نویسنده: رابرت د. مک چسنی – گیتی عمادزاده
مقدمه
جملات و عبارات داخل گیومه، نقل قول مستقیم از کتب مرجع است بر اساس سند اهدایی در مطالعات وقف، نهاد مطالعات پیشرفته، دانشگاه هبرو، فوریه 1981 1011 – 1023 ق. / 1602 – 1614 م.(1).
استفاده از وقف به عنوان ابزاری برای سیاست ملی در اواخر قرون وسطی و اوایل دوره جدید مسألهای است که اخیرا مورد توجه خاص دانشجویان تاریخ عثمانی قرار گرفته است. اهمیت استفاده طبقه حاکمه عثمانی از وقف به عنوان ابزاری سیاسی، در میان آثار گوناگون از جمله آثار بارکن، اینال کیک، کانت و گربر (2) آشکار میشود. این محققان در مطالعات خود نشان دادهاند که چگونه حاکمان عثمانی برای دستیابی به اهداف اقتصادی و اجتماعی خاص، به ویژه برای انجام سیاستهای شهری درازمدت، از وقف بهره میجستند. طبقه حاکمه عثمانی برای آنکه بتوانند به شهرهای کوچک و بزرگی که در آناتولی، لوانت و اروپا تحت کنترل ایشان درآمده بود حیات نوینی ببخشند و با هدف ارائه خدمات شهری ضروری، میزان قابل ملاحظهای از درآمدهای مالیاتی دولت را به وقف اختصاص میدادند. به ویژه مالیاتهای کشاورزی به منظور حمایت و نگهداری از نهادهای شهری همچون مساجد، مدارس، آب انبارها و آشپزخانههایی برای اطعام فقرا به وقف تخصیص داده میشد. این نهادها به نوبه خود باعث جذب خدمات فرعی (از قبیل داد و ستدهای خردهفروشی و عمدهفروشی، خدمات دلالی و اعتباری، طرحهای صنعتی و تسهیلات عمومی سودآور از جمله حمامها و مهمانخانهها) میشدند که به حیات اقتصادی شهرهای پادشاهی عثمانی کمک میکرد.
اطلاعات ما راجع به نقش وقف برای اجرای سیاست ملی در سایر سرزمینهای اسلامی بسیار اندک است. با وجود آنکه مطالعات وسیعی در این مورد صورت نگرفته، ولی میدانیم که اشخاص بلند پایه سیاسی – عمدتا اعضای خانواده سلطنتی و نزدیکان ایشان، مأمورین و پشتیبانهای نظامی (از جمله در ایران و ماوراءالنهر) – موقوفات را برای نیل به اهداف عمومی تخصیص میدادند، و این درست شبیه موقوفات سلطنتی عثمانی است که به دنبال مطالعات وسیع از آن آگاهی یافتهایم به نظر میرسد که لااقل در مورد ایران عصر صفوی موضوعاتی متفاوت از آنچه که در عثمانی مشخص شده است در اجرای موقوفات اصلی تأثیر داشتهاند.
در اینجا موقوفات شاه عباس (دوره حکومت سال 995 تا 1083 ه.ق / 1587 تا 1629 م) از جنبه اهداف سیاست ملی وی مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت. منابع موقوفات شاه عباس انواع متفاوتی دارند، ولی میتوان آنها را به دو گروه متمایز و تا حدودی غیر مستوی تقسیم کرد. گروه اول که شاید بتوان نام شبه اسنادی بر آن گذاشت، شامل فهرستها و خلاصههای مدارک وقف (یعنی وقفیات و نیز فرمانهای مربوط به وقف) میباشد که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: تصرفاتی با نام شاه عباس در آثار الرضویه خلاصههای رونویس شده در سپنتا(4)، متون حاوی رونوشتهای ناقص از بعضی مدارک وقف مانند قصص و مشهد طوس و نسخههای وقف بازنویسی شده در هنرفر و سپنتا . گروه دوم منابع موقوفات، متشکل از گزارش تشریحی وقفیات شاه عباس است که وقایعنویسان سلطنتی شاه (از جمله در تاریخ عباسی و تاریخ عالمآرای عباسی) آنها را تصنیف نمودهاند.
مقاله حاضر شامل دو بخش میباشد. در بخش اول نویسنده راجع به موقوفات مهمی که گزارشهایی از آن در دست است و نیز اوضاع سیاسی محیط بر فعالیتهای وقف، شرح مختصری ارائه خواهد داد. در اینجا باید دو نکته مد نظر قرار گیرد: اول اینکه، آنچه نویسنده ارائه میکند به هیچ وجه فهرست جامعی از فعالیتهای وقف شاه نیست. تمام موقوفات کوچک به ویژه آنها که درآمدزا نبودند، مانند ظروف چینی که برای زیارتگاه اردبیل (5)وقف شد و یا کتابها و قالیهای وقف شده برای حرم امام هشتم (ع) در مشهد(6)، تنها به صورت گذرا نام برده شده است. به طور کلی اثر این گونه موقوفات بر سیاست منطقه دورهای و نمادین بوده است. دومین نکته مهم این است که شاید شاه عباس موقوفات زیادی را بنیان نهاده که ما فعلا هیچ گزارشی از آنها در دست نداریم. برای مثال در تاریخ شاه عباس بحثی راجع به طراحی و ساخت زیارتگاه کاملی در ده محمدیه نزدیک اصفهان برای بزرگداشت «ستی مریم» دختر امام موسی کاظم (ع) وجود دارد. (7)گرچه جلال منجم نویسنده تاریخ عباسی، در مورد اینکه شاه وقفیاتی را برای حمایت این حرم اختصاص داده اظهار نظر نکرده، ولی احتمال بسیار وجود دارد که شاه عباس بنا بر سنتهای مرسوم این کار را انجام داده باشد. در نمونهای دیگر، شاه عباس رباط خرگوشی را در شهر یزد و به سال 1023 قمری / 1612 م بنا نهاد(8)وی ثواب اخروی این عمل عامالمنفعه را به روح شاه طهماسب اهدا کرد، کما اینکه در برخی از وقفیات قبلی نیز ثواب کار خود را به روح یکی از اجدادش اهدا کرده بود. گرچه از رباط خرگوشی هم به عنوان ذینفع موقوفات (موقوف علیه) نامی برده نشده، ولی مانند زیارتگاه ستی مریم، بعید نیست که در حقیقت موقوفاتی به آن اختصاص داده شده باشد. با توجه به این نمونهها و دیگر موارد مشابه آن، شاید از لحاظ منطقی بپذیریم که هنوز هم مدارک و گزارشهای متعددی از وقف وجود دارد که نیازمند توجه محققان بوده و باید انتشار یابد(9).
در بخش دوم این مقاله، نویسنده سعی در تجزیه و تحلیل موقوفات از لحاظ امور سیاسی، اعتقادی و اقتصادی – اجتماعی و نیز سیاسی شاه عباس خواهد داشت. گرچه همانطور که در بالا ذکر شد، احتمالا موقوفات شاه عباس گستردهتر از آن چیزی است که در اینجا ارائه شده، معهذا این مثالها میتواند شاخصی از وقفیات شاه عباس باشد و بسیاری از علایق سیاسی وی را منعکس کند.
پیشینه تاریخی
در اواخر ذیالحجه 995 / نوامبر 1587 عباس میرزا پسر هفده ساله شاه سلطنت، محمد خدابنده، به کمک یک سیاستمدار قزلباش بلند همت بر سریر سلطنت نشست. زمانی که عباس حدود بیش از 41 سال بعد از دنیا رفت، وضعیت ایران صفوی به طور اساسی دچار تغییر و تحول شده بود. شاه عباس در دوره طویلالمدت سلطنت خویش، موجبات تحکیم اقتدار صفویه را در سرزمینی کم و بیش همانند ایران کنونی فراهم آورد. وی با از میان بردن گروه حزبی قزلباش، ساختار سیاسی کشور را بهبود بخشید و در واقع امکان ترقی خویش را فراهم آورد. شاه عباس در سال 1011 ق / 1602 – 3 م زمانی که اولین موقوفات خود را (که در اینجا هم مورد بررسی قرار گرفت) مقرر کرد، موفق شده بود تا قدرت سیاسی رهبران خاص قزلباش (از جمله رایزن خویش یعنی مرشد قلیخان اوستا قلا و سلیمان خلیفه ترکمن و فرهادخان قرمانلو) و گروههای تحت رهبری ایشان را از طریق قتل یا اخراج آنها به طور قابل ملاحظهای کاهش دهد. لشکر قزلباش شاه عباس که از لحاظ نظامی باعث گسترش قلمرو سلطنت وی از سمت شمال به گیلان و مازندران، از شرق به خراسان و سیستان و نیز داخل خود کشور شده بود با روش اصولی موجبات از میان رفتن تقریبا تمامی مخالفتهای مسلحانه را فراهم آورده بود. نمیتوان گفت موفقیتهای شاه عباس بدون مانع ادامه مییافت. وی که پس از لشکرکشی خراسان برای گسترشی حساب شده (در سال 1010 – 11 ق، 1902 م) (10)به بلخ لشکرکشی نمود به مصیبتی دچار شد (11)لشکر وی که گروه گروه از بیماری اسهال خونی جان میباختند، بسیار خوششانس بودند که در راه عقبنشینی به هرات با متجاوزان طغای تیمور ازبک برخورد نکردند. در اواخر تابستان سال 1011 ق / 1602 م شاه عباس در راه غرب به مشهد رسید. وی چندین روز در مشهد به بررسی امور حرم امام رضا (ع) و رسیدگی به دادخواستهای علما، ملازمان حرم و بازنشستگان پرداخت (12)لازم بود تا زمانی را هم صرف جبران خسارت لشکر مینمود و برای اعاده حیثیت از دست رفته در فاجعه بلخ تلاش میکرد. تا آنجا که ما اطلاع داریم در همین زمان بود که شاه عباس برای اولین وقف اصلی خود اقدام نمود (13).
وقف سال 1011 / 3 – 1602 مشهد
فهرست موجود در آثار رضویه به همراه خلاصهای از شرایط وقف و فهرست موقوفات مشهد طوس تنها مدرکی است که از وقف مشهد در دست داریم(14)شاه عباس «جمیع اراضی عمارت آستانه مقدس واقع در اطراف مرقد مطهر و صحن مقدس و اراضی واقع در پایین پای مبارک و اطراف صحن مقدس» را وقف کرد. هدف از وقف، ایجاد فضاهای بیشتر برای افرادی بود که آرزو داشتند در جوار امام هشتم (ع) در صحن حرم دفن شوند. قوانین وقف و نیز پول مطالبه شده از مردم، فاصله محل دفن ایشان را از مزار امام (ع) تعیین میکرد و حق تقدم به آنهایی داده میشد که وصیت کرده بودند در آنجا دفن شوند. مقرر شده بود تا اعضا خانواده شخص شاه عباس (سلسله علیه عالیه واقف) بدون پرداخت هزینه دفن شوند(15). متصدیان حرم امام (ع) را با دریافت وجوه متفاوت در خود ساختمان حرم یا در صحن حرم دفن میکردند. در مورد مردم عادی هم قرار بود اگر فضا وجود داشت اجازه دفن بدهند و آنها را مجبور به پرداخت وجهی بیش از قانون تعیین شده نکنند. قانون پرداخت پول بر اساس محل دفن در موارد ذیل:
1. ساختمانها، 2. حیاط و صحن، 3. بقیه مکانها در محوطه حرم متفاوت بود(16)پولی که برای اجاره دفن دریافت میشد و به نام حقالعرض معروف بود، پس از کسر ده درصدی به عنوان حقالتولیه یا حق مدیریت برای تعمیر و مرمت ضروری ساختمان و هم چنین آذینبندی و چراغانی اختصاص داده شد. تولیت یا همان مدیریت حرم رسما در دست شاه سلطنت بود. ولی نظارت روزانه این وقفیات به مدیر حرم که همان نماینده شاه در امور وقف بود، واگذار میشد (17).
وقف مشهد به ویژه با در نظر گرفتن واگذاری زمین داخل خود حرم، سؤالات بسیاری را در مورد تولیت حرم مطرح میکند. ظاهرا شاه عباس این وقف را نه برای زمین خود حرم بلکه برای حق تولیت حرم اختصاص داده تا بتواند برای تهیه و نظارت بر یک سیستم منظم وصول پول از راه به خاکسپاری اموات از آن استفاده کند. مسأله تدفین در مشهد، برای شاه عباس به یک موضوع سلسلهای بسیار حساس تبدیل شده بود. در ادامه متن راجع به این موضوع بحث خواهد شد.
وقف (وقفیات) سال 1017 – 1013 / 1608 – 1604
در فاصله سالهای 1604 – 1608 وقفیات مهم دیگری صورت گرفت. این سالها به دلیل لشکرکشیهای نظامی مکرر به آذربایجان بر علیه فرمانده عثمانی جقال اوقلو (سنان پاشا) و نیز لشکرکشیهای گرجستان حائز اهمیت میباشند. شاه تقریبا تمام این دوره چهار ساله را در شمال به سر برد و فقط اواخر سال 1016 مصادف با 1607 – 8 یعنی فصل زمستان را در اصفهان سپری نمود. بر اساس نوشته اسکندر بیگ در همین زمان یعنی زمستان 1607 – 8 بود که شاه عباس تمام املاک شخصی خود را که در طول سالیان متمادی از طریق قانونی به دست آورده بود، به عنوان هدیه به چهارده معصوم و به شکل وقف منتقل کرد(18).
وقف وقفیاتی که در این زمان مقرر شده، معروفترین و مطمئنا شناخته شدهترین موقوفات شاه عباس میباشند. بدون وجود وقفنامههای واقعی، تعیین این مطلب که آیا موقوفاتی که شاه عباس در طول این دوره انجام داده واقعا چند وقف جداگانه بوده است، ممکن نیست. ظاهرا نزدیکترین گزارش به مدارک اصلی (اگر در واقع مدرکی وجود داشته باشد) در کتاب قصص الخاقانی ولی قلی شاملو آورده شده و سپنتا به طور جامع آن را ذکر کرده است(19).ولی مطالعه دقیق این رونوشت مشخص میکند آنچه که ولی قلی شاملو و سپنتا از آن به عنوان یک سند نام میبرند، شاید در حقیقت دو یا حتی سه سند و یا توضیحاتی از اسناد باشند.(20)وجود مطالب ضد و نقیض ثابت میکند که اغلب منابع هم عصر (مثل تاریخ عباسی نوشته شده به حدود سال 1611 – 12 و تاریخ عالمآرای عباسی، قسمت مرتبط با موضوع که به سال 1616 به رشته تحریر درآمده) درباره تاریخ موقوفات زیاد دقیق نیستند. به علاوه هر کدام از آنها، وقف یا و قضایات کاملا شناخته شده را به روشهای بسیار متفاوت ذکر میکنند. برای روشن شدن مطلب سعی کردم به شیوه خود به این وقفیات نظمی دهم که شاید تحقیقات بیشتر عدم صحت آن را اثبات کند ولی در حال حاضر احتمالا مفید واقع خواهد شد.
وقف سال 1013 (قسمت الف) به نوشته ولی قلی شاملو
همین وقفیات در قصص و پس از آن در سپنتا صص 64 تا 67 خط 8 بازنویسی شده است. گرچه قصص شامل وقفیات تا قبل از سال 1014 است ولی عبارت «نوشته شده در سال 1013 ه» در کتاب موجود است. جلال منجم، تاریخ عباسی، ص b190، پس از توضیح راجع به افتتاح بازار میدان شاه اصفهان در سال 1602/1011 مینویسد که شاه محلهای نام برده شده (یعنی میدان و بازر دورویه) و باغها، میادین آب انبارها و پارکهای چهارباغ را برای امامان معصوم وقف کرد، از نظر جلال منجم این وقف به طور مسلم با وقفیاتی مثل جواهرات، کتاب و دیگر اشیای شخصی که شاه وقف کرده بود (و با مدارک مشابه در قصص آورده شده بود) تفاوت داشت. جلال منجم این وقفیات را در بخش دیگری از کتاب خود توضیح میدهد
موقوفات این وقف عبارتند از:
1. تمامی و جملگی کاروانسرای واقع در صدر میدان نقش جهان دارالسلطنه اصفهان ؛
2. کل بازار دور میدان ؛
3. حمام واقع در حوالی آن مشهور به حمام شاهی.
تمام موارد نام برده همین اواخر به دستور شاه عباس بنا شده بود. «مصارف» و «شروط» وقف چنین بود:
1. «نصف حاصل اجاره موقوفات مذکوره در وجه وظیفه و ارتزاق و مدد و معاش سادات عالی درجات بنی حسین که ساکن و عاکف مدینه طیبه مقدسه باشند صرف نمایند.» افرادی که قرار بود این مواجب را دریافت کنند، در صورتی واجد شرایط میشوند که همزمان هیچگونه مقرری دیگری (اعم از وظیفه، سیورغال، یا مواجب) دریافت نمیکردند. شرط دیگر هم این بود که باید پیرو شیعه اثنی عشر باشند. علاوه بر این خانمها در صورتی واجد شرایط دریافت مقرری میشدند که یا شوهرانشان را از دست داده بودند (بیوه بودند) و یا هنوز ازدواج نکرده بودند (باکره بودند). زنانی که ازدواج میکردند، مواجبشان را از دست میدادند.
2. نیم دیگر درآمد خالص موقوفات باید به سادات حسینی مقیم نجف و با همان شرایط مقرر برای مقیمان مدینه پرداخت میشد(21).
وقف سال 1013 (قسمت ب)
سپنتا، ص 67، خط 8، ص 69، خط 20
موقوفات این وقف شامل نیمه کامل داراییهاست (جملگی نصف تمام شایع کامل الجمیع)، چه داراییهایی که در اختیار قانونی شاه باشد (در تصرف شرعی خود) و چه آنهایی که به واسطه معاملات معتبر به مالکیت شخص شاه درآمده باشد (به عقد لازمه شرعیه به ملکیت بندگان ایشان). در اینجا تفاوت مهمی میان مالکیت واقعی و حقوقی مثل حقوق مالی و مالیات بر دارایی مشاهده میشود. موقوفات شامل «خانات و متصلات و املاک و اراضی باغات و طواحین و جداول و انهار و قنوات» در اصفهان و بقیه مناطق میباشد. همه این موارد مفصلا در «صحیفه ملیه» مرقوم شده است(22).
نصف حاصل این نصف موقوفات به صورت مقرری برای سادات بنی فاطمه (ع) در نظر گرفته شده بود که با همان شرایط سیدهای حسینی به ایشان تعلق میگرفت. البته در مورد محل سکونت ایشان محدودیتی وجود نداشت . نیم دیگر درآمد خالص باید به تهیدستانی که «تشیع» ایشان محرز میشد تعلق میگرفت.
در ادامه در متن صحیفه در بیان علت خودداری شاه از واگذاری تمام داراییهایش در مورد این وقفیات آمده است: «هرگاه بندگان نواب همایون خلدالله مکنته و سلطانه در آنها شریک باشند موجب زیادتی و رواج و آبادانی خواهد بود». همچنین در متن صحیفه آمده است زمانی که شاه بمیرد و تولیت به دیگری واگذار شود، نیم دیگر داراییهای وی نیز به وقف تعلق خواهد گرفت. به هر حال قبل از این که هرگونه وجهی به مواجب بگیران معین شده اختصاص پیدا کند، باید هزینه نیازهای عمده و نگهداری از داراییهای درآمدزا پرداخت میشد. در متن صحیفه به طور قاطع ذکر شده که «مادام که احتیاج به تعمیر باشد به هیچ احدی یک دینار ندهند که مانند گوشت خوک برایشان حرام است.»
بالأخره این که به تمام مسلمانان به عنوان شرکای شاه اجازه اقامه نماز در عمارت تمام اراضی موقوفه داده شده است. به علاوه ایشان اجازه داشتند از آب وقف برای وضو و پر کردن کوزههایشان استفاده کنند ولی مصرف آب برای آبیاری یا حمام کردن (به استثنای حمامهای وقفی) ممنوع بود.
یکی از دلایل حدس ما برای وجود احتمالا دو وقف در سال 1013، روش متفاوت اجرای موقوفات میباشد. در روش اول تمام اموال به وقف تعلق میگرفت، در حالی که در روش دوم نیمی از اموال نگه داشته میشد. به طور قطع از لحاظ مسائل مربوط به رفاه اقتصادی این موقوفات (که در وقف دوم بیان شد)، پذیرش این مسأله که شاه عباس بیشتر نگران داراییهای پراکنده شده در اطراف کشور بوده تا مؤسسات تجاری واقع در مناطق کسب مرکز اصفهان قدری دشوار است. بخشی از استدلال ما برای وجود روشهای متفاوت، شاید بر این حقیقت استوار است که قسمت عمده موقوفات نوع دوم ظاهرا درآمد مالیاتی بوده است و نه داراییهای حقیقی (مراجعه به جدول شماره 1)، در حالی که در مورد موقوفات نوع اول، شاه عباس حق مالکیت اموال تجاری را وقف کرده بود. در حال حاضر تشخیص علل دیگری مبنی بر وجود روشهای متفاوت وقف دشوار است.
وقف از سال 1015 تا 1017
سپنتا، ص 69 خط 02 – 72. TAAA، صص 760 تا 761 (چاپ افشار)، صص 953 تا 956 (ترجمه ساوری). TA، صص b260 تا b270. سپنتا، صص 42 تا 44 (رونویس با تغییراتی از تاریخ عباسی)
گرچه ولی قلی شاملو گزارش مربوط به وقف 1015 تا 1017 را با دو وقف قبلی آورده است ولی این وقف از لحاظ ویژگی با وقفیات گذشته بسیار متفاوت است. علاوه بر وجود تاریخهای متفاوت، یک تفاوت بارز نیز در اساس و ماهیت این وقف وجود دارد (در قصص تمام این وقفیات مربوط به سال 1014 میباشد ولی برای دو وقف قبلی تاریخ دقیق سال 1013 را ذکر کرده است). «این موقوفات عبارت از چهارپایان اهلی (اسب، گاو ، گوسفند) و تمام جواهرات و نقرهآلات و ظروف مرصع متعلق به شاه بود». چهارپایان اهل یحق الله بودند، در حالی که اشیای با ارزش را باید به نجف میفرستادند تا برای تزیین و جلوه دادن به حرم امام اول حضرت علی بن ابیطالب (ع) مورد استفاده قرار میگرفت. البته تا زمانی که موقعیت سفر زیارتی به حرم (که در این زمان تحت قلمرو حکومتی عثمانی بود) برای شاه فراهم نشده بود، اشیای گرانقیمت را در اردبیل نگهداری میکردند(23).
وقفیات اردبیل شامل ظروف طلا، ظروف مسی و فرشهای بزرگ و کوچک و قالیچه بود. «هرچه بعدالیوم بهم رساند از اسب و شتر و گاو و گوسفند و جواهر و طلاآلات و نقرهآلات و چینیآلات بالتمام و کمال بهمان طریق که قبل از این مذکور شده وقف باشد». نویسنده قصص پس از این توضیحات، راجع به ثواب این اعمال نیکو و اینکه ثواب به چه کسی میرسد شرح میدهد.
نویسنده متن، بردگان شاه را از قانون موقوفات با آوردن این جمله مستثنی میکند: «چون جمیع کنیزان و غلامان بندگان نواب کامیاب آزادند و با وجودی که عهد فرمودند که در سر کار خود بنده نگاه ندارند بدین واسطه درین وقفیه وقف ایشان مذکور نشده و جواهر و طلاآلات که به کنیزان و غلامان داده شد به انعام ایشان مقرر است». پس از آن نویسنده علیه خرید یا اجاره هر کدام از موقوفات و به این دلیل که مبادا حق استفاده از منابع مالی آن به دیگران منتقل شود، اخطاری میدهد و متن را به این ترتیب به پایان میرساند. به هر حال متولی همیشه به «مصلحت وقت» اداره وقف را به عهده داشته است. به این معنی که اگر زمانی را برای فروش یا اجاره داراییهای مناسب میدید، ظاهرا محدودیتی در انجام این کار نداشته باشد. بر اساس نوشته ولی قلی شاملو مدرک یا مدارک وقف را ملا جلال منجم، حاتمبیگ، اعتمادالدوله و صدر یعنی قاضیخان گواهی و امضا میکردند(24).
آنچه را که نویسنده در این مقاله سه وقف جداگانه نامیده است، اسکندربیگ و جلال منجم نیز البته با شرایط بسیار متفاوت توضیح دادهاند. اسکندربیگ وقفهایی را که شرح میدهد مربوط به سال قوی ایل یا 1016 – 1015 / 8 – 1607 میداند در حالی که جلال منجم آنها را در ردیف بحثهای سال 1017 ه / 1608 م خود قرار میدهد. وی با اشارهای مختصر به وقفیات تجاری، آنها را به طور جداگانه (در حوادث سال 1011 ه / 3- 1602م) مورد بحث قرار میدهد. با وجود آنکه اختلافات نسبتا زیادی در گزارشات مربوط به این سه منبع موقوفات شاه عباس در این زمان وجود دارد ولی شکی نیست که موقوفات مورد بحث همه مربوط به یک گروه واحد هستند.
در ابتدا شرح اسکندربیگ را مورد بررسی قرار میدهیم.(25)بر اساس این شرح شاه عباس تمام داراییهایش را در سال قویایل (1607 – 8 م) وقف کرده است. ظاهرا منظور اسکندربیگ از ادای کلمه «تمام داراییها»، داراییهای شخصی و کل مستقلات خصوصی شاه میباشد و نه داراییهایی مثل درآمدهای مالیاتی تجاری یا کشاورزی که شاه در مورد آنها حق واگذاری داشته است.
در گزارش اسکندربیگ این وقف به نیت چهارده معصوم علیهمالسلام صورت گرفته بود. موقوفات مشتمل بر سه گروه بودند: 1. در اصفهان خانات، قیصریه، چهار بازار اطراف میدان و حمامها (مقایسه شود با بخش a وقف سال 1013 که قبلا ذکر شد) ؛ 2. قرآنها و کتابهای عربی شامل: فقه، حدیث، تفسیر؛ 3. کتابهای فارسی شامل داستانها، «دوانین و مصنفات اهل عجم»، ظروف چینی، جواهرات، ظروف طلا و نقره و گونههای متنوع از اسبها و دیگر چهارپایان اهلی.
قرار بر این بود که درآمد خالص اولین گروه موقوفات بر اساس نیازهای زمان مصرف شود و به خادمان، مجاوران، زائران، صاحبان تقوی و کمال، پرهیزکاران، نقیبان و طالبان علم به عنوان دریافت کنندگان احتمالی درآمد وقف، البته مشروط بر آنکه متولی صلاح بداند اشاره شده است. دومین گروه موقوفات احتمالی یعنی کتابهای عربی و قرآنها به حرم مطهر امام رضا (ع) در مشهد و سومین گروه به زیارتگاه اردبیل منتقل شد. شیخ بهاءالدین العاملی (شیخ بهاء متوفی به سال 1612 م) برای تمامی اینها حواله وقف نوشته است (26).
میان گزارشهای اسکندربیگ و ولی قلی شاملو در مورد اهداف اصلی وقف و کسانی که دریافتکننده جواهرات و ظروف فلزی گرانبهای اهدایی میباشند تفاوت قابل ملاحظهای وجود دارد. اسکندربیگ در مورد حرم حضرت علی (ع) در نجف هیچ صحبتی نکرده است. شاید انتظار تسلط صفویه بر عراق عجم در سال 1025 ه / 1616 م به صورت ناراحت کنندهای دور از واقع بوده است. اسکندربیگ همچنین به دریافت کنندگان درآمد وقف چه سادات حسینی یا سادات فاطمی باشند و چه ساکن مدینه، نجف و یا جای دیگر هیچ اشارهای نمیکند. وی سرانجام جریانی را که طی آن هدف اجرای وقف به نیت چهارده معصوم عملا صورت واقع پذیرفته بود چنین شرح میدهد. برای هر کدام از چهارده امام (ع) مهر مخصوصی متناسب با دوره هر کدام از ایشان ساخته شد بر اساس نوشته اسکندربیگ، «این توقیعات مبارکه را بجناب صدارت پناهی میرزا رضی سپردند که داد و ستد هر سر کار به آن مهر مبارک میشده باشند».(27)از قرار معلوم این مسأله برای انجام وقفیات نیز به موقع اجرا گذاشته میشد، البته اسکندربیگ آنرا به وضوح بیان نکرده یا لااقل به صراحت جلال منجم اظهار ننموده است.
شرح جلال منجم(28)در مورد موقوفات این دوره میباشد، در ضمن باید یادآوری کرد که جلال منجم یکی از افراد صاحب امضای اسنادی بوده که ولی قلی شاملو آنها را ارائه میداده و همین امر به ویژه میان همان اسناد دوباره تنظیم شده با محفوظات خود جلال منجم که در طول پنج سال رخ دادن حوادث ثبت شده بود اختلافات قابل توجهی ایجاد میکند. توصیف جلال منجم از معاملات وقف زیاد طولانی نیست و شاید در اینجا آنها را عینا نقل کنیم. باید اضافه نمود که وی وقف اموال تجاری در اصفهان را برخلاف بقیه که معتقدند در همین زمان (یعنی سال 1015 ه) رخ داده است، در حوادث سال 1011 ه ذکر میکند.
پنجشنبه غره محرم این سال (اوایل بهار 1017 ه / 1608 م) موافق بیست و نهم فروردین ماه پیچی ئیل موضع آفتاب حمل بیست و هفت درجه و کسری بود. از فرحآباد متوجه توسکه رود گردیدند و چون پنجاه و چهار هزار تومان وقف ائمه معصومین نمودهاند و محال مخصوص بر امامی وقف شده بناء علیه چهارده ممر بجهت حضرات ائمه معصومین صلوات الله و سلامه علیه و علیهم اجمعین، حسب الحکم الاشراف کنده بودند و در این وقت آوردند – نشان خاتم هر یک به عینه موافق نشان خاتم زمان حیات بود. مقرر شد که و کلا ائمه معصومین برات به کلب آستان علی کرده آن حضرت ادا کنند و مراد اطاعت و رعیتی و بسیاری وقف نامچه است په چه هر براتی وقفنامهایست.
و هم در این روز (هشتم صفر 1017 ه / 24 می 1608 م) بروات حضرات ائمه معصومین صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین به مهر حضرات رسیده مقرر شد که برات به شاه عالم پناه بدین عبارت بنویسند که نواب کلب آستان علی ابن ابیطالب – علیهالسلام – عباس صفوی مبلغ فلان در وجه وطیفه و مدد معاش فلانی از فلان محل رساند که بخرج مجراست (29)الیوم حساب کردند هر ساله هشت هزار تومان حاصل به مستحقین داده میشود از موقوفات حضرات ائمه معصومین – علیهمالسلام – بدین تفصیل و روز به روز در تزاید است…
شرح جلال منجم از موقوفات شاه عباس در بعضی از موضوعات از تازگی خاصی برخوردار است. در درجه اول سؤالی که در بالا به آن اشاره شد مطرح میشود: آیا موقوفات از داراییهای خود شاه عباس بوده یا از حقوق مالیاتی نواحی و زمینها به دست آمده است ؟ در فهرستی که جلال منجم ارائه کرده قویا اظهار شده است که از طبقهبندی یازدهگانه موقوفات هفت تای آن (یعنی شمارههای 1،2،3،4،6، 7و 8) با جمعا 4,249 تومان از 6,199 تومان عایدی در سال 1608 ه از درآمد مالیات و بقیه تیول متعلق به شاه بوده است. مدرک نه چندان مهم دیگری که این نتیجه را تا حدودی تأیید میکند، حذف کلمه موقوفات از هر کدام از اقلام میباشد. مدرک دیگری نیز وجود دارد که این فرضیه، مبنی بر این که اگر نه بیشتر درآمد مختص وقف، ولی مقداری از آن از درآمد مالیات حاصل میشده را حمایت میکند. برای مثال در متنی که ولی قلی شاملو ارائه داده است ، یعنی همان که نویسنده این متن در قسمت 1013b معرفی نمود، عبارتی به مضمون «یک نیمه کامل» وجود دارد و به درآمد شاه از داراییهای معینی که چه در حیطه «اختیارات قانونی وی» باشد و چه داراییهای خصوصی او که «به واسطه معاملات قانونی» به دست آورده باشد، اشاره میکند. این عبارت ظاهرا به تفاوت میان داراییهای واقعی ذی حق شدن از درآمدهای خاص به طور واضح اشاره دارد. پیامد بعدی که در اینجا مطرح میگردد، مسأله مشروعیت صریح انتقال به وقف از داراییهایی است که اموال شخصی خود فرد محسوب نمیشود. بدون دسترسی به دعاوی قانونی و فتوا و قضاوت روی موضوع، فکر کردن در مورد مسأله مشروعیت بیفایده است. فعلا همین قدر کافی است اشاره کنیم که وقف کردن حقوق مالیاتی ظاهرا امری متداول و پذیرفته شده بوده است.
