مالک بن انس (امام یکی از چهار مذهب اهل سنت) فقیه مدینه گوید: من خدمت حضرت صادق – علیه السّلام – می رسیدم متّکایی برایم می گذاشت و احترامم می کرد می فرمود: من ترا دوست دارم، من از این لطف خرسند می شدم و شکر خدا می کردم، آنجناب خالی از سه امر نبود یا روزه بود، یا نماز می خواند، و یا ذکر می گفت؛ از بزرگان زهاد و عیادی بود که از خداوند می ترسند، بسیار حدیث می کرد ، خوش مجلس و پرفایده بود، هرگاه نام پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را می برد رنگش تغییر می کرد: گاهی زرد و گاهی سبز می شد بطوری که شناخته نمی شد، سالی با او به حج رفتم چون به میقات رسید هر چه می خواست لبیک بگوید صدای مبارکش در گلو می پیچید و نزدیک بود از مرکب بیفتد. گفتم: یا ابن رسول الله چاره ای نیست باید «لبیک» گفت. فرمود: ای پسر ابوعامر با چه جرات بگویم: «لبیک اللهم لبیک» یعنی پروردگارا دعوت ترا اجابت کردم – می ترسم جواب آید نه لبیک و نه سعدیک یعنی خدا مرا نپذیرد.
سفیان ثوری گوید: به حضرت صادق – علیه السّلام – عرض کردم: مرا نصیحت کنید. فرمود: سفیان! هر که عزت بی قوم و قبیله خواهد، و بی نیازی بی مال، و جلال بدون قدرت، از ذلت گناه به عزت طاعت درآید. گفتم: با ابن رسول الله! بیشتر بفرمایید، فرمود: پدرم مرا از سه چیز منع نمود فرمود: پسرجان هر که با رفیق بد نشیند سالم نماند، هر که جاهای نامناسب رود متهم شود، هر که زبانش را نگه ندارد به گناه می افتد. سپس این شعر را خواند:
عود لسانک قول الحق تحظ به
ان اللسان لما عودت معتاد
موکل یتقاضی ما سننت له
فی الخیر و الشر فانظر کیف تعتاد
زبان را به سخن حق عادت ده تا اهل حق شوی که، به هر چه عادتش دادی معتاد شود، به هر نیک و بدی که آشنا شد همان را طلب کند، بنگر به چه روش عادت می نمایی.
هر گاه سه نفر مومن پیش یکی از برادرانشان روند برادری که از شرش ایمن و از مکرش در امان باشند و امید خیری از او داشته باشند اگر – در آن مجلس – دعایی کنند خداوند اجابت فرماید ، اگر چیزی بخواهند عطا نماید، اگر افزون طلبند زیادش کند ، و اگر مسالت نکنند بی دعا عنایت فرماید (یعنی اجتماع مومنین مطلوب و دعای دسته جمعی آنها مقرون به اجابت است).
هر که سه بار از تو خشمگین شد و حرف زشتی نزد، با او طرح دوستی افکن.
آشنایی با مردم را کم کن، آشنایان را هم نشناخته گیر، اگر صد رفیق داری نود و نه تا را به کنار بگذار و از آن یکی هم بر حذر باش (در صورتی که غالب اهل زمان فاسد و دور از حق باشند).
کمال مومن به سه چیز است: بصیرت، صبر در حوادث، و اندازه گیری زندگی.
عمل سه کس را خدا بالا نبرد: بنده ی گریخته، زنی که شوهر از او خشمگین است، و متکبر.
سه چیز در هر دوران کمیاب است: برادری در راه خدا، زن شایسته که در امور دینی با شوهر همکاری کند، و فرزند رشید (که موافق میل پدر باشد) هر که یکی از این سه نعمت را یافت خیر دنیا و بخت بلند یافته.
سه صفت است در هر کس نباشد هرگز امید خیری به او نیست: ترس از خدا در خلوت، برگشت (از گناه) در پیری، و شرمساری از عیب.
هر چشمی در قیامت گریان است جز سه چشم: چشمی که به حرام نگاه نکرده، یا در راه اطاعت نخوابیده، و یا در دل شب از ترس خدا گریسته.
سه چیز است اگر مومن بیاموزد موجب زیادی عمر و دوام نعمت است، راوی پرسید: آنها چیست؟ فرمود : طول دادن رکوع و سجود نماز ، زیاد نشستن بر سر سفره در حضور مهمان، و احسان و نیکی کردن به اهلش یعنی آنها که شایسته و مستحق احسان اند و شاید مراد نیکی با بستگان و اقوام باشد -.
علامت حرامزاده سه چیز است: بد مجلس بودن، تمایل به زنا ، دشمنی با ما اهل بیت پیغمبر – صلّی الله علیه و آله و سلّم -.
تقوی سه گونه است: 1- برای خدا و در راه خدا، این عبارت است از ترک قسمتی از حلالها تا چه رسد به شبهه ناک، این تقوی خاص الخاص است. 2- تقوی از خدا یعنی: ترک شبهه ناک تا چه رسد به حرام، این تقوای خاص است. 3- تقوی از ترس آتش و عذاب، یعنی: فقط ترک حرام و این تقوای عام است. تقوی چون نهر جاری است، و این درجات مانند درختان رنگارنگی است که کنار نهر کاشته اند، همه از یک آب می خورند، اما حقیقت و طعم و لطافت آنها مختلف است و انتفاع مردم هم نسبت به آنها متفاوت است.
شیعیان سه دسته اند: 1- دوست دلباخته، اینان از ما هستند. 2- آنها که ما را زیور خود قرار دهند، و البته ما زینت این گروهیم. 3- کسانی که ما را وسیله کسب و کار قرار دهند، هر که ما را اسباب دست کند مستمند شود.
شیعیان ما را در سه مورد بیازمایید: وقت نماز، ببینید مواظبت بر وقت دارند یا نه؛ سرپوشی، ببینید اسرارشان را در برابر دشمنان ما حفظ می کنند یا نه؛ و در امور مالی، دقت کنید مالشان را با برادران خود در میان می نهند یا بخل می ورزند.
منبع: کتاب نصایح آیت الله مشکینی