بیداری از غفلت و توجه به حقیقت (2)

بیداری از غفلت و توجه به حقیقت (2)

نویسنده : علامه مصباح یزدی

آثار توجه به نفس
توجه به خود مراتبی و هر مرتبه آثار ویژه ای دارد؛ آثاری که براساس تنوع استعدادها و مراتب معرفت و ایمان انسان ها گوناگون خواهد بود. توجه به نفس، منشأ تقویت علم حضوری درانسان خواهد شد. البته هر کسی به خودش علم حضوری دارد؛ ولی از آن جا که علم حضوری به نفس، عین نفس است و به اصطلاح در این جا علم و عالم و معلوم متّحدند، هر قدر نفس انسان کامل تر و تجردّش بیشتر باشد، علم حضوری او به خودش کامل تر، روشن تر و عمیق تر خواهد بود. انسان وقتی درک حضوریش بالا رفت و حقیقت وجود خویش را یافت، در می یابد که موجودی کاملاً وابسته به خدای متعال است و هراندازه که وابستگی اش را به خدا بیشتر درک کند، خدا را بهتر خواهد شناخت. یکی از معانی روایت «من عرف نفسه فقد عرف ربه» احتمالاً همین است.
توجه به نفس، منشأ تقویت علم حضوری به نفس و حرکتی تکاملی است که از درون نفس می جوشد و منشأ معرفت حضوری خداوند و درک شهودی توحید خواهد شد. خداشناسیِ حضوری و توحید شهودی از مهم ترین نتایج توجه به نفس خواهد بود؛ چرا که از بُعد اخلاقی و معنوی و تکامل انسانی بسیار مهم است و کمتر کسی به آن دست می یابد.
به ملازمه میان خودشناسی و خداشناسی – که از روایت مذکور برمی آید – به گونه دیگری در یکی ازآیات قرآن تأکید شده است:
وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللهَ فَأنسَاهُمْ أنفُسَهُمْ أوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ؛ (14) و مباشید همچون کسانی که خدا را از یاد بردند، پس ما آنان را از یاد خودشان بردیم، آنان همان تبهکاران اند.
این آیه گویای این حقیقت است که غفلت از خدا، سبب خودفراموشی و تباهی آینده انسان می شود، به ویژه که در آیه قبل از آن آمده است:
وَلْتَنظُرْ نَفْسَ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ؛ (15) انسان باید بیندیشد که چه برای فردایش پیش فرستاده است.
پس درحالی که روایت مذکور خداشناسی را از لوازم خودشناسی به شمار آورده است، آیه پیش گفته نیز خودفراموشی را از لوازم غفلت ازخدا برشمرده و نتیجه هر دو بیان عبارت است از وجود یک رابطه ویژه واقعی و تکوینی میان نفس انسان که مخلوق و معلول و وابسته است و خدا که خالق و علّت و مستقل و غیروابسته است و این رابطه تکوینی میان دو موجود، یعنی انسان و خدا، منشأ رابطه ویژه ای است میان شناخت این دو موجود که به لحاظ وابستگی شدید و عمیق انسان به خدا، شناخت کامل او جدا از شناخت خدا – که سرچشمه هستی اوست – صورت نخواهد گرفت.

