نویسنده: دکتر قاسمعلی کوچنانی
نخستین تکلیف آدمی
قاضی عبدالجبار معتزلی و معاصر شیخ مفید، گفته است که نخستین وظیفه ی آدمی استدلال کردن برای شناختن خدا است. (1)
شیخ مفید می گوید که نخستین تکلیف انسان شناختن خدا است.
اما تکلیف چگونه دانسته می شود؟
اختلاف میان مفید و عبدالجبّار درخصوص نخستین وظیفه ی آدمی، به نگرشهای ایشان درباره ی قدرت عقل بدون دستیار و یاور مربوط می شود. نظر معتزلیان آن بود که آگاهی انسان از نخستین وظیفه اش مستقل از وحی برای او حاصل می شود.
اختلاف اساسی میان مفید و عبدالجبّار درباره ی به کار بردن عقل این است که در نظام عبدالجبار، عقل برای استقرار بخشیدن به حقایق اساسی دین ضرورت دارد؛ در نظام مفید عقل برای آن است تا از این آموزه های اساسی که از طریق وحی الهی استقرار یافته است، دفاع کند. این استفاده ی دفاعی از عقل در سراسر کلام مفید، حتّی در آنجا که وی در خصوص دقیقترین نکات سخن می گوید، آشکار است. مثلاً، نظریه ی طبیعی عناصر چهارگانه در قرآن یا حدیث نیامده است و مفید گفته است که علاوه بر آنکه برهان قابل اعتمادی بر ضدّ این تقسیم چهارگانه ی عناصر نیامده، آن را مخالف با هیچ یک از توحید، عدل و وعد و وعید و نبوّت و شرایع نمی بینم(2).
مفید مدّعی آن بود که بغدادیان در ضرورت وحی در آغاز تکلیف او را تأیید می کنند، نه در نتیجه ی استدلال. (3)
شالوده ی تکلیف
در اینکه وظیفه ی اخلاقی و تکلیف چگونه شناخته می شود، عبدالجبّار می گفت که این تکلیف بدون مدد وحی شناخته می شود، و مفید می گفت که این شناخت فقط با یاری وحی به دست می آید. ولی در ذیلِ مسئله ی شناختن تکلیف، مسئله ی اساسی تری قرار دارد: آیا وظیفه ی اخلاقی بر طبیعت و ماهیت اشیاء متّکی است یا بر فرمان خدا تکیه دارد؟
پاسخ معتزله آشکارا در جانب آن است که مبنای خیر و شر و حُسن و قُبح را طبیعی بدانند. به گفته ی عبدالجبّار، اصول اساسی اخلاقی (بد بودن ظلم و خوب بودن راستی) بالضروره شناخته شده اند(4).
در مقابل این وضع، نظر اشعری است مشعر بر اینکه چون خدا تابع هیچ قانونی نیست، هر کاری که خدا می کند نمی تواند بد باشد(5). افعال از آن جهت بد یا خوب است که خدا تصمیم می گیرد که آنها بد یا خوبند.
مفید به صورت صریح نظر خود را درباره ی اساس و مبنای خوب و بد اخلاقی اظهار نکرده است، ولی از آنچه به شکل ضمنی گفته معلوم می شود که به صورت کامل با هیچ یک از این دو طرف متقابل موافق نیست. این گفته ی وی که وحی در نخستین تعیین تکلیف اخلاقی برای فرد ضرورت دارد و استقرار تکلیف اخلاقی چنین بوده احتمالاً بدین معنی است که هیچ فعلی به خودی خود خوب یا بد نیست، ولی بیشتر از این متحمّل این معنی است که عقل در تشخیص خوب از بد ضعیف است و به مدد وحی نیاز دارد. (6)
مصلحت آدمی و لطف الهی
مصلحت آدمی
خدا بر عهده ی مردم تکلیف نهاده است. هدف خدا از وضع این تکلیف چیست؟ از دیدگاه مُجَبّره، هدف خدا در آفرینش، پاداش دادن به دوستانِ انتخاب خویش و کیفر دادن به دشمنانِ انتخاب خویش است. (7)
پاسخ معتزله آن است که خدا به خاطر خیرِ خودِ آفریدگان است که آنان را می آفریند و به آنان فرمان می دهد. ابوالهذیل معتزلی گفته است خدا تنها کاری را می کند که شایسته تر(اصلح) برای بندگان او است. (8)
شیخ مفید با این نظر کاملاً موافقت دارد و چنین گفته است:
«خدای تعالی برای بندگان خود، تا زمانی که مکلّف هستند، هیچ کار جز کاری که اصلح برای ایشان در دین و دنیاشان باشد نمی کند. آنان را از هر چیز که برای ایشان شایسته و سودمند است محروم نمی سازد. هرکه را ثروتمند کرده، این ثروتمندی شایسته ترین تدبیر برای اوست، و هرکه را درویش کرده نیز چنین است، و در بیماری و تندرستی نیز سخن همین گونه است. »(9)
روا نبودن آفریدن آدمی در بهشت
درباره ی این مسئله که آیا روا بود خدا آدمی را در بهشت بیافریند و هیچ آزمایشی در زمین نداشته باشد، مفید چنین گفته است:
«روا نبوده است که آغاز آفرینش در بهشت به منظور آن باشد که آدمی به نعمت و خوشی برسد و هیچ تکلیفی نداشته باشد. چه اگر چنین می بود، به زیان آن کس تمام می شد که خدا می دانست که اگر مکلّف شود، به سبب فرمانبرداری به نعمتی خواهد رسید بسیار برتر و والاتر از آسایش و نعمت رایگانی که در بهشت وجود دارد، و خدا بزرگوارتر از آن است که نعمتی را از شخصی قطع کند یا او را به فضل و بخششی محدود سازد، در صورتی که به فضل دیگری می تواند دسترسی پیدا کند که بیشتر به سود و صلاح او است. چنین کاری جز از کسی که نادان یا نیازمند به جلوگیری از رسیدن نعمت به دیگران یا بخیل باشد صادر نمی شود، و خدای تعالی از همه ی این صفات به دور است. این آموزه ی جمهور امامیّه است و در این باره روایاتی از امامان علیهم السلام در دست است. »(10)
لطف الهی
لطف خدا عاملی است که شخص را به انتخاب اطاعت برمی انگیزد یا این انتخاب را بر او آسان می کند(11). چون دست کم مقداری از لطف مستقیماً از جانب خدا می رسد. (12) مسئله ی لطفی که خدا به بنده ای می کند تا به انتخاب صحیح بپردازد، از نزدیک با مسئله ی اینکه خدا چگونه باید عمل کند تا برای بنده اصلح باشد، ارتباط دارد.
شیخ مفید، در این مورد چنین گفته است:
«امامیّه بر آن اتفاق کلمه دارند که پذیرفته شدن توبه به فضل خدای عزّوجلّ است. اسقاط شایستگی عذاب و عقابی که پیش از آن حاصل شده بود، عقلاً ضرورت ندارد. اگر به وحی اسقاط آن به ما نرسیده بود، عقلاً جایز بود که شرط استحقاق عذاب را برای توبه کنندگان باقی بدانیم. اصحاب حدیث نیز در این نظر با آنان موافقند، معتزله نظری برخلاف ایشان دارند و بر آنند که توبه حتماً عذاب و عِقابی را که پیشتر استحقاق آن فراهم آمده بود ساقط می کند. »(13)
عصمت و آزادی شخص
مفید، عصمت را توفیق و لطفی از خدا در حقّ کسانی دانسته که سخت به او پناه می برند، عملی است از کسی که عصمت نصیب او شده، و نه قدرت شخص را از ارتکاب کار بد از میان می برد، و نه او را به انجام دادن کار خوب مجبور می کند. خدا از آن جهت لطف خود را به همگان ارزانی نمی دارد که مورد قبول همگان واقع نمی شود بلکه تنها شایسته و درخور برگزیدگان و نیکان است. (14)
در جای دیگر می گوید: عصمت عملی از شخص معصوم است، و آن را به ریسمانی شبیه می کند که برای نجات دادن کسی که در حال غرق شدن است پرتاب کرده اند. بر آن شخص است که به آن ریسمان چنگ زند و نجات یابد، وگرنه آن ریسمان هیچ سودی برای او ندارد. (15)
پی نوشت ها :
1. اندیشه های کلامی شیخ مفید، ص 80 به نقل از شرح، ص 39.
2. همان، ص 84.
3. همان، ص 85.
4. همان، ص 86.
5. همان، ص 88 به نقل از اشعری، کتاب اللمع، در ر. مکارتی علم کلام اشعری، ص 71.
6. همان، ص 88.
7. خیاط در الانتصار، ص24 نظر مجبّره را به همین منحصر دانسته است.
8. اندیشه های کلامی شیخ مفید، ص 97.
9. همان، ص 98.
10. اوائل، ص 27.
11. المغنی، ج13، ص 9.
12. همان، ص 27.
13. اوائل، ص 15.
14. اندیشه های کلامی شیخ مفید، ص 111، به نقل از تصحیح الاعتقاد، صفحات 61-62.
15. اوائل، ص 111.
منبع مقاله :
کوچنانی، قاسمعلی(1388)، مدافع حریم تشیّع(مروری بر زندگی و آثار شیخ مفید)، تهران: همشهری، چاپ اول