حسین (ع)، فرزند ابراهیم

حسین (ع)، فرزند ابراهیم

نویسنده:ابوالقاسم جعفری

تمدن بابل در حدود سه هزار و هفتصد سال پیش که حضرت ابراهیم در آن زندگی می‌کرد دو ویژگی عمده داشت.
نخست این‌که انجام آداب و مراسم و اجرای شعایر جمعی، بیش از عمل صالح، تقوا و فضایل اخلاقی اهمیت داشت و کسی که می‌خواست به وظیفه خود در برابر خدایان عمل نماید می‌بایست قربانی‌های شایسته‌ای به معابد تقدیم کند و اوراد مخصوصی بخواند.
دوم این‌که، گفته‌اند: «هیچ تمدنی از لحاظ پایبندی به اوهام و خرافات، به پای تمدن بابلی نمی‌رسید. کاهنان، هر حادثه را از ولادت غیر طبیعی فرزندان گرفته تا اشکال مختلف مرگ، با تعبیرات سحری و فوق طبیعی مورد تفسیر و تاویل قرار می‌دادند».(1)
تصمیم نمرود برای انداختن حضرت ابراهیم در آتش، خود نمونه‌ای از قربانی انسانی و تقدیم سنت‌شکنان به پیشگاه خدایان بود. زمانی که آتش بر ابراهیم سرد و گلستان شد، آن هم در حضور هزاران تماشاگر معتقد به خدایان بابل و به ویژه این‌که این آتش به احترام بت‌ها و برای عقوبت دشمن خدایان بابل افروخته شده بود، این خبر عجیب به سرعت در سرتاسر بابل پیچید و به مرور زمان به نواحی دیگر نیز رسید.
طبعا با اتفاق چنین معجزه‌ای و تحقیر خدایان بابل، مردم آن زمان منتظر شنیدن خبرهای بیشتری از این پیامبر بودند و نمی‌توانستند نسبت به آن بی‌تفاوت باشند. از این‌رو، هنگامی که ابراهیم علیه‌السلام، به دستور خداوند فرزند را به قربانگاه برد ولی خدای سبحان، گوسفندی را به جای انسان برای قربانی برگزید، این اتفاق نقطه عطفی در سنت شعایری آن روزگاران شد. به طوری که بعدها حتی وقتی امپراطوران تصمیم به قربانی کردن انسانی می‌گرفتند، مورد اعتراض کاهنان دربار قرار می‌گرفتند که تاریخ، نمونه‌هایی را ثبت کرده است.
اصطلاح قرآنی مبارزه با عادات و سنت‌های غلط اجتماعی، اصلاح است و خداوند پیامبران را برای اصلاح عقاید و عادات جامعه مبعوث فرمود. امام حسین علیه‌السلام هم که در دعای عرفه، خود را فرزند ابراهیم می‌خواند در ابتدای حرکت خود به سوی کربلا می‌فرماید: من فقط به خاطر اصلاح در امت جدم خارج شدم و می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره و سنت جدم (رسول خدا) و پدرم (امیر‌المومنین) عمل نمایم. (2)بدین ترتیب، ابراهیم و فرزندش حسین (ع) هر دو الگوی خط‌شکنی بودند و هر دو، با وجود تنهایی و بدون داشتن یک لشکر و مانند آن، شکوه پوشالین و ابهت دروغین حاکمان زمان خود را شکستند و راه را برای مجاهدان بعد از خود هموار نمودند.
خدای سبحان، این ویژگی ابراهیم خلیل را به عنوان اسوه و الگو به پیامبر خود معرفی می‌کند و می‌فرماید: برای شما در ابراهیم و همراهان او سرمشقی نیکوست، آنگاه که به قومشان گفتند ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید، بری و برکناریم و ما منکر شماییم و همیشه میان ما و شما دشمنی و عداوت و کینه خواهد بود تا وقتی که به خدای یگانه ایمان بیاورید. (ممتحنه:4) عبارت قرآنی (بدا بیننا و بینکم العداوه و البغضاء ابدا حتی تومنوا بالله وحده)ناخود‌آگاه، فرازهای معروف زیارت عاشورا را به یاد می‌آورد (انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم) و یا فرازی از زیارت جامع که می‌فرماید: (مبغض لاعداءکم) این فرازها به مسلمانان می‌آموزد که کینه و دشمنی با دشمنان دین خدا، در واقع متمم و مکمل محبت الهی است و بدون آن عشق به خداوند، کامل نمی‌شود.
شباهت دیگری که میان حضرت ابراهیم و امام حسین (ع) بسیار برجسته است، سر‌افرازی در آزمون الهی است. قرآن کریم می‌فرماید: «و چون ابراهیم را پروردگارش به کلماتی (شعایری) چند آزمود، و او آنها را به انجام رساند، فرمود من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» (بقره:421) هر دوی آن بزرگواران در انجام آزمون الهی، به همراه خانواده و اهل بیت خود بودند. هر دو، فرزند به قربانگاه بردند با این تفاوت که ابراهیم خلیل فرزند خود را صحیح و سالم پس گرفت اما امام حسین (ع) فرزندان خویش را تقدیم کرد، به جز امام سجاد علیه‌السلام که به قضای الهی میراث نبوت را حفظ کرد.
حضرت‌هاجر در کنار حضرت ابراهیم بود و حضرت زینب سلام الله‌علیها در کنار حسین‌ابن‌علی علیه‌السلام. هر دو در وادی طلب، سرگردانی و حیرتی را تجربه کردند که خداوند برای آنها مقرر کرده بود. هر دو راضی به قضای الهی بودند و همین رضایت و شهامت در اجرای رسالت، از هر دو بانوی نمونه، سرمشقی جاودانه ساخت. اعمال حج ابراهیمی بدون سعی و صفای حضرت‌هاجر کامل نیست، همانگونه که پیام کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود.
در هر دو نهضت، خانه کعبه محور عملیات است. حضرت ابراهیم، خانه کعبه را بنا نهاد تا مرکزیتی برای یکتا‌پرستی به وجود آید و حرم امن الهی باشد: و یاد کنید که خانه [کعبه] را بازگشتگاه و حرم امن برای مردم قرار دادیم و [گفتیم] از مقام ابراهیم نمازگاهی بسازید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه‌ام را برای غریبان [مسافران] و مقیمان و نمازگزاران پاکیزه گردانید.(بقره: 521) قرآن کریم داستان راز و نیاز حضرت ابراهیم و اسماعیل را نقل می‌کند تا فلسفه بنیان کعبه روشن شود: و چون ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه [کعبه] را بر آوردند [گفتند] پروردگارا از ما بپذیر که تویی شنوای دانا.
«پروردگارا ما را فرمانبر خویش بگردان و از ذریه ما امتی فرمانبردار خویش پدید‌آور و مناسک ما را به ما بنما و از ما در گذر که تویی توبه‌پذیر مهربان.» پروردگارا و از ایشان در میانشان پیامبری که آیات تو را بر آنان بخواند و به آنان کتاب آسمانی و حکمت بیاموزد و پاکدلشان سازد بر انگیز که تو پیروزمند فرزانه‌ای. (بقره:128-127) حسین بن علی (ع) نیز به هنگام حرکت به سوی کربلا، یک روز مانده به عید قربان، شهر مکه را به سوی کربلا ترک کرد تا نشان دهد، حرمی را که خداوند فرمود تا حرم امن الهی برای موحدان باشد، حتی برای فرزندان رسول خدا نیز امن نیست.
در قرآن کریم بر دو ویژگی «بردباری» و «دردمندی» حضرت ابراهیم علیه‌السلام تاکید می‌شود (هود:67) که هر دو به بُعد اجتماعی و رسالت حضرت ابراهیم بازگشت می‌کند. بدین معنا که حضرت ابراهیم، درد جامعه را داشت و از انحرافات موجود در آن به شدت رنج می‌برد؛ همچنان‌که حسین‌بن علی (ع) نیز وقتی به سرزمین شراف رسید، برای اتمام حجت با کوفیان فرمود: مردم! من بسوی شما حرکت ننمودم مگر آنگاه که دعوتنامه‌ها و پیک‌های شما به سوی من سرازیر گشت که «ما امام و پیشوا نداریم. دعوت ما را بپذیر و به سوی ما حرکت کن تا خداوند به وسیله تو ما را هدایت و رهبری نماید.» … آیا نمی بینید که به حق عمل نمی‌شود؟ و از باطل نهی نمی‌گردد؟ پس سزاوار است که در چنین وضعی انسان با ایمان، مرگ و ملاقات با خداوند را آرزو کند. آری، من مرگ را جز سعادت و خوشبختی نمی‌بینم، و زندگی با ستمگران را جز خواری و ذلت نمی‌دانم. (3)
ابراهیم به تنهایی یک امت بود «ان ابراهیم کان امه قانتا‌لله حنیفا»(بیگمان ابراهیم پیشوایی فروتن در برابر خداوند و پاکدین بود)(نحل:021) و در عین حال به تنهایی در برابر نمرود و درباریانش ایستاد و ناتوانی‌ها و زبونی‌های او را بر شمرد. حضرت ابا عبدالله (ع) نیز، هنگامی که معاویه از خلفا و یزید تمجید کرد و از امام خواست تا با یزید بیعت کند، امام خطاب به او فرمودند: … «ای معاویه! آنچه دربارۀ کمالات یزید و لیاقت وی برای امت محمد (ص) برشمردی شنیدیم. قصد داری طوری وانمود کنی که گویا فرد ناشناخته‌ای را توصیف می‌کنی، یا فرد غایبی را معرفی می‌کنی… در حالی‌که یزید ماهیت خود را آشکار کرده و موقعیت سیاسی و اجتماعی و اخلاقی خود را شناسانده است.
از یزید آن‌گونه که هست بگو! از سگ بازیش بگو، وقتی که سگ‌های درنده را به جان همدیگر می‌اندازد. از کبوتر بازیش بگو… از بوالهوسی و عیاشی او بگو … از خوشگذرانیش بگو که از ساز و آواز سرمست می‌شود. آنچه در پیش گرفتی کنار بگذار، آیا گناهی که تا کنون درباره این امت بر دوش خود بار کرده‌ای تو را کافی نیست؟…»(4)
در حدیثی آمده است که رسول مکرم اسلام از خداوند درخواست کرد: الهی ارنی الاشیاء کما هی. (خدایا حقایق اشیا را آنچنان‌که هستند به من نشان ده). خداوند پیش از آن با حضرت ابراهیم چنین عملی انجام داد و باطن و حقایق اشیا را به او نشان داد: «و بدینسان ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم تا از اصحاب یقین گردد.»(انعام:57) و در جای دیگری حضرت ابراهیم از خداوند می‌خواهد تا زنده کردن مردگان را به او نشان دهد. امام حسین علیه‌السلام نیز در دعای عرفه عرضه می‌دارد: «فهمتنی ما جاءت به رسلک.» (خداوندا! تو به من هر آن‌چه را که پیامبرانت آورده بودند آموختی) و همچنین عرضه می‌دارد: «خداوندا تویی که در همه موجودات، خود را به من نشان دادی تا در هر چیز آشکار تو را دیدم. تویی که در هر چیز آشکاری». به نظر می‌رسد تاکیدی که امام حسین(ع) بر توحید داشته و از خداوند، شناخت معرفت خویش را می‌طلبد بیش از حضرت ابراهیم(ع) است و حضرت ابراهیم(ع) بیشتر طالب شناخت معاد و جلوه‌های دیگر خداشناسی بوده است.

پى‌نوشت‌ها:

1 – ادیان جهان باستان، یوسف اباذری و جمعی از نویسندگان، ج2،ص236.
2 – بحارالانوار، ج44، ص328.
3 – تاریخ ابن عساکر، ص214.
4 – تاریخ طبری، ج3، ص 248.
منبع:باشگاه اندیشه

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید