نویسنده: آیت الله سید علی حسینی میلانی
عنوان این کتاب چنین است:
المرتضی: سیره امیرالمؤمنین سیّدنا أبی الحسن علی بن أبی طالب رضی الله عنه و کرم الله وجهه
نام نویسنده ی آن «ابوالحسن علی الحسنی الندوی»
و ناشر آن «دارالقلم للطباعه و النشر و التوزیع» در دمشق است.
اکنون سلسله مقالات پیش روی شما به بررسی و نقد این کتاب پرداخته است.
هدف ما در این بررسی و نقد روشن ساختن حقایقی است که نویسنده آنها را انکار کرده و یا از آن ها غفلت ورزیده است.
ما در این سلسله مقالات بر آن بودیم شیوه های پیچیده ای را که نویسنده به پیروی از پیشوایان گذشته خود و استحکام بخشیدن به بنیان نهاده شده از سوی پیشینیان خود – به شیوه ی مخلوط کردن سم در عسل- دنبال کرده، روشن سازیم که هدایت در گفتار و کردار از آنِ خدای سبحان است.
***
نویسنده برای کاستن از شأن امیرمؤمنان علی علیه السلام در قسمتی از کتاب خود از عنوان «بین علیّ و ابی طالب» استفاده کرده است. او در صفحه 30 کتاب المرتضی، با طرح این عنوان، چنین می نویسد:
«ابن اسحاق می گوید: برخی از اهل علم گفته اند: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به هنگام فرا رسیدن وقت نماز، از مکه خارج می شد و به دره های اطراف آن می رفت؛ علی علیه السلام نیز به دور از چشم پدر، به همراه او می رفت…».
چرا رفتار دوگانه؟
ما این سخن را از سه محور نقد می کنیم:
نخست آن که چگونه این سخن را از ابن اسحاق نقل کرده و بر آن اعتماد می کند، اما ماجرای «یوم الانذار» را نه از ابن اسحاق و نه از غیر او ، نقل نمی کند؟!
دوم آن که چگونه به این خبر منقول از «برخی از اهل علم» اعتماد می کند درحالی که مشخص نیست آن ها چه کسانی هستند؟! اما با وجود نقل روایت «یوم الانذار» در مسند احمد و صحیح شمردن آن توسط حدیث شناسانی مانند طبری، به تشکیک ابن کثیر در برخی از راویان آن، اعتماد می کند؟!
وصیت حضرت ابوطالب علیه السلام
سوم آن که پیش تر از برخی منابع قدیمی نقل نمودیم که حضرت ابوطالب علیه السلام همواره، علی علیه السلام را به ملازمت و متابعت پیامبر صلی الله علیه و آله، امر می کرد؛ هم چنان که دیگر فرزند خود، یعنی جعفر رضی الله عنه و بلکه تمام بنی هاشم و بنی عبدالمطّلب را به این کار امر می نمود.
برای نمونه در منابع معتبر در نزد اهل سنّت چنین آمده است:
«هنگامی که مرگ ابوطالب علیه السلام نزدیک شد، افراد سرشناس قریش را نزد خود گرد آورد و به آنان این گونه وصیت کرد:
ای اهل قریش! شما برگزیدگان خدا و قلب عرب هستید. همان آقایی که باید اطاعت شود، همان کسی که امور شما را با شجاعت مرتب ساخته و حق را به حق دار می رساند، همان کریم بخشنده در میان شماست.
بدانید که شما هیچ بزرگی و افتخاری برای عرب باقی نگذاشته اید، مگر آن که آن را به دست آورده اید و هیچ شرافتی نیست جز آن که شما بدان دست یافته اید.
به این خاطر، شما بر دیگر مردان، فضیلت و برتری دارید و به سبب او مردمان به شما رغبت پیدا کرده و نزدیک می شوند.
عده ای نیز با شما دشمن هستند و برای جنگ با شما متحد شده و به شما روی می آورند.
من شما را به بزرگداشت این خانه کعبه سفارش می کنم؛ چرا که در آن رضایت پروردگار و مایه معاش شما و استواری گام هایتان، قرار دارد. با خویشاوندان خود پیوند نیکو داشته باشید و این پیوند را قطع مکنید، چرا که آن، مرگ را به تأخیر می اندازد و شمارتان را بسیار می گرداند.
از ستم کردن و نافرمانی برحذر باشید، زیرا که امت های پیش از شما به سبب این دو، هلاک شده اند؛ یاری خواهنده را پاسخ گویید و ناتوان را یاری کنید؛ چراکه در آن شرافت دنیا و آخرت نهفته است؛ و بر شما باد به راستگویی و امانت داری؛ زیرا که محبت نزدیکان و احترام مردم را به ارمغان می آورد.
به شما سفارش می کنم که با حضرت محمد صلی الله علیه و آله به نیکی رفتار کنید؛ زیرا او امین قریش و راستگوی عرب و جامع تمام صفاتی است که شما را بدان سفارش نمودم. او امری را برای ما آورد که قلب آن را پذیرفت، اما زبان از بیم خصومت ورزی و سرزنش اطرافیان، آن را انکار کرد.
به خدا سوگند، گویی می بینم که از سویی مستمندان قریش، بادیه نشینان و مردمان مستضعف دعوت او را اجابت کرده، کلامش را تصدیق نموده، امر او را بزرگ شمرده و در راه او مال و جان خویش را می بازند.
و از سوی دیگر سران و مهتران قریش را می بینم که خوار و زبون شده اند و خانه هایشان را می بینم که ویران شده است و ضعیفان آن ها را می بینم که اربابان آن ها شده اند. در آن حال بزرگ ترین مخالفان محمد صلی الله علیه و آله نیازمندترین مردم به او هستند و دورترین مردم از او، اینک بهره مند ترین آنها در نزد او.
در آن هنگام عرب، دوستی خویش را خالصانه نثار او می سازد، قلب خود را برای او خالص می گرداند و زمامداری خود را به او می سپارد. ای اهل قریش! با فرزند پدرتان همراه باشید، دوستدار او و حامی حزب او باشید.
به خدا سوگند، هیچ کس راه او را نمی پیماید مگر آن که رشد و هدایت می یابد و هیچ کس راهنمایی او را به جان نمی خرد مگر آن که رستگار می شود. اگر عمری داشتم و اجلم به تأخیر می افتاد، بی شک فتنه ها را از او دور می ساختم و او را در برابر بلاها، حفظ می نمودم.(1)
پینوشت:
1- الروض الانف: 259/1، المواهب اللدنیه بالمنح المحمدیه: 72/1، السیره الحلبیه: 375/1 و منابع دیگر.
منبع مقاله: فصلنامه ی تخصصی تاریخ معاصر ایران، سال سیزدهم، شماره ی پنجاهم، تابستان 1388