فرهنگ عاشورا (6)

فرهنگ عاشورا (6)

نویسنده: حجت الاسلام جواد محدثی

ثار
خونخواهى،خون،قیام براى خونخواهى،«طلب ثار».امام باقر«ع‌»ضمن بیان اینکه‌حسین بن على و ما اهل بیت،همان مظلومى هستیم که در آیه قرآن آمده است:«و من قتل‌مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا»(اسراء 33)،فرمود:«القائم منا اذا قام طلب بثارالحسین…».[1] نامگذارى امام عصر«عج‌»به‌«منتقم‌»نیز به خاطر همین قیام براى‌خونخواهى است.[2] در زیارت عاشورا هم این آرزو در دعا آمده است:«و ان یرزقنى‌طلب ثارى(ثارکم)مع امام هدى ظاهر…و ان یرزقنى طلب ثارک مع امام منصور…»و دردعاى ندبه،از اوصاف حضرت مهدى‌«ع‌»،خونخواهى سید الشهدا بیان شده است:«این‌الطالب بدم المقتول بکربلا».[3]فرهنگ خونخواهى در میان همه اقوام از جمله عربها بوده است.نسبت به شهید کربلاهم که خون عزیزش بر زمین ریخت، در سالهاى بعد کسانى به خونخواهى برخاستند،ازجمله نهضت توابین به رهبرى سلیمان بن صرد خزاعى و نیز قیام مختار در کوفه،به انگیزه‌«طلب ثار»بوده و شعارشان نیز در این نهضت‌«یا لثارات الحسین‌»بوده است.شعار یاران‌حضرت مهدى نیز چنین خواهد بود(شعارهم: یا لثارات الحسین).[4] بالاتر از همه آنکه خودخداوند،خونخواه حسین‌«ع‌»است.آنگونه که مى‌گوییم:«اشهد ان الله تعالى الطالب‌بثارک‌».[5] همه قیام‌کنندگان بر ضد جباران که الهام از عاشورا مى‌گیرند،خونخواهان‌«ثار الله‌»اند.

ثار الله
از القاب سید الشهدا«ع‌»که در زیارتنامه خطاب به آن حضرت گفته مى‌شود.یعنى‌خون خدا. در زیارت عاشوراست:«السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره‌»این تعبیر،درزیارتهاى دیگر نیز،از جمله زیارت مخصوص امام حسین‌«ع‌»در اول رجب و نیمه رجب‌و شعبان و زیارت امام حسین‌«ع‌»در روز عرفه آمده است.[6] در زیاراتى هم که امام‌صادق‌«ع‌»به عطیه آموخت،آمده است:«و انک ثار الله فى الارض من الدم الذى لا یدرک‌ثاره من الارض الا باولیائک‌».[7]شدت همبستگى و پیوند سید الشهدا با خدا به نحوى است‌که شهادتش همچون ریخته شدن خونى از قبیله خدا مى‌ماند که جز با انتقام‌گیرى وخونخواهى اولیاء خدا،تقاص نخواهد شد.القاب دیگرى نیز مانند قتیل الله،و وتر الله درزیارتنامه است که گویاى همین نکته است.«… بزرگترین لقب آن نجات‌دهنده آخرین‌انسان از این رابطه ثار…«منتقم‌»است.انتقام چه چیز را مى‌گیرد؟همه مى‌گویند انتقام‌قاتلین سید الشهدا،نه!انتقام ثارى که به گردن بنى‌هابیل است.. .اگر غیرت و آگاهى وجودداشته باشد،تمام فضاى تاریخ ما پر از ضجه و دعوت خونخواهى ثارهاست.اما این‌ثارها،ثارهاى قبیله‌اى نیست،ثار الله است.اینها«ثار الله‌»هستند که باید از قاتلین بنى‌طاغوت گرفته شوند.حسین،وارث یکى از ورثه است که خودش بصورت یک ثار در آمدو فرزندش و باباش،اینها همه ثارهاى خدا هستند و پدر ثارهاى خدا و پسر ثارهاى‌خداست…هدف،انتقام کشیدن از«بنى قابیل‌»است که آنهمه دستش به خون ثارهاى عزیزما آغشته است…یا ثار الله و ابن ثاره‌».[8]عنوان مقدس‌«ثار الله‌»،در ادبیات شعرى و مرثیه، همچنان در زمینه کارهاى خطاطى،نقاشى،طراحى و پوستر هم جاى خاصى داشته و منبع الهام‌بخش براى هنرمندان مکتبى‌بوده است.حتى هنرمندان قالى‌باف هم از آن بهره و فیض برده‌اند.قالى‌«ثار الله‌»،اثربرجسته استاد سید جعفر رشتیان،نمونه‌اى از آن است.این قالى که به مساحت 18متر مربع،در مدت 8 سال بافته شد،تداعى کننده عاشوراى حسینى است.در حاشیه فرش،نماى هفت‌شهر مذهبى مسلمانان است و در متن آن،خیام سوخته در میان شعله‌ها و درمیان فرش،عبارت‌«ان الحسین مصباح الهدى و سفینه النجاه‌»نقش بسته و فریاد سرخ‌مظلومیت،در گره گره این اثر ارزنده به گوش جان مى‌رسد.[9] این نقاش و مینیاتوریست درسال 1367 ش از دنیا رفت.

جهاد
از دستاوردها،اهداف،انگیزه‌ها،درسها و پیامهاى عمده عاشورا،«جهاد»است.جهاد،عامل قدرت و شوکت امت اسلام و نشانه حق‌باورى و خداجویى و آخرت‌گرایى‌مسلمان است.ملتى هم که از مبارزه در راه باورهاى مقدس و آرمانهاى شکوهمند خویش‌سر باز زند.گرفتار ذلت و زبونى مى‌شود.جهاد،یکى از واجبات دینى است و پیشوایان‌دین،شایسته‌ترین کسانى‌اند که به آن قیام کنند و مردم را هنگام نیاز،به جهاد فرا خوانند.
جهاد،گاهى با دشمنان متجاوز و کفار مهاجم است،گاهى با منافقان و گاهى با متجاوزان‌داخلى که بر ضد حکومت‌حق مى‌شورند،گاهى بر ضد ظالمان،بدعت‌گذاران، تحریف‌گران،ترویج‌کنندگان باطل،تعطیل‌کنندگان حدود الهى،برهم زنندگان امنیت‌جامعه اسلامى و غاصبان حکومت مشروع و الهى از شایستگان است.
سید الشهدا«ع‌»در عصرى قرار گرفته بود که امویان،کمر به هدم اسلام و محو شریعت‌بسته بودند و دین خدا در معرض نابودى بود.جهاد آن حضرت،جانى تازه به اسلام داد وخونى تازه در رگهاى جامعه دوانید.آن حضرت با استناد به این کلام پیامبر خدا«ص‌»که‌فرمود:«من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ناکثا عهده مخالفا لسنه رسول الله یعمل فى‌عباد الله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا على الله ان یدخله مدخله‌».
این شرایط را بر گروه حاکم و امویان تطبیق کرده،فرمود:اینان،پیروى از شیطان کرده واطاعت‌خدا را واگذاشته‌اند،فساد را آشکار،حدود الهى را تعطیل و بیت المال رامخصوص خود ساخته،حرام خدا را حلال کرده،حلال الهى را حرام کرده‌اند.سپس خودرا شایسته رهبرى و حکومت دانسته،مردم را به تبعیت از نماینده‌اش‌«مسلم بن عقیل‌»
فرمان مى‌دهد،تا خودش به کوفه برسد.[10]سکوت نکردن در برابر سلطه ستم و اعتراض به‌بدعتها و کشتن بى‌گناهان و هتک نوامیس مسلمانان و قطع حقوق حقداران،از مظاهردیگر جهاد است که حسین بن على‌«ع‌»پیشتاز این جبهه نیز بود.در نامه‌هایى هم که پس ازورود به مکه،به مردم بصره و کوفه نوشت،سخن از نابود کردن سنت و احیاى بدعت‌توسط بنى امیه و دعوت کوفیان و بصریان به اطاعت از خویش است تا در مبارزه‌اى باباطل،آنان را به‌«راه رشد»هدایت کند.در وصیت‌نامه‌اش به محمد بن حنفیه نیز هنگام‌خروج از مدینه،حرکت‌خود را براى‌«اصلاح‌»در امت پیامبر و بر اساس امر به معروف ونهى از منکر مى‌شمارد(و انى لم اخرج اشرا…)[11] در خطبه‌اى هم که در مکه مى‌خواند،پس‌از بیان زیبایى شهادت براى انسان و اشتیاق خویش به پیوستن به نیاکان شهیدش،از مردم‌دعوت مى‌کند که هر کس آماده فدا کردن جان در این راه است،به او بپیوندند(من کان‌باذلا فینا مهجته موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا).[12]جهاد حسین بن على‌«ع‌»براى احیاء دین بود.در این راه و با این انگیزه،هم کشتن وهم کشته شدن حیات و پیروزى است.جهاد و شهادت آزادمردان،همیشه با بذل جان وایثار و نثار خون است و ثمره آن بیدارى مردم و احیاى حق است.این خط و برنامه،معامله با خداست که مشترى جانها و اموال مؤمنان است و به پیکارگران در راهش،نویدبهشت داده است،چه بکشند،چه کشته شوند،[13] و این همان فرهنگ‌«احدى الحسنین‌»
است که قرآن آن را تعلیم و الهام مى‌دهد.هم سید الشهداء،مجاهد در راه خدا بود و هم‌یاران شهیدش.مبارزه آنان،عمل به وظیفه اسلامى و تکلیف خدایى در مقابل ترویج‌بدعتها و انحرافات و زدودن حقایق دین بود.هر چند دشمنان مى‌کوشیدند جهادشان رایاغیگرى و آن مجاهدان راه خدا را«خارجى‌»و شورشى معرفى کنند.از این رو درزیارتنامه‌هاى امام حسین و یارانش،از جمله اوصاف آن حضرت،نسبت به‌«جهاد»تاکیدشده است.در زیارتهاى مختلف، نسبت به سید الشهدا این تعابیر دیده مى‌شود:«الزاهدالذائد المجاهد،جاهد فیک المنافقین و الکفار،جاهدت فى سبیل الله،جاهدت الملحدین،جاهدت عدوک،جاهدت فى الله حق جهاده‌»[14].و در باره شهداى کربلا نیز این کلمات وتعابیر به کار رفته است:«نصحتم لله و جاهدتم فى سبیله،اشهد انکم جاهدتم فى سبیل الله،الذابون عن توحید الله.»[15] و براى خنثى کردن تبلیغات دشمن،در زیارتنامه‌ها همه این‌صفات و اعمال،براى سید الشهدا و یارانش با مطلع‌«اشهد انک…»آمده است،گواهى‌زائر بر اینکه اینان مجاهدان راه خدا بودند و مبارزه‌شان،جهادى مقدس بر ضد باطل بود.
عاشورا،سرمایه الهام‌بخش مجاهدان در طول تاریخ گشت و خون سید الشهدا و شهداى‌کربلا، خون حماسه‌سازان ظلم‌ستیز را به جوش آورد.

