:«و لکم فىّ اسوه».
[13] بنابراین، قیام امام‏حسین(ع) از ابعاد گوناگونمادّى و معنوى، فردى و اجتماعى، اخلاقى، سیاسى، نظامى،فرهنگى مى‏تواند الگو و سرمشق باشد. و در نتیجه استنتاجسنّت‏ها و قواعدى از این حادثه در وضعیتى همانند وضعیتروزگار امام‏حسین(ع) امکان‏پذیر خواهد بود.

درس‏هاى عاشورا

درس‏هاى عاشورا همواره بحثى زنده، حیات‏بخش و حرکت‏آفرین است. هر چند این رویداد در مکان و زمانمحدودى به وقوع پیوست، امّا درس‏هاى آن ویژه زمان و مکانمشخصى نیست. اگر تا دیروز عده‏اى مى‏پنداشتند که عاشوراحادثه‏اى مقطعى است، امروز با توجه به تعالیم عاشورایى امامخمینى و در نتیجه استقرار حکومت اسلامى، باید به عنوانرویدادى تلقّى شود که در طول تاریخ مى‏تواند درس‏آموز بوده وپایه‏هاى ستم و استبداد را از بیخ و بن براندازد:
«واقعه عظیم عاشورا از سال 61 هجرى تا خرداد 42 و از آنزمان تا قیام حضرت بقیهالله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هرمقطعى انقلاب‏ساز است.»
[14] پس از سال 61 هجرى، این رویداد در عرصه رفتار سیاسىالگوى بسیارى از حرکت‏ها شده است: حرکت توّابین، مردممدینه، قیام مختار، نهضت زیدبن على، قیام محمد نفس زکیّه وابراهیم فرزندان عبداللّه…تا قیام و نهضت مقدس ملت ایران بهرهبرى امام خمینى همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهىشده‏اند. اقبال لاهورى، استقلال و نجات پاکستان را مرهون قیامعاشورا دانسته است.
[15] گاندى، نیز، نهضت عاشورا را الهام‏بخشخود در رهایى هندوستان مى‏داند.
[16] ما در این مقال، در صددتجزیه و تحلیل قیام و انقلاب‏هایى که در پى رویداد عاشوراصورت گرفته‏اند نیستیم و همچنین در پى صداقت و یا درستى ونادرستى این نهضت‏ها نیز نیستیم؛ ما بر آنیم که اشاره کنیم کهرویداد عاشورا در گذشته در عرصه رفتار سیاسى منشأحرکت‏هایى علیه حاکمان ستم در دوره‏هاى گوناگون بوده وهست. و در یک کلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوههمه حرکت‏هاى حق‏طلبانه و عدالت‏خواهانه بنامیم و بدانیمسخنى به گزاف نگفته‏ایم. مصعب ابن زبیر با این‏که خود را رقیبامام‏حسین(ع) براى حکومت مى‏دانست مى‏گوید: «و ان الاولى بالطف من آل هاشم تاسوا فسنوا الکرام التاسیا
[17] مردان بزرگوارى از آل هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند که براى بزرگان تاریخ نمونه والگو است.»
بسیارى از نویسندگان، شاعران و تاریخ نگاران مسلمان و غیر مسلمان از درس‏آموزىاین رویداد براى همه جهانیان سخن گفته‏اند. از باب نمونه یکى از نویسندگان مصرى به نامعباس محمود عقاد، با قلم توانایش در کتاب: «ابوالشهداء حسین بن على(ع)»چنین‏مى‏نویسد:
«نه تنها مسلمانان بلکه غیر مسلمانان از این حادثه درس جوانمردى، ایثار و مقاومت در برابرستمگران گرفتند. از سفیر مسیحى که در همان مجلس یزید به او اعتراض کرد بگیریم تابرسیم به قرون میانه، تا روزگار خودمان.»
[18] آرى عاشورا از چنان عمق و غنایى برخوردار است که تا پایان تاریخ، پیام آور ارزش‏هاىوالاى انسانى و الهام‏بخش انسان‏هاى آزاده و خداجو خواهد بود. عاشورا دانشگاهى است کههمه طبقات از زن و مرد، کوچک و بزرگ، باسواد و بى‏سواد، سیاه و سفید، مسلمان و غیرمسلمان از آن درس مى‏آموزند و در این دانشگاه همواره استادان بنامى چون: حسین بنعلى(ع)، قمر بنى‏هاشم، زینب کبرى و دیگر عاشورائیان تدریس مى‏کنند. ولى متأسفانه ماتاکنون نتوانسته‏ایم ارزش‏هاى عاشورا را آن چنان که شاید و باید به جوامع جهانى بشناسانیم.در یکى از فیلم‏هایى که بر ضد اسلام به وسیله B.B.C با نام شمشیر اسلام، تهیه شده، بخشمهمّى از آن را عزادارى و سوگوارى‏هاى دوستداران امام‏حسین(ع) تشکیل مى‏دهد. مفسّراین فیلم مى‏گوید:
«باید مراقب بود که اگر این عزادارى‏ها و این همه عشق هدف‏دار شود و به سوى قلب غربنشانه رود، دیگر هیچ سلاحى نمى‏تواند در برابر آن مقابله کند.»
[19] با توجه به سخنان فوق، مهم جهت‏دار شدن مراسم عاشورا و شناخت درس‏هاى آن درابعاد گوناگون است.
فداکارى و ایثار، صبر و استقامت، شهادت و شجاعت، تعهد و مسؤولیت، صداقت ووفادارى، قاطعیت در راه هدف، دفاع از امامت و ولایت، دفاع و پاسدارى از دین و ارزش‏ها،تولى و تبرى، ستیز با ستم و ستمگران، با فساد و مفسدان، دستور به نیکیها، پرهیز از بدیها وزشتیها، انس با قرآن، ترویج فرهنگ نماز، نهراسیدن از نیروى دشمن، پرهیز از سستى وتنبلى در برابر تجاوز به ارزش‏ها، افشاى چهره دشمنان اسلام، توجّه به معنویات حتّى در
جبهه جنگ، نفى نژادپرستى، توبه، دعا، استغفار، تسلیم در برابر خدا، قیام براى خداو…بخشى از درس‏هاى عاشورا است. البته همین درس‏ها کافى است که یک ملّت را از ذلتبه عزت برساند و همین درسها مى‏تواند جبهه کفر و استکبار را شکست بدهد. همان‏گونهملت ایران با الهام از همین درس‏هاى عزّت‏بخش استبداد و استعمار را به زانو درآورد و بازهمین درس‏ها بود که نقش خود را در جنگ تحمیلى به نمایش گذاشت.
آن چه آوردیم فهرست بخشى از درس‏ها و آموزه‏هاى عاشورا بود. صدها بلکه هزارهاهزار درس از رویداد عاشورا مى‏توان آموخت. شرح و تفصیل درس‏هاى یاد شده در اینمقال نمى‏گنجد. از این روى، به شرح نمونه‏هایى از درس‏ها در عرصه رفتار سیاسىبسنده‏مى‏کنیم:

