نویسنده: دکتر سید مهدی صانعی
چون در اسلام، شست و شوی بدن و غسل اهمیت دارد و در بسیاری از موارد از اعمال واجب و گاهی مستحب است، آداب و مقرراتی برای آن به مردم ابلاغ شده که همگی آنها به لحاظ بهداشت و بهره مندی از مزایای مادی و معنوی در خور بسی توجه است. از این رو برآنیم که اندکی از آنها را به اندازه ای که مجال بحث اقتضا دارد، بیان کنیم:
1. باید در هنگام شست و شو و رفتن به حمام، عورتین خود را از دیگران بپوشانند. از پیامبر صلی الله علیه و اله نقل شده که به حضرت علی علیه السلام فرمود:
ای علی! از وارد شدن به حمام بی لنگ بپرهیز. ملعون است ملعون، کسی که به عورت دیگری نگاه کند و کسی که به عورتش نگاه کنند. (1)
نیز دستور داده شده که اگر کسی در زیر آسمان یا رودخانه ای می خواهد سغل یا شنا کند، باید عورتین خود را بپوشاند.
امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش از رسول خدا صلی الله علیه واله چنین بازگو کرده:
ای امت اسلام! همانا خداوند برای شما 24 ویژگی را خوش ندارد و شما را از آنها باز داشته است. در ادامه گفتارش فرمود: و ناخوش دارد که کسی زیر آسمان بدون لنگ غسل کند یا این که به رودخانه ها بدون لنگ داخل شود؛ زیرا در رودخانه ها، ساکنان (2) و زندگانی از فرشتگان وجود دارند، و [هم چنین] ناخوش دارد که به حمام های بی لنگ داخل بشوند. (3)
2. نهی از شست و شو و غسل با آبی که در ظرف به وسیله خورشید گرم شده است. اما صادق علیه السلام از جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که آن حضرت فرمود:
با آبی که به وسیله خورشید داغ شده وضو و غسل انجام ندهید و با آن خمیر درست نکنید که موجب پیسی می شود. (4)
روایت دیگری نیز به همین مضمون نقل شده است. (5)
3. دستور اسلام درباره استعمال آب دست نخورده و پاک: چنان که از مضمون برخی از آیات و روایات برمی آید، هدف شرع مقدس اسلام، این است که برای شست و شو و غسل و وضو، آب پاک و دست نخورده استفاده شود؛ زیرا مقصود اسلام از به کار بردن آب، به دست آوردن پاکیزگی، تامین بهداشت و تندرستی است؛ از این رو است که خداوند متعال، پس از آن که دستور می دهد: «برای نماز، وضو و غسل انجام دهید و در صورت نبودن آب [یا بیماری] تیمم نمایید»، می فرماید:
خداوند نمی خواهد به وسیله این دستور شما را در [زحمت و] تنگنا قرار دهد؛ ولی می خواهد شما را [از آلودگی ها] پاک گرداند و نعمت خود را [که نعمت سلامت است] بر شما به اتمام برساند؛ باشد که سپاس گزاری نمایید. (6)
از مضمون این آیه چنین برمی آید که یکی از اهداف و فواید مهم غسل و وضو و تیمّم، پاکیزگی است. پس اگر بنا باشد که شخص با آبی که دیگران به آن دست زده، آن را استعمال و آلوده کرده اند، غسل یا وضو انجام دهد به جای این که هدف غسل و وضو که همانا تامین سلامت و پاکیزگی است، تحقق یابد، نتیجه معکوس دارد و نقض غرض می شود؛ یعنی بیماری را موجب می گردد و پاکیزگی به کثیفی و ناپاکیزگی تبدیل می گردد.
روایتی که در یکی از بحث های پیشین امام صادق علیه السلام نقل کردیم، صراحت داشت که دستورهای شرعی را درباره استفاده آب به کار ببر تا از فواید و نتایج آن بهره مند شوی. (7) در این صورت، روشن است که اگر کسی از آبی که به لحاظ تمیزی و فایده داشتن، مورد اطمینان نیست و در معرض آلودگی قرار گرفته استفاده کند، افزون برآن که از فواید آن بهره مند نمی شود، دچار زیان خواهد شد که در این صورت، هر صاحب شعور و عقلی باید از آن دوری جوید.
در یکی از روایات تصریح شده: در آبی که دیگران در آن شست و شو نموده اند نباید شست و شو کرد. محمد بن علی بن جعفر از حضرت رضا علیه السلام چنین روایت کرده:
کسی که شست و شو کند از آبی که دیگران در آن شست و شو نموده اند، آن گاه به بیماری جذام مبتلا گردد، جز خودش هیچ کس را سرزنش ننماید … . (8)
و نیز در حدیث دیگری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که آن حضرت فرمود:
نباید هیچ یک از شما در حالی که جنب است در آب ساکن [داخل شود و] غسل کند. ابوهریره پرسید: [بنابراین] چه کند؟ فرمود: با وسیله، آب برمی دارد [و در خارج غسل می کند، که مبادا آلودگی به آب، سرایت و موجب زیان دیگران گردد]. (9)
افزون بر آن چه گذشت از روایات بسیاری فهمیده می شود که در آغاز اسلام و دوران ائمه اطهار علیهم السلام رسم چنان بوده که مسلمانان با آب دست نخورده شست و شو می کردند چنان که ابوالحسن هاشمی می گوید:
از امام پرسیده شد که مردان گوناگونی در گرداگرد حوض حمام جمع می شوند؛ به گونه ای که یهودی از مسیحی و جنب از غیرجنب تشخیص داده نمی شود؛ [در این صورت آیا می توان از آن حوض آب برداشت و شست و شو نمود؟] فرمود: از همین آب [بردار و] شست و شو کن و از آب دیگر شست و شو مکن [و خود را به سختی مینداز؛] زیرا آن بسیار پاک و پاک کننده است. (10)
روشن است که این روایت، صراحت دارد که مردم در گرداگرد حوض جمع شدند و برای شست و شو آب برمی داشتند و چنین نبوده که میان آب بروند و خود را بشویند.
در روایت دیگر چنین آمده: «اشکالی ندارد که آب حمام استفاده شود در صورتی که منبعی داشته باشد». (11)
اشکالی درباره بهره مند شدن از آب حمام نیست در صورتی که [منبع و] ماده ای داشته باشد؛ از این تعبیر چنین برمی آید که حمام ها در آن دوران، دارای مخزن بوده، و آن جا آب به جای دیگر جاری می شده است و در آن جا از آب استفاده می کرده و شست و شو می نموده اند.
در روایت دیگری چنین آمده: نباید از آب دست خورده که احتمال آلودگی دارد، استفاده نمود که روایت عبدالکریم بن عتبه است؛ او می گوید:
از امام پرسیدم: شخص بیدار می شود و ادرار نکرده است. آیا پیش از آن که دست خود را بشوید می تواند دستش را به آبی که در ظرف قرار دارد داخل کند؟ فرمود: نه، چون نمی داند در شب گذشته دستش به کجا برخورد کرده است، پس باید دستش را بشوید [و بعد، از ظرف آب بردارد]. (12)
از ین روایت فهمیده می شود که در صورتی می توان از آب برای شست و شو استفاده نمود که به تمیز بودن آن اطمینان داشته باشیم و اگر احتمال آلودگی بدهیم بهره مندی از آن، روا نیست؛ از این رو امام فرموده، دست ممکن است آلوده شده باشد و نباید پیش از آن که دست خود را در خارج بشوید، آن را در ظرف آب، فرو برد.
افزون بر دلایلی که درباره منع به کار بردن آب آلوده و دست نخورده گفتیم، آن چه ما را به این منظور راهنمایی می کند، روایاتی است که به ما دستور می دهد پیش از وضو یا غسل، استنشاق و مضمضه نماییم. (13)
در صورتی که ما مقیّد باشیم آب وضو و غسل خود را، در دهان و بینی بگردانیم، بی شک دقت می کنیم که آب، پاک باشد به گونه ای که میل داشته باشیم آن را به دهان و بینی خود داخل نماییم و این وسیله ای است که پیوسته بکوشیم با آبی که شایسته آشامیدن، بسیار تمیز، بی میکروب و خالص باشد وضو و غسل انجام دهیم. از این جا فهمیده می شود که اسلام به پاکیزگی و دوری از آلودگی ها و آن چه موجب بیماری و زیان می باشد بسیار اهمیت داده است.
4. حمام رفتن با شکم خالی و پر، خوب نیست. در روایاتی به این موضوع اشاره شده است. ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:
به حمام نرو، مگر این که چیزی در معده ات باشد که آن هیجان معده ات را خاموش می کند و بدن را نیرومند می سازد و [هم چنین] با معده پر از غذا، به حمام نرو. (14)
در روایات بی شماری آمده است که سر را با گیاه ختمی بشویید و فوایدی برای آن گفته شده است. امام صادق علیه السلام فرموده:
شستن سر با ختمی، موجب در امان بودن از سردرد و فقر و پاک شدن سر است از آلودگی هایی که در آن به وجود می آید. (15)
در زمان های قدیم که مانند امروز ضد عفونی ساختگی فروان نبود، پزشکان برای ضدّ عفونی زخم ها از گل ختمی استفاده می کردند.
برای شست و شوی زخم ها نیز در گذشته از طبخ شده آن استفاده می کردند و هنوز هم برای زرد زخم مورد استفاده قرار می گیرد و هیچ یک از داروهای گران قیمت امروز، جای آن را نگرفته است. (16)
هم چنین در حدیث های بسیاری دستور داده شده که سر را با برگ سدر بشویند. از حضرت علی علیه السلام چنین روایت شده:
هنگامی که خداوند به پیامبرش دستور داد که اسلام را آشکارا تبلیغ کند و وحی، آشکار شد، آن حضرت در مسلمانان کمی افراد و در مشرکات زیادی افراد را مشاهده کرد؛ از این رو اندوهناک شد. آن گاه خداوند-عزّ وجلّ- جبرئیل را با مقداری از سدری که از «سدره المنتهی» بود [به نزد آن حضرت] فرستاد. پیامبر صلی الله علیه و اله سرش را با آن شست و بدان وسیله اندوهش از میان رفت. (17)
5. برطرف کردن موهای بدن: اگر کاملاًبه زیان های موی بدن، به ویژه موهای اعضای پایین تنه و زیر بغل پی ببریم در می یابیم که برای بدن، زیان های فراوانی به بار می آورد که از میان بردن آنها نه تنها زیان را دفع می کند، بلکه فواید بسیاری نیز دارد؛ زیرا موها، کثافات و گرد و غبار را به خود جذب نموده، جایگاه مناسبی برای میکروب ها می گردد. افزون بر اینها، چنان که در یکی از مباحث یادآور شده ایم، پوست بدن یکی از وسائل تنفس می باشد و روشن است که موی بدن از تنفس پوستی جلوگیری می کند، موجب سستی بدن می شود؛ از این رو در اسلام مقرر گردیده که موها را از بدن بزدایند. به ویژه موهای عورتین بر اثر آلوده شدن به بول و غایط، باید بیشتر از جاهای دیگر بدن پاکیزه باشند و باید که آن موها با دارو از میان برود.
همه می دانند که موهای بدن در زیر لباس ها جز این که میکروب ها را در خود نگه دارد و هنگام صابون زدن و آب ریختن، مانع از میان رفتن آنها از بدن می گردد، نتیجه دیگری نخواهد داشت. از سوی دیگر، رسوباتی که از عرق بر روی بدن می ماند و نیز چربی ها و چرک هایی که از یاخته های از میان رفته تولید شده، سطح بدن را فرا می گیرد و در این هنگام است که میکروب ها محلّ مناسبی را زیر پوشش موها که حرارت مناسب و غذای دلخواه دارد، پیدا می کنند و هرچه بیشتر به رشد و تکثیر می پردازند؛ از این رو است که امام صادق علیه السلام فرموده:
هیچ یک از شما نباید بگذارد موی زیر بغلش بلند شود؛ زیرا شیطان آن جا را مخفی گاه خود قرار می دهد و با آن، خود را می پوشاند [و حفاظت می کند]. (18)
این که امام علیه السلام تنها زیر بغل را فرموده، بدان سبب است که آن مکان، بیشتر از جاهای دیگر بدن، مورد نشو و نمای میکروب ها است. به اصطلاح، در این روایت، فرد اکمل یادآور شده است. اصولاً از میان بردن همه موهای بدن مورد توجه پیشوایان دین بوده است. روایت شده که حضرت صادق علیه السلام تمام بدنش را نوره می کشید. (19)
در روایت دیگر از حضرت رضا علیه السلام چنین نقل شده: «چهار چیز از اخلاق انبیاست؛ … یکی از آنها از میان بردن موی جسد، با نوره است.» (20)
از نوادر راوندی بازگو شده:
مسلّما نباید یکی از شما، موی سبیل و شرمگاه و بغل خود را واگذارد که بلند شود؛ زیرا شیطان آن جاها را پناهگاه خود قرار می دهد که به آن وسیله استتار می کند [و خود را حفظ می نماید]. (21)
روشن است اگر موی سبیل بلند باشد، میکروب هایی که در هوا هستند در آن محل، جای می گیرند و نیز بر اثر غذا خوردن، مواد غذایی و چربی، در لابه لای آنها می ماند و محلّ مناسبی برای رشد میکروب ها ایجاد می شود و هنگام تنفس، از راه بینی به داخل بدن راه می یابند؛ در نتیجه، آدمی را به بیماری های گوناگون گرفتار می سازند. از این رو است که در روایات آمده: شارب خود را کوتاه کنید.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است:
هر آینه هر یک از شما باید موی سبیل و بینی خود را بگیرد و به وضع خودش برسد که آن زیبایی اش را افزون می کند. (22)
و نیز در این باره از حضرت صادق علیه السلام بیان بس ارزش مندی نقل شده که گفتن آن بسیار مناسب است:
… سپس بر ابراهیم علیه السلام [یعنی راه راست خدایی] را نازل کرد و آن ده عمل است؛ که پنج عمل آن در سر و پنج عمل دیگر درباره بدن است. آن چه مربوط به سر است: برگرفتن موی شارب [سبیل]، واگذاشتن [و نتراشیدن] ریش، چیدن [موی] سر و اصلاح آن، (23) مسواک زدن و خلال کردن می باشد. و آن چه درباره بدن است: زدودن مو از بدن، ختنه کردن، ناخن گرفتن، غسل جنابت کردن و شستن مخرج با آب است. این حنفیّت [و راه راست الهی] آشکاری است که آن را ابراهیم علیه السلام آورده است که نسخ نشده و تا روز قیامت نسخ نخواهد شد و آن معنای فرموده خداوند می باشد که فرموده: «از روش ابراهیم که [راه] مستقیم است، پیروی مکن». (24)
در این روایت درباره موی سر، «طمّ الشعر» به کار رفته و در برخی از روایات دیگر «جزّ الشعر» آمده؛ برای نمونه در روایت سکونی آمده است:
کسی که موی [سر] را نگه می دارد، به خوبی از عهده آن برآید [و آن را مرتب و پاکیزه بدارد] یا آن که آن را بچیند و [نگه ندارد]. (25)
«طمُّ الشَعر» گاهی به معنای جمع کردن مو و بافتن آن به کار رفته (26) و گاهی به معنای کوتاه و قطع کردن.
از بررسی کاربرد «جزُّ شَعرِ الراسِ» در روایات باب، چنین برمی آید که مقصود آن است که هنگام بلند شدن موی سر، آنها را قطع کنند و بچینند.
بنابراین، منظور از «جزّ» که در روایات آمده، تراشیدن نیست، بلکه چیدن و کوتاه کردن موی سر است به گونه ای که مرسوم و متداول باشد.
دلیل این مطلب روایات گوناگونی می باشد که در این باره بازگو شده است. در برخی از روایات به تراشیدن امر شده، چنان که از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده اند که به مردی فرمود: «سرت را بتراش که آن به زیبایی ات می افزاید». (27) از سوی دیگر، اخباری را می بینیم که می فهماند اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله سرشان را نمی تراشیده اند.
ابن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرده: «… یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله [سرخود را نمی تراشیدند و] مو داشتند …»(28) و نیز در روایت است: «… هنگامی که موی [سر] رسول خدا صلی الله علیه و آله بلند می شد تا بناگوشش بود» (29) در روایت دیگر چنین آمده: «تراشیدن سر برای جوانان، مثله و برای پیرمردان وقار است». (30)
از اختلاف روایات، چنین برمی آید که تراشیدن یا گذاردن موی سر از اعمال فردی است؛ یعنی به گونه ای است که هر کس بر پایه موقعیت و مصلحت خود، عمل می کند.
افزون بر آن چه گذشت، روایاتی درباره رسیدگی به وضع موی سر نقل شده، بر مقصود ما دلالت دارد. از رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره بازگو شده:
کسی که موی سرش را نگه دارد [باید]یا به وضعش برسد [و بهداشت و نظافتش را رعایت کند] یا این که آن را بچیند [و کوتاه کند].
نیز از آن حضرت بازگو شده: «موی نیکو، پوشش [و داده] الهی است؛ آن را گرامی بدارید». (31)
مکروه بودن خوردن و آشامیدن و خضاب بستن در حال جنابت
در روایات، از خوردن و آشامیدن جنب نهی شده، مگر این که دست خود را بشوید و مضمضه کند.زراره از امام باقر علیه السلام چنین روایت کرده: «هرگاه جنب بخواهد که بخورد یا بیاشامد، دست خود را بشوید و مضمضه نماید». (32) در روایت دیگر امام صادق علیه السلام فرمود:
جنب هیچ چیزی را نمی چشد، مگر این که دست هایش را بشوید و مضمضه کند که اگر این چنین نکند بیم آن می رود که پیس شود. (32)
در برخی روایات آمده که انجام این کار، موجب فقر است (34) و هم چنین از مدارک دینی برمی آید که خضاب نمودن در حال جناب یا خود را در حالی که خضاب بسته، جنب کردن، روا نیست. عامر بن جذامه از امام صادق علیه السلام روایت کرده که از آن حضرت شنیدم که فرمود: «حائض و جنب نباید خضاب کند و زن و مرد نباید جنب شوند در صورتی که خضاب کرده باشند …». (35)
از خوابیدن در حال جنابت نیز در روایات بسیاری نهی شده است. در یکی از روایات، حضرت صادق علیه السلام از پدران گرامی اش از جدّش امیرمؤمنان علیه السلام چنین نقل کرده:
مسلمانان به حالت جنابت نمی خوابد و همیشه با طهارت می خوابد. اگر آب نداشته باشد، به خاک تیمّم می نماید؛ زیرا روح مؤمن به هنگام خواب به سوی خداوند-عزّوجلّ-می رود و با او ارتباط پیدا می کند. اگر اجلش فرا رسیده باشد او را در رحمتِ فراگیر خود قرار می دهد و اگرنه، او را با فرشتگان امین خود به جسدش برمی گرداند. (36)
پینوشتها:
1. وسائل الشیعه، ج1، ص 364: «ایّاکَ وَ دُخُولَ الحمّام بِغَیرِ مِئزَر مَلعُونٌ مَلعُونٌ الناظِرُ و المَنظورُ الیه».
2. ممکن است منظور از «عُمّار» موجودات زنده نامرئی باشد و نیز ممکن است مراد از آن آبادکنندگان که جمع «عامر» و به معنای میکروب های سودمند است باشد، که موجب سلامت انسان و در نتیجه باعث آبادانی هستند.
3. همان، ص 37: «انّ اللهَ کَرِهَ لَکُم ایَّتُها الامّهُ اربعاً و عِشرینَ خَصلَهٌ و نَهاکم عَنها الی اَن قالَ وَ کَرِهَ الغُسلَ تَحتَ السَّماءِ بغَیرِ مِئزَرٍ وَ کَرِهَ دُخُولَ الاَنهارِ الّا بِمِئزَرِ و قال: فی الانهارِ عُمّارٌ وَ سُکانٌ مِنَ المَلائِکَهِ وَ کَرٍَِ دُخُولَ الحَمّاماتِ بِغَیرِ مِئزَرٍ»..
4. همان، ج1، ص 150: «… الماء الذی تَسخنُهُ الشَّمسُ لا تَتَوَضُووا به».
5. همان.
6. مائده (5) بخشی از آیه 6: «… و ما یُریدُ اللهُ لِیَجعَلَ عَلَیکُم مِن حَرَجٍ وَ لکِن یُریدُ لِیُطهِرَکُم و لِیُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَیکُم لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ».
7. بحارالانوار، ج80، ص 340: «… تَفَکَّر فی صَفاءِ وَ رَقّتِهِ و طَهُورِهِ … و استَعمِلهُ فی تَطهیرِ الاعضاءی الَّتی اَمَرَکَ اللهُ بِتطهیرها … فان تحت کلِّ واحدهٍ مِنها فوائدُ کَثیرهٌ».
8. وسائل الشیعه، ج1، ص 158: «… مَنِ اغتَسَلَ مِن الماءِ الَّذی قَدِ اغتَسَلَ فیه فَاصابَهُ الجُذامُ فلا یَلُومَنَّ الّا نَفسَهُ».
9. منصور علی ناصف، تاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول، ص 135: «لا یَغتَسِل احدُکُم فی الماءِ الدائِمِ وَ هُوَ جُنبٌ. فَقالَ: کَیفَ یُفعَلُ؟ قالَ: یا اباهُرَیرَهَ یَتَناوَلُه تَناوُلاً».
10. وسائل الشیعه، ج1، ص 112: «عن ابی الحسن الهاشمیَّ قال: سُئِلَ عَن الرِّجالِ یَقُومُونَ عَلی الحَوضِ فِی الحَمّامِ لا اَعرِفُ الیهودیَّ مِن النَّصرانیَّ و لا الجُنُبَ عن غیرالجُنُبِ، قالَ: تغتسِلُ مِنهُ و لا تَغتَسِل من ماءٍ آخر فانَّهُ طهورٌ». این روایت مضمره است؛ یعنی به جای این که نام امام آورده شود، از ضمیر استفاده شده است.
11. همان، ص 111: مکارم الاخلاق، ص 50: «ماءُ الحمام لا باسَ به اذا کانت لهُ مادّهٌ».
12. بحارالانوار، ج80، ص 333: «الرَّجُلُ یَستَیقِظس مِن نَومِهِ وَ لَم یَبُل یُدخِلُ یَدَهُ الاِناءِ قبلَ اَن یغسِلَها؟ قالَ: لا، لِانَّهُ لا یَدرِی اَینَ باتَت یَدُهُ فَیَغسِلُها». روایات در این باره فراوان است. به همین صفحه از همین مرجع رجوع کنید.
13. ر.ک: وسائل الشیعه، ج1، ص 282 و 499؛ بحارالانوار، ج80، ص 334.
14. وسائل الشیعه، ج1، ص 377: «لا تَدخُلِ الحمّامَ الّا و فی جَوفِکَ شیءٌ یُطِفیُّ عَنکَ وَهَجَ المِعدَهِ وَ هُوَ اَقوی لِلبَدَنِ و لا تَدخُلهُ و انتَ مُمتِلیُّ مِنَ الطَّعامِ».
15. همان، ج1، ص 384: «غَسلُ الراسِ بالخَتمیِّ اَمانٌ مِن الصُّداعِ وَ بَراءٌ من الفَقرِ وَ طَهورَهٌ لِلرَّاسِ من الحزازِ».
16. ر.ک: اعجاز خوراکیها، ص 70.
17. وسائل الشیعه، ج1، ص 385: «لمّا اَمَر اللهُ رَسُولَهُ بِاظهار الاسلامِ وَ ظَهَرَ الوَحیُ رای قِلَّهِ مِن المُسلِمینَ وَ کثرَهً مِن المُشرِکینَ فاهتَمَّ رَسُولُ اللهِ هَمَّا شدیداً فَبَعثَ اللهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- جِبرَئیلَ بِسِدرٍ مِن سِدرَهِ المُنتهی فَغَسَلَ بِهِ راسَهُ فَجَلا بِهِ هَمُّهُ».
18. بحارالانوار، ج76، ص 91: «لا یُطَوَّلَنَّ احَدُکم شَعرَ اِبطِهِ فانٌ الشیطانَ یَتَّخذُهُ مَخباً یَستَتِرُ بِهِ».
19. همان، ص 93: «… ربَّما طلی بَعضُ مَوالیه جَسَدَهُ کُلَّهُ».
20. همان: «… خَلقُ الجَسَدِ بالنُورَهِ».
21. همان؛ «لا یُطَوِّلَنَّ اَحَدُکُم شارِبَهُ وَ لا عانَتُه و لا شَعرَ جَناحِهِ فانَّ الشیطانَ یَتّخِذُها مَخابِی یَستَتِرُ بها…».
22. وسائل الشیعه، ج1، ص 424: «اِنَّ النبیُّ صلی الله علیه و آله قال: لِیَاخُذ اَحدُکُم مِن شارِبِه و الشَعرِ الَّذی مِن انفه و لیَتعاهَد نَفسَهُ فانَّ ذلک یزیدُ فی جَمالِهِ…».
23. «جَزّ» در لغت به معنای «بریدن» و «چیدن» است. «جَز» ثمره چیدن و قطع نمودن میوه از درخت است. «جَزّ» الشَعرَ و الصُوفَ و الحَشیشَ و نحوه و جز النخله یجُزُّها … عن اللحیانی: صَرَمَها … و الجِزاز و الجَزاز الحَصاد…»؛ (لسان العرب، ماده «جزّ»).
24. وسائل الشیعه، ج1، ض 423 و 424: «… ثمّ اَنزَلَ عَلَیه (علی ابراهیم) الحَنَفیَّهَ وَ هِیَ عَشرهُ اشیاء: خمسهٌ مِنها فی الرَّاسِ و خمسهٌ منها فی البَدَنِ. فاما التی فی الرَّاسِ فاخذُ الشاربِ وَ اعفاءُ اللِحی و طمُّ الشَعرِ و السِّواکُ و الخِلالُ. و اماّالَّتی فی البَدنَ فَحَلقُ الشَعرِ منَ البَدَنِ و الختانُ وَ تقلیمُ الاَظفارِ و الغُسلُ من الجنابه و الطَّهُورُ بِالماءِ. فهذا الحنفیّه الطاهرهُ الَّتی جاء بها ابراهیم علیه السلام فلم تُنسَخ الی یَومِ القیامَهِ و هو قَولُهُ «و اتّبع مِلَّهَ ابراهیمَ حَنیفاً…».
25. همان، ج1، ص 432: «من اتّخذَ شَعراً فَلیُحسِن ولایتَهُ او لِیَجُزَّهُ».
26. لسان العرب، ماده «عَقٌ»: «العُقص: ان تلوِیَ الخُصلَهَ مِنَ الشَعرِ ثم تَعقِدُها ثم تُرسِلُها …». موها را وقتی بچیند و ببندند، سپس آن را رها کنند، «عَقص» گویند.
27. وسائل الشیعه، ج1، ص 416: «قال رسول الله لرجُلٍ: اِحلَق فَانَّهُ یَزیدُ فی جَمالِکَ».
28. همان: «… کان اصحاب محمّد مُشعِرینَ».
29. همان، ص 418: «… انَّ رَسُولَ اللهِ کانِ اذا طالَ شَعرَهُ کانِ الی شَحمَهِ اُذُنِه».
30. همان، ص 417: «اِنَّ خَلقَ الراسِ مُثلهٌ للشابّ و وَقارٌ بالشیخ(للشیخ ط)».
31. همان، ج1، ص 422: «الشعر الحسن من کسوَهِ الله فاکرموا».
32. همان، ص 495: «عن ابی جعفر علیه السلام قالَ: الجُنُبُ اذا اَرادَ ان یَاکُلَ و یَشرَبَ غَسَلَ یَدَهُ وَ تَمَضمَضَ…».
33. همان: «لا یَذوقُ الجُنُبُ شَیئاً حتّی یَغسَلَ یَدیهَ وَ تَمَضمَضَ فَانَّهُ یُخافُ مِنُ البَرَصُ».
34. همان، ص 496.
35. همان، ص 498: «عن ابی عبدالله علیه السلام قالَ: سَمِعتُهُ یقُولُ: لا تَختَضِبِ الحائضُ و لاَ الجُنُبُ و لا یَجنُبُ و عَلیها خِضابٌ…».
36. همان، ج1، ص 266: «لا یَنامُ المُسلِمُ و هُوَ جُنُبٌ و لا یَنامُ الّا علی طَهُورٍ فَان لَم یَجِد الماءَ فَلیَتَیِمِّم بالصَعیدِ فَانَّ رُوحَ المُومِن تَروُحُ الی الله-عزَّ و جَلّش-فیلقاها و یُبارکُ عَلَیها فَان کانَ اجَلُها قَد حَضَرَ جَعَلَها فی مَکنُونِ نِعمَتِهِ و ان لَم یَکُن اَجَلُها قَد خَضَرَ بَعَثَ بِها مِنَ اُمنائِهِ مِنَ المَلائِکَهِ فَیَرُدُّها فی جَسَدِه».
منبع: صانعی، دکتر سیدمهدی؛ (1390)، پاکیزگی و بهداشت در اسلام، قم، مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه)، چاپ سوم 1390.