زنان و زبان

زنان و زبان

مقدمه:
زن نیمی از پیکره جوامع انسانی و نیز زاینده آن نیمه دیگر است. این انسان از آغاز پیدایش بر کره ارض، مسئولیتی خاص و سنگین را بر دوش داشته است: زاده، پروردن و به بلوغ رساندن. بنابراین در تمام جوامع انسانی باید والاترین جایگاه را داشته باشد اما در طول تاریخ هیچگاه چنین مهمی تحقق نیافته است. تا آنجا که تاریخ نشان می دهد نظام اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حاکم بر جوامع انسانی، نظامی مردسالار بوده و این وضعیت همچنان ادامه دارد. دراین نظام زن اهمیت درجه دو دارد و بعضا بر او ظلم و ستم هایی روا داشته می شود و جامعه ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیست.
در ایران، بخصوص پس از ورود آریاییها زن در نهایت مظلومیت به گوشه عزلت خزیده خزیده و به واقع تبدیل بزرگ تاریخ و فرهنگ این بوم و بر شده است. ضمن آنکه همواره از سوی مردان به او ظلم و بر درجه دوم بودنش تاکید شده است. از مدتها پیش به خصوص از 1960 به این سو، مکتبی سیاسی، اجتماعی، فکری و فرهنگی به نام مکتب اصالت زن (فمینیسم) پدید آمده که تلاش می کند به این مظلومیت پایان بخشد. یکی از اهداف و اعمال پیروان این مکتب آن است که غیبت زن از تاریخ و اجتماع و نیز مظلومیت او را در جملگی شوون فرهنگی بیابند و بنمایند. در این مقالت سعی شده تا با رویکردی فمینیستی [1] وضعیت زنان در زبان پارسی دری جسته و نمایانده شود، زبانی که ظاهرا در آن جنس و تمایز جنسی و در تیجه تبعیض و ستمی نیز وجود ندارد. بدیهی است آنچه از این پس می آید مشتی است از خروار و اندکی از هزار و بواقع ” حرفی است از آن هزاران کاندر عبارت آمد“ .

زنان در زبان
زن، اولین و بهترین معلم و مدرس زبان به نسلهای انسانی است. کودک از اولین روزی که چشم باز می کند تا زمانی که او را به مکتب می فرستند با مادر است. مادر زبان را با دلسوزی و دقتی خاص و گاه ناخودآگاه به فرزند می آموزد. خطاهای او را اصلاح می کند و خلاصه آنکه او را با روح زبان آشنا می سازد. خصوصا در جوامع سنتی تر که مردان غالبا یا کنار طفل نیستند یا بی حوصله اند، در اینجا کودک تنها از طریق مادر است که با سخن گفتن و به کار انداختن تارهای صوتی آشنا می شود:
یک حرف و دو حرف بر زبانم           ***           الفاظ نهاد و گفتن آموخت
پس از چندی در زندگی کودک گروه همسالان پیدا می شود و روند زبان آموزی دنبال می گردد اما میان این دو تفاوت اساسی است: مادر بیشتر آگاهانه و با قصد و نیت قبلی و به شکلی درست زبان را به کودک می آموزد اما در گروه همسالان زبان آموزی ناآگاهانه است. کودکان دانسته های زبانی خود را بیرون می ریزند و هر کودک آنچه را نمی داند از دیگری فرا می گیرد اما ای بسا که به خاطر ناآشنایی با تمام قواعد زبانی و به خصوص بی اطلاعاتی از استثناهای دستوری، زبان را به غلط بیاموزند و باز مادر است که با صبر و حوصله غلطها را بیرون می کشد و صحیح را می آموزاند.
امروزه با آنکه نهادهای دیگری همچون رسانه ها و به خصوص تلویزیون و مهد کودکها و … زبان آموزی را تا حدی بسیار از انحصار مادر به درآورده اند اما هنوز هم جایگاه مادر در زبان آموزی بی نظیر است که معمولا در معرفی زبان افراد گفته می شود که فلانی زبان مادری اش مثلا فارسی است. یعنی آن که او با روح زبان فارسی کاملا آشناست و در این زبان دارای شم زبانی است. مادر ضمن زبان آموزی به کودک، با نقل داستانها و افسانه هایی ضمن آنکه زبان آموزی کودک را عمق می بخشد و هر روز او را بیش از پیش با امکانات بالقوه و بالفعل زبان آشنا می سازد، وی را با ادبیات و اساطیر نیز مانوس می گرداند و در عین حال دایره واژگانی اش را وسعت می بخشد. تا حدودی از گذشته زبان نیز به او می آموزاند. از این رو سنگ بنای جامعه پذیری کودکان را مادران و مادربزرگها می نهند و بر این پایه دیگران بناهایی محکم و استوار برمی آورند.

جنس در زبان فارسی
گفته اند در زبان دری جنس وجود ندارد اما در برخی از زبانها مثل فرانسه، آلمانی، عربی و انگلیسی تمایز جنسی وجود دارد. گرچه بعضی معتقدند که میان این جنس که جنسی نحوی است و جنس به مفهوم زیست شناسی تفاوتهایی وجود دارد. [2] گرچه در همین زبانها نیز می توان تمایز جنس در مفهوم زیست شناسی را دست کم در ضمیرها و به خصوص ضمیر سوم شخص مفرد مشاهده کرد [3]: اما ” زبان فارسی ضمایر مونث و مذکر و دیگر نشانه های دستوری که مونث و مذکر بودن لغت را بنمایاند، ندارد. نبود این گونه نشانه های تمایز در دستور زبان گاه چنین تعبیر می شود که زبان فارسی از این لحاظ خنثی است. حتی گاه گفته می شود که این خنثی بودن نشانه هایی از عدم وجود تبعیض بین زن و مردم در این زبان است. به قول اسماعیل سعادت نکته دیگری که از نگاه زبان فارسی به واقعیات جهان برمی آید، این است که صرف اینکه این زبان آنها را مانند بعضی زبانهای دیگر با تمیز میان مذکر و مونث نگاه نمی کند، به معنی این است که این دو جنس را برابر می داند و این یکسان نگریستن زبان به نرینه و مادینه هم در خور تامل است. .“ [4] ” نادیدنی بودن گونمندی ( جنس= gender ) زبان را با نبود آن نمی توان یکی گرفت. شاید برعکس، ساختار دستوری زبان فارسی، با نادیدنی کردن گوناوندی نبود زن در زبان را زیر لایه ای از بی توجهی مدفون کرده است.“ [5] و این خود ظلمی مضاعف بر زن است.
مواردی در زبان فارسی وجود دارد که نه تنها وجود جنس را دست کم در برخی موارد ثابت می نماید بلکه نشان دهنده نوعی تبعیض زبانی به نفع جنس مذکر و به زیان جنس مونث است:
1- 1- گرچه در زبان فارسی دری تمایز جنسی نیست اما کلماتی هستند که هر گاه به تنهایی به کار نروند همواره بر جنس مذکر دلالت می کنند و اگر بخواهیم همان کلمه را د رمورد زنی به کار ببریم باید پیش و پس از آن کلماتی بیاوریم تا مقصود برای دیگر اهالی زبان روشن شود و البته تعداد این کلمات در زبان فارسی اندک نیست، مثلا کلماتی همچون معلم، مدیر، استاد، مهندس، کارگر و … در مقابل شمار کلماتی که اگر به تنهایی به کار روند تنها زنان را تحت پوشش قرار می دهند، بسیار اندک است حتی کلمه آرایشگر که ظاهرا آرایشگری شغلی زنانه است اگر تنها به مار رود بر مذکر دلالت می کند. این مطلب ریشه ای تاریخی، اجتماعی و اقتصادی و حتی مذهبی می تواند داشته باشد.
2- 2- در بیشتر زبانهای هند و اروپایی از جمله ژرمن و رومن واژه مرد و انسان یکی است. مثلا در زبان انگلیسی واژه man هم به معنای مرد و هم به معنای انسان است. در زبان فارسی نیز چنین وضعیت حاکم است. در لغت نامه دهخدا یکی از تعاریف ”مرد“ از این قرار است: ” توسعا: شخص مفرد، کس، انسان، آدمی، آدمیزاد“ . گویی از دایره انسانیت خارج است، امری که در تاریخ و ادب ما نیز رایج بوده است:
مزاجت تر و خشک و گرم است و سرد      ***      مرکب از این چهار طبع است مرد (سعدی)
مرد باید که در کشاکش درد                       ***      سنگ زیرین آسیا باشد(سعدی)
از این مقوله بعدا بیشتر خواهیم گفت.
3- 3- در زبان انگلیسی دست کم میان he و she تمایز دستوری است اما در همین زبان ضمیر مذکر he برای اشاره به کل استفاده می شود. تنها اخیرا در متون فمینیستی ضمیر کل به صورت she نوشته می شود. در زبان فارسی ضمیر مونث و مذکر تمایزی ندارند اما در متون گذشته بار معنایی ”او“ تا زمانی که اشاره به مونث بودن آن نشود، بار مذکر است. چنانکه در یکی از تعاریف ”مرد“ در لغت نامه دهخدا آمده است: ” او: مشارالیه“ و در میان شواهد این شعر آمده است: گرمتر شد مرد زان منعش که کرد(مولوی)
” البته در فارسی گفتاری در ایران واژه مرد به جای او استفاده نمی شود اما همچون در تعریف داده شده گویی مرد بودن در ضمیر او یا آنها مستتر است. در غیر اینصورت وجود زنان تبصره می شود.“ [6] نکته دیگری که در همین جا باید اشاره کرد مذکر بودن مطلب است که نشانه ای از مردانه بودن کلام در متون گذشته است. آنجا که زن مورد نظر باشد باید زن گفت جز آن انسان عام برابر با مرد است. خواجه نصیر در مورد فرزند می نویسد: ” و با او تقریر دهند که جامه های ملون و منقوش لایق زنان بود و اهل شرف و نبالت را به جامه التفات نبود“ [7]. با آنکه ضمیر او هیچگاه باری از مذکر و مونث بودن نداشته اما منظور خواجه از ضمیر او در همه جا مذکر است: ” از مخاطبه عوام و کودکان و زنان و دیوانگان و مستان تا تواند احتراز کند“ [8] ” هم چون زنان و مخنثان کتف نجنباند و دوشها بخسپاند“ [9]. در همه جا منظور از ضمیر او، مرد است مگر آنکه تصریح کند : ” این است سیاست فرزندان و در دختران هم برنمط آنچه موافق و لایق ایشان بود، استعمال باید کرد“. [10] در زبان مشروطه نیز مردانگاری اسامی و جمع ضمایر و در نتیجه خوارداشت زبانی زنان دیده می شود. در این زبان مقوله هایی چون ملت و ایرانی مقوله هایی مردانه است. مثلا در اعلامیه ای تحت عنوان ” از طرف ملت“ که با این جمله آغاز می شود ” بیدار شوید ای ملت ایران، بیدار شوید!“ و خواننده امروزی ممکن است بیندیشد که نویسنده از ملت ایران، زن و مرد ایرانی، هر دو را منظور دارد، متن اعلامیه ملت را جمع مردان می انگارد: ” برخیزید! مرد و مسلح برخیزید! زنهای ما را صاحب منصبهای اجنبی به سربازهای خود وعده می دهند. برخیزید مثل مردان پیش از آنکه مثل زنان بمیرید“. [11] ” ای ایرانیان! ایران مال شماست. خاک و آب ایران به شما تعلق دارد … دیگر چه انتظار دارید؟ دیگر جانهای خودتان را برای کدام رختخواب زنانه گذاشته اید؟“ [12] در تمام این متن ما و شما مردانه است. مرد بودن ”ما“ و ”شما“ی متن به نوبه خود فداییان ملت، ملت و ایرانیان را همگی جمعهایی مردانه می سازد.“ [13] بنابراین رایج ترین نشانه مردانه بودن کلام و مردسالاری در زبان، پیش فرض مذکر بودن مخاطب کلام است. نویسنده، خواننده احتمالی و حتی موضوع مورد بحث، مذکر و مردانه است. مردانگاری انسان عام از راه حذف زن شکل می گیرد. در جاهایی که منظور زن باشد باید زن را تصریح کرد و جز آن، مرد مورد نظر است. ضمن آنکه در مثالهایی که از خواجه نصیر نقل شد، زنان در ردیف دیوانگان، مستان، عوام، کودکان و مخنثان قلمداد شده است و آنها را از اهل شرف و نبالت ندانسته اند. همین امروز هم جملاتی شبیه به جملات فوق و جمله مقابل گفته می شود: ملت باید از زن و فرزند و ناموس خود دفاع کند.
” گاه مردانگاری اسم عام از راه ساختارهای متوازی زبانی پرداخته می شود. مثلا در اعلانی به تاریخ 10 جمادی الثانی 1328 را می خوانیم: ” ای وکلای محترم! یک مجلس شورای ملی که با خون جوانان و ناموس زنان و سوزانیدن شیرخواران به دست آمد، چرا به وجود و اغراض خود ضایع و باطل گردید“. در این جمله، توازی سه ساخته، جوان – زن – شیرخواره ، متمایز بودن نوعی از سه طبقه را از هم تسجیل می کند. جوان آن کسی است که زن و شیرخوار نیست، یعنی مرد بالغ“ [14] یا در این جمله که همان عمل تکرار شده است:
” عجب روزگاری داریم … چه جوانها کشته، چه زنها بیوه، چه اولادها یتیم؟ چه خانه ها خراب؟ [15] …. “ یا ” حالا از اغراض کناره گیرید. خونهای جوانان و شیرخواران و بیوه شدن زنان را هدر ندهید“ [16] یا ” حس غریب و وجد عظیمی در اهالی آشکار بود که مافوق آن متصور نیست. عموم اهالی و اطفال و نسوان لدی العبور دعای خیر کرده … “ [17] با آنکه زبان فارسی نشانه های دستوری برای مذکر و مونث ندارد، اسامی عام مانند جوان، مردم، اهالی شهر، ملت، ایرانیان و ضمایری چون ”ما“ی فاعل از راه کاربرد فنون روایی در متن مذکر می شوند.
در این متون، استفاده از فعل مفرد برای فاعل جمع مونث و فعل جمع برای فاعل جمع مذکر بارها صورت گرفته است: ” ای سربازهای ایران! ای توپچی های ایران! … اینها مگر ناموس شما نیستند؟ مگر خواهر شما نیست؟ اینها مگر عیال برادر دینی شما نیست؟ شما مگر محافظ ناموس ایرانیان نیستید؟ در سرحد، سالداتهای روسیه، این بیچاره ها را گرفته، بی عصمت رها نموده، رها می کنند“. [18] که برای ”اینها“ی مونث فعل مفرد سوم شخص ولی برای فاعل جمع مذکر (سالداتها) فعل جمع سوم شخص آمده است و همه سروری مذکر بر مونث را می نگارد. یا ضمایر که از راه کاربرد فنون روایی در متن متذکر می شوند:
” انسان هر گاه مانع تسلیم نسوان باشد با تاریخ اسلام بخواهد محاجه و مباهله نماید که این شماهایی که سالب حقوق بشری و مانع شرف علمی این بیچاره نسوان ایران شده اید.“ [19] یا اسامی جمع و عام تبدیل به اسامی ای برای اشاره به مردان می شوند و در ضمن آنها به زنان توهینهای بسیار صورت می گیرد: ” آخر واقعه کربلا را دیدید، غیرت اسلامیتان مبدل به ذلت یهودی ش، با کمال خفت و بی شرفی از زن کمترها ساکت و به خواب رفتند… عورات آذربایجان قطار فشنگ می بستند … مانند نره شیران در میدان جنگ می کوشند که …. ای به باد دهنده ناموس اسلام! … ای بی شرفان از زن کمتر، بلکه از سگ کمتر … آخر این فکر را نکردید که همه ایرانی، زن صفت دجال پرست مثل شماها نیست“ [20] و دامنه این توهین در عباراتی مانند ”حتی زنان هم“، ”زنان نیز“، ”حتی مخدرات محترمه“ که در کتب فارسی خصوصا در متون مشروطه بسیار است، دیده می شود. البته از مشروطه به بعد روند مذکرانگاری مخاطب و مذکر کردن اسامی عام و … متوقف می گردد. [21]

جنس در گفتار
بحث دیگر در مورد جنسیت، بحث بر سر لهجه های یک زبان است: در هنگام بررسی هر زبانی، اولین نکته ای که بدان پی می بریم، آن است که ” آن زبان یکدست و یکنواخت نیست. یعنی بین سخنگویان آن از نظر تلفظ، واژگان و در مقیاسی محدودتر از نظر دستور زبان تفاوتهایی وجود دارد. بعضی از این تفاوتها فردی هستند ولی برخی دیگر جنبه گروهی دارند. این تفاوتهای جمعی که گروهی از سخنگویان یک زبان را از بقیه جدا می کند، معمولا با عواملی غیر زبانی مانند منطقه جغرافیایی، درجه تحصیلات طبقه اجتماعی، مذهب، حرفه و بسیاری از عوامل دیگر که در جامعه گروه بندیهایی ایجاد می کنند، بستگی دارد.“ [22]

جنس در فارسی گفتاری
از جمله عواملی که ممکن است در گفتار منعکس گردد و ایجاد نوعی تمایز نماید، جنسیت (sex) است. گفتار زنان در هر جامعه زبانی ویژگیهایی دارد که آن را کم و بیش از گفتار مردان متمایز می کند. گاهی این تفاوتها تفاوت در سطح واژگان یعنی به کار بردن واژه هایی خاص است، گاهی جنبه آوایی دارد یعنی به تلفظ کلمات یا آهنگ جمله مربوط می شود، گاهی نیز در نظام دستوری منعکس می شود و این دسته اخیر بنیادی تر از بقیه هستند. [23] در برخی از زبانها این تفاوتها از تمایز میان مذکر و مونث فراتر می رود مثلا زبان کوساتی (koasati) که از زبانهای سرخ پوستان آمریکاست یا زبان تای (thai) که در جنوب شبه جزیره هندوچین در آسیا صحبت می شود. در این دو زبان بسته به این که گوینده زن باشد یا مرد، صرف بعضی از افعال و نواخت (tone) برخی از کلمات تفاوت می کند. زنان، ضمیری خاص و مردان ضمایر دیگری را برای اشاره به خود به کار می برد. ” زبان فارسی این تفاوتها اندک است و بیشتر به واژگان و گزینش آنها می شود. مثلا اصطلاحاتی نظیر – خاک عالم – خدا مرگم بد – حیوانکی – خاص زنان است. از طرف دیگر پاره ای از اصطلاحات مخصوص مردان است. به کار بردن اصطلاحات زنانه به وسیله یک مرد او را زنانه جلوه می دهد. اصطلاح – اواخواهر – که در لهجه تهران برای اشاره به مردانی به کار می رود که رفتاری زنانه دارند از روی این اصل ساخته شده است. همچنین به کار بردن اصطلاحات خاص مردان، زن را مردانه و زمخت نشان می دهد.“ [24] در زیر تعدادی دیگر از کلمات اختصاصی زن و مرد را آورده ایم ولی باید تذکر داد که این تعداد بسته به عوامل جغرافیایی، طبقه اجتماعی، تحصیلات، مذهب و عوامل غیرزبانی دیگر تغییر می یابند:

واژگان و تعبیرات:
واژگان و تعبیرات زنانه علاوه بر چند واژه خاص شامل انواع نفرینها و دعاها می شود و در مقابل آنها، در زبان مردان فحش و دشنام است و این مساله تاریخی – فرهنگی است. البته در برخی مناطق تفاوتها بیشتر و در برخی کمتر است مثلا در میان ترکمن ها، تفاوتها و تمایزهای مرد و زن بسیار زیاد است چه در سلام و احوالپرسی و چه در ناسزاگویی و چه در سوگواریها اما آنچه در زیر می آید نمونه ای از تفاوتهایی است که شاید بیشتر مربوط به جامعه زبانی شهر مشهد باشد:

الف) زنان:
صفات و دشنامها: ورپریده – تیر به جگر خورده – نامراد شده – بلا – ذلیل مرده – آتش پاره – بی حیا – خاک تو سر.
نفرین ها: داغ به دل ماندن – بری که برنگردی – مرده شورت ببره – جوان مرگ بشی – خیر نبینی – سیاه بخت بشی – خاک عالم بر (توی) سرت – خاک بر سرت – خاک عالم – حرام کردن شیر – ورپریدی (وربپری).
تکیه کلامها: دق کردن – جان به لب رسیدن – به جان مامان و بابا قسم خوردن – چه حرفها – وا – مثل سیر و سرکه جوشیدن.

ب) مردان:
صفات و دشنامها: پدرسوخته – نمک به حرام – بچه ننه – نالوطی – ناکس – نامرد – بی غیرت – یارو – گردن کلفت – مفتخور – خاله زنکه.
تکیه کلامها: سگ دو زدن – گردن کلفتی کردن – جان کندن – شاخ و شانه کشیدن – از کوره در رفتن – عروس راه بردن – قول مردانه دادن – مرد است و قولش (حرفش) – مرد گریه نمی کند – مردی فلان کار را بکن – کاری را مردانه انجام دادن – آن روی سگ کسی بالا آمدن – درآمدن کفر – ضعیفه و عاجزه (خطاب به زنها) – مادر بچه ها و اهل بیت (خطاب به همسران) که این مورد در دیگر مناطق ایران، به شکلهای مختلف دیده می شود مثلا در سیستان به زنان، عورتینه می گویند – دست خوش . [25] در این مورد چند نکته گفتنی است: یکی این که زبان زنان در مقایسه با زبان مردان مودبانه تر است. در مقابل اعتبار آشکار برای گونه رسمی و مودب زنان بدان پایبندند، گونه غیر معتبر و بی ادبانه زبان نیز برای بسیاری از مردان دارای اعتبار است و این اعتبار، ” اعتبار نهان“ نامیده می شود. به همین دلیل گونه جاهلی یا گونه لاتی زبان، بیشترتکیه کلام مردان است و پذیرفتن و به کار بستن آنها از سوی زنان نوعی فرهنجاری محسوب می شود. تمام عناصر زبان لاتها و گونه جاهلی زبان، مردانه است.
مانند : چاکرتم، نوکرتم، دربست مخلصم، کلاهت رو بزن بالا (یعنی بی غیرت! کمی غیرت داشته باش) ، با کسی شش بودن(صمیمیت و روابط خوب)، پاتوق داشتن، تا خرخره در کاری یا چیزی فرو رفتن، نارو زدن(زیر قول زدن)، نامردی کردن، بزن قدش، تیتیش مامانی(در مقام تمسخر کسی)، بپا شصت پات نره تو چشمت، تا بوق سگ( از کله صبح یا سحر تا بوق سگ دویدن)، خیلی آقایی، خاک پاتیم، خیالت تخت باشد، فیلم کردن(کلک زدن مسخره کردن)، حال گرفتن، توپ بودن وضع کسی، باقی بودن و دو قورت و نیم کسی، مکش مرگ ما، تابلو بودن یا شدن، چرت و پرت، کج بودن دوزاری، پدر صلواتی، بنال، بزن قدش، دور ور ندار، جون بکن، ای والله، دمت گرم، دست خوش آقاجان، مثل خر تو گل ماندن، به مرگ تو، ای ناکس، داداش، حالیته، نالوطی، توی باغ یا توی خط بودن، خیط بودن، خر تو خر بودن، پکر بودن، لاف زدن، تن لش، دسته گل به آب دادن.
علاوه بر ادب، مساله خشونت نیز در زبا مرد و متمایز ایجاد می کند بطور کلی زبان مردان نسبت به زبان زنان خشونت بیشتری دارد و این نکته در تمام زبانهای دنیا صادق است. این خشونت مشخصه ای مردانه است و برای جنس مذکر مطلوب و پذیرفتنی است اما در کلام زنان زیبا نیست و پذیرفته نمی شود ولی مهمتر از این اصطلاحات زنانه است که برای مردان نه تنها مطلوب نیست که سخت منفور است و اگر مردی آنها را به کار بندد به او اواخواهر یا خاله زنکه یا صفاتی منفی از این دست می گویند.

فرجام سخن:
بدین ترتیب مشاهده می شود که زبان فارسی برخلاف نظر برخی، زبانی خنثی نسبت به دو جنس زن و مرد نیست. در این زبان نیز همچون دیگر زبانها مثل زبان انگلیسی، فرانسه، عربی و .. تمایز جنسی (گونمندی) وجود دارد منتهی این گونمندی اندکی پنهان تر از دیگر زبانهاست و همین نکته عده ای را به این مطلب رسانده که در زبان فارسی تمایز و در نتیجه تبعیض جنسی نیست. البته تمایز جنسی در زبان همچون در دیگر فعالیتهای اجتماعی انسان، امری طبیعی است و هیچکس مدعی نیست که میان زن و مرد هیچ تفاوتی وجود ندارد. از جمله فمینیستها که آنها نیز تفاوت و تمایز میان دو جنس را در تمامی زمینه ها، طبیعی می انگارند. آنچه که فمینیستها بدان معترضند آن است که این تفاوت و تمایز، بعضا به تبعیض منجر شده است. در زبان فارسی چنانچه گذشت، میان زن و مرد تمایز وجود دارد و این تمایز به تبعیض جنسی به نفع مردان و به زیان زنان منتهی شده است. یعنی بهره وری زن و مرد از زبان فارسی به یک نسبت مساوی نبوده است و از دیگر سو معامله و برخورد زبان با هر یک از دو جنس، مرد و زن، مشابه و معادل نیست و در آن تبعیض شدیدی به نفع مردان وجود دارد. نمونه ها و شواهد این تمایزی که به تبعیض منتهی شده، فراوان است اما از آنجا که این مقاله بر پایه اختصار و ایجاز نهاده شده به ذکر اندکی از آن میان بسنده شد. [26]

پی نوشتها:

[1] – برای دیدن اطلاعات بیشتر و کاملتر بنگرید به کتاب در حال چاپ مکتب اصالت زن در نقد ادبی.
[2] – باطنی، محمدرضا: نگاهی تازه به دستور زبان، تهران: آگاه، چ چهارم، 1370، صص 7-33.
[3] – برای دیدن اطلاعات بیشتر در مورد جنس گرایی 0تمایز و تبعیض جنسی) در زبان به خصوص زبان انگلیسی بنگرید به:
Microsoft sexism, Microsoft (R) Encarta (R) 99 Encyclopecia (C) 1993-1998 Crporation.
بخصوص بخش sexist Langvage در مقاله فوق.
[4] – نجم آبادی، افسانه: ” دگرگونی زن و مرد در زبان مشروطیت“، نگاه زنان (مجموعه مقالات) تهران: نشر توسعه، چاپ اول، 1377، ص 49.
[5] – همان، همانجا.
[6] – رفوگران، فریبا، نگاهی به تعریف زن و مرد در لغت نامه دهخدا، جنس دوم (مجموعه مقالات)، گردآورنده نوشین احمدی خراسانی، تهران: نشر توسعه، چ اول، اسفند 77، ص 9.
[7] – نجم آبادی، افسانه، همان، ص 52.
[8] – همان، همانجا.
[9] – همان، همانجا.
[10] – همان،همانجا.
[11] – همان، ص 53.
[12] – همان، ص 53.
[13] – همان، ص 53.
[14] – همان، ص 54.
[15] – همان، ص 55.
[16] – همان، همانجا.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید