امام صادق(ع) در فاصله انقراض امویان و قدرت یافتن عباسیان امکان اظهارنظر پیدا کرد و توانست از یک سو آزادانه به نقد و بررسی مسائل دینی بپردازد و از سوی دیگر چهره سنت را از گرد و غبار و زنگارها و آراء نادرست و شبههناک پاک کند.
شیعه در اصطلاح به پیروان حضرت علی(ع) و خاندانش، و کسانی که معتقد به جانشینی بلافصل آن حضرت بعد از پیامبر(ص)، و نصّ ولایت او در غدیرخم از طرف پیغمبر(ص) هستند، گفته میشود، این واژه در کلمات حضرت رسول(ص) و حضرت علی(ع) و دیگر امامان(ع) به کار رفته است، جابر بن عبدالله انصاری گوید: نزد پیغمبر بودم که علی از دور نمایان شد. پیغمبر(ص) فرمودند: «سوگند به کسی که جانم در دست اوست این شخص و شیعیانش در قیامت رستگار خواهند بود» و نیز از ابن عباس نقل است که گوید: وقتی آیه «انّ الذّین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هُم خیر البریّه» نازل شد، پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: مصداق این آیه تو و شیعیان تو هستید که در قیامت خشنود خواهید بود و خدا هم از شما راضی است.
در کتاب «تأسیس الشیعه» آمده است: لفظ شیعه در روزگار پیامبر(ص) بوده است، چنانکه ابوحاتم در کتاب الزینه خود مینویسد: نخستین نامی که در اسلام به روزگار رسول خدا(ص) آشکار شد، شیعه بود و آن لقب چهار تن از صحابه بود: ابوذر غفاری، سلمان فارسی، مقداد بنی اسود کندی و عمار بنی یاسر تا اینکه هنگام صفین این اصطلاح در میان هواخواهان علی(ع) منتشر شد و در نهایت اینکه انس بن مالک گوید: رسول خدا(ص) فرمود: «خدای متعال در روز قیامت بندگانی را بر میانگیزد که از چهرههایشان نوری از راست به چپ عرش پرتوافکنی میکند و به منزله پیامبران هستند ولی پیامبر نیستند و به منزله شهیدان هستند و لی شهید نیستند، ابوبکر برخاسته گفت: من از آنان هستم ای پیامبر خدا؟ فرمود: نه! سهل بن حنیف برخاسته گفت: من از آنان هستم ای پیامبر خدا؟ فرمود: نه! پس رسول خدا(ص ) دستش را بر سر علی(ع) گذاشته، فرمود: این است و شیعهاش».(1)
بر این اساس تشیّع و شکلگیری آن در زمان خود حضرت رسول اکرم(ص) بوده و آن حضرت این واژه را درباره پیروان علی(ع) به کار بردهاند، امّا چرا این مذهب را منسوب به امام صادق(ع) کرده و از آن به «مذهب جعفری» تعبیر کردهاند. بدین علت بود که در فاصله انقراض امویان و قدرت یافتن عباسیان و نیز در دوران شکلگیری سلسله اخیر، امام صادق(ع) امکان و فرصت آن را یافت که به گسترش علم و رونق احکام الهی دست زند، وی در شرایطی که از سانسور و کنترل امویان و فاصلهای که بین اهل بیت(ع) و مردم پدید آورده بودند، آزاد میشد، کوشید تا آموزشهایی که از طریق پدرش و او از جدش و او از رسول خدا(ص) آموخته بود، انتشار دهد در چنین اوضاع و احوالی بود که امام صادق(ع) به شهرت رسید و امکان اظهارنظر پیدا کرد و توانست از یک سو آزادانه به نقد و بررسی مسائل دینی بپردازد و از سوی دیگر چهره سنت را از گرد و غبار و زنگارها و آراء نادرست و شبههناک پاک کند. بدین گونه بود که طالبان علم از جای جای جهان اسلام به مدینه هجرت کرده و در حوزه درس او گرد آمدند و در روزگار شکوفایی علم، مذهب اهل بیت به او منسوب شد، چرا که هر شیوهای را امام میپسندید و هر نظری که او تأیید میکرد، لاجرم به او نسبت داده میشد و گفته میشد «مذهب جعفر صادق(ع)».(2)
در این دوران مبارک و فرخنده حوزه درسی امام صادق(ع) شهرتی عظیم یافت. وی رهبر فکری نهضت فرهنگی آن روزگار بود و کسانی که بعدها مذاهب فقهی را تأسیس کردند، در حوزه امام شرکت میکردند، در دوران یاد شده خانه امام صادق(ع) دانشگاهی بود که به حضور عالمان بزرگ در حدیث، تفسیر، حکمت و کلام و… زینت یافته بود و در حوزه درسی وی غالباً دو هزار تن و گاه چهار هزار نفر شرکت میکردند.(3)
ابن ابوالعوجاء اشاره به امام صادق(ع) میگوید: «این شخص از جنس بشر نیست، اگر در جهان روحانیای، وجود داشته باشد که هر گاه اراده کند جهانی و یا روحانی باشد اوست،(4) ذکر این مطلب بی مورد نیست که مؤسسین مذاهب فقهی، خود از اهل بیت علم میآموختند و این امر برای آنان فخر و سبب پیروزی و موفقیت بود. ابو حنیفه از آراء امام علی(ع) استفاده کرده تا آنجا که یکی از امتیازات مذهبش عمل به سخن مشهور نبی اکرم(ص) است که فرمود: «إنا مدنیه العلم و علی بابها» و هموست که به خاطر استفاده علمی از امام صادق(ع) افتخار و مباهات میکند.
مالک بن انس یکی از شاگردان امام صادق(ع) بود. شافعی از او علم آموخت و احمد بن جنبل از شافعی، شافعی جز از علی(ع) از کس دیگری روایت نکرد از این رو به تشیع متهم شد، یحیی بن معین، شافعی را به رافضی بودن متهم کرده و میگوید: کتابش را در سیره مطالعه کردم و در آن جز یاد علی چیزی نیافتم. خود شافعی در ضمن ابیاتی شیعه بودن خود را این گونه بیان میکند: که اگر دوستی آل محمد رفض است. ای دو عالم شهادت دهید که من رافضی هستم و نیز از احمد بن حنبل از بهترین صحابی پیامبر(ص) سؤال شد او گفت: اول ابوبکر، بعد عمر و بعد عثمان، کسی پرسید پس علی؟ احمد گفت: شما از اصحاب پیامبر(ص) پرسیدید و حال آنکه علی خود محمد است.(5)
*پینوشتها:
1. جعفری، سیدمحمدمهدی، دائرهالمعارف تشیع، نشر سعید محبّی، چاپ اول، پائیز 1373 فصل اوّل، ص 5-3.
2. اسد حیدر، امام صادق(ع) و مذاهب چهارگانه، مترجم حسن یوسفی اشکوری، ناشر: شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، 1369، ج اول، ص279 و 280.
3. همان، ج اول، ص 59.
4. همان، ج اول، ص 82.
5. ر.ک: اسد حیدر، همان، ج اول، ص 299 و 300.