نویسنده: حسین جوان آراسته
مفسران و قرآن پژوهان در شماره و تعداد نام هاى قرآن اختلاف نظر فراوانى دارند ، ابوالفتوح رازى در تفسیرش 43 نام براى قرآن ذکر نموده است .
زرکشى به نقل از قاضى ابوالمعالى معروف به شیذله 55 اسم برشمرده و بعضى دیگر شماراسامى قرآن را به هشتاد رسانیده اند. بـسـیـارى از عناوینى را که این بزرگان در شمار اسامى قرآن آورده اند, در قرآن به صورت وصف قـرآن بـه کـار رفـتـه اند و نه اسم .
عدم تفکیک میان اسامى و اوصاف قرآن کریم از یکسو, و تفاوت بـرداشت ها و سلیقه ها در گزینش نام ها از سوى دیگرمى توانند دلیلى بر اختلاف آرا در این زمینه باشند.جالب است بدانیم که بعضى عقیده دارند براى قرآن نامى غیر از قرآن وجود ندارد. مناسب تر آن است که عناوین قرآن را در دو قسمت اسامى و اوصاف بیان نماییم .
الف ) اسامى قرآن
از مـیـان عناوین قرآن , به طور مسلم چهار عنوان به صورت اسم در قرآن به کاررفته است , که به ترتیب اهمیت و کثرت عبارتند از:
1. قرآن : بل هو قرآن مجید.
2. کتاب : کتاب انزلناه الیک .
3. ذکر: هذا ذکر مبارک .
4. فرقان : تبارک الذى نزل الفرقان على عبده.
زرقانى تنزیل را نیز بر اسامى فوق افزوده است .
سه عنوان کتاب , ذکر و فرقان براى کتب آسمانى دیگر نیز ذکر گردیدهو تنهاعنوان قرآن به صورت اسم خاص براى این کتاب آسمانى مطرح است .
ب ) اوصاف قرآن
گفتیم اختلاف سلیقه ها و برداشت ها , موجب اختلاف در شماره عناوین واوصاف قرآن گشته اند.
ما در این قسمت عناوینى را که مستقیما به صورت وصف براى نام هاى قرآن , کتاب و ذکر به کار رفته اند, یادآور مى شویم .
1. مجید: ق .
والقرآن المجید , قاف , سوگند به قرآن باشکوه .
2. کریم : انه لقرآن کریم , که این [پیام ] قطعا قرآنى است ارجمند.
3. حکیم : یس . والقرآن الحکیم , یس [یاسین ] سوگند به قرآن حکمت آموز.
4. عـظیم : ولقد آتیناک سبعا من المثانى والقرآن العظیم , و به راستى , به توسبع المثانى [ـ سوره فاتحه ] و قرآن بزرگ را عطا کردیم .
5. عزیز: وانه لکتاب عزیز لایاءتیه الباطل .. , و به راستى که آن کتابى ارجمنداست . باطل به سویش نمى آید.
6. مبارک : هذا ذکر مبارک , این [کتاب ] پندى خجسته است .
7. مبین : تلک آیات الکتاب وقرآن مبین , این است آیات کتاب [آسمانى ] وقرآن روشنگر.
8. مـتشابه : اللّه نزل اءحسن الحدیث کتابا متشابها , خدا زیباترین سخن را [به صورت ] کتابى متشابه نازل کرده است .
9. مـثـانى : اللّه نزل اءحسن الحدیث کتابا متشابها مثانى , خدا زیباترین سخن را [به صورت ] کتابى متشابه , متضمن وعده و وعید نازل کرده است .
10. عـربـى : انـا انـزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون , ما آن را قرآن عربى نازل کردیم ,باشد که بیندیشند.
11. غیر ذى عوج : قرآنا عربیا غیر ذى عوج لعلهم یتقون , قرآنى عربى , بى هیچ کژى , باشد که آنان راه تقوا پویند.
12. ذى الذکر: ص . والقرآن ذى الذکر , ص . سوگند به قرآن پراندرز.
13. بـشـیـر: کـتـاب فصلت آیاته …بشیرا , کتابى است که آیات آن , به روشنى بیان شده …و بشارتگر است .
14. نـذیر: کتاب فصلت آیاته …بشیرا ونذیرا , کتابى است که آیات آن , به روشنى بیان شده …بشارتگر و هشداردهنده است .
15. قـیم : الحمدللّه الذى اءنزل على عبده الکتاب …قیما.. , ستایش خدایى را که این کتاب را بر بنده خود فرو فرستاد…[کتابى ] راست و درست . در پـایـان بـه یـکـى دیـگـر از اسامى قرآن کریم اشاره مى کنیم .
این نام گرچه در خودقرآن ذکر نگردیده اما برخى بر این عقیده اند که مشهورترین و رایج ترین نام در میان مسلمانان پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) مصحف بوده است و در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه واله) نام رایج و مشخصى که همه بر آن اتفاق نظر داشته باشند وجود نداشته است .
دکتر رامیار در پاسخ به این سؤال که چگونه این نام با وجودى که در خود قرآن نیامده بر این کتاب آسمانى نهاده شده مى گوید: وقـتى ابوبکر قرآن را جمع کرد, به یاران پیامبر گفت که نامى بر آن بگذارند. پاره اى خواستند که آن را انجیل بخوانند, ولى دیگران را خوش نیامد. کسانى پیشنهاد کردند که آن را سفر بنامند, مثل سـفـرهاى پنجگانه یهود, این پیشنهاد هم رد شد. سرانجام عبداللّه بن مسعود, صحابى جلیل القدر گـفـت : در مـهـاجرتى که به حبشه کردیم کتابى دیدم که آن را مصحف مى خواندند… این نام آن هـنـگـام پذیرفته شد و بر قرآن کریم اطلاق گردید…
نسخه هاى قرآن را هم که عثمان به اطراف فـرسـتـاد مصحف خوانده اند… که بعدهاهمین ها مصاحف عثمانى نام گرفت .
مجموعه خصوصى هریک از صحابه را هم مصحف مى گفتند, مثل مصحف ابى بن کعب یا مصحف معاذ. پس از رحلت پیامبر, در این که نام مصحف به سرعت از نام هاى رایج قرآن کریم گردید, سخنى نـیـست . اما این سخن که هیچ نام مشخصى در زمان حیات پیامبر(ص )براى کتاب آسمانى وجود نـداشته , پذیرفتنى نیست .
قرآن و کتاب , نام هایى هستند که به صورت گسترده در روایات از زبان پـیـامـبـر اکـرم (صلی الله علیه واله ) و على بن ابى طالب (علیه السلام) و نیزصحابه آن حضرت به کار رفته اند.
حدیث نبوى مـعـروف کـه فـرمـود: اذا الـتبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن و یا فـرمـایش آن حضرت که : فضل القرآن على سائر الکلام کفضل اللّه على خلقه و یا وصیت آن حـضـرت کـه فرمود: انى تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه وعترتى .. و ده ها بلکه صدها روایت دیـگر عصر نزول که در آنها ازکتاب آسمانى مسلمانان به قرآن و یا کتاب یاد گردیده است , به خـوبـى شـهـرت این نام را در همان زمان اثبات مى نماید.
در بسیارى از روایات جمع آورى قـرآن وتـدویـن مصحف نیز کسانى همچون زیدبن ثابت نام قرآن را هنگام تدوین مصحف به کار برده اند.
اسـاسـا چـگـونه ممکن است در طول 23 سال مسلمانان هیچ نام مشخصى براى کتابشان نداشته باشند؟! دلیل دیگرى براى شهرت نام قرآن وجود دارد که عبارت از استعمال این عنوان در قرآن به صورت علم و اسم خاص است که به تفصیل در فصل پنجم از آن سخن خواهیم گفت .
عـلـت شـیوع نام مصحف پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه واله ), مساءله کتابت و تدوین قرآن بود.
صحیفه به چـیـزى کـه گـسـتـرده باشد اطلاق مى گردد و از این رو صفحه اى را هم که بر آن مى نویسند, صـحـیـفـه گـویـند, و مصحف مجموعه اى از صحیفه هاى نوشته شده است که بین دو جلد قرار گـرفـتـه باشد.
بنابراین چون پس از رحلت یکى از مهم ترین وظایف مسلمانان جمع آورى صحف نـوشـتـه شـده قرآنى و یا کتابت قرآن به دست بعضى از نویسندگان صحابه بود, این نام در چنین زمانى و فضایى شایع گردید.
در هـمان زمان نیز مصحف اسم براى هر کتاب مجلد بوده است , خواه قرآن باشدیا غیر آن .
محمد بن سیرین مى گوید: لماتوفى النبى (صلی الله علیه واله ) اقسم على ان لایرتدى برداء الا لجمعه حتى یجمع القرآن فى مصحف .
ابوالعالیه مى گوید: انهم جمعوا القرآن فى مصحف فى خلافه ابى بکر. کلینى در کافى به نقل از امام صادق : من قراء القرآن فى المصحف متع ببصره …در روایت معروف زید بن ثابت آمده است : فتتبعت القرآن اجمعه …فکانت الصحف عند ابى بکر…
هـمین اوراق و صفحات پس از مرگ عمر در دست دخترش حفصه بود تا آن که هنگام جمع آورى قـرآن در زمـان عـثـمان وى طى پیامى به حفصه به او اطمینان داد که ان ارسلى الینا بالصحف ننسخها فى المصاحف ثم نردها الیک …. در تمام روایات فوق و ده ها روایت دیگر آنچه مطرح است , جمع قرآن در مصحف یعنى یک کتاب مجلد است , یعنى مصحف در همان معناى لغوى خود به کار رفته است .
گزیده مطالب
1. اسامى قرآن عبارتند از: قرآن , کتاب , ذکر و فرقان .
2. نام مصحف پس از رحلت پیامبر به خاطر جمع آورى قرآن در یک مجلد رایج گشت .
3. بـراى قـرآن بـرخـى نـزدیک به هشتاد وصف ذکر نموده اند.
بعضى از مشهورترین اوصاف قرآن عبارتند از: مجید, کریم , حکیم , عظیم , عزیز, مبارک , مبین , عربى , بشیرونذیر.
معانى قرآن
در مـعـناى قرآن وجوه پنجگانه اى گفته شده است که مى توان آنها را به سه دسته تقسیم نمود: (شافعى ):
1. قـرآن , اسمى جامد و غیرمشتق است .
علم ارتجالى است و بدون آن که پیشینه استعمال در زبان عرب داشته باشد, خداوند به عنوان اسم خاص براى وحیى که برپیغمبرش نازل فرموده قرار داده است مثل تورات و انجیل که اسم براى کتب حضرت موسى و عیسى (ع ) مى باشند.
(اشعرى وجمعى دیگر):
2. قرآن , اسمى است مشتق ولى غیرمهموز:
الـف ) مـشـتـق از قـرن الشى بالشى ء, یعنى چیزى را به چیزى ضمیمه کردن . علت این نامگذارى , مقرون بودن سوره ها و آیات و حروف به یکدیگر است .
(فراء) :
ب ) قـرآن , مشتق از قرائن جمع قرینه است . چرا که آیاتش همانند یکدیگرند وبعضى بعض دیگر را تاءیید مى کنند. هر آیه از قرآن , قرینه آیات دیگر است .(ابن اثیر,زجاج و بعضى دیگر):
3. قرآن مشتق و مهموز است :
الـف ) از قـرء بـه مـعـناى جمع گرفته شده است .عرب وقتى بخواهد بگوید آب را درحوض جمع کـردم , مـى گـوید قراءت الماء فى الحوض .علت این نامگذارى , آن است که این کتاب همه ثمرات کتب آسمانى پیشین را در خود جمع نموده است .(لحیانى و جمعى دیگر)
ب ) بـر وزن رجـحـان و غـفـران مشتق از ماده قراء به معناى تلاوت است .
در این جا ازباب تسمیه مـفـعـول بـه مصدر, مقروء, یعنى خوانده شده و یا خواندنى , به نام قرآن یعنى خواندن به کار رفته اسـت مـثـل آن کـه کـتـاب که به معناى نوشتن است به مکتوب (نوشته شده ) اطلاق مى گردد.
از میان اقوال پنجگانه فوق , قول پنجم از همه قوى تر به نظر مى رسد.زرقانى پس از رد سایر اقوال , همین قول را اختیار نموده است . راغب اصفهانى نیزمى گوید:
الـقـراءه ضـم الـحـروف و الکلمات بعضها الى بعض فى الترتیل … , قراءت به معناى پیوند و ضمیمه نمودن حروف و کلمات به یکدیگر در هنگام ترتیل است . به سخن دیگر قراءت همان تلاوت آیات الهى است .
علامه طباطبائى: و قـولـه ان عـلـیـنـا جمعه وقرآنه … القرآن هاهنا مصدر کالفرقان و الرجحان و الضمیران للوحى و الـمـعـنـى : لاتـعـجـل بـه , اذ عـلـینا ان نجمع ما نوحیه الیک بضم بعض اجزائه الى بعض و قراءته علیک .
از آیـه فـوق بـه خـوبى برمى آید که اگر حتى آن گونه که ابن اثیر گفته است اصل در واژه قرآن معناى جمع باشد, به خاطر تقارن این واژه با واژه جمع در آیه شریفه ناگزیرقرآن به معناى قراءت و خواندن خواهد بود وگرنه تکرار آن امرى لغو و بیهوده بوده بافصاحت قرآنى منافات دارد.
دلیل دیگر که نظریه پنجم را تقویت مى کند امر اقراء در نخستین وحى بر پیامبراکرم (ص ) است که بى تردید به معناى بخوان است .
لفظ قرآن نیز نخستین بار در آیه چهارم از سوره مزمل نازل شده کـه مـطـابـق حـدیـث مـعـروف جـابـر بـن زیـد و ابـن عـبـاس ,سـومین سوره در ترتیب نزول سـوره هاست .
در این آیه دستور چنین است : ورتل القرآن ترتیلا, و قرآن را شمرده شمرده بـخـوان . در آخـریـن آیـه از هـمین سوره نیزبار دیگر در یک فرمان همگانى اعلام مى شود: فاقرؤا مـاتـیـسر من القرآن , هرچه از قرآن میسر مى شود بخوانید. بدیهى است که منظور در هر دو آیه قرآن خواندنى است .
نـتـیـجـه آن که روشن ترین و مناسب ترین معنا براى قرآن اشتقاق آن از ماده قراء به معناى تلاوت کردن است .
اقوال در معانى قرآن عبارتند از:
1. قرآن , اسم خاص کتاب مسلمانان و لفظى جامد است .(شافعى )
2. قرآن , همریشه با قرینه و معناى آن همانند بودن آیاتش با یکدیگر است .
(فراء) 3. قرآن , مشتق از قرن است , زیرا آیات و سوره هاى آن مقرون به یکدیگرند.
4. قـرآن , کـلـمـه اى است مهموز و از قرء به معناى جمع مشتق شده است .
زیرا جامع ثمرات کتب آسمانى گذشته است .(ابن اثیر, زجاج )
5. قرآن , کلمه اى است مهموز و از قراء به معناى تلاوت و قراءت گرفته شده است .دلایلى وجود دارد که قول پنجم را تأیید مى کند.
فصل چهارم :وجه نامگذارى قرآن
هـریـک از اسـمـاى کتاب خداوند, داراى وجه تسمیه و علت و حکمتى است .در این فصل تنها در خصوص نام قرآن به بحث مى پردازیم .گـذشـت کـه بـرخـى قـرآن را مـشتق از قرن به معناى ضمیمه کردن دانسته اند.آنان درتوجیه نـامـگـذارى چـنـیـن اسـمى بر وحى آسمانى گفته اند: چون حروف و آیات وسوره ها, مقرون به یکدیگرند, خداوند نام قرآن را بر این مجموعه نهاده است .
عـده اى دیـگـر که قرآن را همریشه با قرائن (قول سوم ) دانسته اند, بر این باورند که چون در این کـتـاب هـمـاهـنـگى کامل میان همه آیات وجود دارد و همه باهم قرینه اند وتشابه تام و تمامى با یـکـدیـگـر دارنـد, خـداونـد چـنین نامى براى کتاب خود برگزیده و درآیه اى نیز همین تشابه و هماهنگى را وصف کتاب خویش بیان کرده است : اللّه نزل احسن الحدیث کتابا متشابها , که مراد از کتاب متشابه , کتابى است که هماهنگ ویکنواخت است .
در معناى چهارم براى قرآن نیز گفته شد که چون این کتاب , جامع علوم و ثمرات کتب آسمانى پیشین و یا جامع انواع علوم و یا دربرگیرنده امر و نهى و وعد و وعیدو…است به آن قرآن گفته شده است .
بـا تـوجـه به عدم پذیرش این اقوال در فصل سابق اینک ببینیم براساس نظریه پنجم چه توجیهى براى نامگذارى قرآن به این نام وجود دارد؟ مى دانیم که حقیقت قرآن فراتر از آن است که در قالب الفاظ بگنجد.
محتواى قرآن بسى عالى تر و والاتـر از آن اسـت کـه واژه ها و الفاظ را یاراى بیان آن باشد, چه آن که کلمات و عبارات براى امور مادى وضع گردیده اند و واقعیت قرآن در برگیرنده عمیق ترین معارف معنوى است .
این محتواى بـلـنـد براى این که در خور فهم بشردرآید, از مقام برتر خود تنزل یافته و به مقام قراءت رسیده و خواندنى گشته است , تاامکان تعقل آن براى بشر فراهم آید. معانى هرگز اندر حرف ناید ـــــ که بحر بیکران در ظرف ناید
مـفـسر و اندیشمند بزرگ قرآنى , علامه طباطبائى به این نکته بسیار لطیف اشاره کرده در معناى آیـه شـریـفـه انـا جـعـلـنـاه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون وانه فى ام الکتاب لدینا لعلى حکیم , مى گوید: مراد از ام الکتاب , همان لوح محفوظ است ,و نامگذارى لوح محفوظ به ام الکتاب بدین جهت است کـه آن سـرمـنـشاء همه کتب آسمانى است .
ومقصود از على شرافت قدر و منزلت قرآن است که عقول را توان رسیدن به آن نیست .
و منظور از حکیم بودن قرآن آن است که قرآن در جایگاه اولى و اصـلـى خـویـش , تفصیلى و تقسیمى به سوره ها و آیات و کلمات نداشته و این تفصیل پس از آن صورت گرفته که به صورت قرآن عربى درآمده است .
منبع:درسنامه علوم قرآنى