نکته جالب دیگری که جلال منجم آن را مورد توجه قرار داده، موضوع ثواب یا پاداش الهی است. اگر فهرست وی در باب ثواب را با فهرست شاملو مقایسه کنیم (30)، تفاوتهای متعدد و مهمی پیدا خواهیم کرد. در فهرست شاملو به سلطان محمد خدابنده پدر شاه عباس، اصلا ثوابی تعلق نگرفته است. وی ثواب وقفی که به نیت پیامبر (ص) انجام شده بود را به جای شاه طهماسب، به شاه اسماعیل نسبت میدهد (و به شاه طهماسب هیچ ثواب خاصی تعلق نگرفته است). به علاوه آنچه را که ولی قلی به عنوان مدرکی با دستخط خود شاه عباس در نظر میگیرد، تنها اسامی چهارده معصوم را در بر دارد. بنابراین در این مدرک ولی قلی شاملو برخلاف جلال منجم به جزییات توجه نداشته (یا لااقل ماخذ آن یک مدرک صریح نبوده است) و بالأخره این که شاملو در نوشته خود در مورد تعلق ثواب وقف به افرادی که نسبت به شاه طهماسب وفادار بودهاند با آنها که خیانتی مرتکب شدهاند، تفاوت قائل میشود و چنین نتیجه میگیرد:
«پس بنابراین اسماعیل میرزا و حیدر میرزا از این ثواب محروم باشند و مرحوم سلطان احمد میرزا و باقیه صفویه که از ایشان بیحرمتی و خیانتی به خاندان پدر خود سر زده باشد داخل این ثواب عظیم باشند فکیف هرکس که از اولاد حضرت سلطان… شیخ صفی رضوان الله علیه که سد و بست آن حضرت را شکستند و اولاد او از این ثواب محرومند خصوصا صدرالدین خان و شیخشاه بیگ که ایشان بست آن حضرت را شکستهاند اولاد هر دو از این ثواب محرومند»(31).
گرچه جلال منجم بر اساس آنچه گزارش شده، این مدرک را امضا کرده است ولی تنها اشارهای که وی در اثر خود به این محرومیت سیاسی نموده، یک اشاره محتاطانه به اشخاصی است که به شاه طهماسب خیانت نکردهاند و از ثواب بهرمند شدهاند. مفهوم ضمنی عبارت وی در واقع محرومیت کسانی را که به شاه خیانت کردهاند میرساند، حال ماهیت خیانت هر چه که باشد تفاوتی ندارد. در جای دیگر و در بحث جنبههای عقیدتی وقفیات شاه عباس، دوباره به مسأله ثواب، اینکه چه کسانی از آن محروم و یا بهرهمند شدهاند، خواهیم پرداخت.
اطلاعات ارائه شده در اینجا پیرامون وقف یا وقفیاتی که شاه عباس در طول سالهای 1604 م تا 1608 م انجام داده، با توجه به مآخذ تفاوتهای قابل ملاحظهای دارد. البته مطالب اصلی و مهم را تماما بر اساس سه مأخذ در اینجا بیان کردهایم. انگیزه اصلی شاه عباس در انجام این وقفیات در درجه اول، چهارده معصوم (ع) هستند. به دنبال نقش مهم این اشخاص مقدس، هدف دیگر انجام وقفیات یعنی موضوع تاریخ صفوی و نیز مشروعیت بخشیدن یا منفور کردن شخصیتهای تاریخی خاص مطرح میشود. در حوزه اقتصادی تمام مآخذ به املا تجاری که شاه عباس در مجاورت میدان شاه اصفهان بنا نهاده بود، اشاره دارند. مطمئنا این املاک را در حدود همین سالها وقف کرده بودند. علاوه بر این تمام منابع به ویژه تاریخ عباسی و اثر ولی قلی شاملو در مورد وقفیات شاه عباس، به ساز و کار وقف نمودن درآمد مالیاتی و معمولتر از آن به مستغلات درآمدزا و اشیای شخصی غیر درآمدزا (مثل قالیچه، چینی، کتاب و غیره) اشاره دارند.
وقف سال 1023 ه / 1614 م اصفهان
شاه عباس از زمانی که به نیت چهارده معصوم وقفیاتی ایجاد کرد تا زمان ایجاد موقوفات مسجد شاه یعنی حدود شش تا ده سال بعد، درگیر لشکرکشیهای نظامی در شمال غرب و پیشبرد اهداف سیاسی خود در رابطه با خراسان در مشرق بود. تلاشهای وی برای برگرداندن طغای تیمورخان، ولی محمد به بخارا تنها یک اثر داشت و آن هم مرگ خان بدشانس بود.(32)شاید عدم توانایی شاه در پیشرفت به سمت شمال شرقی یعنی بلخ و بخارا، وی را وادار ساخت تا توجه خود را به جنوب شرقی و پیروزی بر قندهار معطوف سازد. شاه عباس در بازگشت به اصفهان، توجه فزایندهای به توسعه و تکامل پایتخت مبذول داشت. وی در بهار سال 1020 ه / 1611 م، دستوری مبنی بر ساخت مسجد جامع بزرگی در میدان شاه صادر نمود. شاه داراییهای تجاری و کشاورزی داخل و حومه شهر را به این مسجد که رفته رفته به عنوان مسجد شاه شناخته میشد، هبه کرده (33).
مآخذ ما برای این وقف، خلاصه (یا رونوشتی) است که شیخ بهاءالدین الآملی (شیخبهایی) در شعبان 1023 / سپتامبر 1614 تنظیم نموده است.(34)وی موارد موقوفات را شاید حدود سه سال زودتر از آغاز ساخت بنای مسجد در رونوشت خود آورده است. بر اساس سپنتا رونوشت حاوی موارد موقوفات در ابتدا بر روی کتیبهای در داخل مسجد نوشته شده بود. این کتیبه در دوره بعد از صفوی تقریبا به طور کامل نابود شد و امروزه تنها کلمه بسم الله از آن باقی مانده است. (35)این رونوشت از آن جهت از اهمیت زیادی برخوردار است که به نام دو نفر اهداکننده وقف یعنی شاه و یکی از رجال پایتخت به نام محب علی بیگ پسر محمد قلی خان، اشاره میکند. محب علی ظاهرا غلامزاده بود و با نام مستعار لالهبیگ بهتر شناخته میشد (36).
موارد وقف شده عبارت از مزرعه، باغها، باغهای میوه و داراییهای تجاری بود. درآمد تولیدات مزرعهها تقریبا ثابت بود(37)بزرگترین قطعه زمین موقوفی، دهکده وانان در لنجان (آلنجان) بود که محب علی بیگ آن را اهدا کرده بود و 85 حبه (6 / 1 دانگ) وسعت داشت (38)ربع تولیدات آن 5500 من غله و 50 خروار کاه بود (39)قطعه زمین بزرگ بعدی دهکدهای به نام جوشتان واقع در لنجان بود. گرچه وسعت آن به حدود 58 حبه میرسید، 13,257 من قدیم غله تولید میکرد که شامل 800 من برنج (شلتوک)، 390 من کتان (جوزق)، 1,250، من گندم سرخ و 397 من ارزن (ذخن) بود. کوچکترین قطعه زمین با وسعت 3 حبه با نام دهکده گلشاد در آلنجان واقع شده بود. از اجاره آن 1,500 من قدیم محصولات متفاوت (اعم از گندم، برنج، جو، کتان، گندم قرمز، ارزن، انگور و کاه) به دست میآمد.
درآمد باغها همیشه برحسب تومان و دینار حساب میشد. (اندازهگیری باغها بر اساس وسعت یا مساحت زمین نبود بلکه بر اساس تعداد آنها بود که واحد درب مثلا یک درب باغ محاسبه میشد). موقوفات مشتمل بر سه باغ در مرتع خانه اردستان، خسرو به لنجان و دستجرد خوبان بود. اجاره هر کدام از این باغها به ترتیب 1,4 تومان (14000 دینار)، 1,3 تومان و 1,7 تومان در سال عایدی داشت.
درآمد داراییهای تجاری نیز نقدا حساب میشد و از اجاره این موارد به دست میآمد: چهار مغازه صحافی با اجاره کامل 6,6 تومان، دو عطاری با اجاره 6 تومان، یک تیمچه (5 تومان)، سه خانه (که اجاره یکی از آنها مشخص نیست، یکی خانه سپید با اجاره 10 تومان، دیگری خانه چارچیباشی با دو مغازه داخل آن که محب علی بیگ وقف کرده و 90 تومان اجاره در هر سال عایدی داشت). یک کارخانه طباخی با درآمد 0 / 365 تومان، تعداد نامشخصی خانههای محصور به حیاط (خانههای محوطه) با اجاره 6 / 0 تومان و بالاخره یک یخچال (که به جای اجاره آن یخ میدادند و مقدار آن 60 خروار (وقر، بار الاغ) در هر سال بود (40).
در فهرست موقوفات نام چهار عدد از موارد وقف آورده شده که نمیتوان آنها را به راحتی در هیچ یک از طبقهبندیها قرار داد. یکی از موارد وقف از سهم آب دهکدهای در مابین (به مقدار 406,5 فنجانه) حاصل میشده که ربع درآمد آن معادل است با 6,084 من جنس، 1,680 من کتان و 150 خروار کاه (41)مورد بعدی نیز از حق آب منطقه آتشگاه به دست میآمد (42)سومین مورد وقف از حقالعرض گورستانی در خارج از دروازه دولت اصفهان حاصل شد. هیچ برآوردی از درآمد این وقف داده نشده است. چهارمین دارایی وقف شده از ویژگی خاصی برخوردار است و چنانچه قبلا نیز بیان کردیم به مسأله وقف کردن حقوق عایدی مربوط میشود که با وقف مستغلات حقیقی تفاوت دارد در رونوشت چنین آمده است: «مالکانه اسفریز ماربین که هر ساله که از رعایا آنجا بازیافت مینمایند مبلغ سه تومان و 1725 دینار تبریزی نقد». شکی باقی نمیماند که آنچه برای مسجد شاه وقف شده است دارایی حقیقی نبوده بلکه درآمد مالیاتی بوده است.
از 48 مورد وقفی که شیخبهایی در رونوشت خود برشمرده، 14 مورد را محب علی بیگ (لالهبیگ) وقف نموده که شامل بزرگترین قطعه زمین کشاورزی است و به همین نسبت اجارههای تجاری حاصل از آن به میزان شگفتآوری زیاد است. بقیه موارد ذکر شده را شاه عباس وقف نموده است.
درآمد حاصله از سرمایه این وقف، به نگهداری مسجد شاه و پرداخت حقوق 77 نفر کارمند، مشتمل بر کارمندان متصدی وقف اختصاص یافت. برخلاف شرایط ویژه وقفیات سال 1011 ه مشهد و ماهیت وقفیات 1013 تا 1017 ه که در آنها تولیت به شاه واگذار شده بود، در وقف مسجد شاه تولیت به شریک وقفی وی لالهبیگ و پس از او به فرزندانش اعطا شد. ظاهرا ویژگی مشترک این موقوفات را در پرداخت حقالتولیه نیز میتوان مشاهد نموده، به این صورت که 5 درصد یا نیم عشر از درآمد کامل برای حقالتولیه در نظر گرفته میشد در حالی که مقدار متداول در موقوفات قبلی 10 درصد بود.
وقف مسجد شاه از دو جنبه حائز اهمیت است: اول به این دلیل که اطلاعات اقتصادی با ارزشی به ما میدهد و دیگر اینکه اصول وقفیات 1013 ه تا 1017 ه و گزارشهای اغراقآمیزی که اغلب مورخان به ویژه اسکندربیگ راجع به آن دادهاند را آشکارا میسازد. اگر قرار باشد تصور کنیم که شاه عباس در حقیقت تمام داراییهایش را به نیت امامان معصوم وقف نموده است پس باید احتمالا فقط متعلقات شخصی و تعداد قابل توجهی از املاک و مستغلات وی را جزء آن در نظر بگیریم. ولی کاملا واضح است که برای شاه پس از انجام وقف هنوز هم تعداد زیادی املاک و دارایی و منابع درآمدزا باقی مانده بود که برای مسجد شاه وقف نماید. شاید به واقعیت نزدیکتر باشد که شرح وقفیات 1013 تا 1017 ه شاه عباس را به جای اینکه به عنوان تجسمی از فعالیتهای وقفی وی تفسیر کنیم، آن را مبینی برای وقف قطعی شاه به نیت چهارده معصوم (ع) در نظر بگیریم.
وقف 1023 ه / 1614 م مشهد برای حرم رضوی
ص 631، صص 794، 205. و ص 502 متون قابل قیاسی هستند و مشهد توس نقل قول مختصری از متن مطلعالشمس است. شماره 1137 در کتابخانه مالک، کتاب املاک موقوفات آستانه قدس رضوی.. ص 479 نقل قول از روضاتالصفائیه ناصری است
شاه عباس در فاصله بین سالهای آغاز بنای مسجد شاه در بهار 1020 ه / 1611 م و عملیات نوسازی در شهر مشهد، که خود سرپرستی آن را به عهده داشت و به وقف دیگری از او منتهی شد، کاملا فعال بود. وی پس از اینکه از شروع کار مسجد جامع در اصفهان مطمئن گردید، پایتخت را به مقصد شمال ترک گفت. پس از دیداری تشریفاتی از حرم واقع در اردبیل و اقامتی کوتاه در تبریز برای مذاکره با نمایندگان عثمانی به سمت شرق به شهر مورد علاقه خود در مازندران یعنی فرحآباد حرکت کرد. شاه زمستان 1020 ه / 1611 – 12 م را در آنجا سپری نمود و پس از نوروز برای دیدار کوتاهی به سمت غرب به شهر قزوین رفت. سپس به مشرق برگشته به مشهد سفر کرد. وی پس از زیارت حرم، عملیات مهم احیای بنای حرم را آغاز نمود. بر اساس نوشته اسکندربیگ شاه عباس در طول زمستان 1021 ه / 1612 م بر عملیات ساخت یک کانال آبرسانی نیز نظارت داشت که در سال 1023 ه / 1614 م آن را وقف نمود.
خلاصهای از این وقف شاه عباس در آثار الرضویه موجود است که بر اساس آن تاریخ وقف اول جمادیالاول سال 1023 ه مصادف با 9 ژوئن 1614 م ذکر شده است. ظاهرا شاه عباس تمام سال 1023 ه را صرف لشکرکشی به گرجستان کرده و بعد از آن هم در فرحآباد به سر برده است (43)پس احتمال زیادی وجود دارد که کانال آبیاری در سال 1021 و نه 1023 ه وقف شده باشد.
اموال وقف شده شامل کل مسیر آب از چشمه گل شب (44)در حومه شهر مقدس مشهد بود (45)درآمد حاصله از فروش آب برای آبیاری، باید به مصرف نگهداری کارخانه زوار میرسید (46)از طرفی شرایط وقف ایجاب میکرد تا کانالهای آب از میان دروازه خیابان به صحن حرم کشیده شود. بقیه آب اضافی هم باید فروخته میشد. تولیت وقف به میرزا اوقلو مشهدی واگذار شد. در این وقف نیز شبیه وقف مسجد شاه به نام شاه عباس حتی به عنوان متولی صوری هم اشارهای نشده است.
بنابراین وقفیات ذکر شده چهار وقف مهمی هستند که شاه عباس انجام داده و برای اثبات آنها نیز مدارک تاریخی موجود میباشد. این وقفیات در دورهای یازده ساله در سالهای میانی حکومت چهل و دو ساله شاه عباس صورت گرفت. وقفیات مذکور به مسائل اقتصادی و عقیدتی خاصی مربوط میشدند که احتمالا جنبههایی از آن تاکنون آشکار شده است.
مفاهیم سیاسی و عقیدتی وقفیات
وقفیات شاه عباس از بعد عقیدتی حداقل دارای دو جنبه است: اول وقفیات مذهبی شیعه دوازده امامی و دوم مشروعیت سیاسی صفویه، که هر دو برای اقتدار حکومت شاه حساس و خطیر مینمود. حتی گفتگویی مقدماتی از مباحث عقیدتی که دولت صفوی بر آنها تکیه زده بود، از حوزه بحث این مقاله خارج است ولی آنچه حائز اهمیت میباشد تلاش برای به تصویر کشیدن مفهوم مشروعیتی است که در زمان شاه عبا توسعه یافت. مشروعیت صفویه یا به عبارتی درک و شناخت عموم از حقی که عضو خاندان صفوی در به کارگیری اقتدار سیاسی داشت، تا حد زیادی بر پایه ارتباطات عمومی مؤثر استوار بود. از دیدگاه رهبری صفوی، ارتباطات عمومی مؤثر به این معنا بود که حکومت پادشاهی بایست تعهدات خود در قبال احترام به آداب و سنن صفوی و اقتدار غیر قابل وصف آداب امامی در زندگی مردم و شاه را دائما تصدیق و اثبات مینمود. (آداب و سنن صفوی در زمان شاه عباس و به دلیل احترام به تاریخ صفوی، حرم اردبیل و تکریم دو تن از مهمترین پادشاهان این سلسله یعنی شاه اسماعیل و شاه طهماسب نمایان شد). حکومت صفوی برای اثبات دائمی تعهدات خود از راههای متعددی بهره میجست. از جمله از ابزار تبلیغاتی موجود (مثل شرح وقایع دادگاه، شعر، آگهیهای رسمی) و نیز اجرای اعمال نمادین استفاده میکرد. خصوصا شاه عباس به منظور تقویت پذیرش ملی و حمایت مردم از مشروعیت حکومت خویش، از موقعیتهای متعدد حاصله بهرهبرداری کامل نموده به عنوان الگوی این اعمال نمادین مطرح شد. عنصر مهم وقفیات که از جمله فعالیتهای ملی شاه است باید در چهارچوب کلی نیازهایی بررسی شوند که در طول سه قرن تاریخ صفوی و یک قرن حکومت ایشان مطرح شده بود. همچنین این فعالیتها باید در بستر خاص موقعیتهای سیاسی جدید که تهدیدی برای ستونهای مشروعیت صفوی بود، در نظر گرفته شوند.
شاه عباس تحت شرایطی بر تخت نشست که توقع حکومتی بلندمدت برای وی امری بسیار بعید مینمود. برخلاف دوره 52 ساله حکومت پدر بزرگش شاه طهماسب (1524 تا 1576 م) و دلایل مشروعیت صفویه در آن دوره، در عصر بلافصل پس از آن (یعنی حکومت شاه اسماعیل دوم از 1576 تا 1577 م و محمد خدابنده از 1577 تا 1587 م)، حمایت عقیدتی شیعه که مشروعیت صفویه (و در نتیجه حیات ایشان) بر آن استوار بود تضعیف شد. مسأله بسیار قابل توجه این است که هویت کلی حکومت آن از آن زمان با شیعه دوازده امامی کاملا عجین شده بود، در فعالیتهای حکومتی و تبلیغات دوره 1576 تا 1587 م به شکل چشمگیری کاهش یافت. حتی به نظر میرسد شاه اسماعیل دوم به واسطه قطع کامل ارتباط رسمی با شیعه دوازده امامی خود را به خطر انداخته باشد.
علاوه بر سیاستهای سلسله صفوی، موقعیتهای دیگر نیز دست به هم داد تا میزان تعهد ایشان به یکی از مهمترین مظاهر ملی یعنی اهلبیت و دوازده امام – علیهمالسلام – را زیر سؤال ببرد این موقعیتها شامل حمایت و نگهداری از حرمهای مقدس یا زیارتگاهها میشد که شامل عتبات عراق عرب یعنی شهرهای نجف، کربلا و کاظمین بود و آستانه مشهد را نیز در برمیگرفت. عتبات عالیات عراق از دهه 1530 م در کنترل عثمانی سنی بود و این شرایط بیکفایتی صفوی در تعهدشان و سنت دوازده امامی را دائما یادآوری مینمود. شهر مقدس مشهد از سال 1589 / 997 م به چنگ نیروهای ازبک / سنی شعبانی افتاده بود که البته در طول قرن 16 تقریبا بدون هیچ وقفهای در کنترل صفوی قرار گرفت. باز پس گیری شهر مشهد برای شاه عباس مهمترین موضوع از نظر اهمیت سیاسی بود. ولی واضح است که حتی زمانی که در سال 1598 م به این هدف نائل آمد، لکه ننگی که بر اعتبار صفوی وارد آمده بود به کلی محو نگردید. ظاهرا از شاه انتظار میرفت نسبت به این موضوع آشکارا ابراز پشیمانی کند. زیارت غیر عادی وی با پای پیاده از اصفهان به مشهد، اقامت وی در سه ماه رجب ، شعبان و رمضان سال 1010 ه مصادف با دسامبر 1601 و مارس 1602 در حرم، انجام بخششهای شاه که آشکارا گزارش شده، و اجرای اعمال متواضعانه وی در حرم (47)، همه و همه میتواند به عنوان تلاشی برای بهبود بخشیدن به ساختار اولیه وفاداری و صداقت صفوی به هداف شیعه دوازده امامی و در نتیجه تقویت پایههای مشروعیت صفوی در نظر گرفته شود.
پایه دیگری از مشروعیت صفوی که در دوره قبل از سال 1011 ه / 1602 م دچار تزلزل شده بود، حرمت نیاکان صفوی بود. از دست دادن مشهد در سال 1589 م نه تنها آبروی صفوی را به واسطه عدم حمایت شیعه دوازده امامی به خطر انداخت بلکه توانایی ایشان برای حمایت از آثار مقدس نیاکانشان را نیز زیر سؤال برد. تعدادی از اعضای خاندان صفویه از جمله شاه طهماسب در مشهد دفن شده بودند. اسکندر بیگ داستان تأسف باری از تلاش شعبانیه برای نبش قبر شاه فقید و بیحرمت کردن وی نقل میکند. بر اساس شرح تاریخ عالمآرای عباسی این تلاشها بینتیجه ماند ولی در مورد چگونگی آن، خود اسکندربیگ هم مشکوک است (48)منابع بخارایی و بلخی درباره هرگونه تلاشی برای نبش قبر در این دوره مطلبی عنوان نکردهاند. شایان ذکر است که در این زمان نگهداری از حرم به عنوان امتیاز مهمی برای حاکمان سنی ازبک محسوب میشد و حرم همچنان مقصد اصلی زائران سنی از مناطق ماوراءالنهر افغانستان شمالی باقی ماند. صرف نظر از صحت داستانهایی که اسکندربیگ نقل قول میکند، تردیدی نیست که مسأله به خطر افتادن توانایی صفویه برای حمایت از قبور نیاکانشان از اهمیت سیاسی بسیار زیادی بر برخوردار بود. این حقیقت که وقف 1011 ه مسأله تدفین در حرم مشهد را عنوان میکند، مدرک دیگری در رابطه با این موضوع به ما میدهد.
اعترافات آشکار و اعمال نمادین به منظور حمایت و حفظ مشروعیت و خاطره اجداد صفوی که جنبه از مسأله مشروعیت است و جنبه دیگر تنفیر اجدادی است که تاریخ درباره آنها به عنوان منحرفان از خط مشی صفوی و نیز دشمن پایههای مشروعیت این سلسله قضاوت کرده بود. در مدارک وقفی که قصص آنها را ارائه داده، اسماعیل میرزا (معروف به شاه اسماعیل دوم) و حیدر میرزا (سلطان حیدر میرزا معروف به طهماسب که در سال 1576 م کشته شد) به واسطه اعمال خیانتبار و جسارتآمیزشان (خیانت و بیحرمتی) نسبت به رویه و منش شیخ صفی به محکمه کشیده شدند. همچنین صدرالدین خان و شیخ شاه بیگ که هر دو از خاندان صفوی هستند، به واسطه نقض حرمت شیخ صفی از بقیه مجزا شدهاند (49)در مورد این مطلب نمیتوانم با اطمینان بگویم که علت یا عللی که موجب تنفیر این عده از اعضای خاندان صفوی و فرزندان دو نفر اخیر شده، در مدارک وقف چه بوده است. شاید قتل شاهزادههای صفوی به دست اسماعیل میرزا (50)و تلاش بینتیجه حیدر میرزا برای حفظ تاج و تخت بعد از مرگ شاه طهماسب (51)به نفع خود، اعمال خیانتباری هستند که مدارک موجود به آنها اشارهای داشتهاند، البته این مسأله به هیچ وجه حتمی و مسلم نیست. هم چنین اظهار این مطلب که آیا دغدغه شاه عباس تنها به دلیل حوادث گذشته بوده یا اینکه در محروم کردن این افراد از ثواب بیشتر به پیآمدهای زمان مقارن خویش توجه داشته، دشوار است. آنچه که فعلا در اینجا اهمیت دارد استفاده از وقف به عنوان یک ابزار سیاسی آشکار است. واقف به عنوان وسیلهای برای پاداش دادن به دوستان، وابستگان و حمایتکنندگان از وقف به خوبی شناخته شده ولی بهرهگیری از آن به عنوان ابزاری برای تنبیه آشکارای مخالفان مطمئنا معمول و متداول نیست.
همانطور که قبلا اشاره شد، شاه عباس به اهمیت روابط ملی آگاه بود و این مسأله کمک میکرد تا اعمال آشکار خویش مثل وقفیات را در این زمینه مورد توجه قرار دهد. جای تعجب است که در بعضی موارد، منفعت مستقیم حاصله از روابط ملی، انگیزه اصلی ایجاد وقف نبوده است. مثلا وقفیات 1013 الف و 1013 ب که ولی قلی شاملو آنها را گزارش کرده است، برای رسیدگی به شایستگی اعانهبگیران، یا برای انتقال سرمایهها و هزینههای مربوط به آنها در مکانی که کلا قلمرو خارجی محسوب میشد، شامل شرایط معینی نبود.
جنبههای سیاست اقتصادی در اعطای وقف
یکی از جالبترین حقایقی که از اطلاعات مربوط به وقفها آشکار میشود، میزان ارزش نقدی موقوفات یا درآمد حاصله از آن و یا جمع هر دو آنهاست. اسکندربیگ اظهار میدارد که ارزش وقفیات سالهای 1013 تا 1017 ه بالغ بر صد هزار تومان و تولید میانگین درآمد خالص آن حدود هفت هزار تومان میباشد. جلال منجم ارزش نقدی کمتری (حدود 54000 تومان) به این وقفیات میدهد ولی سود سالانه آن را بیشتر و حدود هشت هزار تومان عنوان میکند. ارقام مربوط به درآمد سالانه موقوفات به قدر کافی به هم نزدیک هست تا بتوان به راحتی آن را قبول کرد. ظاهرا اسکندربیگ در مورد ارزشگذاری و قضیات مبالغه کرده است.
محاسبه درآمد نقدی موقوفات متعلق به مسجد شاه نشان میدهد مبلغ 152 تومان و 1,912 دینار که شاید کسری از ارزش کل درآمد باشد، به عنوان درآمد نقدی مسجد جامع پیشبینی شده بود.
مراجعه به ارقامی که میرفندرسکی در یادداشت خود در مورد تذکرهالملوک به ویژه در بخش بودجه ذکر کرده است، البته به عنوان مأخذی ابتدایی و غیر مطمئن برای مقایسه، تا حدودی مفید واقع خواهد شد (52)ارقامی که شاردن فراهم آورده از تازگی ویژهای برخوردار هستند، به نحوی که وی درآمد کل را حدود هفتصد هزار تومان در نیمه قرن هفدهم برآورد کرده است. این مبلغ با حدود ده درصد از مقدار درآمدی که در تذکرهالملوک برای دورهای حدود 75 سال بعد آورده شده، مطابقت میکند.
گرچه در منابع موجود ما و به وسیله نویسندگان بعدی در مورد میزان وقفیات شاه عباس کارهای زیادی صورت گرفته ولی گفتن این مطلب که این وقفیات از اهمیت ملی بالایی برخوردار بودند، دشوار است. نویسندگان معاصر در آن زمان وقفیات سال 1013 تا 1017 ه را صریحا به عنوان کمک اصلی شاه به سرمایه کشور از طریق وقفیات در نظر میگیرند . ولی با احتساب دیگر هزینههای گزارش شده دوران سلطنت شاه عباس، وقفی با درآمد سالانه هفت یا هشت هزار تومان خصوصا چندان بزرگ به نظر نمیرسد. مثلا شاه عباس در سال 1593 م استان فارس را برای دورهای سه ساله به مبلغ 12000 تومان اجاره داد (53)هم چنین بر اساس نوشته نطنزی شاه در سال 1594 م بیش از 20 هزار تومان برای اجرای جشن بزرگی در اصفهان هزینه کرد (54)بر اساس منابع اروپایی شاه عباس از تجارت ابریشم و دیگر اجناس حدود 357 هزار تومان دریافت کرده است(55)به هر حال در سطح محلی ، مثلا در اصفهان، که درآمد یک ساله مالیاتی به حدود 20 هزار تومان (56)بالغ میشد و مالیات جمعآوری شده برای مصرف آب به حدود 4 هزار تومان (57)میرسید، درآمد وقف یک عامل مهم در اقتصاد به شمار میرفت. این اطلاعات ما را با سیاست وابسته به اقتصاد مدنی که در پس اعطای وقف نهفته است آشنا میسازد. بارکان، اینالکیک و دیگران نقش وقف را در سیاستهای اقتصاد مدنی حاکمان عثمانی تشریح کردهاند (58)بازسازی استانبول در قرن پانزدهم و احیای مجدد نواحی تجاری مرکزی دیگر شهرهای عثمانی در قرنهای بعد از آن، عمدتا به سرمایهگذاریهای وقف بستگی داشت. ظاهرا شاه عباس نیز از وقف به روشی مشابه برای تبدیل شهر اصفهان به پایتخت ایران صفوی، و تا حدودی نامحسوستر برای نوسازی و تعمیر حرم امام رضا (ع) در مشهد بهره جسته است.
وجود یک مدرک تاریخی مکتوب نشان میدهد که با سرپرستی شاه عباس، عملکرد شهر اصفهان چه از بعد تجاری و چه از بعد سیاسی همراه با پیشرفتی منظم و برنامهدار بوده است. 1- گالدییری بر اساس دلایل تاریخی نتیجه میگیرد که میدان شاه یا مراکز اصلی اصفهان عباسی، در دو مرحله پیشرفت یافته است. البته علل این پیشرفت برای او آشکار نیست (59)ولی نوشتههای دو تن از معاصران شاه عباس به نامهای آفوشتای نطنزی و جلال منجم، انگیزههای تغییر در میدان را به وضوح نشان میدهد(60)بر اساس نوشتههای ایشان میدان را در مرحله اول (از سال 1590 تا 1595 م) برای برگزاری جشنهای ملی و مراسم ورزشی پیشبینی کرده، سپس طراحی و ساخت آن را انجام دادهاند. در مرحله دوم که در سال 1602 م تکمیل شده، میدان شاه برای اهداف تجاری دوباره توسعه یافت و مغازههایی در اطراف میدان ساخته شد و دیگر تغییرات ساختاری در دیوارها صورت گرفت. دومین مرحله هم زمان با ساخت قیصریه یا کاروانسرای کاملی در منتها الیه شمال میدان اجرا میشد. بلافاصله پس از آن هم شاه عباس قصد تعمیر و بازسازی محدوده میدان قدیمی شهر که بازار اصلی تا آن زمان در همان جا واقع شده بود یعنی ناحیه هارون ولایت را در اطراف مسجد جامع سلجوق داشت که با ممانعت بنگاههای تجاری اصفهان روبهرو شد(61) چنانچه در بالا نیز اشاره شد، شاه عباس به محض تکمیل توسعه تجاری آن وقف نمود. تاریخ دقیق این وقف روشن نیست. جلال منجم انتقال به وقف را با افتتاح با شکوه منطقه تجاری میدان شاه مروخ 27 جمادیالثانی 1011 مصادف با 12 دسامبر 1602 همزمان میداند.(62)قصد جلال منجم از تفهیم این مطلب به خواننده که داراییهای تجاری در سال 1602 م به وقف تعلق گرفت یا مدتی بعد از آن مثلا در 1604 م که ولی قلی آن را ذکر کرده یا 1608 م چنانچه اسکندربیگ بیان نموده، روشن نیست. تاریخ انتقال وقف بنا به مصالحی صورت گرفته است. این ناحیه جدید از لحاظ مالی برای مستأجران آتی جذابیت داشته است. از دیدگاه قدیمیترها یا اهل بازار، اجاره کردن محلی از متولی وقف و نه از یک مالک خصوصی، مزایای بالقوهای به همراه داشت. یکی از این مزایا مسأله تثبیت مالکیت اموال بود و دیگر این که معمولا انتظارات و مطالبات برای بازگشت سریع و زیاد سرمایه به کار گرفته شده کاهش مییافت. هر دو این مسائل مسلما جزء فرضیات هستند و شاید موجب نادیده انگاشته شدن دیگر مسائل قطعیتر در تفکر اقتصادی مستأجران احتمالی شود. ولی ظاهرا انتقال یافتن سریع مغازهداران به محدوده بازار جدید این دو مسأله را به طور ضمنی تفهیم میکند.(63)مسلما از نظر شاه که آبرویش پس از ممانعت بازرگانان شهر به خطر افتاده بود، اجاره سریع مکانهای تجاری تجدید بسیار مطلوب مینمود و میتوان پذیرفت که عملکرد شاه در وقف نمودن این املاک با هدف جذب افراد به مکانهای جدید تجاری مؤثر بود.
واضح است که تولیت وقف قادر بوده تا مغازهها را به مزایده بگذارد ولی آنها را به صورت اجارههای قابل فروش عرضه کرده است. بر اساس مطلبی که از وقف در دسترس ماست، نمیتوان مشخص کرد که هدف اصلی متولی به دست آوردن منفعت بالایی برای مواجب بگیران بوده باشد. برعکس، مدارک وقفی که ولی قلی شاملو آنها را دوباره نگاشته بر ضرورت سرمایهگذاری مجدد قبل از هرگونه پرداخت حقوق تأکید میورزد. به علاوه عدم وجود شروط دقیق و روشن برای پرداخت حقوق به مواجب بگیران در نجف و مدینه مشخص میکند که شاه انتظار هیچگونه درآمدی را لااقل در کوتاه مدت نداشته است تا صرف پرداخت حقوق کند. در منابع موجود وقف راجع به کسانی که حقیقتا دریافتکننده وجوهات بودهاند تطابق کمی یافت میشود. از این حقیقت تنها میتوان نتیجه گرفت که پرداخت به مواجب بگیران امری ضروری و عاجل نبوده است.
علاوه بر داراییهای تجاری که به نیت چهارده معصوم (ع) وقف شد، مورد مهم دیگر در سیاست اقتصاد مدنی شاه عباس در اصفهان، موضوع وقف برای مسجد شاه بود. بر حسب موقعیت مکانی و زمانی در نظر گرفتن ساخت مسجد شاه و وقف آن به عنوان بخشی از استراتژی تجاری کامل شاه عباس امری منطقی مینماید (64)نقشه توزیع جمعیت اصفهان در ابتدای قرن 17 نشان میدهد که قسمت عمده جمعیت شهر در شمال و شرق میدان شاه ساکن بودند و خود میدان در حاشیه غربی شهر واقع شده بود. قبل از ساخت مسجد شاه، محورهای اصلی شهر از میدان عباسی میگذشت.(65)تصمیم برای ساخت مسجد شاه در منتها الیه جنوب میدان را اگر از نقطه نظر تجاری بررسی کنیم، متوجه میشویم مسجد را شاید به امید جهتدهی دوباره به جریان مبادله تجاری ساخته باشند. در مرکز محدوده بازار میدان کهنه، مسجد جمعه مشهور یا مسجد جامع واقع شده که مبدأ تاریخ آن به قرن 11 برمیگردد. احتمالا شاه عباس به دلایلی انتظار داشت تا همانطور که مسجد جمعه مبادلات تجاری را به محدوده میدان کهنه کشیده بود، مسجد شاه نیز مشتریان را به بازار میدان شاه بکشاند . اینکه به عقیده «گوبه»(66)انتظارات شاه جامه عمل نپوشیده، برای بحث ما حائز اهمیت نیست. مسأله مهم این است که ساخت یک مسجد بزرگ، بخشی از طرح شاه عباس بود تا تجارت شهری را رونقی دوباره بخشد.
اعطای وقف جهت مسجد شاه که مشترکا توسط شاه عباس و محب علی بیگ انجام شد عامل دیگری در برنامهریزی تجاری بود. این وقف یک گروه 77 نفره شامل مجریان وقف و یک هیئت 37 نفره از طلاب را حمایت میکرد. قسمت عمده اجرتها به شکل غله و محصولات کشاورزی پرداخت میشد(67)، ولی حدود 210 تومان از دینارهای تبریزی هم سالانه به بودجه وقف اختصاص مییافت. بخشی از این مبلغ مطمئنا در بازار جدید میدان گردش مجدد مییافت. اختصاص غله و محصولات به بودجه وقف که مقدار آنها به حدود 25 هزار من (تقریبا 75 تن) در هر سال میرسید، وجود خدمات دلالی یا واسطهگری را ایجاب میکرد. اعطای این وقف علاوه بر به جریان انداختن مجدد پول تأمین مواجب کارکنان مسجد و طلاب و هزینههای دلالی از فروش غله، با ایجاد تسهیلات و خدمات (مذهبی و تحصیلی) که عاملی برای جلب مردم به مسجد و در نتیجه به محدوده بازار جدید بود، به طور غیر مستقیم به این بازار کمک مالی میکرد.
وقف مسجد شاه موجب شد تا به بهرهبرداری از مازاد محصولات روستایی برای کمک مالی به پیشرفت شهری به عنوان یک روش، نیم نگاهی انداخته شود. درآمد حاصله از املاک کشاورزی اطراف اصفهان که تحت کنترل وقف بود، تسهیلات و خدماتی را تأمین میکرد که باعث افزایش تعداد مشتریان در محدوده بازار جدید میشد. حداقل میتوان اظهار داشت که این حمایت مالی موجبات تزریق مبالغ قابل اطمینانی پول و کالا به طور مستقیم به این بازارها فراهم میآورد. بدون فعالیتهای تجاری که از ناحیه درآمد وقف توسعه مییافت مکانهای اجارهای داخل بازار، نه برای متولیان و نه برای مستأجران، ارزش چندانی نداشت. شاید بدون وجود مسجد لااقل از دید طراحان قرن هفدهم میلادی هیچ راهی برای ایجاد مبادلات مکفی وجود نداشت.
در خاتمه باید باز هم متذکر شوم که وقفیات شاه عباس، بخشی از سیاستگذاری عمومی وی هم در حیطه سیاسی و هم در حیطه اقتصادی بود. در پس موقعیتها و شرایط صوری عملکرد شاه برای وقف، انگیزهها و اهدافی وجود دارد که کاملا از انگیزه «تقرب به خدا و طلب رضایت و خشنودی وی» مجزا و متفاوت میباشد.
پی نوشت:
1- برگرفته از مجلهی مطالعات آسیایی و آفریقایی، شماره 1981، 15، صص 190 – 165.
2- عمر لطفی بارکن در مقاله G. Baer, ed, Social and Economic Aspects of The Muslim Waqf و پس از این با عنوان Social and Economic Aspects از آن یاد خواهد شد در مورد بخش قابل توجهی از درآمدها که به وسیله وقف کنترل میشود سخن میگوید (در سال 1527/28 به استثنای استانبول این درآمدها در سطح کشور 12 درصد بوده است). خلیل اینالچیک در The Ottoman Empire ص 148 و نیز در جلد 1 Cambridge History of Islam ص 307 توضیح میدهد که چگونه این درآمدها در جهت توسعه عمومی و نهادهای اقتصادی در مراکز شهرهای عثمانی به کار میرفته است. همچنین در مقالهMetin Kunt in The Vakif as Instrument of public Policy Notes onsA The Koprulu Family Vakifs Social and EconomicT Aspects نویسنده استفاده از وقف را در زمینه توسعه امپراطوری عثمانی مورد بررسی قرار میدهد و نتیجه میگیرد که وقف ابزاری اصلی برای انتقال فرهنگ عثمانی و نیز خدمات او امنیت به مناطق تسخیر شده است. در مقاله The Waqf Institution in th71 ، هایم گربر (Haim Gerber) نویسنده خاطرنشان میکند که نهاد وقف به ویژه موقوفات سلطانی عثمانی حامی اصلی خدمات کشور بوده و به عنوان ابزاری برای انتقال مالیاتهای کشاورزی به خدمات شهری در بورسا عمل میکرده و مالیاتهای روستایی برای تأسیس خدمات رفاهی از جمله خدمات مذهبی (مساجد)، تحصیلی (مدارس) و عمومی (مانند آشپزخانههای اطعام فقرا) مورد استفاده قرار گرفت.
3-(3) به عنوان مثال وقف غازانخان برای ناحیه شنب در تبریز (مرجع، رشیدالدین، جامعالتواریخ، مؤلف و مترجم،.A، جلد 3، باکو 1957 صص 415 – 425). وقف شخص رشیدالدین برای ابواب البر در ربع رشیدی تبریز (idem، وقفنامه ربع رشیدی، مولف م. مینوی و ا. افشار، تهران، 1971/1350). وقف نادر محمدخان در بلخ دهه 1630 برای توسعه منطقه قصر (مرجع، محمود بن امیرولی، بحرالاسرار فی مناقبالاخیار، کتابخانه دفتر هند، دست نوشته شماره 575، صص b212 تا a215). موقوفات توسط خواجه احرار یا برای او جهت مقاصد مختلف از جمله توسعه محدوده خارجی سمرقند یعنی جایی که قبر وی اکنون قرار گرفته (مرجع، Arkhitekturny ansambl I mazaraS Iu.2.Shvab و IEPletner Nhodzha Akhrara v Samkande Sredniaia Aziia، مؤلف، BGafurov.A.B و BALitvinskii مسکو، 1977، صص 164-160.Michael Rogers Central Asian Waqfiyyas of The Fifteennth and Sixeenth Centuries. موقوفات خواجه احرار، Aspects ODChekhovich Samarkandskie Dokumentry Moscow 1974: Social and Economic. و سرانجام: وقف شیبان خان برای توسعه مرکز سمرقند در اوایل قرن 16 (Agrarnykh Otnchenii v U zbekistane XVI vpo Materialam. R.G Mukminova, K Istorii).
4- علائم اختصاری مورد استفاده در این مقاله عبارتند از:
TAAA: اسکندربیگ منشی، تاریخ عالمآرای عباسی، دو جلد، تهران.n.d ویرایش ایرج افشار. مترجم .
R.M.Savory تاریخ شاه عباس، دو جلد، Boulder 1978.
TA: جلالالدین محمد الیزدی المنجم (جلال منجم)، تاریخ عباسی، دست نوشته کتابخانه انگلستان O.R.Add 27,241
سپنتا – عبدالحسین سپنتا، تاریخچه اوقاف اصفهان، اصفهان 1976/1346.
MT: سید محمد کاظم امام، مشهد توس، تهران 1969/1348.
AR: مستوفی همدانی، آثار رضویه 1899/1371.
Qisas: ولی قلی شاملو، قصص الخاقانی (نوشته شده به سالهای 85- 1075 / 75 – 1665) طبق نقل سپنتا.
هنرفر: لطف ا… هنرفر. گنجینه آثار تاریخی اصفهان، تهران 1350.
MS: محمد حسن خان، اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، 3 جلد، تهران 1883/1301.
Mutamin:علی موتمن، رهنما یا تاریخ آستان رضوی، تهران 1969/1348.
NA: آفوشته نطنزی، نقاوه الآثار، مولف. احسان اشراقی، تهران 1971/1350.
5- برای فهرست کامل مراجعه شود به TA، صص a340 تا b341.
6- موتمن، تصاویر مقابل صفحه 053، MS، جلد 2، صص ff468.
7- b TAb286.
8- ایرج افشار، یادگارهای یزد، جلد اول، صص 42-44، تهران 1969/1348.
9- پرفسور لمبتون در Landlord and PeasantLondon 1969, P.132 به گزارش حمله افغانها به اصفهان اشاره میکند که منجر به نابودی اسناد وقف شد. اگر چنین اسنادی در اصفهان وجود داشته میتوان فرض منطقی را بر وجود رونوشتهایی از آنها قرار داد که شاید در جایی دیگر حفظ شده باشد و دیگر اینکه مراکز محلی هم احتمالا اسناد مشابهی برای نواحی خود داشتهاند.
10- TAAA، صص 809 تا 822 (ترجمه ساوری).
11- مشخصا مراجعه شود به اظهارات اسکندر بیگ، TAAA، ص 812.
12- منبع قبلی، ص 822.
13- گرچه در تاریخ عباسی، نویسنده در مباحث مربوط به سال 1011 به این مطلب اشاره میکند که شاه اموال تجاری خود در اصفهان را وقف نمود، ولی از روی متن نمیتوان کاملا مطمئن بود که قصد نویسنده این بوده که این موقوفات واقعا در سال 1011 صورت گرفته باشد.
14- ، صص 135 تا 631. MS، ص 505 تنها موقوفات را فهرست کرده است.
15- تنها چند سال بعد، زمانی که شاه عباس پسر خود اسماعیل میرزا را از دست داد در این موقعیت ناخوشایند توانست از زمینهای وقف شده حرم استفاده کند. TAAA، ص 1083 (ترجمه ساوری).
16- در آثار رضویه، ص 135، قیمتها در سند سیاقی داده شده است. سه طبقهبندی انجام شده عبارتند از: در عمارت، در صحن، در سایر.
17- منبع ذکر شده در زیرنویس قبل.
18- TAAA، ص 935 (ترجمه ساوری).
19- صص 64 تا 72.
20- حذف آشکاری که در سپنتا، ص 67 خط 8 صورت گرفته وجود یک تقسیمبندی را القامیکند . بخش قبلی نشان دهنده یک مدرک از وقف و بخش بعدی که با عبارت «و ایضا وقف صحیح شرعی نمودند»، شروع میشود نشانگر مدرک دیگری از وقف است. بخش بعدی در سپنتا ص 69 خط 18 تا 19، به نظر میرسد که متن به دو قسمت تقسیم شده که اولین بخش با جمله «تحریرا سنه الف و ثلاث و عشر من الهجره النبویه» به پایان میرسد و بخش بعدی بلافاصله با کلمات «وقف صحیح شرعی نمودند» آغاز میشود. سپنتا خود در یادداشتی در ص 72 به مشکلاتی که با این بخش از قصص داشته، اشاره نموده است.
21- سپنتا در این قسمت متن، بخش حذف شده را اضافه میکند. نمیتوان گفت چیز با اهمیتی از مطلب حذف شده یا نه.
22- معنی «صحیفه ملیه» روشن نیست. آیا معنی آن وقفنامه اصلی است یا شاید نوعی ثبت وقف باشد؟.
23- سپنتا، ص 70.
24- حاتمبیگ اردوبادی که در این زمان وزیر بود، یکی از بزرگترین بوروکراتهای ایران تا قبل از فوتش در سال 1018 / 11 – 1610میباشد. در مورد زندگی و شغل وی مراجعه شود به نقاوه الآثار، صص 564 – 565. تمام کتاب عالمآرای عباسی به ویژه صص 948 – 952، 915 – 916. قاضیخان که وزیر و سفیر کبیر مملکت عثمانی شد در زمانی که مدرک وقف گواهی میشد قاضی عسگر بود. او از خاندان صفی حسنی از سادات قزوینی بود، عضو دیگر این خانواده در پی نوشت شماره 50 ذکر خواهد شد. اسکندربیگ در یادداشت ترحیم، شرح کوتاهی از زندگی وی ارائه میدهد. (ص 1188 ترجمه ساوری).
25- TAAA، در همان محل اشاره شده AKs.A. لمبتون در Landlord ص 112 و نیز نصرا… فلسفی در زندگانی شاه عباس اول جلد 3، ص 22 (تهران 1960 / 1339) ذکر کرده است. بخش مربوط به وقفیات شاه عباس در کتاب فلسفی جزئی است (5 صفحه) و نمیتوان از آن استفاده کرد.
26- برای فهرست کتبی در کتابخانه رضوی مراجعه شود به مطلع الشمس جلد 2 صص ff 468. در این فهرست نویسنده به آثار متعددی که شاه عباس وقف نموده اشاره میکند که در میان آنها وقفیات منحصر به فردی وجود دارد که شیخبهایی آنها را نوشته بوده است.
27- TAAA ص 761t (چاپ افشار).
28- TA صص 267b تا 269b.
29- مراجعه شود به وی. ام. مینورسکی (چاپ و ترجمه)، تذکره الملوک، لندن 1943، صص 66 و 69 برای ترجمه وی از کلمه مجرا.
30- سپنتا، ص 71.
31- همان مأخذ، ص 71.
32- TAAA، صفحات 1039 تا 1057 (ترجمه ساوری) .
33- TA، صفحات b329 و a033. TAAA صص 831 تا 832 (چاپ افشار). صص 1038 تا 1039 (ترجمه ساوری). هنرفر، صص 427 تا 452.
34- سپنتا، صص 50 تا 62.
35- و نیز مراجعه به هنر فرص 431.
36- مراجعه شود به وی. ام. مینورسکی، تذکره، صص 127 تا 128.
37- چهار مورد وجود دارد که تا حدودی استثناء هستند: 1. مزرعه بابکرای واقع در برخوار که عایدی آن 10 تومان پول نقد و 10000 من غله ذکر شده (سپنتا، ص 52 ستون دوم). 2. قریه آذریان در ماربین که ربع درآمد آن از 14.5 حبه زمین به میزان 5.570 دینار تبریز (یا 575 تومان) و 200 من غله و 30 خروار کاه ذکر ذکر شده (همان مأخذ ص 53 ستون دوم). 3. مزرعه فشارک در کوهپایه که ربع درآمد آن میزان 34.787 دینار (یا 3.4787 تومان) ذکر شده (سپنتا ص 55 ستون اول). 4. قریه مالکآباد در برخوار با درآمد 12 تومان نقد، 12.500 من غله، 6.250 من گندم و 250 من کاه (همان مأخذ ص 52 ستون دوم).
38- Lambton Landlord. وی اظهار میدارد اندازهگیری برحسب واحد حبه از مکانی به مکان دیگر کاملا متفاوت است. (ص 429 فهرست معانی)، دهخدا ، لغتنامه، وی در زیر حرف ح ص 226، کلمه حبه را در معنای منسوخ آن به عنوان 6 / 1 دانگ (36 / 1 مثقال) معرفی میکند ولی درباره استفاده از آن برای اندازهگیری زمین سخنی نمیگوید. (برداشت نویسنده از دهخدا کامل نیست و کلمه «حبه» برای اندازهگیری زمین نیز به کار میرود. م).
39- از تکرار عبارت «ربع درآمد حاصله از…» مشخص میشود که مالک 25 درصد از درآمد زمین را دریافت میکرده است. برای بحث جامع در مورد اجاره و تقسیم محصولات مراجعه شود به Lambton Landlord، بخش 17.
40- در بخش مصارف رونوشت، به 60 خروار یخ اشاره شده است. مشخص است که واژه وقر و خروار در اینجا به یک معنی به کار رفته است.
41- سپنتا ص 52، ستون اول.
42- همان مأخذ ص 54، ستون دوم.
43- TAAA صص 873-885 (چاپ افشار).
44- ص 502، کلمه را با دو املای گل شب و گل اسب نوشته است. TAAA، ص 1064 (ترجمه ساوری) کلمه گل آش (گل آس) را ارائه داده است.
45- ، در همان مکان میافزاید (همراه با آب “نهری” که مجددا “احداث فرموده”). TAAA، در همان مکان (ترجمه ساوری): هم ساکنان مشهد زوار حرم از کمبود آب شهر رنج میبردند. آبرسانی شهر از چشمه گل آس منشعب میشود. شاه دستور حفر قناتهای جدیدی را صادر کرده بود و آب از میان آبروهای جدید به یک آب انبار بزرگ در وسط حیاط هدایت میشد؛ آب از آب انبار در جهت شرقی جریان پیدا میکرد و از کنار آرامگاه امام میگذشت.
46- در مشهد توس این بخش و بخش بعدی آن حذف شدهاند .
47- TAAA، صص 800 – 801 (ترجمه ساوری).
48- همان منبع صص 702 تا 705 (ترجمه ساوری).
49- صدرالدین خان بن معصوم بیگ و شیخ شاه بیگ بن فرخ یسار.
50- TAAA، صص 208 تا 212، (چاپ افشار)، 309 تا 315 (ترجمه ساوری).
51- همان منبع، صص 192 تا 198 (چاپ افشار)، 283 تا 289 (چاپ ساوری).
52- منیورسکی، تذکره، صص 471FF.
53- نقاوهالآثار، ص 458.
54- همان منبع ص 579.
55- منیورسکی، تذکره، ص 179.
56- همان منبع، ص 176 (با استشهاد تاریخ عالمآرای عباسی).
57- همان منبع، ص 180.
58- به پینوشت 1 مراجعه کنید.
59- EGaldieri, Two Building Phasesof The Time of Shah Abbas in The Maydan-Shah of Isfahan-Prelimnary NoteEast and West,n.s.20/1-2 1970.
60- نقاوهالآثار، صص 538 تا 576 ،540 تا 579. نطنزی اثر خود را مدت کوتاهی پس از سال 1579 / 1007 تکمیل کرد. در توصیف وی از پیشرفتهای زمان شاه عباس و استفاده از کلمه میدان، که اولین گزارش موجود ماست وی هیچ گونه اشارهای به مغازه یا هرگونه فعالیت بازرگانی نمیکند بلکه مفصلا راجع به ورزشها و نمایشهایی که در آنجا اجرا میشده توضیح میدهد.
61- میرزابیگ بن حسن جنابادی، روضهالصفویه، کتابخانه بریتانیا، Or، 8833، Ab FF-A 341، مطلب فوق در مورد مخالفت بین شاه و افراد ذینفع در بنگاههای تجاری در مورد بازسازی و تعمیر منطقه بازار است. در یک مقاله منتشر نشده در مورد «چهار منبع درباره بنای اصفهان توسط شاه عباس» تمام مسائل را با جزئیات مورد بررسی قرار دادهام.
62- TA، ص b190.
63- همان منبع.
64- HGabe, Iranian Cities, New York 1979, pp.92-95.
65- همان، صص 27، 08، FF 82.
66- همان، صص 92 تا 95.
67- به عنوان مثال محصولاتی که پیشنماز دریافت میکرد شامل 1000 من گندم، 200 من جو، 30 من علوفه، 300 من برنج بود . سپنتا ص 58.
منبع: میراث جاویدان