چاووش خوانى
چاووش،به معناى پیشرو لشکر و قافله است،کسى که پیشاپیش قافله یا زوار حرکت‌کند و آواز خواند.[16] کسى که در دربار شاهان یا در نزد امرا و بزرگان وظیفه‌دار امورتشریفاتى بوده،در روزهاى سلام،اشخاص را به حضور آنان معرفى مى‌نموده است.[17]در فرهنگ دینى در گذشته رسم بود که طبق مراسم سنتى،هنگام رفتن اشخاص ازشهرها و روستاها به زیارت نجف، کربلا،خراسان یا سفر حج،اشخاصى به نام‌«چاووش‌خوان‌»اشعارى را با لحنى سوزناک و خاص مى‌خواندند.هم هنگامه بدرقه زائر،هم وقت‌استقبال،بصورت تک خوانى یا همخوانى.محتواى اشعار هم اغلب سلام و صلوات برپیامبر و اهل بیت او یا فراخوانى به پیوستن به کاروان زیارت بوده است.چاووش خوانى،حرفه‌اى معنوى و پر از صفا بود که صداى خوش و لحنى دلنشین مى‌خواست و پاکى ودیندارى و عشق به اهل بیت.چاووش‌خوانان،«منادیان راه خدا و قاصدان مرقد مطهراولیا»بودند و«بانگ چاووشان‌»مردم را به هلهله و غوغا و بى‌آرامى دل مى‌رساند». در هرفقره‌اى،مصرع‌«که بر حبیب خدا ختم انبیا صلوات‌»که چاووش خوان مى‌خواند،از مردم‌صلوات مى‌گرفت.شعرهایى از این قبیل:
ز تربت‌شهدا بوى سیب مى‌آید
ز طوس،بوى رضاى غریب مى‌آید
هر که دارد هوس کرب و بلا،بسم الله
هر که دارد هوس حب خدا،بسم الله
بر مشامم مى‌رسد هر لحظه بوى کربلا
ترسم آخر جان دهم در آرزوى کربلا[18] این مراسم سنتى،در جاهاى مختلف،تشریفات خاص و اشعار متفاوتى دارد.به‌نوشته دهخدا: «چاووش خوان کسى است که دعوت رفتن به زیارت عتبات عالیات کند.
در اصطلاح روستاییان خراسان،کسى باشد که در فصل مناسب زیارت در دهات وروستاها سواره یا پیاده به راه افتد و روستاییان را به وسیله جار زدن یا خواندن اشعار مهیج‌و مناسب،به زیارت اعتاب مقدسه تشویق و تهییج نماید.»[19]

خطبه کربلا
خطبه شب شکن عابد و زینب در شام
به گلستان خزان دیده حق سامان داد
خطبه،خطابه و سخنانى است آشکار که خطیب در برابر دیگران ایراد مى‌کند.مانندخطبه جمعه،خطبه عید،خطبه نماز باران و خطبه هنگام کسوف.معمولا مشتمل بر حمدو ثناى الهى و توصیه به تقوا و مواعظ دیگر است.خطبه‌هایى که امیران و خلفا و واعظان‌مى‌خواندند، از این قبیل است.به آن،خطابه هم گفته مى‌شود.
در نهضت عاشورا،یک سرى خطابه‌ها و سخنرانیها توسط سید الشهدا،امام سجاد،حضرت زینب و یاران امام انجام گرفته که در کتب تاریخى و روایى ثبت است و اغلب‌تعیین کننده بوده است،چه آنها که پیش از عاشورا و در طول راه و در خود مکه بوده،چه‌خطبه‌هایى که روز عاشورا ایراد شده و چه آنچه از زبان اسیران آزاده در کوفه و شام صادرشده است.خطبه‌هاى سید الشهدا و نیز خطبه امام سجاد«ع‌»در مجلس یزید،همچنین‌خطابه زینب کبرى در کوفه و دمشق،معروفترین آنهاست.خطبه‌هاى امام،اغلب درمجموعه‌هایى که سخنان آن حضرت را گرد آورده،آمده است.[15] برخى از خطبه‌هاى‌سید الشهدا«ع‌»که در طول نهضت عاشورا بیان شده است،چنین مطلعهایى دارد:
هنگام خروج از مکه به سوى عراق:«خط الموت على ولد آدم مخط القلاده على‌جید الفتاه…»[20] پس از برخورد با سپاه حر در«ذو حسم‌»:«ایها الناس!…انى لم اقدم على هذا البلدحتى اتتنى کتبکم و قدمت على رسلکم ان اقدم الینا انه لیس علینا امام…».[21]همان هنگام:«انه قد نزل من الامر ما قد ترون و ان الدنیا قد تغیرت و تنکرت و ادبرمعروفها…الا ترون الى الحق لا یعمل به و الى الباطل لا یتناهى عنه…».[22]در منزلگاه بیضه،خطاب به یاران خویش و سپاه حر:«ایها الناس!ان‌رسول الله‌«ص‌»قال:من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله،ناکثا لعهد الله مخالفا لسنه‌رسول الله…الا و ان هؤلاء قد لزموا طاعه الشیطان و ترکوا طاعه الرحمن…».[23]شب عاشورا،خطاب به اصحاب خویش:«اثنى على الله احسن الثناء و احمده على‌السراء و الضراء…اما بعد،فانى لا اعلم اصحابا اوفى و لا خیرا من اصحابى و لا اهل بیت ابرو لا اوصل من اهل بیتى فجزاکم الله عنى خیرا…».[24]صبح عاشورا،خطاب به سپاه دشمن:«الحمد لله الذى خلق الدنیا فجعلها دار فناء وزوال،متصرفه باهلها حالا بعد حال فالمغرور من غرته و الشقى من فتنته…».[25] خطاب به سپاه کوفه،آنگاه که نزدیک اردوى امام آمده بودند:«ایها الناس!اسمعواقولى و لا تعجلونى حتى اعظکم بما لحق لکم على…اما بعد،فانسبونى فانظروا من انا؟ثم‌ارجعوا الى انفسکم و عاتبوها،فانظروا هل یحل لکم قتلى و انتهاک حرمتى؟!الست ابن بنت‌نبیکم‌«ص‌»و ابن وصیه و ابن عمه…».[26]روز عاشورا،خطابه به نیروهاى ابن سعد:«تبا لکم ایتها الجماعه و ترحا،افحین‌استصرختمونا ولیهن متحیرین فاصرخناکم مؤدین مستعدین،سللتم علینا سیفا فى رقابنا وحششتم علینا نار الفتن…الا و ان الدعى بن الدعى قد رکز بین اثنتین،بین السله و الذله وهیهات منا الذله…».[27]و اما خطبه‌هاى دیگر:
خطبه حضرت زینب در کوفه خطاب به مردم:«اما بعد،یا اهل الکوفه!یا اهل الختل‌و الغدر،فلا رقات الدمعه و لا هدءت الرنه،انما مثلکم کمثل الذى نقضت غزلها من بعد قوه‌انکاثا…».[28] خطبه ام کلثوم،دختر امیر المؤمنین،خطاب به کوفیان:«یا اهل الکوفه سواه لکم،مالکم خذلتم حسینا و قتلتموه و انتهبتم امواله و ورثتموه و سبیتم نسائه و نکبتموه…».[29]خطبه پر شور زینب کبرى‌«ع‌»در مجلس یزید:«اظننت‌یا یزید حیث اخذت علینااقطار الارض و آفاق السماء فاصبحنا نساق کما تساق الاسارى ان بنا على الله هوانا…امن‌العدل یابن الطلقاء تخدیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله‌«ص‌»
سبایا؟…».[30]خطبه شور انگیز افشاگر امام سجاد«ع‌»در مجلس یزید در شام:«ایها الناس! اعطیناستا و فضلنا بسبع:اعطینا العلم و الحلم و السماحه و الشجاعه…فمن عرفنى فقد عرفنى و من‌لم یعرفنى انباته بحسبى و نسبى،انا ابن مکه و منى،انا ابن زمزم و الصفا…».[31]محتواى اینگونه خطبه‌ها که در معرفى دین راستین و افشاى چهره دشمنان اهل بیت وتبیین مظلومیت عترت پیامبر«ص‌»است،از ارزشمندترین اسناد تاریخى است که هم خطمشى سید الشهدا«ع‌»را در حادثه عاشورا بیان مى‌کند،و هم عمق معرفت‌خاندان او وحمایت آگاهانه آنان را از راه حق.
خطبه یعنى اعتراض آتشین
خطبه یعنى درد زین العابدین
خطبه یعنى همچو زینب استوار
با تبسم ایستادن پاى دار
خطبه یعنى تشنگى آموختن
در کنار آب،لب را دوختن
خطبه یعنى با خدا ساغر زدن
در جنون پیمانه آخر زدن
خطبه یعنى زن،حریم پاکى است
جلوه‌اى از حجب و از بى باکى است
آنکه مست از باده تلخ شب است
آشنا کى با صداى زینب است؟[32]

پی نوشت :

1- بحار الانوار:ج 44،ص 218.
2- عوالم(امام حسین)،ص 474.
3- مفاتیح الجنان.
4- بحار الانوار،ج 52،ص 308.
5- مفاتیح الجنان،محدث قمى،ص 557(صلوات بر حسن و حسین)
6- مفاتیح الجنان.
7- بحار الانوار:ج 98،ص 148،168،و 180.
8- ثار،على شریعتى،ص 18.
9- کیهان فرهنگى،تیرماه 1367،ص 55.
10- از سخنرانى امام حسین‌«ع‌»در منزل بیضه،کامل ابن اثیر،ج 3 ص 280،حیاه الامام الحسین،ج 3،ص 80.
11- مقتل خوارزمى،ج 1،ص 188.
12- لهوف،ص 3.
13- ان الله اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم…(توبه،آیه 111).
14- در مفاتیح الجنان،خط طاهر خوشنویس،دفتر نشر فرهنگ اسلامى،صفحات 418،423 تا 425،441،444.
15- همان،صفحات 440،444،448.
16- فرهنگ فارسى،معین.
17- لغت‌نامه،دهخدا.
18- به تحلیل این مراسم و نمونه‌هایى از متن چاووش خوانیها در«درآمدى بر نمایش و نیایشدر ایران‌»از جابرعناصرى مراجعه کنید.
19- لغت‌نامه،کلمه‌«چاووش‌».
20- همچون:بلاغه الحسین،ادب الحسین و حماسته،نهج الشهاده،الصحیفه الحسینیه، موسوعه کلمات الامام‌الحسین،سخنان حسین بن على از مدینه تا کربلا و کتابهایى مثل بحار الانوار،کشف الغمه و….
21- اعیان الشیعه،ج 1،ص 593.
22- مقتل الحسین،خوارزمى،ج 1،ص 231.
23- بحار الانوار،ج 44،ص 387.
24- موسوعه کلمات الامام الحسین،ص 360.
25- الکامل فى التاریخ،ابن اثیر،ج 2،ص 559.
26- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 100،بحار الانوار،ج 45،ص 5.
27- بحار الانوار،ج 5،ص 6،اعیان الشیعه،ج 1،ص 602.
28- نفس المهموم،ص 131،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 7.
29- بحار الانوار،ج 45،ص 109.
30- همان،ص 112.
31- اعلام النساء،ج 2،ص 504،حیاه الامام الحسین،ج 3،ص 378.
32- مقتل خوارزمى،ج 2،ص 69،بحار الانوار،ج 45،ص 174.
منبع: فرهنگ عاشورا

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید