نویسنده:محمدجواد حیدرى خراسانى
واژه سیره در لغت و اصطلاح
واژه سیره در لغت از کلمه سیر به معناى رفتن و جریان داشتناست. سیره در اصطلاح منطق عملى و اصول عملى است که همچون قوانین ریاضى قابل تغییر نیست و راهنماى زندگى انسان است. راغب اصفهانى مىنویسد: سیر یعنى حرکت در روى زمین ، در زمین راه رفتن و گذشتن و عبور کردن. «سیره» یعنى حالت و روشى کهانسان دارد، نوع خاص حرکت انسان نوع رفتار و کردار و عملکردانسان را «سیره» گویند. مورخانى که در باره پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و روش زندگى او کتاب نوشتهاند، تاریخ خود را «سیرهالنبى» نامیدهاند. سیره شناسى به معناى سبک شناسى و رفتارشناسى است.
واژه مشورت و شورا در لغت و اصطلاح
مشورت و شورا در لغت از« شارالعسل» گرفته شده و به معناى بیرون آوردن عسل از کندو به دست آوردن عسل ناب است. این لغت در اصطلاح به معناى به دستآوردن راه درست و متقن از طریق نظر خواهى از عقلا و خردمندان است. وجه تسمیه مشورت و مشاوره این است که به بهترین اندیشه و محکمترین راى از طریق نظر خواهى و گفتگو با دیگران همچون عسلناب استخراج شده از کندو به دست مىآید و هدایت و صلاح و خیرها و خوبیها در پرتو آن تحصیل و موجب پیروزى مىگردد. این پرسشهااهمیت و ضرورت بحث مشاوره و شورا را تبیین مىکند. شکى نیست که عمل به شورا ، از اصول مسلم سیره عملى پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و اولیاى الهى به شمار مىآید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و جانشینان آن حضرت با آنکه معصوم بودند و حتىبا قطع نظر از وحى و مقام والاى الهى از نظر فکر و بینش و منش از مشورت بى نیاز بودند، با مشورت کردن دو نکته را تعقیب مىکردند:
1- اهمیت مشورت و شورا را به مسلمانان یاد آورى کنند و این روحیه را در عرصههاى مختلف جامعه اسلامى، ایجاد و تقویت نمایند.
2- ضمن آموزش عملى به مسلمانان بیاموزند که چگونه به این سیره عمل کنند و از ثمرات درخشان آن برخور دار شوند; پس از آنحضرت ، این سنت الهى را به نیکى استمرار بخشند و زندگى را براساس مشورت بنیاد نهند.
3- نگاهى به اسرار و اهداف مشاوره در سیره معصومان(ع) یکى ازمسائل اساسى در سیره و منطق عملى پیشوایان معصوم(ع) مسالهمشورت و مشاوره است. در سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت(علیهم السلام) مىخوانیم که با اصحاب خود بسیار مشورت مىکردند، به طورى که از برخى از اصحاب رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و عایشه چنین نقل شده است: هیچ کس را ندیدیم که با اصحاب خود بیشتر از رسول خدا با اصحابش مشورتکند. در اینجا این پرسشها به ذهن مىرسد: چرا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) واهل بیت(ع) آنقدر مشورت مىکردند؟ آیا آنان به مشورت نیازداشنتد؟ مگر اندیشه و قواى ذهنى آنان چنان کامل و نیرومند نبود که حتى با قطع نظر از وحى و مقام خلیفهاللهى، باز از مشورت بى نیاز بودند؟
آنان چه ضرورتى در این اصل احساس مىکردند؟ آیا آنچه براى آنان اهمیت داشت، پرورش روحیه مشورت در عرصههاى مختلف فرهنگى، اجتماعى، سیاسى، نظامى و… بود یادستاوردهاى آن؟ آنان با چه کسانى مشورت مىکردند و چه کسانى با ایشان بهرایزنى مىپرداختند؟ آنان در نهایت چگونه تصمیم مىگرفتند؟ شورا مایه انس و صفا و الفت اجتماعى ، پیوند مردم، ارزش یافتن آنان ، استفاده از دیدگاهها و مواضع فکرى و علوم و آگاهىدیگران، پرهیز از استبداد راى و پىآمدهاى وخیم خود رایى ، مشخص شدن قدر و جایگاه انسانها در امور اجتماعى و عرصههاى فکرى و فرهنگى مىگردد. اهل حدیث و مفسران و مورخان، در بیان سر مشورت آن حضرت مطالب مبسوطى را آوردهاند که نشان مىدهد یکى از اهداف آن حضرت وجانشینان او در مشورت کردن با امت پرورش این روحیه در مردم و ارزش یافتن آنان نزد یکدیگر بوده است. ابو جعفر محمد بن جریر طبرى، ضمن مباحث مبسوطى در این زمینه ، مىنویسد: « لیتبعه المومنون بعده… و یستنوا بسنته فى ذلک.» امام فخر رازى از حسن و سفیان بن عیینه چنین آورده است: «لیقتدى به غیره فى المشاوره و یصیرسنه فى امته.» آلوسى بغدادى مىنویسد: « ان تکون سنه بعده لامته.» گروهى از مفسران شیعه هدف حضرت را اقتداى امت به این سنت نیک دانسته ، چنین تعبیر کردهاند: «لتقتدى به امته فى المشاوره» ابو الفتوح رازى مىگوید: « خواست تا مردمان به او اقتدا کنند از پس او .» شریف لاهیجى نیز در تفسیرش مىنویسد: آنکه این سنت حسنه مشورت در امت آن حضرت باقى بماند و بدون مشورت کارى نکنند.» دوران حکومت اسلامى نبى اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و زندگى آن حضرت بخوبى نشان داد که یکى از عوامل موفقیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در پیشبرد هدفهاى اسلامى ، همینمساله مشورت بوده است. آن حضرت نشان داد که با مشورت و رعایت اصول و مبانى مدیریت مىتوان جامعه را در موقعیتهاى بحرانى به سلامت اداره کرد و خود رایى و خود سرى را ، که از بزرگترینآفتهاى فرهنگى و اجتماعى است، از ساحت اجتماع دور ساخت. آنحضرت به همگان آموخت که همه انسانها، حتى آنها که از فکر قوى بر خوردارند و صاحب بهترین افکار و اندیشهاند ، به مشورت نیازمندند و اگر خود را از مشاوره با دیگران بى نیاز بینند،خوى استبداد و استکبار مىیابند. اما اگر با مردم مشاوره ورایزنى داشته باشند و شخصیت، دیدگاههاى آنان را نادیده نگیرندو از استعدادهاى آنان بهره برند، نه تنها از خطر فرو رفتن در استبداد دور مىگردند; بلکه به آرا و اندیشههاى محکم و متقندست مىیابند. تجارب تایخى نشان داده است که بهترین افراد و محکمترین نظامها در صورت فرو رفتن در استبداد به هلاکت مىرسند،جنبه مردمى خود را از دست مىدهند و در مسیر انحطاط مىافتند.
امیرمومنان (علیه السلام) مىفرماید: « من استبد برایه هلک.» هرکس استبداد راى ورزد، هلاک مىشود. « لا ظهیر اوثق من المشاوره.» هیچ پشتیبانى مطمئنتر از مشورتنیست. در مکتب اسلام مشورت کردن عین هدایت است; گرد آوردنخوبیها و خیرها در پرتو این سنتحسنه به دست مىآید و هرکه باخردمندان مشورت کند، از انوار خردهاى آنان فروغ مىگیرد; «منالمشاور ذوى العقول استضاء بانوار العقول.» یکى از راههاىاساسى مشارکت در عقل و علم و دانش صاحبان اندیشه و فرهنگ وخرد، مشورت کردن است. «و من شاور الرجال یشارکها فىعقولها.» به همین جهتباید گفت: آیه «وشاورهم فى الامر» به منظور لطف به امت و کرامتبه آنهاو فروغ بخشیدن به عقول آنان وارد شده است.
4- اسرار و اهداف مشورت از دیدگاه مولوى
مولوى در این باره مىگوید: امر شاورهم پیامبر را رسید گرچه رایى نیست رایش را ندید در ترازو جور ضیق زرشدست نى از آنک جو چو زر گوهر شدست روح، قالب را کنون همره شدست مدتى سگ حارس درگه شدست مشورت کن با گروه صالحان بر پیمبر امر شاورهم بدان امر هم شورى براى این بود کز تشاور سهو و کژ کمتر رود این خردها چون مصابیح انور است بیست مصباح از یکى روشنتر ستبنا بر این، سرکلام حضرت امیرمومنان (ع) روشن مىگردد کهمىفرماید: براى در امان ماندن از لغزشها و پشیمانیها باصاحبان خرد مشورت کن. «شاور ذوى العقول تامن الزلل والنوم»
5- اهمیت و ضرورت مشورت در قرآن و حدیث
اخلاق رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) قرآنبود و عمل او مشورت. مساله شورى در قرآن در کنار نماز وانفاق، به عنوان یکى از ویژگیهاى اساسى انسان رشد یافته، مطرحشده است: «… والذین استجابوا لربهم و اقاموا الصلاه و امرهمشورى بینهم و مما رزقناهم ینفقون والذین اذا اصابهم البغى همینتصرون.» و آنچه نزد خداستبهتر و پایدارتر استبراى کسانىکه ایمان آوردند… و دعوت پروردگارشان را اجابت کردند و نمازرا به پا داشتند و کارشان میانشان به مشورت است و از آنچه بهآنان روزى دادیم انفاق مىکنند و کسانى که چون تجاوز مسلحانهاىبه آنان شود یکدیگر را در انتفام کشیدن یارى مىدهند.
علامه طباطبایى در باره این آیه مىگوید: در جمله «و امر هم شورى بینهم» به ویژگى مهم و بنیادى مومنان اهل رشد و عمل اشاره شده، بدین صورت که آنان در به دستآوردن اندیشه صحیح و دیدگاه جامع و متقن به صاحبان عقل واندیشه و خرد مراجعه مىکنند و ضمن جمع آورى کلیه دیدگاهها بهترین آنها را گزینش و تبعیت مىکنند و در واقع این آیه بهنظر من با آیه « والذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» نزدیکاست: و راه رسیدن به بهترین راههاى موجود در هر عرصهاى براىدستیابى به واقعیت مشورت است; چرا که «و ماتشاور قوم الاوفقوا الاحسن ما فى ضمیرهم» هیچ قومى در کارهایشان با یکدیگرمشورت نکردند مگر آنکه به بهترین راههاى موجود دستیافتند. ازدیدگاه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) ، جامعهاى که فافد سنت مشورت است ورهبران مستبد و خود سر و توانگران تنگ نظر دارد، حق حیاتندارد. چرا که فقدان سنت مشورت در جامعه شخصیت افراد را مىکشدو رشد فرهنگ و اندیشهها را متوقف مىسازد. این حقیقت در حدیثنبوى چنین آمده است:
«اذا کان امراکم خیارکم و اغنیاءکم سمحاءکم و امرکم شورىبینکم فظهر الارض خیرلکم من بطنها و اذا کان امراءکم شرارکم واغنیاءکم بخلا کم ولم یکن امر کم شورى بینکم فبطن الارض خیرلکممن ظهرها.» هرگاه زمامداران شما نیکان و توانگران شماسخاوتمندانتان باشد و کارهایتان به مشورت انجام شود، در اینموقع روى زمین از زیر زمین براى شما بهتر است (و شایسته حیاتو بقا هستید); ولى اگر زمامدارانتان بدان و توانگرانتان بخیلانباشند و کارها با مشورت برگزار نشود، در این صورت زیر زمین ازروى آن براى شما بهتر است. مشورت ادراک و هشیارى دهد عقلها مر عقل را یارى دهد مشورت در کارها واجب شود تا پشیمانى در آخر کم شود نبى اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در امور مختلف مشورت مىکرد و سپس تصمیم مىگرفت وعمل مىکرد. چنانچه امام رضا(علیه السلام) فرمود: « ان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) کانیستشیر اصحابه ثم یعزم على ما یرید.» البته مشورت نبىاکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در امور مربوط به خدا و رسولش که حکم صریح داشت و بهعنوان نص ارائه مىشد، صورت نمىگرفت ، بلکه مشورتها در امورمربوط به امت تحقق مىیافت. ضمیر «هم» در آیه «و امر همشورى بینهم» به این نکته اشاره دارد; زیرا اجتهاد در مقابلنص جایز نیست. و آیات متعددى از قرآن آن را باطل مىداند. «فلاو ربک لایومنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فىانفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما.» نه به خدایتسوگند،ایمان نمىآورند تا تو را در اختلافهاى خویش حاکم کنند; سپس دردلهاى خود از آنچه حکم کردهاى، ملالى نیابند و کاملا تسلیمگردند.
6 نمونههایى از مشاوره نبى اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)
در اینجا نمونههایى از مشاورههاى نبى اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و جانشینانش را نقل مىکنیم:
الف مشاوره در امور فرهنگى و مسائل نظامى
1- از نمونههاى برجسته سیره مشاوره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جنگ بدر است کهدر باره اصل جنگ، تعیین مکان نبرد و اسیران جنگ با یاران خود مشورت کرد و فرمود: «اشیروا على ایها الناس.» اى مردم آراءخود را برایم بگوئید. جنگ بدر در سال دوم هجرى روى داد. به پیامبر گزارش رسید کهکاروانى از قریش اموال فراوان به طرف شام مىبرد. حضرت به منظور مقابله به مثل از مدینه خارج شد، به تعقیبکاروان پرداخت و به آن دست نیافت. کاروان قریش به شام رفت، پساز مدتى گزارش دادند که کاروان قریش در حال باز گشت است. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با313 تن در ماه مبارک سال دوم براى مصادره اموالقریش ، در مقابل اموال مصادره شده مسلمانان ; از مدینه خارجشد ، نیروى کمکى مکه با تجهیزات کامل براى کمک با کاروان قریشحرکت کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اصحاب خود را گرد آورد و در مورد اینکه آیا دشمن را تعقیب کنند یا با گروه نظامى قریش رو به رو شوند و یا به مدینه باز گردند، با آنان مشورت کرد: « فاستشار الناس و اخبرهم عن قریش.» در این جریان نخست ابوبکر بر خاست و نظرخویش را مبنى بر جنگ با دشمن اعلام کرد. سپس عمر نظرى مشابهنظر او داد. آنگاه مقداد برخاست و گفت: « اى رسول خدا ، آنچه خداوند برایت مقرر فرموده عمل کن ; ما با تو هستیم. به خدا سوگند ، ما آنچه را که بنى اسرائیل به موسى گفتند به تونمىگوئیم که «فاذهب انت و ربک فقاتلا انا ههنا قاعدون»; توبا پروردگارت بروید و خودتان جنگ کنید که ما اینجا نشسته و منتظریم. ما مىگوییم: تو و پروردگارت بروید و بجنگید و ما همبه امر شما جنگ مىکنیم.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مقداد را ستود، در حقش دعا کرد و باز فرمود: «اشیروا على ایهاالناس.» و مقصود حضرت، انصار بودند زیرا ازطرف آنان، اکثریتبودند و از طرفى در عقبه با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پیماندفاعى بسته بودند. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مىخواست نظر آنان را در این خصوصبداند. سعد ابن معاذ برخاست نظر خویش را مبنى بر حرکت رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و اطاعت مطلق از وى است و جنگ با دشمن اعلام کرد. سخنان سعد، انبساطى در رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ایجاد کرد و او را خشنودساخت. پس فرمود: «به راه افتید و بشارت باد شما را که خداوند(پیروزى بر) یکى از این دو گروه را به من وعده داده است. (یا تصاحب کاروان و یا پیروزى بر قریش) سوگند به خدا، گویا هماکنون جاى کشته شدنشان را پیش روى خود مىبینم.» رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با به کارگیرى این جلسه مشورتى از منزل «ذفران» حرکت کرد;از گردنهاى که موسوم به «اصافر» بود، گذشت; به سوى قریهاىکه در پایین گردنه قرار داشت ، سرا زیر شد ; نزدیک بدر فرود آمدو به کسب اطلاعات پرداخت. در دشتبدر آبهاى مختلفى بوسیله چاههایى که در آن حفر شده بود، وجود داشت و به همین جهت محلتوقف کاروانهابود، مسلمانها زودتر از قریش کنار چاهها فرود آمده بودند ، واقدى مىگوید: پس از فرود آمدن در کنار اولین چاه، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از اصحاب خود مشورتى خواست و فرمود: « اشیروا على فى المنزل» نظر مشورتىشما در باره این مکان چیست؟ حباب بن منذر بر خاست و نظر خویش را مبنى بر عدم مناسبت این مکان براى نبرد با دشمن اعلام کرد وگفت: «اکنون که فرمان خاص در مورد این مکان نرسیده و صرفاتدبیر جنگى است، دستور دهید تا آخرین چاه، که به دشمن نزدیکاست، پیشروى کنیم و در آنجا اردو بزنیم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «راى صواب همان است که گفتى. در این داستان به مشاوره اصحابنیز با نبىاکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره شده است. بدین ترتیب، با استفاده ازیکى از اصول و مبانى مدیریت و رهبرى حکیمانه و عمل به اصلاساس مشورت و بهرهگیرى از روشهاى نظامى بجا و روح ایمان ، مسلمانان با وجود نیروى کم در مقابل نیروى بسیار دشمن بهپیروزى چشمگیرى دستیافتند و اسیران بسیار گرفتند. پیامبراسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در باره اسیران و امور دیگر مربوط به جنگ نیزبارها با اصحاب خود مشورت فرمود. مشاوره شیوه عملى رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگهاى مختلف بود که به نمونههاى دیگرى اشارهمىکنیم.
2- در نبرد احزاب یا خندق نیز همین شیوه به کار رفت. و حضرترسول (صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب خود، جلسه مشورتى تشکیل داد.
3- در پیکار بنى قریظه، در مورد کیفیت و کمیت جنگ با یهودیانمدینه، مشورت کرد.
4- در پیکار نبى نضیر، در بر خورد با یهودیان مدینه، نیز چنینکرد.
5- در روز حدیبیه نیز در موضوعهاى مختلفى به مشورت پرداخت.
6- در فتح مکه، هنگامى که آمدن ابوسفیان به حضرت گزارش شد،مشورت کرد.
7- در غزوه طائف، پس از محاصره آنها، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب خود مشاوره کرد و سپس تصمیم گرفت.
8- در غزوه تبوک، در امور مختلف، با اصحاب خود به مشورتپرداخت; «اشیروا على» فرمود و نظرهاى صائب و آراى صحیح ونوین اصحاب را مورد ستایش قرار داد.
9- در جنگ احد در باره اینکه سپاه اسلام در مدینه مستقر شود یابیرون رود; با اصحاب مشورت کرد و با اینکه خود موافق نبود نظراصحاب را پذیرفت.
این نمونهها و دهها نمونه دیگر، حاکى از مشاوره نبى اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در امور جنگ بود.
ب- مشاوره در امور غیر نظامى و مسایل غیر جنگى
مورخان دههانمونه دیگر از مشورتهاى نبى اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در امور غیرنظامى و مصالحغیر جنگى در عرصههاى مختلف فرهنگى، اقتصادى، سیاسى، اجتماعى وامور فردى و خانوادگى و غیره نقل کردهاند. این موارد بیانگرآن است که شورا و مشورت به عنوان یک امر اساسى در مسائلمدیریت و حکومت و فرماندهى منحصر نیست; بلکه در همه شئونمربوط به امت راه دارد و ثمرات درخشانى در پى خواهد داشت. برخى از این موارد عبارت است از:
1- پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در باره کسانى که به عایشه تهمت زدند، با اصحابخود مشورت کرد و نظر آنها را خواست. مورخانى چون ابن اسحاق،واقدى، بخارى، مسلم، احمد بن حنبل، ترمذى، بیهقى و دیگران اینجریان را به طور مبسوط آوردهاند و ضمن اشاره به امور جلساتمشورتى نبى اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب، تاکید کردهاند که نبى اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در این حادثه با حضرت على بن ابیطالب (علیه السلام) و اسامه بن زید بهطور ویژه مشورت کرد. مفسران اهل سنت نیز در ذیل آیات 11 تا16سوره نور که مربوط به «افک» (تهمت عظیم) است، مطالب مبسوطىدر باره تهمتبه عایشه آوردهاند و به مواردى از مشورت نبىاکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب و مشورت اصحاب با حضرت اشاره کردهاند که جاىنقد و بررسى دارد و مفسران شیعى به نقادى مطالب مفسران اهلسنت پرداختهاند.
2- پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد اعزام افراد براى تبلیغ و اداره امور یکمنطقه و اعطاى مسئوولیتبه افراد به منظور فرماندارى واستاندارى و مدیریت و حکومتبخشى از مناطق تحت اداره خویش بااصحاب مشورت مىکرد. اصحاب آن حضرت نیز، با پیروى از این سنت نیکو، نه تنها بارسولاکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در امور مختلف به مشورت مىپرداختند; بلکه باهمدیگر نیز مشورت مىکردند. پژوهشى در باره روششناسى مشاورهنبىاکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب و بالعکس و همین طور مشاروههاى مسلماناندر صدر اسلام نیازمند مقاله مستقل و جامعى است.
آنچه گذشت، بخوبى نشان مىدهد که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) با وجود آنکهمعصوم بود و از نظر فکر و تدبیر و تصمیمگیرى به مشورت نیاز نداشت ، براى احیاى این سنت و آموزش و پرورش امت ، پیوسته با اصحاب خویش مشورت مىکرد.
منبع:مجله کوثر شماره 24