پیش از این که به سئوال مورد نظر و پاسخ آن بپردازیم، یادآوری یک نکته لازم است و آن این که بزرگ ترین و گران بهاترین نعمتی که خداوند به انسان ارزانی داشته و به واسطه آن منت بزرگی بر بشریت گذاشته است، دین توحیدی است که با فرستادن انبیاء و رسولان مردم را به آن دعوت نموده و «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَهَ وَإِن کانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ».[1]
خداوند بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خودشان در میان آنان برانگیخت که بر آن ها آیات او را تلاوت می کند و آنان را پاک می کند و به آن ها علم کتاب (احکام شریعت) و حقایق حکمت می آموزد، و همانا پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.
آنگاه این نعمت بزرگ خودش (دین اسلام) را با نعمت دیگرش یعنی ولایت و امامت که ضامن بقاء نعمت دین است به بشریت ارزانی داشت و فرمود: «الْیَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکمْ نِعْمَتِی».[2]
امروز (18ذی الحجه درغدیرخم) دین شما را کامل گردانده و نعمتم را (به وسیله انتخاب امام و جانشین پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و تعیین والی برای مومنین) بر شما تمام گردانیدم. از امام صادق ـ علیه السلام ـ در تفسیر این آیه شریفه نقل شده که فرمود: «امروز دین شما را با نصب کردن و برپا داشتن حافظ آن کامل کردم و نعمت خودم را بر شما به ولایت اهل بیت تمام نمودم…».[3]
و نیز از امام باقر ـ علیه السلام ـ نقل شده که فرمود: «بنی الاسلام علی الخمس، علی الصلوه و الزکات و الصوم و الحج و الولایه، و لم یناد بشی ء کما نودی باالولایه».[4]
شکی نیست که اکثریت جامعه بشری از بزرگ ترین نعمت الهی یعنی تدین به دین مقدس اسلام که عصاره و خاتم ادیان می باشد محروم اند و قسمتی هم که مسلمان هستند از نعمت مکمل یعنی ولایت محروم اند و فقط گروه اندک یعنی شیعیان از این نعمت برخوردارند البته نباید فراموش نمائیم که بهای بسیار سنگین را در راه بهره مندی و حفاظت از آن پرداخته اند و در طول تاریخ رنج ها و مشقت های بی شماری متحمل شده اند که کم ترین آن تقدیم هزاران شهید بوده است. و شیعیان تحمل تمام این رنجها و مشکلات را در قبال بهره مندی از نعمت اسلام ناب و ولایت اولیاء الهی برای خود افتخار می دانند و آن را با جان و دل و عاشقانه پذیرفته اند.
تبعیض در صورتی واقعیت پیدا می کرد که خدای متعال، نعمت دین را به گروه خاصی اختصاص می داد و بقیه مردم را از آن باز می داشت و پیامبر خاتم را برای هدایت گروه و یا قبیله خاصی مبعوث می کرد و دیگران را اجازه پیروی از او نمی داد تا از هدایت الهی و راه یافتن به سعادت ابدی بهره مند شوند، و هم چنین تبعیض در صورتی تحقیق می یافت که به همه مسلمانان، بعد از مسلمان شدن اجازه پیروی از اهل بیت و رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را نمی داد و فقط به گروه مخصوص یعنی شیعیان اجازه بهره مند شدن از این نعمت بزرگ الهی را صادر می کرد.
در حالی که قرآن کریم اعلام کرده است: «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ».[5] دین نزد خداوند اسلام است. (از آن پیروی کنید.) و: «أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکمْ».[6] خدا و رسول و اولی الامر (امامان و جانشینان پیغمبر) را اطاعت و فرمانبرداری نمائید. و: «اتَّبِعُوا مَن لاَّ یَسْأَلُکمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ».[7]
کسانی را که هیچ گونه پاداشی از شما درخواست نمی کنند (در قبال هدایت و راهنمایی شان یعنی رسولان را) اطاعت کنید.
و پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در آخرین لحظات عمر شریفش اعلام کرد که: «انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی لن تضلوا ما ان تمسکتم بهما…».[8] دو چیز گران سنگ در میان شما می گذارم، کتاب خدا (قرآن) و خاندانم (ولایت) مادامی که از این دو پیروی نمائید هرگز گمراه نخواهید شد.
آیا در این دعوت عمومی تبعیض مشاهده می شود؟ در این مائده آسمانی که برای همه گسترده شده است و همگان را برای استفاده و بهره بردن از آن دعوت نموده اند، هیچ گونه تبعیض و تقدیم و تأخیر غیر عادلانه وجود ندارد بلکه همگان می توانند به اندازه معرفت، اخلاص و تبعیت از آن به فیض بندگی خدا و بهره مند شدن از ولایت نائل آیند.
آری بشر نه به خاطر تبعیض، بلکه به تعبیر قرآن کریم، آگاهانه و از سر ستم و بغی و سرکشی به ندای الهی پشت نموده و خود اسباب محرومیت اش از نعمت دین ناب الهی و ولایت اولیاء او را فراهم نمودند:
«وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَکفُرْ بِآیَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِیعُ الْحِسَابِ».[9] بعد از روشن شدن حق و راه هدایت، اختلاف نموده و راه نافرمانی و کفر در پیش گرفتند؛ در بخش عموم جامعه بشری.
اما در خصوص مسلمانان، امت اسلامی بعد از رحلت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ با نادیده گرفتن تمام سفارش ها و وصایای آن بزرگوار درباره اهل بیت و جانشینان معصوم خودش که بر اساس حدیث متواتر «ثقلین» تأکید فرموده بود به قرآن و عترت تمسک نموده و چنگ بزنید تا از گمراهی نجات بیابید و قرآن و عترت دو عنصر جدائی ناپذیر از همدیگرند؛ راه ارتداد در پیش گرفتند و از تمسک به حبل الله متین یعنی ولایت اهل بیت خودداری کردند، مگر عده اندک که تاریخ کهن بشری و اسلامی شاهد مظلومیت مداوم آن ها بوده است.
بنابراین فرار و بیگانگی مردم و اکثریت ملل و نیز اکثریت مسلمانان از اسلام و ولایت اولیاء الهی، و محرومیت آنان از این نعمت بزرگ الهی، نه نتیجه تبعیض بلکه نتیجه برخورد و رویاروئی آنان با حقایق بوده است.
با توجه به آنچه توضیح داده شد، این نکته روشن می گردد که عده کثیری از ملل و جوامعی که پیام اسلام و یا ولایت را به هر دلیلی دریافت نکرده اند یعنی ندای اسلام و ولایت به آنان نرسیده باشد چه در جوامع پیشین و چه درجوامع موجود در این زمان که باعث اتمام حجت در پیروی آنان از اسلام و ولایت می گردد، که در اصطلاح از آن ها به جاهل قاصر و یا مستضعف یاد می شود، چه آنکه خود در یافتن حقیقت کوتاهی نکرده اند و لذا مقصر و گناهکار محسوب نمی شوند و یا توان تحقیق و یافتن حقیقت را نداشته اند، حالا چه به خاطر دور بودن از مراکز اسلامی و دینی و یا به خاطر محدودیتی که از ناحیه حکومت ها ممکن است وجود داشته باشد و لذا مستضعف محسوب می شوند نه مستکبر؛ و چه بسا در صورت راه یافتن به حقایق اسلام و ولایت و آگاه شدن از آن، آن را قبول کرده و تبعیت کنند، این گونه افراد را نمی توان گفت که به طور مطلق محروم اند. از امام باقر ـ علیه السلام ـ نقل شده که فرمود: «مستضعفان آن کسانند که حیله نتوانند و راه به جائی نبرند به سوی ایمان (مومن شدن) و کافر هم نشوند…».[10] و از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده که فرمود: «… و آنان نه مؤمن باشند و نه کافر و از آنان است کسانی که کارشان با خدا است…».[11]
بنابراین مستضعفین که توضیح داده شد و نیز کسانی که جاهل قاصرند یعنی یا اسلام و پیام آن به آنان نرسیده و ابلاغ نشده است و یا اینکه درست ابلاغ نشده است و لذا علم به حقانیت اسلام و ولایت پیدا نکرده اند و در عدم پذیرش خود تقصیری ندارند تا گناهکار محسوب بشوند؛ این گونه افراد اگر در دین و آئین خود، آنچه مبتنی بر فطرت است صادق باشند، جزء «یرجون لامر الله» هستند، امید به رحمت الهی دارند. حالا چه ملل غیر اسلامی باشند و چه مسلمانانی که تشیع و ولایت به آن ها ابلاغ نشده و یا به خوبی فرصت بحث و تحقیق نیافته اند.
پس عقاب و تعذیب ندارند مادامی که حجت بر آنان تمام نشود؛ و ممکن است اگر پلیدی باطن نداشته باشند، از عطوفت الهی و وساطت اولیاء او بهره مند گردند.
معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ عدل الهی، علامه شهید مرتضی مطهری.
پی نوشت ها:
[1]. آل عمران / 164.
[2]. مائده / 3.
[3]. امام شناسی، ج8، قسمت اول، روایات درباره «آیه: الیوم ….» علامه تهرانی، سید محمد حسین.
[4]. الصلوه فی الکتاب و السنه، ص33، محمدی ری شهری، دارالحدیث، قم.
[5]. آل عمران / 19.
[6]. نساء / 59.
[7]. یس / 21.
[8]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1403ق، ج23، ص140.
[9]. آل عمران / 19.
[10]. اصول کافی، ج5، ص447، انتشارات: اسوه، 1385.
[11]. همان، ص449، ج5.