پیدایش حقیقت جویی در انسان
دیگر اثر توجه به نفس، جست و جو و تحصیل یک سلسله از علوم حصولی و کسب معرفت های ذهنی خاص است؛ علومی که در حرکت تکاملی اش نفس مثبت دارند. توجه به نفس سبب می شود که انسان درباره خویش بیندیشد و در نتیجه، نفس انسانی را بشناسد که چگونه موجودی است، از کجا آمده و در دنیا چه موقعیتی دارد و به کدام سو در حرکت است (مِنْ اَیْنَ، فی اَیْنَ، اِلی اَیْنَ).
از سوی دیگر، انسان با پی بردن به زوایا و پیچیدگی های نفس، آن را آیتی از آیات الهی و مظهر بسیاری از صفات الهی می شمرد و با چنین برداشتی از نفس، میدان تازه ای از فکر برای او آشکار می شود که به علم و معرفت حصولی درباره خدا و اسماء و صفات او خواهد انجامید؛ یعنی در واقع، علم به نفس با توجه به ویژگی وابستگی نفس، سکّویی می شود برای صعود به قلل خداشناسی. بر این اساس، رابطه عمیقی که بین انسان که مخلوق و وابسته است با خدا که خالق، مربّی و تکیه گاه اوست، برایش کشف می شود و از طریق این شناخت حصولی نیز به نوع دیگری از خداشناسی، یعنی خداشناسی حصولی دست می یابد. گویا آیاتی از قرآن ناظر به همین معرفت و خداشناسی حصولی است؛ مانند:
وَفِی الأرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُؤقِنِینَ* وَفِی أنفُسِکُمْ أفَلَا تُبْصِرُونَ؛ (16) و در زمین نشانه هایی [از خدا] هست برای اهل یقین و در جان هاتان [نیز آیات و نشانه های خدا هست] آیا نمی بینید.
و یا مثل آیه:
سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الآفَاقِ وَفِی أنفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أنَّهُ الْحَقُّ؛ (17) به زودی نشانه خود را در آفاق [و پیرامون جهان] و در جان هاشان به آنان می نمایانیم تا برایشان آشکار شود که او حق است.
اگر انسان نفس خویش را به مثابه آیت و نشانه الهی مورد مطالعه قرار دهد، در تحصیل معرفت های ارزشمند دیگر مؤثر خواهد بود.
سومین اثر و منفعت توجه به نفس این است که انسان را به فکرمنافع و مصالح خویش می اندازد. انسان براساس خوددوستی به خویش توجه پیدا می کند و از آن جا که حبّ ذات اساس حدوث و بقای حبّ های دیگری مثل حبّ بقا، حبّ کمال، حبّ علم، و حبّ قدرت است، توجه به نفس سبب می شود که این ابعاد نفسانی نیز مورد توجه قرار گیرند و درصدد برمی آید تا این ابعاد وجودی مورد محبّت خویش را بشناسد، راه وصول به آن ها را تشخیص دهد و سپس در راه تحصیل آن ها بکوشد.

قرآن و فطرت حقیقت جویی
قرآن بسیار بر یقین و ارزش مثبت انسان های اهل یقین تکیه کرده است. اهل یقین یعنی کسانی که درجست و جوی یقین اند و به ظنّ و گمان بسنده نمی کنند.
خداوند در نخستین آیات سوره بقره می فرماید:
الم *ذَلِکَ الْکَتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِّلْمُتَقِینَ* … وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَ بِالآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ * أوْلَئِکَ عَلَی هُدًی مِّن رَّبِّهِمْ وَ أوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ (18) این کتاب بدون تردید راهنمای پرهیزکاران است؛ کسانی که … و کسانی که به آنچه بر تو [ای پیامبر اسلام] و آن چه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان و به جهان آخرت یقین آورند. اینان بر هدایتی از سوی پروردگار خویش [و در صراط مستقیم] هستند و همانان به رستگاری دست یافته اند.
در این آیات، یقین به آخرت، صفتی برجسته شمرده شده که نشانه هدایت به راه راست و منشأ رستگاری انسان است.
در آیه دیگری می خوانیم:
وَفِی الأرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ* وَفِی أنفُسِکُمْ أفَلَا تُبْصِرُونَ؛ (19) و در زمین نشانه هایی [آشکار از خدا] هست برای کسانی که در جست و جوی یقین اند و در درون جانتان نیز، پس مگر نمی بینید؟!
این آیات نیز گویای این حقیقت اند که برای کسانی که جویای یقین باشند راه باز و زمینه خداشناسی فراهم است. پس هر کس به حقیقت نرسید، کوتاهی از خود او خواهد بود:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هرورقش دفتری است معرفت کردگار
آری راه های خداشناسی و آیات الهی چه در برون و چه در درون نفس، بی شمار است.
پس دومین مرحله از مراحل تکاملی انسان پس از مرحله یقظه یا بیداری از غفلت و هوشیاری این است که او عقلش را به درستی به کار گیرد و واقعیت ها را چنان که هستند بشناسد و به حقایق دست یابد.

پی نوشت ها :

14.حشر (59)، 19.
15.حشر (59)، 18.
16.ذاریات (51)، 21 و 22. ر. ک: ملا فتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج 9، ص 37.
17.فصّلت (41)، 53. ر. ک: محسن الفیض کاشانی، الصافی، ج 4، ص 364؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 17، ص 430.
18.بقره (2)، 1 – 5.
19.ذاریات (51)، 20 و 21.
منبع : کتاب انسان سازی در قرآن

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید