انسان موجودی است که روح خدا در او دمیده شده و استعدادهای رسیدن به کمال در درون او گذاشته شده است. این استعدادها در اثر تعلیم و تربیت صحیح شکوفا میشود. در این میان یکی از اصول مهم تعلیم و تربیت اصل تشویق و تنبیه است. بر اساس همین اصل، پیامبران و برگزیدگان الهی نیز بشارت و انذار را برای هدایت انسانها به کار میبردند. در قرآن مجید، تشویق و تنبیه در کنار هم ذکر شده است؛ لذا تشویق و تنبیه باید توأم باشند. نهجالبلاغه این گنجینهی غنی معارف اسلام نیز، به کارگیری شیوهی تشویق و تنبیه را به عنوان سیرهی امام علی (علیهالسلام)، در تربیت و هدایت مردم نشان میدهد. تشویق در لغت به معانی مختلفی آمده است: به شوق آوردن، کسی را ستودن و او را دلگرم ساختن به چیزی و… تنبیه در لغت عبارتست از: آگاه ساختن کسی بر امری، هشیار ساختن، واقف گردانیدن به چیزی، مجازات کردن و… دربارهی اهمیت تشویق میتوان گفت انسان به طور فطری علاقه به احترام، برتری و سرافرازی دارد. روان آدمی تشنهی ستایش و تحسین است و لذا تشویق و سپاس دیگران، عامل محرک او محسوب میشود. در سایهی تشویق میتوان فرد را به کارهای مطلوب وا داشت و عملکرد او را به راه صحیح هدایت کرد. و اما اهمیت تنبیه در این است که چون انسان همواره در معرض لغزشها، انحرافات و گناهانی است که مانع رسیدن او به سعادت حقیقیاش میباشد؛ لذا برای باز داشتن انسان از این موانع، تنبیه یا کیفر عامل مؤثری به شمار میرود. البته این هنگامی است که نمیتوان از رفق، شفقت و محبت استفاده کرد. بنابراین، تنبیه بر اساس مقرّرات میتواند یک روش تربیتی باشد. به همین خاطر اسلام نیز تنبیه را در برخی موارد به شکل محدود و معتدل، برای اصلاح رفتارهای نامطلوب و با شروطی میپذیرد. حتی گاهی استفاده از آن را واجب میداند. در مکتب تربیتی امام علی (علیه السلام)، نمونههای مختلف تشویق و تنبیه به چشم میخورد که نمایانگر ضرورت تشویق و تنبیه در نگاه آن حضرت است. آن حضرت ضمن رعایت اصل تقدّم تشویق بر تنبیه، همواره مردم و یا کارگزاران را با در نظر داشتن نکات دقیق تربیتی، مورد تشویق یا تنبیه قرار میدانند. تشویق و تنبیه انواع گوناگونی دارد که هر کدام را میتوان متناسب با نوع عمل و جایگاه فرد به کار برد. نکات کلیدی و مهمی را در مورد تشویق و تنبیه، باید در نظر گرفت تا اثر تربیتی مطلوب حاصل شود که بعضی از آن نکات عبارتند از: تناسب تشویق و تنبیه با رفتار شخص، پرهیز از افراط و تفریط، توجه به هدف نبودن تشویق و تنبیه، قاطعیت در تنبیه و عدم تبعیض، بجا و به موقع بودن تشویق و تنبیه، اشاره به علت تشویق یا تنبیه، اجرای تنبیه به صورت مرحلهای و…
مقدمه
اگر چه برخی از ویژگیهای موجودات دیگر در انسان است، ولی انسان متفاوت از تمام موجودات میباشد؛ و از امتیازاتی برخوردار است که مختص او است. از منظر اسلام و قرآن، بینشهای غربی مبنی بر اینکه انسان، ماشینی پیچیده است و یا به صورت یک حیوان تکامل یافته تصور شود پذیرفته نیست، بلکه انسان موجودی است که روح خدا در او دمیده شده و استعدادهای رسیدن به کمال در درون او گذاشته شده است. استعدادهایی که در اثر تعلیم و تربیت صحیح شکوفا شده و یا در اثر رها شدن یا تربیت نا صحیح به تباهی کشیده میشود؛ و چون انسان آفریده شده تا به کمال برسد لذا تربیت از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است؛ بنابراین باید راه تربیت صحیح انسان را شناخت تا در اثر آن انسان از انحرافات باز داشته شود و به فعلیت کمال انسانی برسد. در تعلیم و تربیت، امر تشویق و تنبیه یا پاداش و کیفر به عنوان یکی از عوامل و محرکهای مهم تلقی میشود. البته عوامل بسیار زیادی وجود دارند که رفتار فرد را تحت تأثیر قرار میدهند، اما در برخی شیوهها، ایجاد تأثیر و تغییر به طور عمده بکار میرود. از شناخته شده ترین آنها فرآیند تنبیه و تشویق است که فرد را در مسیر صحیح قرار میدهد. تشویق و تنبیه از اصولی است که به منظور اجرای مدیریت صحیح و مؤثر نیز اجرا میشود. تقریباً همه با اصطلاح تشویق و پاداش آشنایی دارند و معمولاً این دو ارتباط و پیوستگی نزدیکی با یکدیگر دارند، به طوری که یکی بدون دیگری معنایی نخواهد داشت. تشویق فرآیند پاداش دهی است به رفتار فرد، یعنی برانگیختن شوق و علاقهی مجدد او به انجام همان رفتار. ساختار روانی و عاطفی انسان به گونهای است که اگر مورد تأیید و تشویق و دریافت پاداش قرار گیرد معمولاً خشنود میشود و انگیزه فعالیت بیشتری پیدا میکند. طبیعت انسانها به گونهای است از تشویق لذت برده و هنگامی که در انجام امور مورد تشویق قرار میگیرند، معمولاً در صدد بر میآیند تا آن امور را بهتر انجام دهند. از این رو تشویق و پاداش، در اصلاح یا تثبیت رفتار بسیار مؤثر است و کارشناسان تربیتی بر استفاده از این روش در تربیت افراد تأکید فراوان دارند. تنبیه، نیز عاملی است برای جلوگیری از کارهای ناپسند و زشت. تنبیه در اصل مجازاتی است (از قبیل سرزنش، محرومیت، جریمه، کتک و…) در مورد شخص خاطی تا او را آگاه کند و از خطا دورش بدارد و در نهایت به راستی و راه صواب سوقش دهد؛ لذا بیشتر جنبه تذکر و اصلاح دارد و انسان را از عمل خلاف و مسیر اشتباه باز میدارد. مکانیزم تنبیه به این صورت است که چون انسان به گونهای طبیعی از ضرر و اموری که برای نفس او ناخوشایند رویگردان است، لذا انگیزهی دفع ضرر تنبیه، در درون او مانعی برای ارتکاب پارهای از اعمال میشود. روی همین اصل در اجتماعات مختلف بشری از آغاز تا کنون، اصل تنبیه معمول بوده است. تنبیه بدنی به قصد تربیت و اصلاح نسلها و باز داری ایشان از لغزش و خطا، از بدو پیدایش جوامع و در دورههای مختلف به صور گوناگون خود را متجلی ساخته است. امروزه قوانین جزائی، در کشورهای مختلف، عاملی باز دارنده و از مصادیق تنبیه تلقی میشوند. از این رو است که در تربیت اسلامی نیز اصل تشویق و تنبیه به عنوان امری مسلم، شناخته و پذیرفته شده است و در تربیت اسلامی جایگاه ویژه و مهمی را دارا است. در مکتب تربیتی امام علی (علیهالسلام)، نمونههای مختلف تشویق و تنبیه به چشم میخورد که نمایانگر ضرورت تشویق و تنبیه در نگاه آن حضرت است. آن حضرت ضمن رعایت اصل تقدّم تشویق بر تنبیه، همواره مردم و یا کار گزاران را با در نظر داشتن نکات دقیق تربیتی، مورد تشویق یا تنبیه قرار میدانند. در حقیقت روش تشویق و تنبیه در مدیریت اسلامی از پیامبران و برگزیدگان الهی اقتباس شده است. آنها هم بشارت میدادند و هم میترساندند. تشویق و تنبیه در اسلام جنبهی تربیتی دارد. یعنی برای تربیت بهتر نیروهای انسانی و افزایش کیفیت و کارایی، آنان تشویق یا تنبیه میشوند. در قرآن تشویق و تنبیه در کنار هم ذکر شده است؛ لذا تشویق و تنبیه باید توأم باشند، اگر چه تقدم با تشویق است(1). دربارهی تشویق و تنبیه صحبتهای زیادی شده است. شاید بتوان گفت از موقعی که مباحث تعلیم و تربیت مورد توجه و بررسی نویسندگان و پژوهشگران قرار گرفته، توجه به تشویق و تنبیه هم در تحقیقات و تألیفات آنها جای مهمی داشته است. در کتب و مجلات مربوط به روانشناسی یا تعلیم و تربیت یا علوم انسانی مطالب ارزشمندی در این درباره به چشم میخورد، که البته هر کدام از زاویهی خاصی به این بحث نگاه کردهاند. عدهای دربارهی ضرورت، عدهای دربارهی جایگاه و عدهای هم دربارهی روشها و چگونگی تشویق و تنبیه سخن گفتهاند. در این مجال کوتاه بر آن شدیم تا با استفاده از مطالب موجود، به چند نمونه از سؤالاتی که ممکن است در این مورد وجود داشته باشد در حد توان پاسخ دهیم. سؤالاتی از این قبیل که: تشویق و تنبیه چه معنی است؟ اهمیت و ضرورت تشویق و تنبیه به چه میزان است؟ جایگاه تشویق و تنبیه در قرآن کریم و نهجالبلاغه چگونه است؟ روانشناسان و مربیان تربیتی چه میگویند؟ آیا نمونههایی از تشویق و تنبیه در سیرهی امام علی (علیهالسلام)، به چشم میخورد؟ چه مواردی به عنوان نکات کلیدی در مورد تشویق و تنبیه محسوب میشوند؟ و از این دست، پرسشهایی است که در محافل تربیتی زیاد مطرح است. حتی الامکان سعی بر این بوده تا در حد مختصر به این سؤالات پاسخ مناسب داده شود. امیدواریم مطالب جمع شده، برای خوانندهی محترم مفید باشد. ان شاء الله.
فصل دوم
تعریف واژهی تشویق و تنبیه
تشویق از مادهی الشَّوْق به معنای کشیده شدن نفس آدمی به سوی امری میباشد. مِصباح المُنیر در ماده ( ش و ق ) میگوید: الشَّوْقُ إلَی الشَّیْءِ نِزاعُ النَّفْسِ إلَیْهِ؛ بنابراین تشویق که مصدر باب تفعیل است در لغت به این معانی آمده است: بر انگیختن، به شوق آوردن(2)، راغب ساختن، آرزومند کردن(2)، کار کسی را ستودن و او را دلگرم ساختن به چیزی. در لسان العرب آمده: شَوَّقَنی: هٰاجَنی فَتَشَوَّقْتُ إذٰا هَیَّجَ شَوْقَک. أقرَب المَوارِد نیز چنین گفته: شَوَقَّه إلَیْه (هَیَّجَه) أیْ: حَمَلَه عَلَی الشُّوقِ. تنبیه نیز مصدر باب تفعیل از مادهی النَّبَه به معنی بیدار شدن میباشد. لسان العرب میگوید: النَّبَه: الإنْتِباهَ مِنَ النَّوْمِ؛ پس تنبیه در لغت عبارتست از: آگاه ساختن کسی بر امری، بیدار کردن، هشیار ساختن، واقف گردانیدن به چیزی، ادب کردن(3) و مجازات کردن(4). در لسان العرب چنین بیان شده: نَبَّهْتُهُ عَلَی الْشَّیْءِ: وَقَّفْتُهُ عَلَیْه.
اهمیت تشویق
همان طوری که جسم انسان برای زنده بودن نیازهائی دارد و پیوسته به خاطر رفع آنها تکاپو و فعالیت میکند، روح او نیز نیازهایی دارد که باید تأمین گردد. بلکه تأمین نیازهای روح بسی مهمتر میباشد. به عبارتی دیگر پرورش قوای عقلانی، فکری، روحی و تحصیل فضایل اخلاقی مانند، صداقت، پاک دامنی، امانت داری، طهارت و خلاصه آنچه به انسانیت انسان مربوط است، همگی از نیازهای ضروری روح است که تحقق آنها نیازمند به کارگیری روشهای تعلیم و تربیت است؛ و چنانچه قبلاً بیان شد تشویق از امور مهم تربیت است. انسان به طور فطری علاقه به احترام دارد. هر انسانی دوست دارد که شخصیت خود را کامل کند و منتظر است که دیگران به شخصیت وی پی ببرند و قدر شناسی کنند؛ و چنانچه مورد تحسین قرار گیرد بیشتر به خوبی متمایل میگردد. لذا تشویق دیگران، عامل محرک او محسوب میشود و این به معنی واقع شدن در راه تکامل است. در سایهی تشویق میتوان فرد را به کارهای مطلوب وا داشت و عملکرد او را به راه صحیح هدایت کرد. قدردانی در عین حال که سادهترین و ارزانترین روش است، دارای آن چنان اثر و نیروی اعجاب انگیزی است که میتواند به فرد یا جامعه حیات تازهای ببخشد، و استعدادهای آن را برای فعالیتهای نوین شکوفا کند. پس به طور طبیعی بخل از تشویق و خود داری از آن یکی از موانع پیشرفت و تکامل است. کودکی که به تازگی کار خوبی را یاد گرفته در اثر تشویق به آن کار خوب ادامه میدهد. جوانی که از لحاظ عقل و احساس به مرحله حساسی رسیده و در آستانه استقلال زندگی قرار میگیرد، برای پیشرفت و افزایش تلاش بیش از هر چیز به قدردانی و تشویق نیاز دارد. کارمندی که در انجام مسئولیت خویش موفق بوده با تشویق مناسب دلگرم شده و پشتکار پیدا میکند. کارگزار یک حکومت با تشویق بجا گامهای بیشتری در راستای اهداف آن حکومت بر میدارد و… .بزرگترین ضربهای که بر نیروهای جوانان وارد میشود تحقیر شخصیت و بی اعتنائی به کارها و ارزشهای واقعی آنها است، زیرا وقتی احساس کنند شخصیت و یا اقدامات آنان مورد بی توجهی واقع شده، و نتیجه تلاش و زحماتشان اصلاً به حساب نمیآید و فاقد ارزش است، ناراحت شده، نیروهای در حال رشد آنان به یک نوع رکود و توقف دچار میگردد و حس اعتماد و امید به آینده را از دست میدهند؛ و حتی ممکن است در معرض ابتلا به بیماریهای روانی قرار بگیرند، زیرا وقتی میلی ارضا نگردید مطابق قانون معروف روانی، در قسمت نا خود آگاه ذهن مدفون گردیده و عقدهی نامطلوبی تشکیل میدهد که روح و جان را میکاهد. پس به یاد داشته باشیم یک جملهی تحسین آمیز، تأثیر عمیقی در روحیهی فرد میبخشد و ممکن است با دگرگونی و تحول روحی ناشی از آن، تمام عمر خویش را صرف تلاشهای جدی برای کسب پیروزی و موفقیت کند. بسیارند کسانی که موفقیتها و پیشرفتهای خود را مدیون تحسین و قدردانی افراد بزرگ میدانند، و اگر تحسین آنها نبود، هرگز از نردبان ترقی بالا نمیرفتند. برای همین در میان ملل پیشرفته جهان برای بزرگداشت شخصیتهای بارز و ممتاز اهمیت خاصی قائلند و این موضوع به صورتهای گوناگونی انجام میگیرد. غیر از عدهی کمی از انسانها، همه حتی بزرگسالان، به تشویق نیاز دارند. در اصل رقابتها و تلاشها از این طریق شکل میگیرد. پیدایش روحیههای شاد و بر طرف شدن ناسازگاریها از همین تشویق و تقدیرها مایه میگیرد. تشویق عامل وادار کننده است و به انسان نیرو و انرژی میدهد و بر روی افراد دیگر نیز اثر داشته و در آنها انگیزهی کار ایجاد خواهد کرد. بنابراین با تشویق است که میتوان یک سازمان و یا یک جامعه را فعال و به حرکت درآورد. همین طور عدم وجود سیستم تشویق در هر مجموعهای، به زوال آن کمک خواهد کرد. هر کدام از این مطالب، به نوبهی خود اهمیت تشویق را نمایان میسازد.