1. عدالت‏خواهى و ستم‏ستیزى

ستیز با ستم و ستمگران به ویژه حاکمان ستم و بر پایىِ عدل یکى از درس‏هاى عاشورا درعرصه رفتار سیاسى است. عاشورا به ما مى‏آموزد که انسان مسلمان نمى‏تواند در برابر ستم وستمگران سکوت کند و بى‏تفاوت بماند؛ اگر سکوت کرد در حکم همان ستمکار است.امام‏حسین(ع) در یک سخنرانى که در منزل «بیضه» در برابر سپاهیان حرّ فرمودند:
«اى مردم. رسول خدا(ص) فرمود: اگر کسى حاکم ستمگرى را ببیند که حلال خدا را حراممى‏کند، عهد و پیمان الهى را مى‏شکند، و با سنت رسول خدا مخالف است، و با بندگان خدا بهستم و بیدادگرى رفتار مى‏کند، پس با گفتار و کردار در برابرش نایستد بر خداست که این فرد رانیز با همان حاکم ستمکار محشور کند.»
[20] آن بزرگوار سپس از بنى‏امیه و پیروان آنها به عنوان نمونه و مصداقى از سخنان پیامبرگرامى اسلام یاد کرده و مى‏فرماید:
«مردم آگاه باشید که بنى‏امیه و اتباع آنها پیرو شیطانند و از پیروى و بندگى خداى بخشندهسرپیچى کرده‏اند، فساد و تباهى را آشکار ساخته‏اند و حدود الهى را تعطیل کرده‏اند و اموالمردم را به خود اختصاص داده‏اند. حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کرده‏اند. من از هر کسشایسته‏ترم که وضع موجود را تغییر دهم…پس لازم است از روش من پیروى کنید زیرا عملمن براى شما حجّت و سرمشق است…»
[21] از سخنان یاد شده چند نکته اساسى زیر استفاده مى‏شود:
1. مبارزه با ستم ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانین دین واجب است. این برنامهباید سر لوحه زندگى امت اسلامى در گستره تاریخ در هر سرزمینى باشد.
2. سکوت در برابر حاکم ستم، گناهى بس بزرگ و در حدّ گناه همان حاکم ستم است.
3. حکومت یزیدى از مصادیق حاکمان ستم و متجاوزان به حدود و قوانین الهى است. ازاین روى مبارزه با او نیز تکلیف الهى است.
امام در نامه‏اى به مردم کوفه مى‏نویسد:
«فلعمرى ما الامام الّا الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط، الدائن بدین الحق، الحابس نفسه علىذات الله؛
[22] به جان خودم سوگند، امام و پیشوا تنهاکسى است که برابر کتاب خدا داورى کند. دادگر ومتدین به دین حقّ باشد. وجود خویش را وقف و فداى فرمان خدا کند.»
امام‏حسین(ع) در همین نامه سخنان مردم کوفه را که نوشته بودند: «لیس لنا امام؛ ما امامنداریم، تأیید کرده است، چرا که آن بزرگوار یزید را داراى شرایط امامت و حکومتنمى‏داند. زیرا که اجراى حقِّ و عدالت، عمل به کتاب خدا از شرایط امام و حاکم است و یزیدهیچ یک از این شرایط را ندارد.

2. یکى دیگر از درس‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سیاسى، درس عزّت است.

امام‏حسین(ع) و دیگر عاشورائیان با گفتار و عمل خود به ما آموختند که برخورد مسلمانان بایکدیگر چه در داخل کشور و چه با خارج کشور باید از موضع عزّت باشد. چرا که درفرهنگ اسلامى، مسلمان عزیز است و هرگز نباید تن به ذلت و خوارى بدهد. ذلت و خوارىبا مسلمانى قابل جمع نیست. بنابراین، مسلمانى که ذلّت را پذیرفته مسلمانى‏اش کامل نیست.بر این اساس دو نوع زندگى خواهیم داشت: زندگى ذلیلانه و زندگى عزتمندانه. زندگىعزتمندانه در پرتو پذیرش ولایت خدا و اولیاء خدا، و زندگى ذلیلانه در پرتو پذیرش ولایتکفر و شرک و دشمنان خداست. همراهى و دوستى با دشمنان خدا نیز ذلت و خوارى است. برهمین اساس قرآن کریم مى‏فرماید:
«یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا عدوى و عدوکم اولیاء؛
[23] اى مؤمنان، دشمن من و دشمن خود را به ولایت بر نگیرید.»
عزّت در سخن و عمل همه عاشورائیان تجلى دارد، ولى در سخن و عمل امام‏حسین(ع)از همه بیش‏تر. همه این بزرگواران مرگ با عزّت را زندگى و زندگى با ذلّت را عین مرگمى‏دانستند. یکى از شعارهاى امام‏حسین(ع) در روز عاشورا این بود:
الموت خیرٌ من رکوب العار و العار خیر من دخول النّار.
[24] مرگ از پذیرش ننگ بهتر، و ننگ از ورود در آتش سزاوارتر است.»
و نیز آن بزرگوار در روز عاشورا مى‏فرمود:
«این ناکس پسر ناکس مرا به پذیرش یکى از دوکار ناچار کرده است.
یا شمشیر کشیدن و کشته شدن و یا پذیرش ذلّت. ذلت از خاندان ما به دور است. هیهات کهذلت و زبونى را اختیار کنم. نه خدا به ذلت من راضى است، نه رسول خدا و نه مؤمنان و نهدامن‏هاى پاکى که مرا تربیت کرده‏اند. همچنین مردان غیرتمند و آزاده، کشته شدن را برپیروى از انسان‏هاى پست ترجیح مى‏دهند.»
[25] آرى، امام‏حسین(ع) در دامن پدر و مادرى تربیت شده است که مرگ با عزّت را زندگى، وزندگى با ذلّت را عین مرگ مى‏دانست:
«فالموت فى حیاتکم مقهورین و الحیاه فى موتکم قاهرین.»
[26] آن بزرگوار در جاى دیگرى مى‏فرماید:
«و الله لا اعطیکم بیدى اعطاء الذلیل و لا افرّ فرار العبید؛
[27] به خدا سوگند همانند افراد فرومایه تسلیم شما نمى‏شوم و مانند بردگان نیز فرار نمى‏کنم.»
عزّت حسینى به او اجازه نمى‏دهد که براى این‏که چند روز بیش‏تر زنده بماند با فردىهمانند یزید بیعت کند. چرا که بیعت با یزید به معناى تأیید حکومت و کارهاى ناپسند اواست. چنین کارى نه تنها شایسته آن امام همام که حتى یاران او نیز نیست.
در سخنان یاد شده، امام(ع) به ما مى‏آموزد که در برابر غیر خدا عزیز و سربلند باشید وتنها در پیشگاه خدا متواضع باشید.
آن بزرگوار در جاى دیگر مى‏فرماید:
«فانى لا ارى الموت الّا سعاده و الحیاه مع الظالمین الّا برما؛
[28] من در چنین محیط ذلت‏بارى مرگ را جز سعادت و زندگى با این ستمگران را جز رنج ونکبت‏نمى‏دانم.»
سخنان و رفتار امام‏حسین(ع) و دیگر عاشورائیان درس است به همه شیعیان به ویژهکارگزاران نظام اسلامى و هشدارى است به کسانى که خود را شیعه مى‏دانند ولى در این حالخود را در اختیار غیر خدا قرار داده و مرعوب و تسلیم قدرت‏هاى بزرگ شده‏اند و دیگران رانیز به این ذلّت فرا مى‏خوانند.

پی‌نوشت‌ها:
نویسنده : محمدصادق مزینانى

[1]. صحیفه نور، مجموعه رهنمودهاى امام خمینى، ج‏9، ص‏57،، 202، ارشاد اسلامى.
[2]. امالى صدوق، ص‏118، مؤسسه اعلمى؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تصحیح و تعلیق على اکبرغفارى، ص‏123، مکتبه الصّدوق، تهران.
[3]. مجمع البحرین، ج‏2، ص‏1156؛ تفسیر نمونه، ج‏23، ص‏491.
[4]. نک: فلسفه تاریخ، شهید مطهرى، ج‏1، ص‏13، صدرا.
[5]. یوسف، 12، 111.
[6]. نهج البلاغه، نامه 69.
[7]. رعد(13)، 11.
[8]. انفال، 54.
[9]. احزاب(33) آیه 62؛ فاطر(43(35؛ فتح(48) آیه‏23.
[10]. مائده آیه 54.
[11]. ناسخ التواریخ، سپهر، ج‏1، ص‏266، جواهر الکلام، ج‏21، ص‏25.
[12]. حماسه حسینى، شهید مطهرى، ج‏1، ص‏78 – 77، صدرا.
[13]. تاریخ طبرى، ج‏4، ص‏304.
[14]. صحیفه نور، ج‏16، ص‏179.
[15]. این شاعر مسلمان و انقلابى در این باره چنین مى‏سراید:
رمز قرآن از حسین آموختیم زآتش او شعله‏ها افروختیم تا قیامت قطع استبداد کرد موج خون او چمن ایجاد کرد خون او تفسیر این اسرار کرد ملت خوابیده را بیدار کرد
[16]. درسى که حسین(ع) به انسانها آموخت، شهید هاشمى نژاد، ص‏447، انتشارات فراهانى.
[17]. شرح نهج البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج‏3، ص‏249، دار احیاء التراث العربى.
[18]. مجموعه مقالات کنگره بین المللى امام خمینى و فرهنگ عاشورا، ج‏2، ص‏610، مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینى، درسى که حسین(ع) به انسان‏ها آموخت، ص‏450 – 447.
[19]. همان.
[20]. تاریخ الامم و الملوک، طبرى، ج‏4، ص‏304.
[21]. همان.
[22]. الارشاد، شیخ مفید، ص‏204.
[23]. ممتحنه، آیه‏1.
[24]. مناقب ابن شهرآشوب، ج‏4، ص‏68؛ بحارالانوار، ج‏44، ص‏192، ج‏45، ص‏50.
[25]. تحف العقول، 249.
[26]. نهج البلاغه، ص‏51.
[27]. بحارالانوار، ج‏44، ص‏191.
[28]. تحف العقول، ص‏249، تاریخ طبرى، ج‏4، ص‏305.

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید