توسل در لغت به معنای تقرب جستن و یا چیزی که باعث تقرب به دیگری از روی علاقه و رغبت است، می باشد[1] و در اصطلاح، «موجود گران مایه ای را جهت رسیدن به اهداف و نیل به مقامِ قرب الهی بین خود و خدا، وسیله قرار دادن»[2] توسل می نامند. قرآن کریم می فرماید:
«یا ایّها الّذین آمنوا اِتّقو الله وَ ابْتغوا الیه الوسیله و جاهِدوا فی سبیلِهِ لَعلَّکُم تُفْلِحون»[3] ای مؤمنان، پرهیزکار باشید و به سوی خدا، وسیله فراهم سازید و در راه او مبارزه کنید، باشد که رستگار گردید.
موضوع مهمی که در این آیه شریفه مورد توجه قرار گرفته، دستوری است که درباره اتّخاذ «وسیله» به افراد با ایمان داده شده است، «وسیله»همانطوری که دربیان معنای لغوی آن بیان شد. در اصل به معنای چیزی که باعث تقرب به دیگری از روی علاقه و رغبت می شود، می باشد. بنابراین وسیله در آیه فوق معنی بسیار وسیعی دارد و هر کار و هر چیزی را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار می شود، شامل می گردد که مهم ترین آن ها ایمان به خدا و پیامبر اکرم( صلی الله علیه وآله)و جهاد[4] و… خواهد بود (در بحث اقسام توسل خواهد آمد.)
از قرآن برمیایدکه انبیاء واولیاء واسطه ی بین خالق و خلق هستندو می توانند بین بنده وخداوندوساطت کنند:
«وَلوانهم اذ ظلموا انفسهم جاءُوک فاستغفرواالله واستغفرلهم الرسول لوجدواالله تواباً رحیماً»[5] اگر آن ها هنگامی که به خویشتن ستم کردند (و مرتکب گناهی شدند)به نزد تو می آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش می کردند و رسول نیز برای آن ها طلب عفو می کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.
(قالُوایا أبانا اسْتغفر لَنا ذُنُوبنا اِنّا کُنّا خاطِئین)[6] «گفتند (برادران یوسف) ای پدر! برای ما از درگاه خدا استغفار و طلب بخشش نما، که ما خطاکار هستیم».
از مفهوم دو آیه فوق چنین استفاده می شود که انبیاء و اولیای حق،می توانند میان خدا و بندگان گناه کار، واسطه شوند و به خاطر آن ها،خداوند از معصیت و عصیان انسان ها بگذردوآنان راموردعفو خویش قراردهد.
ازروایات متعددی که از طرق شیعه و اهل تسنن دراین زمینه واردشده نیز به خوبی استفاده می شود که توسل به معنای مذکور، هیچ گونه اشکالی ندارد، بلکه کارازجمله ی کارهای خوب به حساب میاید، تعداد این روایات بسیار زیاد است و در کتاب های متعددی نقل شده است.
در منابع روایی شیعه موضوع توسل به قدری واضح و روشن است که نیاز به نقل حدیث ندارد ولذا به عنوان نمونه فقط به ذکر چند روایت که در کتاب های معروف اهل تسنن نقل شده، اشاره می کنیم:
1-احمد بن حنبل در مسند خود از عثمان بن حنیف، چنین روایت می کند:
«مردی نابینا نزد پیامبر گرامی آمد و گفت: از خدا بخواه تا مرا عافیت بخشد، پیامبر فرمود: اگر می خواهی دعا نمایم و اگر مایل هستی به تأخیر می اندازم و این بهتر می باشد. مرد نابینا عرض کرد: دعا بفرما. پیامبر گرامی او را فرمان داد تا وضو بگیرد و در وضوی خود دقت نماید و دو رکعت نماز بگذارد و این چنین دعا کند: پروردگارا! من از تو درخواست می کنم و به وسیله محمد، پیامبر رحمت به تو روی می آورم ای محمد من در مورد نیازم به وسیله تو به پروردگار خویش متوجه می شوم تا حاجتم را برآورده فرمایی، خدایا او را شفیع من گردان».[7]
ازاین روایت به خوبی استفاده می شود که توسل به پیامبر گرامی ( صلی الله علیه وآله) به منظور برآورده شدن نیاز, به وسیله آن حضرت جایز است، بلکه رسول خدا آن مردِ نابینا را فرمان داد تا آن گونه دعا کند،و با وسیله قرار دادن پیامبر( صلی الله علیه وآله)بین خود و خدا، از پروردگار درخواست نماید و این معنا همان توسل به اولیای الهی و عزیزان درگاه خداوند است.[8]
و مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پیشگاه خداوند از پیامبر( صلی الله علیه وآله ) و از مقام و شخصیت او، هم پیش از خلقت او مجاز بوده است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش و همچنین است توسل جستن نسبت به اهل بیت پیامبر ( صلی الله علیه وآله ) :
آل النبی ذریتی و هم الیه وسیلتی
ارجو بهم اعطی غداً بیدالیمین صحیفتی [9]
خاندان پیامبر وسیله ی من هستند، آن ها در پیشگاه او سبب تقرّب من می باشند. امیدوارم به سبب آن ها فردای قیامت نامه عمل من به دست راست من سپرده شود.
بنابراین مانعی در توسل به پیشگاه خداوند به مقام پیامبر( صلی الله علیه وآله)واوصیاواولیا الهی دیده نمی شود، وتوسل جستن به هرامری وکسی که حقیقتاً در پیشگاه خدا مقامی داشته باشد مانعی ندارد.امااقسام توسل:
1. توسل به اعمال صالح:
قال علی(علیه السلام)(ان افضل ما توسل به المتوسلون الی الله سبحانه و تعالی الایمان به و برسوله و الجهاد فی سبیله فانه ذروه الاسلام و کلمه الاخلاص فانّها الفطره و اقام الصلوه فانها المله…)[10] «بهترین چیزی که به وسیله آن توسل جوینده ها به خدا نزدیک می شوند، ایمان به خدا وبه پیامبر او و جهاد در راه خدا است که قله ی کوهسار اسلام است و همچنین جمله اخلاص (لا اله الاّ الله) که همان فطرت توحید است، و برپا داشتن نماز که آئین اسلام است…».
2- توسل به دعای بندگان چنان که قرآن کریم از زبان برادران یوسف چنین حکایت می کند:
(قالُوا یا ابانا اسْتغفر لَنا ذُنُوبنا اِنّا کُنّا خاطِئین قال سأستغفر لکم ربّی انّه هو الغفور الرّحیم)[11] (فرزندان یعقوب به پدر خویش) گفتند: ای پدر!از خدای بزرگ بخشش گناهان ما را بخواه که ماخطا کارهستیم.(یعقوب) گفت: به زودی از پروردگار خود برای شما طلب بخشش می نمایم که او بسیار آمرزنده و مهربان است.
3- توسل به شخصیت های آبرومند معنوی:
مؤمنان و صالحانی که در نزد خدا از مقام و حرمت خاصّی برخوردارند و در دنیا زندگی خوب و با معنویتی داشته اند، به منظور نیل به مقام قرب الهی و رسیدن به حوائج دنیا، آن ها را واسطه بین خود و خدا قرار دهیم و خدا را به روح بزرگ شان قسم داده تا مورد رحمت و مغفرت الهی قرار بگیریم.[12]
درنتیجه شفاعت پیامبران وامامان و بندگان صالح خدا که طبق صریح قرآن باعث تقرّب به پروردگار می گردد، در مفهوم وسیع توسل داخل است وهم چنین پیروی از پیامبر( صلی الله علیه وآله) و امام ( علیه السلام )و گام نهادن در جای گام آن ها، زیرا همه این ها موجب نزدیکی به ساحت قدسی پروردگار می باشد، حتی سوگند دادن خدا به مقام پیامبران و امامان (علیهم السلام ) و بندگان صالح و مؤمن خدا که نشانه علاقه به آن ها و اهمیت دادن به مقام و مکتب آنان می باشد، جزء این مفهوم وسیع توسل می باشد.[13]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1- تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ج 4، ص 363 و ج 8، ص 308 و ج 7، ص 45 و ج 10، ص 75 و ج 21، ص 453 و ج 16، ص 194.
2- شیعه پاسخ می دهد، نشر مشعر، ص 143.
3- علامه طباطبایی ،محمدحسین ،تفسیر المیزان،(ترجمه موسوی)، دفتر انتشارات اسلامی ج 5ص 535
پی نوشت ها:
[1]. ابن منظور، لسان العرب، دار احیاءالتراث العربی، ج 15، ص 301.
[2]. حسینی نسب، سیدرضا، شیعه پاسخ می دهد، نشر مشعر، چاپ دوم، ص 143.
[3]. مائده/ 35.
[4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ هفتم، ج 4، ص 364.
[5]. نساء/ 64.
[6]. یوسف/ 97.
[7]. آلوسی، شهاب الدین، سید المحمود روح المعانی، بیروت، انتشارات دار احیاء التراث العربی، ج 6، ص 125.
[8]. حسینی نسب، سیدرضا، شیعه پاسخ می دهد، نشر مشعر، چاپ دوم، ص 147.
[9]. السمهودی، نورالدین، دار احیاءالتراث العربی، بیروت، مجلد دوم (ج 3 و 4)، ص 1371.
[10]. نهج البلاغه، فیض الاسلام، شش جلدی، (در یک جلد)، خطبه 109، ص 338.
[11]. یوسف/ 97 و 98.
[12]. حسینی نسب، سیدرضا، شیعه پاسخ می دهد، نشر مشعر، چاپ دوم، ص 144.
[13]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ هفتم، ج 4، ص 365.