اهمیت تنبیه
انسان همواره در معرض لغزشها، انحرافات و گناهان است و این نفس سرکش بسیار به بدی امر میکند. امام علی (علیه السلام)، در سخنی این گونه فرمودهاند: إنَّ هٰذِهِ النَّفْسَ لَأَمّارَهٌ بِالسُّوءِ فَمَنْ أهْمَلَها جَمَحَت بِهِ إلَی الْمَآثِمِ(5).همانا این نفس به بدی و گناه فرمان میدهد، پس هر که آن را واگذارد او را به سوی گناهان میکشاند. به همین خاطر است که بزرگان همواره در دعاهای خود از خدا مدد میطلبند و میگویند: إلٰهی لا تَکِلْنی إلٰی نَفْسی طَرْفَهَ عَیْنٍ أبَدًا(6) خدایا هیچ گاه به اندازه یک چشم به هم زدن مرا به حال خود وامگذار. و چنانچه مسلم است کارهای اشتباه و خلاف، تنبلیها، سستیها، مانع رسیدن انسان به سعادت حقیقیاش میباشد. یکی از آخرین عوامل خارجی برای باز داشتن انسان از این موانع و مهار این نفس طغیانگر، تنبیه یا کیفر است، که روشی مناسب برای بیدار کردن و باز داشتن از کج رویها و مانعی در برابر رفتن به سوی گناهان و هلاکت انسان است. تنبیه و مجازات بر طبق ضوابط، نقشی اساسی در اصلاح فرد و جامعه دارد (7). چنانچه پیامبر (صلی الله علیه و آله)، فرمودند: حَدٌ یُقٰامُ فی الْأرْضِ أَزْکٰی مِنْ عِبادَهِ سِتّینَ سَنَهً(8). تأثیر پاککنندگی حدی که در زمین بر پا شود از شصت سال عبادت بیشتر است. از آنجا که طبع انسان از مجازات و تنبیه روی گردان است لذا ترس از این عوامل میتواند او را از انجام بعضی اعمال باز دارد. به عبارت دیگر چون اساس زندگی انسان، مبتنی بر جلب لذت و دفع ضرر است، از هر چه برای او لذت بخش و خوشایند باشد، استقبال میکند و از هر چه برایش درد آور و رنج آفرین باشد، فرار مینماید. بدین روی، طبیعی است که تنبیه چون برای او امری درد آور است، سبب گریز او از عملی باشد که عاقبتش تنبیه است. حضرت علی (علیهالسلام)، به این نکته، زیبا اشاره کردهاند: مَنْ أیْقَنَ بِالْمُجازاهِ لَمْ یُؤْثِرْ غَیْرَ الْحُسْنٰی(9). کسی که یقین به کیفرِ (عمل) دارد جز کار نیک انجام نمیدهد. روی همین اصل است که گاهی فرد تنها به علت ترس از تنبیه، بعضی از کارها را انجام نمیدهد و به خاطر اینکه در میان مردم رسوا نشود و آبرویش نرود، از اقدام به اعمال بد اجتناب میکند. بنابراین میتوان از این حساسیت افراد، در سازندگی و تربیت آنان استفاده کرد و با شیوههای صحیح تنبیه، آنان را اصلاح کرد. این مطلب مورد توجه روان شناسان نیز بوده و بعضی از ایشان، استفاده از تنبیه را مفید و حتی لازم میدانند. بنابراین، تنبیه بر اساس مقرّرات میتواند یک روش تربیتی باشد. البته در میزان و چگونگی تنبیه صحبت فراوان است و از زمانهای قدیم، مسألهی تنبیه و چگونگی آن مورد بحث بوده و موافقان و مخالفانی داشته است. غالب کارشناسان به این علت که ممکن است تنبیه، هم برای تنبیه شونده و هم برای تنبیه کننده، عواقب زیان آوری داشته باشد، با مقولهی تنبیه به صورت محتاطانه برخورد کردهاند و از نظراتشان استفاده میشود که در صورت اصلاح شدن رفتار فرد با روشهای مطلوب و به وسیلهی تقویت کنندههای « مثبت و منفی»، مربّیان مجاز به استفاده از تنبیه به عنوان یک محرّک آزارنده نمیباشند. آنان غالباً بر تشویق و پاداش در مقابل اعمال و رفتارهای مطلوب تکیه کردهاند(10) و تنبیه را به عنوان آخرین روش در تغییر رفتار، آن هم به شکل ساده مورد توجه قرار دادهاند. بنابراین فقط در مواردی خاص، تنبیه وسیلهی مناسبی برای تغییر رفتار نامطلوب و یا ترک عادت است. این به نظر اسلام نیز نزدیک است؛ زیرا در روایات اسلامی روش اوّلیه برای برخورد با رفتار نامناسب، مدارا و نرمی است(11)؛ و در صورتی که نرمی سودمند نباشد، تندی و برخورد مناسب به عنوان داروی تلخ و آخرین راه حل تجویز شده است.
دیدگاه اسلام دربارهی تنبیه
اسلام در باب تنبیه دیدگاه خاصی دارد که از هرگونه افراط و تفریط منزه است و به شیوهای اعتدالی، تنبیه را در برخی موارد به شکل محدود، برای اصلاح رفتارهای نامطلوب و با شروطی میپذیرد. البته دیدگاه دیگری هم در اسلام وجود دارد و آن از بین بردن زمینههای تنبیه یعنی کم کردن و جلوگیری از بروز فساد و گناه است. اسلام به جامعه به صورت یک مجموعه مینگرد و از طرفی به موجودیت انسانها هم اهمیت خاصی میدهد، خود سازی آحاد امّت را لازم میداند، نهی از منکر را نیز جزء وظایف میشمارد. البته قبل از آن توصیه به رفق و شفقت کرده و بر این اساس، حتی تنبیه بدنی را برای حیوانات هم نمیپسندد و به ترحّم بر آنها سفارش کرده است. پس به جاست که در امر تعلیم و تربیت، در مورد خطاهای جزئی خشم و غضب ظاهر نشود، بلکه با قدری مسامحه، از آن خطاها عفو شود تا فرد شخصیت واقعی خود را بیابد.
فصل سوم
جایگاه تشویق و تنبیه در قرآن کریم و نهج البلاغه
چنانچه قبلاً اشاره شد در تربیت اسلامی اصل تشویق و تنبیه به عنوان امری مسلم مورد توجه ویژه قرار گرفته است. قرآن به عنوان مهمترین کتاب هدایت و تربیت انسانها از بهشت و جهنم، تبشیر و انذار پیامبران، پاداش و کیفر اعمال، وعده و وعیدهای شوق انگیز و خوفناک به عنوان جلوههایی از تشویق و تنبیه، برای هدایت انسانها استفاده کرده است. در حقیقت مقصود از مژده دادن به بهشت، دلگرم کردن و تحریک افراد نسبت به اعمال خیر است؛ و مقصود از انذار و ترسانیدن از جهنم و عذاب، اعلام خطر کردن و بر حذر داشتن از کارهای زشت و عذاب الهی است. به همین جهت یکی از اهداف رسالت انبیا را نوید دادن و بیم دادن قرار داده و فرموده است: فَبَعَثَ اللّٰهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ(12)…. وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلاَّ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ(13)… همچنین به عنوان نمونه، قرآن برای تشویق به ایمان و عمل صالح میفرماید: وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تحتها الْأَنهَارُ(14)… و یا برای تنبیه سارق و تنبیه مُحارِب میفرماید: وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَهُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاءً به ما کَسَبَا(15)… إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ و رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ(16). قرآن مجید کاملاً یک سیستم پاداش و جزا (تشویق و تنبیه) را به کار برده است. در قرآن مجید بیش از هفتاد مورد فقط در مورد جزا و مشتقات آن صحبت شده که از اهمیت ویژهای برخوردار است(17). در چند نمونه از این آیات، قرآن مجید میفرماید: هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ(18) آیا پاداش نیکی و خوبی غیر از نیکی و خوبی است. وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَی(19) اما هر کس ایمان بیاورد و عمل صالح و شایسته انجام دهد پس برای او جزاء و پاداش نیکوست.وَ جَزَاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مثلها(20) و پاداش بدی، بدی مثل آن است. لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا به ما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی(21) تا بدکاران را به کیفر کارهایشان برساند و نیکوکاران را در برابر اعمال نیکشان پاداش دهد.
تدبّر و تفکر در این آیات نشان میدهد که اسلام همانند مکاتب دیگر هم برای این دنیا و هم برای آخرت پاداش و جزا را منظور داشته است. اما نهج البلاغه نیز که اهمیت آن در معارف غنی اسلام، بر همگان روشن است و کلمات مولا علی (علیهالسلام)، که در هر زمینهای چون گوهر گران بها بر تارک معارف عالیه اسلام میدرخشد، به کارگیری شیوهی تشویق و تنبیه را به عنوان سیرهی آن حضرت در تربیت و هدایت مردم نشان میدهد.
آن حضرت، درباره نقش پاداش و کیفر الهی در تربیت آدمی فرمودهاند: إنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَضَعَ الثَّوابَ عَلی طاعَتِه وَ الْعِقابَ عَلی مَعْصِیَتِه ذِیادَهً(22) لِعِبادِهِ عَنْ نِقْمَتِه وَ حِیاشَهً لَهُم إلی جَنَّتِه(23). همانا خداوند پاداش را بر اطاعت، و کیفر را بر نافرمانی قرار داد تا بندگان را از عذابش برهاند و به سوی بهشت کشاند. و در مورد بکارگیری شیوهی تشویق و تنبیه خطاب به مالک اشتر چنین میفرمایند: ای پسر حارث در عملیات کارکنان حکومت خود نیک بازرسی و دقت کن. آن که با فداکاری انجام وظیفه مینماید باید قولاً و عملاً تشویق شود؛ حتی کوچکترین اقدام ستودهاش را هم نباید نادیده انگاشت و در مقابل از بدکاران نیز لازم است مطابق مقررات اسلام انتقام کشی و کیفر جویی. نمونههای تشویق و ترغیب یاران و کارگزاران، و یا تنبیه آنان در نهج البلاغه فراوان است که از مجموع آنها برمیآید که روش تشویق و تنبیه، به طور جدی مورد توجه آن حضرت بوده است. نمونههایی از تشویقها و تنبیهات حضرت إن شاء الله در فصل بعد ذکر خواهد شد. اما از آنجا که اسلام دین رحمت است، در رهنمودهای کتاب خدا و ائمه (علیهمالسلام)، تشویق و ترغیب مقدم بر تنبیه است. امام علی (علیهالسلام)، در فرمایشی به این اصل به خوبی اشاره میفرمایند: ضادُّوا الشَّرَّ بِالخَیْرِ(24). ضادُّوا الإساءَهَ بِالإحْسانِ(25). به وسیله خوبی با بدی بستیزید. (در برابر بدی مردم خوبی کنید). در برابر بدی احسان کنید. این سخنان حضرت حائز این نکته است که اصل تربیت اسلامی بر نرم خویی و خوش خلقی استوار است و برای تربیت، عمل و رفتار نیکو بسیار مؤثرتر از تنبیه و یا رفتارهای خشن است. همچنین حضرت در نامهای به یکی از فرماندههان خود مینویسند: وَ ارْفُقْ ما کانَ الرِّفْقُ أَرْفَقَ وَ اعْتَزِمْ بِالشِّدَّهِ حینَ لا تُغْنی عَنْکَ إلَّا الشِّدَّهُ(26). در آنجا که مدارا کردن بهتر است مدارا کن، و در جایی که جز با درشتی کار انجام نگیرد، درشتی کن. پس همین اصل میتواند سرلوحهی ما در امور تربیتی و همچنین در حوزهی امر به معروف و نهی از منکر قرار گیرد. تحقیقات انجام شده در سازمانها هم نشان داده است که عموماً تشویق و پاداش مؤثرتر از جزا و یا تنبیه میباشد(27).
فصل چهارم
نمونههای تشویق و تنبیه در نهجالبلاغه
و کلام امام علی (علیهالسلام)؛ نکات کلیدی در مورد تشویق و تنبیه
مقدمه
چنانچه گذشت در تربیت اسلامی و مکتب امام علی (علیهالسلام)، به هر دو مورد تشویق و تنبیه پرداخته شده و از آن به عنوان طریقی مناسب برای میل دادن انسان به صلاح و کمال و بازداشتن از پلیدی و فساد یاد شده است. سیره و کلمات آن حضرت نشان میدهد که روش تشویق و تنبیه برای برانگیختن و شکوفایی استعدادهای انسان در جهت کمال، مورد توجه ایشان قرار گرفته است. اینک به چند نمونه از آنها میپردازیم.
نمونههای تشویق در کلام امام علی (علیهالسلام)
1- تشویق به منظور تحریک بیشتر افراد جامعه
حضرت در نامهی معروف خود به مالک اشتر، تشویق را عامل تحریک برمیشمارند:
وَ واصِلْ فی حُسْنِ الثَّناءِ عَلَیهِم وَ تَعْدیدِ ما أَبْلٰی ذَوُو الْبَلاءِ مِنْهُم فَإِنَّ کَثْرَهَ الذِّکْرِ لِحُسْنِ أَفْعالِهِم تَهُزُّ الشُّجاعَ وَ تُحَرِّضُ النّاکِلَ إِنْ شاءَ اللَّهُ(28).و همواره از آنان (به عنوان تشویق) ستایش کن و کارهای مهمی که انجام دادهاند بر شمار، زیرا یادآوری کارهای ارزشمند آنان، شجاعان را (به سمت تلاش بیشتر) بر میانگیزاند، و ترسوها را به تلاش وا میدارد، إنْشاءَاللّٰهُ.
2- تشویق و هدیه دادن به شاعر
در یکی از روزهای صفین، شاعـری بنام أبو أسماء در میـان لشـگریان اشـعاری در مدح و ستایش حضرت خواند و نیکو ایشان را ستود. وقتی اشعار او به پایان رسید حضرت خطاب به او فرمودند: خدا تو را رحمت کند ای أبوأسماء! و بشارتهای نیکو به تو دهد زیرا تو از برگزیدگان در محبت و وفاداری میباشی. سپس دستور فرمودند تا یکی از خدمت کاران مخصوص در خدمت آن شاعر قرار گیرد و او را در کارهای زندگی یاری رساند(29).
3- ستایش فرمانداران
حضرت، فرماندار مدائن (سعد بن مسعود) را که به نیکی انجام وظیفه کرده بود این گونه میستایند و مورد محبت قرار میدهند: تو به شیوهی مردان پرهیزکار و نجیب و نیکوکار در تأمین منابع مالی دولت اسلامی کوشیدهای و از پروردگارت اطاعت نموده و امام خود را خشنود ساختهای. پس خدا گناهانت را بخشیده و تلاشت را قبول و عاقبت تو را به خیر ختم نماید. نیز دربارهی یکی دیگر از فرمانداران میفرمایند: تو به خوبی فرمانروایی کردهای و امانت را به جای آوردهای، پس بی آن که مورد کمترین بدگمانی و ملامتی باشی، یا اتهام گناهی درباره تو مطرح باشد، به سوی ما بیا(30). و یا به یکی دیگر از فرمانداران مینویسند: فَإنَّکَ مِمَّن أسْتَظْهِرُ بِهِ عَلٰی إقامَهِ الدِّینِ وَ أقْمَعُ بِهِ نَخْوَهَ الأَثیمِ وَ أسُدُّ بِهِ لَهاهَ الثَّغْرِ المَخُوفِ(31). همانا از تو کسانی هستی که در یاری دین از آنها کمک میگیرم، و سرکشی و غرور گناهکاران را درهم میکوبم، و مرزهای کشور اسلامی را که در تهدید دشمن قرار دارند حفظ میکنم.
4- ستایش مردم
حضرت از مردم کوفه به دلیل فداکاری آنها در جنگ جمل قدردانی کرد(32).یاد شهدای بصره (33)و کارگزاران شهیدش را گرامی داشت (34) و از صفات و برجستگیهای نیکوی آنها یاد میکرد(35)
نمونههای تنبیه در کلام امام علی (علیهالسلام)
تنبیه کارگزاران
حضرت به دلیل اهمیتی که به سرنوشت مردم میدادند، و حساسیت خاصی که نسبت به افرادی که مسئولیت جان و مال مردم را به عهده داشتند، دائماً در نهایت رأفت و مهربانی اعمال کارگزاران را کنترل میکردند و با هشدار، آنها را از خیانت بر حذر میداشتند. اگر خبر میرسید که یکی از کارگزاران با مردم تند خویی کرده، یا در امانت خیانت ورزیده، به سرعت اقدام میکردند و ابتدا آنها را به نرمی و با یاد آوری خدا و ترس از عقوبت گناه، هشدار میدادند و سپس در صورت تکرار، قاطعانه برخورد میکردند. بخشنامههای امام در این زمینه و نامههای آن بزرگوار به کارگزاران متخلف مانند: اشعث بن قَیس، زیاد بن أبیه، عبدالله بن عباس، قُدامه بن عَجلان، مَصقَله بن هُبَیره، یزید بن حَجیه، عُمَر بن مُسلمه و مُنذِر بن جارود، نشان میدهد که آن حضرت در حکومتش از نیروهای اطلاعاتی ناظر بر رفتار کارگزاران، برخوردار بوده و در مقابل رفتارهای ناشایست، به تناسب شرایط و عمل، شخص را مورد تنبیه و باز خواست و توبیخ قرار میدادهاند، برخی را عزل، برخی را تازیانه و زندان و برخی را بدون بر کناری از کارش صرفاً توبیخ کتبی مینموده است(36). یکی از نامههای توبیخی امام هنگامی نوشته شد که ایشان از طریق مأمورانش مطلع شد که زیاد گزارش غلط به ایشان داده است. از این رو نامهای به وی نوشتند: ای زیاد! به خدا سوگند تو دروغ گفتهای و اگر خراج و مالیاتی را که از مردم گرفتهای کامل نزد ما نفرستی، بر تو بسیار سخت خواهیم گرفت و مجازات سختی خواهی دید، مگر اینکه آنچه گزارش دادهای محتمل باشد (37)وقتی شنیدند حکمران فارس (مُنذِر بن جارود عبدی) بخشی از مالیات حکومت را برای خویش برداشته، پس از توبیخ و سرزنش کتبی او را عزل نمودند (38).همچنین حضرت در نکوهش کُمَیل بن زیاد(39) به خاطر اینکه مقابله با لشکریان مهاجم شام را ترک کرده بود نوشتند: فَقَدْ صِرْتَ جِسْراً لِمَنْ أَرادَ الْغارَهَ مِنْ أَعْدائِکَ عَلی أَوْلِیائِکَ غَیْرَ شَدیدِ الْمَنْکِبِ وَ لا مَهیبِ الْجانِبِ وَ لا سادٍّ ثُغْرَهً وَ لا کاسِرٍ لِعَدُوٍّ شَوْکَهً وَ لا مُغْنٍ عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ وَ لا مُجْزٍ عَنْ أَمِیرِهِ(40). تو در آنجا پلی شدهای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، نه قدرتی داری که با تو نبرد کنند، و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزی را میتوانی حفظ کنی، و نه شوکت دشمن را میتوانی درهم بشکنی، نه نیازهای مردم دیارت را کفایت میکنی، و نه امام خود را راضی نگه میداری.
انواع تشویق و تنبیه
در اینجا مناسب است این نکته را بیان کنیم که تشویق و تنبیه انواع گوناگونی دارد. هر کدام میتواند مادی یا معنوی، کلامی یا رفتاری و… باشد. نگاه محبتآمیز، احترام، اظهار رضایتمندی، دعا کردن(41)، ستایش، نوازش، دادن هدیه و پاداش همگی از گونههای تشویق به شمار میآیند و میتوان با توجه به جایگاه فرد و موقعیت زمانی و مکانی او از هر کدام که مناسبتر است سود جست. پس این نکته به دست میآید که تشویق لزوماً نباید مستلزم هزینههای سنگین و بار مالی بر بیتالمال باشد بلکه گاهی بر شمردن کارهای مهم امر تشویق را محقق میسازد (42).البته این سخن به معنای نفی پاداشهای مالی نیست. مقصود این است که نباید بر آن تکیه داشت. چنانچه ذکر شده حضرت گاهی یاران و اصحابش را با توصیف و تعریف و عبارتهای حماسی تأیید و تشویق میکرد. از باب نمونه در خطبهای خطاب به آنان چنین فرمود: أَنتمُ الأنْصارُ عَلی الْحَقِّ وَ الإخْوانُ فی الدِّینِ وَ الْجُنَنُ یَوْمَ الْبأْسِ وَ الْبِطانَهُ دُونَ النّٰاسِ بِکُم أَضْرِبُ المُدْبِرَ وَ أَرْجُو طاعَهَ المُقْبِلِ(43). شما یاران حق و برادران دینی من میباشید، در روز جنگ چون سپر محافظ دور کننده ضربتها، و در خلوتها محرم اسرار من هستید، با کمک شما پشت کنندگان به حق را میکوبم و به راه میآورم، و فرمانبرداری استقبال کنندگان را امیدوارم. همچنین پیش از جنگ صفین طی نامهای شماری از کار گزارانش را ضمن ستایش و تقدیر، برای همکاری و همراهی در جنگ بر ضد معاویه دعوت کرد (44). و یا زمانی به عیادت صعصعۀ بن صوحان رفته و او را با کلام خویش چنین تمجید مینمایند: إنَّکَ ما عَلِمْتُ حَسَنُ الْمَعُونَهِ خَفیفُ المَؤُونَهِ(45). همانا تو تا آنجا که دانستهام یاوری نیکو و کم هزینهای. همچنین سخن نگفتن، بیاعتنایی، سرزنش، بیحرمتی، تهدید، محروم کردن، جریمه، کیفر و… نیز از گونههای تنبیه به شمار میآیند.در اصل مسأله هیچ تردیدی نیست. مهم، نوع اعمال و اجرای درست این شیوهها است. بیتردید اگر تشویق و تنبیه درست به کار گرفته شوند در تربیت و اصلاح، نقش مهمی را ایفا خواهند کرد؛ و هر گونه سهل انگاری و یا تندروی در استفاده از آنها ممکن است پیامدهای زیان باری را در پی داشته باشد. بنابراین آنچه مهم است این است که بتوان از این روشها با شناخت گونههای آن و همچنین حد و مرزهای آن سود برد. حتی باید توجه داشت که مصادیق تشویق و تنبیه در هر یک از این اقسام، برای سنین مختلف نیز متفاوت است. از طرفی همان طور که تشویق و تنبیه باید بجا و به مورد و متناسب با میزان و نوع عمل باشد، باید روحیات شخص و گرایشها و مرتبهی وجودی او هم در آن لحاظ شود تا بیشترین تأثیر را داشته باشد.
نکات کلیدی در مورد تشویق و تنبیه
فلسفهی وجود تشویقات و تنبیهات، همان طور که از ظاهر این دو کلمه فهمیده میشود، ایجاد شوق در افراد صالح و تنبّه و بیداری در متخلف است. بر همین اساس، تشویق و تنبیه باید مبتنی بر اصول و معیار و آدابی باشد تا فلسفه خود را از دست ندهد. در غیر این صورت نه تنها اثر تربیتی مطلوب از آنها حاصل نخواهد شد، بلکه فرایند تربیت را دچار مشکل خواهد کرد. در اینجا به ذکر پارهای از این موارد میپردازیم.
1- رفتار متناسب با شخص
تشویق و تنبیه نیز همانند هر کار دیگری باید طبق قانون و در چارچوب خاص خود به کار گرفته شود تا پیامدهای مطلوب خود را بر جای گذارد. با هر فرد باید به تناسب وضع و حالش رفتار کرد و به وسیلهی تشویق و تنبیه مناسب، آن را هدایت نمود. حضرت در نامهای به مالک میفرمایند: وَ لا یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسیءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَهٍ سَواءٍ… وَ أَلْزِمْ کُلًّا مِنْهُم ما أَلزَمَ نَفْسَهُ(46) هرگز نیکوکار و بدکار در نظرت یکسان نباشند… و هر کدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده. در تربیت افراد باید به شخصیت و ویژگیهای فردی مثل سطح دانایی فرد و خلق و خوی او و نحوهی رفتار او توجه شود و بر اساس آن، نوع برخورد و تشویق و تنبیه تعیین شود. گاهی شخص دانا با نگاه یا تذکر جزئی پی به اشتباه خود میبرد و گاهی نادان با تازیانه هم هدایت نمیشود. حضرت، در این زمینه سخنان جالب و پر مغزی دارند. ایشان میفرمایند: عُقُوبَهُ العُقَلاءِ التَّلْویحُ، عُقُوبَهُ الْجُهَلاءِ التَّصْریحُ(47).کیفر دادن خردمندان، به اشاره است و کیفر دادن نادانان به تصریح. التَّعْریضُ لِلْعاقِلِ أشَدُّ عِتابِهِ(48).گوشه و کنایه زدن برای شخص عاقل سختترین عقاب و سرزنش او است.
2- تعلّق تشویق و تنبیه به رفتار، نه به شخصیت فرد
تشویق باید به فعل و عمل نیک شخص تعلق گیرد تا محرک و تقویت کننده باشد و موجب خود بینی و خروج از اعتدال شخص نشود، بلکه فرد را به سوی منازل و مراتب بالاتر ترغیب نماید. تنبیه نیز باید به کار بد تعلق گیرد، نه به شخصیت فرد؛ در غیر این صورت فرد بر اثر تنبیه در معرض احساس حقارت قرار میگیرد. چنانکه امیر مؤمنان علی (علیهالسلام)، فرمودهاند: إنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَضَعَ الثَّوابَ عَلٰی طاعَتِهِ وَ الْعِقابَ عَلٰی مَعْصِیَتِهِ …(49)همانا خدای سبحان پاداش را « بر طاعت» خود و عقاب را « بر نافرمانی» خود قرار داده است…
3- تناسب تشویق و تنبیه با رفتار
تشویق و تنبیه باید بجا و متناسب با میزان و نوع کار باشد. نباید برای کار کوچک، پاداشهای بزرگ و تحسینهای بیش از اندازه در نظر گرفت. در مورد تنبیه هم، باید میزان خطا و جرم را در نظر گرفت. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، دربارهی فردی که از نافرمانی خانوادهاش شکایت کرد بعد از امر به عفو و بخشش فرمودند: اگر خواستی تنبیه کنی، به اندازه گناهی که کرده است مجازات کن(50). و نیز در نهجالبلاغه آمده: ثُمَّ اعْرِفْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مٰا أبْلٰی وَ لا تَضُمَّنَّ بَلاءَ امْرِئٍ إِلٰی غَیْرِهِ وَ لا تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غایَهِ بَلائِهِ وَ لا یَدْعُوَنَّکَ شَرَفُ امْرِئٍ إِلَی أَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلائِهِ ما کانَ صَغِیراً وَ لا ضَعَهُ امْرِئٍ إِلٰی أَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلائِهِ ما کانَ عَظِیماً(51). همواره در نظر دار که هر یک چه مقدار رنج و تلاش کردهاند، و رنج کسی را به دیگری نسبت نده و در اجر و مزدش به اندازه رنجی که برده کوتاهی مکن (مقدار تشویق متناسب با عمل) شرف و بزرگی کسی تو را وادار نکند که رنج اندکش را بزرگ شماری (بی جا او را تشویق کنی) و فرو دستی کسی تو را و اندارد که رنج بزرگش را کوچک شماری (و او را تشویق مناسب نکنی).
4- پرهیز از افراط و تفریط
تشویق باید به اندازه باشد تا اثرات منفی به جا نگذارد. حضرت به این امر اشاره دارند آن جا که میفرمایند: الثَّنَاءُ بِأکْثَرَ مِنَ الإسْتِحْقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصیرُ عَنِ الإستِحْقاقِ عِیٌّ أوْ حَسَدٌ(52).ستودن بیش از آنچه که سزاوار است نوعی چاپلوسی، و کمتر از آن، درماندگی یا حسادت است. در مورد تنبیه هم باید سنجیده عمل کرد و به هیچ وجه از حد و مرز لازم تجاوز نکرد، زیرا عملی طبیبانه است و هر گونه بی دقتی فاجعه بار خواهد بود(53). میتوان گفت تنبیه همانند امر به معروف و نهی از منکر باید از مراحل نرم و آسان به مراتب سخت و خشن انتقال یابد. پس راه جبران خطا را نباید بست. داستان مَصقله بن هبیره (نهجالبلاغه، نامه43) و نامهی حضرت به اشعث بن قیس (نهجالبلاغه، نامه5) و… نمونههای بسیار خوبی برای مقدار تنبیه به شمار میآیند. ایشان در مورد سرزنش زیاد و نسنجیده که باعث گستاخی در شخص میشود میفرمایند: الإفْراطُ فی الْمَلامَهِ یَشُبُّ نارَ اللِّجاجَهِ (54).زیادهروی در سرزنش، آتش لجاجت را در فرد روشن میکند. و در جایی دیگر فرمودند: إیّاکَ أنْ تُکَرِّرَ الْعَتَبَ فَإِنَّ ذٰلِکَ یُغْری بِالذَّنَبِ وَ یُهَوِّنُ العَتَبَ(55). بپرهیز از این که تکرار کنی سرزنش را زیرا که حرص بر گناه را زیاد میکند (زیرا در اثر تکرارِ سرزنش، قبح آن گناه در نظر فرد از بین میرود و همچنین حیا و شرم او کم میشود و این در حقیقت باعث تحریص او بر آن گناه میشود) و سرزنش کردن را خوار میگرداند (یعنی اثر سرزنش را از بین میبرد و آن را بی فایده و بی تأثیر مینماید).در حدیث دیگری میفرمایند: عقاب و تندی زیاد نداشته باشید زیرا این امر کینه را در پی دارد و فرد را به سوی دشمنی فرا میخواند(56).
5- نداشتن اغراض شخصی
یکی از نکات مهم تربیتی در مورد تنبیه که فراوان در زندگی امام (علیهالسلام)، دیده میشود عفو و بخشش آن بزرگوار در مواقع ظلم به خود است. ایشان مادامی که پای امور مسلمین و منافع کشور اسلامی در بین نبود و تنها ظلم به خود حضرت بود بزرگوارانه از آن میگذشتند. اما در جایی که حقوق مردم و یا حدود الهی و اصول اسلامی مورد تعرض قرار میگرفت، بسیار جدی بودند. ایشان، دربارهی موارد استفاده از قدرت و زور میفرمایند: وَ لَعَمْری ما عَلَیَّ مِنْ قِتالِ مَنْ خالَفَ الْحَقَّ وَ خابَطَ الْغَیَّ مِنْ إدْهانٍ وَ لا إیٖهانٍ(57)سوگند به جان خودم، در مبارزه با مخالفان حق، و آنان که در گمراهی و فساد غوطه ورند، یک لحظه مدارا و سستی نمیکنم. در جای دیگری میفرمایند: وَ ٱیْمُ اللّٰهِ … و لَأقُودَنَّ الظّالِمَ بِخِزامَتِهِ(58) حَتّٰی أُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَ إنْ کانَ کارِهاً(59) به خدا سوگند … و زمام ستمگر را بگیرم و به آبشخور حق وارد سازم گرچه تمایل نداشته باشد. معنای این سخن با دید مدیریتی این است که اگر لازم باشد برای ایجاد رفتار مطلوب در بعضی کارکنان به زور و اجبار متوسل شوم، بدون شک از این روش استفاده میکنم و به این وسیله آنان را وادار به همراهی و ارائه عملکرد مطلوب خواهم کرد. یعنی هدف هدایت افراد است نه احقاق حقوق شخصی. پس در جایی که چارهای جز تنبیه نبود ایشان اعمال قدرت مینمودند و البته به مسائل ریز تربیتی نیز توجه داشتند و راهکارهایی را به همگان میآموختند. ایشان به مالک اشتر چنین میفرمایند: فَإنْ أَحَدٌ مِنْهُم بَسَطَ یَدَهُ إلٰی خیانَهٍ إجْتَمَعَتْ بِها عَلَیْهِ عِنْدَکَ أخْبارُ عُیُونِکَ إکتَفَیتَ بِذٰلِکَ شاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَیْهِ الْعُقُوبَهَ فی بَدَنِهِ وَ أَخَذْتَهُ به ما أَصابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ به مقامِ الْمَذَلَّهِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخیانَهِ وَ قَلَّدْتَهُ عارَ التُّهَمَهِ(60).(با توجه به آن چه سفارش شده) و اگر یکی از آنان دست به خیانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تایید کرد، به همین مقدار گواهی قناعت کرده او را با تازیانه کیفر کن، و آنچه از اموال که در اختیار دارد از او باز پس گیر، سپس او را خوار دار، و خیانت کار بشمار، و طوق بدنامی به گردنش بیفکن. مثلاً در بعضی از موارد دیده میشود با اظهار پشیمانی، حضرت از تنبیه شخص گذشتهاند؛ زیرا در واقع فلسفهی تنبیه یعنی بیداری و بازگشت؛ پس در مواردی که خود شخص متنبّه گشته دیگر جایی برای تنبیه باقی نمیماند و عقل سلیم نیز این موضوع را تایید میکند. چنانچه در فرمایش آن حضرت به این مورد اشاره شده است: رُبَّ جُرْمٍ أغْنٰی عَنِ الْإعْتِذارِ عَنْهُ الإقْرارُ بِهِ(61). بسا گناهی که اقرار به آن، از عذر خواهی از آن بی نیاز سازد.
6- قاطعیت در تنبیه و عدم تبعیض
در انواع تشویق و تنبیه هر چند جزیی باشد نباید سستی یا تبعیض صورت گیرد؛ چرا که این کار اثر تنبیه را از بین میبرد و مشکلات جدیدی را به وجود میآورد. اگر فردی صرفاً به دلیل دوستی و یا وابستگی به حاکم تشویق شود و یا تنبیه نشود، این کار موجب غرور کاذب در وی شده و دلسردی دیگران را در پی خواهد داشت. امام (علیهالسلام)، بعد از نصیحت و سفارش و توصیه به فرد خطا کار در صورت تکرار تخطی بسیار قاطعانه برخورد میکردند و با وجود اختلاف خطاکاران در منصب و مقام، برخورد ایشان یکسان بود. حتی حضرت با فرماندارش که از نظر سلسلهی مراتب مدیریتی جایگاه بالایی دارد، بسیار صریح و قاطع برخورد میکنند و موقعیت سازمانی، تفاوتی در حکم ایجاد نمینماید. امثال این برخوردها سبب میشود تا اطرافیان بفهمند که برخورد تنبیهی مدیر با همه افراد، یکسان و به دور از تبعیض است. طلحه و زبیر که از شخصیتهای مهم و ممتاز جامعهی اسلامی بودند و در جنگهای صدر اسلام نقش مهمی داشتند هنگامی که در حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، اخلال کردند، به شدت توبیخ و تنبیه شده تا آن جا که به کشته شدن هر دو نفر منجر گردید.
در مورد عایشه نیز وضع به همین صورت است. همسر عالیترین شخصیت جهان اسلام و دختر اولین خلیفهی مسلمانان وقتی پرچم مخالفت در مقابل آن حضرت بلند میکند، مورد برخورد واقع میشود و سرکوب میگردد. نتیجه آن که وقتی افراد ببینند با شخصیتهای ممتاز اجتماعی و سیاسی این گونه برخورد میشود میفهمند که هیچ تبعیضی نسبت به افراد وجود ندارد و پست و مقام، دوستی و نسبت و سایر امتیازات تأثیری نخواهد داشت.
8- ذکر علت و بیان استحقاق شخص
دلیل تشویق و یا تنبیه باید شفاف و روشن باشد تا شخص بداند در برابر چه کاری تشویق و یا تنبیه شده است. این شیوه سبب میشود که وی به آن کار استمرار بخشد و یا از آن پرهیز کند. به عنوان نمونه نصب عِتاب بن اسید به عنوان کارگزار مکه (62) و بیان دلیل آن از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله)، و احترام ویژهی امام صادق (علیه السلام)، به هشام و ذکر دلیل آن(63) میتواند الگوی بسیار خوبی برای ما باشد. بیان علت، شبههی تبعیض را نیز از ذهن دیگران میزداید و راهکار جدیدی برای رسیدن به تشویق و دوری از تنبیه به آنها میآموزد. حضرت در نامهای به یکی از کارگزارانش سوء استفاده در بیتالمال را گوشزد کرده و میفرمایند: کَأنَّکَ حَدَرْتَ إلٰی أَهْلِکَ تُرَاثَکَ مِنْ أَبیکَ وَ اُمِّکَ فَسُبْحَانَ اللَّهِ أَ ما تُؤْمِنُ بِالمَعادِ؟ أَ وَ ما تَخافُ نِقاشَ الْحِسابِ؟ أیُّهَا الْمَعْدُودُ کانَ عِنْدَنا مِنْ أُولی الْألْبابِ کَیْفَ تُسِیغُ شَراباً وَ طَعاماً وَ أنتَ تَعْلَمُ أنَّکَ تَأکُلُ حَراماً وَ تَشْرَبُ حَراماً؟(64) گویا میراث پدر و مادرت را به خانه میبری! سبحان الله! آیا به معاد ایمان نداری؟ و از حسابرسی دقیق قیامت نمیترسی؟ ای کسی که در نزد ما از خردمندان بشمار میآمدی، چگونه نوشیدن و خوردن را بر خود گوارا نمودی در حالی که میدانی حرام میخوری و حرام مینوشی؟ همچنین در نامهای به مَصقَله بن هُبیره، علت توبیخ او را چنین ذکر میکنند: بَلَغَنِی عَنْکَ … أَنَّکَ تَقْسِمُ فَیْءَ الْمُسْلِمینَ الّذی حازَتْهُ رِماحُهُمْ و خُیُولُهُمْ وَ اُریقَتْ علیه دِماؤُهُمْ فیمَنِ اعْتامَکَ مِن أعْرَابِ قَوْمِکَ(65). خبر رسید که تو غنیمت مسلمانان را که نیزهها و اسبهاشان گرد آورده، و با ریخته شدن خونهایشان به دست آمده، به اعرابی که خویشاوندان تواند، و تو را برگزیدند، میبخشی. و یا در قدردانی از اهل کوفه علت را چنین میفرمایند: جَزَاکُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ أَحْسَنَ مَا یَجْزِی الْعَامِلِینَ بِطَاعَتِهِ وَ الشَّاکِرِینَ لِنِعْمَتِهِ فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ دُعِیتُمْ فَأَجَبْتُمْ(66).خداوند شما مردم کوفه را از سوی اهل بیت پیامبر، (صلی الله علیه و آله)، پاداش نیکو دهد، بهترین پاداشی که به بندگان فرمانبردار، و سپاسگزاران نعمتش عطا میفرماید، زیرا شما دعوت را شنیدید و اطاعت کردید، به جنگ فرا خوانده شدید و بسیج گردیدید.
9- تشویق و تنبیه بجا و به موقع
تشویق و تنبیه باید فوری و پس از انجام کار صورت پذیرد و به موقع باشد؛ چرا که فاصله افتادن میان رفتار مطلوب و پاداش، اثر بخشی آن را کم میکند. همچنین اگر بین تنبیه و زمان تخلف فاصله باشد علت تنبیه فراموش میشود. اگر ایجاد ترس به موقع صورت نگیرد، اثر مطلوب خود را ندارد (67). در این فصل دیدگاهها و عملکردهای حضرت و نیز پارهای از سخنان ایشان را به همراه نکاتی کلیدی در مورد تشویق و تنبیه تا حدودی بررسی کردیم. در پایان، نکات استخراج شده از سخنان حضرت پیرامون آداب و شرایط تشویق و تنبیه و تشویق کننده و تنبیه کننده را به صورت فهرستوار دسته بندی میکنیم.
برخی آداب و شرائط تشویق
تشویق باید متناسب با کار شخص باشد.
تشویق باید به موقع باشد.
تشویق باید بیشتر بر ارزشها و افعال صادر شده باشد تا بر اشخاص.
تشویق باید هماهنگ با معیارهای اخلاقی و فرهنگی و اجتماعی باشد.
تشویق باید با حالت قدردانی باشد نه رشوه.
مراتب گوناگون در تشویق باید در نظر گرفته شود.
هدف از تشویق باید هدایت به راه صواب باشد(68).
در تشویق باید از زیادهروی و تبعیض پرهیز کرد.
در تشویق باید به علت آن اشاره کرد.
تشویق لزوما نباید بعد از انجام کار باشد، بلکه قبل از انجام کار نیز میتوان تشویق کرد تا فرد کار را با دقت بیشتر و به موقع انجام دهد.در صورتیکه فرد، شایستهی تشویق است، تشویق شود و گرنه نتیجهی عکس میدهد.گاهی از مواقع گذشت از خطای افراد، جزئی از امر تشویق محسوب میگردد.تشویق باید به صورت آشکارا انجام گیرد. این عمل هم جنبه معنوی دارد و هم تنبیهی است برای افراد سست و کمکار. امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، میفرمایند: اُزْجُرِ الْمُسیءَ به ثوابِ الْمُحْسِنِ(69) بدکار را با پاداش دادن نیکوکار، آزار ده. یعنی میتوان فرد خطاکار را بدون مخاطب قرار دادن، با تشویق کردن دیگران تنبیه کرد.
برخی آداب و شرائط تنبیه
چنانچه در مورد تنبیه قبلاً اشاره شد، باید گفت تنبیه امری عَرَضی و تَبَعی است و نباید به عنوان امری اصلی در تربیت مورد استفاده قرار گیرد. همواره باید تلاش شود تا زمینههای جرم و خطا کم شود تا با انجام نشدن خطا از تنبیه جلوگیری شود. اما در جایی که چارهای جز مجازات وجود ندارد باید با شرایط انجام شود تا به اصلاح و تربیت صحیح منجر شود.
تنبیه باید متناسب با تخلف باشد.
تنبیه باید به منظور آگاه سازی باشد نه انتقام جویی.
اشاره مستقیم و دقیق به علت تنبیه شود.
تنبیه باید در زمان مناسب انجام شود.
تنبیه نباید وسیله طرد یا حذف محسوب شود.
تنبیه باید اصلاح کننده باشد نه مخرب.
در تنبیه باید اعتقادات و ادب و اخلاق و دوری از تبعیض در نظر گرفته شود.
باید مراتب تنبیه را رعایت کرد: موعظه، تذکر، اخطار، احضار، جریمه، تعلیق، اخراج، مجازات و…
تنها در صورت نتیجه نگرفتن از مراتب ضعیفتر میتوان به مراتب قویتر و شدیدتر متوسل شد.قدرت تنبیه یگانه و اولین قدرتی نیست که برای نفوذ از آن استفاده میشود. حضرت علی (علیهالسلام)، استفاده از قدرت زور و تنبیه را آخرین روش و راه چاره میدانند و سعی ایشان بر این است تا آنجایی که ممکن است با موعظه و ارشاد و منطق، مسأله را حل کنند.
در تربیت اسلامی، قبل و بعد از تنبیه باید رحمت و بخشش مد نظر قرار داده شود.
در تنبیه نباید سد حیاء را شکست و پرده عفت را درید. اگر در تنبیه، اخلاق اسلامی فراموش شود، نتیجه معکوس خواهد داشت.
تنبیه حتی المقدور باید پنهان و مخفیانه باشد. باید بین خطاهای سهوی و عمدی تفاوت گذاشت و برای هر کدام تنبیه خاص خودشان را در نظر گرفت. در مواقعی که انسان عصبانی و یا عقل او تابع موقعیت و شرایط قرار گرفته، بهتر است که بسیار محتاطانه رفتار کرده و با صبر و متانت اجازه دهد که آرامش به او بازگشته و سپس قضاوت کند. از تنبیه افراد نباید احساس خوشحالی کرد. حضرت به مالک میفرمایند: وَ لَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَهٍ(70) هر که را به عقوبت کشیدی شادی مکن.
خصوصیات تشویق کننده و تنبیه کننده
همان طور که تشویق و تنبیه شرائط و ضوابطی دارد، تشویق کننده و تنبیه کننده نیز باید دارای خصوصیاتی باشند که به بخشی از آنها اشاره میشود: عدالت را رعایت کند. در رابطه با کار تشویق و تنبیه مسئولیتی داشته باشد. تشویق بر اساس روابط دوستانه و تنبیه بر اساس انتقام جویی نباشد.
قصد رشد و صلاح داشته باشد.
تشویق و تنبیه را نباید در رابطه با شخص خود انجام دهد بلکه باید در مورد مسئولیت سپرده شده به او باشد. چنانچه امام (علیهالسلام)، میفرمایند: إضْرِبْ خادِمَکَ إذا عَصَی اللهَ وَاعْفُ عَنه إذا عَصاکَ(71).اگر خادم تو نافرمانی خدا را کرد او را تنبیه کن. ولی اگر از شخص تو نافرمانی کرد او را ببخش.خود باید به ضوابط و قوانین پایبند باشد تا تشویق و تنبیه تأثیر مطلوب را در روح و جان فرد بگذارد(72).
نتیجهگیری
تشویق و تنبیه دو روش مهم تربیتی بوده که مورد تأیید عقل است و دین مقدس اسلام و ائمه (علیهم السلام)، نیز به آن عنایت ویژهای داشتهاند چنانچه در قرآن و سیرهی ائمه (علیهم السلام)، نمونههای فراوانی به چشم میخورد. در تعلیم و تربیت، امر تشویق و تنبیه یا پاداش و کیفر به عنوان یکی از عوامل و محرکهای مهم تلقی میشود. با بکارگیری صحیح این دو روش میتوان مسیر تربیت فرد را هموار کرد. در سایهی تشویق میتوان فرد را به کارهای مطلوب واداشت و اراده و عزم او را تقویت کرد. با تنبیه مناسب نیز میتوان او را از لغزشها، انحرافات و گناهان بازداشت. نکتهی مهم این است که به خاطر ویژگیها و حالات پیچیدهی روح انسان، باید در تشویق و تنبیه، اصول و ضوابط مربوطه را رعایت کرد چرا که در غیر این صورت، مشکلات و پیامدهای منفی برای شخص و حتی جامعه به بار میآید. به عنوان نمونه میتوان به تعدادی از این اصول مهم اشاره کرد: پرهیز از تبعیض، متناسب بودن تشویق و تنبیه با کار شخص، هماهنگی تشویق و تنبیه با معیارهای اخلاقی و دینی، توجه به هدف نبودن اینها، اجرا کردن مرحلهای و رعایت مراتب، انجام دادن در زمان مناسب و…توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که اولویت با تشویق است و تنبیه یک امر عرضی و به عنوان آخرین راه حل است. رهنمودهای شارع مقدس و سیرهی عملی پیشوایان دین، بهترین الگو و مسیر برای این امر مهم است.
پینوشتها:
نویسنده: عبد الوهاب کرباسی عامل
منبع: راسخون
1.سید خلیل سید علیپور، مقالهی نقش تشویق و تنبیه در مدیریت اسلامی، مجلهی پژوهشگر، شماره1، پاییز 1383
2.لغت نامه دهخدا
3. فرهنگ معین
4. لغت نامه دهخدا
5. فرهنگ معین
6. سید هاشم رسولی محلاتی، ترجمه غررالحکم و دررالکلم، ج2، ص520
7. مفاتیح الجنان، فصل دهم (زیارت ائمّه سُرَّ مَنْ رَای علیهمالسلام)، ص892
8. مصطفی دلشاد تهرانی، سیری در تربیت اسلامی، ص358
9.میرزای نوری، مستدرک الوسایل، ج18، ص9
10. سید هاشم رسولی محلاتی، ترجمه غررالحکم و دررالکلم، ج1، ص186، ح1161
11.محمد تقی براهینی، زمینهی روان شناسی، ج 1، ص 384
12.دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ج 2، ص 543
13. سوره بقره(2)، آیه213
14. سوره انعام(6)، آیه48 و کهف(18)، آیه56
15. سوره بقره(2)، آیه25
16.سوره ماﺋده(5)، آیه38
17. سوره ماﺋده(5)، آیه33
18. علیرضا علی آبادی، مدیران جامعه اسلامی، ص 90
19. سوره الرحمن(55)، آیه60
20. سوره الکهف(18)، آیه88
21. سوره الشوری(42)،آیه40
22. سوره النجم(53)،آیه31
23. الذَّوْد هو الدَّفع و الإبعاد عَنْ شَیْءٍ أو مَحَلٍّ (علامه حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، جلد3، ص348)
24. نهج البلاغه، حکمت368، ص702
25.سید هاشم رسولی محلّاتی، ترجمه غررالحکم و دررالکلم، ج4، ص231، ح5914
26. همان، ص232، ح5924
27.نهجالبلاغه، نامه46، ص540
28. محمد حسین مشرف جوادی، اصول و متون مدیریت اسلام، ص75
27. نهج البلاغه، نامه53، ص558
28. محمد دشتی، امام علی (علیهالسلام) و علم و هنر، ص135
29. احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2، ص111
30. عبد المجید معادی خواه، فرهنگ آفتاب، ج3، ص139
31. نهج البلاغه، نامه46، ص540
32. همان، نامه2، ص466
33. همان، خطبه218، ص432
34. همان، نامه 34 و 35، ص524
35. همان، نامه 13، ص478
36. مریم معینی نیا، سیرهی اداری امام علی (علیهالسلام)، ص247
37. حسین سلطان محمدی، آیین زمامداری در سیرهی حکومتی امام علی (علیهالسلا)، ص179
38. نهجالبلاغه، نامه71، ص593
39. از یاران خاص و فرماندار حضرت در شهر هَیْت عراق
40. نهجالبلاغه، نامه61، ص578
41.خداوند متعال در سورهی توبه به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، سفارش میکند هنگام صدقه گرفتن از مردم، برای آنان دعا کند زیرا این کار، آنان را آرامش خواهد داد؛ و در روایت آمده هر گاه کسی زکات مالش را نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، میآورد، ایشان او را دعا میفرمود. (اسدالله طوسی، دیدگاه اسلام نسبت به تشویق، ص75)
42.برای نمونه میتوان به نهجالبلاغه، نامه53 رجوع کرد.
43. نهجالبلاغه، خطبه118، ص218
44. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج3،ص183
45. احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2، ص204
46. نهجالبلاغه، نامه53، ص554
47. سید هاشم رسولی محلاتی، ترجمه غررالحکم و دررالکلم، ج4، ص362، ح6329 و 6328
48. همان، ج2، ص105، ح6280
49. نهج البلاغه، حکمت368، ص702
50. ابراهیم امینی، آیین تربیت، ص368
51. نهج البلاغه، نامه53، ص558
52. نهجالبلاغه، حکمت347، ص698
53. مصطفی دلشاد تهرانی، ماه مهر پرور، ص564
54. آقا جمال الدین خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج7، ص359
55 همان ج3، ص23
56. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج8، ص546
57. نهج البلاغه، خطبه24، ص62
58. الخِزامه: حلقهای که معمولاً در بینی حیوان قرار داده و زِمام را بر آن میبندند.
59. نهج البلاغه، خطبه136، ص246
60. نهج البلاغه، نامه53، ص560
61. سید هاشم رسولی محلّاتی، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج4، ص74
62. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج21، ص122
63. شیخ عباس قمی، سفینهالبحار، ج2، ص419
64. نهج البلاغه، نامه41، ﮥص530
65. نهج البلاغه، نامه43، ص534
66. نهج البلاغه، نامه2، ص466
67. سید حسین اسحاقی، سلوک علوی، ص 173
68. محمد اصلی پور، مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه، ج2، ص168
69. نهج البلاغه، حکمت177، ص650
70. نهج البلاغه، نامه 53، ص550
71. آقا جمال الدین خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم، جلد7، ص89
72. محمد اصلی پور، مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه، ج2، ص179
منابع و مآخذ
1. قرآن مجید.
2. الموسوی، ابوالحسن محمد. [سید رضی]، نهج البلاغه، چاپ یازدهم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳85.
3. اسحاقی، سید حسین. سلوک علوی، چاپ اول، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۱.
4. اصلی پور، محمد. مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه، چاپ اول، تهران: شورا، ۱۳۷۷.
5. امینی، ابراهیم. آیین تربیت، چاپ سوم، قم: اسلامی، ۱۳7۸.
6. باباپور، محمد مهدی. در آمدی بر سیاست و حکومت در نهج البلاغه، چاپ اول، قم: تهذیب، ۱۳۷۹.
7. براهنی، محمد تقی. زمینهی روان شناسی، ارنست هیلیگارد، چاپ دوم، تهران: رشد، ۱۳۶۶.
8. حجتی، سید محمد باقر. اسلام و تعلیم و تربیت، چاپ چهارم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۸.
9. خوانساری، محمد. [آقا جمال]، شرح غررالحکم و دررالکلم، چاپ پنجم، تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه ۱۳۷۳
10. خوئی نژاد، غلام رضا. روان شناسی تربیتی، چاپ اول، مشهد: نشر پاژ، ۱۳۷۴.
11.دشتی، محمد. امام علی (علیهالسلام) و علم و هنر، قم: مؤسسهی فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ، ۱۳۷۹.
12. ترجمه نهج البلاغه، چاپ اول، قم: مؤسسهی فرهنگی تحقیقاتی امیر المؤمنین (علیهالسلام) ،1384.
13. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، چاپ اول، تهران: سمت، ۱۳۷۴.
14. دلشاد تهرانی، مصطفی. سیری در تربیت اسلامی، چاپ اول، تهران: ذکر، ۱۳۸۰.
15. ماه مهر پرور، چاپ اول، تهران: خانه اندیشه جوان، ۱۳۷۸.
16. دهخدا، علی اکبر. لغت نامه دهخدا، محمد معین و جعفر شهیدی، تهران: مؤسسه لغتنامه دهخدا (روزنه)، ۱۳۷۲.
17. لیثی واسطی، علی بن محمد. عیون الحکم و المواعظ، حسین حسنی بیرجندی، چاپ اول، قم: دارالحدیث، ۱۳۷۶.
18. رسولی محلاتی، سید هاشم. ترجمه غررالحکم و دررالکلم، چاپ دوم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷.
19. سیف، علی اکبر. تغییر رفتار و رفتار درمانی، چاپ اول، تهران: دانا، ۱۳۷۳.
20. سلطان محمدی، حسین. آیین زمامداری در سیرهی حکومتی امام علی (علیهالسلام)، تهران: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، ۱۳۸۵.
21. شریعتمداری، علی. تربیت در نهج البلاغه، چاپ اول، تهران: نهضت زنان مسلمان، ۱۳61.
22. طوسی، اسدالله. دیدگاه اسلام نسبت به تشویق، چاپ اول، تهران: طلوع قلم، 1386.
23. علیآبادی، علیرضا. مدیران جامعه اسلامی، چاپ دوم، تهران: نشر رامین، ۱۳۷۲.
24. فولادوند، محمد مهدی. ترجمه قرآن مجید، تهران: پیام عدالت، 1385.
25. قمی، عباس. [شیخ عباس]، سفینهالبحار، محمد باقر ساعدی، مشهد: کتاب فروشی جعفری، 1358.
26. مفاتیح الجنان، چاپ ششم، تهران: کانون انتشارات پیام محراب، ۱۳۷3.
27. کلینی، محمد بن یعقوب. الکافی، محمد باقر کمرهای، چاپ اول، تهران: اسوه، 1379.
28. مجلسی، محمد باقر. [علامه مجلسی]، بحارالانوار، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1382.
29. محمدی ری شهری، محمد. میزان الحکمه، حمید رضا شیخی، چاپ سوم، قم: مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، ۱۳۷۷.
30. سیاست نامه امام علی (علیهالسلام)، مهدی مهریزی، چاپ اول، قم: مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، ۱۳۷۹.
31. مشرف جوادی، محمد حسین. اصول و متون مدیریت اسلام، چاپ اول، تهران: نور علم، ۱۳۷۸.
32. مطهری، مرتضی. سیری در نهجالبلاغه، چاپ سوم، قم: صدرا، ۱۳۷۹.
33. المعتزلی، ابنابیالحدید. شرح نهج البلاغه، محمود مهدوی دامغانی، چاپ اول، تهران: نشر نی، ۱۳۶۷.
34. معادیخواه، عبدالمجید. فرهنگ آفتاب، چاپ اول، تهران: نشر ذره، ۱۳۷۲.
35. معین، محمد. فرهنگ معین، چاپ اول، تهران: زرین با همکاری نگارستان کتاب، ۱۳۸۲.
36. معینی نیا، مریم. سیرهی اداری امام علی (علیهالسلام)، چاپ اول، قم: سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹.
37. نوری طبرسی، حسین. [میرزای نوری]، مستدرک الوسایل فی مستنبط المسائل، قم: المکتبه الاسلامیه، ۱۳۸۲ق.
38. هیلیگارد، ارنست. نظریههای یادگیری، چاپ اول، محمد تقی براهینی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۷.
39. یعقوبی، احمد بن اسحاق. تاریخ یعقوبی، محمد ابراهیم آیتی، چاپ اول، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳74.
مقالات
1. سید علیپور، سید خلیل. نقش تشویق و تنبیه در مدیریت اسلامی، مجله پژوهشگر، شماره 1، پاییز 1383.
2. عبد المحمدی، حسین. سیرهی امام علی (علیه السلام) و تساهل و تسامح، مجله معرفت، شماره 41، اردیبهشت 1380.
3. مهرابی، احمد. اخلاق سیاسی کارگزاران در نهج البلاغه، فصلنامه ندای صادق، شماره 20، زمستان 1379.
4. نادری، محمد مهدی. تنبیه در مدیریت اسلامی، مجله معرفت، شماره 27، زمستان 1377.
5. مزینانی، محمد صادق. روشهای تربیت سیاسی کارگزاران از منظر امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، مجله حکومت اسلامی، شماره 22 زمستان 1380.