نویسنده: رضا مختاری
بخش یازدهم
پیامبرانِ الهی و امامان معصوم علیهم السلام دل سوزترین و خدمت گزارترین انسان ها به جوامع بشری بوده اند. برای هدایت مردم خود را دچار مشکلات طاقت فرسا می کردند و وقتی با عدم پوزش دعوت حق مواجه می شدند، برای گمراهی مردم بسیار تأسف می خوردند. قرآن کریم درباره ی این موضوع خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:
( لَعَلَّکَ بَخِعٌ نَفسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤمِنِینَ)؛(1)
شاید تو خود را از اینکه مردم ایمان نمی آورند، هلاک کنی!
و در جای دیگری خطاب به مردم فرموده است:
( لَقَد جَاءَکُم رَسُولٌ مِّن أَنفُسِکُم عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّم حَرِیصٌ عَلَیکُم بِالمُؤمِنیِنَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ)َ ؛(2)
برای شما پیامبری آمد از خودتان که رنج شما بر او دشوار و او حریص است بر هدایت شما و با مؤمنان دل سوز و مهربان است.
از نظر مادی نیز رسولان الهی و امامان معصوم علیهم السلام بیشترین کمک را به افراد فقیر می کرده اند. ایثارگری امیرالمؤمنین و خانواده اش علیهم السلام برای یتیم، مسکین، و اسیر که خداوند متعال سوره ی (هَل أَتی) را در تجلیل از این کار فرستاد، نمونه ای از این تعهدها و دل سوزی هاست.
در روایات به این امر بسیار تأکید شده تا آن جا که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: « مَن أصبَحً لا یَهتُمّ بأُمُورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم؛(3) کسی که هر روز به امور مسلمانان همت نگمارد، مسلمان نیست».
پس از پیامبران و ائمه علیهم السلام عالمان دین سودمندترین و دل سوزترین انسان ها بوده اند. آنها از نظر مادی و معنوی فوق العاده در این راه می کوشیده و سختی می دیده اند در طریق بی نیاز کردن مردم از فقر فرهنگی و اقتصادی، زنده کردن ارزش های والای الهی، رنج ها را به جان می خریده اند.
امام خمینی
یکی از نزدیکان امام خمینی قدس سره می گوید:
واقعاً امام برای مردم می سوختند و مانند پدری مهربان همیشه برای فرزندان خود سعادت آرزو می کردند. بارها در کنار تلویزیون هنگام مشاهده ی صحنه های دلخراش فقر و محرومیت گریه کردند. بعضی روزهای اول انقلاب و زمانی که امام در قم بودند متجاوز از شش ساعت با مردم دیدار می کردند و هیچ گاه از ملاقات با مردم ابراز نگرانی و خستگی نمی کردند.
همیشه امام در ملاقات های خود با مسئولان سفارش می کردند که شما باید خدمت گزار مردم باشید. به اعضای دفتر اخطار می کردند که مبادا با مردم بدرفتاری شود و شما حق ندارید جلوی مردم را بگیرید … . آن قدر روح مردمی داشت که با همه ی گرفتاری ها و مسئولیت ها گاهی افرادی از دعوای خانوادگی و مانند آن سخن می گفتند.(4)
یکی از همراهان امام در نجف می گوید:
هنگامی که امام برای حرم یا کاری دیگر از خانه خارج می شد گاهی می فرمودند: آقای فلانی شما برای فلان شخص یک عبا بخرید. در خیابان و حرم مواظب بودند که اگر طلبه ای وضع خوبی نداشت، دستور می دادند که برای او عبا بخرند.(5)
و در دیدار با گروهی از محرومین در 16/1/60 اظهار داشتند:
این انقلاب مهم اسلامی رهین کوشش های این طبقه است: طبقه ی محروم، طبقه گودنشین، طبقه ای که این نهضت را به ثمر رساند و توقعی هم نداشت. من شما طبقه ی گودنشینان را از آن کاخ نشینان بالاتر می دانم، اگر آنها لایق باشند که با شما مقایسه شوند.
عتاب استاد
سید جواد عاملی فقیه معروف و صاحب مفتاح الکرامه شب مشغول صرف شام بود که صدای در را شنید. وقتی که فهمید پیش خدمت استادش سید مهدی بحرالعلوم رحمه الله دمِ در است با عجله به طرف او دوید. پیش خدمت گفت: « حضرت استاد شما را الآن احضار کرده است، شام جلوی ایشان حاضر است اما دست به سفره نخواهد برد تا شما بروید».
جای معطلی نبود. سید جواد بدون آن که غذا را به آخر برساند، با شتاب تمام به خانه ی سیدبحرالعلوم رفت. تا چشم استاد به سیدجواد افتاد، با خشم و تندی بی سابقه ای گفت: « سیدجواد! از خدا نمی ترسی، از خدا شرم نداری؟!» سید جواد غرق حیرت شد که چه حادثه ای رخ داده، تاکنون سابقه نداشته است این چنین مورد عتاب قرار بگیرد. پرسید: « ممکن است حضرت استاد بفرمایند تقصیر این جانب چه بوده است؟»
– هفت شبانه روز است فلان شخص همسایه ات و عائله اش گندم و برنج ندارند. در این مدت، از بقال سرکوچه خرمای زاهدی نسیه کرده و با آن به سر برده اند. امروز که رفته تا باز خرما بگیرد، قبل از آن که اظهار کند، بقال گفته است نسیه ی شما زیاد شده است. او هم بعد از شنیدن این جمله خجالت کشیده تقاضای نسیه کند، دست خالی به خانه برگشته است و امشب خودش و عائله اش بی شام مانده اند.
– به خدا قسم، من از این ماجرا بی خبر بودم، اگر می دانستم به احوالش رسیدگی می کردم.
– همه ی داد و فریادهای من برای این است که تو چرا از احوال همسایه ات بی خبری؟ اگر با خبر بودی و اقدام نمی کردی که تو اصلاً مسلمان نبودی.
– می فرمایید چه کنم؟
-پیش خدمتِ من، این سینی بزرگ غذا را بر می دارد، همراه هم تا دمِ درِ منزل آن مرد بروید. دم در پیش خدمت بر گردد و تو در بزن و از او خواهش کن که امشب با هم شام صرف کنید. این پول را هم بگیر و زیر فرش یا بوریای خانه اش بگذار، و از این که درباره ی او که همسایه ی توست کوتاهی کرده ای، معذرت بخواه. مجمعه را همان جا بگذار و برگرد. من این جا نشسته ام و شام نخواهم خورد تا تو برگردی و خبر آن مرد مؤمن را برایم بیاوری.
پیش خدمت، سینی غذا را برداشت و همراه سیدجواد روانه شد. دم در پیش خدمت برگشت و سیدجواد پس از کسب اجازه وارد شد. صاحب خانه پس از استماع معذرت خواهی سید جواد و خواهش او دست به سفره برد. لقمه ای خورد و غذا را مطبوع یافت. حس کرد که این غذا دست پخت عرب نیست. فوراً دست کشید و گفت: « این غذا دست پخت عرب نیست؛ بنابراین از خانه ی شما نیامده تا نگویی این غذا از کجاست من دست دراز نخواهم کرد».
سید جواد هر چه اصرار کرد که تو غذا بخور، چه کار داری که این غذا از خانه ی کی ترتیب داده شده است آن مرد قبول نکرد و گفت: « تا نگویی دست دراز نخواهم کرد». سید جواد چاره ای ندید، ماجرا را از اول تا آخر نقل کرد. آن مرد بعد از شنیدن ماجرا غذا را تناول کرد؛ اما سخت در شگفت مانده بود. می گفت: « من راز خودم را به احدی نگفتم، از نزدیک ترین همسایگانم پنهان داشته ام، نمی دانم سید از کجا مطلع شده است!»
سرِّ خدا که عارف سالک به کس نگفت *** در حیرتم که باده فروش از کجا شنید؟!(6)(حافظ)
ابن فهد حلی
از حاج مولی محمدصالح برغانی نقل شده است:
پدرم گفت: در خواب دیدم پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نشسته است و علما در خدمت پیامبر نشسته اند و مقدم بر همه ابن فهد حلی رحمه الله جای دارد. تعجب کردم که این همه علما با آن مقامات و شهرت چگونه است که همه در مقامی پایین تر از ابن فهد جای دارند با این که ابن فهد را میان علما چندان شهرتی نیست!؟ از این رو، راز موضوع را از پیامبر خدا پرسیدم. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: « علت این است که دیگر علما هنگامی که فقیر به آنان مراجعه می کرد اگر از مال فقرا نزد ایشان بود به او می پرداختند و گرنه جواب می کردند. اما ابن فهد هرگز نیازمندان را از نزد خود محروم باز نمی گردانید و اگر از مال فقرا نزد او نبود از مال خود می پرداخت.(7)
از فقرا خجالت می کشم
آقای نجفی قوچانی در کتاب حیاه الاسلام می نویسد:
پول و ریگ در نظر آخوند خراسانی یک سان بود. با آن که به لحاظ مقام منیع خود تهیدست بود، مع ذلک، ماهی ششصد تومان وظیفه خور داشت که همه پول نقد به آنها می رسید و چقدر از خانواده های محترم که مَمَرّی به جهت گذاردن آنها نبود، إِلا به توجهات این بزرگوار و به این لحاظ شؤوناتشان محفوظ مانده بود.
هر وقت به زیارت کربلا می رفت، دست کم صد و پنجاه الی دویست لیره به فقرا و طلاب آن جا می پرداخت و اگر این مقدار ممکن نمی شد- هرچند با قرض- به کربلا نمی رفت. این بود که این اواخر در سال، یک مرتبه یا دو مرتبه بیشتر مشرف نمی شد. هفتصد نفر از فقرا و ناتوانان و طلاب را همیشه نان می داد، و یک دکان نانوایی منحصر بود برای نان فقرا، و ماهی قریب سیصد تومان پول نان می داد و گاهی که سه چهار ماه پولش تأخیر می شد، نانوا چهارصد پانصد لیره طلبکار می شد و ایشان هم دست خالی بود. به ناچار نانوا چون بی مایه می ماند، نان را قطع می نمود و اگر کسی ندانسته خدمتش عرض می کرد که شما سفارش مرا به نانوا بکنید که از مرا قطع نکند با تبسم می فرمود: « اگر سفارش من کارساز بود سفارش همه را کرده و می کنم لکن اثر ندارد».
همیشه درِ منزل باز، و بیرونی پر از ارباب حوائج بود… .
اگر در دل سوزی جانب فقرا را ترجیح نمی داد و آنها را مقدم نمی داشت، بی گمان فقرا و اهل بیت خود را در حیث زندگانی به یک چشم نظر می کرد و اگر از تحفه ها و هدایا زاید بر مایحتاج خود بود بین طلاب تقسیم می کرد. یکی از اصحاب می گفت: عرض کردم این مقدار زاید را بفروشید و ذخیره ای برای ایام ضیق نمایید. فرمود: « این کارها را بلد نشده ام».(8)
گرو گذاشتن منزل
در سرگذشت شیخ جعفر کاشف الغطاء نوشته اند:
آن قدر به مستمندان رسیدگی می کرد و در رفع مشکلات آنان فعال و از خود گذشته بود که در بیشتر سال ها هر چه داشت انفاق می کرد و وقتی دستش از همه جا کوتاه می گشت، خانه ی مسکونی خویش را رهن می گذاشت و پولش را به فقرا می بخشید! از آن پس، از استفاده و سکونت در خانه محروم بود تا در مسافرت ها پولی تحصیل کند و منزل را از گرو آزاد سازد.»(9)
محقق اردبیلی
محقق اردبیلی رحمه الله در گران سالی، تمام طعام های خود را با فقرا تقسیم می کرد و برای خودش نیز مثل سهم یک فقیر بر می داشت، به طوری که زوجه اش برآشفت و با پرخاش گفت: « در مثل چنین سال فرزندان خود بی آذوقه می گذاری که محتاج به سؤال مردم باشند!؟»
مقدس چیزی نگفت و طبق معمول برای اعتکاف به مسجد کوفه رفت. در دومین روز اعتکاف، مردی آرد و گندم خوبی به خانه اش آورد و گفت: صاحب خانه این را فرستاده است و خودش هم در مسجد کوفه در حال اعتکاف به سر می برد. وقتی محقق – که اصلا از قضیه بی اطلاع بود- به خانه آمد و از ماجرا آگاه شد، دانست که از جانب خداست و به حمد و شکر الهی پرداخت.(10)
شیخ انصاری
شیخ انصاری رحمه الله دست گیری از فقرا و بینوایان را جزء وظایف حتمی خود می دانست و این شیوه ی خداپسندانه را از ایام کودکی داشت. در بقعه ی پیرمحمد -واقع در محله ی حیدرخانه ی دزفول- فقیری عاجز بود و شیخ هر شب شام خود را به آن فقیر می داد و گرسنه می خوابید یا خود به اندک چیزی قناعت می کرد.
بخشش های شیخ در پنهانی بود. بسیاری از فقرا معاش معین داشتند که سالانه و ماهانه به آنان می رسید و نمی دانستند که از کجا تأمین می شوند. در شب های تار و سحرها با لباس مبدل بر درخانه ی فقرا می رفت و به هر خانواده ای به مقدار احتیاجشان مرحمت می کرد. هنگامی که از دنیا رفت معلوم شد آن مردی که بر در منازل محرومین در اوقات غیر متعارف می آمده شیخ انصاری بوده است.(11)
روحانی ایثارگر
یکی از روحانیون فداکار حوزه ی علمیه قم، در سال های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، برای تبلیغ و ارشاد به یکی از روستاهای کشور رفت. آن جا آب آشامیدنی سالم و مناسب نداشت و ساکنان ده برای تهیه ی آب بسیار در زحمت بودند و بودجه ای هم برای تأمین آب لوله کشی نداشتند. آن روحانی ایثارگر پس از مراجعت به قم منزل مسکونی خویش را فروخت و با پولش هزینه ی لوله کشی آن روستا را تأمین کرد و خود در خانه ای اجاره ای سکنی گزید و تا وقتی که از این جهان رخت بربست مستأجر بود. پس از وی فرزندان یتیمش نیز تا مدتی مستأجر بودند.
شیوه ی میرزای شیرازی
علامه سیدحسن صدر رحمه الله می نویسد:
میرزای شیرازی بزرگ رحمه الله در هر شهر وکلایی از تجار داشت که فهرست اسامی فقرای آن شهر را برای آنان فرستاده بود و میزان کمک به آنها را نیز معین می کرد. این فقرا غیر از کسانی بودند که در هر ماه و سال پول دریافت می کردند. نه تنها تمام شهرهای عراق بلکه نقاط مختلف ایران مورد توجه میرزا بود و به تنگدستان آن شهرها به اندازه ی توان کمک می کرد. اگر در جایی عالمی بود که به او اعتماد داشت، هر سال مبلغی پول برایش می فرستاد تا او آن را بین تنگدستانی که در خورِ دستگیری بودند تقسیم کند.(12)
شهید قدوسی
یکی از دوستان شهید قدوسی رحمه الله درباره ی ایشان می نویسد:
از ویژگی های ایشان کمال سعی و کوشش در برآوردن و انجام دادن حوایج مؤمنان و تلاش در حل مشکلات آنان بود. کسی نبود که مشکلی داشته باشد و به ایشان مراجعه کند، مگر آن که هر چه می توانست در حل آن می کوشید. فعالیت های زیادی برای کمک مادی به طلاب نیازمند می کرد، اما کسی مطلع نمی شد، حتی گاهی مهریه ی ازدواج بعضی را خود می پرداخت و این جانب را واسطه ی در ایصال آن می نمود. هم چنین بعضی را صاحب و مالک خانه ی مسکونی می کرد و کسی مطلع نمی شد. وی تمامی مساعدت ها را پنهانی و بدون اطلاع دیگران انجام می داد.(13)
پی نوشت ها :
1. شعراء، آیه 3.
2. توبه، آیه 128.
3. اصول کافی، ج3، ص 238.
4. فرازهایی از ابعاد روحی، اخلاقی، و عرفانی امام خمینی، ص37-41، با تلخیص.
5. همان، ص 70، با تلخیص.
6. داستان راستان، ج2، ص 50.
7. بیدارگران اقالیم قبله، ص 216-217؛ نیز رک: حسد، ص 100.
8. مرگی در نور، ص 400-401.
9. قصص العلماء، ص 188.
10. ریحانه الادب، ج 5، ص368.
11. زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص80-81.
12. میرزای شیرازی، ترجمه هدیه الرازی، ص 58.
13. یادنامه ی شهید قدوسی، ص 58، 55.
منبع مقاله :
مختاری، رضا، (1386)، گزیده سیمای فرزانگان، قم: بوستان کتاب، چاپ ششم