نویسنده: دکتر سید مهدی صانعی
پوست بدن، دارای سوراخ هایی است که واسطه ارتباط بدن با هواست؛ بدین معنا که بدن، از این راه ها اکسیژن جذب می کند و هفت درصد تنفس آدمی از این راه انجام می شود و در عوض، یک بخش از موادّ زاید بدن با عرق خارج می گردد که پس از خشک شدن عرق، آن مواد روی پوست برجای می ماند. یکی از شگفتی های پوست بدن، این است که افزون بر ویژگی ارتجاع به هنگام چاقی و لاغری، شکل بدن را حفظ می کند، از داخل، شایستگی نفوذ آب را دارد؛ اما از بیرون غیرقابل نفوذ می باشد؛ به گونه ای که اگر کسی مدت ها دست خود را در آب نگه دارد، ذره ای به بدنش نفوذ نمی کند؛ (1) بنابراین اگر بدن مدتی شسته نشود، بر اثر تعرّق پی در پی، موادّ گوناگون و چرک، روی هم رسوب کرده، سوراخ های پوست را می گیرد که در نتیجه سلامت آدمی به خطر می افتد؛ از این رو است که اسلام برای شست و شو و تمیزکردن بدن، دو راه در نظر گرفته است:
یکی این که به طور مطلق، پاکیزه بودن را مستحب دانسته؛ دیگر این که چنان چه افرادی پیدا شوند که به فکر پاکیزگی و بهداشت خود نباشند و به خاطر کار فراوان و سرگرمی به امور روزمره دنیوی به این امر توجه نداشته باشند، تکلیف الزامی برای آنان مقرر کرده که با ضوابط و شرایطی، غسل را بر آنان واجب و درموارد فراوانی مستحب کرده است، از این راه پاکیزگی و سلامت خود را حفظ کنند.
روشن است هنگامی که کاری از سوی شرع جنبه وجوب پیدا کند، مردم نیز به آن عمل می نمایند و از دستور دین سرپیچی نمی کنند؛ برای نمونه، اعراب صحرانشین که بیشتر در مکان های کم آب هستند و آب در زندگی شان نقش مهمی دارد؛ چون مذهب و باور به مبانی دینی، در اعمال و رفتار، تاثیر به سزایی دارد، این مادّه حیاتی را برای شست و شو و غسل مصرف می کنند. آشکار است که اگر دستور دین نمی بود، هیچ نیرویی نمی توانست ایشان را به این عمل وادارد تا از آثار آن بهره مند گردند. افزون بر آن چه گفته شد، غسل جنابت، فواید بسیاری دارد که تاکنون علت و نتایج مهم آن، برای ما پوشیده است.
درباره برخی از حکمت های غسل جنابت در حدیثی از حضرت رضا علیه السلام چنین نقل شده:
و همانا مردم به انجام غسل جنابت امر شده اند: اما امر نشده اند که پس از قضای حاجت غسل نمایند در صورتی که آن نجس تر و پلیدتر از منی است؛ زیرا جنابت از ذات انسان، حادث و از همه بدن خارج می گردد [یعنی همه بدن هنگام بروز جنابت تحت تاثیر قرار می گیرد]؛ اما مدفوع آدمی از ذات انسان به وجود نمی آید [و] جز این نیست که غذا از مجرایی وارد معده می شود و [پس از تغییراتی] از مجرای دیگر خارج می گردد.(2)
شاید فرمایش امام (ع) در این باره از یک حیث، به آن چه دانشمندان این دوران به آن پی برده اند، نظر داشته باشد. آنان چنین گفته اند که در میان اعصاب انسان، دو عصب ویژه وجود دارد که عکس یک دیگر عمل می کنند: اعصاب «سمپاتیک» ، تحریک قلب را تند و اعمال روده را کند می نماید و فشارخون را بالا می برد؛ اما «پاراسمپاتیک» که اسم دیگرش «تیموکاستریک» است، فشار خون را کم می کند، از تپش قلب می کاهد و باعث به کار افتادن دستگاه گوارش می شود و هر دو در عمل جنسی دخالت دارند و باید تعادلی در آنها باشد تا انسان سلامت خود را حفظ نماید. توضیح آن که هنگام عمل زناشویی و احتلام، تعادل میان این دو به هم می خورد؛ اما استحمام می تواند تعادل از دست رفته را دوباره میان این دو عصب برقرار سازد تا انسان نشاط و نیروی خود را باز یابد.(3 )
علت دیگری که درباره فلسفه غسل جنایت به نظر می رسد و شاید از فرموده امام، در روایتی که گذشت، استفاده شود، این است که در هنگام عمل زناشویی، انقباض و عکس العمل هایی در اعصاب به وجود می آید که آثار آن بلافاصله در بدن ظاهر می گردد. در این باره آن چه همگان از آمیزش احساس می کنند سستی و کوفتگی عمومی است که بر انسان عارض می شود؛ افزون بر این، خون که در همه بدن در عروق بسیار نازک جاری است، انقباض پیدا می کند به گونه ای که اندکی از حالت عادی جریان خارج می شود، به ویژه جریان آن بر سطح بدن، سست می گردد؛ در این صورت، ریختن آب بر همه بدن و دست کشیدن روی اعضا در هنگام غسل- که مستحب است – (4 ) سبب بازگشت جریان معمولی خون و تجدید عمل دور آن است که در نتیجه، اعمال حیاتی به حالت عادی برمی گردد و بدن، برای ادامه زندگی و فعالیت آماده می شود.(5)
اثر دیگری که می توانیم بر غسل مترتب کنیم این است که عمل آمیزش، یک عمل حیوانی است بدین معنا که حیوانات نیز دارای غریزه جفت گیری هستند و انسانی که فطرت سلیم داشته باشد، هنگامی که متوجه شود خود را به حیوانات همانند ساخته و عملی را انجام داده که حیوانات آن را کامل تر و با لذت بیشتر انجام می دهند، احساس کوچکی می کند و کدورت و تیرگی روحی بر وی عارض می شود و نزد خود شرمنده است. در این هنگام ، غسل و شست و شوی همه بدن، وسیله ای است که غبار حیوانیت و آلودگی روحی و معنوی را از میان می برد و با اطمینان و شادابی به کارهای روزمره یا عبادت می پردازد و از این رو است که پاکی جسم، پاکی روح و اندیشه را به همراه می آورد.
این مطلب، فرموده رسول اکرم (ص) را به ذهن می آورد که فرمود:
آثاری از کدورت و تاریکی دنیا و مادیت بر دلم عارض می گردد و من [برای زدودن این کدورت و تاریکی] در هر روز، هفتاد بار (6) از خداوند آمرزش می طلبم.(7)
آشکار است که برخی از غسل ها هم چون غسل جنابت و غسل مسّ میت و غسل هایی که با نذر، عهد و قسم واجب می گردد و دسته ای غسل های دیگر، واجب است . افزون بر اینها در اسلام به غسل های مستحبّ بسیاری دستور داده شده که شمار آنها را برخی از فقها نزدیک به صد مورد دانسته اند (8) و این می رساند که شارع مقدس اسلام خواسته بدین وسیله مسلمانان، خود را همیشه پاکیزه نگه دارند.
از جمله غسل های مستحب، غسل جمعه است که درباره آن تاکید فراوان شده به گونه ای که برخی از فقهای اهل سنت و نیز گروهی از فقهای متاخّر شیعه و برخی قدما، هم چون کلینی و صدوق به وجوب آن قائل شده اند (9) و کسانیکه آن را مستحب می دانند، چنین اظهار می دارند که آن، یک گونه مستحبی است نزدیک به واجب که حتی المقدور نباید ترک شود. (10)
در برخی از روایات آمده است: «غسل جمعه را جز فاسق ترک نمی کند. کسی که غسل جمعه را به جا نیاورده، روز شبنه باید آن را قضا کند». (11) در روایت دیگر است: «هیچ کار مستحبی بهتر از آن نیست». (12)
حضرت صادق علیه السلام درباره علت غسل جمعه، چنین فرموده است:
انصار که در سر چاه ها با شترها آب می کشیدند و در املاک خود کار می کردند، روز جمعه که می رسید [برای ادای نماز جمعه] به مسجد می آمدند که [بر اثر کثرت کار و عرق ریزی و مراعات نکردن نظافت] مردم از بوی زیر بغل و بدن شان ناراحت می گشتند. آن گاه پیامبر صلی الله علیه و اله دستور داد که غسل کنند که پس از آن، سنت اسلام بر آن جاری شد [که مردم در روز جمعه غسل کنند]. (13)
پینوشتها:
1. ر.ک: سالنامه نور دانش، سال 1325 ش، ص 32.
2. وسائل الشیعه، ج1، ص 467: المحجه البیضاء، ج1، ص 308: «… وَ اِنَّما اُمِرُوا بالغُسلِ مِنَ الجِنابَهِ وَ لَم یُومَرُوا بالغُیلِ مِن الخَلاءِ وَ هُوَ انجَسُ من الجَنابهِ و اقذَرُ مِن اَجلِ اَنَّ الجِنابَهَ مِن نفسِ الانسانِ وَ هُوَ شیءٌ یَخرُجُ مِن جَمعِ جَسدِهِ و الخلاءُ لَیسُ هُوَ مِن نَفسِ الاِنسانِ اِنَّما هَوَ غذاءٌ یَدخُلُ مِن بابٍ وَ یخرُجُ مِن بابٍ».
3. ر.ک: مجله درسهایی از مکتب اسلام، سال چهارم، ش1، ص 38.
4. ر.ک: عروه الوثقی، ص 96، فصل فی مستحبات غسل الجنابت.
5. مجموعه انتشارات انجمن تبلیغات اسلامی، ص 157.
6. ظاهر امر چنین است که هفتاد بار ویژگی ندارد و مقصود، استغفار فراوان است.
7. بحارالانوار، ج63، ص 183: «اِنَّه لَیَغانُ علی قَلبی فاستَغفِرُو اللهَ فی الیَومِ سَبعینَ مَرَّهً…».
8. ر.ک: مصباح الفقیه، ج1، ص 432.
9. همان.
10. عروه الوثقی، ص 155.
11. مصباح الفقیه، ج1، ص 432: «لا یَترُکُ غسلَ الجُمعَهِ الّا فاسِقٌ وَ مَن فاتَه غُسلُ الجمعَهِ فلیقضِهِ یَومَ السَبتِ».
12. همان: «لَیسَ شیَءٌ مِنَ التَطَوُّعِ اعظمُ مِنهُ».
13. بحارالانوار، ج81، ص 124: «انَّ الاَنصارَ کانَت تَعمَلُ فی نَواضِحِها و اموالِها فَاذا کانَ یومُ الجمعهِ حَضَروُا المَسجِدَ فتاذّی الناسُ بارواحِ آباطِهِم و اَجسادِهِم فاَمَرهُم رسولَ الله بالغُسلِ فَجَرَت بِذلک السُنَّهُ».
منبع: صانعی، دکتر سیدمهدی؛ (1390)، پاکیزگی و بهداشت در اسلام، قم، مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه)، چاپ سوم 1390.