می خواهیم پیرامون روایاتی گفتگو کنیم که بررسی خصائل نیک در مناسبات اجتماعی بشر می پردازند.
وارد نشدن به خانه دیگران بدون اجازه و خبر دادن و سلام کردن و…
1-عبدالرحمان بن ابی عبدالله گوید:از امام صادق درباره سخن خدای عزوجل «به خانه هایی غیر از خانه های خودتان وارد نشوید مگر این که مأنوس شوید و بر اهل خانه سلام کنید»(1)پرسیدم، امام فرمود:منظور از مأنوس شدن در هنگام ورود به خانه، صدا را بلند کردن و سلام نمودن است.(2)
2-ابوالصباح گوید:از امام محمدباقر درباره سخن خدای عزوجل «چون به خانه هایی وارد شوید بر خودتان سلام کنید»(3)پرسیدم، امام فرمود:منظور سلام کردن بر اهل خانه است و چون آن ها پاسخ سلام او را می دهند، پس این سلام بر او می باشد.(4)
3-امام باقر فرمود:هرگاه وارد خانه خویش می شوید اگر کسی در خانه باشد بر او سلام کنید و چنانچه کسی نباشد بگویید:«السلام علینا من عند ربنا»(سلام بر ما از جانب پروردگار ما)چرا که خدای عزوجل فرمود:«تحیتی با برکت و پاکیزه از نزد خدا است.(5)»(6)
کسانی که رفت و آمد به خانه آن ها شایسته است
1-امیرالمؤمنین فرمود:حکیمان روزگاران گذشته گفته اند:لازم است انسان از روی ده انگیزه رفت و آمد داشته باشد:اول، خانه خدا برای انجام عبادت و ادای حقّ و واجبات.دوم، خانه فرمانروایانی که اطاعت آن ها در پیوند با اطاعت خداست و رعایت حقشان واجب و منفعتشان فراوان و ضررشان سهمگین است.سوم، خانه دانشمندانی که علمشان نفع دینی و دنیوی دارد.چهارم، خانه اهل جود و بخشش که اموالشان را برای شکرگزاری خدا و اجر آخرت انفاق می کنند.پنجم، افرادی که از خرد بهره زیادی ندارند و در حوادث و پیش آمدها به آن ها نیاز هست و برای رفع گرفتاری ها از آن ها کمک گرفته می شود.ششم، خانه اشراف و بزرگانی که دارای بخشش و مردانگی هستند و حاجت را برآورده می سازند.هفتم، کسانی که فکر و اندیشه شان و نیز مشورت با آن ها باعث رشد فکری انسان است.هشتم، برادران ایمانی که پیوند و رعایت حقوقشان واجب است.نهم، دشمنانی که شرّ و دشمنی آن ها با مدارا و نرمی و مهربانی نسبت به آن ها برطرف می شود.دهم، کسانی که دیدار و گفتگوی با آن ها بر ادب و فرهنگ انسان می افزاید.(7)
گرامی داشتن کریم و شریف
1-حجّال گوید:از جمیل بن درّاج پرسیدم:درست است که رسول خدا فرموده است:هرگاه بزرگ قومی نزد شما بیاید او را احترام کنید؟ گفت:بلی.پرسیدم بزرگ کیست؟ گفت:از امام صادق در این باره پرسیدم.امام فرمود:بزرگ کسی است که دارای مال باشد.از امام پرسیدم حسب چیست؟ فرمود:آن که به وسیله مال و غیر آن کارهای پسندیده انجام دهد.سؤال کردم کرم چیست؟ فرمود:پرهیزکاری.(8)
2-امام صادق از پیامبر نقل فرمود:وقتی سخاوتمندی نزد شما بیاید او را احترام کنید.(9)
3-امام جعفرصادق از پیامبر نقل فرمود:هرگاه سخاوتمند قومی نزد شما بیاید او را گرامی بدارید.(10)
4-عبدالله علوی از جدش نقل کرده است که امیرالمؤمنین فرمود:وقتی که عدیّ پسر حاتم به خدمت پیامبر رسید، پیامبر او را به خانه خویش برد و تنها حصیر و بالشی از پوست که در خانه داشت برایش پهن کرد و او را روی آن نشاند.(11)
خوش رفتاری با مردم
1-امام صادق فرمود که پیغمبر فرموده است آیا خبر ندهم شما را از کسی که فردا (روز قیامت)آتش دوزخ بر او حرام می شود؟ گفتند چرا یا رسول الله، فرمود:کسی که خوش خو و خوش رفتار باشد.(12)
2-ابوالبختری در حدیث مرفوعه ای گوید:از امام صادق شنیدم که فرمود:مؤمنان خوش رفتار و نرم خویند، همچون شتر رام که اگر مهار شود فرمان بردار است و اگر بر روی سنگ خوابانده شود می خوابد.(13)
3-امام صادق فرمود:از نشانه های ایمان، آگاهی در دین است و از علایم آگاهی در دین بردباری و از نشانه های بردباری مدارا نمودن با مردم است و از نشانه های مردم داری؛ نرم خویی و از نشانه های نرم خویی آسان گیری و ملایمت است.(14)
4-امام رضا از پدرانش نقل می کند که علی فرمود:پیغمبر فرموده است:مؤمن نرم خو، خوش رفتار، با سخاوت و خوش اخلاق است، و کافر خشن، تندخو، بداخلاق و متکبر است.(15)
خوش رویی و خوش رفتاری
1-امام صادق فرمود:نیکی به دیگران و خوش رویی محبت می آورد و آدمی را به بهشت داخل می کند و بخل و ترش رویی انسان را از خدا دور و وارد دوزخ می نماید.(16)
2-امام باقر فرمود:شخصی نزد پیغمبر آمد و عرض کرد یا رسول الله مرا سفارشی فرمایید.از جمله سفارش های حضرت به آن شخص این بود:برادرت را با چهره باز دیدار کن.(17)
3-یکی از یاران امام صادق نقل می کند که به آن حضرت عرض کردم:میزان و معیار خوش اخلاقی چیست؟ فرمود:این که فروتنی نشان دهی، خوش سخن باشی و با برادرت با چهره باز برخورد کنی.(18)
4-حسن بن حسین گوید:از امام صادق شنیدم که می فرمود:پیغمبر خطاب به فرزندان عبدالمطلب فرمود:ای فرزندان عبدالمطلب، شما هرگز نمی توانید با اموالتان در زندگی مردم گشایشی حاصل کنید، پس با چهره باز و خوش رویی با آن ها برخورد کنید(حدیث 5 مانند حدیث 4 است).(19)
5-امام صادق فرمود:سه چیز است که اگر کسی برای خدا یکی از آن ها را انجام دهد خداوند بهشت را بر او واجب گرداند:1)انفاق در حال فقر و تنگدستی 2)خوش رویی با همه مردم 3)رعایت انصاف نسبت به دیگران.(20)
6-موسی بن جعفر به نقل از پیغمبر فرمود:خوش رویی کینه را از بین می برد.(21)
7-امام جواد از پدرانش نقل می کند که حضرت علی فرمود:شما که نمی توانید با مالتان به مردم کمک کنید پس با چهره باز و دیدار خوش آنان را خشنود سازید، زیرا از پیغمبر شنیدم که می فرمود:شما که هرگز نمی توانید در زندگی مردم با اموالتان گشایشی حاصل کنید، پس با اخلاقتان آنان را خوشنود سازید.(22)
راستگویی
1-امام صادق فرمود:مردم را با غیر زبانتان(یعنی با عمل و کردارتان)به نیکی دعوت کنید تا آنان کوشش در عبادت و راستگویی و پرهیزگاری را از شما ببینند.(23)
2-امام صادق فرمود:هرکه زبانش راست باشد عملش پاک است.(24)
3-ابوبصیر گوید:از امام صادق شنیدم که می فرمود:بنده خدا راست می گوید تا این که نزد خداوند جزو راستگویان محسوب گردد و دروغ می گوید تا این که نزد خدا از دروغگویان نوشته شود، پس هرگاه راست گوید خدای عزّوجل فرماید:این بنده راست گفت و نیکوکار است و هنگامی که دروغ بگوید خداوند می فرماید:این بنده دروغ گفت و بدکار است.(25)
4-امام صادق فرمود:هرکه زبانش راست باشد عملش پاک است و هرکه نیتش خوب باشد روزی اش زیاد شود و هرکه به خانواده اش نیکی کند عمرش طولانی گردد.(26)
5-عمرو بن ابی مقدام گوید:نخستین بار که خدمت امام باقر رسیدم آن حضرت فرمود:پیش از سخن گفتن راستگویی بیاموزید.(27)
6-امام صادق فرمود:ای فضیل نخستین کسی که راستگو را تصدیق می کند خدای عزّوجل است که می داند او راستگو است.خود شخص نیز خویشتن را تصدیق می کند، زیرا می داند که راست می گوید.(28)
7-ربیع بن سعد گوید:که امام باقر به من فرمود:ای ربیع، شخص راست می گوید تا آن جا که خداوند او را صدّیق (بسیار راستگو)می نویسد.(29)
8-پیغمبر فرمود: فردای قیامت آن که از همه شما به من نزدیک تر و شفاعتش بر من واجب تر است، کسی است که در سخنانش راستگوتر و در ردّ امانت درستکارتر و خوش اخلاق تر و به مردم نزدیک تر باشد.(30)
9-در حدیث مرفوعه ای امام صادق از پیغمبر روایت کرده است:ای علی تو را به چند خصلت سفارش می کنم-خداوندا علی را در داشتن این خصال یاری ده-نخستین آن ها راستگویی است.هرگز از دهانت دروغی بیرون نشود.(31)
صدق وعده، گرچه یک سال طول بکشد
1-امام صادق فرمود:اسماعیل را صادق الوعد گفتند برای این که به شخصی در محلی وعده داد و یک سال برایش منتظر ماند، در نتیجه خداوند او را صادق الوعد نامید.پس از یک سال آن شخص پیش اسماعیل آمد، اسماعیل به او گفت من پیوسته منتظر تو بودم.(32)
2-امام صادق از پیغمبر نقل فرموده است:کسی که به خدا و روز جزا ایمان دارد باید به وعده ای که می دهد وفا کند.(33)
3-هشام بن سالم گوید:از امام صادق شنیدم که می فرمود:وعده دادن مؤمن به برادر دینی نذری است که کفاره ندارد.کسی که خلف وعده کند خلف وعده با خدا را شروع کرده و خود را مورد خشم او قرار داده است.همین است معنای آیه شریفه، که می فرماید:«ای کسانی که به زبان ایمان آورده اید، چرا به زبان چیزی می گویید که عمل نمی کنید، دشمنی بزرگی است در نزد خدا این که بگویید آنچه را عمل نکنید.»(490 و 35)
4-سلیمان جعفری گوید:امام رضا فرمود:آیا می دانی که چرا اسماعیل صادق الوعد نامیده شد؟ عرض کردم نه.حضرت فرمود:اسماعیل به شخصی وعده داد و یک سال به انتظارش نشست.(36)
5-عبدالله بن سنان گوید:از امام صادق شنیدم که می فرمود:پیغمبر کنار تخته سنگی به مردی وعده داد، فرمود:من این جا منتظر تو هستم تا برگردی.امام می فرمود تابش آفتاب بر حضرت رسول شدید شد، یارانش عرض کردند:یا رسول الله چه خوب است که به مکانی سایه دار تشریف ببرید، فرمود:من در همین جا به آن شخص وعده داده ام و اگر نیاید در روز رستاخیز باید پاسخ گو باشد.(37)
حیا
1-امام صادق یا امام باقر فرمود:حیا و ایمان هر دو به یک رشته بسته شده اند، هرگاه یکی از آن ها برود دیگری نیز در پی آن می رود.(38)
2-امام صادق فرمود:حیا بخشی از ایمان و ایمان وسیله رفتن به بهشت است.(39)
3-امام صادق فرمود:کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد.(40)
4-امام صادق فرمود:حیا و پاکدامنی، و کندزبانی(کم گویی)نه کنددلی، از نشانه های ایمان است.(41)
5-پیغمبر فرمود:هرکه چهار خصلت داشته باشد، اگر از سر تا پا غرق گناه باشد، خداوند گناهانش را مبدل به حسنات گرداند.1)راستگویی 2)داشتن حیا 3)خوش خلقی 4)سپاسگزاری(42).
6-علی فرمود:هرکه جامه حیا بپوشد مردم عیب او را نمی بینند.(43)
7-پیغمبر فرمود:فخر در هر چیزی که باشد از مقام و منزلت صاحبش می کاهد و حیا در هر چیزی که باشد زینت بخش صاحبش است.(44)
8-از کلمات قصار پیغمبر است:حیا همه اش خیر و نیکی است.(45)
9-از جمله سفارش های علی به فرزندش محمد حنفیه است:جامه حیا هرکه را بپوشاند، عیبش از نظرها پنهان می ماند.(46)
10-پیغمبر فرمود:حیا همه اش خیر و نیکی است.یعنی حیا دیندار و بی دین را از کارهای زشت بازمی دارد، شرم و حیا جامع همه زیبایی هاست.(47)
11-پیغمبر فرمود:حیا و ایمان هر دو به یک رشته بسته اند، اگر یکی از بین برود، دیگری نیز از بین خواهد رفت.(48)
12-پیغمبر فرمود:اگر خداوند حیا را از بنده اش بگیرد، بنده دشمن خدا و مورد نفرت قرار می گیرد، پس کسی که حیا از او برداشته شود، رحمت خدا از او سلب و رشته اسلام نیز از او گسسته می شود و چنین بنده ای به شیطانی مبدل می گردد که دور از رحمت خداست.(49)
نبودن شرم و حیا در پرسش از احکام دین
1-امام صادق فرمود:هرکه در پرسیدن از چیزی خجالت کشد، در عملش سستی پدید آید.(50)
2-پیغمبر فرمود:حیا دو گونه است:1)حیای عقل 2)حیای حماقت، حیای عقل، دانش و حیای حماقت، نادانی است.(51)
عفو و گذشت
1-ابن فضّال گوید:از امام موسی بن جعفر شنیدم که می فرمود:هیچ گاه دو گروه با هم دیدار نکردند(به جنگ یکدیگر برنخاستند)، مگر این که هرکدام گذشتش بیش تر بود، پیروز شد.(52)
2-پیغمبر فرمود:گذشت و عفو کنید، زیرا گذشت بر عزت بنده می افزاید، پس همدیگر را عفو کنید تا خداوند شما را عزیز گرداند.(53)
3-امام باقر فرمود:آن زن یهودی را که گوشت گوسفندی را زهرآلود کرده بود تا پیامبر بخورد، به نزد آن حضرت آوردند، فرمود:انگیزه تو از این کار چه بود؟ زن پاسخ داد با خود گفتم اگر پیغمبر باشد زهر به او زیانی نمی رساند و اگر پادشاه باشد مردم را از دستش راحت می کنم-راوی گوید:پیغمبر او را بخشید.(54)
4-امام باقر فرمود:پشیمانی پس از عفو برتر و آسان تر است از پشیمانی پس از کیفر.(55)
5-از کلمات قصار رسول الله است:گذشت سلطان، حکومت او را بیش تر دوام می بخشد.(56)
6-امام رضا در توضیح آیه «فاصفح الصفح الجمیل»(57)«با خوی خوش آنان را به حق دعوت کن»فرمود:عفو کردن بدون نکوهش و سرزنش.(58)
7-(حدیث 7 مانند حدیث 6 است).(59)
8-علی فرمود:چون بر دشمنت پیروز شدی گذشت از او را شکرانه پیروزی ات قرار بده.(60)
9-علی فرمود:سزاوارترین مردم به گذشت کسی است که بر کیفر توانمندتر باشد.(61)
10-امام باقر در حدیثی از پدرانش نقل کرده است که پیغمبر فرمود:چون روز رستاخیز شود ندادهنده ای اعلان می کند،طوری که همه مردم می شنوند؛و می گوید:صاحبان فضیلت کجایند؟ گروهی از مردم برمی خیزند.آن گاه فرشتگان از آنان استقبال می کنند و می پرسند:فضیلت و برتری شما چیست که به سبب آن شما را خواستند؟ آنان می گویند:در دنیا ما را نادان خواندند، تحمل کردیم، به ما بدی نمودند، عفو کردیم.آن گاه از طرف خدا خطاب شود:بندگانم راست گویند، راهشان را باز کنید تا بدون حساب به بهشت درآیند.(62)
عفو از ستمگر، صله رحم، احسان و نیکی…
1-امام صادق فرمود:پیغمبر در خطبه ای فرموده است:آیا بهترین اخلاق دنیا و آخرت را به شما خبر ندهم؛ عفو کسی که به تو ستم کرده، پیوستن با کسی که از تو بریده، نیکی با کسی که به تو بدی کرده و عطا و بخشش به کسی که تو را محروم ساخته است.(63)
2-ابوحمزه ثُمالی گوید:از علی بن حسین شنیدم که فرمود:چون روز رستاخیز شود، خداوند اولین و آخرین را در یک سرزمین گرد آورد.ندادهنده ای ندا در دهد صاحبان فضیلت کجایند؟ گروهی از مردم برمی خیزند.فرشتگان آن ها را دیدار می کنند و می پرسند:فضیلت شما چه بوده است؟ پاسخ می دهند:به کسی که از ما می برید می پیوستیم و به کسی که ما را محروم می ساخت بخشش می نمودیم و از کسی که به ما ستم می کرد درمی گذشتیم.به آنان گفته می شود:راست گفتید وارد بهشت شوید.(64)
3-امام صادق فرمود:سه چیز از صفات خوب دنیا و آخرت است:عفو کسی که به تو ستم روا داشته، پیوستن به کسی که از تو بریده، خویشتن داری زمانی که با تو نادانی کنند.(65)
4-امام باقر فرمود:سه چیز است که خدا به وسیله آن ها بر عزت مسلمان می افزاید:عفو کسی که به او ستم کرده، بخشش کسی که وی را محروم ساخته و پیوستن با کسی که از او بریده است.(66)
5-پیغمبر فرمود:آیا شما را به بهترین اخلاق دنیا و آخرت راهنمایی نکنم؟ پیوستن به کسی که از تو بریده، بخشیدن کسی که محرومت ساخته و گذشتن از کسی که به تو ستم کرده است.(67)
6-علی بن موسی الرضا از پدرانش نقل کرده است که پیغمبر فرمود:شما را به صفات خوب سفارش می کنم، چون خداوند مرا برای آن مبعوث نموده است.از جمله صفات خوب آن است که انسان عفو کند کسی را که به او ستم روا داشته، ببخشد کسی را که وی را محروم نموده، بپیوندد با کسی که از او بریده و دیدن کند از کسی که به دیدن وی نیامده است.(68)
7-حضرت علی در وصیت به فرزندش محمد حنفیه فرمود:بریدن برادرت از تو از پیوستن تو با او و بدی کردنش از نیکی تو نباید افزون تر باشد.(69)
8-زراره گوید:از امام صادق شنیدم که می فرمود:ما خاندانی هستیم که جوانمردی ما گذشت از کسی است که به ما ستم کرده است.(70)
9-علی بن جعفر بن محمد گوید:هنگامی که محمد بن اسماعیل می خواست به عراق مسافرت کند از عمویش امام موسی کاظم اجازه خواست.حضرت اجازه فرمود :محمد برخاست و گفت:ای عمّ بزرگوار دوست دارم مرا نصیحت فرمایی.
حضرت فرمود:سفارش می کنم ترا به این که در ریختن خون من از خدا پروا کنی.محمد گفت خدا لعنت کند کسی را که در ریختن خون تو کوشش نماید، سپس گفت:ای عمّ بزرگوار، مرا نصیحت بفرما، حضرت مجدداً فرمود:سفارشت می کنم به این که در ریختن خون من از خدا پروا داشته باشی.راوی گوید:آن گاه حضرت کیسه پولی را که در آن صد و پنجاه دینار بود به وی داد.محمد آن را گرفت، سپس حضرت کیسه دیگری را که صد و پنجاه دینار داشت به او عطا فرمود:محمد آن را نیز گرفت.برای سومین بار کیسه دیگری را که صد و پنجاه دینار داشت به او عطا فرمود.سپس هزار و پانصد درهم را که نزد محمد بود نیز به او بخشید.راوی گوید:عرض کردم پول زیادی به او بخشیدی.حضرت فرمود:این ها مطمئن ترین دلیل و حجت من باشد بر او وقتی که او از من قطع رحم کند و من نسبت به او صله رحم کنم.راوی می گوید:محمد پیش هارون الرشید از عمویش موسی بن جعفر سعایت کرد که وی ادعای خلافت دارد و برایش خراج می رسد.هارون دستور داد صد هزار درهم به محمد بدهند و او در همان شب درگذشت.کلینی عین همین روایت را نقل کرده با این تفاوت که گفته است در آن کیسه صد دینار و در آخر روایت گفته است که در کیسه سه هزار درهم بوده است.(71)
فرو خوردن خشم
1-امام صادق فرمود:چه خوب جرعه ای است خشم برای کسی که بر آن صبر کند، زیرا پاداش بزرگ در برابر بلای بزرگ است، چون خداوند هر گروهی را که دوست دارد گرفتارشان می کند.(72)
2-امام سجاد فرمود:دوست ندارم که به جای نرم خویی و فروتنی شتران سرخ مویی داشته باشم و هیچ جرعه ای نیاشامیدم که برایم از جرعه خشمی که طرف را به آن کیفر ندهم محبوبتر باشد.[یعنی چنین صفت خوبی را با مال دنیا معاوضه نمی کنم و هرگز راضی نمی شوم که تندخو باشم و بهترین چهارپایان و زیور دنیا را داشته باشم](73).
3-امام باقر از پدرش نقل فرمود:هیچ چیزی بهتر از فروخوردن خشمی که عاقبتش صبر و شکیبایی است روشنی بخش چشم پدرت نیست و داشتن شتران سرخ مو با ذلت نفس مرا شاد نمی کند.(74)
4-پیغمبر فرمود:محبوب ترین راه بنده به سوی خدای عزوجل نوشیدن دو جرعه است:1)جرعه خشمی که با خویشتن داری از آن جلوگیری کنی 2)جرعه مصیبتی که با شکیبایی خود برگردانی.(75)
5-امام صادق فرمود:هیچ بنده ای خشمی فرونخورد مگر این که خداوند در دنیا و آخرت بر عزت او بیفزاید، چون خدای عزوجل در قرآن فرمود:«آنان که خشمشان را فرومی خورند و مردم را عفو می کنند، خداوند نیکوکاران را دوست می دارد(خداوند درعوض فروخوردن خشم، این پاداش را به وی عطا می فرماید که او را دوست بدارد(76))»(77).
6-امام صادق فرمود:بنده خدا هیچ جرعه ای ننوشد که در نزد خدا محبوب تر از جرعه خشمی باشد که وقتی در دلش به گردش درآمد با صبر و خویشتن داری آن را بنوشد(منظور از گردش جرعه در دل، هیجان و جوششی است که برای شخص خشمگین دست می دهد و در کیفر کردن و بخشیدن مردد است.)(78)
7-برقی در کتاب محاسن از وشّا همانند روایت فوق را نقل کرده، جز این که در اول آن چنین آمده است:هیچ قطره ای نزد خداوند از قطره اشکی که بنده ای در سیاهی شب فقط از ترس خدا فرو می ریزد محبوب تر نیست.(79)
8-امام صادق می فرمود:هرکسی خشمی را فروخورد که توان اعمال آن را دارد،خداوند روز قیامت قلب او را از رضای خود پرمی کند.(80)
9-امام باقر فرمود:هر که خشمی را فرو خورد که بتواند آن را به کار برد خداوند در روز قیامت دل او را از آرامش و ایمان پر می کند.(81)
10-از گفتارهای رسول الله است:هرکه خشمش را فروخورد خدا پاداشش دهد و هر که بر مصیبتی صبر کند، خداوند عوضش دهد.(82)
11-در وصایای پیغمبر به علی آمده است:یا علی ترا سفارشی می کنم، آن را به خاطر بسپار و بدان تا وقتی که وصیت مرا عمل کنی در خیر هستی.یا علی هرکه خشمی را فروخورد که قادر بر اعمال آن هست، خداوند پاداشی از آرامش و ایمان به او عطا فرماید که مزه اش را دریابد.(83) 12-امام صادق از اجدادش نقل می کند که در حدیث مناهی رسول الله آمده است:هرکه خشمی را فروخورد که قادر بر اعمال آن است و خویشتن داری کند، خداوند اجر شهید به او عطا فرماید.(84)
13-ربیع بن عبدالرحمن گوید:به خدا سوگند موسی بن جعفر از فراست و هوشیاری برخوردار بود و کسانی را که علیه او ایستادگی و رهبری امام پس از او را انکار می کردند می شناخت، با این حال خشمش را نسبت به آن ها فرو می خورد و آنچه را که درباره آن ها می دانست بر آنان اظهار نمی کرد، و به همین دلیل کاظم نامیده شد.(85)
14-پیغمبر در پایان یکی از خطبه هایش فرمود:هرکه خشمش را فروخورد و از برادر مسلمانش گذشت کند، خداوند اجر شهید به او عطا فرماید.(86)
15-امام صادق فرمود:هرکه دارای سه خصلت باشد خداوند برایش حورالعین تزویج می کند، هر طور که دلش بخواهد، آن سه خصلت عبارتند از:1)فرو خوردن خشم 2)صبر بر شمشیرها در راه خدا 3)کسی که بر مال حرام دست یابد ولی برای خدا از آن درگذرد.(87)
ادامه دارد…
پینوشتها:
1.«لا تدخلوا بیوتاً غیر بیوتکم حتی تستأنسوا و تسلموا علی اهلها»، نور/ 27.
2.معانی الاخبار، ص 52.
3.«فإذا دخلتم بیوتاً فسلموا علی انفسکم»، نور/ 61.
4.معانی الاخبار، ص 52.
5.«تحیهَ من عندالله مبارکه طیبهً»، نور/ 61.
6.تفسیر قمی، ص 462.
7.خصال صدوق، ج2، ص 48.
8.روضه کافی، ص 219.
9.اصول کافی، ج4، ص 488، ح2(باب اکرام الکریم).
10.همان.
11.همان، ج4، ص 489، ح3.
12.ثواب الاعمال، ص 94؛ مجالس، ص 192.
13.اصول کافی، ج3، ص 353، ح14(باب المؤمن و علاماته).
14.مجالس پسر شیخ طوسی، ص 118.
15 مجالس پسر شیخ طوسی، ص 233؛ و صدوق در الفقیه، ج2، ص 349 مانند آن را ذکر کرده است.
16.اصول کافی، ج3، ص 164، ح5(حسن البشر).
17.همان، ج3، ص164، ح3(حسن البشر).
18.همان، ج3، ص164، ح4؛ الفقیه…معانی الاخبار، ص 74.
19.اصول کافی، ج3، ص 163، ح1.
20.همان، ج3، ص163، ح2.
21.همان، ج3، ص164، ح6.
22.اصول کافی، ج3، ص 163، ح1.
23.همان، ص 360 به طرز دیگری در جهاد نفس گفته است.
24.همان.
25.همان، ذیل حدیث را از محاسن نقل کرده، ج10، ص 138.
26.همان؛ کلینی در روضه، ص 219، ط2.
27.اصول کافی، ج3، ص 165، ح4(باب الصدق).
28.همان، ج3، ص166، ح6.
29.همان، ج3، ص 166، ح8.
30.مجالس صدوق، ص 304، (م76)و در آن جا (اصدقکم لساناً)است.
31.محاسن برقی، ج1، ص 17.
32.اصول کافی، ج3، ص 166، ح7(باب الصدق).
33.همان، ج4، ص 62، ح2.
34.«یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون*کبر مقتاً عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون»، الصف/ 2و 3.
35.علل الشرائع، ج1، ص 77؛ عیون اخبارالرضا، ج2، ص 79.
36.علل الشرائع، ص 37؛ عیون اخبارالرضا، ص 233.
37.علل الشرائع، ص 37.
38.اصول کافی، ج3، ص 168، ح4(باب الحیاء).
39.همان، ج3، ص 167، ح1.
40.همان، ص 360 و مانند این حدیث دیگری قبلاً ذکر شده، ج2، ص 29 از ملابس.
41.همان، ج3، ص167، ح2.
42.همان، ج3، ص168، ح7.
43.نهج البلاغه، حکمت 214.
44.مجالس پسر شیخ طوسی، ص 119.
45.من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 343.
46.همان، ج2، ص 347.
47.معانی الاخبار، ص 116.
48.همان.
49.همان:در ذیل هر دو روایت جملاتی اضافه شده، در صورت نیاز به معانی الاخبار مراجعه شود.
50.اصول کافی، ج3، ص 168، ح3(باب العفو).
51.اصول کافی، ج3، ص 168، ح6(باب العفو).
52.همان، ج3، ص 171، ح8.
53.همان، ج3، ص170، ح5.
54.همان، ج3، ص 171، ح9.
55.همان، ج3، ص170،ح6.
56.من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 343.
57.حجر/85.
58.معانی الاخبار، ص 106.
59.معانی الاخبار، ص 373؛ عیون اخبارالرضا، ج2، ص 196.
60.نهج البلاغه، حکمت 10.
61.همان، حکمت 49.
62.مجالس پسر شیخ مفید، ص 63، در صدر حدیث ج6، ص 15، 19، از جهاد نفس و ذیل آن درج 15، ص 15، امر به معروف.
63.اصول کافی، ج3، ص 169، ح1(باب العفو).
64.همان، ج3، ص 169، ح4؛ مجالس پسر شیخ مفید، ص 62.
65.همان، ج3، ص169، ح3.
66.همان، ج3، ص171، ح10.
67.اصول کافی، ج3، ص 169، ح2.
68.مجالس پسر شیخ مفید، ص 304.
69.من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 348.
70.خصال صدوق، ج1، ص 9.
71.رجال کشی، ص 171؛ اصول کافی، ص 267.
72.اصول کافی، ج3، ص 172، ح2(باب کظم الغیظ).
73.همان، ج3، ص171، ح1.
ح1.
74.اصول کافی، ج3، ص 173، ح10(باب کظم الغیظ…)
75.همان، ج3، ص173، ح9.
76.«و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین»، آل عمران/ 134.
77.اصول کافی، ج3، ص 172، ح5.
78.همان، ص 363؛ محاسن برقی، ص 292.
79.اصول کافی، ص 363؛ محاسن برقی، ص 292.
80.همان، ص 173، ح7.
81.همان، ج3، ص173، ح6.
82.من لا یحضره الفقیه، ج2، ص342.
83.همان، ص 333.
84.همان، ص 198.
85.علل الشرائع، ص 89.
86.عقاب الاعمال، ص 47.
87.محاسن برقی، ص 6.
منبع: حر عاملی، محمد بن حسن، (1104) / محمد علی فارابی، یعسوب عباسی علی کمر، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی، چاپ دوازدهم، (1389).