نویسنده:عبدالله صالحی
منبع:چهل داستان و چهل حدیث از امام جعفر صادق(ع)
روزی عدّه ای از دوستان و اصحاب خاصّ امام جعفر صادق علیه السلام همانند یونس بن ظبیان ، مفضّل بن عمر، ابو سلمه سرّاج ، حسین بن ابی فاخته و…، در محضر شریف و مبارک آن حضرت ، شرف حضور داشتند. امام علیه السلام در آن جمع فرمود: تمام گنج های زمین و نیز کلید تمام جواهرات درون آن ، نزد ما اهل بیت – عصمت و طهارت علیهم السلام – می باشد؛ و چنانچه هم اکنون اراده کنم و به یکی از دو پایم بگویم که آنچه از طلا و نقره زیر آن پنهان شده درآورد و آشکار سازد، فورا انجام خواهد داد. سپس در ادامه فرمایش خود، اظهار داشت : توجّه کنید؛ و آن گاه با پای مبارک خود روی زمین خطّی کشید و زمین شکافته شد و گنجی پُر از طلا و نقره نمایان گردید. بعد از آن با دست مبارک خود اشاره به گنج کرد و فرمود: ما کراماتی این چنین انجام می دهیم ؛ و سپس یکی از آن شمش های طلا را که به اندازه یک وجب بود برداشت و به تمامی افراد حاضر نشان داد و فرمود: خوب نگاه کنید و دقّت نمائید و چشمان خود را باز دارید که اشتباه نکنید و فردا در شکّ و شبهه قرار نگیرید. و همگی آن افراد پس از دقّت کامل گفتند: یاابن رسول اللّه ! این ها طلای خالص است ؛ و چقدر جالب برق می زند و می درخشد. پس از آن ، حضرت خطاب به افراد کرد و فرمود: اینک درون زمین را نگاه کنید. و چون درون زمین را نگاه کردند، شمش های فراوانی را از طلا و نقره دیدند؛ و با حالت ناباوری عرضه داشتند: یاابن رسول اللّه ! قربان شما گردیم ، آیا واقعا شما چنین قدرت و چنین خزائن گرانبهائی را دارید؛ و حال آن که شیعیان و دوستان شما در فقر و بیچارگی به سر می برند؟ حضرت در پاسخ فرمود: به همین زودی خداوند متعال خزائن دنیا و آخرت را برای ما و شیعیان ما جمع و فراهم می نماید؛ و ما در میان نعمت های وافر بهشتی قرار خواهیم گرفت ؛ و آن گاه دشمنان ما به عذاب دردناک الهی مبتلا می گردند.