حضرت فاطمه (س) و دفاع از ولایت (1)

حضرت فاطمه (س) و دفاع از ولایت (1)

فاطمه (ع) از جمله شخصیت های اسلامی ویژه، با فضیلت ها و خصوصیت های ویژه است. او فرزند بسیار عزیز و نزدیک پیامبر اکرم (ص) و تربیت شده اوست. از سویی دیگر، همسر یکی از بزرگ مردان تاریخ اسلام، علی (ع) است… . ویژگی های ممتاز این سرور بانوان، او را مقامی بسیار والا بخشیده و نظر رأی ایشان نسبت به مسائل و موضوعات، حجت و ملاک عمل متدینان قرار گرفته است. از جمله موضوعاتی که پس از رحلت پیامبر (ص) رخ داد. امر جانشینی او بود که در نهایت، به تقسیم مسلمانان به دو گروه موافق وضع موجود و مخالف آن (و طرف داران علی (ع)) انجامید. اما موضع فاطمه (ع) در این خصوص چه بوده است؟ آیا ایشان ساکت از کنار این اختلافات گذشتند یا آنکه در دفاع از فرد یا جریان خاصی تلاش کردند؟ این تلاش ها چگونه بوده است؟
در این مقاله، که به روش کتابخانه ای و تجزیه و تحلیل داده ها تدوین گردیده، سعی می شود ابعاد فعالیت ها و اقدامات مختلف دخت گرامی پیامبر اکرم (ص) حضرت فاطمه (ع) در خصوص ماجرای خلافت و جانشینی پس از پیامبر (ص) ترسیم شود. در نهایت، آشکار می گردد که ایشان از هیچ اقدامی برای رساندن حق خلافت به محق آن یعنی علی (ع)، فرو گذاری نکرده اند.

مقدمه
حضرت فاطمه (ع) از جمله بزرگانی است که ز نزدیک شاهد حوادث تلخ و شیرین صدر اسلام بود و خود نیز در برخی از آنها نقش اساسی و حساس داشت. از جمله حوادث تلخ صدر اسلام، موضوع جانشینی پیامبر (ص) است که علی رغم نص صریح قرآن و حدیث (که محل بحث آن در این نوشتار نیست)، گروهی با اقدام خودسرانه خود، هم موجبات زحمت اهل بیت (ع) و مسلمانان را فراهم آوردند و هم تأثیراتی منفی بر جای گذاشتند که آثار آن تاکنون ادامه دارد. فاطمه (ع) از آن رو که تربیت شده خاص پیامبر (ص) بودند و بر عصمت و صداقتشان تردیدی نیست، در خصوص علی (ع)، ولایت ایشان و حوادث صدر اسلام، موضوع گیری ها و نظرات خود را علاوه بر اقدامات عملی، در بیاناتی متعدد آورده اند. این مقاله می کوشد به بررسی بخشی از این موضع گیری ها و نظرهای و اقدامات ایشان در خصوص موضوعات مطرح شده بپردازد.

الف. یادآوری اوصاف علی (ع)
فاطمه (ع) اوصاف چندی را برای علی (ع) ذکر می کند که نشان از شناخت عمیق از ایشان و شایستگی آن حضرت برای خلافت دارد. در ذیل، به برخی از این اوصاف، که اغلب در خطبه «فدک» ذکر شده اند اشاره می شود:

1.دلاوری در جنگ
«کلما اوقدوا نارا للحرب اطفاها الله»(مائده:64)؛ «او نجم قرن للشیطان او فغرت فاغره من المشرکین قذف اخاه فی لهواتها، فلا ینکفی حتی یطا اخاه فی لهواتها، فلا ینکفی حتی یطا باخصمه و یخمد لهبها بسیفه»: هر گاه صف های دشمنان متشکل شده یا در صدد روشن کردن آتش جنگ بر می آمدند، خدا آن را خاموش می ساخت؛ یا هر هنگام، گردن فرازی از شیاطین سر بر می داشت یا یکی از مشرکان دهان باز می کرد، رسول خدا (ص) برادرش را در کام اژدها و گلوگاه آن می افکند. او هم تا سرهای دشمن را لگدکوب و آتش جنگ را با شمشیر خود خاموش نمی کرد. از جبهه جنگ بر نمی گشت. (مغربی، [بی تا]، ج3، ص35/ طبری شیعی، 1413 ق، ص15/ طبرسی، 1316ق، ج1، ص143/ ابن ابی الحدید، 1387ق، ج16، ص250/ ابن طیفور، [بی تا]، ص13/ جوهری، 1413ق، ص143/ اربلی، [بی تا]، ج2، ص111/ ابن طاووس، 1399، ص264/ ابن مردوبه، 1424ق، ص 202/ ابن دمشقی، 1415، ج1، ص159/ متن به نقل از طبرسی است.)

2.رنج پذیری در راه خدا
«مکدوداً فی ذات الله»؛ در راه خدا رنج پذیر بود. (از خطبه فدک، منابع پیش گفته)

3.تلاشگر در راه خدا
«مجتهدا فی امر الله»؛ در راه خدا کوشا بود. (از خطبه فدک، منابع پیش گفته) «مشمرا، مجدا، کادحا»؛ تلاشگر، مجد و کوشا. (از خطبه فدک، منابع پیش گفته)

4. نزدیک بودن به رسول خدا (ص)
«قریباً من رسول الله»؛ به پیامبر (ص) نزدیک بود. (از خطبه فدک، منابع پیش گفته)

5. بزرگ اولیای خدا
«سیداً فی اولیاء الله»؛ سرور و بزرگی از اولیای خدا بود. (از خطبه فدک. منابع پیش گفته)

6. نصحیت کننده و خیر خواه
«ناصحا»؛ نصیحت کننده و خیر خواه بود. (از خطبه فدک، منابع پیش گفته)

ب. بیان اوصاف جامعه و مسلمانان بعد از پیامبر (ص)
از بیانات فاطمه (ص) به خوبی آشکار می شد که ایشان شناخت صحیحی از حوادث پس از رحلت پیامبر (ص) و عواملی که به کنار زدن علی (ع) انجامید، دارند. این حوادث چنین می باشند:

1.ظهور نقاق و دورویی
«فلما اختار الله لنبیه دار انبیائه و مأوی اصفیائه، ظهر فیکم حسکه النفاق»؛ وقتی که خدا برای پیامبرش، خانه انبیا و منزلگاه اصفیا را برگزید، خار و خاشاک نفاق که در دل ها بود، آشکار شد. (از خطبه فدک، منابع پیش گفته)

2.آسیب دیدن دین و از راه به در شدن مسلمانان
«و سمل جلباب الدین و نطق کاظم الغاوین و نبغ خامل الأقلین و هدر فنیق المبطلین فخطر فی عرصاتکم و اطلع الشیطان رأسه من مغرزه ها تقابکم فالفا کم لدعوته مستجیبین، و للغره فیه ملاحظین ثم استنهضکم فوجدکم خفافا واحشمکم فالفالکم غضاباً فوسمتم غیر ابلکم و اورد کم غیر شربکم هذا والعهد قریب و الکلم رحیب و الجرح لما یندمل و الرسول لما یقبر، ابتداراً زعمتم خوف
الفتنه “ألا فی الفتنه سقطوا إن جهنم لمحیطه بالکافرین” (توبه:9)»: و لباس دین پوسیده شد و گمراهان ساکت زبان گشودند، فرومایگان با قدر و منزلت شدند و اهل باطل به صدا در آمدند و در خانه ها و قلمرو شما به تکاپو پرداختند و شیطان سر خویش را از مخفی گاه خود بیرون آورد و شما را به سوی خود فرا خواند و شما را به دعوت خود پذیرا یافت، و برای اینکه فریب او را بخورید آماده اید. خواست که قیام نمایید، دید که شما راحت و سبک این کار را می کنید. شما را به هیجان در آورد، دید که در راه او چه خشمناک می باشید، پس بر شتران دیگر داغ و نشانه زدید و بر آبی وارد شدید که سهم شما نبود. در حالی که از عهد و قرار چیزی نگذشته بود، این شتاب زدگی ها انجام گرفت. هنوز زمانی از رحلت پیامبر نگذشته بود و جراحت درونی ما در فراق رسول اکرم (ص) التیام نپذیرفته بود و هنوز به قبر سپرده نشده بود. برای عمل خود بهانه آوردید که از فتنه می ترسیدیم، «ولی به راستی که در فتنه افتادند و راستی که جهنم محیط بر کافران است.» (از خطبه فدک، منابع پیش گفته)

3.انتقاد شدید نسبت به روحیات مسلمانان
هنگامی که فاطمه (ع) بیمار شدند (همان بیماری که منجر به وفات آن حضرت شد)، عده ای از زنان مهاجر و انصار به عیادت ایشان آمدند. حضرت در جواب آنها که پرسیده بودند: بیماری بر تو چگونه است، بعد از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر (ص) می فرماید: «أصبحت-والله- عائفه لدنیا کن، قالیه لرجالکن، لفظتم بعد أن عجمتهم و سئمتهم بعد أن سبرتهم فقبحا لفلول الحد و اللعب بعد الجد و قرع الصفات و صدع القنات و خطل الأراء و ذلل الاهواء “لبئس ما قدمت لهم أنفسهم أن سخط الله علیهم و فی العذاب هم خالدون” (مائده: 80) لا جرم لقد قلدتهم ربقتها و حملتها أوقتها و شننت علیهم غارتها فجدعاً و عقراً و بعداً للقوم الظالمین»؛ در شرایطی صبح کردم که از دنیای شما منتفرم و از مردانتان غضبناکم، پس از آنکه آنان را امتحان کردم، به دور افکندم. چه زشت است کندی شمشیرها و سستی و بازی آنها پس از جدیتشان و ترک خوردن نیزه و پیدا شدن افکار نیرنگ آمیز و لغزش و هواهای نفسانی. «چه عمل زشت و ذخیره بدی برای خود اندوختند و گرفتار غضب الهی و عذاب بی پایان شدند.» بدون شک، طناب و ریسمان این مسئولیت در گردنشان خواهد بود و سنگینی و مسئولیت آن را به دوش آنان انداختم و ننگ و عار را بر آنها ریختم. پس بینی آنها بریده و زخم خورده، و دور از رحمت خدا باشند. (شیخ طوسی، 1414ق، ص375/ شیخ صدوق، 1379ق، ص354/ طبری شیعی، 1413ق، ص 125/ طبرسی، 1386ق، ج1، ص147/ ابن طیفور، [بی تا]، ص19/ جوهری، 1413ق، ص120/ ابن ابی الحدید، 1387ق، ج16، ص233/ اربلی، [بی تا]، ج2، ص114/ ابن دمشقی، 1415 ق، ج1، ص 165/ ابن جبر، 1418ق، ص 621/ متن از طبرسی است.)

پی‌نوشت‌ها:
نویسندگان:
دکتر قاسم بستانی*
نصره باجی**
* دانشیار دانشگاه شهید چمران
** دانشجوی کارشناسی علوم قرآن و حدیث
منبع:فصلنامه علمی- ترویجی مباحث بانوان شیعه شماره-24

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید