بدون شک از بزرگترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است که پایه و زیربنای اصلی آن، «محبت» است. از زمان شخص نبی اکرم(ص) که این مذهب پایه گذاری شده است زمزمه محبت و دوستی در آن بوده است. آنجا که در فرمایش نبوی جمله (علیٌ و شیعته هم الفائزون)[1] را می شنویم، گروهی را در گرد مولی علی می بینیم که شیفته و مجذوب حضرتش شده اند. از این روست که مذهب تشیع، مذهب «عشق و شیفتگی» است.
نیروی محبت از نظر اجتماعی نیروی عظیم و مؤثری است. از امتیازات یک جامعه برتر، آن است که با نیروی «محبت» اداره شود و چون علاقه و احساسات نسبت به شخصی یا شیئی به اوج خود رسید، طوری که وجود انسان را مسخر کرد و حاکم مطلق وجود گردید «عشق» نامیده می شود. اما باید توجه داشت که عشق و محبت منحصر به عشق حیوانی و جنسی نیست؛ بلکه نوع دیگری از عشق و جاذبه هست که در جوّی بالاتر قرار دارد و اساساً از محدوده ماده و مادیات بیرون است و از غریزه ای ماورای بقای نسل سرچشمه می گیرد و در حقیقت فصل ممیز جهان انسان و جهان حیوان است و آن «عشق معنوی و انسانی» است، عشق ورزیدن به فضایل و خوبی ها و شیفتگی سجایای انسانی و جمال حقیقت، همانکه در آیات قرآنی از آن به واژه «محبت و مودت» یاد شده است. (والذین آمنوا اشد حباًلله)[2] آنها که ایمان دارند، عشق شان به خدا، شدیدتر است.
بشر به اکسیر محبت پاکان و نیکان سخت نیازمند است که محبت بورزد و محبت پاکان او را با آنها هماهنگ و هم شکل قرار دهد. که عشق پاکان وسیله اصلاح و تهذیب نفس است. و گل سرسبد مصلحان و پاکان وجودی است که:
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
(شهریار)
شخصیتی که دهها سال کوشیدند تا یاد و نام مبارکش را همچون قبر شریفش از ذهنها و خاطره ها پاک سازند. فراموشی نفرین بر حضرتش را قضا نمودند، نام علی بر فرزند گذاشتن را مستحق مجازات دانستند. اما چه عاملی باعث شد، نه تنها نامش فراموش نشد، بلکه محبوب ترین انسانها گردید؟
بی تردید عاشقی است که شیفته خدا بود. او مصداق بارز حدیث نبوی (افضل الناس من عشق العباده)[3] بود و نماز عشق او، که چون وقت راز و نیاز با معبود بی نیاز فرا می رسید، رنگ رخسارش دگرگون میشد. و چون با صدای طنین دلنواز «الله اکبر» از هر چه غیر خدا بود، دل بر می کند و به معبود خویش می رسید و به تمام معنی عاشق می شد، بهترین فرصت برای درآوردن تیر از پای مبارکش فرا می رسید چرا که او با تمام وجود عاشق و شیفته حضرت حق بود. و همین عشق بود که او را با جام (فزت و رب الکعبه) سیراب کرد.
راستی کدامین علت است که او را محبوب و معشوق دلها قرار داده؟ چه سری است که حتی دشمنان از او به بزرگی و عظمت یاد می کنند؟ و چون در پیش دشمنان ذکر فضائلش می شود، سیلاب اشک جاری می کنند؟[4]
باید اعتراف کرد که رمز محبت را هنوز کسی کشف نکرده و نمی توان آن را فرموله کرد و گفت اگر چنین شد، چنان می شود و اگر چنان شد، چنین می شود. البته چیزی در محبوب هست که برای محب از نظر زیبایی چنان خیره کننده است که او را به سوی خود می کشد. علی علیه السلام محبوب «دلها» و معشوق انسانهاست. اما فوق العادگی علی در چیست که عشقها را برانگیخته و دلها را به خود شیفته ساخته و رنگ حیات جاودانی به خود گرفته است و برای همیشه زنده است؟ چرا دلها همه خود را با او آشنا می بینند و اصلاً او را مرده احساس نمی کنند، بلکه زنده می یابند؟
مسلماً ملاک دوستی او جسم او نیست، زیرا جسم او اکنون در بین ما نیست و ما آن را احساس نکرده ایم. و باز محبت علی علیه السلام از نوع قهرمان دوستی که در همه ملتها وجود دارد نیست. همچنین خطاست اگر بگوئیم محبت علی علیه السلام از راه فضیلت های اخلاقی و انسانی است و حب علی حب انسانیت است. درست است علی مظهر انسان کامل بود و انسان، نمونه های عالی انسانیت را دوست می دارد. اما اگر علی علیه السلام همه این فضایل انسانی حکمت، علم، فداکاری، از خودگذشتگی، تواضع، فروتنی، ادب، مردانگی نسبت به دشمن، سخا، جود و کرم و… را داشت، ولی رنگ الهی نمی داشت، این اندازه که امروز عاطفه انگیز و محبت خیز است، نمی بود. به هر حال:
علی علیه السلام از آن نظر محبوب است که «پیوند الهی» دارد. دلهای ما به طور ناخودآگاه در اعمال خویش با خدا سر و سرّ و پیوستگی دارد، و چون علی را «آیت بزرگ حق» و مظهر صفات حق می یابد به او عشق می ورزد.
در حقیقت پشتوانه عشق علی پیوند جانها با حضرت دوست است که برای همیشه در فطرتها نهاده شده، و چون فطرتها جاودانی است «مهر علی» نیز جاودانی است.[5] و چرا چنین نباشد که احسن الخالقین در توصیفش فرمود: «لو اجتمع الناس کلهم علی ولایه علی ما خلقت النار»[6] اگر همه مردم بر گرد محبت و ولایت علی علیه السلام جمع می شدند، آتش را خلق نمی کردم.
البته نقطه های روشن در وجود علی علیه السلام بسیار است اما آن چه برای همیشه او را درخشنده و تابان قرار داده است «ایمان و اخلاص و عدالت» اوست، همان که به وی جذبه الهی داده است
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. جاذبه و دافعه حضرت علی علیه السلام، شهید مطهری.
2. ولاها ولایتها، شهید مطهری.
پی نوشت ها:
[1] . سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج6، ص379 (ذیل آیه 7 سوره بیّنه)؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج2، ص467، حدیث 1139.
[2] . بقره/165.
[3] . کلینی، اصول کافی، ج2، ص83، حدیث 3.
[4] . دیلمی، ارشاد القلوب، ج2، ص218، (ضراربن ضمره اللیثی وقتی با اصرار معاویه زبان به فضایل حضرت علی گشود اشک معاویه را جاری کرد «فسالت دمعه معاویه علی لحیته فنشفها بکمه و اختنق القوم بالبکاء. ثم قال کان و الله ابوالحسن علی کذلک».
[5] . مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعه علی(ع)، چاپ بیست و نهم، 1378، ص94.
[6] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج39، ص247، باب 87، ح4؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج1، ص99 (قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ لو اجتمع الناس علی حب علی بن ابی طالب لما خلق الله عزوجل النار).