عقیده ی مسلمانان در مسئله ی تحریف قرآن

عقیده ی مسلمانان در مسئله ی تحریف قرآن

نویسنده: حضرت آیت الله حاج سید ابوالقاسم خوئی ( ره )
مترجم: محمد صادق نجمی- هاشم هاشم زاده هریسی

معروف و مشهور در میان مسلمانان این است از میان انواع تحریف، تحریف به معنای کم شدن قسمتی از آیات قرآن هرگز رخ نداده است. قرآنی که فعلاً در دست مسلمین است، عیناً همان قرآن است که بر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است.
عده ی زیادی از علما و دانشمندان بر این واقعیت تصریح نکرده اند، مانند پیشوای محدثین شیخ صدوق(ره) که عدم تحریف را جزو عقاید امامیه می داند و مانند شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی که در اول تفسیر خود تبیان به صراحت بر این مطلب تأکید می کند و این نظریه را از استاد خود سیدمرتضی علم الهدی نیز نقل می کند و آن گاه دلیل او را که در این مورد بهترین و محکم ترین دلایل می باشد، بازگو می کند.
باز از کسانی که تحریف به معنای تنقیص را در قرآن نمی پذیرند، مفسر معروف طبری است که در مقدمه تفسیر خود مجمع البیان به رد آن صراحت دارد.
باز از منکرین تحریف، شیخ الفقها شیخ جعفر است که در کشف الغطا بر عدم تحریف در قرآن ادعای اجماع می نماید و از آن هاست علامه بزرگ شهشهانی که در کتاب خود عروه الوثقی قول به عدم تحریف را به اکثریت قاطع مجتهدین نسبت می دهد و باز از آن هاست، محدث مشهور، مرحوم ملامحسن فیض در وافی و علم الیقین(1) و مجاهد بزرگ و قهرمان علم و دانش شیخ محمد جواد بلاغی در مقدمه تفسیر خود آلاء الرحمن.
عده ای از علما نیز عقیده عدم تحریف را به اکثر دانشمندان بزرگ نسبت داده اند، مانند شیخ بزرگوار شیخ مفید و جامع علوم مختلف مرحوم شیخ بهایی و محقق دانشمند قاضی نورالله شوشتری.
و می توان گفت که: تمام دانشمندان و علمای شیعه که درباره ی امامت تألیف نموده، به مطاعن خلفا وارد شده اند؛ همان نظریه و عقیده به عدم تحریف را داشته اند زیرا در طعن و ایراد بر خلفا، به سوزاندن قرآن های موجود در آن عصر که به وسیله ی خلیفه سوم انجام گرفت و اعمالی مانند آن استناد کرده اند ولی از مسئله تحریف هرگز اسم و سخنی به میان نیاورده اند، در صورتی که اگر تحریف واقع می شد، بیش تر از سوزاندن قرآن ها عامل طعن و انتقاد بود و مطرح می شد.
خلاصه این که: نظریه مشهور در میان دانشمندان و محققین شیعه، همان نظریه عدم تحریف است این نظریه مورد اتفاق در میان آنان می باشد تنها افراد معدودی از محدثین شیعه و عده ای نیز از علمای اهل سنت نظریه وقوع تحریف را پذیرفته اند.
رافعی در این باره می گوید: عده ای از علمای «کلام» که رأی و ابتکاری از خود نداشته و به جز ظن و حدس دانشی نیندوخته اند و به جز راه جدال و لجاجت روشی در پیش نگرفته اند، قائل به تحریف می باشند و با طرح مطالب واهی از پیش خودشان در جمع آوری و تدوین قرآن، به حذف شدن بخشی از آیات قرآن، تفوّه می کنند.(2)
مرحوم طبرسی در مجمع البیان قول به تحریف را به حشویّه و افراد بی اطلاع و ظاهر بین اهل سنت نسبت داده است.
مؤلف: در بخش آینده روشن خواهد شد که عقیده به نسخ تلاوت عیناً همان عقیده به تحریف می باشد.
در این صورت اعتقاد به نسخ در تلاوت که در میان علمای اهل سنت مشهور است، مستلزم مشهور بودن اعتقاد به تحریف نیز در میان آنان خواهد بود نه در میان شیعه!

نسخ تلاوت در قرآن
اکثر علمای اهل سنت معتقدند که بخشی از آیات، در قرآن ضبط نشده و از قرائت ساقط شده است و این گونه آیات را نسخ شده می نامند. بنابراین، تلاوت قسمتی از آیات قرآن نسخ شده است و اینان روایاتی را که دلالت می کند: «در عصر پیامبر قرآن دیگری بود»، به همان گفتار و پندارشان شاهد و گواه می گیرند، این است که بر خود لازم می دانیم در این جا قسمتی از این روایت ها را مورد بحث و بررسی قرار دهیم و صحت و سقم آن ها را روشن سازیم، چه آن که پذیرش این روایات که دلالت بر نسخ تلاوت می کنند، مستلزم پذیرفتن مسئله ی تحریف است.

اما روایات نسخ تلاوت
1- ابن عباس نقل نموده است که عمر در بالای منبر گفت: خداوند، محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را به حق فرستاد و بر وی کتابی نازل نمود و از آیاتی که خداوند نازل نمود، آیه رجم است که ما آن را خواندیم و فهمیدیم و بر طبق همان آیه بود که رسول خدا زنا کننده را سنگسار نمود و بعد از وی ما نیز همین روش را پیش کشیدیم ولی می ترسم که دورانی بر این امت بگذرد که گوینده ای بگوید: به خدا سوگند! آیه رجم را در قرآن پیدا نمی کنم و به وسیله ی ترک نمودن حکمی که خدا فرستاده است، به ضلالت بیفتد.
عمر آن گاه گفت: آری، حکم رجم در کتاب خدا برای هر مرد و زنی که با داشتن همسر زنا کند، ثابت است و از آیاتی که ما در قرآن می خواندیم، این آیه بود: «لاتَرغَبُوا عَن آبائِکُم فَاِنَّهُ کُفرُ بِکُم اَن تَرغَبُوا عَن آبائِکُم»(3) یا بدین صورت بود که: «اِنَّ کُفراً بِکُم اَن تَرغَبُوا عَن آبائِکُم»(4).
سیوطی می گوید: ابن اشته در کتاب المصاحف از لیث بن سعد چنین آورده است: اول کسی که قرآن را جمع آوری نمود، ابوبکر بود و زید برای وی نوشت: عمر نیز آیه رجم را آورد تا در قرآن ضبط شود ولی چون تنها بود، شاهد و گواهی بر آیه بودن آن نداشت، زید نپذیرفت و ضبطش نکرد.(5)
مؤلف: آیه رجمی که از عمر وارد گردید و از وی پذیرفته نشد، به چند صورت نقل شده است: یکی این که « اِذا زَنَی الشَّیخُ و الشَّیخَهُ فَارجُمُوهُما اَلَبَتَّهً نَکالاً مِنَ اللهِ وَ اللهُ عَزیزُ حَکیمُ»(6) و دیگری این که «اَلشَّیخُ و الشَّیخهُ فَارجُمُوهمُا اَلبَتَّهً بُما قضیا مِنَ اللَّذَّهِ» و صورت سوم این که« اِنَّ الشَّیخُ و الشَّیخَهَ اِذا زَنَیا فَارجُمُوهُما اَلبَّتَّهً»
به هر صورت در قرآنی که فعلاً در دسترس مسلمانان است، آیه ای که حکم رجم از آن استفاده شود، وجود ندارد و اگر این روایت صحیح باشد، لابد آیه رجم از قرآن ساقط شده است.
2- طبرانی با سند موثق و مورد اعتماد از عمربن خطاب نقل نموده که قرآن دارای یک میلیون و بیست و هفت هزار حرف است.(7) در حالی که قرآن موجود به یک سوم آن هم نمی رسد و بنابراین روایت، بیش از دو ثلث قرآن از بین رفته است.
3- باز ابن عباس از عمر نقل می کند که خداوند، محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را مبعوث کرد و با وی کتابی فرستاد که آیه ی رجم جزء آیات آن بود و طبق مضمون همان آیه رسول خدا زناکننده را سنگسار نمود و ما نیز بعد از وی به همین روش عمل کردیم، سپس عمر گفت: ما در قرآن این آیه را می خواندیم«وَ لَا تَرغَبُوا عَن آبائِکُم فَاِنَّهُ کُفرُ بِکُم»«اِنَّ کُفراً بِکُم اَن تَرغَبُوا عَن آبائِکُم»(8).
4- نافع نقل می کند که ابن عمر می گفت: حتماً از شماها کسانی خواهند گفت که من همه ی قرآن را فرا گرفته ام ولی او چه می داند که همه ی قرآن کدام است زیرا قسمت زیادی از قرآن از بین رفته است، این است که باید بگوید: من از قرآن آن چه را که در ظاهر وجود دارد، فرا گرفته ام.(9)
5- عروه بن زبیر از عایشه نقل می کند که او می گفت: در دوران رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) سوره ی احزاب دویست آیه خوانده می شد ولی چون عثمان قرآن ها را نوشت از آن سوره به جز آن چه فعلاً موجود است، به دست ما نیامد.(10)
6- حمیده دختر ابویونس نقل می کند که: پدرم هشتاد سال داشت، این آیه را از مصحف عایشه برای من چنین خواند:« إِنَّ اللَّهَ وَ مَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً وَعَلیَ الَّذَینَ یَصِلُونَ الصُّوُفَ الاَوَّلِ». حمیده می گوید: این جریان در وقتی بود که هنوز عثمان قرآن ها را تغییر نداده بود.(11)
7- ابوحرب بن اسود از پدرش نقل می کند که ابوموسی اشعری از قراء بصره دعوت نمود، سیصد نفر که همه قاریان قرآن بودند، در نزد وی حاضر گشتند، ابوموسی خطاب به آنان چنین گفت: شما مردان نیک و قاریان اهل بصره هستید، قرآن بخوانید و آرزوها را طولانی نکنید تا قلب شما را قساوت فرا نگیرد! چنان که امت های گذشته در اثر آرزوهای دور و دراز که در دل هایشان جا داده بودند، به بیماری قساوت قلب مبتلا شدند، آن گاه گفت: ما در قرآن سوره ای می خواندیم که از نظر طولانی بودن و شدت لحن آیاتش، مانند سوره ی برائت می دانستیم و من آن سوره را فراموش کرده ام، به جز این آیه که خداوند می فرماید: «لَوکَانَ لِابن آدَمَ وَادِیانَ مِن مالٍ لَابتَغی وَادِیاً ثالِثاً وَ لا یَملَأُ جَوفَ ابنَ آدَمَ اِلا التُّرابُ»(12) باز سوره ای را در قرآن می خواندیم که شبیه یکی از «مسبحات» بود و آن را نیز فراموش کرده ام و تنها این آیه را به یاد دارم: «یَا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفعَلونَ فَتُکتَبُ شَهادَهُ فی اَعناقِکُم فَتُسألُونَ عَنها یَومَ القِیامهِ».(13)
8- زر می گوید: ابی بن کعب به من گفت: زر! سوره ی احزاب را چند آیه می دانی؟ گفتم: هفتاد و سه آیه، گفت: نه، بلکه این سوره مانند بقره یا بیش تر از آن بود.(14)
9- ابن ابی داوود و ابن انباری از ابن شهاب نقل می کند که وی گفت: به ما رسیده است که قرآن بیش تر از آن چه در دست ماست، نازل شده بود ولی علما و قاریان که حافظ قرآن بودند، در جنگ یمامه کشته شدند و در نتیجه قسمت زیادی از قرآن که نوشته نشده بود، به دست ما نرسید.(15)
10- عمر از عایشه نقل می کند که وی می گفت: این آیه نیز جزء آیات دیگر قرآن بود: « عَشرُ رَضَعاتٍ مَعلُوماتٍ یَحرُمنَ»(16) سپس این آیه با آیه« خَمسُ مَعلوماتٍ» نسخ شد و هر دو آیه حتی بعد از درگذشت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز تا مدتی در کنار سایر آیات قرآن خوانده می شد.(17)
11- مسوربن مخرمه نقل می کند که عمر بن عبدالرحمان بن عوف گفت: آیا تو نیز آیه ی «اِن جاهَدُوا کَما جَاهَدتُم اَوَّلَ مَرّهٍ»(18) را در قرآن پیدا نمی کنی همان طور که ما پیدا نمی کنیم؟! عبدالرحمان در پاسخ عمر گفت: این آیه نیز مانند آیات دیگری از بین رفته است.(19)
12- ابوسفیان کلاعی می گوید: مسلمه بن مخلد انصاری روزی به آنان گفت: از آن دو آیه ای که جزء قرآن بوده ولی در قرآن ضبط نشده است، به من خبر بدهید! هیچ یک از آنان حتی ابوالکنود سهد بن مالک نیز که در میان آن ها بود، نتوانست آن دو آیه را بخواند، ابن مسلمه این دو آیه را خواند: « اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِی سَبیلِ اللهِ بِاموالِهم وَ اَنفَسهِمِ اَلَا اَبشِرُوا اَنتُم المُفلِحُونَ. وَالذّینَ آوَوهُم وَ نَصَرُوُهُم وَ جَادَلُوا عَنهُم القَومَ الّذینَ غَضِبَ اللهُ عَلَیِهم اُولِئکَ لَا تَعلَمُ نَفسُ ما اُخفِیَ لَهُم مِن قُرَّهِ اَعیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعلمُون»(20)
و باز با اسنادی چند آمده است که دو سوره به نام سوره«خلع» و سوره« حفد» در مصحف ابن عباس و ابی بن کعب وجود داشته که از آیات آن دو سوره است:
«اَللهُمَّ اِنّا نَستَعینُکَ وَ نَستَغِفرُکَ وَ نُثَنّی عَلَیکَ وَ لا نَکفُرُکَ وَ نَخلَعُ وَ نَتُرُکُ مِن یَعجُزُکَ. اَللّهُمَ اِیّاکَ نَعبدُ وَ لَکَ نُصَلّی وَ نَسجُدَ وَ اِلَیکَ نَسعی و نَحفَدُ نَرجُو رَحمتَکَ وَ نَخشی عَذابَکَ اِنَّ عَذابِکَ بِالکافِرینَ مُلحَقُ»(21)
این بود قسمتی از روایاتی که با آن ها به نسخ تلاوت پاره ای از آیات قرآن استدلال شده است. در این مورد روایات دیگری وجود دارد که آوردن همه ی آن ها لزومی ندارد.
پاسخ: نسخ تلاوت قسمتی از آیات قرآن و اسقاط آن از قرائت عیناً همان تحریف و تنقیص قرآن می باشد، همان طور که تحریف قرآن مورد قبول نبود، نسخ تلاوت نیز خالی از اشکال نیست زیرا این نسخ یا به وسیله ی خود پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است و یا به وسیله ی افرادی که بعد از وی زعامت و ریاست مسلمانان را به دست گرفتند.
نظریه ی اول: یعنی وقوع نسخ از خود پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) محتاج به دلیل و گواه قطعی است و با این روایات متزلزل نمی توان آن را اثبات نمود زیرا به عقیده تمام دانشمندان، قرآن با خبر واحد قابل نسخ نیست و عده ای از آنان در کتب اصول و کتب دیگر بر این مطلب تصریح نموده اند.(22) بلکه به عقیده ی گروهی از علما مانند شافعی و پیروان وی و آنان که از ظاهر قرآن پیروی می کنند، نسخ قرآن با سنت و اخبار قطعی نیز جایز نمی باشد و بنا به نقلی، احمد بن حنبل نیز بر همین عقیده بوده است و گروهی دیگر، گرچه نسخ قرآن را با اخبار متواتر و یقین آور جایز می دانند ولی می گویند چنین جریانی به وقوع نپیوسته است.(23)
با این حال و با در نظر گرفتن نظریات دانشمندان، چگونه می توان با چنین روایاتی که مجموع آن ها خبر واحد می باشد، وقوع نسخ را به خود پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داد؟ علاوه بر این نسبت نسخ به خود پیامبر با مضمون روایات دیگر مخالف است که آن ها می گویند، اسقاط پاره ای از آیات بعد از پیامبر واقع شده است.
اما نظریه ی دوم یعنی عقیده به نسخ تلاوت به این معنی که بعد از پیامبر به وسیله ی حاکمان و حکومت های وقت، تلاوت بعضی از آیات قرآن تحریف شده، این همان عقیده به تحریف قرآن است که هر کس به این معنا معتقد باشد، در واقع به تحریف قرآن معتقد است، بنابراین اکثر علمای اهل سنت که به نسخ تلاوت معتقدند، بدون توجه مسئله تحریف را نیز پذیرفته اند. روی همین اصل می توان گفت که گروه کثیری از علمای اهل سنت به تحریف قرآن معتقد می باشند، زیرا آن ها به نسخ تلاوت آیات قرآن معتقد هستند، اعم از این که حکم آن آیه ها نیز نسخ شود یا نشود. چنان که عده ای از علما و اصولیین اهل سنت در این حکم تردید کرده اند که: آیا شخص جنب می تواند آیاتی را که تلاوت آن ها نسخ شده است، بخواند یا نه و آیا شخص بدون وضو می تواند به آن آیات دست بزند یا نه و عده ای از آن ها در این باره حکم قطعی داده اند که قرائت و لمس نمودن آیات نسخ شده، برای این افراد جایز نیست.
این نیز گواه دیگری است بر این که آنان به نسخ قسمتی از آیات قرآن و در نتیجه به تحریف قرآن معتقدند. آری، تنها عده ای از معتزلی ها به عدم نسخ تلاوت قائل شده و آن را مردود دانسته اند.(24)
با این توضیح و بیان: روشن شد که بیش تر علمای اهل سنت به واسطه ی عقیده به نسخ تلاوت، تحریف را نیز پذیرفته اند.
ولی جای تعجب این است که یک عده از علمای اهل سنت چنین نسبت را مردود و علمای خودشان را از این عقیده تبرئه کرده اند. حتی آلوسی مرحوم طبرسی را که قول به تحریف را تنها به حشویه نسبت داده است تکذیب می کند و می گوید: هیچ یک از علمای اهل سنت عقیده به تحریف نداشته است.
اعجاب انگیزتر این که: او عقیده به تحریف را به علما و دانشمندان شیعه نسبت می دهد و می گوید: از ظاهر گفتار علمای شیعه، عقیده به تحریف استفاده می شود تا آن جا که طبرسی مجبور شده به مقام دفاع از آنان بیاید، عقیده فاسدشان را پرده پوشی کند.(25)
در صورتی که ما قبلاً روشن ساختیم که علما و محققین شیعه تحریف قرآن را شدیداً انکار می کنند و عدم تحریف در میان آنان از مسائلی است که مورد اتفاق و اتحاد علمای شیعه می باشد، حتی خود طبرسی رأی و استدلال سیدمرتضی را که با بهترین و محکم ترین دلیل، نظریه تحریف را رد می کند، در کتاب خود مفصلاً نقل کرده است.(26)

پی نوشت ها :

1- وافی274/5، علم الیقین، 130.
2- اعجازالقرآن، 41.
3-از پدرتان اعراض نکنید زیرا اعراض نمودن از پدران با کفر یکسان است.
4- صحیح بخاری، 26/8. صحیح مسلم، 116/5.
5- اتقان، 101/2.
6- اگر پیرمرد و یا پیرزنی زنا کند، حتماً سنگسارش کنید که عقوبتی است از سوی پروردگار و خداوند عزیز و حکیم.
7- اتقان، 121/1.
8- مسند احمد، 47/1.
9- اتقان، 40/2-41.
10- همان، 40/2-41.
11- همان، 100/2.
12- اگر پسر آدم دو دشت پهناور پر از ثروت داشته باشد، آرزوی دشت سومی را خواهد نمود و شکم پسر آدم را به جز خاک، چیزی پر نخواهد کرد.
13- کسانی که ایمان آورده اند، چرا آن چه را که عمل نمی کنید، می گویید که گفتار بی عمل، شهادتی علیه شما نوشته می شود و روز قیامت مورد سؤال و مؤاخذه قرار خواهید گرفت، صحیح مسلم، 100/3.
14- منتخب کنزالعمال در حاشیه مسند احمد، 43/2.
15- همان، 50/2.
16- ده بار شیر خوردن که معلوم و حتمی باشد نشر حرمت می کند.
17- صحیح مسلم، 167/4.
18- اگر جنگیدید! همان طور که دفعه اول جنگیدید.
19- اتقان، 42/2.
20- کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند، در راه خدا با جان ها و ثروت های خویش جهاد نمودند، مژده باد بر شما که رستگارانید. و کسانی که به آنان جا دادند و کمک شان نمودند و در برابر افراد مورد غضب خداوند از آنان دفاع نمودند، آن ها کسانی هستند که هیچ کس نمی داند چه نعمت هایی که سبب روشنایی چشم است برای آنان آماده گردیده است؛ این نعمت ها، جزا و پاداش اعمالی است که آن ها انجام داده اند. اتقان، 42/2.
21-پروردگارا! ما از تو استعانت می جوییم و بر تو استغفار می کنیم و به تو ثنا می گوییم و بر تو کفر نمی ورزیم و کسانی را که تو را معصیت کنند، ترک نموده، از خود دور می کنیم. پروردگارا! به تو عبادت می کنیم و برای تو نماز می خوانیم و سجده می کنیم و برای تو کوشش نموده و به تو پناه می آوریم، به رحمت تو امیدواریم و از عذاب تو ترسان زیرا عذاب تو به کفار شامل است. اتقان، 112/1-113.
22- الموافقات، شاطبی، 106/3.
23- الاحکام فی اصول الاحکام، آمدی، 217/3.
24- الاحکام فی اصول الاحکام، آمدی، 201/3-302.
25- روح المعانی، 24/1.
26- مجمع البیان، 15/1.
منبع مقاله :
خوئی، حضرت آیت الله حاج سیدابوالقاسم خوئی(ره)(1385)، البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد صادق نجمی- هاشم هاشم زاده هریسی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ دوم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید