اهمیت تقوا در سیر الی الله

اهمیت تقوا در سیر الی الله

نویسنده: سید کمال حیدری

از جمله حقایقی که قرآن کریم بدان پرداخته، این است که انسان، بدون دلیل و بیهوده آفریده نشده است:
( أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنَا لاَ تُرْجَعُونَ ) (1) آیا گمان می کنید که شما را بیهوده آفریدیم و به سوی ما باز نمی گردید؟
بنابراین خلقت انسان، هدف و انگیزه ای دارد که آدمی برای آن آفریده شده است و آن هدف عبارت است از لقای پروردگار و بازگشت به سوی او. خداوند متعال می فرماید:
( فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَ لاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَداً ) (2) هرکس به لقا و دیدار پروردگارش امید دارد، باید عمل شایسته انجام دهد و در عبارت، کسی را شریک او نگرداند.
و می فرماید: ( إِنَّ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُوا بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ اطْمَأَنُّوا بِهَا وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ‌ * أُولئِکَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ‌ ) (3) به درستی آنان که به دیدار ما امید ندارند و به زندگی دنیا راضی شده و بدان دل خوش کرده اند و کسانی که از نشانه های ما غفلت می کنند، جایگاه آنان آتش است، در ازای آنچه انجام داده اند.
و در جای دیگر می فرماید: ( إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى‌ ) (4) همانا بازگشت گاه [ همه ] در نزد پروردگار توست.

سرای امتحان
بنا بر آنچه گفته شد، باید دید که انسان چگونه می تواند به این هدف دست یابد و راهی که او را به لقای پروردگار متعال می رساند، کدام است؟
در پاسخ باید گفت: انسان در مقام امتحان و آزمون آفریده شده و خداوند متعال، کسی را از این آزمون معاف نکرده است. در این باره خداوند متعال می فرماید:
( الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً ) (5): اوست که زندگی و مرگ را آفریده تا شما را بیازماید که کدام یک اعمال نیکوتری دارید. ( إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعاً بَصِیراً ) (6): ما انسان را از خون بسته مرکبی آفریدیم. او را می آزماییم و او را شنوا و بینا می گردانیم. ( إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَهً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً ) (7): ما هر آنچه را بر روی زمین است، زینت و زیور قرار دادیم، تا انسان ها را بیازماییم [ و ببینیم که ] کدام یک اعمال شایسته تری دارند.
بنابراین همه آنچه که در عالم خلقت وجود دارد، امتحان و آزمایش انسان است. از این رو، خداوند انسان را بر سر دوراهی قرار داده تا خود راهی را که می خواهد برگزیند: ( إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً ): (8) ما او را به راه مستقیم هدایت کردیم، خواه او شکرگزار باشد، خواه ناسپاس. و ( فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ ): (9) هر کس می خواهد، ایمان آورد و هر که می خواهد، کفر ورزد.
پس اگر انسان بتواند بر مسیری که او را به هدفی که برای آن آفریده شده می رساند استوار و ثابت قدم بماند، از هدایت یافتگان است و در غیر این صورت، از گمراهان خواهد بود. خداوند متعال می فرماید:
( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‌ ) (10): ای ایمان آوردگان! بر شما باد [ توجه و مراقبت از ] نفس خویش که اگر شما راه هدایت را بازیابید، گمراه شدن دیگران برایتان ضرری ندارد. بازگشت شما به سوی خداست و او شما را از آنچه که انجام داده اید باخبر می کند.
راغب اصفهانی در کتاب مفردات آورده است: ضلالت عبارت است از انحراف از صراط مستقیم. و متضاد آن هدایت است. خداوند متعال می فرماید: ( فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا ) (11): هر کس هدایت یابد، برای خود و به نفع هدایت شده و هر که گمراه شود، به زیان خود کار کرده است.
بنابراین هر نوع انحراف از راه راست، عمدی یا سهوی، کم یا زیاد، ضلالت نام دارد. (12)
علامه طباطبایی نیز در تفسیر المیزان آورده است:
گمراهی یا هدایت – که دو مفهوم متضاد هستند – در پیمودن مسیر و راه مفهوم پیدا می کنند؛ بدین معنا که هر کس به پیمودن راه مقید باشد، به جایی می رسد که پایان راه در آنجاست و این، همان هدف مطلوبی است که انسان سالک در نظر دارد؛ اما اگر بر پیمودن مسیر راه پایبند نباشند و از آن منحرف شود، به گمراهی افتاده و از هدف مورد نظر دور می شود. این آیه شریفه، بیان می دارد که در هر حال، انسان راه و مسیری را در پیش دارد و هدفی را نیز در نظر می گیرد؛ اما تفاوت در آن است که گروهی، مسیر را به درستی می پیمایند و به هدف رهنمون می گردند و عده از راه به در رفته، گمراه می شوند. (13)
بر مبنای همین واقعیت است که انسان در نمازهای خود، بارها به درگاه پروردگارش دست دعا برمی دارد: ( اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ‌ ) (14): ما را به راه راست هدایت فرما. چرا که بهترین، صحیح ترین و کوتاه ترین راه رسیدن به هدف، همان « صراط مستقیم » است؛ زیرا اگر انسان در پیمودن صراط مستقیم توفیق نیابد، ناگزیر گمراه خواهد بود و هرچه سرعت او در پیمودن راهی غیر از صراط مستقیم بیشتر باشد، از هدف دورتر می شود.
حضرت امام صادق (علیه السّلام) در اشاره به این نکته می فرماید:
« کسی که بدون بینش و بصیرت کاری را انجام دهد، مانند کسی است که راه نادرستی ر ا در پیش می گیرد و سرعت او در آن راه، جز دور شدن از هدف، حاصلی نخواهد داشت. (15)
اگر انسان در این دنیا صراط مستقیم را بازیابد و در آن حرکت کند، در جهان آخرت به بهشت و نعمت های جاودان آن راه خواهد یافت. خداوند می فرماید:
( إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ * وَ هُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِیدِ )
(16): خداوند کسانی را که ایمان آورند و عمل شایسته انجام دهند، به بهشت هایی داخل می گرداند که در زیر درختان آن، رودها جاری است و در آن با دست بندهایی از طلا زینت می کنند و لباسشان از ابریشم است. آنان به کلام پاکیزه و به راه راست هدایت یافتند.
اما اگر در این دنیا از راه راست منحرف شود، در آن جهان نیز از راه رسیدن به رحمت و رضوان الهی دور خواهد ماند، خداوند درباره ی این گروه می فرماید:
( اُحْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْوَاجَهُمْ وَ مَا کَانُوا یَعْبُدُونَ‌ * مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِیمِ‌ ) (17): کسانی را که ستم کرده اند به همراه همسران آنان، با آنچه که به جای خدا می پرستیدند، محشور کنید و آنان را به سوی جهنم روانه کنید.

صراط مستقیم، راه راست
حال که چنین است، باید دید صراط مستقیم که پیمودن آن برای رسیدن به قرب الهی و لقای او ضرورت دارد، چیست؟
قرآن کریم می گوید که تمامی پیامبران و در رأس آنها، حضرت خاتم الانبیاء و المرسلین (صلی الله علیه و آله و سلم) کسانی اند که خداوند، آنان را به راه راست هدایت فرموده است. خدای تعالی می فرماید:
( کُلاًّ هَدَیْنَا وَ نُوحاً هَدَیْنَا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَیْمَانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسَى وَ هَارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ‌ * وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیَى وَ عِیسَى وَ إِلْیَاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ‌ * وَ إِسْمَاعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطاً وَ کلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِینَ‌ * وَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ إِخْوَانِهِمْ وَ اجْتَبَیْنَاهُمْ وَ هَدَیْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ‌ * ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ لَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ‌ ) (18): همه آنان را هدایت کردیم و پیش از آن، نوح را نیز هدایت نمودیم و از خاندان او نیز داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را [ هدایت کردیم ] و نیکوکاران را این چنین پاداش می دهیم و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس، همگی از صالحان بودند و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را بر جهانیان برتری دادیم و از پدران و خاندان و برادران آنان، عده ای را برگزیدیم و به راه راست هدایت کردیم. این هدایت الهی است که هر کدام از بندگان را که بخواهد، بدان رهنمون می شود و اگر آنها شرک بورزند، اعمالشان نابود و تباه می گردد.
سپس ما را به پیروی از پیامبران و الگو قراردادن آنها فرمان داده، می فرماید: ( أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ ) (19): آنان کسانی هستند که خداوند هدایتشان فرموده، پس تو نیز از راه ایشان پیروی کن.
از طرفی، قرآن کریم به شکل ویژه ما را به پیروی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اسوه و الگو قرار دادن ایشان امر فرموده است و تأکید می کند:
( قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ‌ ) (20): [ ای پیامبر! به مردم ] بگو: اگر خدا را دوست دارید، ازمن اطاعت کنید تا خداوند نیز شما را دوست بدارد و گناهان شما را ببخشاید، که خدا بخشاینده مهربان است.
و در جای دیگر می فرماید: ( لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً ) (21): به درستی که رسول خدا برای شما الگو و اسوه ی حسنه است؛ برای کسی که به خداوند و روز واپسین امید دارد و بسیار خدا را یاد می کند.
بنابراین راه راست و صراط مستقیم که انسان را به خداوند متعال می رساند، پیروی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و این پیروی و اطاعت میسر نمی شود مگر آنکه تمام آنچه را که از ان حضرت به ما رسیده است، بپذیریم و اطاعت کنیم که خداوند متعال می فرماید:
( وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ) (22): هر آنچه پیامبر به شما داد، بستانید [ و بیش از آن نخواهید ] و هرچه شما را از آن نهی کرد، دست بازگیرید.
بر این اساس، ابوحمزه ثمالی از حضرت امام باقر (علیه السّلام) نقل کرده که فرموده: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه ای، که در حجه الوداع ایراد کردند، فرمودند:
ای مردم! به خدا سوگند، هیچ چیز که شما را به بهشت نزدیک و از جهنم دور می کند وجود ندارد؛ مگر آنکه من شما را بدان فرمان داده ام و هیچ چیز که شما را به آتش، نزدیک و از بهشت دور کند وجود ندارد، مگر آنکه من شما را از آن بازداشته ام. (23)
و از آنجا که به فرموده قرآن کریم، پیامبر اکرم از روی هوای نفس سخن نمی گوید: ( وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى‌ * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَى‌ ) (24): [ پیامبر شما ] هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید [ چیزی نمی گوید ] مگر آنکه وحی الهی به او رسیده باشد. بنابراین برای رسیدن به رضای خداوند، راهی جز اطاعت و پیروی از ایشان نیست.
از سوی دیگر، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خود چگونگی پیروی از آن حضرت، برای راه یابی به راه درست و نجاست از گمراهی را مشخص کرده اند. ایشان می فرمایند:
من در میان شما دو چیز گران بها بر جای گذاشته ام که اگر بدان تمسک کنید، پس از من هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا که ریسمان میان آسمان و زمین است و خاندان و اهل بیتم. این دو هرگز از یک دیگر جدا نمی شوند، تا زمانی که در حوض کوثر بر من وارد گردند. پس بنگرید که پس از من با آن دو چه می کنید. (25)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این حدیث بیان فرموده اند که تمسک به قرآن و ائمه اطهار (علیهم السّلام) تنها راه نجات از گمراهی است. از این رو در برخی از ادعیه وارده می خوانیم:
اَللهُمَ عَرَّفنی نَفسَکَ، فَانَّکَ ان لَم تُعرِّفنی نَفسَکَ، لَم أعرِف رَسوُلَکَ. اللهُمَ عَرفِّنی رَسُولَکَ فَانَّکَ ان لَم تُعرَفنی رَسُولَکَ، لَم أعرف حُجَّتَکَ. اللَّهُمَّ عَرَّفنی حُجَّتَکَ فَانَّکَ ِان لم تُعَرفنی حُجَّتَکَ ضَللتُ عن دینی (26): خداوند! خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را هم نخواهم شناخت. خداوندا! پیامبرت را به من بشناسان که اگر پیامبرت را به من نشناسانی، حجت تو را هم نخواهم شناخت. خداوندا! حجت خود را به من بشناسان که اگر حجتت را به من نشناسانی، حجت تو را هم نخواهم شناخت. خداوندا! حجت خود را به من بشناسان که اگر حجتت را به من نشناسانی، از دینم گمراه می شوم.
با توجه به آنچه گفته شد، روشن می شود که آنچه می تواند انسان را از گمراهی نجات دهد و به راه راست و صراط مستقیم دنیا و آخرت هدایت کند، شناخت خداوند، رسول خدا و حجت خداست.

ریسمان صعود
در ادامه، قرآن کریم واقعیت دیگری را درباره انسان مطرح کرده، می فرماید: ( لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ‌ * ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ‌ ) (27): به راستی انسان را در بهترین صورت آفریدیم. سپس [ به واسطه اعمالش ] او را به پست ترین درجات بازگرداندیم.
پس حقیقت آن است که انسان در سرای دنیا، در اسفل سافلین و پست ترین جایگاه ها زندگی می کند و برای او لازم است که وقتی راه و هدف را شناخت، از مرتبه پست و پایین، به سوی بالا حرکت آغاز کند. خداوند می فرماید:
( إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ) (28): کلام نیکو و سخن پاکیزه، به سوی خداوند صعود می کند و عمل صالح است که آن را بالا می برد.
این صعود و بالا رفتن، مکانی و مادی نیست، بلکه معنوی است. ارتفاع گرفتن و بالارفتن، گاهی جنبه مکانی دارد؛ مانند زمانی که انسان به جای مرتفعی صعود کند؛ اما گاهی این صعود جنبه ی معنوی دارد؛ چنانکه خداوند متعال درباره ی حضرت ادریس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: ( وَ رَفَعْنَاهُ مَکَاناً عَلِیّاً ) (29): و او را تا جایگاه رفیعی بالا بردیم که مرا از این ارتفاع مکانی نبوده، بلکه جایگاه معنوی در نزد باری تعالی است.
از طرفی، در قرآن کریم و روایات رسیده از جانب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می بینیم که انسان برای صعود معنوی به ریسمان و طناب نیاز دارد، خداوند می فرماید: ( وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا ) (30): همگی به ریسمان محکم الهی چنگ زنید و پراکنده نشوید.
برای آشنایی با این وسیله ی صعود که قرآن کریم ما را به تمسک به آن فرمان داده است؛ بار دیگر به حدیث ثقلین باز می گردیم تا دریابیم که منظور از این ریسمان چیست؟
پیامبر اکرم در خطبه ی مشهوری که در « حجه الوداع » و در مسجد « خیف » ایراد فرمودند، آورده اند:
« من دو چیز گران بها در میان شما برجا می گذارم: ثقل اکبر، که قرآن است و ثقل اصغر، که اهل بیت و خاندانم است. آنها، ریسمان الهی هستند که میان شما و پروردگار عزوجل کشیده شده است. تا زمانی که به آن دو تمسک جویید، گمراه نخواهید شد » (31).
می بینیم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن و عترت را یک ریسمان نامیده اند، نه دو ریسمان مفهوم این گفته آن است که تمسک و توسل به ائمه اطهار، جدای از تمسک به قرآن کریم نیست، بلکه آن دو، یک حقیقت واحدند و تنها تفاوت موجود، آن است که عترت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن ناطق هستند و قرآن، عترت صامت است. از این رو، حضرت امام صادق (علیه السّلام) در تفسیر ( إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ ) (32): به درستی که این قرآن، [ انسان را ] به صحیح ترین و برترین راه هدایت می کند، فرموده است: « راه راست، امام معصوم است؛ یعنی قرآن به سوی امام معصوم هدایت می کند (33) ».
بدین ترتیب معنای کلام حضرت امیرمؤمنان (علیه السّلام) آشکار می شود که فرموده اند: « آن کتاب [ قرآن ] صامت است و من قرآن ناطق هستم » (34) و این سخن به معنای آن نیست که آن حضرت، سخنگونی قرآن و نماینده قرآن هستند، بلکه او خود، قرآن مجسم است. از این رو، علمای شیعه و اهل سنت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده اند که فرمود: « علی با حق است و حق با علی، هر کجا که باشد » (35)؛ یعنی حق همان جایی است که علی (علیه السّلام) باشد؛ زیرا او قرآن ناطق و تجسم زنده کتاب خدا در عرصه زندگی واقعی مردم است.
بر این اساس می توان مفهوم حدیثی را که در تفسیر عیاشی به نقل از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده دریافت. آنجا که فرمودند: « صراط مستقیم، امیرمؤمنان (علیه السّلام) است ». همچنین در کتاب المعانی به نقل از امام صادق (علیه السّلام) آمده است:
راه شناخت و معرفت خدا، دو راه است: یک صراط در دنیا و یک صراط در آخرت. صراطی که در دنیاست، امام واجب الاطاعه است و هر کس در دنیا او را بشناسد و از او پیروی کند، در آخرت نیز از روی صراط که پل عبور از جهنم است، می تواند عبور کند؛ اما هر کس که در دنیا او را نشناسد، در آخرت نیز گام هایش می لرزد و در آتش جهنم فرو می غلتد. (36)
بدین ترتیب مفهوم فرمایش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آشکار می شود که فرمودند:
آیا خبر دهم شمار را از حال قومی که هرگاه نامی از آل ابراهیم (علیهم السّلام) به میان آید، شادمان و فرحناک گردد؛ ولی چون از آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) سخن به میان آید، دل هایشان آزرده شود؟ سوگند به آنکه جان محمد در دست اوست، اگر بنده ای در روز قیامت به اندازه عبادت هفتاد پیامبر را با خود داشته باشد، از او پذیرفته نخواهد شد؛ مگر آنکه با دوستی و ولایت من و خاندانم خدا را ملاقات کند. (37)
از این رو، امام باقر (علیه السّلام) فرموده اند:
هر کس خدا را می شناسد، او را عبادت می کند، اما کسی که خدا را نمی شناسد، او را بدون آگاهی و کورکورانه می پرستد، سوال شد: فدایت شوم! معرفت خدا چیست؟ فرمود: تصدیق خداوند و تصدیق رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ولایت و دوستی او و پذیرش امامت علی (علیه السّلام) و ائمه هدی (علیهم السّلام) و دوری جستن از دشمنان آنان؛ این است معرفت و شناخت خداوند عزوجل. (38)
از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده که فرمود: ابن کواء به محضر امیرمؤمنان (علیه السّلام) آمد و عرض کرد: ای امیرمؤمنان! معنای آیه ( وَ عَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیمَاهُمْ ): (39) [ در روز قیامت ] بر وادی اعراف گروهی هستند که هر کس را از روی چهره می شناسند، چیست؟ حضرت فرمود:
آنها که بر وادی « اعراف » هستند، ما هستیم. یاران و پیروان خود را از روی چهره شان می شناسیم. ما شناخته شدگانی هستیم که برای شناخت خداوند عزوجل راهی جز شناخت ما وجود ندارد. ما اعراف [ شناخته شدگانی ] هستیم که خداوند متعال در روز قیامت ما را بر پل صراط معرفی می کند. هیچ کس به بهشت داخل نمی شود؛ مگر آنکه ما را بشناسد و ما نیز او را بشناسیم و هیچ کس وارد جهنم نمی شود؛ مگر آنکه ما را انکار کند و ما نیز او را انکار کنیم. خداوند متعال اگر می خواست، خود را [ مستقیماً ] به بندگان معرفی می کرد؛ اما ما را راه شناخت و در معرفت خود قرار داده است و ما وجه الله هستیم که خدا در آن تجلی می کند. هر کس از ولایت ما سرباز زند، یا دیگری را بر ما مقدم دارد، از راه راست منحرف شده است. کسانی که مردم از آنها تبعیت می کنند یکسان نیستند. آیا اینکه مردم به سوی آب های تیره و هولناک رو کنند و اینکه به سوی چشمه های زلال و پاک که به فرمان خدا جاری شده و همواره بدون انقطاع در جریان است، رو آورند، با هم یکسان و برابر است؟ (40)
از این رو، عمروبن حریث به نقل از حضرت امام صادق (علیه السّلام) در معنای عبارت: ( کَشَجَرهٍ طَیَّبَهٍِ أصلُها ثابِتُ وَ فَرعُها فِی السَّماءِ ) در آیه شریفه ( أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ * تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ‌ ):
(41) آیا ندیدی که خداوند چگونه سخن پاک و نیکو را به درختی پاک نهاد تشبیه کرد، که ریشه اش ثابت و شاخ و برگ آن در آسمان است و به اراده پروردگارش، همواره ثمر و میوه می دهد. خداوند این مثال ها را برای مردم بیان می کند، باشد که اندرز گیرند. آورده است که فرمود:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اصل و ریشه آن درخت است، امیرمؤمنان (علیه السّلام) تنه آن، ائمه اطهار (علیهم السّلام) شاخه های آن، علم ائمه میوه آن و شیعیان مؤمن آنها نیز برگ های آن هستند. (42)
پس از آنکه مشخص شد، انسان به سوی خداوند متعال در حرکت است و برای رسیدن به نزدیکی به پروردگار و لقای او می کوشد و این مهم، جز با پیروی از قرآن کریم و خاندان پاک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که ریسمان صعود به سوی خداوند هستند – میسر نیست، قرآن کریم به زاد و توشه لازم برای این سفر الهی اشاره کرده، می فرماید:
( وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَ اتَّقُونِ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ‌ ) (43): زاد و توشه فراهم کنید و همانا بهترین توشه، تقوا و پرهیزکاری است پس از من پروا کنید، ای صاحبان خرد! فخر رازی در تفسیر این آیه شریف آورده است:
منظور آیه آن است که تقوا را توشه قرار دهید و دلیل آن هم این است که در ادامه عبارت « تَزَوَّدُوا: توشه فراهم کنید » فرموده است: « فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى: بهترین زاد و توشه تقوا است ».
در توضیح مطلب باید گفت که انسان، دو سفر در پیش دارد: یکی سفر در دنیا و دیگری سفر از دنیا؛ همان گونه که در سفر دنیا نیازمند زاد و توشه مانند غذا و مرکب و مال است؛ در سفر از دنیا نیز زاد و توشه اش، شناخت خداوند و دل بستگی به او و روی گرداندن از غیر اوست و این زاد و توشه، بسیار برتر و مهمتر از زاد و توشه سفر اول است، چرا که؛
الف) توشه ی دنیا انسان را از عذاب و سختی های خیالی رها می کند؛ اما توشه آخرت، او را از عذاب قطعی و حتمی می رهاند.
ب) توشه ی دنیا، عذاب و رنج موقت را از میان می برد؛ اما توشه آخرت، انسان را از عذاب جاودان نجات می بخشد.
ج) توشه ی دنیا، انسان را به کامیابی های آمیخته با رنج و بیماری و دشواری می رساند؛ اما توشه آخرت، او را به لذت و کامیابی های جاوید می رساند که احتمال نقص و کاستی یا قطع و زوال در آن راه ندارد.
د) توشه ی دنیا، توشه ی سرایی است که همواره رو به کاستی و فنا دارد؛ حال آنکه توشه آخرت، انسان را به سرایی رهنمون می شود که هر لحظه، موعد فرا رسیدن آن نزدیک تر می گردد.
هـ) توشه ی دنیا، انسان را به سوی خاستگاه هواهای نفسانی و شهوت ها می برد؛ در حالی که توشه ی آخرت، او را به عرصه ی جلال و آستان قدس الهی رهنمون می کند.
با توجه به مجموع دلایلی که بیان کردیم، آشکار می شود همانا برتری زاد و توشه سفر، تقواست. با اثبات این نکته، به تفسیر آیه شریفه مذکور باز می گردیم که گویی خداوند در آن فرموده است: حال که ثابت باشد، بهترین توشه تقواست، پس ای صاحبان خرد و اندیشه! به تقوا و پرهیزکاری روی آورید؛ یعنی اینکه اگر از اندیشه و خرد برخوردارید و حقایق را درمی یابید، عقل شما حکم می کند که به جمع آوری این زاد و فراهم کردن این توشه راه بپردازید که در آن خیر و منفعت بسیار است. شاعر پرآوازه اعشی در توصیف این معنا آورده است:
اگر تو بدون برگرفتن توشه ای از تقوا از این دنیا بروی و فردای قیامت دیگران را ببینی که توشه برگرفته اند، پشیمان می شوی که چرا همانند آنها نبوده ای و این کار را انجام نداده ای و آنچه را که آنها دریافته و دیده بودند، تو ندیده بودی (44)
قرآن کریم تصریح کرده است که بهترین روش برای رسیدن انسان به این هدف، شب زنده داری است. خداوند متعال فرموده است:
( وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَهً لَکَ عَسَى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَحْمُوداً ): (45) شب هنگام به برپاداشتن نافله ی شب به پاخیز، باشد که پروردگارت تو را به مقام محمود و جایگاه والا برساند.
و نیز فرموده است:
( قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلِیلاً * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً * أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً * إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً * إِنَّ نَاشِئَهَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً ): (46) [ ای پیامبر ] شب را به پا خیز، جز اندکی از آن، نیمی از شب یا اندکی کمتر از آن و یا حتی بیشتر از آن و قرآن را به ترتیل تلاوت کن. ما بر تو سخن گران سنگی را نازل می کنیم. ساعات شب، فرصت مناسبی برای همراهی دل و زبان و قرائت و تفکر است.
علامه طباطبائی (رحمه الله علیه) در تفسیر این آیات شریف آورده است:
منظور از به پاخاستن در شب، به پاخاستن برای اقامه ی نماز شب است و منظور از « قول ثقیل » در عبارت ( إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً ): ما بر تو سخن گران سنگی نازل می کنیم، قرآن کریم است. این آیه شریف، می خواهد علت حکمی را که در ابتدا با عبارت ( قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلِیلاً ): شب را به پا خیز، خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) امر شده، بیان کند و نشان دهد که فرمان شب زنده داری و توجه به خداوند متعال در نماز شب، مقدمه و وسیله ای برای مقام قرب الهی و یافتن شرف حضور در بارگاه او و درک قول ثقیل است. پس شب زنده داری، راه رسیدن به این جایگاه رفیع می باشد.
قرآن کریم پس از آنکه در ابتدای سوره، تنها پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را خطاب می کند، در ادامه ی این آیات، با هدف اینکه دیگر مؤمنان را نیز مشمول این خطاب قرار دهد، می فرماید:
( إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَهٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِیلاً ): (47) همانا این تذکر و پندی است. پس هر که می خواهد، به سوی پروردگار راهی در پیش گیرد و چه بسا این آیه، اشاره ای به آیات ابتدای سوره باشد که به شب زنده داری و اقامه ی نماز شب و تهجد تأکید می کند. از این رو، از حضرت امام حسن عسگری (علیه السّلام) نقل شده که فرموده:
« رسیدن به خدای عزوجل جز با شب زنده داری ممکن نیست » (48) پس آشکار شد که بهترین وسیله ای که انسان با استفاده از آن می تواند به سوی خداوند متعال گام بردارد و به لقایش نائل شود، شب زنده داری است و برترین زاد و توشه، تقوا و بهترین راه، صراط مستقیم است. بدین ترتیب نقش مهم تقوا در زندگی انسان و جایگاه آن در مجموعه معارف اسلامی مشخص شده؛ حال آنکه در بسیاری از موارد، به تقوا و پرهیزکاری تأکید می شود، بدون آنکه نقش و جایگاه آن برای سالک طریق الی الله مشخص شود.
در پایان چند مورد از سخنان گهربار ائمه معصومین (علیهم السّلام) به ویژه کلمات امام متقین، امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) را ذکر می کنیم:
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرمود:
بندگان خدا! شما را به تقوی الهی وصیت می کنم که بهترین توشه و مطمئن ترین پناهگاه است؛ توشه رساننده و پناهگاه نجات دهنده.
بهترین پیام آوران [ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ] بدان دعوت کرده و برترین هوشیاران [ امام علی (علیه السّلام) ] آن را دریافته است. گوینده به وظیفه خود عمل کرده و شنونده، رستگار شده است.
بندگان خدا! تقوای الهی، اولیای خدا را از ارتکاب محرمات بازداشته و دل هاشان را به هراس افکنده است تا جایی که شب ها را به بیداری و شب زنده داری می گذرانند و روز را در شدت گرما، تشنه کام [ روزه ] اند. سختی و دشواری را بر راحتی و آسایش ترجیح داده اند و تشنگی را بر سیراب شدن برگزیده اند. مرگ را نزدیک دیده اند، پس به سوی کار خیر شتافته و با آرزو [ ی دراز ] مبارزه کرده اند و مرگ را در پیش چشم عیان می بینند. (49)
بندگان خدا! آگاه باشید که پرهیزکاری، پناهگاهی است مورد اعتماد و تبهکاری، قرارگاهی است ذلت آور که ساکنان خود را پناه نمی دهد و پناه آورنده به خود را حراست نمی کند. بدانید که زهر گناهان، تنها با پرهیزکاری خنثی می شود و هدف نهایی [ بهشت ] تنها با یقین قابل دسترسی است.
بندگان خدا! خدا را در نظر بگیرید. درباره عزیزترین موجودات و دوست داشتنی ترین چیزها در نزد شما [ که نفس خودتان است ] چرا که خداوند طریق حق را برای شما آشکار کرده و راه آن را نورانی ساخته است؛ بدبختی دائمی و یا سعادت همیشگی. پس در روزگارِ نیستی و فنا [ دنیا ]، برای زندگی ادبی و جاودان، توشه فراهم کنید. توشه و سرمایه را به شما نشان داده اند، شما را به کوچ کردن امر نموده اند و به حرکت تشویق کرده اند؛ زیرا شما همانند کاروانیانی هستید که متوقف شده اند و نمی دانند چه هنگام فرمان حرکت صادر می شود. کسی که برای آخرت آفریده شده را به دنیا چه کار؟
کسی که به زودی از مال و ثروت خود جدا می شود و سختی و حساب آن برایش باقی می ماند را به مال دنیا چه کار؟ (50)
[ خداوند ] شما را به پرهیزکاری سفارش کرده و آن را غایت خشنودی و نهایت خواسته خود از خلق قرار داده است. پس پرهیز کنید از خدایی که در برابر دیدگان او قرار دارید و موی پیشانی تان در دست اوست و حرکات و سکنات شما در قبضه قدرت اوست.
آنچه را که پنهان کنید، می داند و آنچه را که آشکار نمایید، به ثبت می رساند و برای این کار، نویسندگان لایقی را گماشته است که حقی را از قلم نمی اندازند و خطا و باطلی را به ثبت نمی رسانند.
بدانید که هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند برای او گریزگاهی از فتنه ها و نوری در تاریکی ها قرار می دهد. [ در بهشت ] او را در آنچه که اراده کند، جاودانه می گرداند و او را در جایگاه کرامت و بزرگی مسکن می دهد؛ در سرایی که بنده مؤمن [ با کارهای نیکو ] برای خود ساخته است؛ خانه ای که سایبان آن عرش خدا و روشنایی آن از درخشش نور خدا، ملاقات کنندگان آن خانه، فرشتگان خدا و همنشینانش پیامبران خدا هستند. پس به سوی قیامت رو کنید و از مرگ استقبال نمایید؛ زیرا ممکن است آرزوی دراز، میان انسان و آخرت فاصله اندازد؛ اما به ناگاه، مرگ گریبان او را بگیرد و راه توبه و بازگشت به روی او مسدود گردد.
شما همانند کسی هستید که از دنیا رفته و درخواست بازگشت به آن را دارد.
شما مسافر هستید. از خانه ای که خانه شما نیست، بانگ رحیل و ندای سفر بلند شده و فرمان داده اند که توشه برگیرید.
آگاه باشید! که این پوست لطیف و نازک، طاقت تحمل آتش را ندارد. پس به خود رحم کنید، زیرا شما خود را در سختی های دنیا آزموده اید و دیده اید که چگونه از فرو رفتن خاری در بدن، رنجیده می شوید و از بر زمین افتادنی، خون از بدنتان جاری می شود. پس چگونه می تواند در میان فشار سنگ های آتشین و در کنار شیطان [ در جهنم ] دوام آورید؟
آیا می دانید که هرگاه نگهبان جهنم خشمگین شود، شعله های آتش از خشم او، درهم می شوند و یک دیگر را می بلعند و آن گاه که شراره آتش را برگیرد، شعله ها از میان درهای جهنم سر برآورند؟ (51)
ای گروه مردمان! تقوا پیشه کنید، که چه بسیار آرزومندانی که به آرزوی خود نرسیدند و چه بسیار افرادی که خانه ها ساختند و در آن سکونت نکردند و چه بسیار کسانی که ثروتی را با تضییع حقوق دیگران جمع کردند و آن را برجا گذاشته و می روند و چه بسا آن را از راه حرام جمع کرده و برای کسب آن، گناهانی را مرتکب شده بودند و گناه و معصیت آن گریبان گیر آنها گردیده و با کمال تأسف و پشیمانی در پیشگاه خداوند حاضر می شوند؛ در حالی که دنیا و آخرت را از دست داده اند و این است زیان کاری آشکار. (52)
خدای شما را بیامرزد! آماده حرکت شوید که بانگ رحیل به صدا درآمده است. توجه به دنیا را کم کنید و توشه ای مناسب برای راه خود فراهم آورید، چرا که در برابر شما گردنه های سخت و توقفگاه های ترس آور و هراس انگیز قرار دارید که ناگزیر باید از آنها بگذرید و در آن توقف کنید. آگاه باشید! که چشمان اجل با خشم به شما دوخته شده و به شما نزدیک می شود؛ گویی در چنگال مرگ گرفتار شده اید و پنجه های آن در بدنتان فرو رفته و زمان دشواری هایی که از آن هراس داشتید و سختی هایی که از آن گریزان بودید فرا رسیده است.
پس رشته های علاقه خود به دنیا را بگسلید و به توشه ی تقوا و پرهیزکاری اتکا کنید. (53)
مفضل بن عمر، روایت کرده است که در محضر حضرت امام صادق (علیه السّلام) نشسته بودیم و سخن از اعمال انسان به میان آمد، عرض کردم: « چقدر اعمال من ناچیز است ». فرمود: « اینگونه سخن مگو و استغفار کن ». سپس فرمود: « عمل اندک با تقوا بهتر است از اعمال زیاد بدون تقوا ». عرض کردم: چگونه ممکن است اعمال زیاد بدون تقوا باشد؟ فرمود:« ممکن است شخصی دیگران را طعام دهد و بر همسایگان مهر ورزد و [ در اثر مهمانی های بسیار و برآوردن حاجات مؤمنانی که به منزل او وارد می شوند ] آمد و شد بسیار داشته باشد؛ اما اگر برایش راهی به عمل حرام گشوده شود، بدان داخل گردد، پس از آن اعمال بدون تقوا بوده است. اما ممکن است شخص دیگری چنین امکاناتی را نداشته باشد؛ اما اگر برایش فرصت عمل حرام پیش بیاید، به آن کار حرام وارد نمی گردد. » (54).
و از کلمات قصار حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) است که فرمود:
* پرهیزکاری، سرکرده ی اخلاق پسندیده است. (55)
* بدانید که یکی از عوامل سلامتی بدن، تقوای قلب است. (56)
* هیچ عزتی، بالاتر از پرهیزکاری و هیچ تدبیری برتر از ورع و خویشتن داری نیست. (57)
* اگر تقوا وجود داشته باشد، هیچ عملی اندک نخواهد بود.
* چگونه ممکن است عملی که پذیرفته می شود، اندک باشد؟ (58)
حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
اگر خداوند بنده ای را از ذلت گنکاری به عزت پرهیزکاری برساند، او را بی نیاز می کند، بدون آنکه مالی داشته باشد و عزیز می کند، بدون آنکه او را خویشاوندانی باشند و انس می دهد، بدون آنکه بشری همنشین او باشد. (59)

پی‌نوشت‌ها:

1- مؤمنون (23): 115.
2- کهف (18): 110.
3- یونس (10): 7-8.
4- علق ( 96 ): 8
5- ملک ( 67 ): 2.
6- انسان ( 76 ): 2.
7- کهف ( 18 ): 7.
8- انسان ( 76): 3.
9- کهف ( 18 ): 29.
10- مائده (5): 105.
11- یونس ( 10 ): 108.
12- راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآ« ، ص 297، ماده « ضل ».
13- علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 162.
14- فاتح (1): 6.
15- کلینی رازی، الاصول فی الکافی، کتاب فضیلت علم و دانش، ج1، ص 43، حدیث 1.
16- حج ( 22 )، 23-24.
17- صافات ( 37 ): 22-23.
18- انعام (6): 84-88.
19- همان: 90.
20- آل عمران (3): 31.
21- احزاب ( 33 ): 21.
22- حشر ( 59 ): 7.
23- الاصول من الکافی، کتاب ایمان و کفر، ج2، ص 74، باب طاعت و تقوا.
24- نجم ( 53 ): 3-4.
25- سنن ترمذی، ج5، ص 664، ح 3756، در کتاب نفحات الازهار فی خلاصه عبقات الانوار ( ج1، ص 185 ) آمده است: « بیش از سی تن از صحابه و در حدود سیصد تن از علمای بزرگ اهل سنت، در قرن های مختلف این حدیث را با الفاظ مختلف و با استناد به منابع متعدد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده اند که در میان آنها، صاحبان کتاب های صحیح و مسند و علمای حدیث و تفسیر و تاریخ به چشم می خورند. پس این حدیث در میان مسلمانان متواتر است. »
برخی از علمای معاصر گفته اند: « با توجه به مجموعه راویان این حدیث از شیعه و سنی و از گروه های مختلف علما، این حدیث نزدیک به تواتر، بلکه متواتر است. اختلاف راویان در کم و زیاد شدن واژگان، به دلیل تعدد موارد صدور حدیث، طبیعی است. برخی هم آن را نقل به مضمون کرده اند؛ اما اصل حدیث و صدور آن یقیناً متواتر است.
برای اعتماد و اطمینان محققان در استناد به این حدیث، همین بس که کتابهای ذیل، از جمله راویان آن هستند، صحیح مسلم، سنن دارمی، خصائص نسائی، سنن ابی داود، سنن ابن ماجه، مسند احمد، مستدرک حاکم، ذخائر طبری، حلیه الاولیاء، کنز العمال و مواردی از این دست. مفسران بزرگی چون رازی، ثعلبی، نیشابوری، خازن، ابن کثیر و … آن را روایت کرده اند. همچنین در بسیاری از کتاب های تاریخ، لغت، سیره و تراجم نیز نقل شده است و گمان نمی رود که هیچ حدیثی از نظر شهرت و اعتبار به پای این حدیث برسد. » ( اصول و مبانی فقه مقارن، ص 164 ).
26- شیخ عباسی قمی، مفاتیح الجنان، دعای زمان غیبت.
27- تین ( 95 ): 4-5.
28- فاطر ( 35 ): 10.
29- مریم ( 19 ): 57.
30- آل عمران (3): 103.
31- مجلسی، بحارالانوار، ج 92، ص 102، بیروت: موسسه الوفاء.
32- اسراء ( 17 ): 9.
31- الاصول من الکافی، ج1، ص 216، حدیث 2.
34- بحارالانوار، ج 39، ص 272.
35- بحارالانوار، ج38، ص 188.
36- الامیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 41.
37- جامع احادیث الشیعه، ج 1، ص 438، حدیث 983. این حدیث شریف، در لفظ و معنا ناظر به آیه شریف 45 از سوره مبارک زمر است که می فرماید: آن گاه که نام خداوند به میان آید، دل های کسانی که به آخرت ایمان ندارند، آزرده شود و چون دیگران نام برده شوند، شادمان و مسرور گردند. ( مترجم ).
38- الاصول من الکافی، ج1، ص 98، حدیث 1.
39- اعراف ( 7 ): 46.
40- الاصول من الکافی، ج 1، ص 184، حدیث 9.
41- ابراهیم ( 14 ): 24-25.
42- المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص 63.
43- بقره (2): 197.
44- فخر رازی، تفسیر کبیر، ج 5، ص 168.
45- اسراء ( 17 ): 79.
46- مزمل ( 73 ): 2-6.
47- مزمل ( 73): 19.
48- بحارالانوار: ج78، ص 83.
49- نهج البلاغه، خطبه 114.
50- همان، خطبه 157.
51- نهج البلاغه، خطبه 183.
52- همان، کلمات قصار، شماره 344.
53- همان، خطبه 204.
54- الاصول من الکافی، کتاب ایمان و فکر، ج 2، ص 76، باب طاعت و تقوا، حدیث 7.
55- نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 410.
56- همان، شماره 388.
57- همان، شماره 371.
58- الاصول من الکافی، ج2، حدیث 5.
59- همان، حدیث 8.
منبع مقاله :
حیدری، سید کمال؛ (1392)، تقوا در قرآن ( پژوهشی درباره آثار فردی و اجتماعی )، تهران: نشرسخن، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید